پرسش:
خداوند در جهان چه می کند؟
پاسخ :
با سلام و عرض ادب و احترام
کار خداوند فیض رساندن به موجودات است زیراخداوند متعال فياض علىالاطلاق است و فيض او دائمى است و لحظه و آنى قطع نمى شود و بنابراين هيچ زمانى نبوده كه خلقى و فيضى نباشد، زيرا تمام ممكنات با زبان حال خود فرياد احتياج و فقر سر مىدهند و با زبان حال عرض نياز به بىنياز مطلق مىكنند و فيض او نيز دائمى است. او ذات داراى تمام كمالات است كه از جمله كمالات او فياضيت و خالقيت و رازقيت است. لازم نيست تمام موجودات او را بشناسيم. چه بسيار از مخلوقات الهى كه اصلا به تصور ما نمىآيند و از احوال آنها آگاه نيستيم. همين مقدار عقل ما به ما فتوا مىدهد كه كل جهان مادى و طبيعى قديم زمانى است و مسبوق به عدم زمانى نيست و بيش از اين لااقل تاكنون براى ما ناشناخته است و شايد گوشه اى از آن در آينده مكشوف شود.
آيه شريفه 29 سوره مباركه الرحمن «يسئله من فى السموات و الارض كل يوم هو فىشان تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از او تقاضا دارند، و او در هر روز در كارىنو مشغول است». از دو بخش تشكيل شده است:
بخش اول: تمام موجودات به او نياز دارند كه اين به اين معنى است كه تمام موجودات در هستى و شوون ذاتى و غير ذاتى خود بدو محتاجند. به زبان فلسفى تمام موجودات حادث ذاتى هستند و در پيدايش و بقاء خود به علت خود يعنى ذات بى نياز پاك نيازمند.
بخش دوم: ذيل آيه است كه «كل يوم هو فى شان هر روز خدا در كار جديدى است». آيا منظور از «يوم» زمان است، پس تفسير آيه اين است كه خداوند تعالى هر زمانى در آفرينش جديدى است و هر زمانى طرحى نو در مىاندازد،(1) يا منظور از «يوم» امرى بالاتر از زمان است كه به علت ضيق تعبير از آن به «يوم» تعبير شده است؟
توضيح اين كه هر حادثه اى اگر زمانى باشد دو چهره دارد: زمانى و زمانه اى. آنچه مربوط به زمان است جزء تاريخ است و آنجه مربوط به زمانه است در تاريخ و بند زمان نمىگنجد و فراتر از زمان مى رود و چون ثابت است فراتر از زمان و مكان مى رود. چنانچه واقعه عاشورا يك بعد زمانى دارد و يك بعد زمانه اى و ملكوتى كه فراتر از زمان و مكان است،(2).
با اين تفسير احتمال دارد كه منظور از «يوم» زمانه باشد. زيرا پديده مادى كه چنين باشد، كه چهره ملكوتيش فراتر از زمان باشد و در عين حالى كه در زمان و مكان واقع شده است، در زمان و مكان نگنجد از آنها فراتر رود، موجود مجرد و آن هم مجرد علىالاطلاق كه هيچ جهت امكان و نقصى در او نيست، و هيچ چهره زمانى ندارد، لاجرم در ظرف زمان نمىگنجد، آرى او در هر زمانى هست اما
در زمان نيست و زمانمند نيست و در هر مكانى هست و اما در مكان نمىگنجد و مكاندار نيست،(3) بنابر اين معناى آيه اين مىشود كه خداوند متعال در هر زمانهاى در كارى جديد است و امرى جديد مى آفريند كه هرگز نبوده است و كارهاى او تكرارى نيست، بلكه بدون الگو و ابتكارى است.
براى تفسير بيشتر آيه به تفاسير ذيل مراجعه كنيد:
1- تفسير نمونه ج: 23 ص: 137 138 و 140 141
2- تفسير الميزان متن عربى ج: 19 ص: 115 و 117
3- تفسير الميزان ترجمه فارسى ج: 19 ص: 170 171 و 371
پى نوشت
(1) تفسير نمونه، ج 23، ص 134 و 531)
(2) عرفان وحماسه، آيت الله جوادى آملى، ص 94- 64)
(3) الميزان ج 19 ص 116)