پرسش:
از منظر قرآن، پاداش كسى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كند چيست؟
جواب:
خداوند متعال براى كسانى كه اين دو فريضه الهى را انجام مى دهند، ارزش فراوانى قايل است؛ ازهمين رو، برترى امت اسلامى بر ديگر امت ها را در گرو امر به معروف و نهى از منكر مى داند:
(كُنتُم خَيرَ اُمَّة اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ وتَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ)[1]؛شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده ايد، امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد.
بنابراين، دريافت افتخار «بهترين بودن»، خود از مهم ترين پاداش هاى امر به معروف و نهى از منكر است؛ افزون بر اين، قرآن كريم، پاداش هاى ديگرى نيز براى عمل به اين دو فريضه در نظر گرفته كه برخى از آنها بدين شرح است:
1. فلاح و رستگارى:
آيه 104 آل عمران آمران به معروف و ناهيان از منكر را اهل رستگارى دانسته است؛ به بيان ديگر، دراين آيه، رستگارى مؤمنان بر امر به معروف و نهى از منكر متوقف است[2]:
ولتَكُن مِنكُم اُمَّةٌ يَدعونَ اِلَى الخَيرِ ويَأمُرونَ بِالمَعروفِ ويَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ واُولئِكَ هُمُ المُفلِحون؛و بايد از ميان شما گروهى [مردم را] به نيكى دعوت كنند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند و آنان همان رستگاران اند.
از آيه 165 اعراف ـ كه به داستان اصحاب سبت پرداخته است ـ بر مى آيد كه در روبه رو شدن با منكر، كسانى از عذاب نجات يافته و رستگار مى شوند كه امر به معروف و نهى از منكر كنند:
(فَلَمّا نَسوا ما ذُكِّروا بِهِ اَنجَينا الَّذينَ يَنهَونَ عَنِ السّوءِ واَخَذنَا الَّذينَ ظَـلَموا بِعَذاب بَـيس بِما كانوا يَفسُقون)؛پس هنگامى كه آن چه را بدان تذكر داده شده بودند از ياد بردند، كسانى را كه از كار بد باز مى داشتند، نجات داديم و كسانى را كه ستم كردند، به سزاى آن كه نافرمانى مى كردند، به عذابى شديد گرفتار كرديم.
هود نيز بنى اسرائيل را نكوهش كرده كه چرا در نسل هاى پيشين شما خردمندانى نبودند كه مردم را از فساد باز دارند و آن گاه از نجات يافتن گروه و رستگارى اندكى از بنى اسرائيل كه نهى از منكر كردند خبر داده است:
(فَلَولا كَانَ مِنَ القُرونِ مِن قَبلِكُم اولوا بَقِيَّة يَنهَونَ عَنِ الفَسادِ فِى الاَرضِ اِلاّ قَلِيلاً مِمَّن اَنجَينا مِنهُم)[3]؛پس چرا از نسل هاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين باز دارند؟ جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجات شان داديم.
2. پاداش اخروى:
خداوند در آيه 114 نساء، آمران به معروف و ناهيان
از منكر را به دريافت اجر عظيم وعده داده است. هم چنين خدا مؤمنان را به برخوردارى از رحمت الهى و باغ هاى بهشت بشارت داده است:
(والمُؤمِنونَ والمُؤمِنـتُ بَعضُهُم اَولِياءُ بَعض يَأمُرونَ بِالمَعروفِ ويَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ ويُقيمونَ الصَّلوةَ ويُؤتونَ الزَّكوةَ ويُطيعونَ اللّهَ ورَسولَهُ اُولئِكَ سَيَرحَمُهُمُ اللّهُ اِنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيم * وعَدَ اللّهُ المُؤمِنينَ والمُؤمِنـتِ جَنّـت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدينَ فيها ومَسـكِنَ طَيِّبَةً فى جَنّـتِ عَدن ورِضونٌ مِنَ اللّهِ اَكبَرُ ذلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظيم)[4]؛مردان و زنان باايمان، دوستان يك ديگرند كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و نماز را برپا مى كنند و زكات مى دهند و از خدا و پيامبرش فرمان مى برند. آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمت شان قرار خواهد داد كه خدا توانا و حكيم است. خداوند به مردان و زنان با ايمان باغ هايى داده
است كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه خواهند بود و نيز خانه هاى پاكيزه در بهشت هاى جاودان [به آنان وعده داده است]و خشنودى خدا بزرگ تر است. اين است همان كام يابى بزرگ.
پرسش:
ترك امر به معروف و نهى از منكر چه عواقبى دارد؟
جواب:
عاقبت ترك امر به معروف و نهى از منكر از منظر قرآن بدين شرح است:
1. دورى از رحمت خدا:
بر اساس آيه 78 و 79 سوره مائده گروهى از
بنى اسرائيل، بر اثر نافرمانى و تجاوز از حق و ترك نهى از منكر، به زبان داوود و عيسى بن مريم لعنت شدند:
(لُعِنَ الَّذينَ كَفَروا مِن بَنى اِسرءيلَ عَلى لِسانِ داوودَ وعيسَى ابنِ مَريَمَ... * كانوا لا يَتَناهَونَ عَن مُنكَر فَعَلوهُ لَبِئسَ ما كانوا يَفعَلون)؛از ميان بنى اسرائيل، آنان كه كفر ورزيدند به زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعنت قرار گرفتند. اين كيفر از آن روى بود كه عصيان ورزيده و از [فرمان خدا]تجاوز مى كردند. [و] از كار زشتى كه آن را مرتكب مى شدند، يك ديگر را نهى نمى كردند. راستى چه بد بود آن چه مى كردند.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در تفسير اين آيه مى فرمايد:
هنگامى كه بنى اسرائيل مرتكب گناه شدند، علما آنان را از روى سرزنش نهى كردند و پس از آن با آنان مى نشستند و مى خوردند و مى آشاميدند، گويا آنان هيچ گناهى را مرتكب نشده اند. وقتى كه خداوند آنان را اين گونه يافت قلوب شان را به يك ديگر نزديك كرد و آنان را به زبان پيامبرى از پيامبران لعنت كرد. آن گاه فرمود: حتماً بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد و دست افراد نادان را بگيريد و به سوى حق دعوت نماييد وگرنه خداوند قلوب شما را همانند يك ديگر مى كند و شما را از رحمت خود دور مى سازد؛ همان طور كه آنها را از رحمت خويش دور ساخت.[5]
به فرموده حضرت على(عليه السلام)خداوند امت هاى پيشين را جز به سبب ترك امر به معروف و نهى از منكر لعن نكرد و از رحمت خود دور نساخت.
خداوند سفيهان شان را به واسطه گناهان و دانشمندان شان را بر اثر ترك نهى از منكر لعن كرد[6].
2. عذاب فراگير:
از ديگر پى آمدهاى ترك امر به معروف و نهى از منكر عذابى است كه افزون بر گناه كاران، شامل تاركان امر به معروف و نهى از منكر نيز مى شود:
(واتَّقوا فِتنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَـلَموا مِنكُم خاصَّةً واعلَموا اَنَّ اللّهَ شَديدُ العِقاب)[7]؛و از فتنه اى كه تنها به ستم كاران شما نمى رسد، بترسيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است.
ابن عباس در تفسير اين آيه مى گويد: عذاب خدا كه بيايد، ستم كار را از غير ستم كار جدا نمى سازد. هم چنين گفته اند كه ظالمان به سبب ظلم شان عذاب مى شوند و غير ظالمان، براثر ترك امر به معروف و نهى از منكر[8]. در روايتى امام باقر(عليه السلام)مى فرمايند:
خدا به حضرت شعيب(عليه السلام) وحى كرد كه من صد هزار از قوم تو را هلاك خواهم كرد: چهل هزار نفر از آنها اهل معصيت و گناه و شصت هزار هم از خوبان هستند. حضرت شعيب تعجب كرد و گفت: پروردگارا! اشرار مستحق عذاب هستند، ولى چرا اخيار و خوبان عذاب مى شوند؟ خداوند فرمود: زيرا آنها با گناه كاران مداهنه و سازش كردند [ امر به معروف و نهى از منكر نكردند] و در موردى كه من غضب كردم، آنها غضب نكردند[9].
در اصول كافى روايتى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه خداوند دو فرشته را براى ويران كردن شهرى فرستاد. وقتى اين دو فرشته به آن شهر آمدند، مردى را ديدند مشغول دعا و گريه و تضرّع است؛ ازاين رو، يكى از آن دو فرشته ـ با وجود آن مرد عابد و اين احتمال كه شايد او پس از فرمان خدا توبه كرده است ـ در ويران كردن آن شهر ترديد كرد و براى روشن شدن دستور خداوند برگشت و خدا بر اجراى آن دستور و زير و رو كردن آن شهر، فرمان دوباره داد؛ آن گاه خداوند فرمود: آن مرد هيچ گاه رنگ صورتش به خاطر غيظ و غضب، براى خدا تغيير نكرده است[10].
داستان اصحاب سبت ـ كه در سوره اعراف به تفصيل به آن پرداخته شده است ـ نمونه روشنى از عذاب فراگير به شمار مى رود. بر اساس اين آيات، گروهى از بنى اسرائيل كه در ساحل دريا زندگى مى كردند و به ماهى گيرى اشتغال داشتند، فرمان خداوند را مبنى بر حرمت كار در روز شنبه زير پا گذاشتند؛ به اين صورت كه كانالى را در كنار دريا حفر مى كردند تا ماهيان در روز شنبه وارد آن شوند و در پايان روز جلو كانال را مى بستند و به اين طريق در روز يكشنبه، ماهيان فراوانى را كه در كانال به دام افتاده بودند صيد مى كردند. در مقابل اين جمع، گروهى نهى از منكر كرده و آنان را از نافرمانى خدا باز مى داشتند و دسته اى ديگر، در برابر نافرمانى آنان سكوت كرده
و حتى به ناهيان از منكر اعتراض مى كردند كه چرا تبه كاران را پند مى دهيد. در پايان اين ماجرا قرآن، تنها نجات كسانى را گزارش كرده است كه نهى از منكر كردند:
(فَلَمّا نَسوا ما ذُكِّروا بِهِ اَنجَينا الَّذينَ يَنهَونَ عَنِ السّوءِ واَخَذنَا الَّذينَ ظَـلَموا بِعَذاب بَـيس بِما كانوا يَفسُقون)[11]؛پس هنگامى كه آن چه را بدان تذكر داده شده بودند، از ياد بردند، كسانى را كه از [كار] بد باز مى داشتند، نجات داديم و كسانى را كه ستم كردند به سزاى آن كه نافرمانى مى كردند، به عذابى شديد گرفتار كرديم.
مفسران از اين آيه استفاده كرده اند كه خداوند دو گروه تجاوزگران و بى تفاوتان را به عذابى سخت گرفتار كرد[12].
از آيه 116 هود نيز برمى آيد كه تنها نهى كنندگان از فساد، از عذاب نجات مى يابند:
(فَلَولا كَانَ مِنَ القُرونِ مِن قَبلِكُم اولوا بَقِيَّة يَنهَونَ عَنِ الفَسادِ فِى الاَرضِ اِلاّ قَلِيلاً مِمَّن اَنجَينا مِنهُم واتَّبَعَ الَّذينَ ظَـلَموا ما اُترِفوا فيهِ وكانوا مُجرِمين)؛پس چرا از نسل هاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را]از فساد در زمين باز دارند؟ جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجات شان داديم و كسانى كه ستم كردند به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند رفتند و آنان بزه كار بودند.
برپايه روايتى از امام باقر(عليه السلام) در ذيل آيات 78ـ79 مائده، آنان كه مورد لعن داوود بودند، به ميمون تبديل شدند و آنان كه مورد لعن عيسى(عليه السلام)
قرار گرفتند خوك گشتند[13]. از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)در ذيل اين آيه نقل شده است كه امر به معروف و نهى از منكر كنيد، دست نادان را بگيريد و او را به راه حق بياوريد وگرنه خدا دل هاى شما را مانند يك ديگر و همه شما را لعنت مى كند؛ هم چنان كه آنان را لعنت كرد.[14] بر پايه نقل ديگرى از امام صادق(عليه السلام)، كسانى كه اين آيات در نكوهش آنان نازل شده با اين كه خود اهل معصيت نبوده و در مجالس گناه كاران شركت نمى كردند، لعنت شده اند و جرم آنان اين بود كه به معصيت كاران لبخند مى زدند و با ايشان انس داشتند[15].
3. شريك شدن در گناه:
كسانى كه در برابر انجام دادن منكر، هيچ گونه واكنش و عكس العملى نشان ندهند، مانند گناه كاران در گناه آنها شريك اند؛ از همين رو، از مؤمنان خواسته شده كه هرگاه تمسخر آيات قرآن را شنيدند، با كافران هم نشين نشوند، در غير اين صورت در گناه، آنها شريك خواهند بود:
(وقَد نَزَّلَ عَلَيكُم فِى الكِتـبِ اَن اِذا سَمِعتُم ءايـتِ اللّهِ يُكفَرُ بِها ويُستَهزَاُ بِها فَلا تَقعُدوا مَعَهُم حَتّى يَخوضوا فى حَديث غَيرِهِ اِنَّكُم اِذًا مِثلُهُم)[16]؛والبته [خدا] در كتاب [قرآن] بر شما نازل كرده كه هرگاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار مى گيرد، با آنان منشينيد تا به سخن غير از آن درآيند؛ چرا كه در اين صورت شما
هم مثل آنان خواهيد بود.
مفسران از اين آيه استفاده كرده اند كه سكوت كردن در برابر فاسقان و گناه كاران و هم نشينى با آنان موجب شريك شدن در گناه آنهاست[17]. هم چنين در ذيل آيه 63 مائده گفته اند كه ترك كننده نهى از منكر، مانند كسى است كه مرتكب منكر شود[18].
[1]. همان، آيه 110.
[2]. مجمع البيان، ج 2، ص 807 .
[3]. هود، آيه 116.
[4]. توبه، آيه 71-72.
[5]. تفسير الميزان، ج 6 ، ص 83 .
[6]. نهج البلاغه، خطبه 192.
[7]. انفال، آيه 25.
[8]. عبداللّه سالمى، روض البيان، ج 9، ص 94.
[9]. اصول كافى، ج 5 ، ص 55 ، روايت 1.
[10]. اصول كافى، ج 5 ، ص 58 ، روايت 8 .
[11]. اعراف، آيه 165.
[12]. تفسير الميزان، ج 8 ، ص 310.
[13]. مجمع البيان، ج 3، ص 289.
[14]. همان.
[15]. الصافى، ج 2، ص 75.
[16]. نساء، آيه 140.
[17]. جامع البيان، ج 5 ، ص 443.
[18]. تفسير قرطبى، ج 6 ، ص 153
maarefquran.com