پرسش:
خدا حضرت آدم را از بهشت بیرون كرد به خاطر ترك اولی پس چرا لا تزر وازرة وزر اخری ما هم باید از بهشت اخراج شویم؟
پاسخ:
دوست گرامی با سلام
براي پاسخ ذكر مقدماتي ضروري به نظر مي رسد:
1ـ در تقدير الهي از ابتدا مقدّر آن بوده كه انسان ها روي زمين زندگي كنند و كمال و سعادت و خوشبختي خود را روي زمين با اختيار خود به دست آورند. خداوند از ابتدا فرموده بود كه من روي زمين جانشين قرار مي دهم، و اين قبل از آن است كه در بهشت قرار گرفتن آدم مطرح باشد.
2ـ بهشتي كه حضرت آدم در آن سكونت داشته اند، بهشت اُخروي نبوده و بهشت برزخي بوده است، به دلائل مختلفه اي، از آن جمله اين كه بهشت اُخروي هرگز جاي ابليس نمي باشد و آنجا محدوده اي نيست كه شيطان و شيطنت و عصيان در آن راه داشته باشد. اساساً خيال باطل و نافرماني در آن جا نيست.(1)
از سوي ديگر كسي كه به جنت الخلد وارد شود، ديگر خارج نخواهد شد.(1)
پس بهشتي كه آدم و حوا در آن بوده اند، بهشتي برزخي بوده است و اسكان در اين بهشت از همان ابتدا اسكاني موقّت براي پيمودن مرحله اي تمريني و آزمايشي بوده، تا آدم، با مكرها و حيله هاي دشمن خود آشنا شود و تلخي عصيان و آثار دردآور آن را بچشد. نيز راه توبه و بازگشت را بياموزد.(1)
حال بعد از اين دو مقدمه نتيجه سخن اين كه از ازل اراده و حكمت الهي بر اين تعلّق گرفته بود كه حضرت آدم بعد از توقف كوتاهي در بهشت برزخي به دنيا منتقل شود. آدم و نسل او در دنيا با اختيار خود اعمال خير و شر را انجام دهند و اگر دنيايي در كار نبود كه انسان ها با اختيار خود كار خير و يا كار بد انجام دهند، ديگر حساب و كتاب و بهشت و جهنّم اخروي بي معنا بود.
از طرف ديگر هبوط حضرت آدم اصلا جنبه عذاب نداشته است، چرا كه اصلاً گناهي از آدم سر نزده بود و يك جريان طبيعي بوده است.
توضيح آنكه:
اوامر و نواهى الهى دو قسم است:
الف - مولوى يا قانونى،
ب - ارشادى.
قسم اوّل تكليف آور است و خداوند به طور جدى خواستار انجام آن مىباشد و نافرمانى از آن گناه مىباشد.
قسم دوم در حقيقت تكليفى از ناحيه پروردگار نيست، بلكه خداوند بدان وسيله آدمى را به حكم عقل يا واقعيتى تكوينى (و عينى) كه نتيجه آن عمل است، ارشاد مىكند مانند طبيبى كه به مريض دستور مىدهد فلان غذا را نخور. اين دستور يك تكليف قانونى نيست كه اگر خلاف كند، او را به مجازات رسانند، بلكه به اين معنا است كه تخلف از آن با بهبودى ناسازگار است و به صورت تكوينى آثار و عوارض خود را دارد.
بهشتى كه آدم در آن بوده، مرحله پيش از تكليف و تشريع بوده و نهى جنبه ارشادى داشت، يعنى نزديك شدن به آن درخت و تناول كردن از ميوه آن، اثر تكوينى ويژهاى داشت. از اين رو به مقتضاى آيه «فبدت لهما سواتهما» پس از خوردن ميوه آن، شرايط زيستى ديگرى براى آنان پيش آمدو ديگر نمي توانستند در آنجا بمانند. بنابراين آمدن انسان به روي زمين روند طبيعي و تكويني داشته و از ابتدا نيز همين مقرر شده بود ، پس مسئله گناه و مجازان آدم يا مجازات انسان هاي ديگر اصلا مطرح نيست تا بگوييم چرا وقتي خداوند مي فرمايد :لاتزروا وازرة وزر اخري پس انسان هاي ديگر را به خاطر گناه آدم تنبيه مي كند؟ نه اصلا اين طور نيست.
موفق باشید.
(1) آيت الله جوادي، تفسير تسنيم، ج 3، ص 337.
(1) تفسير تسنيم، ج 3، ص 329.
(1) همان، ص 335.