پرسش:
آيا حضرت ابراهيم(ع) نمي دانستند که اگر حرف از مرگ و زنده کردن پيش بيايد، نمرود هم مي آيد و بي گناهي و انساني را حاضر مي کند و براي اثبات مرگ و زنده کردن، يک نفر را مي کشد و نفر ديگر را آزاد مي کند، به هر حال آن فرد که کشته شد چه گناهي کرده بود؟(بقره آيه 258)
پاسخ:
با سلام و ارادت
در هيچ آيه اي از قرآن نيامده كه حضرت ابراهيم از اين موضوع آگاهي داشت و مي دانست كه چنين عملي(كشتن يك انسان) از نمرود سر مي زند. هم چنين گناه يا جرم آن شخص در قرآن نيامده است ، اما اگر منظورتان علم غيب و علم از طرف خدا باشد، چنين چيزي كه جاي بحث بسيار دارد . بر فرض كه حضرت ابراهيم از روي علم غيب مي توانست از آن آگاه باشد، دليل نمي شود كه حضرت از علم غيب بهره گيرد، بلكه پيامبران همانند انسان هاي ديگر موظف بودند كه در ارتباط با مردم و قضاوت در مورد آنان و رفتار با آن ها از نيروي غيب استفاده نكنند. آنان در اين امور مانند افراد ديگر به حسب ظاهر عمل ميکردند.علم آنان دراين گونه مسايل دخالت نداشت، چنان که رسول خدا(ص) در امور حکومتداري ، تبليغ از اسلام و در جنگ با دشمنان، از علم غيب استفاده نمي کرد. ممكن بود كه پيامبر از عاقبت برخي جنگ ها، يا رفتار برخي از اصحاب و ياران، يا مشكلاتي كه ممكن بود اتفاق افتد، از جانب خدا آگاه شود، اما لازم بود كه با علم عادي و معمولي در اين امور برخورد نمايد و بر اين اساس آزمايش الهي و سختي ها و مشكلات براي همه انسان ها و از جمله پيامبران الهي جاري بود.
حضرت ابراهيم(ع) براي قانع نمودن دشمنان از عوامل متعدد بهره گرفت، از جمله اين که خداوند مردگان را زنده ميکند. استدلال به اين مسئله بسيار مهم بود ،زيرا بحث درباره مرگ و حيات انسانها در گرايش مردم به خدا بسيار تأثيرگرا بود. از اين رو حضرت ابراهيم(ع) بر اين مسئله تأکيد کرد.البته حضرت ابراهيم(ع) به مسايل ديگر نيز استدلال کرد و آن استدلال به طلوع و غروب خورشيد بود. وي خطاب به نمرود گفت:
خداوند خورشيد را از افق مشرق بيرون ميفرستاد. اگر حکومت جهان به دست توست، آن را از مغرب بيرون بفرست! در اين جا دشمن خاموش و مبهوت و ناتوان گشت و نتوانست در برابر اين منطق زنده سخني بگويد. و اين بهترين راه براي اثبات حق و خاموش کردن دشمنان لجوج بود.(1) حضرت ابراهيم(ع) باعث و باني قتل آن شخص نبود، وي توسط نمرود به قتل رسيد. گناه قتل به گردن او ميباشد. اتفاقاً در موارد ديگر نيز چنين مسائل اتفاق ميافتد. چنان که در جنگهاي انبيا با دشمنان تعداد زيادي از انسانها کشته ميشد ند، اين ارتباط به پيامبران نداشت. نميتوان گفت که چرا پيامبران که مي دانستند افراد زيادي در جنگ ها کشته مي شوند، راهي ديگري را انتخاب نکردند که از کشته شدن افراد جلوگيري ميشد. حضرت ابراهيم(ع) در آن مقطع زماني وظيفه داشت که براي اثبات وجود خداوند و بطلان ديدگاه دشمنان از مرگ و زنده شدن انسان توسط خداوند سخن بگويد. حضرت نيز اين کار را کرد، اما دشمن به جاي اثبات عقيده باطل خود دست به چنين اقدامي زد و حضرت ابراهيم مسئول گناه ديگران نبود.
ضمن آنكه ممكن بود آن زنداني واقعاً انسان گناهكاري بود كه خدا از آن آگاه بود، حتي اگر موحد و خداپرست و بي گناه بود، گاهي انسان بي گناهي كشته مي شود تا حقيقت بالاتري آشكار شود.يک نفر کشته شود تا دهها نفر موحد شوند و بطلان گفتار و رفتار حاکم جبار براي هميشه براي مردم عيان گردد.
1. تفسير نمونه، ج 2، ص 212؛ ترجمه الميزان، علامه طباطبايي، ج 2، ذيل همان آيه.