پرسش:
خواهري ناشنوا دارم به علت اينكه الان خواستگاري ندارد بسيار عصبي شده لطفا بگوئيد در اين مورد چه كاري انجام دهيم ؟
پاسخ:
با سلام و ادب
همان طور كه خود اشاره نموديد، علت پرخاشگري و ناسازگاري ايشان، از عدم توجه خانواده به او ناشي شده است. شما بايد اين پندار و تصور او را از بين ببريد. به او بفهمانيد كه اشتباه ميكند و همه به فكر او هستند. شما درد را شناختهايد؛ لكن بايد بيشتر تلاش كنيد و به طور فعال با اين مسأله برخورد كنيد.
1- در اين راستا به مراكزي چون، سازمان بهزيستي و بنياد ازدواج (تهران پيچ شميران، خيابان هدايت، نرسيده به سه راه علايي، كوچه مالك، پلاك 201 - تلفن 7537007 و 7527841 بنياد ازدواج) مراجعه نموده و مسأله را مطرح سازيد. اميد است انشاءاللّه مشكل شما برطرف گردد.
2- جلوي هر موردي كه موجب حساسيت او ميشود، را بگيريد.
3- دعا، توسل و مناجات نيز به جاي خود لازم است.
4- هرگز او را به عنوان يك سدي براي ازدواج خود نبينيد و اگر موردي براي ازدواج شما مهيا شد، اقدام نماييد.
5- به فكر تهيه مقدمات ازدواج ايشان نيز باشيد.
6- رفتاري عاطفي و دوستانه با وي داشته باشيد و او را با سخنان منطقي و روشن (به صورت غير مستقيم) راهنمايي كنيد.
7- بر خداوند سبحان توكل نموده و در تمام امور از او مدد بجوييد.
چنانكه اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: صبروا اياما قصيره اعقبتهم راحة طويلة ؛ براي مدتي كوتاه در اين جهان صبر و استقامت ورزيدند و راحتي بس طولاني بدست آوردند{M»(خطبه 193 همام). بنابر اين اگر شما براي رضاي خداوند اين مشكلات را تحمل نموده و دربرابر آنها صبر و پايداري ميورزيد، نه تنها نبايد نگران باشيد، بلكه بايد به شما تبريك گفت كه از آزمايش بزرگ الهي سرافراز بيرون آمده و دربرابر هر ناخوشي، خداوند نعمتي به شما خواهد داد كه آرزو ميكنيد اي كاش مشكلات بيشتري را تحمل ميكردم و اي كاش شكر و بردباري افزونتري ميورزيدم تا پاداش بيشتري نيز دريافت ميداشتم.
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
اي دل غمديده! حالت به شود دل بد مكن وين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور
گر بهار عمر باز باشد تاج بر تخت چمن چتر گل در سر كشي اي مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گرد و روزي بر مراد ما نرفت دائما يكسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نوميد چون واقف نيي از سر غيب باشد اندر پرده بازيهاي پنهان غم مخور
اي دل! ار سيل فنا بنياد هستي بركند چون ترا نوح است كشتيبان زطوفان غم مخور
در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم سرزنشها گر كند خار مغيلان غم مخور