دین از سیاست جدا بشه و خیال همه راحت!!!

پرسش:
حاج آقا به نظر شما این دین و سیاست از هم جدا بشند بهتر نیست؟میبینیم که جمع کردن این دو با هم بسیار سخت و مشکله؟نظر شما چیه؟
تازه اینطور مردم هم انقدر از دین و اسلام زده نمی شوند
.

پاسخ:

با سلام

در ابتدا قبل از پاسخ سوال عرض کنم که ريشه این نظریه در مسيحيت و غرب است و از عهد رنسانس آغاز و شروع شده و هنوز نيز بر آن پافشاري مي كنند. . اين حرف و سخن در مورد دين ناقص و تحريف شده مسيحيت كليسايي قرون وسطايي كاملاً درست و صحيح است ولي در مورد آيين جامع و كامل اسلام كه از پويايي برخوردار بوده و متناسب بر هر شرايط و در هر موقعيتي مي تواند پاسخگوي نيازهاي جوامع و افراد باشد چنين حكمي صحّت ندارد.

و تجربه و بيان عقول بشري تأييد كرده است كه اسلام قادر است بهترين نوع حكومت عادلانه را تشكيل بدهد كه نمونه عالي آن در عصر رسول‌ا..."ص" و اميرالمؤمنين علي "ع" و دوران اوليه پس از ظهور اسلام دليل اثبات اين مدعاست.

در پاسخ به طرفداران انديشه جدايي دين از سياست، استدلال‏هاي مفصّل و ارزش‏مندي بيان شده است كه پرداختن به تمامي آنها، از حوصله اين ما و شما خارج است؛ لذا به طور فشرده به بيان چند اکتفا می کنم:

 يك. گستره قوانين اسلام‏

    با توجه به حجم عظيمي از احكام اجتماعي و اهداف سياسي - ديني اسلام، مي‏توان هدف‏گيري اصلي اين دين مقدّس را شناخت. امام خميني(ره) در اين باره مي‏ فرمايد: «اسلام دين سياست است، با تمام شئوني كه سياست دارد. اين نكته براي هر كسي كه كمترين تدبّري در احكام حكومتي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي اسلام بكند، آشكار مي‏ گردد. پس هر كه را گمان بر او برود كه دين از سياست جدا است، نه دين را شناخته و نه سياست را».صحيفه نور، ج 1، ص 6.

    با مروري كوتاه بر قوانين اسلامي و آيات قرآن، روشن مي‏گردد كه اسلام ديني جامع و همه سونگر است كه تمام ابعاد زندگي انسان (فردي، اجتماعي، دنيايي، اخروي، مادي و معنوي) را در نظر گرفته است و همان گونه كه مردم را به عبادت و يكتا پرستي، دعوت نموده و داراي دستورات اخلاقي و خودسازي فردي است؛ احكام و دستوراتي در مورد مسائل حكومتي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، قضايي، امور مربوط به اداره صحيح جامعه، روابط بين‏الملل و... دارا مي‏باشد.

    بديهي است اجراي چنين احكام و دستوراتي، بدون قدرت اجرايي، امكان‏پذير نيست. به عبارت ديگر آموزه‏ هاي سياسي و اجتماعي دين لزوماً حكومت ديني را نيز به دنبال دارد. حكومت ديني -به معناي صحيح آن حكومتي است كه جامعه را بر اساس قوانين الهي اداره كند و زمينه ‏هاي رشد استعدادها و امكان رسيدن انسان‏ها به كمال و ايجاد جامعه ‏اي برين، صالح و شايسته را براي مردم آماده سازد و با فسادهاي اخلاقي، اجتماعي و... مبارزه كند.

 دو. سيره پيشوايان دين‏

    سيره و روش رسول اكرم(ص) نشان دهنده اين است كه دين از سياست جدا نيست. آن حضرت ضمن تشكيل حكومت، مسؤوليت اجرايي و قضايي آن را نيز بر عهده داشت. امير مؤمنان علي(ع) نيز حكومتي بر اساس عدل و اجراي دستورات الهي بنا نهاد. حكومت كوتاه‏مدت امام حسن(ع)، قيام خونين امام حسين(ع) و مشروع ندانستن حكومت‏هاي وقت از سوي ديگر امامان(ع)، همه بيانگر اين واقعيت است كه آموزه‏هاي سياسي و «تشكيل حكومت صالح» از ضروريات دين اسلام است.

 سه. اهداف سياسي و اجتماعي بعثت انبيا

    در نگاه قرآن، پرداختن به مسائل سياسي و اجتماعي، اصلاح امور جامعه و برقراري مناسبات عادلانه، از اهداف نبوت و از تعاليم اساسي دين است. پاره‏اي از آياتي كه بر اين مطلب گواهي مي‏دهد، عبارت است از:

    1.   (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ)    حديد (57)، آيه 25. «به راستي كه پيامبران را با پديده‏هاي روشن‏گر فرستاديم و همراه آنان كتاب و ميزان نازل كرديم، تا مردم به دادگري برخيزند و آهن را كه در آن نيروي سخت و سودهاي فراوان براي مردم است، پديد آورديم».

    2.   (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)   نحل (16)، آيه 36. «و به راستي در هر امتي، پيامبري فرستاديم كه خداوند را بندگي كنيد و از پيروي طاغوت دوري جوييد».براي آگاهي بيشتر ر.ك: نصري، عبدالله، انتظار بشر از دين، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.

 چهار. مباني قرآني رابطه دين و سياست‏

    1. اختصاص حاكميت، ولايت و سرپرستي همه جانبه مادي، معنوي، دنيوي و اخروي براي خدا، رسول و اولياي خاص او:   (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)    مائده (5)، آيه 55 و ر.ك: يوسف (12)، آيه 40؛ مائده (5)، آيه 42 و 43. «سرپرست و ولي شما تنها خدا و پيامبر او است و كساني كه ايمان آورده‏اند؛ همان كساني كه نماز به پا مي‏دارند و در حال ركوع زكات مي‏پردازند».

    2. اثبات امامت و رهبري سياسي - اجتماعي براي پيامبر(ص)، امام(ع) و منصوبان از ناحيه آنان:   (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلي‏ أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ...)    نساء (4)، آيه 58 و ر.ك: مائده (5)، آيه 67. «خداوند به شما فرمان مي‏دهد كه امانت‏ها را به صاحبانشان بدهيد و هنگامي كه ميان مردم داوري مي‏كنيد، به عدالت داوري كنيد».

    توضيح اينكه امانت در قرآن، گستره وسيعي دارد و يكي از مهم‏ترين عرصه‏هاي آن، مسأله امامت و رهبري است. امام رضا(ع) در تفسير اين آيه، مي‏فرمايد: «اهل امانت امامان هستند؛ هر امامي امانت رهبري را بايد به امام بعد از خود بسپارد...»الشيخ عبد علي بن جمعه العروسي الحويزي، تفسير نورالثقلين، ج 1، 496.

    3. اثبات حكومت و خلافت در زمين براي برخي از پيامبران گذشته؛ مانند حضرت داود(ع) و سليمان(ع):   (يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)    ص (38)، آيه 26 و ر.ك: همان، آيه 20؛ نمل (27)، آيه 26 و 27؛ نساء (4)، آيه 54. «اي داود! ما تو را خليفه در زمين قرار داديم، پس در ميان مردم به حق داوري كن».

    4. قرآن، داوري و فصل خصومت در ميان مردم را از وظايف پيامبران الهي معرفي مي‏كند:   (وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ...)    انبياء (21)، آيه 78 و ر.ك: نساء (4)، آيات 58 و 65؛ مائده (5)، آيه 42؛ انبياء (21)، آيه 78؛ انعام (6)، آيه 89. «و داود و سليمان هنگامي كه درباره كشتزاري داوري مي‏كردند...».

    5. دعوت به كار شورايي و جمعي كردن:   (وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ)    آل عمران (3)، آيه 159 و ر.ك: شوري (42)، آيه 38. «در كارها با آنان مشورت كن؛ اما هنگامي كه تصميم گرفتي، [قاطع باش و] بر خدا توكل كن».

    6. مبارزه با فساد و تباهي، ظلم‏زدايي و عدل‏گستري از وظايف اصلي اهل ايمان است:   (وَ لا تَرْكَنُوا إِلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ)    هود (11)، آيه 113 و ر.ك: نساء (4)، آيه 58؛ نحل (16)، آيه 90؛ ص (38)، آيه 28؛ حج (22)، آيه 41؛ بقره (2)، آيه 279. «بر ظالمان تكيه نكنيد كه موجب مي‏شود آتش شما را فرا گيرد».

    7. احترام به حقوق انسان‏ها و كرامت ‏بخشي به انسان از اصول سياست اديان الهي است:   (وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ...)    اسراء (17)، آيه 70 و ر.ك: آل عمران (3)، آيه 19؛ نساء (4)، آيه 32. «ما آدمي زادگان را گرامي داشتيم...».

    8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوت‏ها، مستكبران و ستمگران و لزوم تهيه امكانات دفاعي:   (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ)   تحريم (66)، آيه 9 و ر.ك: اعراف (7)، آيه 56؛ بقره (2)، آيه 218. «اي پيامبر! با كفار و منافقان پيكار كن و بر آنان سخت بگير».   (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ)   انفال (8)، آيه 60. «هر آنچه از نيروي سلاح و اسبان آماده مي‏توانيد براي تهديد دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازيد».   (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً)    نساء (4)، آيه 71. «اي اهل ايمان، سلاح جنگ برگيريد و آن‏گاه دسته دسته يا با هم براي جهاد بيرون رويد».   (ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ)   همان، آيه 75. «چرا در راه خدا جهاد نمي‏كنيد»....

    9. عزت و آقايي را مخصوص خدا واهل ايمان دانستن و نفي هرگونه سلطه و ذلت‏پذيري:   (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلي‏ أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ)   آل عمران (3)، آيه 149 و ر.ك: منافقون (63)، آيه 8؛ محمد (47)، آيه 35؛ هود (11)، آيه 113؛ آل‏عمران (3)، آيه 146. «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! اگر از كساني كه كافر شده‏اند اطاعت كنيد، شما را به گذشته هايتان باز مي‏گردانند و سرانجام زيانكار خواهيد شد».

    10. اثبات سلطنت و حكومت براي برخي از حاكمان صالح و عادل؛ مانند طالوت و ذوالقرنين:  (وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً)   بقره (2)، آيه 246 و 247 و ر.ك: كهف، آيات 83-98. «و پيامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را براي زمامداري شما مبعوث كرده است».براي آگاهي بيشتر ر.ك: عباسعلي عميد زنجاني، مباني انديشه سياسي اسلام، فصل 5، انديشه سياسي در متون اسلامي؛ آيه‏الله مكارم شيرازي، پيام قرآن (تفسير موضوعي)، ج 9و10.

    از آنچه گذشت روشن مي‏شود كه بخش عظيمي از معارف و آموزه‏ هاي اسلامي شامل مسائل سياسي - اجتماعي است. و نه تنها تعيين خط مشي‏هاي مهمي در اين باره از سوي خداوند انجام شده است؛ بلكه مأموريت رهبري و اجراي سياست‏هاي تعييني، از سوي خداوند بر عهده پيامبران و ديگر اولياي الهي و مؤمنان برجسته، نهاده شده است.

    به تعبير حضرت امام(ره) «آن قدر آيه و روايت كه در سياست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند كتاب فقه را ملاحظه كنيد؛ هفت، هشت تايش كتابي است كه مربوط به عبادات است. باقي‏اش مربوط به سياسات و اجتماع و معاشرات و اين طور چيزها است. ما همه آنها را گذاشتيم كنار و يك بُعد را، بُعد ضعيفش را گرفتيم». صحيفه نور، ج 2، ص 180.

نكته مهم:

 ممكن است بين دستورات ديني و عمل دينداران تفاوت وجود داشته باشد به اين معني كه دين امري و مسأله اي را مقرر كرده باشد ولي دينداران به آن عمل نكنند اگر مسلماني به غيبت بپردازد بدين معنا نيست كه اسلام غيبت را جايز شمرده است و نيز ساير مسايل و احكام. حال اگر همين افراد مسلمان در نظام و حكومت ديني بر مسند حكومت نشستند ممكن است دستورات ديني را اجرا نكنند قطعاً مفهوم آن اين نخواهد بود كه دين آن مسأله را خواسته است. بنابراين عمل دينداران چه در موضع فردي باشند و چه در موضع حكومتي مبناي قضاوت درباره دين و حكومت ديني نيست بلكه متن دين مبناي قضاوت درباره دين و حكومت ديني است. اسلام بهترين دين است و بهترين نظام حكومتي را ارايه داده است و اگر دينداران در اجراي آن ناتوان باشند به معناي ناتواني دين در اداره جامعه و تشكيل و حكومت و يا نقص حكومت ديني نيست بلكه نقص از دينداران است نه حكومت.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت