سؤالاتی پیرامون امام حسین علیه السلام و عاشورا

 سؤالات حدیثی و قرآنی و احکام:

 پرسش :

چرا سوره فجر را سوره امام حسين ( ع ) ناميده اند ؟

پاسخ :

معرفی این سوره به عنوان سوره امام حسین(ع) به خاطر این است که مصداق بارز نفس مطمئنه ‌ای است که در آخرین آیات سوره آمده است. امام صادق ( ع ) به اصحاب خود فرمود: سوره فجر را در نمازهاي واجب و مستحب خود قرائت کنید كه اين سوره به حضرت امام حسين ( ع ) اختصاص دارد... مقصود از نفس مطمئنه آن حضرت و شيعيان او است ». (1) در توجیه و تحلیل تطبیق سوره مذکور بر امام(ع) گفته شده است: «ائمه معصومين عليهم السلام از اين جهت اين سوره را سوره حسين ناميده اند كه قيام و شهادت آن حضرت درتاريكي طغيان مانند طلوع فجر، منشا حيات و حركت گرديد. خون پاك او و يارانش به زمين ريخت و نفوس مطمئنه آنها با فرمان «ارجعي» و با خشنودي به سوي پروردگار شتافت ... تا از اين الهام و جوشش نور حق در ميان تاريكي‌ها بدرخشد  و راه حيات با عزت باز شود و پايه هاي ظلم و طغيان بي پايه گردد و طاغيان را دچار خشم و نفرين كند .»(2) البته در این سوره آیه «و لیالی عشر» است که باز با آن حضرت مرتبط است.

حضرت صادق( ع ) فرمود: « الفجر هو القائم ( ع ) و ليال عشر الائمه ( ع ) من الحسن الي الحسن و الشفع اميرالمؤمنين و فاطمه  ( ع ) و الوتر  هو الله وحده لاشريك له ؛ مراد از فجر وجود مقدس حضرت قائم(ع) و «لیالی عشر» امامان از امام حسن مجتبی(ع) تا امام عسکری(ع)‌اند و شفع امیرمؤمنان و حضرت فاطمه(ع) می‌باشد و مراد از وتر خداوند یکتا است».(3)

پی‌نوشت‌ها:

1. بحارالانوار، ج24، ص 93.

2. پرتوی از قرآن،‌سید محمود طالقانی، ج4، ص 67، با تلخیص.

3. البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی،‌ج4، ص 461.


پرسش :

امام حسين ( ع ) وارث پيامبران گذشته است. این سخن به چه معنا است ؟

پاسخ:

از كتاب هاي واژه شناسي و فقهي بر می‌آید: «الوارث من انتقل اليه تركه الميت؛ وارث كسي است كه اموال و اشياي متوفا به او منتقل مي شود»، اما كاربرد اين واژه محدود به اين معنا نيست زيرا ارث تنها به اشيا و اثاثیة ميت گفته نمي‌شود، بلكه به اوصاف و سرمايه هاي  معنوي و صفات عالي هم اگر به ديگري برسد، ارث اطلاق مي‌شود، مثلاً می‌گویند فلاني وارث تجربه هشتاد سالة استادش است يا فلاني شجاعت و سخاوت را از پدر يا جدش به ارث برده است .

در قرآن مجيد آمده است: «و ورث سليمان داود و قال يا ايها الناس عُلِّمنا منطق الطير و اُوتينا مِن كلِّ شئ إنّ هذا لهو الفضل المبين؛ سليمان از داوود ارث برد و گفت: اي مردم! خداوند به ما زبان پرندگان را تعلم فرمود و از هر چيزي عنایت فرمود. در اين تعليم و عنايت او فضل آشكار است». (1) حضرت سليمان مال و دولت و ملك و نبوت و علم داوود را به ارث برد. (2)

در كافي روايت كرده كه امام صادق( ع ) فرمود : «إنّ داود ورث الانبياء و إنّ سليمان ورث داود و إنّ محمداً ( ص ) ورث سليمان و إنّا ورثنا محمداً ( ص ) و إنّ عندنا صحف ابراهيم و الواح موسي؛ داوود از پيامبران ارث برد و سليمان از داوود ارث برد و محمد ( ص ) از سليمان و ما از محمد ( ص ) و نزد ما صحف ابراهيم و الواح موسي است».

نيز در روايتي كه شيعه و سني نقل كرده اند پيامبر اكرم ( ص ) به علي ( ع ) فرمود : « تو برادر و وارث مني» گفت: يا رسول‌الله، چه چيز تو را از تو ارث مي‌برم؟ فرمود: آن چه را پيامبران پيش از من به ارث گذاشتند...) كتاب خدا و سنت پیامبر».(3)

در اين روايت به كتاب‌هاي آسماني و سنت هاي پيامبران ارث اطلاق شده و به كسي كه به آنها آگاه است، وارث گفته شده است.

در زيارتنامه هاي امامان ( ع ) به آنان وارث پيامبران اطلاق شده، از جمله در زيارت جامعه كبيره (كه از نظر متن و سند از بهترين و كامل ترين زيارت‌ها است) مي خوانيم: «السّلام علي ائمه الهدي و مصابيح الدجي و ... ورثه الانبياء...؛ درود بر شما پيشوايان هدايت و چراغ‌هاي درخشان و ... و وارثان پيامبران.»(4)

بنابراين وقتي به امام حسين ( ع ) وارث پيامبران گفته مي‌شود، پيداست كه ارث مادي و مالي نيست، زيرا اوّلاً: هنگامي که در پيشگاه مقدسش برای زيارت مي ايستيم و اين كلمات را بر زبان جاري مي‌كنيم، به قصد تعظيم و تجليل از مقام شامخ او است، نه خبر دادن از اين كه چه اموالی را از پيغمبران به ارث بُرد!

دوم: اگر هم مالي از پيغمبران باقي مانده بود، زماني طولاني بين آدم و ديگر پيامبران با امام حسين ( ع ) است و مي‌بايست به بازماندگان مستقيمشان مي رسيد، نه امام حسين، پس بايد معناي ديگري را جستجو كرد. با اندكي تامل در مي يابيم كه ميراث ظاهري و مادي مراد نيست بلكه مجد و عظمت و مقام معنوي و خليفة اللهي است.(5

وراثت حسین(ع) از انبیا و اوصیا برای آن است که خط جهاد در راه حق و مبارزه با باطل و ستم و طاغوت، سرلوحة دعوت همه انبیای الهی بوده، کربلا تجلی‌گاه درگیری حق و باطل است. عاشورا حضور دوبارة آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی(ع) در قلة‌ فریادگری و هدایت است.  این که حسین را وارث آدم(ع) می‌خوانیم و زیارت وارث را با سلام بر آن پیمبران الهی آغاز می‌کنیم، برای همین است؛ یعنی نقطة اتصال همه حرکت‌های الهی و انقلاب‌های خدایی ، به صورت تجسم دوبارة پیامبران و اوصیا در لحظه‌های خورشیدی عاشورا و واقعیت سرشار کربلا.(6)

از سوی دیگر قرآن مجید یکی از اهداف بعثت پیامبران را قیام برای عدالت اجتماعی یا آماده کردن زمینه برای آن می‌داند: «لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ پیامبران را با دلائل روشن فرستادیم و با آن‌ها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم برای برپایی عدالت قیام کنند».(7) در زیارت امام حسین(ع) می‌خوانیم: «أشهد أنّک قد أمَرتَ بالقسط و العدل و دعوت إلیهما؛ گواهی دهم که دستور به عدل و داد فرمودی و مردم را به آن دعوت کردی».(8)

از این رو می‌توان نتیجه گرفت: تلاش برای برپایی عدالت اجتماعی و مبارزه با ستم، رسالت همة‌انبیا و میراث مشترک رسول الهی است و حسین بن علی(ع) به دلیل دعوت به عدل و مبارزه با بی عدالتی، وارث همة‌ انبیا است.

زيارت وارث كه امام حسين را وارث حضرت آدم و ديگر پياميران معرفي مي كند، به ما مي آموزد كه امام رسالت تاريخي همة اديان توحيدي را بر عهده دارد و امامت امتداد رسالت الهي است. امام بر اثر قرار گرفتن در مقطع حساس تاريخ و اوج اختناق اموي و خودسري هاي يزيد (که تصميم داشت حق و حقيقت را از بين ببرد و وحي را به تمسخر گرفته و رسالت را باور نداشت) احساس كرد همة رسالت هاي پيامبران بر دوش اوست و نبايد اجازه دهد پيوند زمينيان با آسمان قطع گردد و بشر به عصر جاهليت باز گردد. عاشورا نقطه اوج نبرد مكتب توحيد با شرك و تجلی‌گاه يكتا پرستي ابراهيمي و باطل كننده شرك نمرودي بود. امام حسين ( ع ) وارث رسالت انسان سازي،  قيام براي پيروزي حق بر باطل و هدايت بشر به كمال بود كه ميراث همه پيامبران الهي است .

پی‌نوشت‌ها:

1. نمل(27 ) آیه 16.

2. تفسیر اطیب البیان، ج10، ص 119؛ تفسیر نمونه، ج17، ص 119.

3. بحارالانوار،‌ج38، ص 154؛ ینابیع المودة، ج1، ص 177.

4. التحقیق فی الامامه و شؤونها، عبدالطیف البغدادی، ص 228.

5. این مضمون از عبارت «السلام علیک یا وارث آدم خلیفة‌الله» قابل برداشت می‌باشد.

6. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 460.

7. حدید (57) آیه 25.

8. مصباح کفعمی، ص 491

 

پرسش:

چه اوصافی برای امام حسین(ع) در زیارات و روایات آمده است؟

پاسخ:

زیارتهای امام حسین(ع) (که از امامان و پیشوایان معصوم(ع) رسیده) از غنی‌ترین اسناد و مدارک برای شناخت حضرت و پی بردن به صفات و ویژگیهای ایشان است. اوصاف و القابی ذکر شده که پاره‌ای از صفات مشترک امامان است، مثل حجةالله، نورالله، وجه‌الله اما برخی اوصاف ویژة حضرت است مانند ثارالله، قتیل‌العبرات، اسیرالکربات، قتییل‌الظمآء، وتر‌الموتور و... که در هر یک اسراری نهتفه است و به معانی بلندی اشاره دارد، که به معنای برخی اشاره می‌کنیم:

1ـ ثارالله:

«ثار» از ريشه «ثَأر» و «ثُؤرة» به معناى انتقام و خونخواهى و نيز به معناى خون است.(1)

  براى «ثارالله» بودن امام حسين معانى مختلفى ذكر شده كه هر يك تفسير خود را مى‏طلبد.

أ) گروهی ثارالله را به معنای کسی که انتقام خونش را خداوند می‌گیرد می‌دانند.(2) خداوند، ولىّ دم حضرت است و خود او خونبهای آن بزرگوار را از دشمنانش طلب مى‏كند؛ چرا كه ريختن خون سيدالشهدا در كربلا، تجاوز به حريم و حرمت الهى و طرف شدن با خداوند بود. از آن جهت كه اهل بيت(ع) «آل‌الله» هستند، شهادت امامان، ريخته شدن خونِ خداوند است.(3)

اگر چه اين واژه در قرآن نيامده است، اما مى‏توان آن را با آيات اين گونه توجيه نمود. خداوند مى‏فرمايد: «مَنْ قُتِل مظلوماً فقد جعلنا لوليّه ‏سلطاناً؛(4) آن كس كه مظلوم كشته شد، براى ولیّ‌‏اش سلطه (و حق قصاص) قرار داديم».

هر كسى (صرف نظر از مسلك و مذهبش)، اگر مظلومانه كشته شود، اولياى دم او، حق خون‏خواهى دارند. از آن رو كه اهل بيت به ويژه امام حسين(ع) مظلومانه و در راه ايمان و حق و خداوند كشته شده‏اند، در واقع «ولیّ دم» و خونخواه آنان، خداوند است.

بنابراين «ثارالله» به اين معنا است كه خونبهاى امام حسين(ع) از آنِ خدا است و اوست كه خونبهاى امام را خواهد گرفت. اين واژه حاكى از شدت همبستگى و پيوند سيدالشهدا(ع) با خداوند است كه شهادتش همچون ريخته شدن خونى از قبيله خدا مى‏ماند كه جز با انتقام‏گيرى و خونخواهى خدا، تقاص نخواهد شد.(5)

ب) بعضی لفظ اهل را در تقدیر گرفته‌اند و گفته‌اند ثارالله یعنی اهل ثارالله؛ اهل خون‌خواهی الهی که خداوند انتقام خونش را می‌گیرد.(6)

پ) برخی گفته‌‌اند: ثارالله یعنی کسی که در دوران رجعت می‌آید و انتقام خونش را می‌گیرد.(7)

پ) گروهی ثارالله را به معنای خون خدا دانسته‌اند.(8)

اگر «ثار» به معناى خون باشد، مراد از «ثارالله» معناى حقيقى نيست؛ بلكه يك نوع تشبيه، كنايه و مجاز است. چون مسلّم است كه خدا موجودى مادى نيست تا داراى جسم و خون باشد؛ پس اين تعبير از باب تشبيه معقول به محسوس است؛ يعنى همان گونه كه خون در بدن آدمى نقش حياتى دارد، وجود مقدس امام حسين(ع) نسبت به دين خدا چنين نقشى دارد و احياى اسلام با نهضت عاشورا بوده است.

شايد بتوان در اين باره با نگاه عرفانى مستند به روايات به نتيجه‏اى نورانى دست يافت. از امام على(ع) به «اسدالله الغالب» و «يدالله» تعبير شده، و در حديث «قرب نوافل» از پيامبر(ص) روايت شده است كه خداوند فرمود:

«ما تحبّب إلیّ عبدى بشى‏ءٍ احبّ إلیّ ممّا افْترضتُه عليه وإنّه لَيَتَحَبَّبَ إلیّ بالنافلة حتّى اُحِبُّه فإذا اَحْبَبْتُه كنتُ سمعه الذى يسمع به و بصره الذى يبصر به و لسانه الذى ينطق به و يده التى يبطش بها و رِجْله التى يمشى بها إذا دعانى اجبْتُه وإذا سألتنى اعطيته؛(9) بنده من به چيزى دوست داشتنى‌تر از واجبات، نزد من مقرّب و نزدیک نمی‌‌گردد او با نوافل به من اظهار دوستى مى‏كند. آن گاه كه او را دوست بدارم، گوش او مى‏شوم كه با آن مى‏شنود و ديدة او مى‏شوم كه با آن مى‏بيند و زبان او مى‏شوم كه با آن سخن مى‏گويد و دست او مى‏شوم كه با آن ضربه مى‏زند و پاى او مى‏شوم كه با آن راه مى‏رود. اگر به درگاه من دعا كند، او را دوست خواهم داشت و اگر از من درخواست كند، به او عطا مى كنم».

از اين روايت به خوبى آشكار مى‏شود كه اولياى خداوند، «خليفة» او روى زمين و مظهر افعال الهى‏اند. خداوند جسم نيست، اما آن چه را كه اراده مى‏كند انجام بدهد، از طريق دست اولياى خود به ظهور مى‏رساند و كمكى را كه مى‏خواهد به سوى بنده‏اى بفرستد، توسط اولياى خود مى‏رساند، یا خونى را كه قرار است براى احياى دين ريخته شود، از طريق شهادت اولياى خودش ظاهر مى‏سازد. از اين رو همان طور كه دست امام على(ع) دست قدرت خدا و «يدالله» است؛ خون امام حسين(ع) نيز خون خدا و «ثارالله» است.

از اين رو در زيارت عاشورا مى‏خوانيم: «السلام عليك يا ثار الله  و ابن ثاره  والوتر  الموتور؛ سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون او! سلام بر تو اى يگانه دوران!» نيز در زيارتي ديگر مي خوانيم : «و انك ثار الله فى الأرض و الدم الذى‏ لا يدرك ثاره أحد من أهل الأرض و لا يدركه الا الله وحده».(10)

همان گونه كه نقش خون در بدن آدمى حياتى است و بود و نبودش، مرگ و زندگى  را رقم مى‏زند، وجود مقدّس امام على و امام حسين(ع) نزد خدا و در دين او چنين نقشى دارند. اگر آن حضرت نبود، اسلام نبود و اگر حسين(ع) نبود، اسلام و تشيّع نبود.

آرى! تا ياد و نام سيّدالشّهدا(ع) زنده و بر سر زبان‏ها است، تا عشق حسين(ع) در دل‏ها مى‏تپد، تا آتش محبت و ولايت او در قلوب انسان‏ها شعله‌ور است، تا فرياد «يا حسين» بر بلنداى آسمان‏ها و زمين طنين انداز است، نام و ياد خدا زنده و پايدار است؛ چون او همه هستى خود را در راه خدا انفاق و ايثار كرد، نیز سيماى ننگين رياكاران و تحريف‏گران زمان را آشكار نمود و نقاب از چهره زشت آنان  برداشت و اسلام ناب نبوى و علوى را بر مردم نماياند. خون او شرافت «ثارالله» را گرفت

صاحب کتاب مکیال گوید: اما رسیدن به فوز به وسیله خونخواهی مولای شهید(ع) وظیفه هر مؤمن است، چون پدر حقیقی مؤمنان است، چنان که آیة «ووَصَّینا الإنسان بوالدیه إحساناً» به امام حسن و امام حسین(ع) تفسیر شده است، از این رو صحیح است که هر مؤمنی، خود را از اولیای دم او بداند و خداوند خودش ولیّ دم حقیقی آن حضرت است. مولای ما قائم آل محمد(ص) را بر خونخواهی امام حسین(ع) امر کرده چنان که در روایات متعدد آمده است.(11

ثارالله، یعنی ای کسی که خونبهای تو متعلق به خدا است و او خونبهای تو را می‌گیرد، یعنی تو متعلق به یک خانواده نیستی که خونبهایش را پدر خانواده بگیرد، نیز متعلق به یک قبیله نیستی که خونبهای تو را رئیس قبیله بگیرد؛ تو متعلق به جهان انسانیت و بشریت می‌باشی؛ تو متعلق به عالم هستی و ذات پاک خدایی، بنابر این خونبهای تو را خدا باید بگیرد. تو فرزند علی بن ابی طالب هستی که شهید راه خدا بود و خونبهای او را نیز خدا باید بگیرد.(12)

2ـ قتیل العبرات (کشته اشک‌ها)

این تعبیر نیز معنای وسیعی دارد که اشاره است به روایاتی که از حضرت نقل شده، از جمله فرمود: «أنا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمنٌ إلاّ اسْتعبر؛(13) «لا یذکرنی مؤمن إلاّ بکى؛ من کشتة اشکم. هر مؤمنی مرا یاد کند، اشکش جاری شود (یا گریه می‌کند)».(14)

گریه علامت پیوند مکتبی با امام حسین است و منزلت معنوی گریه کننده را نشان می‌دهد. این جملات به این معنا نیست که امام (ع) شهید شد تا مردم بگریند و به ثواب برسند، بلکه بیانگر آثار و پیامد شهادت او است. علت قیام حضرت، نجات امت از جهالت و گمراهی بود، ولی سرشک عاشقان، برخاسته از عشق فطری هر مؤمن به اوست.

3ـ سید الشهداء:

از معروف‌ترین لقب‌های امام (که در روایات و زیارتنامه‌ها بیان شده و مستند به امامان می‌باشد) لقب سیدالشهدا است.

گرچه این لقب ابتدا از آنِ حضرت حمزه، عموی پیامبر بود که در جنگ احد به شهادت رسید، اما حماسه و فداکاری امام حسین(ع) چنان سترگ و والا بود که او را سرآمد همة شهدا ساخت و بر تمامی شهیدان تاریخ سروری داد.

امام صادق(ع) به «ام سعید احمسیّه» (که مرکبی کرایه کرده بود تا در مدینه سر قبور شهدا برود) فرمود: «آیا به تو خبر دهم که سرور شهیدان کیست؟ حسین بن علی(ع) است. او سید الشهداء است».(15)

پیامبر این مقام بزرگ را برای حضرت درخواست کرده بود. در آن زمان که از شهادت فرزندش خبر می‌داد، دعا کرد:

«اللهم فبارک له فی قتله واجْعله مِن سادات الشهداء؛ خدایا! قتلش را موجب برکت گردان و او را از بزرگان شهدا قرار ده».(16)

4ـ داعی الله (دعوت کننده به سوی خدا)

هر چند هم امامان(ع) دعوت کنندگان به خدا بوده‌اند(17)، اما در زیارات هیچ ‌یک از آنها «لبیک دعی الله» نیامده است، ولی در زیارت آن حضرت می‌خوانیم: «لبیک داعی الله؛ دعوت تو را به سوی خدا اجبت می‌کنم».(18) امام حسین(ع) پیام ویژ‌ه‌ای داشت و این دعوت را با خون خود به مردم رساند، پس هر کس این دعوت را شنید، باید لبیک گوید و اهداف حضرت را استمرار بخشد. در این زیارت به هفت بار لبیک گفتن توصیه شده است. مرحوم شیخ جعفر شوشتری بیان لطیفی در باب حکمت تکرار دارد: یک وجه آن ملاحظه حالات مجیب است و وجه دیگر این که هفت بار لبیک گفتن برابر استنصارهای هفت‌گانه آن حضرت است.(19)

5ـ «أقمت الصلاة وآتیت الزکاة؛ برپا دارندة نماز و زکات»:

در زیارت‌نامه امام حسین(ع) در موارد مختلف می‌خوانیم: «أشهد أنّک قد أقمت الصلاةَ وآتیتَ الزکاةَ؛ شهادت می‌دهم که نماز را برپا داشتی و زکات دادی».

البته منظور خواندن نماز و پرداخت زکات نیست، چون در این صورت بیش از یک گواهی معمولی نخواهد بود و شأن و ویژگی خاص برای امام(ع) شمرده نمی‌شود، در حالی که بیان فوق در اکثر زیارات آمده که گویای اهمیت این موضوع است. اگر به معنای ترویج و برپا داشتن نماز بدانیم، هر چند مطلب صحیحی است، ولی در مورد زکات، پرداخت آن معنا ندارد، پس به نظر می‌رسد مقصود آن باشد که گواهی می‌دهم نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر واقعی را تو انجام دادی، یعنی خواندن نماز و پرداخت زکات با همه شرایط و ویژگی‌ها، جز از معصوم ساخته نیست.

6ـ «کنت نوراً فی الأصلاب الشامخة؛ درخشندگی ویژه»:

یکی از ویژگی‌های خاص امام حسین(ع)، درخشش نور حضرت است. امام صادق (ع) در زیارت حضرت می‌فرماید: «کنتَ نوراً فی الأصلاب الشامخة ونوراً فی ظلمات الأرض و نوراً فی الهواء و نوراً فی السموات العُلى، کنتَ فیها نوراً ساطعاً لا یطفى؛ نوری در صلبهای بلند مرتبه هستی و نوری در تاریکیهای زمین و نوری در فضا و نوری در آسمانهای بلند و نوری که هرگز خاموش نخوهد شد».(20)

درخشش نور حضرت به گونه‌ای بود که در هنگام بارداری فاطمه(ع) پیامبر می‌فرمود: «فإنّی أرى فی مقدّم وجهک ضوءاً و نوراً و ذلک انّک ستلدین حجة لهذا الخلق؛ دخترم! در پیشانی تو درخشندگی ویژه‌ای می‌بینم، که بیانگر آن است به زودی حجت خدا بر مردم را به دنیا خواهی آورد».(21)

مرحوم شوشتری می‌گوید: از ویژگیهای نور آن جناب این بود که نه تنها بر شب‌های تار غالب بود، بلکه بر نور خورشید غلبه داشت.(22)

کسی که در روز عاشورا امام(ع) را دیده بود گفت: به خدا قسم! نور صورتش مرا از توجه به کشته شدنش بازداشت.(2)

باز به گفتة مرحوم شوشتری، هیچ مانعی نتوانست از نورافشانی ایشان جلوگیری کند(3) که همان راوی می‌گوید: تا کنون هیچ کشتة به خاک و خون غلتیده‌ای را به نورانیت چهرة او ندیده‌ام.(4)

7ـ خامس اصحاب الکساء:

یکی از ویژگی‌های برجستة امام که در زیارت حضرت در روز عرفه آمده، پنجمین نفر از اصحاب کساء است. در این زیارت می‌خوانیم: «وخامس اصحاب کساء است. در این زیارت می‌خوانیم: «و خامس اصحاب الکساء ـ‌غَذَتْکَ ید الرحمة ورُضِعْتَ من ثَدْی الایمان وَرُبِّیتَ فی حِجْر الاسلام؛ پنجمین نفر از اصحاب کساء هستی که از دست رحمت غذا خوردی و از پستان ایمان شیر نوشیدی و در دامن اسلام پرورش یافتی».(1) از امام صادق(ع) پرسیدند: چرا عاشورا روز مصیبت و غم گردید و ایام دیگر حتى روز رحلت نبی اکرم(ص) و دیگر اصحاب کساء این ویژگی را ندارد، فرمود: «بی‌مانندی عاشورا از آن روست که امام حسین(ع) یادگار همة اصحاب کساء بود و بعد از شهادت او کسی از آنان باقی نماند».(2)

خود حضرت نیز به این موضوع در روز عاشورا اشاره می‌کند و می‌فرماید:

«الهی انک تعلم انهم یقتلون رجلاً لیس على وجه الارض ابن بنت نبی غیره؛ خدایا می‌دانی اینان کسی را می‌کشند که روی زمین، فرزندزادة پیامبری جز او نیست». حضرت زینب(ع) نیز در سخنان سوزناک خود می‌گوید: «الیوم ماتت امی فاطمه و ابی علی و اخی الحسن(ع) یا خلیفة الماضی و شمال الباقی(1)؛ امروز مادرم فاطمه(س) و پدرم علی(ع) و برادرم حسن(ع) مردند. ای جانشین گذشته و پشت و پناه آیندگان» نیز فرمود: «الیوم مات جدّی رسول الله؛ امروز جد ما رسول خدا درگذشت».(2) عقیله بنی هاشم روز عاشورا را روز رحلت همة اصحاب کسا می‌داند، چرا که امام حسین(ع) یادگار آنان بود.(3)

8ـ اسیر الکربات

«السلام على اسیر الکربات»(8)

کرب یعنی اندوه شدید و این تعبیر اشاره به اندوه و حزن فراوانی است که در کربلا به امام و یاران حق‌طلب او بر اثر ستم‌های دشمنان رسید.

پس از ملاقات با «حر» و گفتگو میان امام و وی و سخنانی که میان آنان رد و بدل شد، زهیر گفت: ما را تا کربلا ببر، اشک در چشمان امام جاری شد و گفت: «اللهم إنّی أعوذ بک من الکرب و البلاء».(9) که اشاره بود به سختی و رنج‌هایی که در پیش داشتند. وهب بن عبدالله کلبی در روز عاشورا می‌گفت:

وأدفع الکَرْبَ أمام الکرب        لیس جهادی فی الوغی باللعب(10)

حضرت فرمود: «قُتِلْتُ مکروباً و حقیقَ علیّ أنْ لا یأتینی مکروب قط إلاّ ردّه الله و اقلبه إلی أهله مسروراً؛(11) با رنج و درد کشته شدم. اگر به من رنجی رسید، شایسته بود خدا آن را برطرف کرده، به شادی تبدیل نماید».

امام رضا(ع) فرمود: «.... إنّ یوم الحسین(ع) أقرحَ جفونَنا، وأسبلَ دموعَنا، وأذلَّ عزیزَنا بأرض کرب و بلاء أورثتنا الکرب و البلاء إلى یوم الإنقضاء فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون...(12)؛ روز کشته شدن حسین(ع) چشمان ما آزرده کرد و اشک‌های ما را روان ساخت. عزیز ما در زیمن کربلا خوار شد و اندوه و بلا نصیب ما گشت، تا روز معیّن، پس گریه کنندگان باید بر حسین گریه کنند.

9ـ ابو عبدالله

کنیه امام حسین(ع)، ابو عبدالله است، ولی این کنیه گویای صفتی از حضرت است، زیرا کنیه آن جناب از خردسالی ابو عبدالله بود(1)، در حالی که حضرت، آن زمان اولادی نداشت؛ از طرفی نام فرزندانش علی بود و جا داشت کنیه حضرت «ابوعلی» باشد، دو دلیل گفته شده است:

1ـ گاهی کنیه برگرفته از یکی از اوصاف برجستة فرد است، مثلاً عرب به کسی که بخشش بسیار دارد «ابوجواد» می‌گوید. بهترین صفت برجستة امام حسین(ع) بندگی و عبودیت بود. حضرت در مقام بندگی حق، بسیار عبادت می‌کرد و تمامی عبادات ظاهری و اعمال قلبی را انجام می‌داد. کسی غیر از معصوم توان چنین عبادتی را نداشت.

2ـ قیام حضرت موجب بقای دین و یگانه پرستی بود. اگر تا قیامت کسی روی زمین خدا را پرستش کند، به برکت وجود حسین(ع) و انقلاب اوست. اگر قیام او نبود، بندگی خدا برای همیشه از بین می‌رفت، پس او پدر تمام بندگان خداست، از این رو کنیة ابو عبدالله برای او برگزیده شد. مراد از عبد این همة بندگان خدا هستند.(1)

10ـ‌ الوتر الموتور:

یکی از اوصافی که برای امام حسین(ع) در بعضی از زیارتنامه‌ها ذکر شده «الوتر الموتور» است.

«وتر» به معنای فرد و طاق است؛ به معنای کنیه و خون هم ذکر شده، ولی بیش‌تر به معنای اوّل می‌آید(1). نماز وتر را وتر می‌گویند، چون فرد و طاق است و نماز یک رکعتی غیر از آن نداریم.

اگر به معنای خون باشد، باز به معنای فرد بر می‌گردد، زیرا اگر کسی در بین گروهی کشته شود، او را «فرد وتر» می‌گویند، یعنی بین ده یا صد نفر، یکی کشته شده و به ناحق خونش ریسخته شده است.

«موتور» به چند معنا است:

1ـ طاق و فرد شده،

2ـ کسی از وابستگان او کشته شده باشد.

3ـ کسی که کشته شود و انتقام خون او گرفته نشود.(2)

بنابر این «وتر موتور» را می‌توان به سه صورت معنا کرد:

1ـ وتر به معنای یگانه و فرد باشد و «موتور» تأکید آن باشد، مثل «حجر محجور»؛

2ـ وتر به معنای فرد و «موتور» به معنای کسی که افرادی از او کشته شده باشد، یعنی این حسین یگانه‌ای که یاران تو کشته شده‌اند.

3ـ وتر به معنای خون ریخته باشد، یعنی ای کشته‌ای که اصحاب و را کشته‌اند.

شاید در بین این سه احتمال، معنای دوم مناسب‌تر باشد، زیرا حضرت در مقام شهادت، مانندی ندارد. از آغاز دنیا تا کنون مثل او، کسی مظلومانه چنین به قتل نرسیده و این همه مصیبت ندیده است.

همچنین همة افراد او در کر بلا کشته شدند، حتى طفل شیرخوارة او، پس همه اصحاب و یارانش در کر بلا روز عاشورا کشته شدند،‌از این رو حضرت «موتور» است.(1)

ممکن است گفته شود «الوتر الموتور» به معنای فرد و تنهای بی‌همتا و به زبان فارسی خودمانی «دُردانه» است و به ویژگی خاصی سیدالشهدا(ع) اشاره دارد.(2)

پی‌نوشت‌ها:

1ـ ر.ك: الطريحى، مجمع البحرين، ج 1، ص 237؛ مفردات راغب، ص 81.

2ـ علی سعادت‌پرور، فروغ شهادت، ص 305.

3ـ  جواد محدثى، درس‌هايى از زيارات عاشورا، ص 14؛ اصغر عزيزى تهرانى،  شرح زيارت عاشورا، ص 35.

4ـ  اسراء (17) آيه 33.

5ـ  فرهنگ عاشورا، واژه «ثار».

6ـ بحار الانوار، ج 99، ص 151.

7ـ همان.

8ـ سید احمد میرخانی، شرح زیارت عاشورا، ص 308.

9ـ محاسن برقی، ج 1، ص 291.

10ـ‌ ترجمه کامل الزیارات، ص 683، زیارت 16.

11ـ میکال المکارم، میرزا محمدتقی الاصفهانی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 1، ص 420.

12ـ تفسیر نمونه، ج 4، ص 229.

13ـ کامل الزیارات، ص 215؛ بحار الانوار، ج 98، ص 331.

14ـ همان.

15ـ بحار الانوار، ج 98، ص 36.

16ـ همان، ج 44، ص 247.

17ـ همان، ج 99، ص 148.

18ـ همان، ج 98، ص 169؛ کامل الزیارات، محمد بن قولویه، ص 387.

19ـ خصائص الحسینیه، ص 229؛ حسین عندلیب، ثارالله، ص 37.

20ـ بحار الانوار، ج 98، ص 178.

21ـ همان، ج 43، ص 272.

22ـ خصائص الحسینیه، ص 31.

23ـ بحار الانوار، ج 45، ص 56.

24ـ خصائص الحسینیه، ص 31.

25ـ بحار الانوار، ج 99، ص 360.

26ـ همان، ج 44، ص 269.

27ـ همان، ج 45، ص 2.

28ـ همان، ص 59.

29ـ حسین عندلیب، ثارالله، ص 34.

30ـ‌ مصباح المتهجد، طوسی، ص 788.

31ـ بحار الانوار، ج 44، ص 381.

32ـ همان، ج 45، ص 16.

33ـ کامل الزیارات، ص 216؛ ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص 98.

34ـ العوالم، الشیخ عبدالله البحرانی، ص 538.

35ـ بحار الانوار، ج 44، ص 251.

36ـ حاج میرزا ابوالفضل تهرانی، شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور، ص 62 و 63.

37ـ لسان العرب، ج 5، ص 273؛ کتاب العین، ج 8، ص 132.

38ـ همان.

39ـ آیت الله حاج سید احمد میرخانی، شرح زیارت عاشورا.

40ـ علی سعادت‌پرور، فروغ شهادت، ص 389.

 

پرسش :

چرا در زيارت عاشورا بر امام حسين ( ع ) و فرزند و يارانش درود مي فرستيم و بر حضرت ابوالفضل( ع ) به ويژه سلام نمي فرستيم ؟

پاسخ :

دو زيارت به نام زيارت عاشورا داريم، كه يكي معروف است و يكصد لعن و سلام دارد و ديگری زيارت عاشوراي غير معروف. در زيارت عاشوراي غير معروف، سلام به حضرت اباالفضل ( ع )‌نيز هست: « السلام علي العباس بن امير المؤمنين الشهيد .»(1)

اما اين كه چرا در زيارت عاشوراي معروف، سلام بر آن حضرت نيست گفته‌‌اند: در اين زيارت مقصود اصلي زيارت كننده حضرت امام حسين ( ع ) است ، از این رو ديگران به صورت مستقل ياد نمي‌شوند و به صورت كلي و با عنوان «اصحاب الحسين» ياد شده‌اند كه حضرت ابوالفضل در زمره آنان است. جواب ديگري كه گفته اند اين است كه چون حضرت ابوالفضل داراي مقام و مرتبه بسيار والا و ممتاز است براي او زيارت مستقلي آمده است و بايد مستقل زيارت شود . پس عدم ذكر نام حضرت ابالفضل ( ع ) به خاطر رعايت شان و مقام او است .

پی‌نوشت‌ها:

1. مستدرک الوسائل، ج10، ص 415؛ شفاء الصدور فی شرح زیارت العاشورا، ص 1

 

 سوال:

یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر، نداشتن خطر جانی یا مالی است. حال چگونه  امام حسین(ع) برای این فریضه،‌جان خود را به خطر انداخت؟

پاسخ:

امر به معروف و نهی از منکر یکی از اصول عملی اسلام است ، که از مهم ترین و عالی ترین واجبات اسلامی است. دربارة عظمت این دو وظیفة مهم، به تعبیری رساتر و کامل تر از آن چه در قرآن کریم و کلمات اهل بیت و اماما ن معصوم(ع)  آمده است،‌دست نمی‌یابیم.

قرآن می‌فرماید: «کنتم خیر امة اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله؛(1) شما مسلمانان بهترین امتی هستید (یا بودید) که خدا برای مردم جهان نمایان فرمود، زیرا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و ایمان به خدا دارید».

پیشوای یکتاپرستان حضرت علی (ع) می‌فرماید: «و ما أعمال البرّ کلّها و الجهاد فی سبیل الله عند الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر إلا کنفثة فی بحر لجیّ؛ (2) تمام کارهای نیک و (حتی) جهاد در راه خدا، در برابر امر به معرو و نهی از منکر، همچون آب دهان در برابر دریای پهناور است». حضرت صادق(ع) فرمود: «إن الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء فریضة‌ عظیمة بها تقام الفرائض و...؛ امر به معروف از منکر، روش پیامبران و شیوه صالحان و فریضة بزرگ الهی است، که سایر واجبات به وسیلة آن بر پا می‌شوند».(3)

همان گونه که سایر واجبات اسلامی، با وجود شرایطی بر انسان واجب می‌شوند، وجوب امر به معروف و نهی از منکر نیز شرایطی دارد. امر به معروف و نهی از منکر با وجود چهار شرط بر انسان واجب می‌شود:

أ ) علم و آگاهی به معروف و منکر.

ب) احتمال اثر کردن امر یا نهی.

ج) اصرار داشتن مرتکب معصیت بر تکرار و استمرار گناه.

د) ضرر و مفسده‌ای متوجه مال، آبرو و جان آمر و ناهی و یا یکی از مؤمنان نشود.(4)

فقها در توضیح شرط چهار (عدم ضرر و مفسده) می‌فرمایند: واجبات و منهیات الهی از نظر درجة اهمیت یکسان نیستند. بعضی از معروف‌ها و منکر‌ها از نظر شارع مقدس اسلام به اندازه‌ای با اهمیت است که برای حفظ آن واجب، یا نهی از آن منکر، باید بذل جان کرد، ولی در برخی موارد حفظ جان بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر مقدّم است.

این که در کدام مورد امر به معروف و نهی از منکر باید تا حد بذل جان پیش رفت و در کدام مورد باید حفظ مال، آبرو، و جان را مقدم داشت، بستگی به موضوع امر به معروف و نهی از منکر دارد. اگر موضوع از احکام جزئی و در سطح محدود، باشد،‌حفظ مال، آبرو و جان مقدّم است اما اگر موضوع در درجة بالای اهمیت است باید امر به معروف و نهی از منکر کرد، گرچه انسان در این راه کشته شود.

شهید مطهری می‌فرماید:

ارزش امر به معروف و نهی از منکر بالاتر از این‌ها است. البته با توجه به موردش. ببین امر به معروف و نهی از منکر را برای چه می‌خواهی بکنی؟ در چه موضوعی می‌خواهی امر به معروف و نهی از منکر کنی؟ یک وقت موضوع کوچکی است،‌مثلاً کسی کوچه را کثیف می‌کند، پوست خربزه را می‌اندازد در کوچه،‌ شما این جا باید نهی از منکر کنید،‌ حال اگر بدانید اگر او را نهی کنید،‌ یک فحش ناموس به شما می‌دهد، در این صورت این کار این قدر ارزش ندارد که شما یک فحش ناموسی بشنوید.

یک وقت هست موضوعی است که اسلام برای آن اهمیتی بالاتر از جان و مال و حیثیت انسان قائل است. می‌بینید قرآن به خطر افتاده است،‌اصول قرآنی به خطر افتاده  است،‌آیا این جا می‌گویی: امر به معروف نکن،‌نهی از منکر نکن، که اگر این را بگویم،‌جانم، آبرویم، در خطر است؟ اجتماع نمی‌پسندد. و...».

شهید مطهری با نقل این مطالب، آن را به شدت رد می‌کند.(4)

امام خمینی(ره) می‌فرماید: «اگر معروف و منکر از موضوعاتی باشد که از نظر اسلام بسیار مهم است و  امر به معروف و نهی از منکر در چنین موضوعی، متوقف بر بذل جان باشد، بذل جان واجب است».(5)

امام حسین(ع) نیز در چنین موقعیتی بودند و «معروف» اصل اسلام و سنت پیامبر بود که در حال از بین رفتن یا تحریف بود.

حضرت اباعبدالله الحسین(ع) دیدند اگر در آن برهه از زمان و در آن اوضاع خاصی که بر جامعه اسلامی حاکم بود، امر به معروف و نهی از منکر نکند، اصل اسلام در خطر است و فاتحه اسلام خوانده می‌شود؛ نیز زحماتی که جدّ بزرگوارش برای اسلام کشیده است و جانفشانی شهیدانی که خونشان را در راه اسلام نثار کردند، در معرض بی اثر شدن است. از این رو بر خود لازم دانست که قیام کند،‌گرچه جان خود و بستگانش

را در این راه فدا کند.

یک روز پیش از حرکت امام حسین(ع) از مدینه به طرف مکه مروان بن حکم حضرت را در کوچه دید و گفت: یا اباعبدالله من تو را نصیحت می‌کنم به این که با یزید بیعت کنی که خیر دین و دنیایت در بیعت با یزید است. حضرت در پاسخ فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون و علی الأسلام السلام از فدبلیت الأمة براع مثل یزید؛ وقتی فردی مانند یزید حاکم امت اسلام باشد فاتحه اسلام خوانده است.(6)

بنابراین معلوم است که در آن زمان و موقعیت، اساس اسلام در خطر بود. حضرت در جای دیگر فرمود: «ألا ترون أنّ الحق لا یُعمَل به و أنّ الباطل لا یتناهی عنه،‌لیرغب المؤمن فی لقاء اله محقا؛ آیا نمی‌بیند به حق عمل نمی‌شود؟ آیا نمی‌بیند قوانین الهی پایمال می‌شود؟ آیا نمی‌بیند این همه مفاسد پیدا شده و احدی نهی نمی‌کند؟ در چنین اوضاعی، مؤمن باید از جان خود بگذرد و لقای پروردگار را در نظر بگیرد».(7)

پی‌نوشت‌ها:

1. آل عمران(3) آیه 109.

2. نهج البلاغه، کلمات قصار، شمارة‌374.

3. وسائل الشیعه، ج11، ص 395.

4. شهید مطهری، مجموعه آثار، ج17، ص 267.

5. امام خمینی، تحریرالوسیله، ج1، ص 472.

6. اعیان الشیعه، ج2، ص 402.

7. بحارالانوار،‌ج42، ص 192.

پرسش:

آیا نماز ظهر عاشورا توسط امام حسین(ع) در میدان نبرد که خطر جانی بسیار داشت،‌عمل صحیحی بود؟

پاسخ:

نماز خواندن امام در ظهر عاشورا از چند جهت قابل توجه و بررسی است:

1 – وظیفة دینی و شرعی: امام(ع) از ابتدای حرکت و قیام، دین اسلام و احیای احکام الهی و سنت پیامبر(ص) را اساس حرکت و قیام خود معرفی  می‌کند و در تمام حوادث و برخوردها، از دایرة شرع و احکام الهی خارج نمی‌شود. در بین احکام اسلام، نماز اهمیت خاصی دارد و به هیچ وجه ترک پذیر نیست، حتی اگر فوت گردد، باید قضای آن به جا آورده شود.

اگر فردی عذر شرعی دارد و از به جا آوردن نماز در حالت ایستاده ناتوان است، باید تکیه دهد یا بنشیند یا نشسته تکیه دهد یا بخوابد، و خلاصه در هر صورت که برای او ممکن است،‌نماز را به جا آورد؛ حتی اگر فردی در حال غرق شدن است و وقت نماز تنگ می‌باشد، باید با اشاره نماز بخواند.

گناهکاران نیز نباید نماز را ترک کنند، مثلاً اگر فردی مشروب خورده و مست است، باید بعد از خارج شدن از حال مستی، خود را پاک کرده و نمازش را بخواند.

با توجه به اهمیت فوق العادة‌ نماز،‌ برای حالت‌های خوف و خطر از جمله میدان جنگ که دشمن رو به رو است و حال هجوم دارد، دستور نماز خوف با ویژگی‌های خودش داده شده است.(1)

در میدان نبرد اگر اوضاع خیلی بحرانی بود و خواندن نماز خوف ممکن نبود، باز نماز ساقط نمی‌شود و رزمندگان باید به حالت فردی رو به قبله تکبیرة‌الاحرام بگویند و بقیة افعال و اذکار را به صورت اشاره و ایستاده یا در حال راه رفتن و به هر صورت ممکن دیگر به جا آورند. حتی در نهایت درجة سختی (که به هیچ وجه به جا آوردن او را دو افعال نماز حتی با اشاره ممکن نباشد) باید به نیت نماز و به جای هر رکعت، یک تسبیح چهارگانه (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر) بگوید.

بنابراین نماز از واجباتی است که در صورت‌های مختلف حکم دارد و حکم شرعی آن در اوضاع جنگی،‌ نماز خوف است. امام حسین(ع) در روز عاشورا مطابق دستور شرع، نماز خوف خواند و به تکلیف شرعی خود عمل کرد.

2 – نشان دادن اهمیت نماز و احکام شرع؛ دستورهای دین حیاتبخش هستند و مؤمنان با معرفت، عاشق عمل به احکام شرع می‌باشند. نماز و عبادت، نجوا و راز و نیاز با خالق یگانه هستی است و رسول خدا به همین جهت فرمود:

«نور چشم من در نماز است».(2)

از اهداف مهم امامان در تمام لحظات زندگی، توجه دادن عملی به اهمیت و سازندگی احکام شرعی به خصوص عبادات می‌باشد. هیچ مهمی آنان را از این وظیفه و هدف باز نمی‌داشت.

امام علی(ع) در جنگ صفین در میدان نبرد، نزدیک ظهر، چشم به آسمان دوخته و منتظر زوال آفتاب بود، تا نمازش را در اول وقت به جا آورد. «ابن عباس» که چشم انتظاری امام را دید، سؤال کرد: یا امیرمؤمنان! نگران چیزی هستید؟ امام فرمود: منتظر رسیدن وقت نماز می‌باشم. ابن عباس گفت: در این وقت حساس نمی‌توانیم دست از جنگ برداشته و مشغول نماز گردیم. امام فرمود: ما برای نماز با دشمنان می‌جنگیم.(3)

امام حسین(ع) به عنوان تربیت شدة ‌مکتب پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) چنان به نماز و تلاوت قرآن عشق می‌ورزد که عصر روز نهم محرم،‌وقتی سپاه دشمن آمادة حمله شده،‌برادر گرامی خود را به سوی آنان فرستاد تا یک شب مهلت بگیرد و برای بیان علت مهلت خواهی فرمود:

اگر توانستی آنان را امشب منصرف کن و تا فردا از حمله باز بدار تا امشب را نماز بخوانیم، دعا کنیم و طلب آمرزش نماییم که خدا می‌داند من نماز و خواندن قرآن و دعای زیاد و آمرزش خواهی را دوست دارم.(4)

آری، امام حسین(ع) عاشق عبادت و نجوا با خدای یگانه بود و با رفتار و عمل خود، اهمیت نماز را فریاد می‌کرد و عشق او به عبادت، در همة ‌لحظات زندگی‌اش تجلی داشت و با عمل خود دعوت کننده به احکام دین بود. وقتی ظهر عاشورا ابوثمامة ‌صائدی به امام(ع) نماز ظهر را یادآور شد، از صمیم دل برای آن یار با وفایش دعا کرد و فرمود:

«نماز را یادآور شدی. خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد!»

بعد امام از دشمن خواست مهلت ادای نماز بدهند، ولی آنان با گستاخی تمام از نبرد دست نکشیدند و امام مجبور شد نماز خوف بخواند اما بنا به روایتی دیگر با اشاره ادای واجب نماید.(5)

اما (ع) با عمل خود، عشق بی نظیر خود به عبادت و بندگی را نشان داد واهمیت آن را برای همیشه تاریخ ثبت کرد.

3 – باطل سازی تبلیغات دروغین دشمن؛ بنی امیه با ناجوانمردی علی بن ابی طالب(ع) و فرزندانش را افرادی لاابالی و غیر مقیّد به دین معرفی کرده بودند، به طوری که وقتی خبر شهادت امام علی(ع) در محراب کوفه به گوش شامیان رسید، بسیاری با تعجب می‌پرسیدند: مگر امام نماز هم می‌خواند؟!

یزید وحزب اموی سعی داشتند امام حسین(ع) را دشمن خلیفة رسول خدا(ص) و  غیر مقیّد به احکام شرع جلوه دهند. امام و یارانش با توجه به این تبلیغات دروغین، سعی داشتند با سخن و عمل خود این دروغ بزرگ را آشکار ساخته، فریب خوردگان تبلیغات اموی را بیدار و متوجه گردانند. وقتی امام حسین(ع) شب عاشورا مهلت گرفت و خود و اصحابش در آن شب به عبادت و مناجات و تلاوت قرآن پرداختند،‌جمعی از لشکر دشمن، متوجه دروغین بودن تبلیغات یزیدیان شدند و همان شب به امام ملحق گردیدند.(6)

امام حسین(ع) در روز عاشورا در میدان نبرد به برپایی نماز همت گمارد تا در تاریخ ثبت شود که پایبندی حضرت به دین به حدی بود که در هنگامه‌ای همچون میدان نبرد هم نماز را فراموش نکرد و به تأخیر نینداخت، تا دشمنان نتوانند او و اهل بیتش را به بی دینی و لا ابالی‌گری یا خارج شدن از جمع مسلمانان متهم سازند، به همین جهت در زیارت حضرت، بر  اسلام و ایمان و  اقامة نماز توسط حضرت تأکید می‌شود:

«أشهدُ  انّک قد اقمتَ الصلاة؛ شهادت می‌دهم که تو نماز را برپا داشتی».

برپایی نماز و برخورد دشمنان با نماز خواندن حضرت،‌چهرة ضد دینی و ناجوانمردی دشمن را نمایان ساخت، که ابزار مهم تبلیغی برای آشکار نمودن ماهیت دشمنان بود، که نه تنها معیارهای دین را نادیده گرفتند، بلکه حتی از اصول انسانی سرپیچی کردند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دستور نماز خوف در کتب مفصل فقهی آمده، از جمله مسالک، شهید ثانی، ج1، ص 332 به بعد.

2. بحارالانوار،‌ج86، ص 3.

3. سفینة البحار، ج2، ص 44.

5. فرهنگ سخنان امام حسین(ع)،‌محمد دشتی، ص 691 – 692.

6. مقتل الحسین مقرم، ص 217، به نقل از تاریخ یعقوبی،‌ج2،‌ص 217.

 

پرسش:

نظر مراجع قديم و جدید و روش برخورد آنان با هنرتعزيه چگونه بوده است؟

پاسخ:

آنچه در بزرگداشت عاشورا با آن رو به رو هستیم، دو چیز است: یکی شکل و صورت پیام‌رسانی و بزرگداشت قیام عاشورا و دیگری انتقال پیام. آنچه اهمیت بیشتر دارد و اساسی‌تر است، محتوا است و اصل نیز همین است. ارزش گذاری قالب‌ها و صورت‌ها و حتی جواز و عدم جواز آن، با محتوا و اصل پیام، قابل تعریف و تبیین است. از ديدگاه اسلام، عزاداري و سوگواري اهل بيت(ع) مي تواند در قالب‌ها، و ابزاري كه ميان ملل و اقوام مرسوم بوده، محقق شود و به شيوه هاي گوناگون تجلي يابد، البته تا زماني که به اصل پيام و محتوا لطمه نزند، بلكه به بهترين نحو پيام را در ذهن و جان مخاطب جاي دهد. از اين رو استفاده از شيوه هاي عزاداري كه در صدر اسلام رايج نبوده اما آسیبی به محتوا نمی‌رساند،‌ نه تنها از نظر شرعي اشكال ندارد، بلكه مطلوب بوده و مي تواند در حد خود، شعارهاي عاشورا و اهل بيت(ع) را به گوش انسان معاصر رسانده و قلب او را به سمت باورها سوق دهد. حال اگر هنر تعزیه این هدف را برآورده نماید،‌مطلوب و پسندیده است.

قالب‌های مشروع و مجاز داراي حدود و چارچوب هاي خاصي است كه به وسيله شرع و عقل تعيين مي گردد. اگر عزاداري با شيوه هايي اجرا شود كه شور را بر شعور غالب سازد و به نوعي موجب انحراف از فلسفه عزاداري و از دست دادن محتوا گردد، خارج از حدود عزاداريِ مشروع و معقول است.

اگر قالب هاي عزاداري به گونه اي باشد كه عقلاي جامعه، آن را نکوهش كرده، موجب وهن مذهب و آموزه هاي عاشورا بدانند، حد غيرمجاز عزاداري خواهد بود .(1)

شكل و صورت عزاداري بايد به گونه اي باشد كه بتواند محتواي پيام های عاشورا را به مردم ابلاغ كند و باور انسان ها را نسبت به آنها تقويت نمايد ولي اگر اين ظاهر به صورتي درآيد كه نه تنها باطن و مغز را نشان ندهد بلكه باعث گردد موضوع خدشه دار شود، شكل و صورت مناسبي نخواهد داشت و مورد قبول نخواهد بود.

در هر صورت همچون ديگر سنت هاي مذهبي بايد به هنگام اجراي تعزیه، موازين شرعي رعايت گردد و ارزش هاي معنوي آن پايمال نشود و چون سنتي ديني است بايد مروّج و مبلّغ فضايل، مكارم و خصال نيكو باشد؛ مردم را دين شناس نمايد و روح معنويت را در آنان تقويت كند، پس تعزيه در صورتي موجب خشنودي خدا و اولياي الهي است كه در حدود بندگي پروردگار بوده و مشتمل بر دروغ، حرام و امور وهن انگيز نباشد. این مسئله مهم در فتاوای مراجع نیز مورد توجه ویژه بوده است

شبيه خواني و تعزيه، از ديدگاه فقهي و اعتقادي مورد بحث و بررسي عالمان شيعه قرار گرفته، برخي آن را تحريم و بعضي تجويز كرده اند. از نظر علماي شيعه، خدمتي براي حفظ اسلام بالاتر از اين نيست كه بدعت ها از بين بروند و افكار موهوم، خرافي و مضامين سست از متون نوحه ها و شبيه نامه ها حذف شوند. در صورتي كه جهات شرعي در تعزيه خواني رعايت گردد و تعزيه پيراسته از وهن و خرافات برگزار شود، بر آن اشكالي مترتب نمي باشد.

نظریات علماي شيعه درباره تعزيه:

1- آيت الله ميرزا محمد حسين نائيني در فتواي خود ضمن تأييد شبيه خواني، اين قيد را بيان نموده كه شعائر مزبور بايد از هرگونه امور ناپسند كه شايسته چنين شعاري نيست پاك شود. (2)

2- آيت الله سيد محسن حكيم، ضمن تأييد فتواي ميرزاي نائيني مي افزايد: بعضي مناقشاتي كه مي‌شود، ناشي از الحاق برخي چيزها و كارهايي است كه چه بسا با عزاداري و سوگواري براي سيدالشهدا مغايرت دارد.(3)

3- در رساله ذخيرة العباد، آيت الله زين العابدين مازندراني با حواشي آيت الله ميرزا محمد تقي شيرازي، آيت الله سيد محمد كاظم يزدی و آيت الله سيد اسماعيل صدر، شبيه خواني به عنوان عملی ممدوح معرفي شده، تا وقتی كه مشتمل بر حرامي چون غنا و مانند آن نباشد.

در اين نوشتار آمده : بيان مصائب به زبان حال امام در صورتي جايز است كه با آن بزرگوار تناسب داشته باشد.(4)

4- آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي در بخشي از نظر خويش درباره تعزيه مي فرمايد: «گمان ندارم كسي منكر خوبي آن باشد، مادامي كه برخي از محرّمات شرعي را در بر نداشته باشد؛ مانند استعمال لهو و غير آنها» .(5)

5- علامه سيد محسن امين، تأكيد مي نمايد كه در عزداري ها بايد از سيره ائمه(ع) پيروي كرد و اگر آن بزرگواران تصريحي در اين امور نكرده اند، بايد از شيوه اي منطقي و عاقلانه متابعت نمود.(6)

6- آيت الله سيد عبدالحسين شرف الدين عاملي خاطرنشان مي نمايد: اگر رويدادهاي ملال انگيز اهل بيت به صورت نمايش برگزار شود، اثر خوبي بر دل ما خواهد گذاشت، ولي اين برنامه بايد از روي اصول صحيح به اجرا درآيد.(7)

7- آيت الله كاشف الغطاء نيز سوگواري به شكل شبيه خواني را در صورتي كه درست برپا شود، بدون اشكال مي دانست، ولي در ادامه افزوده است: «سعي كنيد عزاداري را از كارهايي كه با حزن و عزا جور در نمي‌آيد، جدا كنيد، زيرا عزاداري براي زنده ساختن فلسفه قيام امام حسين(ع) است، نه براي قصه گويي، نمايش و وقت گذراني. بكوشيد مراسم سوگواري را بدون نقطه ضعف برگزار كنيد و مردم را به ياد خدا بياندازيد و ايمان آنها را زياد كنيد».(8)

8- آيت الله ميرزا محمد علي شاه آبادي - استاد عرفان امام خميني - وقتي دیدند در صحن مطهر امام زاده حمزه(ع) مراسم تعزيه خواني با تحريفات و مضامين موهن برگزار مي شود، مانع اجراي آن گرديد و مجلس مذكور را به كانون وعظ و خطابه تبديل نمود.(9)

9- آيت الله بروجردي نيز وقتي دید شبيه خواني هاي قم وضع نگران كننده اي دارند و توأم با بدعت و تحريف اجرا مي شوند، دست اندركاران تعزيه را فرا خواند و به آنان تأكيد نمود شبيه خواني با اين شكل حرام است و بايد اصلاح گردد و يا از برگزاري آنها شود. ایشان اجازه نمي دادند عزاداري هاي آفت زده اجرا شود.(10)

10- شهيد مطهري در خصوص پالايش و پيرايش تعزيه هشدار مي دهد: «علما بايد با عوامل پيدايش تحريف مبارزه كنند، جلو تبليغات دشمنان را بگيرند، با اسطوره سازي ها مبارزه كنند...».(11)

11- حضرت امام خميني فرمود: «اينجا بايد سخني هم در خصوص عزاداري و مجالسي كه با نام حسين بن علي(ع) برپا مي شود بگوييم. ما و هيچ يك از ديند‌اران نمي گوييم كه با اين اسم، هر كس هر كاري مي كند خوب است. چه بسا علماي بزرگ و دانشمندان، بسياري از اين كارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگيري كرده اند، چنانچه همه مي دانيم كه در بيست و چند سال پيش از اين، عالم بزرگوار مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري در قم شبيه خواني را منع كرد و يكي از مجالس بسيار بزرگ را مبدل به روضه خواني كرد...».(12)

12- حضرت آيت الله خامنه اي فرمود: اگر مراسم شبيه خواني مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشد و مستلزم مفسده هم نباشند و با توجه به مقتضيات زمان باعث وهن مذهب حق هم نشوند اشكال ندارد ولي در عين حال بهتر است كه به جاي آنها، مجالس وعظ و ارشاد و ذكر مصائب حسيني و مرثيه خواني برپا شود.(13)

13- از ديدگاه آيت الله مكارم شيرازي، شبيه خواني، اگر امر خلاف شرعي در آن نباشد و موجب هتك مقدسات نشود اشكال ندارد.(14)

14- از نظر آيت الله ميرزا جواد تبريزي، تعزيه و شبيه خواني چنانچه مشتمل بر حرام نبوده و وهن به معصومين(ع) نباشد مانعي ندارد.(15)

با توجه و دقت در فتاوای فقها و مراجع دینی متوجه می‌شویم که همة آنان در تمام دوران از گذشتة تاکنون، در بارة‌ت عزیه بر چند مسئله تأکید داشتند:

1 – مخالف شرع و احکام دینی نباشد.

2 – موجب سستی و وهن مذهب نشود.

3 – موجب تحریف محتوا و یا حتی غفلت و نادیده گرفتن آن نگردد.

پی‌نوشت‌ها:

1 - فلسفه عزاداري، محمد رضا كاشفي، مركز فرهنگي نهاد، چاپ اوّل، 1381، ص 21.

2 - بكاء الحسيني، سيد حسين طباطبايي، ص 482 - 502.

3 - فتاواي علماي سلف درباره عزاداري و شبيه خواني، فصلنامه هنر، پاييز 1362، ص 297.

4 - الدعاة الحسينيه، شيخ محمد علي نخجواني، ص 126 و 131.

5 - همان.

6 -التنزيه لأعمال الشبیه، 1347 ق (1307ش) كه در سال 1322ش توسط جلال آل احمد با عنوان عزاداري هاي نامشروع ترجمه و انتشار يافت.

7 -المجالس الفاخره في ماتم العترة الطاهره، سيد عبدالحسين شرف الدين، مقدمه.

8 -كاشف الغطاء، سوره خشم، محمد رضا سماك اماني، ص 72.

9 -روايت فضيلت، غلامرضا گلي زواره، مجله پاسدار اسلام، ش 160، ص 41.

10 - حماسه حسيني، شهيد مطهري، ج 1، ص 185.

11 - همان، ج 3، ص 293.

12 - قيام عاشورا در كلام و پيام امام خميني، ص 92.

13 -اجوبه الاستفتاآت، تهران، الهدي، 1381، ص 322.

 14 - استفتاآت جديد، آيت الله مكارم شيرازي، 1381، ج 1، ص 158، ش 573.

15 - استفتاآت جديد، آيت الله ميرزا جواد تبريزي، انتشارات سرور، 1378، چاپ اول، ص 458، ش 2019.


پرسش :

قمه زدن در عاشورا، چه حکمی دارد و اگر کسی نذر کرده باشد حکم آن چیست ؟

پاسخ:

از مراسمى كه در بعضى از شهرستان ها و بلاد شيعى وجود دارد، قمه زنى است.

اين عمل مورد اختلاف مراجع تقليد و پيروان آن‌ها مى‌باشد. عده اى آن را جايز مى دانند و گروه ديگر به خاطر تأثير نامطلوبش بر افكار ديگران و موجب وهن مذهب بودن ، آن را جايز نمى دانند. البته اوضاع زمان در اين مسئله بى تأثير نيست . امام خمينى در اوايل انقلاب در پاسخ سؤالى در اين زمينه فرمود: در وضع موجود قمه نزنند. (1)

حضرت آيت الله فاضل لنكرانى مى فرمايد: با توجه به گرايشى كه نسبت به اسلام و تشيّع بعد از پيروزى انقلاب اسلامى ايران در اكثر نقاط پيدا شده و ايران اسلامى به عنوان ام القراى جهان اسلام شناخته مى شود و اعمال و رفتار ملّت ايران به عنوان الگوى اسلام مطرح است، لازم است دربارة مسايل سوگوارى امام حسين (ع)به گونه اى عمل شود كه موجب گرايش بيش تر به آن حضرت و هدف مقدس وى گردد. در اين اوضاع مسئلة قمه زنى نه تنها چنين نقشى ندارد، بلكه به علت نداشتن هيچ گونه توجيه قابل فهم ، ثمره اى جز نتيجهء سوء نخواهد داشت. لذا لازم است علاقه مندان به امام حسين (ع) از اين گونه اعمال خوددارى كنند.(2)

آيت الله مكارم گفته‌اند: عزادارى خامس آل عبا از افضل قربات و ماية بيدارى مسلمين است، ولى از كارهايى كه موجب وهن مذهب مى شود و بهانه به دست دشمنان و مخالفان مى دهد، بايد اجتناب نمود(3).

آيت الله تبريزي نيز گفته‌اند : عزاداري بايد طوري باشد كه موجب وَهَن بر شيعه نباشد .(4 )

حضرت آيت الله خامنه اى در ديدار جمعى از روحانيون در آستانة ايّام عاشوراى سال 1373 ضمن بيانات مبسوطى در خرافه زدايى از عزادارى سيدالشهدا فرمود: قمه زدن هم از آن كارهاى خلاف است ... اين يك كار غلطى است كه عده اى قمه ها را بگيرند و به سر خود بزنند و خون بريزند. كجاى اين كار، حركت عزادارى است ؟ اين جعلى است ، اين ازچيزهايى است كه از دين نيست .

ایشان در پاسخ به نامهء امام جمعهء اردبيل نوشتند:

امروز اين ضرر بسيار بزرگ و شكننده است و لذا قمه زدن علنى و همراه با تظاهر، حرام و ممنوع است.

اما این که اگر کسی نذر کرده باشد قمه بزند ، چون باید متعلق نذر از افعال راجح و مستحب و یا لا اقل مباح باشد، نیز با توجه به فتوا به حرمت توسط برخی مراجع، همچنین با توجه به بازتاب منفی این کار، چنین نذری از نظر شرعی صحیح نیست و نباید بدان عمل نمود؛ زیرا از شرایط صحت نذر برخوردار نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1.فرهنگ عاشورا، ص 358

2.جامع المسائل ، ج 1 ، ص 622

3.استفتاآت جديد، ج 1، ص 55

4 .استفتاات جديد، س 2014 .


سوال :

اگر کسی نذر کند که در روز تاسوعا و عاشورا در حسینیه یا مسجدی به عزاداران غذا بدهد، آیا می تواند پول آن را به مصرف دیگر برساند؟ اگر کس دیگر غذا داده باشد ، یا چند نفر نذر کرده باشند و غذا زیاد بیاید چطور ؟

پاسخ:

عمل به نذر و وفای به آن در هر صورت لازم است و مكلف بايد طبق آن عمل كند؛ البته اگر به صورت صحيح و با تمام شرايط باشد، و از جمله شرايط اين است كه صيغه خوانده شود. البته لازم نيست به عربي باشد، بلكه اگر معناي صيغه عربي را برساند، كافي است. پس اگر بگويد: چنانچه حاجت من برآورده شود «براي خدا بر من (لازم) است كه هزار تومان به فقير بدهم یا در شب یا روز عاشورا در فلان حسینیه به عزاداران غذا بدهم » نذر او صحيح است.(1)

چنانچه اصل نذر بدين صورت انجام شود، به هر كيفيتي كه نذر كرده، بايد به جا آورد ونمی تواند پول آن را بدهد . اگر در نذر شرط كرده باشد كه سفره ابوالفضل را مثلا در منزل بگيرد یا در مسجد یا در حسینیه یا به عزاداران غذا بدهد ، بايد به همين شكل عمل شود.

اگر در آن مکان نیازی به غذا نبود یا دیگران نیز غذا تهیه کرده بودند، می توان غذا یا نذر را در جای دیگری که مجلس عزای حضرت اباعبدالله(ع) برقرار است، به مصرف رساند .

اگر صیغه نذر طبق شرايط نباشد،‌ آن نذر اعتبار ندارد، ولي مي تواند به دلخواه خود با توجه به عهد و نيتي كه كرده،‌گوسفندي قرباني كند يا كار خير ديگري انجام دهد یا غذایی به عزاداران بدهد .

نکته مهم:

باید در نذرها سعی کنیم که محدودة وسیع در نظر گرفته شود و با ذکر قید و شرط،‌خود را در محدودیت قرار ندهیم یا عملاً نذر را بی فایده یا با فایدة اندک نکنیم، یا مال را در معرض تلف و ضایع شدن قرار ندهیم، مثلاً به جای نذر کردن چیز خاص،‌در مکان و زمان خاص و ...،‌نذر کنیم که آن را در مجالس امام حسین(ع) خرج کنیم. با این نذر، ‌محدودة عمل به نذر وسیع می‌شود و در هر جا و زمانی که مناسب تر است،‌مصرف می‌شود و مشکلاتی که در سؤال فرض شده، پبش نمی‌آید.

از نظر ثواب نیز نه تنها تفاوت نخواهد کرد،‌بلکه چه بسا به جهت مصرف شده در جای بهتر و لازم‌تر، ثواب آن بیشتر باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 541، مسئلة 2641.

 

پرسش:

اعمال روز عاشورا را شرح دهید.

پاسخ:

علما و بزرگان براساس روایاتی که از امامان معصوم(ع) وارد شده،‌اعمالی را مناسب این روز دانسته‌اند که انجام آنها ثواب و پاداش دارد، که به برخی اشاره می‌کنیم:

1- دوری جستن از کارهایی که موجب لذت و خوشی  است، مانند خوردن، نوشیدن، پوشیدن لباس‌های زیبا، گردش و تفریح، مسافرت‌های تفریحی و شادی آفرین، جلسات شادی و...

2 – برپاداشتن عزاداری و سوگواری.(2) امام باقر(ع) می‌فرماید: «در این روز بر امام حسین(ع) گریه و عزاداری نمایید و اهل خانه را نیز به عزاداری و گریه تشویق کنید، و در خانه خود مجلس مصیبت برپادارید و اظهار اندوه و ناراحتی نمایید».(3)

روشن است فرمایش امام باقر(ع) مربوط به دوران‌هایی بوده که در مساجد و حسینیه‌ها، ‌جلسات عزاداری تشکیل نمی‌شد، همچنین مربوط به افرادی است که توانایی رفتن به بیرون از خانه را ندارند. سزاوار است این افراد هم در داخل خانه،‌جلسه عزا برپا دارند و به یاد مصائب امام حسین(ع) اظهار اندوه و حزن نموده،‌اشک بریزند.

3 – سلام دادن بر امام حسین(ع) براساس روایت امام باقر(ع) کسی که توانایی ندارد روز عاشورا در کربلا باشد، بر آن حضرت سلام بدهد.(4) اگر بگوید «السلام علیک یا ابا عبدالله» کفایت می‌کند و بهتر است که بر سایر شهدا نیز سلام بدهد.

4 – رفتن به زیارتگاه‌ها.(5)

5 – بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد.(6)

6 – از خداوند بخواهد نفرین و لعن خود را بر دشمنان  اهل بیت(ع) قرار دهد.(7)

امام باقر(ع) می‌فرماید: «با جدیّت، بر کشندة آن حضرت، لعن و نفرین نماید».(8)

7- دوستداران اهل بیت(ع) چون یکدیگر را ملاقات نمودند، گریه کنند و با این جملات به یکدیگر تعزیت گویند:

«اَعظم اللهُ اُجورَنا وَ جَعَلَنا اللّهُ و ایّاکم مِن الطّالبین بِثاره مَعَ وَلِیّهِ الاِمام المَهدی مِن آلِ محمد علیهم‌السلام»

8- اندوخته نکردن نیازمندی‌های زندگی در آن روز. در روایت است: «اگر انسان روز عاشورا چیزی را ذخیره گرداند، برکتی نخواهد داشت و برای خانواده او نیز برکت ندارد».(10)

9 – خواندن دو رکعت نماز بعد از سلام و نفرین بر قاتلان آن حضرت. این عمل را در آغاز روز و پیش از ظهر انجام دهد.(11)

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ مفید، مسار الشیعه، ص 43.

2. همان.

3. بحارالانوار،‌ج98، ص 290؛ مصباح کفعمی، ص 482.

4. بحارالانوار،‌ج98، ص 290.

5. مسارالشیعه، ص44.

6. همان.

7. همان.

8. بحارالانوار،‌ج98، ص 290.

9. مصباح کفعمی، ص 482.

10. بحارالانوار، ج98، ص 291.

11. همان، ص 290.

نظرات (3)

This comment was minimized by the moderator on the site

سلام..ممنونم از کمکتون...اما 1 نکته مهم که توقع دارم بیشتر کمکم کنید...
با این خواستگارم 2 جلسه حرف زدم...همه چی عالی بود...فقط 1مورد من و اذیت میکنه ..
گفت توقع دارم که زنم با من باشه و طرفدار من باشه و بعد من گفتم اگر حرفتون غیر منطق بود چی؟گفت...

سلام..ممنونم از کمکتون...اما 1 نکته مهم که توقع دارم بیشتر کمکم کنید...
با این خواستگارم 2 جلسه حرف زدم...همه چی عالی بود...فقط 1مورد من و اذیت میکنه ..
گفت توقع دارم که زنم با من باشه و طرفدار من باشه و بعد من گفتم اگر حرفتون غیر منطق بود چی؟گفت بازم با من باشه...
بعد دید که من گیرم رو این مسئله جلسه دوم دوباره برام باز کرد که ایا تو ذات شخص مقابلتون از این خصوصیات هست که شمارو به کار حرام امر کنه که شما انجام بدید؟اگر من زنم و به امری نهی کردم و اشتباه بود بر همسرم افضل اینه که از شوهرش اطلاعت کنه و اگر اون کار من غیر منطق باشه زنم گناهی نکرده و او واجباتشو انجام داد...

والا من گیرم رو این مسئله...نمیدونم بتونم کنار بیام یا نه....من کلا ادمیم حرف منطق بزنم و بشنوم...
با توجه به اینکه ادم با اراده ایم و بخوام هر کاری بکنم میکنم...او هیچ مشکلی نداره و مشکل از منه که میتونم کنار بیام؟اطلاعت از همسرم و بکنم؟پسر ادم احساس و شوخ طبع و مهربونی هست اما......
چیکار کنم؟درگیرم...استادم میگه تو امادگی نداری...اخه من اصلا از ازدواج کردن خوشحال نیستم و چیز معمولیه واسم که اتفاق میوفته برای اکثر مردم و روال زندگی شونو میچرخونند...........
میترسم من گند بزنم...میخوام برنامه ریزی کنم اما نمیدونم چی؟
ایا جواب + بدم یا _...؟
همه چیزشون عالی و این یه مورد که من به خودم شک دارم.....
اگر روایتی هست در خصوص اطلاعت همسر بخصوص در در سیره حضرت زهرا برام بگید یا کتابی...بگید ...چیکار کنم اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
============================
پاسخ:
سلام
اطاعت همسر واجبه و روایت های زیادی هم هست اما اینکه دستور به حرام کنه بر شما واجب نیست عمل کنید و این رو باید بدونه اون آقا.
بهشون بگید دارند اشتباه می کنند .حالا که مورد خوبی هستند باهشون بیشتر صحبت کنید تا مشکل حل بشه.

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

سلام...
منم کمی عقلانی نشستم فکر کردم به این نتیجه رسیدم....
حاج اقا میدونم دعا کردن واسه نامحرم صحیح نیست ولی به نگاه یه گدا دعا کنید که رفع بشه...هر چی صلاحه...
===========
پاسخ:
سلام
نه کی گفته صحیح نیست؟دعاگو هستم چشم.توکلتون بخدا باشه

This comment was minimized by the moderator on the site

سلام.ممنون.
نه 1 سال و نیم نیست که رفته...1 سال و نیم بخاطر اومدن به خواستگاری من صبر کرده...
اخه برای این ازدواج اهل بیت و شهدا نظر داشتند و با توجه به خانواده من که اصلا وضع روحی خوبی نداره خیلی تعجب داره که انقدر مصر باشند....

نمیدونم...

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت