پرسش:
چرا در قرآن كريم قانون طلاق را مجاز شمرده شده است؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
اسلام به همان اندازه كه به انعقاد پيمان زناشويى اهميت مى دهد، از شكسته شدن آن ناخشنود است؛ چنان كه قرآن كريم در بسيارى از آيات به اهميت ازدواج اشاره كرده، از مؤمنان مى خواهد مقدمات ازدواج افرادى را كه همسر ندارند، فراهم كنند. [1] رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز مى فرمايند: «هيچ چيز، در پيشگاه خدا محبوب تر از خانه اى كه با ازدواج آباد شده نيست و هيچ چيز در پيشگاه خدا منفورتر از خانه اى كه در اسلام به جدايى (طلاق) ويران شود، نيست.[2]
ولى گاهى عدم تفاهم و توافق زن و شوهر، چنان به اوج مى رسد كه نه داوران خانوادگى و نه خود زوجين، از عهده رفع آن بر نمى آيند؛ اين جاست كه اسلام راه جدايى را براى آنان باز گذاشته است؛ چرا كه زندگى خانوادگى، به وحدت و موّدت نياز دارد و اين هم چيزى نيست كه يك طرفه و يك جانبه، باشد؛ بلكه بايد جذب و كشش از هر دو طرف باشد. با زور و اجبار «قانونى» مى توان دونفر را ملزم ساخت كه بايكديگر همكارى كنند و پيمان همكارى خود را بر اساس عدالت محترم بشمارند و ساليان دراز به همكارى خود ادامه دهند؛ امّا ممكن نيست با زور و اجبار قانونى دو نفر را وادار كرد كه يكديگر را دوست داشته باشند؛ نسبت به هم ديگر صميميت داشته باشند و ... .
بنابراين، هنگامى كه محبت زن از قلب مرد خارج شد يا زن حاضر به ادامه زندگى با مرد نبود، اسلام آنان را وادار به ادامه زندگى نمى كند؛ اگر چه اسلام انواع تدابير اخلاقى و اجتماعى را براى حفظ اين كانون از خطر انحلال به كار برده و به هر وسيله اى متوسل شده است؛ به جز زور و قانون؛ برخى از آن تدابير چنين است:
1. توصيه به شناخت كامل از يكديگر قبل از ازدواج؛
2. توصيه به ازدواج با زنان مؤمن و مردان مؤمن؛[3] چون از عوامل مهم استحكام بنيان خانواده مؤمن بودن هر دو طرف است؛
3. آگاهى از اين كه انگيزه ازدواج، تنها ارضاى شهوات جنسى نيست؛ بلكه ازدواج ابزارى براى تربيت فرزندان صالح و حفظ نسل بشر است و هدف از آن، رسيدن به آرامش جسمى، روحى، فردى، اجتماعى، و مودت و رحمتى است كه خداوند متعال در بين زن و شوهر و خانواده قرار داده است[4]
4. توصيه به صلح هنگام بيم از ناسازگارى[5]
5. انتخاب داور از دو طرف براى آشتى دادن بين آنان؛[6]
6. حضور دو شاهد عادل هنگام طلاق؛[7]
7. اجازه به مرد براى رجوع به زندگى بعد از طلاق، هنگام عده و ... كه تدابير اخير سبب تأخير افتادن طلاق و غالباً منجر به انصراف از آن مى گردد.
[1]. ر.ك: نور/32؛ نحل/72 و ... .
[2]. وسائل الشيعه، ج 20، ص 16.
[3]. بقره/221.
[4]. روم/21.
[5]. نساء/128.
[6]. نساء/35.
[7]. طلاق/2.