آیا از نظر اسلام پلورالیسم قابل قبول است یا خیر؟

پرسش:

آیا از نظر اسلام پلورالیسم قابل قبول است یا نه؟

 پاسخ:


با سلام و سپاس از مکاتبه و ارتباط شما با این سایت

پلورال به معناى جمع و كثرت است و پلوراليسم يعنى تكثّر گرايى يا گرايش به تعدد و كثرت.
گرايش پلوراليتسی در مقابل گرايش "مونيستي" قرار دارد.  اگر پذيرفيتيم كار در اختيار چند فرد يا چند گروه باشد به آن پلوراليسم گفته مى شود، ولى اگر پذيرفتيم كار در انحصار يك فرد و يا گروه باشد، آن را مونيسم مى نامند.
زادگاه اين واژه ، مغرب زمين است. در گذشته به هر كسى كه در كليسا مناصب متعددى داشت و يا به كسى كه معتقد بود اشكالى ندارد يك فرد در كليسا چند منصب داشته باشت، پلوراليست اطلاق مي‌شود.
تكثّر گرايي دو نوع است: بنيادى و ديني.
كثرت گرايي بنيادي، عبارت است از : اعتقاد به وجود نهادهايى كه در جامعة مدنى به طور طبيعى و خود جوش با توجه به نياز هاى ساختارى در بستر تحوّلات اقتصادى ، سياسى و فرهنگي ظهور پيدا مي‌ كند، مانند احزاب سياسى و اتحاديه ها و انجمن هاى صنفى وشوراهاي محلّى كه براى تبيين خواست ها و تقاضاهاى گوناگون به وجود مي‌ آيند تا در روند و فرايند تبديل اين خواسته ها به سياست حاكم جامعه مؤثر باشند.
در جامعة مدنى اين نوع نهادها از پايين پا به عرصة وجود مي‌ گذارند و تنوّع آن ها نمودى از نياز هاى واقعى گروه بندى هاى اقتصادى ، سياسى و فرهنگى است.
البته تنوع ساختارى براى تحقق جامعة مدنى اصيل ، شرط لازم است، نه كافي، چون امكان دارد رژيمي ظاهراً از تنوع ساختارى برخوردار باشد، يعنى داراى نهادهايى چون حزب و اتحاديه و سنديكاها و شوراهاى محلّى باشد، امّا در مقام عمل آن ها هيچ نوع استقلالى نداشته باشند و همه مطيع فرمان مقامات بالاى حكومت باشند.
اسلام با اين گونه تكثر گرايى موافق است و به طور كلى سر ستيزى با آن ندارد، امّا تكثر گرايي دينى دربارة حق و باطل بودن باورهاى دينى و عقيدتى و ناظر به صحّت و سقم روش هاي اتخاذ شده در راه رسيدن به سعادت حيات جاودانى است.
پلوراليسم دينى دو بُعد دارد: عملى و نظري.
پلوراليسم در بُعد عملى يعنى احترام به عقيده و دين و مذهب طرف مقابل و زندگى مسالمت آميز در كنار يكديگر.
بنابراين پلوراليست كسى است كه معتقد است دو يا چند ظرز تفكّر متضاد ـ صرف نظر از حق و باطل بودن ـ بايد در كنار هم زندگى مسالمت آميز داشته و براى يكديگر مزاحمت اجتماعي ايجاد نكنند.
در مقابل اگر كسى قائل به حذف ديگران و حاكميت يك طيف و جناح باشد، ضد تكثر گرايى است، مثلاً در مورد مذهب كاتوليك، يا پروتستان برخى عقيده مندند بايد يكى از دو مذهب حاكم باشد و با ديگرى مبارزه كرد تا از بين برود.
اسلام با پلوراليسم دينى در بُعد عمل هم موافق است و مي‌ گويد: همة انسان ها با هر دين و مسلكى كه دارند، هر چند باطل و خلاف اسلامباشد تا جايى كه اختلال در نظام نكنند و توطئه اى در كار نباشد، با كمال آزادى مي‌ توانند در كنار هم زندگى كنند، مثلاً اهل كتاب (مسيحي، يهودي، زرتشتى و ...) در نظام اسلامى بر اساس قرار داد تحت حمايت هستند و جان و مال و ناموسشان محترم است. كفّار هم دو دسته اند: حربى و غير حربي. آن دسته اى كه با اسلام سر ستيز دارند و ايجاد مزاحمت براى مسلمانان و حكومت اسلامى مي‌ كنند، به عنوان ياغى و طاغى معرفى مي‌ شوند و بايد با زور آنان را وادار به تسليم كرد و يا از ميان برداشت.
امّا دسته اي كه با حكومت اسلامى پيمان بسته و به كفّار مُعاهد معروفند، در همسايگى مسلمانان يا حتّى در كنار آنان طبق قراردار به زندگى خود ادامه مي‌ دهند و كسى حق تعرض به آنان را ندارد.
پلوراليسم دينى در بعد نظرى به معنا حقانيت همة اديان و مذاهب است.
اين مطلب (حقّانيّت همه اديان) با قالب هاى متفاوت مطرح مي‌ شود. گاهى مي‌ گويند: هيچ دينى باطل محض و يا حق مطلق نيست. هر دينى آموزه هاى صحيح و نادرست دارد. يا مي‌ گويند: حقيقت مجموعه اى از اجزا و عناصر است كه هر يك از بخش هاى آن در يك دين پيدا مي‌ شود.
اين طور نيست كه يك دين كاملاً نادرست و باطل بوده و هيچ دستور و تعليمات صحيح نداشته باشد. چنان كه نداريم دينى كه همة آموزه هايش صحيح باشد و هيچ آموزة نادرستى نداشته باشد.
بسيارى از احكام مسيحيت و يهوديت در اسلام به گونه اى آمده است. لذا نمى توان آن ها را به طور كلّى باطل شمرد.
از اين جا نتيجه مي‌ گيرند كه بايد به همة اديان و مذاهب به يك اندازه احترام گذاشت و معقول نيست يكى را صحيح و بقيه را باطل اعلام نمود.
در پاسخ اين ديدگاه گفته مي‌ شود:
ما هم قبول داريم كه همة اديان و مذاهب كم و بيش حاوى عناصر و آموزه هاى حق مي‌ باشند و كسي در آن حرفى ندارد، چون باطل صد در صد در عالم نداريم، امّا اين حرف(دينى نداريم كه تمام آموزه هايش صحيح باشد) حرف غلطى است و واقعيت ندارد.
اسلام مي‌ گويد: دين الهى و شريعت محمد(ص) كاملاً صحيح است و با دين اسلام، دين به كمال و نعمت به اتمام رسيده است:" اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الأسلام ديناً".[1]
وانگهى اسلام به صراحت، ايمان به بعضى از آیات و كفر و نپذيرفتن برخى ديگر را رد مي‌ كند و مي‌ گويد: تبعيض بين تعاليم دين، مساوى با عدم پذيرش كل دين است. قرآن مي‌ فرمايد: " كسانى كه خدا و پيامبران او را انكار مي‌ كنند و مي‌ خواهند در ميان آن ها تبعيض قايل شوند و مي‌ گويند: به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مي‌ كنيم و مي‌ خواهند در ميان ايندو راهى براى خود انتخاب كنند، آن ها كافران حقيقى هستند و براى كافران مجازات توهين آميزى فراهم ساخته ايم".[2]
برخى در حقانيت  همه اديان چنین اظهار مي‌ كنند:
دين حق به منزلة قلة واحدى است كه همة اديان موجود در عالم، راه هايى به سوى آن نقطة واحد هستند . هر دينى خواه از راه طولاني، خواه از راه كوتاه و يا به نحو يكسان ما را به مقصد مي‌ رساند. كسى كه به مسجد مي‌ رود، يا به كليسا و كنشت و بتخانه ... همه به دنبال معبود واحدى هستند.
در پاسخ گفته مي‌ شود: اين حرف صحيح نيست، چون وقتى اسلام اولين و آخرين سخنش كه " خدا يكى است" راه فلاح و سعادت در پذيرش توحيد است، چگونه مي‌ شود اين راه را با مسيحيتى كه دعوت به تثليث و شركت مي‌ كند ، يكى دانست؟!
چگونه اين دو راه (توحيد و شرك) نهايتاً ما را به نقطة واحدى مي‌‌ رساند؟
در آيه ديگر آمده: " كسانى كه مي‌ گويند: خداوند، يكى از سه خدا است، كافر شده اند".[3]
هيچ عاقلى قبول نمى كند كه توحيد و شرك هر دو صحيح و حق باشند. كسى مي‌ گويد شرط اوليه براى ورود به اسلام و حقانيت، توحيد است و ديگرى (مسيحيت) مي‌ گويد: تا تثليث را نپذيري، مسيحى نمى شود و به سعادت نمى رسي. بديهى است كه بين اين دو فاصلة بسيار است. يا وقتى به شرايع و احكام اسلام و مسيحيت نگاه كنيم ، مي‌ بينيم اعتراف به حقانيت هر دو امكان ندارد. اسلام مي‌ گويد: گوشت خوك نجس و حرام است، مسيحيت مي‌ گويد پاك است و حلال! اسلام مي‌ گويد: شراب حرام است، مسيحيت مي‌ گويد حلال است!
بنابراین پلورالیزم به معنای حقانیت تمام ادیان ، یا تساوی تمام ادیان در حقانیت و نجات بخشی انسان ها ،نه تنها با تناقض روبرو است ، مورد پذیرش اسلام نیز قرار ندارد.
انگيزة پيدايش تفكر پلوراليسم چه بود؟
براي گرايش به پلوراليسم مي‌‌ توان دو انگيزة عقلایى بر شمرد:
1ـ روانى و عاطفي،
2ـ انگيزة اجتماعي.
در مورد انگيزة اوّل مي‌ گويند: هر كسى در ميان هر ملتى با هر گرايشى كه متولد شود و نشو و نما كند، به احتمال قوى آداب و سنن و عقايد آن ملّت را مي‌ پذيرد و خود را بر حق و ديگران را باطل مي‌ شمارد. اى بسا اصلاً فكر نمى كند كه دين و مسلك و آداب ديگرى وجود دارد كه بايد به آن ها مراجعه كرد آيا عقلاً صحيح است چنين كسى اهل عذاب و جهنم باشد و فرداى قيامت مورد خشم و غضب پروردگار قرار گيرد؟
از طرفى چگونه مي‌‌‌‌‌ توان پذيرفت كه از ميانشش ميليارد و اندى انسان ها كه روى كرة خاكى زندگى مي‌‌‌‌‌‌كنند، فقط حدود ويست و خرده اى ميليون نفر شيعه ـ آن هم اگر واجبات و محرّمات شرعى را مراعات كنند ـ بر حق و اهل بهشت باشند و ديگران (سنّى ها ، مسيحى ها، يهوديان، زرتشتى ها و ساير انسان ها ) اهل جهنم و عذاب ؟!اين تحليل موجب مي‌‌‌‌‌‌ شود كه همة مذاهب و اديان را بر حق بدانيم.
در پاسخ اين انگيزه گفته مي‌‌‌ شود: ما در عين اين كه از ميان شش ميليارد و اندي انسان ها تنها شيعة دوازده امامى را اهل سعادت و نجات مي‌‌‌ دانيم، آن هم به شرطي كه رعايت محرّمات و واجبات شرعى را نموده باشند ، امّا هرگز معتقد نيستيم غير از اين طايفه، بقية انسان ها اهل جهنم و عذاب هستند، زيرا ديگران را يا عالم و عامد مي‌‌‌ دانيم يا جاهل غير عامد. عالمان را اهل عذاب مي‌‌‌ دانيم ، چون عمداً بر خلاف علم خود عمل كرده اند. جاهل هم دو دسته اند: مقصر و قاصر. مقصران نيز مثل عالمان، جهنّمى اند امّا قاصران كه اكثر مردم را تشكيل مي‌‌‌ دهند، به طور حتم اهل نجاتند، هر چند عقيده شان باطل باشد.
قرآن مجيد مي‌ فرمايد: " و ما كنّا معذبين حتى نبعث رسولاً؛ هيچ طايفه اى را عذاب نمي كنيم مگر حجّت را بر آن ها تمام كرده باشيم".[4]
حتماً بر جاهلان قاصر اتمام حجّت نشده است، زيرا يا غافلند واصلاً احتمال خلاف در گفتار و كردار خود را نمي دهند يا احتمال خلاف مي‌ دهند، امّا راه و وسيله اى براى رسيدن به حق در اختيار ندارند. و يا در پى كشف حقيقت رفته و تحقيق كرده اند، ولى نتوانسته اند بفهمند گفتار و كردارشان باطل بوده و خلاف واقع است.
با اين حساب اكثر انسان هاى غير شيعة اثنى عشريه اهل نجات خواهند بود.
دربارة انگيزة دوم (اجتماعي) اظهار مي‌ دارند: اگر آرا و عقايد ديگران را قبول نكنيم و همه را بر حق ندانيم، سبب فتنه و خون ريزى مي‌ شود. جنگ هاى صليبى بين مسلمانان و مسيحيان و جنگ هاى فرقه اى بين شيعه و سني، يا بين كاتوليك و پروتستان نمونه هايي از بر حق دانستن يك طايفه و باطل شمردن ساير طوايف است.
بنابراين براى جلوگيرى از خون ريزى و اغتشاش و بر طرف نمودن عداوت و دشمنى بين آحاد انسان ها عقل حكم مي‌ كند كه همة مذاهب را بر حق و همه را راهى به سوى سعادت ونجات بدانيم؛ يعنى معتقد به پلوراليسم بشويم.
در پاسخ گفته مي‌ شود: پرهيز كردن از جنگ و خون ريزى سبب نمى شود كه همة آرا و عقايد متضاد و متناقض ر ا بر حق بدانيم . مقولة حق و باطل و حقانيت و عدم حقانيت، غير از مقولة انسان ها و كينه ورزى ها و اشتباها ت مي‌ باشد و از يكى به ديگرى نمى توان پل زد.
براي پرهيز از خون ريزى هاى غير ضرورى راه صحيحى وجود دارد كه اسلام به نحو احسن آن را طى كرده است.
توضيح: فرقه هاى شيعه و سنى كه مسلمانند، جز ناصبى ها و اهل سبّ و عناد با ائمة اطهار (ع) با شيعةاثنى عشريه در توحيد، نبوت، معاد، كتاب، قبله و ضروريات دين مشتركند و همگي تحت حكومت اسلامى به عنوان مسلمان از حقوق متناسب برخوردارند. اهل كتاب (مسيحيت ، يهوديت ، زرتشتى و ... ) هم در نظام اسلامى بر اساس قرارداد و تحت حمايت حكومت اسلامى هستند و جان ومال و ناموسشان محترم است.
غير مسلمان و غير اهل كتاب يعنى كفّار هم دو دسته اند:
گروهي كه با حكومت اسلامى عهد و پيمان بسته اند كه به كفّار معاهد خوانده مي‌ شوند. اينها نيز در همسايگى يا در كنار مسلمانان طبث قرار و پيمان به زندگى خود ادامه مي‌ دهند و كسى حق تعرض به آنان را ندارد.
امّا آن دسته از كفّارى كه هيچگونه پيمانى با حكومت اسلامى ندارند و يا پيمان خود را نقض كرده و براى حكومت ايجاد مزاحمت مي‌ كنند، اين گروه را بايد با زور قدرت وادار به تسليم نمود و يا از ميان برداشت.
براي جلوگيرى از خون ريزى و ايجاد نظم و امنيّت لازم نيست همة مذاهب متفاوت و متضاد را صحيح دانسته و حق بدانيم و به پلوراليسم دينى نظرى معتقد شويم.
انگيزة طرح تفكر پلوراليسم دينى در جامعه اسلامى چيست؟
ممكن است انگيزة طرح عبارت از امور زير باشد:
الف) جلوگيرى از صدور انقلاب و فرهنگ اسلامي.
وقتي همة اديان ومذاهب و عقايد، صحيح و حق باشد، ديگر لزومى ندارد غير مسلمانان به اسلام دعوت شوند.
وقتي سخن يك مسيحي، يهودي، زرتشتى و حتى بودايى حق باشد و راه نجات و سعادت، چه لزومي دارد مسلمان شوند و از ايين خود دست بردارند؟!
در نتيجه فكر انقلابى و اسلامى در محدودة خاصى باقى مانده و تحرّك و بالندگى خود را از دست مي‌‌‌دهد.
ب) هموار كردن راه افكار و عقايد و ارزش هاى بيگانگان.
وقتي ارزش ها و احكام نظام مقدس جمهورى اسلامى مطلق نباشد و تنها دين حق را اسلام ندانستيم، قهراً راه براى اديان و مذاهب ديگر باز مي‌ شود. وقتى اديان و مذاهب ديگر حق باشند، چرا از ارزش هاى آن ها بهره مند نشويم؟
مثلاً از شراب استفاده نكنيم، گوشت خوك نخوريم، بى حجاب نباشيم و ...
نتيجة دو مطلب فوق، از بين رفتن تعصّب دينى است.
وقتي حميّت و عزّت و غيرت دينى از ميان برود، روحية تسامح و تساهل نسبت به عقيده و مقدسات و ارزش ها در بين مردم به ويژه ميان نسل جوان رسوخ مي‌ كند. در اين صورت دشمنان اسلام به اهداف خود نايل شده و به ملّت غيور ايران ريشخند خواهند زد.

1)    سوره مائده آیه 3
2)    سوره نسا آیه 150
3)سوره مائده آیه 73
4) سوره اسرا آیه 15

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت