پرسش:
راستش نمی دانم از کجا شروع کنم. 20 ساله هستم ودانشجوی سال سوم.
بعد از این همه سال حالا هنوز اول خط هستیم. به قول یکی از اساتیدمان میگفت: ما آن موقعها فکر میکردیم خدا ما را فراموش کرده ولی با این وضعیت امروز شماها از ما فراموش شدهتر هستید.
نمی دانم چرا این جوری شدهام دیگرهیچ چیز برایم اهمیتی ندارد دیگر از چیزی نه ناراحت میشوم و نه از چیزی خوشحال. شدهام مثل یک تکه سنگ هیچ احساسی نسبت به اطرافم ندارم.هیچ چیز آرامم نمی کند بر خلاف ظاهر آرامم درونم بلوائی است. چند وقت پیش با پدرم تلفنی صحبت میکردم و به خاطر همین مسائل سر بسته حرف انصراف را پیش کشیدم گفت: «پسر خوشی زده زیر دلت؟ بشین درستو بخون این حرفا چیه که میزنی؟ » نمیدانم شاید پدرم درست میگوید. بعضی وقتها با خودم میگویم « چه میشد اگر موقع آفریدن هر کسی نظر خودش را هم میپرسیدند بعد میانداختندش توی این دنیای نکبتی. اگر خدا من یکی را نمی آفرید به کجای این دنیا بر میخورد. یک عمر دویدن و معلق زدن برای چه؟» راستش چند بار هم تا مرز خودکشی رفتهام، اگر ترس از عقوبتش نبود.... مدتی پیش یکی از بچهها شما را به من معرفی کرد و این که مشکلاتم را با شما در میان بگذارم. امیدوارم متاع شما متفاوت از جنس دیگران باشد.
ابتدای حسرت آباد است این دنیا ولی
کاش میپرسیدم از دنیا که پایانت کجاست؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب و احترام
از این که ما را امین اسرار درون خود دانسته و راز دل با ما بگفتيد ، سپاسگزاریم،
دوست گرامی! ما متاع خاصی برایتان عرضه نمیکنیم، جز آنکه کمک نماییم متاعی را که دارید و از آن غافل ماندهاید، برایتان نمایان کنیم.
سالها دل طلب جامجم از ما میکرد و آنچه خود داشت، زبیگانه تمنا میکرد
بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود عیسى دمی، خدا بفرستاد و برگرفت.
دوست عزیز! ما هیچ گاه از طرف خداوند فراموش شده نبوده و نخواهیم بود چرا که تمام عالم، در محضر اوست، پس فراموشی او چه معنا خواهد داشت، در حالی که «لا تأخذه سنة ولا نوم،... یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم».
حتماً آیةالکرسی و آیات دیگر مانند آن را خواندهای، اما تأمل و اندیشه نکردهای! بله میتوان گفت، فراموش شدهایم، اما نه از جانب او بلکه از جانب خودمان.
پدرتان گفت که خوشي به دلتان زده و ما میگوییم یه یک معنا درست است. نعمتهای بسیاری به تو داده شده که از آنها غافل هستی و متأسفانه با نادیده گرفتن همه آنها روحیه منفیگرایی پیدا کردهای. اگر شب تا صبح بنشینی و به آنچه که داری بیندیشی، مطمئناً تمام نخواهد شد. متأسفانه انسانها به آنچه که دارند، توجه ندارند و احیاناً برخی از کمبودها و نارساییها را بزرگتر از آنچه که هست، میبینند. از نگاه منفیباف این سؤال ناشی میشود که چرا خداوند مرا به دنیا آورد؟ مگر به کجای این عالم لطمه میخورد؟!
روز و شب فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشم
زکجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود به کجا میروم، آخر ننمایی وطنم
البته ما به تمام اسرار عالم آگاه نیستیم و نمیدانیم اگر آفریده نمیشدیم، به کجا لطمه میخورد و ضرورت وجود ما در نظام هستی تا چه اندازه است اما مطمئناً کار خداوند از روی حکمت است و وجود ما در عالم ارزشمند است در عین حال میدانیم که وقتی پیش کودکی انواع اسباببازیها و چیزهای لذتبخش را قرار دهند، به طور طبیعی خوشحال میگردد و از روی عصبانیت فریاد بر نمیآورد که چرا این همه چیزهای خوب و شادیآور برای من آورده و دادهاید!
از حضرت علی(ع) سخن نغزی نقل شده که: «خدایا! تو را سپاس میگویم که مرا در خردسالی از دنیا نبردی تا بزرگ شوم به بلوغ دست یابم و تو را بشناسم و سپاس گویم».
بخش اوّل دعای عرفه و مناجات امام حسین(ع) با خدا را بخوان که چه میگوید.
دوستگرایی! بسیاری از چیزها بستگی به نگاه انسان دارد. یک چیز با دو نگاه متفاوت، معانی گوناگونی دارد. یک چیز با دو نگاه میتواند برای یکی بسیار لذتبخش و برای دیگری بسیار تلخ باشد. آن چیز هیچ تفاوتی برای دو شخص ندارد، بلکه تنها نگاهها است که متفاوت است. اگر تو نیز نگاه خود را به محیط پیرامون و هر آنچه که داری،مثبت کن، میتوانی این معنا را به خوبی دریابی.
نوشتهاند: دختری برای پدر در کشور دیگر نامه مینویسد و از سختی و مشکلات شکوه میکند که دیگر تحمل هیچ چیز را ندارد وحتي از قصد خودکشی خبر میدهد. پدر تنها یک چیز برای او مینویسد ومیگوید: دختر عزیزم! دو نفر از زندان آزاد میشوند: یکی به محض بیرون آمدن از زندان، به آلودگی و لجنهای کنار جاده و کثافات نگاه میکند اما دیگری سر را بالا میبرد و به آسمان آبی و بلند نظر میکند.
خدا حافظ عزيزم.
این نامه دگرگونی اساسی در زندگی دختر ایجاد میکند و مسیر زندگی او را به طور کلی تغییر میدهد، چرا؟ چون نگاهش را تغییر داد.
راستی دوست عزیز! اصلاً چرا خودکشی در اسلام و ادیان الهی، حرام و گناه بزرگی است؟
میگویم: چون انسان ارزش دارد، چون تو ارزش داری و نمیتوانی از ارزش وجود خود بگذری و آن را انكار كني.
مفسران گفتهاند که یکی از آیات حرمت خودکشی همان است که قرآن میگوید: «ومَن قتل نفساً بغیر نفس أو فساد فی الارض فکأنّما قتل الناس جمیعاً(1)؛ هر کس اگر یک انسان را بکشد، بی آنکه قصاص باشد یا فسادی کرده باشد، گویا تمام انسانها را کشته است» در وجود یک انسان،تمام انسانیت است، و کشتن یکی، مساوی با کشتن تمام آدمها است. و اين است ارزش انسان در نزد خداوند.
دوست گرامی! شما به خوبی میدانید با غم و غصّه، و اظهار ضعف و افسردگى، ناامیدى و بى حركت بودن هیچ مشكلى حل نمى شود.
باید دانست كه زندگى مجموعهاى از شادى و رنج، كامروایى و ناكامى، تلخى و شیرینى و خلاصه میدان جنگى است كه هركس در آن سهمى از پیروزى و شكست دارد: «زندگى جنگ است، جانا بهر جنگ آماده شو». آرى همه اینها به صورتهای گوناگون در زندگى هرفرد وجود دارد و در ایام جوانى و تحصیلى این فشارها شدیدتر است اما چه باید كرد؟ نكته مهم و اساسى نحوه برخورد انسان با این مسائل است. در این باره دو گونه برخورد مىتوان داشت:
1- واكنش انفعالى؛ در برخورد انفعالى انسان همواره مشكلات را بزرگ مىبیند. در اكثر صحنهها خود را شكست خورده مىپندارد. به رغم این كه از خود انتظاراتى بیش از حد دارد، در گشودن راه و گام نهادن به سوى هدف خود را ناتوان مىبیند. امكانات، توانمندىها و موفقیتهاى خویش را فراموش مىكند. كم كم احساس یأس، ضعف و سستى در او فزونى گرفته و خود را بیمار مىپندارد.
2- واكنش فعال؛ در برخورد فعال، انسان به مقایسه معقول و منطقى بین خواستهها و توانمندىها و شكستها و پیروزىها مىپردازد. توقع از خویش را با واقعیات و توانایىهاى فردى و شرایط محیطى و اجتماعى تنظیم مىكند و با جدیت، نشاط و روحیه بالا به فعالیت و تلاش مىپردازد.
هجوم و فشار سختى، بى محبتى ها، بى اعتنایى و احساس تنهایى، گاهى ممكن است هر انسانى را دچار غم و اندوه نماید و او را در جاده هاى بى علامت و بدون تابلوی راهنماى زندگى، سرگردان و متحیر سازد، مخصوصاً جوان و نوجوانى كه هنوز كوچه، پس كوچه هاى زندگى پر پیچ و خم امروزى را طى نكرده و با فراز ونشیب هاى آن آشنا نیست ولى انسان اندیشهور و جوانى مثل شما كه اراده كرده است راه درست زندگى كردن را بشناسد و مى خواهد بداند، خود را دركوچه پس كوچه هاى شهر نازیبا گم و اسیر نمى كند، بلكه با تفكرو اندیشه خویش و مشورت با افراد آگاه و دلسوز، دروازهء اصلى و خروجى شهر غم و غصه را جست و جو مى كند ومى یابد و از آن خارج مى شود و در فضاى با صفا و شادیزاى طبیعت چون پرنده اى بلند پرواز، اوج مى گیرد..
پس بیا، مشكل خودت را ریشه یابى كن. با برنامه اى جهت دار و حقیقت یاب، جلو برو و عواملى كه ممكن است مزرعهء زیباى زندگى جوانى شما را به آتش كشیده باشد و گل هاى سبز و سرخ و سفید آن را به زردى وپژمردگى مبدّل ساخته، شناسایى كن. خیال نكن نمى توانى. خودت را دست كم نگیر. خودت را باور كن و اعتماد به نفس داشته باش.
ممكن است سؤال كنید از كجا شروع كنم ؟ راه علمى و مجرّب براى كشف علل مشكلات و راه حل آن، فرضیهسازى و طرح سؤال و یافتن پاسخ آن است. بنابراین، سؤالاتى طرح كنید و به آنها پاسخ دهید.
به نمونهء سؤالات زیر توجه كنید:
ناراحتى من از چیست ؟ برا ی چه غصّه مى خورم ؟ چرا تنهایم ؟ چرا میگریم ؟
ممكن است یك یا چند تا از احتمالات زیر، علت بروز مشكل اساسى وسؤال كلى شما باشد. ابتدا علت را پیدا كنیم، سپس به سراغ حل مشكل برویم.
ناراحتى، غصّه، و تنهای ام به خاطر:
1 شكست یا عدم موفقیت در تحصیل است ؛
2 فقر و ضعف بنیهء مالى و اقتصادى است ؛
3 از زیبایى اندام و چهره برخوردار نیستم ؛
4 برخورد غلط و غیر اخلاقى اطرافیان كه با توهین و تمسخر همراه است ؛
5 هر چه خوبى و محبت در حق دیگران مى كنم، نه تنها محبت نمى بینم، بلكه نامهربانى مشاهده مى كنم ؛
6 از سختىها و مشكلات و گرفتارى هاى خانواده، فامیل یا دوستان رنج مى برم ؛
7 پدر و مادر یا برادر و خواهر و یا اطرافیان خوبى ندارم یا از اختلاف میان آنها رنج مى برم ؛
8 گناهان زیاد یا تخیلات و ذهنیت هایى است كه گاهى براى جوانان پیش مى آید و آنان را حتى نسبت به خدا دچار شك و تردید مى كند.
9 دوست داشتم با كسى ازدواج كنم، ولى او به من اعتنا نكرد؛
به سؤالات ذكر شده، هر سؤال دیگرى را كه تصور مى كنید در ارتباط با مشكل شما است، اضافه كنید. به هر سؤالى كه نتوانستید پاسخ دهید به شما كمك خواهیم كرد.
اگر به زندگى گذشته خود توجه كنید، همه جا و در همه مراحل لطف و رحمت خداوند را آشكارا مىبینید. توجه به نعمتهاى بىپایان خداوند، انسان را شكرگزار مىكند؛ مثلا یكى از نعمتهاى خدا امكان تحصیل در مراكز آموزش عالى است. در سال هزاران نفر در كنكور شركت مىكنند و عده زیادى از آنان به هر دلیل در این آزمایش ناموفق هستند. استعداد و امكاناتى كه خداوند به شما عطا كرده، دلیل موفقیت شما بوده است، از این رو عقل سلیم حكم مىكند كه انسانى چون شما شكرگزار خدا باشد. سعدى در دیباچه گلستان چه زیبا گفته است: باران رحمت بى حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بىدریغش همه جا كشیده، پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزى به خطاى منكر نبرد.
ای کریمی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور دارى!
دوستان را كجا كنى محروم
تو كه با دشمنان نظر دارى
قطعا در وجود شما، نقاط مثبت و خوبىهایى وجود دارد كه اگر به آنها توجه داشته باشید و به شكوفایى آنها بپردازید، از بدىها و نقاط منفى خود گریزان خواهید شد و سعى خواهید كرد كه آنها را از وجود خود، ریشهكن سازید.
طبیعى است جوان و نوجوانان كه هنوز كوچه هاى زندگى پر پیچ و خم امروزى را طى نكرده و با فراز و فرود هاى آن كمتر آشنایى دارند، حیرتشان بیشتر باشد. تنها شما نیستید كه این گونه مى اندیشید و با این گونه مشكلات رو به رو شده اید. جوانان زیادى هستند كه در عالم تخیلات «واقعیت نما» و ذهنیات «سراب گونه» سیر مى كنند و با برداشت هاى ویژه خود، جهانى انباشته از غم و غصه و غربت و تنهایى براى خویش ساخته اند. عده اي كمي توقف مي كنند و عده بسياري همت و تلاش و حركت مي كنند و تو نيز مي تواني از اين بسيار باشي.
در این دنیا هیچ مشكلى نیست كه آسان نشود. هیچ دردى نیست كه درمان نداشته باشد. هیچ غمى بى پایان نیست. هیچ دریایى بى ساحل نیست. انتظار ممكن است طولانى باشد، اما سرانجامش آسایش است.. بسیارى از جوانان حیرت زده و سرگردان، با هدایت الهى و راهنمایى افراد آگاه و دلسوز توانستند با عزم و اراده اى كه شایسته انسان و لازمه حیات او است «راه چون زیستن و چرا زیستن» را بیاموزند و با شناخت «هدف زندگی» به حقیقت حیات نزدیك گردند و انقلابى عمیق و تحوّلى به یاد ماندنى در افكار و اخلاق و کردار خود ایجاد كنند و براي خود و ديگران فايده هاي بسيار دارند. خوشبختانه شما از جهت علمی،فكرى و سنى در وضعیتى هستید كه مى توانید بر پایه خردِ فعّال و كمال طلب جوانى خویش تصمیم بگیرید و بر نگرانى هاى خود غلبه نمایید.
یكى از عوامل مهم احساس پوچى و از خود بیگانگى، عدم شناخت واقعى مبدأ و معاد است. اگر انسان جهان را در چارچوب ماده محدود نماید و براى جهان هدف و غایت قایل نشود، احساس پوچى و از خود بیگانگى مىكند؛ زیرا دنیاى بدون خداوند مانند خانه بدون صاحب است كه فضاى پوچى و بى هویتى در آن حاكم مىشود. اطلاعات تاریخى نیز این مطلب را تأیید مىكند. آن دسته از انسانهایى بیشتر احساس پوچى مىكنند كه با رویكرد مادى، جهان را شناخته و براى جهان خالق و هدف قایل نیستند. در قرآن نیز به جهان بینى مادى اشاره شده(1) و یكى از پیامدهاى آن احساس پوچى و عدم آرامش روانى ذكر شده است.(2)
راه حل برای درمان احساس پوچی:
1- خدا باوری:
اسلام براى از بین بردن احساس پوچى و از خود بیگانگى، انسانها را به خداشناسى و معاد باورى فراخوانده، همگان را به تفكر در نظام هستى دعوت نموده، براى جهان و انسان هدف تعریف کرده است: "أولم یتفكروا فى انفسهم ما خلق اللَّه السّموات والأرض و ما بینهما إلاّ بالحق؛ آیا در خود تفكر نكردند كه خدا آسمانها و زمین و هر چه در بین آنها است (از انواع بى شمار مخلوقات) همه را جز به حق و به وقت معین نیافریده است."(3): "ربّنا ما خلقتَ هذا باطلاً؛ پروردگارا این دستگاه با عظمت (جهان) را بیهوده نیافریدهاى".(4) خدا به انسان مىگوید: كه تو را بیهوده و پوچ خلق نكردهایم:"افحسبتم انّما خلقناكم عبثاً؛ آیا گمان مىكنید كه ما شما را بیهوده خلق كردهایم؟!" (5) نیز بازگشت انسان را به سوى حق بیان نموده است و به آدمی تذكر مىدهد كه فكر نكن كه بازگشتى نیست: "و انكم الینا لا ترجعون؛ و گمان كردید كه به سوى ما باز نمىگردید!؟" (6)
اگر انسان براى جهان، خالق و مدبر بشناسد و براى آن هدف قایل باشد، احساس پوچى نمىكند، زیرا در اثر ایمان به خدا و معاد، جهان هدفمند بوده و انسان جایگاه خود را در آموزههاى دینى درك مىكند. انسان در اسلام جایگاه بلند داشته، و اشرف مخلوقات بوده، زندگى او محدود به این جهان نیست و دنیا مقدمهاى براى جهان برتر محسوب مىشود. در انسان این باور تقویت مىشود كه او به سوى كمال مطلق در حركت مىباشد: "إنّا للَّه و إنّا إلیه راجعون؛ همه از خداییم و به سوى خدا باز مىگردیم".(7)
2-یاد خدا:
اسلام انسان را به تقویت باورهاى دینى سفا رش نموده و یاد خدا را عامل آرامش روانى دانسته است: "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب؛ با یاد خدا دلها آرامش مىیابد".(8) اگر آدمی باور کند در پیشگاه خداست (ألم یعلم بأنّ الله یری؛ آیا آدمی ندانست خدا او را میبیند؟!) و هر چه بر سر او آید، خدا میداند، آیا وجود شاهدی عادل و مهربان، خاطر او را آرام نمیکند؟
3- خود شناسی:
در آموزههاى دینى انسانها به خودشناسى دعوت شده و یكى از عوامل از خود بیگانگى، "خود فراموشى" دانسته شده است. همچنین در برخى از آیات یكى از عامل "خود فراموشى" غفلت ازدیاد خدا ذكر شده است: "نسوااللَّه فأنساهم أنفسهم؛ خدا را فراموش كردند، خدا هم آنان را از یادشان برد".(9)
حكماى اسلامى براى رهایى از "خود بیگانگى" انسان را به خودشناسى و خداجویى دعوت نموده، عامل احساس پوچى را دورى از خدا دانستهاند. شهید مطهرى مىنویسد: ".. باز یافتن خود علاوه بر این دو جهت... شرایط دیگر هم دارد و آن شناختن و باز یافتن علت و خالق و موجِد (= به وجود آورنده) خود است، یعنى محال است كه انسان بتواند خود را جدا از علت و آفریننده خود به درستى درك كند و بشناسد...".(10)
براى راهنمایى شما مىتوان گفت :
الف) آینده نگر باشید و براى چند سال آینده برنامهریزى كنید.
ب ) با افراد شاد، خوشبین و امیدوار همنشینی داشته باشید و از روحیه آنان الهام بگیرید.(مهم است)
ج ) به شدت از منفى گرایى بر حذر باشید و افكار منفى را از خود دور كنید.
د ) با هستههاى مشاوره در این زمینه ارتباط داشته باشید. ممکن است شماره 148 مشاوره در شما فعال باشد.
هـ ) از اساتید دلسوز و متعهد كمك بگیرید.
و ) منزوى نباشید و با افراد با تجربه و متعهد ارتباط صمیمانه برقرار كنید.
ز ) كتابهایى را كه در زمینه شادكامى، رمز موفقیت، راز موفقیت مردان بزرگ و... نوشته شده، با دقت بخوانید و به دستورهای آنها عمل كنید.
ح ) ورزش كنید؛ زیرا ورزش در شادى روح و سلامت جسم مؤثر است.
ط ) از بحثهاى رنجآور با این و آن اجتناب كنید.
ی ) به خود اجازه ندهید مادیات و دنیای زودگذر شما را ناراحت کند. شما را خدا برای مادیات نیافریده، خود را به خدا بسپارید و ایمانتان را به او قوی کنید.
ک ) توجه داشته باشید كه مشكلات و رنجها، همیشگى نیست و روزگار در تحوّل و تغییر است و چه بسا حوادث پیشبینى نشدهاى در حل مشكلات به یارى انسان بشتابد.
گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی به صد معامله ناجور میشود!
ل ) سفرهاى شاد و سیر و سیاحتهاى علمى براى شما لازم و مؤثر است.
م ) خاطرات تلخ را به دست فراموشى بسپارید و از بازگو كردن آن براى دیگران، پرهیز كنید.
ن ) اگر ذوق هنرى دارید، به كارهاى هنرى از قبیل كاریكاتور، گرافیك، نقاشى، خط، نویسندگى و... بپردازید. ضمنا نیایش و دعا مؤثر و نافذ است.
بنابراین از دعاها و مناجاتهاى دلنشین غافل نباشید. در این راستا نیایشهایى همچون: مناجات خمسةعشر، كمیل و نیز صحیفه سجادیه بویژه دعاى بیستم (مكارم الاخلاق) را همواره بخوانید و باور داشته باشید كه نیایش و دعا سرنوشتساز است. با خدا انس بیشترى داشته باشید و با او درد دل كنید.
پیشنهاد مىشود كه در اوقات فراغت، به تفصیل نعمتها و الطاف الهى از قبیل اصل وجود، سلامتى، توفیق تحصیل و... همچنین بلایایى را كه خدا از شما دور كرده است، یادآور شوید و ضمن سپاسگزارى از او، قلب خویش را مالامال از محبت و عشق الهى كنید.
قرآن كلام خداست. از تلاوت و تدبّر در آیههاى آن هر چند اندك، دریغ نكنید. این کار علاوه بر ارزشهاى گوناگون دیگر، شما را با خدا مأنوستر مىسازد.
آنچه مهم است ایجاد فضایى لطیف و دوست داشتنى در خانه، محل كار، تحصیل و اجتماع است كه اگر با تنظیم یكسرى اهداف بزرگ و متعالى آمیخته گردد، مشكلات و محدودیتها نه تنها غیر قابل تحمل نیست؛ بلكه گاهى این مشكلات شیرین نیز مىگردد.
پاسخی که ارائه شد، مدتی در زندگی خود اجرا نماید و نتیجه را با ما در میان بگذارید از ارتباط مجددتان خوشحال خواهیم شد.
به امید روزى كه فعّال، با نشاط، پرتلاش و داراى قلبى شاد و لبى خندان باشید و در برابر مشكلات و بى مهرىها صبور و بردبار همچون كوه استوار باشید.
پى نوشتها:
1. جاثیه (45) آیه 24.
2. طه (20) آیه 124.
3. روم (30) آیه 8.
4. آل عمران (3) آیه 191.
5 و 6. مؤمنون (23) آیه 115.
7. بقره (2) آیه 156.
8. رعد (13) آیه 28.
9. حشر(59) آیه 19.
10. سیرى در نهج البلاغه، ص 190.