من پسری را دوست دارم كه او هیچ علاقه ای به من ندارد

پرسش:

من پسری را دوست دارم كه او هیچ علاقه ای به من ندارد اما من با نگاه ها و رفتار و حركاتم به او می فهمانم كه دوستش دارم اما او هیچ علاقه ای به من نشان نمی دهد از شما می خواهم به من بگویید كه چگونه باشم تا او و دیگران مرا دوست داشته باشند؟

 پاسخ:

خواهر گرامي!
با سلام و آرزوي توفيق الهي براي شما.
در ابتدا بايد مسئله دوستي يا جلب دوستي آن پسر يا ديگران را براي خود مشخص نماييد.
هدف تان از برقراري دوستي ، آن هم با پسر (غير هم جنس) كه به طور طبيعي يا از نگاه شرعي و اجتماعي با آسيب هاي روبرو است ، چيست؟
آيا به مسايل شرعي و حدود دوستي با نامحرم (دوست پسر) آشنا هستيد؟
آيا منظورتان از حركات براي پسر، حالت تحريك كنندگي غريزه جنسي يا ... است؟
آيا قصدتان از برقراري دوستي و ارتباط ، ازدواج يا ارضاي نيازهاي رواني يا جنسي ، يا ... است؟
آيا در مورد فرض اول ، او را براي ازدواج و زندگي هميشگي مناسب مي دانيد؟
چه چيزي در آن پسر وجود دارد كه در ديگران نيست؟
اينها سوالاتي است كه تا پاسخ آن برايتان روشن نباشد و هدف تان از دوستي مشخص نباشد ، به موضوع مورد سوال تان نمي رسد.
بعد از پاسخ به سوالات فوق براي خود و مشخص كردن هدف ؛ مسئله بعدي اين است كه اگر او از ابراز علاقه تان مطلع شده و در عين حال به شما علاقه اي نشان نمي دهد ، چرا بدنبال او را روان شديد ؟
آيا اين مسئله شخصيت شما را با مشكل مواجه نمي سازد؟
به عبارت روشن و ساده ، آيا باعث سبكي شما نمي گردد؟
روشن است كه دوستي‌ يك‌ طرفه‌ زحمت‌ بيهوده‌ است‌ و انسان‌ را مي‌رنجاند. در صورتي‌ كه‌ شخصي‌ عاطفي‌ باشيد، از اين‌ مسئله‌ ضربه‌ خواهيد خورد، چون‌ علاقة‌ شما ريشه‌ گرفته‌ و دل‌ كندن‌ از آن‌ سخت‌ مي‌شود.
 بابا طاهر  مي گويد:
خوشا آن مهرباني‌ هر دو سر     كه‌ يك‌ سر مهرباني‌ دردسر بي
و سرانجام آيا اين موضوع شما را به عشق برتر و حقيقي تر آشنا نمي سازد ؟
آن معشوقي كه نه به صورت ظاهر انسان ( كه در معرض باد فنا و تغيير است‌) ، بلكه به سيرت باطن و پاك شما (كه هميشگي و جاودانه و غير قابل تغيير است ) نظر مي كند.
حال اگر منظورتان از ديگران ، شخص يا اشخاصي همانند آن پسر مورد نظراست ، باز به نظر ما پيش از هر چيز بايد به آن سوالات اساسي فوق پاسخ دهيد و هدف تان را از زندگي مشخص نماييد . در آن صورت ، پاسخ به سوال مورد نظرتان را خود دريافت خواهيد كرد.
اما چنانچه منظورتان انسان خوب ، پاك و دوست داشتني بودن در نگاه ديگران‌( همسا لان و همكلاسي ها و مردم عادي جامعه و خانواده ) است ، در اين صورت مي گوييم:
انسان تشنه محبّت و احترام و تكريم است . اگر به مردم محبت كنيد, خوش اخلاق و داراى حُسن معاشرت باشيد و شخصيت آن ها را مورد احترام و تكريم قرار دهيد, چيزى جز محبّت درو نخواهيد كرد. دوست داريد مردم چگونه با شما رفتار كنند, همان گونه با مردم رفتار كنيد. على (ع)مى فرمايد: نفس خويش را بين مردم وخود ميزان قرار بده , آن را براى مردم دوست بدار كه براى خود دوست دارى و براى ديگران به چيزى بى ميل باش كه نسبت به خود بى ميلى >.(1) سجاياى اخلاقى و صفات انسانى , رمز كاميابى و موفقيت و بهترين وسيلهء سازگارى با اجتماع است .
حُسن خلق مى تواند آدمى را در نظر مردم , عزيز و محبوب نمايد و موجبات آسايش مادى و معنويش را فراهم آورد. روزى پيامبر اكرم (ص)سوار بر مركبى بود و مى خواست از جنگلى بگذرد. مردى ركاب حضرت راگرفت و گفت : عملى را به من بياموز. حضرت فرمود: آن گونه كه دوست دارى مردم با تو رفتار نمايند, با مردم رفتاركن و آن چه را كه براى خود مايل نيستى , براى مردم نيز مايل نباش.(2)
حضرت روزى به عموها و عموزادگان خويش فرمود: <اى فرزندان عبدالمطلب ! شما نمى توانيد با ثروت وسرمايه هاى خود محيط وسيع و پرمهرى رابه وجود آوريد كه همهء مردم را در بر گيرد و به اين وسيله دل هاى آنان را به سوى خود متوجه سازيد. پس با چهرهء گشاده با آنان برخورد نماييد و به اين وسيله محبّت شان را به سوى خود جلب كنيد>.(3).
على (ع)مى فرمايد: <من تألّف الناس احبّوه ;(4) كسى كه در معاشرت با مردم از در محبّت و دوستى وارد شود مردم دوستدار وى خواهند شد>.
امام باقر(ع)فرمود: <گشاده رويى در برخوردهاى اجتماعى , مايهء جلب محبت مردم و نزديكى به خداوند است , باچهرهء عبوس و رخسار گرفته با مردم رو به رو شدن موجب جلب دشمنى آن ها و دورى از رحمت پروردگار است >.(5)
گشاده رويى و خوش اخلاقى , هديهء الهى است كه خداوند به بندگان خود عطا فرمود. خداوند در بيان صفات پسنديده و برگزيدهء پيامبر(ص)مى فرمايد: <انّك لعلى خلق عظيم ;(6) تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى >.
امام صادق (ع)مى فرمايد: <خوش اخلاقى دو گونه است : برخى به صورت فطرى و ذاتى خوش اخلاق هستند, به گونه اى كه گشاده رويى جزء طبيعت آن ها مى شود ولى در عده اى ديگر, اكتسابى و بسته به نيت و ارادهء آن ها است >.
اسحق بن عمار از اصحاب امام صادق (ع)مى گويد: از حضرت پرسيدم : كدام يك نسبت به ديگرى برترى دارد؟فرمود: <صفت فطرى با سرشت آدمى تركيب شده و صاحبش به طور طبيعيت نمى تواند به غير آن موصوف باشد, ولى اخلاق اكتسابى از راه مجاهدت و بردبارى به دست آمده است و هر صفت پسنديده اى كه با كوشش و صبر به دست آيد,بر صفت طبيعى برترى دارد.(7)
ميزان علاقهء مردم به ما, به ميزان محبّت و دلسوزى و خدمتى بستگى دارد كه ما نسبت به آن ها روا مى داريم .اگرچه ممكن است به خاطر وضع و جو كاذب اجتماعى و فرهنگى , مدتى مردم در غفلت قرار گيرند و خادم را ازخائن تشخيص ندهند, ولى قدر ناشناسى دوام و ثبات ندارد.
محبّت و مهربانى اگر با انگيزهء خدايى نباشد, دوام و بقا ندارد, چرا كه هر كسى براى هدفى با كسى دوست مى شودو طبعاً طرف مقابل به دليلى دوستى را مى پذيرد و وقتى به اهداف نرسيدند و توقعاتشان برآورده نشد, دلزدگى پيدامى شود و گاهى دوست جالب ترى از راه مى رسد و طرف مقابل رها مى شود. قرآن كريم عامل گرايش و علاقهء مردم به پيامبر(ص)را نرم خويى و مهربانى و دلسوزى حضرت معرفى مى كند و مى فرمايد: <اى پيامبر! به بركت رحمت الهى در برابر مردم نرم و مهربان شدى و اگر تندخو و سنگ دل بودى , از اطراف تو پراكنده مى شدند>.(8)
از اين آيه استفاده مى شود ابتدا بايد اسباب جلب رحمت الهى را فراهم ساخت . نور رحمت الهى وقتى ذهن وقلب و وجود آدمى را روشن ساخت و او را در برابر فرامين الهى خاضع و خاشع نمود و عبد و تسليم محض حضرت حق گشت , محبوب خدا مى شود و خدا دوستدار او مى گردد. كسى كه محبوب خدا گردد, خداوند محبت او را در دل هر مؤمنى ايجاد مى كند; يعنى <محبوب خدا> محبوب انسان هاى شريف و ملائكةالله مى گردد و مورد علاقه و مطاع همهء تسبيح گويانِ خدا, در دل درياها و آفاق آسمان ها و گسترهء زمين مى شود.
امام صادق (ع)مى فرمايد: <كسى كه مى خواهد با نداشتن قوم و خويش , عزيز و محترم باشد و با نداشتن ثروت ,غنى و بى نياز گردد, و با نداشتن مقام شامخ اجتماعى , داراى ابهت و عظمت باشد, بايد خويشتن را از ذلت گناه وناپاكى , به عزّت اطاعت الهى منتقل نمايد>.(9)
در زيارت امين اللّه ـ كه از زيارات بسيار معتبر است ـ به اين نكته اشاره شده است : بار الها! جان مرا به قَدَر خودآرامش ده و به قضاى خويش راضى گردان و به ذكر و دعاى خود مشتاق و حريص ساز و دوستدار و دلدادهء خاصان اولياى خويش و محبوب در ميان اهل زمين و آسمان گردان >.
كسى كه طالب محبوبيت و دوستى عميق و ثابت مردم است , لازم است , زمينهء شناخت و معرفت خدا را آن چنان در سرزمين وجود خويش محقق سازد كه تسليم محض دستورها و قضا و قدر الهى باشد و ارتباط معنوى و اشتياقش به ذكر و ياد خدا, عالم را براى وى , محضر حق تعالى سازد, به گونه اى كه انسان در هر حال خود را در حضورخداوند ببيند و چون خدا را دوست دارد, به هر كس و هر چيز كه خدا او را دوست دارد, دل مى دهد و عشق مى ورزد,در اين صورت است كه جملهء <خدايا! آن چنان صحنه را مساعد و مهيا ساز كه اهل زمين و آسمان مرا دوست داشته باشند> محقق مى گردد.
خوش اخلاقى و نرمى و ملايمت و مدارا و مهربانى با مردم و عفو و اغماض خطاى آنان و محبت و احسان مال وثروت اگر با انگيزهء خالص خدايى انجام گيرد, به تعبير قرآن <مانند درخت پاكيزه اى مى شود كه ريشهء آن در دل زمين , ثابت و شاخهء آن در آسمان است >.(10) اما اگر مقصد و نيت خدا نباشد, محبت ها عمق و دوام پيدا نمى كند.
خداوند به پيامبر اكرم (ص)مى فرمايد: <اگر همهء آن چه را كه در زمين است , انفاق مى كردى , دل هاى ايشان را به يكديگر مهربان نمى ساختى , ولى خدا دل هايشان را به يكديگر مهربان ساخت >.(11)

پي نوشت ها:

1.محمد تقى فلسفى , در مكتب اهل بيت : ج 1 ص 57
2. همان .
3. همان , ج 2 ص 131
4. همان , ص 130
5. همان , ص 136
6. قلم (68 آيهء 4
 7 . محمد تقى فلسفى , در مكتب اهل بيت , ج 2 ص 132
8. آل عمران (3 آيهء 159
9. گفتار فلسفى , ج 2 ص 113
10. ابراهيم (14 آيهء 24
11.  انفال (8 آيهء 63

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت