امور عام چگونه اداره می شود؟

پرسش:
امور عام چگونه اداره می شود؟
پاسخ :
با سلام و عرض ادب و احترام
این سوال مبهم است اگر منظور شما از امور عام، جهان خلقت است، اداره آن با تدبیر خداوند است  که در اصول عقاید از ان به توحید ربوبی یاد می شود واگر منظور دیگری دارید در مکاتبه بعدی مشخص کنید تا بهتر بتوانیم پاسخ آن را بدهیم ، پاسخ ذیل بر فرض اول است که منظور شما از امور عام جهان خلقت باشد.
توحيد ربوبي دو قلمرو دارد:
1. تدبير تكويني؛
2. تدبير تشريعي.
فعلاً  به توضيح توحيد در قلمرو تدبير تكويني مي‌پردازيم.
مقصود از تدبير تكويني، كارگرداني جهان آفرينش است، بدين معنا كه اداره جهان هستي –بسان ايجاد و احداث آن- فعل خداوند يكتاست.
 درست است كه در كارهاي بشري تدبير از احداث تفكيك‌پذير است، مثلاً فردي كارخانه‌اي را مي‌سازد و ديگري آن را اداره مي‌كند، ولي در عالم آفرينش، آفريدگار و كارگردان يكي است، و نكته آن اين است كه تدبير جهان جدا از آفرينشگري نيست.
تاريخ انبيا نشان مي‌دهد كه مسئله توحيد در خالقيت مورد مناقشه امتهاي آنان نبوده و اگر شركي در كار بوده است، نوعاً مربوط به تدبير و كارگرداني عالم و به تبع آن عبوديت و پرستش مي‌شده است.
مشركان عصر ابراهيم خليل (ع) تنها به يك خالق اعتقاد داشتند، ولي به غلط مي‌پنداشتند كه ستاره، ماه يا خورشيد ارباب و مدبر جهانند، و مناظره ابراهيم نيز با آنان در همين مسئله بوده است. (1).
چنانكه در زمان يوسف نيز، كه پس از ابراهيم مي‌زيست، باز شرك مربوط به مسئله ربوبيت بوده است –تو گويي خدا پس از آفرينش جهان،  كارگرداني آن را به ديگران سپرده است- اين مطلب از گفتگوي يوسف با مصاحبان زنداني او به دست مي‌آيد. آنجا كه به آنان مي‌گويد: «ءَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللهُ الواحِدُ القَهارُ» (2)
همچنين از آيات قرآن استفاده مي‌شود كه مشركان عصر رسالت قسمتي از سرنوشت خود را در دست معبودهاي خود مي‌دانستند. چنانكه مي‌فرمايد:
«وَاتَّخَذُوا مِنْ دونِ اللهِ آلِهَهً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزاً»: [جز خدا، خداياني براي خود برگزيدند تا مايه عزت آنان باشند].(3)
نيز مي‌فرمايد: «واتّخذوا من دونِ الله آلههً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرونَ * لا يَسْطيعونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُندٌ مُحْضَرونَ»: [جز خدا، خداياني را برگزيدند تا به پيروزي برسند، توانايي ياري دادن به آنها را ندارند، ولي مشركان بسان سپاهي در خدمت بتها مي‌باشند].(4)
قرآن در آيات متعدد به مشركان هشدار مي‌دهد كه شما چيزهايي را مي‌پرستيد كه قادر نيستند به خود و نيز به پرستش كنندگان خود سود و زياني برسانند.
اين دسته از آيات حاكي از آن است كه مشركان عصر پيامبر معتقد به سود و زيان رساندن معبودان خود بوده‌اند، (5) و اين امر انگيزنده آنان به پرستش بتها بود.
اين آيات و نظاير آنها كه بيانگر عقايد مشركان در عصر رسالت مي‌باشد، حاكي است كه آنان در عين اعتقاد به توحيد در خالقيت، در قسمتي از امور مربوط به ربوبيت حق، مشرك بوده و معبودهاي خود را در آن امور مؤثر مي‌دانستند. قرآن براي بازداري آنان از پرستش بتها، انگيزه مزبور را باطل مي‌كند و مي‌گويد: معبودهاي شما كمتر از آنند كه بتوانند چنين نقشي داشته باشند.
در برخي از آيات مشركان را نكوهش مي‌كند كه براي خداوند، نظير و همانند تصوير كرده و آنها را به اندازه خدا دوست مي‌دارند: «وَ مِنَ الناسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دونِ اللهِ أَنداداً يُحِبُّونَهُم كَحُبِّ اللهِ»: [يعني برخي از مردم براي خدا همتاياني برگزيده و آنان را بسان خدا دوست مي‌دارند].(6)
نكوهش در قرار دادن «ندّ» براي خدا، در آيات ديگر (7) نيز وارد شده و از آيات مزبور بر‌مي‌آيد كه مشركان براي آنها شئوني مانند شئون خدا مي‌انديشيدند، سپس به خيال داشتن چنين مقامات آنها را دوست داشته و پرستش مي‏كردند.
به ديگر سخن: چون آنها را، از برخي از جهات «ندّ» و «نظير» و «مثل» خدا مي‌پنداشتند، از اين جهت به پرستش آنها مي‌پرداختند.
قرآن از زبان مشركان در روز رستاخيز نقل مي‌كند كه آنان در نكوش خود و بتها چنين مي‌گويند: «تَا اللهِ إِنْ كُنّا لفيي ضَلالٍ مُبينٍ * إذْ نُسَويكُمْ بِرَبَّ العالَمينَ»: [به خدا سوگند ما در گمراهي آشكاري بوديم، زماني كه شماها «بتان» را با خدا يكسان مي‌گرفتيم].(8)
آري دايره ربوبيت حق بسيار گسترده است، از اين جهت مشركان معاصر با رسول خدا (ص) در مورد امور مهمي چون رزق، احيا و اماته، و تدبير كلي جهان موحد بودند.
چنانكه مي‌فرمايد: «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكٌمْ مِنَ السَّماء وَ الأَرض أَمْ مَنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الأَ بْصارَ وَ مَنْ يُخْرجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّت مِنَ الحَييّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الأَمْر فَسَيَقُولُونَ الله فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ» [بگو كيست كه شما را از آسمان و زمين روزي مي‌دهد، كيست كه صاحب اختيار گوشها و چشمهاي شما است، كيست كه زنده را از مرده، و مرده را از زنده خارج مي‌سازد، و كيست كه امر آفرينش را تدبير مي‌كند؟
همگي مي‌گويند: خدا. بگو، پس چرا پروا نمي‌كنيد؟!](9)
«قُلْ لِمَنِ الأَرْض وَ مَن فِيها إنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ للهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ * قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمواتِ السَبْعِ وَ رَبُّ العَرْشِ العَظيمِ * سَيَقُولونَ للهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ» [بگو، زمين و آنچه كه در آن است از آن كيست «بگوييد» اگر مي‌دانيد. مؤكَّداً مي گويند از آن خداست، بگو پس چرا يادآور نمي‌شويد. بگو پروردگار هفت آسمان و پروردگار عرش بزرگ كيست؟ قطعاً مي‌گويند خدا. بگو پس چرا پروا نمي‌كنيد؟!].(10)
ولي همين افراد، به حكم آيات سوره مريم و يس، در مواردي مانند پيروزي در جنگ، مصونيت از خطر در سفر، و نظاير آن، معبودان خويش را مؤثر در سرنوشت جهان مي‌انگاشتند و روشنتر آنكه شفاعت را حق آنان دانسته و معتقد بودند كه آنان مي‌توانند بدون اذن خدا شفاعت كنند و شفاعت آنان مؤثر خواهد‌بود.
بنابراين منافات ندارد كه برخي از افراد، در بعضي امور، تدبير را از آن خدا دانسته و موحد باشند، ولي در امور ديگر مانند شفاعت، سود و زيان، و عزت و مغفرت، تدبير و سر رشته‌داري برخي از امور را در اختيار معبودهايي دانسته و به تأثيرگذاري آنها معتقد باشند.
اما توحيد در ربوبيت، به معني كشيدن خط بطلان بر هر نوع انديشه تدبير مستقل از اذن الهي ـ اعم از كلي و جزئي ـ براي غير خدا در مورد انسان و جهان است. منطق توحيدي قرآن، با ابطال انديشه هر نوع تدبير مستقل است كه عبادت غير خدا را مردود مي‌شمارد.
دليل توحيد ربوبي روشن است: زيرا در مورد جهان و انسان، «كارگراني دستگاه خلقت» جدا از «آفرينش» آن نيست و اگر خالق جهان و انسان يكي است مدبر آنها نيز يكي بيشتر نيست. به علت همين پيوند روشن ميان خالقيت و تدبير جهان است كه خداي متعال در قرآن آنجا كه سخن از آفرينش آسمانها به ميان مي‌آورد، خود را مدبّر جهان معرفي مي‌كند و مي‌گويد:
«اللهُ الّذي رَفَعَ السََّموات بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَونَها ثُمَّ اسْتَوي عَلَي العَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمس وَ القَمَر كُلٌّ يَجريي لأَجَلٍ مُسَمّي يُدَبِّر الأَمرَ...» [خدائي كه آسمانها را بدون ستوني كه ديده شود برافراشت، آنگاه بر سرير قدرت چيره گشت، و خورشيد و ماه را مسخر نمود، هر يك تا وقت معين حركت مي‌كنند، او مدبر امر آفرينش است].(11)
در آيه ديگر هماهنگي نظام حاكم بر آفرينش را دليل يگانگي مدبر جهان دانسته مي‌فرمايد:
«لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَهٌ إِلاّ اللهُ لَفَسَدَتا»: [اگر در آسمان و زمين خداياني جز الله بود، نظام آن دو به تباهي مي‌گراييد].(12)
توحيد در تدبير، با اعتقاد به مدبرهاي ديگر كه «با اذن خدا» انجام وظيفه مي‌كنند، و در حقيقت جلوه‌اي از مظاهر ربوبيت خدا مي‌باشند، منافات ندارد. لذا قرآن در عين تأكيد بر توحيد در ربوبيت، به وجود مدبران ديگر تصريح كرده مي‌فرمايد: «فَالمدبّراتِ أَمراً» (13)
پی نوشت ها:
1) انعام/76-78
2) يوسف/39.
3) مريم/81
4) يس/74-75
5) يونس/18 و فرقان/ 55
6) بقره/165
7) بقره/21، ابراهيم/ 30، سبأ/33، زمر/8، فصلت/9
8) شعراء/97ـ 98
9) يونس/31
10) مؤمنون/84 ـ 87
11) رعد/2
12) انبياء/22
13) نازعات/79.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت