پرسش:
من دانشجوی ارشد رشته حقوق تقریبا حدود 1 سال پیش درست در ماه رمضان سال گذشته از طریق اینترنت وچت با یک پسری که مهندس مواد بود آشنا شدم.ارتباط ما اوایل فقط اینترنتی بود تا 3 ماه از دی ماه سال 84 ارتباطمان علاوه بر اینترنت از طریق تلفن هم انجام می شد منتها کاملا محترمانه وبا حفظ حریم چون قصد هر دو ما ازدواج بود وبرای اشنایی بیشتر این ارتباط انجام میشد ولی به طور مستقیم هنوز در مورد ازدواج صحبت نکرده بودیم ومن چون قصدم زیاد برای ازدواج جدی نبود مخالف ادامه رابطه بودم چون احساس می کردم یک وابستگی عاطفی بینمان ایجاد میشود که به ضرر هردو ماست .ولی ایشان مایل به ادامه رابطه بودند ومدام به منزل ما زنگ می زدندخلاصه این رابطه به صورت تلفنی بیشتر وگه گاهی اینترنتی ادامه پیدا کردتاتقریبا مرداد ماه امسال البته با این تفاوت که ایشان از بعد از عید از من به طور مستقیم خواستگاری کردند ولی خواستند با خانواده شان به منزل ما بیایند ولی چون من هنوز به صورت جدی قصد ازدواج نداشتم واز طرف دیگر می خواستم ایشان را بیشتر بشناسم مخالفت کردم وگفتم هر موقع قصدداشتم به شما می گم ایشان هم قبول کردند ما دوتا همو از نظر عاطفی واحساسی خیلی دوست داشتیم وحتی این جمله دوستت دارم را هم به صورت کامل به هم ابراز می کردیم چون منم ایشان را خیلی دوست داشتم وهنوز هم دارم منتها با توجه به یک سری دروغ های خاصی که ایشان به من ابتدا گفته بودند وبعد حقیقت را به من گفتند یک مقدار نمی توانستم زود به ایشان اعتماد کنم واحساسم به من می گفت اره وعقلم می گفت نه ومی خواستم ایشان را بهتر بشناسم خلاصه رابطه تلفنیه ما خیلی بیشتر شد تقریبا هر روز 2ساعت حداقل با هم حرف می زدیم وخیلی با هم صمیمی شده بودیم جوری که اگر قبلا به هم شما می گفتیم حالا با تو همو صدا می کردیم واین صمیمت از این هم فراتر رفت وحتی ایشان دیگر منو با اسم صدا نمی کردند ودوست داشتند به من بگن (عزیزم .)در ضمن یاد اور شوم که ما دوتا 3 بار همو ملاقات کردیم وفقط کاملا مودبانه با هم صحبت کردیم 2 بار در محیط دانشگاه ایشان و1 بار در پارک در صحبت های تلفنی ویا اینترنتی هم بیشتر با هم بحث می کردیم در مورد موضوعات مختلف سیاسی اجتماعی روز وغیره منتها بعضی مواقع هم عاطفی وبا هم درد دل می کردیم ولی کاملا با حفظ حریم چون من دختری هقستم کاملا نجیب وسنگین وتا به حال هم از این جور رابطه ها نداشتم واین اولین بار بود ولی نمی دانم واقعا نمی دانم چرا این قدر با این پسر راحت بودم من که دختری کاملا خجالتی هستم وحتی اولین بار که به ایشان زنگ زدم فقط یک سلام کردم وزود قطع کردم وخود این پسر هم از همین نجابت وسنگین بودن وبه قول خودش با معرفت بودن من خوشش امده بود خلاصه این رابطه طولانی شد وایشان زود می خواستند بیایند خواستگاریه من ومدام می گفتند عاشق من شدند واز این حرفا ومی گفت نمی تونم وخیلی تو رو دوست دارم در ضمن مادرم وخانواده من هم از این رابطه مطلع بودند ودوستان وبعضی از همکاران ایشان هم ودامادشان هم از این رابطه اطلاع داشتند حتی او شماره تلفن سر کارش رو هم به من داده بود تا زنگ بزنم وتحقیق کنم.
خلاصه او تا اخرین لحظه زندگیه خودش برای بدست اوردن من تلاش کرد تا این که در مرداد ماه امسال در سفر به شهری که باز به خاطر من به اونجا رفته بود تا یک نفر را واسطه قرار بده بین من وخودش در یک حادثه رانندگی فوت کرد من اونا خیلی دوسش دارم اون حتی پیش امام رضا رفت ومنا از اون خواست ودر اخرین تلفنی که به من زد بهم قول داد که عروسیمون منا به سفر حج می بره در واقع من چون تا حدودی مومن هستم او عاشق ایمان من شده بود نه من ودر اخرین لحظه زندگیشم نماز ظهرشا خوند وبعد زیارت عاشورا این طور که از دادمادشون شنیدم ودر ساعت 1 بعد ازظهر تصادف کردند حالا می خواستم بدونم ما دوتا که توی این دنیا یه هم نرسیدم ایا اگه من یه روزی هم بمیرم در عالم برزخ به می رسیم یا نه وایا رابطه ما درست بوده از لحاظ شرعی چون به قصد ازدواج بوده یا نه؟
او مسلمان وشیعه بود ونماز وروزه هاشو می خوند وفوق العاده پسر مهربون زحمت کشی بود وخرج خانوادشم وبرادر خواهرای کوچکترشا دانشگاه ازادشونم می داد
وحتی پدر ومادرشم خرداد امسال به مشهد برد آیا این پسر به آرزوش می رسه لا اقل توی اون دنیا یا نه؟
در ضمن اضافه کنم ایشان نه مومن محض ونه کافر محض بودن خود من هم همین طور یک مسلمان عادی که ممکنه گاهی اوقات خطاهایی هم کرده باشه مثل خودمن حالا ما دوتا که همو از صمیم قلب دوست داشتیم واو گفت من تو رو از خدا می خوام ودعای توسل می گفت مدام می خونم وپیش امام رضا رفت ومنا از او خواست ودر اخرین لحظه زندگیشم زیارت عاشورا یعنی اون ایمان قلبی رو داشت وخود من هم 2 هفته پیش رفتم پیش امام رضا واونا از امام رضا خواستم البته بعد از فوت ایشان یعنی اگه تا وقتی که او تو ی دنیا بود من قلبا راضی نبودم ولی حالا کاملا راضیم چون مطمئنم در مورد او اشتباه می کردم والان که با خانوادش وهمکاراش صحبت کردم اینا فهمیدم وخیلی دوسش دارم اگه همون قول مکه رو به من نداده بود ویا این که هر سال بریم پابوس امام رضا شاید الان از خدا نمی خواستم که برم پیشش
در ضمن من اولین بار هم که در مورد اون استخاره کردم ایه ای از سوره نور اومد وخوب اومد چندین بار هم همین ایه می اومد ولی من گوش نکردم وبا بی اعتنایی از اون گذشتم ایه ای بود که می گفت خداوندایات خود را بیان می کند و از حقایق وسرایر عالم ومخلوقاتش اگاهه وخدا علیم وداناست
در ضمن یادآور شوم اون آیه 18 سوره مبارکه نور بود.
یک موضوع دیگه هم این که ایشان توی حرف زدن هاشون به خاطر من خیلی قسم خوردند حتی یک بار قران اوردند وبه خاطر من دست روی قران زدند وقسم دروغ خوردند میگفتند به جان خودم وبه مرگ خودم واون حرفا زدند که دروغ بود ومن می دونستم که دروغ می گن یعنی به نوعی ایشان بهم گفتند من تورو اون قدر دوست دارم که به خاطر تو هر دروغی میگم البته شوخی می کردن چون توی مسایل مهم زندگی حقیقتا بهم گفته بودند حالا سوالاتما خدمتتون عرض می کنم؟
1)آیا همین قسم هایی که به خاطر من توی دنیا خوردند وحتی جون عزیزانشون مثل مادرشون یا حتی خود من را هم قسم دادند ولی کمتر بیشتر به جان خودشون قسم خوردند یا می گفتند به خدا و ...آیا همین قسم ها عامل فوتشون نشد؟ ودر کل در مورد قسم وفلسفه اون وتاثیراتش که اگه کسی الکی جون خودشا قسم بده آیا عاملی برای فوتش میشه که زودتر فوت کنه یا نه تاثیری نداره می خواستم بدونم؟
2)سوال بعدیم این که با توجه به این که رابطه ما اوایل اینترنتی وبعد تلفنی بود وتا حدودی با هم خودمونی شده بودیم وایشان به من مدام می گفتند (عزیزم)البته بعد از چند ماهی که گذشت ولی حدو حدود رابطه وحریم ها کاملا حفظ شده بودند ولی کاملا با هم راحت حرف می زدیم پشت تلفن انگار که سال هاست همو میشناسیم وخودمونی شده بودیم با هم ومن با ایشان واقعا در این مدت حدود 8 ماه زندگی کردم وخیلی با هاش صمیمی شده بودم جک می گفت یا من می گفتم شوخی می کردیم با هم ومی خندیدیم حتی بحث می کردیم دعوا می کردیم
به نظر شما از لحاظ شرعی این جور رابطه درست بوده یا نه چون به قصد اشنایی وازدواج بوده هرچند یه مقدار طولانی شده بود؟
3)سوال بعدیم این که با توجه به استخاره ای که اولین بار در مورد ایشان کردم وخوب اومد (ایه 18 سوره مبارکه نور)وبعدا هم که دوباره می کردم جال این بود که همین ایه می اومد وبه خاطر همین هم این رابطه رو ادامه دادم می خواستم بدونم نظر شما در مورد استخاره چیه وایا این که خوب اومد وخیر بود که با هم ازدواج کنیم پس چرا ایشان فوت کردند ودر این دنیا به نرسیدیم؟
در مورد فلسفه استخاره هم می خواستم بدونم؟
4)سوال بعدیم این که حالا که من می رم سر مزار ایشون وبا هاشون حرف می زنم ایشان منا میبینند وحرفامو گوش می کنند یا خیر یعنی به نوعی از احوال زندگان خوصوصا من که ایشون خیلی دوسم داشتم یا نه؟
5)سوال بعدیم این که ایا من به ایشون توی اون دنیا می رسم واین پسر به ارزوی قلبیشون میرسن یا نه چون اگه من در دنیا بهشون نه گفتم حالا جوابم ارست وخیلی دوسش دارم اگه منم بمیرم یه روزی ایا هم می بینیم در اون دنیا یا نه با توجه به این که ایشان مسلمان وشیعه نماز اشونا حتی همیشه در مسجد محلشون به جماعت می خوندند وروزه هم می گرفتند ولی در عین حال مومن محض هم نبودند وموسیقی گوش می کردند ادم شادی بودند وممکن بوده خطاهایی هم داشته باشند توی زندگیشون مثل خودمن؟
6)سوال بعدیم این که ایشان به خاطر من رفتند مسافرت چون می خواستند کسی رو واسطه قرار بدند بین خودشون ومن واین اتفاق واسشون افتاد حالا من خودما یه جورایی مسئول می دونم ودچار عذاب وجدان شدم ایا اگه من بهشون زودتر گفته بودم بیان خواستگاریم خب ایشان به این سفر نمی رفتند واین حادثه اتفاق نمی افتاد نمی دونم ایا مرگ ایشون مقدر بوده که این تاریخ باشه یا نه؟چون ایشان منا از خدا خداستند وخیلی دعا کردند وحتی مشهد را به خاطر من رفتند پابوس امام رضا پس چرا خدا حاجت ایشون را نداد؟
واگه حالا من اونا از خدا بخوام خدا حاجت منا می ده وزودتر از موعد می میرم که برم پیشش یا نه؟
پاسخ:
با سلام و ادب خدمت شما
به جهت حادثه ای که برای آن شخص (خواستگار) پیش آمده ، متاسف و متأثر شدیم.
رابطه ای که با آن شخص داشتید ، بخشی از آن از نظر شرعی درست نبوده است ، حتی اگر قصد ازدواج نیز داشتید ، باید این ارتباط محدود انجام می گرفت و تا زمان محدودی نیز باید خاتمه می یافت. شما پس از این دوره طولانی (8 ماه ) از شرعی بودن یا نبودن آن سوال می کنید ، در حالی که باید زودتر از این مسئله آگاه می شدید. به طور کلی اگرنگاه یا سخن گفتن شما با نامحرم به قصد شهوت بوده گناه محسوب می شود هر چند قصد ازدواج داشته اید..
در پاسخ به پرسش های شما باید بگوییم:
1- در روایات معصومین به عوامل کوتاه شدن عمر اشاره شده است که یکی از آنها قسم دروغ است .اما نمی توان گفت فرد مورد نظر شما به همین دلیل فوت کرده است.مطمئنا اجل او در این زمان سر رسیده بود و عوامل بسیاری می توانست در آن نقش داشته باشد و ما از اسرار الهی آگاه نیستیم ؛ پس نمی توانیم در این مورد اظهار نظر نماییم.
2- استخاره يعنى طلب خير نمودن و يا خواستار گزينش بهترين امر شدن. نوعى دعا و درخواست بنده است از خدا در امرى كه داراى وجوه مختلف باشد و انسان از خدا مى خواهد آنچه به خير و صلاح او است، در دل او اندازد و تصميمش را بدان استوار دارد و آن را برايش ممكن سازد. چنين مشورت و استخاره اى مانع و محذور دينى ندارد، زيرا استخاره، كارى جز تعيين يكى از دو طرف ترديد را انجام نمی دهد. نه غير واجبى را واجب، نه حلالى را حرام، نه حكمى از احكام خدا را تغيير مى دهد .نه آدمى را از آنچه در پس پردة غيب است، خبردار مى كند، بلكه فقط او را از ترديد نجات مى دهد.اين كه اثر فعل و ترك كار در آينده چه خواهد بود و چه حوادثى را به بار خواهد آورد، از عهد ه استخاره بيرون است.
از نظر اسلام هر كسى از چند طريق مى تواند اقدام به كار كند, اعم از اين كه مهم باشد يا غير مهم:
1- تفكر و انديشه ; يكى از بهترين راه هاى براى ورود به كار اين است كه منافع و مضرّاتِ شرعى و غير شرعى آن را در نظر بگيرد. چنان چه شرعى باشد و منافعش بيش از مضراتش باشد, مى تواند آن را انجام دهد.
2- استشاره ; اگر شخصاً نتواند به نتيجه مثبتى برسد, خوب است با افراد انديشمند و آينده نگر و صاحب رأى ِمتدين و متعهد شود و تبادل نظر كند. در صورت مثبت بودن , با توكّل بر خدا اقدام كند و ترديدى نداشته باشد.
3-استخاره ; اگر شخصاً نتواند و از طريق شود موفّق نشود به نتيجه مثبتى برسد و در انجام آن دودل باشد, براى برطرف كردن شك و ترديد مى تواند از خداوند طلب خير كند. اگر استخاره خوب آمد, بدون دغدغه خاطر آن كار را انجام بدهد, خواه مهم باشد, خواه غير مهم.
در نهایت خوب آمدن استخاره تان می توانست به این معنا باشد که آن شخص برای ازدواج مناسب است ، اما معنایش این نیست که استخاره ارداه تان را سلب کند که حتما باید ازدواج کنید ؛ پس اگر خودتان اقدام به ازدواج نکردید ، خوب بودن استخاره را زیر سوال نمی برد که پس چرا ازدواج تحقق نیافت!
تحقق یافتن یا نیافتن آن به ارداه شما بود ، نه به حکم استخاره.
3-يكي از ويژگيهاي عالم برزخ همين است كه ميت تا هنگامي كه در برزخ بسر ميبرد. به كلي از دنيا بريده نميشود بلكه گاه گاهي با آن ارتباط برقرار ميكند و در روايات به اين مسأله تصريح شده چنان كه مرحوم كليني در كافي، ج 3، ص 230بابي با عنوان "ان الميت يزور اهله" مطرح كرده و رواياتي نيز نقل كرده است. از آن روايات معلوم ميشود كه مردگان اعم از افراد با ايمان و حتي افراد بيايمان نيز گاه گاهي به ديدار خانواده خود ميآيند.
اميرالمؤمنين علي(ع) در روايتي ميفرمايند: «زوروا موتاكم فانهم يفرحون بزيارتكم»؛ مردگانتان را زيارت كنيد كه همانا آنها با زيارت شما خوشحال ميشوند..
بنابراين مستحب است مسلمانان به زيارت قبور مؤمنان بويژه بستگان و كساني كه بر آنان حقي دارند بشتابند تا بدين وسيله مشمول رحمت و مغفرت الهي گردند و موجبات خشنودي درگذشتگان آنها نيز فراهم آيد و نيز زمينهاي براي عبرت آموزي از اين وادي آرام و خاموش باشد..
4- این که در عالم دیگر ایشان را ببینید ممکن است.اما این که در عالم قیامت با ایشان باشید معلوم نیست.تنها خدا می داند. در ارتباط قبلی در این باره توضیحات کامل ارائه شد
5- خود را در مورد مرگ ایشان مقصر ندانید مرگ او ربطی به شما ندارد تقدیر الهی بوده است.اگر ایشان به مسافرت هم نمی رفت اگر اجلش رسیده بود این اتفاق می افتاد.از این بابت عذاب وجدان نداشته باشید .توصیه ما آن است که برای ایشان دعا بخوانید و خیرات بدهید.ولی آرزوی مرگ نکنید. به تدریج او را فراموش کنید هر چند سخت است به آینده خود فکر کنید و به زندگی امیدوار باشید و به معشوق واقعی که جاودان است یعنی خدا دل ببندید نه افرادی که در معرض نابودی هستند.هر چیزی در این عالم رنگ زوال و فنا دارد ؛ پس :
آنچه که نپاید ، دلبستگی را نشاید.
در صورت داشتن خواستگار مناسب در اولین فرصت ازدواج نمایید .
هر حاجتی برآورده نمی شود شاید مصلحت نبوده که با شما ازدواج کند ما باید تسلیم خواست خدا باشیم.
در عین حال دعاهای انسان بدون پاداش باقی نمی ماند ، حتی اگر مستجاب نگردد.
منتظر ارتباط های بعدی شما هستیم.
موفق باشید.