هدف و مقصود از تعيين مهريه چيست؟

پرسش:

هدف و مقصود از تعيين مهريه چيست؟ آيا در منابع شيعه و اهل سنت در اين زمينه مطلبي آمده است، يا خير؟

پاسخ:

با سلام و ادب خدمت شما دوست گرامی

قرآن كريم در اين‏باره مي‏فرمايد: «وَ اتو النّساء صَدقاتهنّ نحلة فَانْ طِبنَ لَكُمْ عَن شي‏ءِ منهُ نَفْساً فكُلُوه هَنيئاً مَرئياً»؛{1} و مهريه زنان (به طور كامل) به عنوان يك بدهي (يا يك عطيه) به آنها بپردازيد و اگر آنها با رضايت چيزي از آن را به شما بخشيدند آن را حلال و گوارا مصرف نماييد.
در تفسير نمونه چنين آمده است: در عصر جاهليت نظر به اين كه براي زنان ارزشي قائل نبودند غالباً مهر را كه حق مسلم زن بود در اختيار اولياي آنها قرار مي‏دادند و آن را ملك مسلم آنها مي‏دانستند گاهي نيز مهر يك زن را ازدواج زن ديگري قرار مي‏دادند به اين گونه كه مثلاً برادري خواهر خود را به ازدواج ديگري در مي‏آورد او هم در مقابل خواهر خود را به ازدواج وي در مي‏آورد و مهر اين دو زن همين بود.
اسلام بر تمام اين رسول ظالمانه خط بطلان كشيد و مهر را به عنوان يك حق مسلم به زن اختصاص داد و در آيات قرآني كراراً مردان را به رعايت كامل اين حق توصيه كرده است.
در اسلام براي مهر مقدار معيني تعيين نشده است و بسته به توافق دو همسر است اگر چه در روايات فراواني تاكيد شده كه مهر را سنگين قرار ندهيد ولي اين يك حكم الزامي نيست بلكه مستحب است.
اكنون اين سؤال پيش مي‏آيد كه مرد و زن هر دو از ازدواج و زناشويي به طور يكسان بهره مي‏گيرند و پيوند زناشويي پيوندي است بر اساس منافع متقابل طرفين، با اين حال چه دليلي دارد كه مرد مبلغ كم يا زيادي به عنوان مهر به زن بپردازد؟ وانگهي آيا اين موضوع به شخصيت زن لطمه نمي‏زند و مشكل خريد و فروش به ازدواج نمي‏دهد؟
روي همين جهات است كه بعضي به شدت با مسأله مهر مخالفت مي‏كنند و مخصوصاً معمول نبودن مهر در ميان غربي‏ها
براي غرب‏زده‏ها به اين فكر دامن مي‏زند. در حالي كه نه تنها حذف مهر به شخصيت زن نمي‏افزايد بلكه وضع او را به مخاطره مي‏افكند.
توضيح اين كه درست است كه مرد و زن هر دو از زندگي زناشويي به طور يكسان مي‏برند ولي نمي‏توان انكار كرد كه در صورت جدايي زن و مرد زن متحمل خسارت بيشتري خواهد شد زيرا اولاً: مرد طبق استعداد خاص بدني معمولاً در اجتماع نفوذ و تسلط بيشتري دارد و هر چند بعضي مي‏خواهند به هنگام سخن گفتن اين حقيقت روشن را انكار كنند، اما وضع زندگي اجتماعي بشر كه با چشم مي‏بينيم حتي در جوامع اروپايي كه زنان به اصطلاح از آزادي كامل برخوردارند نشان مي‏دهد كه ابتكار اعمال پر درآمد بيشتر در دست مردان است.
ثانياً: به علاوه مردان براي انتخاب همسر مجدد امكانات بيشتري دارند ولي زنان بيوه مخصوصاً با گذشت قسمتي از عمر آنها و از دست رفتن سرمايه جواني و زيبايي امكاناتشان براي انتخاب همسر جديد كمتر است.
با توجه به اين جهات روشن مي‏شود كه امكانات و سرمايه‏اي را كه زن با ازدواج از دست مي‏دهد بيش از امكاناتي است كه مرد از دست مي‏دهد و در حقيقت مهريه چيزي است به عنوان جبران خسارت براي زن و وسيله‏اي براي تأمين زندگي آينده او و علاوه بر اين مسأله مهر معمولاً به شكل ترمزي در برابر تمايلات مرد نسبت به جدايي و طلاق محسوب مي‏شود.
در اسلام مهر به هيچ وجه جنبه بها و قيمت كالا ندارد و بهترين دليل آن همان صيغه عقد ازدواج است كه در آن رسماً «مرد» و «زن» به عنوان دو ركن اساسي پيمان ازدواج به حساب آمده‏اند و مهر يك چيز اضافه و در حاشيه قرار گرفته است به همين دليل اگر در صيغه عقد اسمي از مهر نبرند عقد باطل نيست در حالي كه اگر در خريد و فروش و معاملات اسمي از قيمت برده نشود مسلماً باطل خواهد بود (البته بايد توجه داشت اگر در عقد نامي از مهر برده نشود شوهر موظف است كه در صورت آميزش جنسي «مهرالمثل» يعني مهري همانند زناني كه هم طراز او هستند بپردازد).
پس به طور خلاصه نتيجه مي‏گيريم كه مهر جنبه «جبران خسارت» و «پشتوانه براي احترام به حقوق زن» دارد نه قيمت و بها و شايد تعبير به «نحله» به معني «عطيه» در آيه اشاره به اين قسمت باشد.{2}
در تفسير المنار رشيد رضا چنين آمده است: «... كلّا ان الصلة بين الزوجين أعلي و أشرف من الصله بين الرجل و فرمه او جاريته و لذلك قال (نحلة) فالذي ينبغي ان يلاحظ هو أن هذا العطاء آية من آيات المحبة و صلة القربي و توثيق عري المودة و الرحمة و انه واجب حتم لا تخيير فيه كما يتخير المشتري و المستأجر. وتري عرف الناس جارياً علي عدم الاكتفاء بهذا العطاء بل يشفعه الزوج بالهدايا و التّحف.
اقول: الخطاب علي هذا الوجه من معني الجملة للازواج و فيها وجه آخر و هو أن الخطاب للاولياء الذين يزوجون النساء اليتامي و غير اليتامي يأمرهم اللَّه تعالي ان يعطوهنّ ما يأخذونه من مهورهنّ من ازواجهن بالنيابة عنهن و كان ولي المرأة في الجاهلية يزوجها و يأخذ صداقها لنفسه دونها...».{3}
هرگز، ارتباط بين زن و مرد بالاتر و شريف‏تر از اتصال و ارتباط بين انسان و اسب او يا كنيز اوست و لذا قرآن فرموده «نحلة». پس آن چه بايد ملاحظه و دقت شود اين است كه اين عطا و بخشش نشانه‏اي از محبت و اطمينان به خلوص محبت و مهرباني و دوستي است و اين «نحلة» واجب است و امر تخييري از نوع تخيير مشتري و مستاجر نيست و نمونه آن هم در عرف جريان دارد كه به اين عطا و نحلة اكتفا نمي‏كنند بلكه مرد همراه اين نحلة هديه و تحفه هم مي‏آورد.
مي‏گويم: خطاب آيه بر اين وجه كه معنا شد شامل همسران است ولي صورت ديگري هم معنا شد. و آن اين كه: خطاب آيه «اتوا النساء...» متوجه اولياء زنان يتيم و غير يتيم باشد. به طوري كه خداوند امر مي‏كند به اين كه آن چه به نيابت از زنان از همسرانشان گرفتيد به آنان بدهيد. زيرا در جاهليت چنين بود كه زن را تزويج مي‏كرد و مهر را براي خود برمي‏داشت.{4}
 

[1].نساء، آيه 4، نحلة به معني بدهي و دين است و به معني بخشش و عطيه هم آمده، صدقاتهنّ جمع صداق يعني مهريه؛ و ظاهراً چون نشانه صداقت مرد در زندگاني زناشويي است به اين نام ناميده شده است.
[2].تفسير نمونه، ج 3، ص 263.
[3].تفسير المنار، ج 4، ص 376.
[4].فخررازي مي‏گويد: عرب جاهلي مهريه زنان را نمي‏دادند و لذا اگر براي كسي فرزند دختري متولد مي‏شد به او مي‏گفتند: هنيئاً لك النّافجة و معنايش (كناية) اين بود كه شتري را به عنوان مهريه اين دختر خواهي گرفت و به شتران خود اضافه مي‏كني... لذا خداوند از اين امر نهي نمود و امر كرد حق را به اهل آن بپردازيد؛ التفسير الكبير، ج 9، ص 179.

مؤسسه آموزشي پژوهشي مذاهب اسلامي

علّت كراهت عریان شدن به طور كامل هنگام نزديكي چيست؟

پرسش:

 علّت كراهت لخت شدن زن و مرد به طور كامل هنگام نزديكي چيست؟

پاسخ:

علت كراهت و فلسفة برخي از احكام بر كسي روشن نيست، گرچه برخي از علل به ذهن انسان مأنوس است،‌ ولي نمي توان آن را علّت و فلسفه واقعي حكم دانست، به خصوص در مكروهات و مستحبات لخت شدن به طور كامل هنگام نزديكي اشكالي ندارد و حرام نيست، بلكه اگر به اين صورت نباشد بهتر است. عريان بودن مردم در حال جماع (نزديكي) مكروه است.
امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش از پيامبر خدا(ص) نقل كرده است كه حضرت فرمود:‌ "هنگامي كه مرد با زنش آميزش مي كند، نبايد لخت باشند،‌ (زيرا) ملائكه از كنار آن دو خارج مي شوند".
البته پوشش مي تواند غير از لباس مانند پتو باشد. اين مسئله مي تواند به جهت اضطراب از ديدن ناگهاني ديگران در هنگام نزديكي باشد.

چرا مرد مسلمان نمي تواند زن غير مسلمان را به عقد دائم خود درآورد؟

پرسش:

چرا مرد مسلمان نمي تواند زن غير مسلمان را به عقد دائم خود درآورد؟

پاسخ:

با سلام و احترام

از جمله اموري كه ملل مختلف گذشته در انتخاب همسر خويش مراعات مي‏نمودند و سخت پاي‏بند آن بودند، اين بود كه مي‏كوشيدند همسرشان از نظر اعتقادي نيز سالم باشد، بدين معنا كه معتقد بودند همان گونه كه سلامت جسمي پدر و مادر در سلامت جسمي فرزند مؤثر است، سلامت روحي و اخلاقي و عقيدتي نيز در سعادت فرزند مؤثر خواهد بود.
مطمئنا روحيات زن و شوهر و اعتقادتشان به طور طبيعي در فرزندان و حتي اخلاق و روحيات خود زن و شوهر و اعتقادات شان تاثير خواهد گذاشت.
به همين جهت مردمان از ديرباز از ازدواج با افراد غير همكيش خود اجتناب داشته‏اند. بنابراين نهي از ازدواج با بيگانه عقيدتي اختصاص به اسلام نداشته، بلكه در اديان ديگر نيز از ازدواج با بيگانه عقيدتي نهي شده است.
يكي از ادياني كه به شدت پيروان خود را از ازدواج با بيگانگان برحذر داشته، آيين يهود است. در بخش‏هاي مختلفي تورات به شدت يهوديان را از ازدواج با بيگانگان منع كرده و آن را از گناهان كبيره معرفي كرده است.
ممنوعيت ازدواج با بيگانگان يكي به سبب مصونيت اعتقادي پيروان دين بوده و يا به جهت حفظ مليت و اصالت نژاد و قومي.
در آيين مسيحيت و مجوسيّت نيز ازدواج با بيگانگان ممنوع است. در اسلام ممنوعيت ازدواج با بيگانگان در موارد محدودي كه مطرح بود، مبني بر حس ملي‏گرايي و برتري قومي نبوده، بلكه به جهت مصونيت اعتقادي مسلمانان و دور نگه داشتن آنان از آلودگي‏هاي اخلاقي و حفظ اصالت خانوادگي بوده است.
فقهاي شيعه بنا بر اين اصل ازدواج به صورت دائمي را كه تمام عمر در كنار هم بودن است جايز نمي دانند.كه در اين صورت مسئله تاثير پذيري و تولد فرزندان و مسئله ارث و بسياري از مسائل ديگر مطرح مي شود اما ازدواج موقت را تنها با اهل كتاب جايز مي دانند وبا مشركان و كافران اصلا تجويز نمي كنند.
مستند اين حكم نيز آيات و رواياتي است كه وارد شده است.
.در مورد ازدواج زنان مسلمان با مردان غير مسلمان، اتفاق نظر فقهاي شيعه و ظاهر آيات بر اين است كه ازدواج زن مسلمان با هر فرد غير مسلمان، اعم از اين كه كتابي باشد با غير كتابي، جايز نيست.(1)
فلسفه تحريم اين ازدواج در قرآن و روايات، خوف تأثيرپذيري مسلمان از غير مسلمان و راه يافتن ضعف عقيدتي و اخلاقي به مسلمانان ذكر شده است.
از آن جا كه تأثيرپذيري در مورد مردان (به خصوص در دوران حاكميت اسلام) ضعيف‏تر است، در شرايطي كه غير مسلمان ضعيف بوده و با مسلمانان قرار داد ذمه امضا كرده باشند، به مردان به صورت موقت اجازه ازدواج داده شده است اما از آن جا كه زنان به صورت نسبي در معرض تأثير پذيري قرار دارند، از اين ازدواج مطلقاً منع شده‏اند.(2)
صدوق در كتاب در مورد اين كه چرا ازدواج مردان با زنان مستضعف ناصبي جايز است، ولي زنان حق ندارند با چنين مرداني ازدواج كنند، روايتي را از زراره نقل كرده كه امام صادق(ع) فرمود: "با زنان شكاك و مرددّ در دين خود ازدواج كنيد و زنان مسلمان را به شكاكان تزويج ننماييد، زيرا زن از شوهرش تربيت مي‏پذيرد و شوهر او را مجبور مي‏كند كه به آيين خود درآيد".(3)
علامه مجلسيروايتي به همين مضمون آورده كه: "از افراد بي‏اعتقاد زن بگيريد، ولي به آنان زن ندهيد، زيرا زنان در معرض تأثير پذيري از مردان هستند و مردان زنان را مجبور به پذيرش آيين خود مي‏كنند".(4)
البته بايد توجه داشت كه آن چه در فلسفه حكم تحريم ازدواج ذكر شد علت تامه حكم نيست، چه اين كه ممكن است مصالح و مفاسد بسيار ديگري نيز در وضع حكم فوق مطرح باشد كه از آن بي‏اطلاعيم.
1 - سوره بقره (2) آيه 222.
2 - محمد ابراهيمي، ازدواج با بيگانگان، ص 117.
3 - علل الشرايع، ج 2، ص 502.
4 - بحارالانوار، ج 103، ص 377 و 380.

چرا ازدواج با محارم حرام است؟

پرسش:

در مورد حرمت ازدواج با محارم توضيح دهيد.

پاسخ:

با سلام و احترام خدمت شما دوست عزیز

از نظر اسلام سه عامل سبب مي شود ازدواج بعضي از مردان با بعضي از زنان حرام شود:
1 نَسَبْ و خويشاوندي ; ازدواج با مادر و مادر بزرگ و دختر و خواهر و دختر خواهر و دختر برادر و عمه وخاله حرام است .
2 رضاع (شيرخوردن ); اگر رضاع جامع الشرايط تحقق پيدا كند, مرد و زن شيردهنده , پدر و مادر شيرخورند و خود شيرخورنده بچه آن ها مي شود; در اين صورت هر كسي كه از راه نسب , بر زن و مرد حرام مي شد,از راه رضاع هم حرام مي شود.
3 ازدواج و مصاهره ; از اين طريق زَنْ بابا, بر پسر; و زن پسر, بر پدر حرام است ; هم چنين مادر زن وخواهرزن در صورتي كه زن زنده باشد, اما اگر زن بميرد و يا مطلقه شود, ازدواج با خواهر زن منعي ندارد.
ازدواج با حرام است . به دخترِ زن گفته مي شود.
اگر زن از شوهر قبلي خود دختر داشته باشد, آن دختر مي شود و ازدواج شوهر با وي حرام است .
ازدواج با دختر برادرِ همسر ـ در حالي كه عمهء وي زن آدمي است و خواهر زادهء همسر, در حالي كه خاله ءوي زن آدمي است بدون اجازهء همسر اشكال دارد, ولي اگر اجازه بدهد, مانعي ندارد.(1)
(پـاورقي 1.امام خميني , تحرير الوسيله , كتاب النكاح , فصل اسباب التحريم .

چرا بايد صيغه عقد به عربي خوانده شود؟


پرسش:

چرا بايد صيغه عقد به عربي خوانده شود؟ خواندن آن به فارسي قابل فهم تر خواهد بود

پاسخ:

با سلام و ادب و تشکر از ارتباط جنابعالی

به فتواي اكثر فقها خواندن صيغه عقد به فارسي نيز صحيح است، با اين شرط كه الفاظ و كلمات فارسي هم معنا با الفاظ عربي باشد.(1)
بعضي از فقها، خواندن آن را به عربي شرط دانسته اند؛ زيرا در روايات با همين الفاظ آمده و آن ها به جهت احتياط، و پايبندي به متن روايات خواندن صيغه را به عربي شرط كرده اند.
اين كه گفته ايد فارسي قابل فهم تر است، فهميدن چند كلمه لفظ عربي چندان مشكل به نظر نمي آيد، در عين حال كه كلماتش روشن است و شخص مي فهمد كه با اين كلمات خود را به عقد ديگري در مي آورد.

1. توضيح المسائل مراجع، ج 2، مسئلة 2370.

Publish modules to the "offcanvas" position.