اگر شجاعت علی را نداریم لااقل همت عمّار را داشته باشیم

گروه تکفیری

سرویس سیاسی جهان نیوز - امیرحسین رهبر - چندی است که باز یک زنگی تیغ در دست از آن سوی اطلس، بر سر فرزندانِ نامشروعش نعره برآورده که "هل من مبارز"! اسلافِ این قُلدرِ عربده کش حدود چهارده سال پیش در چنین ایامی، چنان نهیبی را بر سرِ دست پروردگانشان کشیدند و افسوس که اگر مومن نباشی از یک سوراخ چند بار گزیده می شوی!
اوباما، بدون توجه به تاریخ مداخلات سه دهه اخیر امریکا در خاورمیانه، برای تضعیف محور مقاومت از گروهی کج فهم و متهوّر حمایت کرد. عقلا در آن زمان متذکر شدند؛ این افرادی که از آنها حمایت می کنید ربات نیستند که پیوسته به خواست شما رفتار کنند. این حیوان وحشی اگر امروز پاچه مردم سوریه را می گیرد فردا به سراغ خودتان خواهد آمد ولی افسوس که چند پیروزی مقطعی در سوریه و شهوت تسلط بر منطقه غرب آسیا، چشم حکام ایالات متحده را کور و گوششان را کر کرده بود. در حقیقت جذابیت تصویری از آینده که در آن خبری از ایران قدرتمند نباشد، مجددا آنها را در همان چاهِ سابق انداخت. حالا پس ازچند سال، و در سالگرد شروع جنگ بوش با تروریست‌های دست‌پرورده (۱۱ سپتامبر)، تاریخ در حال تکرار شدن است و اوباما به دنبال تشکیل ائتلافی برای جنگ با داعش است.

آن چیزی که در ورای این وقایع به نظر می رسد آن است که ایالات متحده به شدت از نداشتن یک استراتژی منسجم در خاورمیانه رنج می برد و ضربات پی‌درپی‌ای که از جبهه مقاومت می خورد او را به حرکت زیگ‌زاگی واداشته است؛ تا بدانجا که تحلیلگران امریکایی اذعان می کنند عملکرد این کشور در مقابله با تروریست در دهه گذشته عملاً به جای حذف دشمنان امریکا، دشمنان ایران را حذف کرده است و زمینه را برای بسط هژمونی جمهوری اسلامی ایران فراهم کرده است. و در اینجاست که برای اندیشمندان مستقل مسجل می‌شود که داشتن یک رهبری بصیر و حکیم به مراتب بیش از داشتن سلاح‌های کشتار جمعی می‌تواند اقتدار آفرین باشد و بی جهت نبوده که حضرت روح‌الله، ولایت فقیه را یک هدیه-ی الهی برای مردم ایران توصیف می¬کند.

از جنگ اول خلیج فارس تاکنون خداوند متعال چندین مرتبه در منطقه خاورمیانه ظالمین را به ظالمین مشغول داشته و در تمامی این بزنگاه‌ها با آنکه گروه‌های مختلفی در داخل ایران متمایل به طرفداری کشورمان از بعضِ از متخاصمین بوده‌اند، با درایت رهبر معظم انقلاب، کشورمان بدون ورود در درگیری‌ها صرفاً غمخوارِ مردم مظلوم آن کشورها بوده و از این طریق عمق استراتژیکش را در کشورهای منطقه تحکیم نموده است و دشمنان ایران نیز در جلوی چشمان ما یکدیگر را تضعیف نموده‌اند.

جنگ اخیر امریکا با داعش نیز چیزی خارج از قاعده  پیش گفته نیست و انشاالله با درایت مسئولین محترم برای کشور فرصت ساز خواهد بود. اما بلوغی که به مرور زمان در جبهه حق به وجود آمده این امکان را فراهم می‌سازد که فراتر از دستاوردهای گذشته به دنبال خلق فرصتهای جدیدی از دلِ مواجهه‌‌ اخیرِ استکبار و افراط باشد.

مقام معظم رهبری در مراسم سالگرد ارتحال امام (ره) فرمودند” امروز یک عده‌اى در بخش‌هاى مختلف دنیاى اسلام به‌نام گروه‌هاى تکفیرى و وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش ‌می‌کنند، کارهاى بدى می‌کنند، کارهاى زشتى می‌کنند؛ اما اینها دشمن‌هاى اصلى نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنى می‌کنند، حماقت می‌کنند اما دشمن اصلى، آن کسى است که اینها را تحریک می‌کند، آن کسى است که پول در اختیارشان میگذارد، آن کسى است که وقتى انگیزه‌ى آنها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزه‌دار می‌کند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل، و ملت مظلوم ایران مى‌افشاند؛ اینها آن دست پنهانِ سرویس‌هاى امنیتى و اطلاعاتى است. لذا ما مکرر گفته‌ایم این گروه‌هاى بى‌عقلى را که به نام سَلَفى‌گرى، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهورى اسلامى مقابله می‌کنند، دشمن اصلى نمی‌دانیم؛ ما شما را فریب‌خورده می‌دانیم؛ به اینها گفته‌ایم: "لَئِن بَسَطتَ اِلَىَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنى ما اَنا بِباسِطٍ یَدِىَ اِلَیکَ لِاَقتُلَکَ اِنّى اَخافُ اللهَ رَبَّ العَلَمین"؛ (۸) تو اگر خطا می‌کنى، اشتباه می‌کنى، کمر به قتل برادر مسلمان خودت می‌بندى، ما تو [آدمِ] نادان و جاهل را کسى نمیدانیم که بایستى کمر به قتل او ببندیم؛ البته از خودمان دفاع میکنیم، هر کسى به ما حمله بکند، با مشت محکم ما مواجه خواهد شد، این طبیعى است؛ اما معتقدیم اینها دشمنان اصلى نیستند، فریب‌خورده هستند. دشمن اصلى آن دشمن پشت پرده است، آن دست نه‌چندان پنهانى است که از آستین سرویس‌هاى امنیتى بیرون مى‌آید و گریبان مسلمانان را می‌گیرد و آنها را به جان هم مى‌اندازد.”

در بیانات رهبری معظم، اشاره ظریفی نهفته است که رمزگشایی از آن نیازمند به تدقیقی تاریخی است و در ادامه به کمک آثار شهید مطهری صورت خواهد پذیرفت؛ خوارج در ابتدا یک فرقه یاغی و سرکش بودند ... ولی کم کم برای خود اصول عقائدی تنظیم کردند و حزبی که در ابتدا فقط رنگ سیاست داشت، تدریجا به صورت یک فرقه مذهبی درآمد و رنگ مذهب به خود گرفت. فرق اینها که خوارج اند، با سایر دشمنان یعنی «نواصب»، این بود که اینها برای دشمنی خودشان با حضرت از روی خیال خود، فلسفه و مبنایی هم تراشیده بودند و این را به صورت یک مذهب و روش دینی درآوردند. برای مذهب خودشان یک اصول و فروعی ساختند، گفتند: کسی از ماست که اوّلاً معتقد باشد که هم عثمان کافر است، هم علی، هم معاویه، و هم کسانی که به حکمیّت تسلیم شدند، خود ما هم کافر شدیم ولی توبه کردیم، و فقط هر کسی که توبه کند، مسلمان است. هم چنین چون یکی از اصول خوارج این بود که امر به معروف و نهی از منکر واجب است و هیچ شرطی هم ندارد و در مقابلِ هر امام جائر و هر پیشوای ظالمی در هر شرائطی باید قیام کرد ولو با یقین به این که قیام، بی‌فایده است. همین عقاید بعدها باعث شد که خوارج مستقیما با خلفای جور مواجه و با خیال خود نهی از منکر کنند که گرچه نشان دهنده‌‌ تهور و از جان گذشتگی‌شان بود ولی منجر به ریخته شدن خونشان و اضمحلال‌شان می‌گردید. این گروه در زمان علی علیه‌السلام تا زمانی که در قامت یک مخالف سیاسی به صورت علنی اقدام به انتقاد یا حتی توهین به علی(علیه‌السلام) می‌کردند توسط حضرت تحمّل شدند و حتّی حقوق آنها را از بیت المال قطع نشد که شهید مطهری از آن تعبیر به "دموکراسی علی" می‌کند و در شرایط آن روز جهان، بی‌نظیر بوده‌است. شاید یکی از دلایل تاکید مقام معظم رهبری بر این موضوع که مردمسالاری دینی یک ترکیب انضمامی نیست بلکه مردمسالاری از دل دین برآمده همین باشد. به هر حال این گروه در بیرون (شهر) خیمه زدند و رسما یاغی شدند. در یاغی شدنشان هم یک اصول بسیار خشک و خشنی را پیروی می‌کردند، می‌گفتند: دیگران مسلمان نیستند؛ چون دیگران مسلمان نیستند، از آنها ‌نمی‌توانیم زن بگیریم و به آنها نباید زن بدهیم، ذبایح آنها ـ یعنی گوشتی که آنها ذبح می کنند ـ حرام است، از قصّابی آنها نباید بخریم، و بالاتر این که کشتن زنان و اطفال آنها جایز است. آمدند بیرون (شهر). چون همه مردم دیگر را جایزالقتل می دانستند، شروع کردند به کشتار و غارت کردن. وضع عجیبی شد. یکی از صحابه پیغمبر با زنش می گذشت در حالی که آن زن حامله بود، از او خواستند که از علی تبرّی بجوید. این کار را نکرد. کشتندش، شکم زنش را هم با نیزه دریدند، گفتند: شما کافرید و همین‌ها از کنار یک نخلستان می‌گذشتند (نخلستان متعلّق به کسی بوده که مال او را محترم می دانستند)، یکی از اینها دست برد و یک خرما به دهانش گذاشت. چنان به او نهیب زدند که خدا می‌داند. گفتند: به مال برادر مسلمانت تجاوز می‌کنی؟

اینجا دیگر جای گذشت و آزاد گذاشتن نبود؛ زیرا مسئله اظهار عقیده نیست بلکه اخلال به امنیّت اجتماعی و قیام مسلّحانه علیه حکومت شرعی است. لذا علی آنان را تعقیب کرد و در کنار نهروان با آنان رو در رو قرار گرفت. ابن عبّاس را فرستاد برود با آنها سخن بگوید ابن عبّاس کاری از پیش نبرد. خود علی علیه السلام شجاعانه به میانه‌ لشکر آنها رفت با آنها صحبت کرد. صحبت‌های حضرت مؤثّر واقع شد، از آن عدّه که دوازده هزار نفر بودند، هشت هزار نفرشان پشیمان شدند. علی علیه‌السلام پرچمی را به عنوان «پرچم امان» نصب کرد که هر کس زیر این پرچم بیاید، در امان است. آن هشت هزار نفر آمدند ولی چهار هزار نفر دیگرشان گفتند: محال و ممتنع است. علی تمام اینها را از دم شمشیر گذراند و کمتر از ده نفر آنها نجات پیدا کردند که یکی از آنها عبدالرّحمن بن ملجم، بود. حضرت به یارانش وصیت فرمود: بعد از من دیگر خوارج را نکشید زیرا آن که (همانند خوارج) حقّ را می خواهد و اشتباه کرده، مانند آن که (همچون معاویه) از ابتدا باطل را می-خواسته و به آن رسیده است، نیست. اینها احمق و نادان اند، ولی او از اوّل دنبال باطل بود و به باطل خودش هم رسید.

نگارنده‌ این سطور به هیچ وجه به دنبال مقایسه‌ داعش با خوارج نیست زیرا ناگزیر این دو از جنبه‌های مختلف تفاوت‌های انکارناپذیری دارند ولی اجمالاً ذکر این جریان تاریخی برای انسان ذهن‌انگیزی می‌کند که چرا رهبر معظم انقلاب خطاب به دواعش می‌فرماید: تو اگر خطا می‌کنى، اشتباه می‌کنى، کمر به قتل برادر مسلمان خودت می‌بندى، ما تو [آدمِ] نادان و جاهل را کسى نمی‌دانیم که بایستى کمر به قتل او ببندیم.

برای اذهان آلوده و شهوت‌زده‌ سردمداران غربی قابل تصور نیست که چگونه چند هزار جوان اروپایی و استرالیایی و ژاپنی، زندگی مرفه‌شان را رها کرده‌اند و آواره‌ بیابان‌های تفتیده‌ دیار رافدین شده‌اند ولی ما که سابقه‌ زندگی در ممالک اسلامی را داریم می‌دانیم که بر اینان چه گذشته‌است؛ اینان گروهی از جوانان بودند که بیهودگی و پوچی تمدن غرب را از عمق وجود احساس کرده بودند و به دنبال سبکی جدید برای زندگی می‌گشتند که ناگاه مبلغین وهابی با دلارهای نامشروع نفتی فرا رسیدند و این مسافران نوپای طریقت را ربودند. به این افراد جلوه‌هایی از اعجاز کلام‌الله مجید و فرازهایی از بیانات و سنت درخشان نبی‌اکرم ارائه شد تا مدهوش شدند و تصور کردند که حق را به تمامی یافته‌اند و سپس به دستشان اسلحه ای دادند و گفتند اگر از عمق وجود تصدیق می‌کنی که قرآن، نه کلام یک فرد امّی، بلکه قول خداست و اگر پذیرفته ای که اسلام تنها راه نجات است پس باید شروع به جهاد با دشمنان خدا بکنی و این تازه مسلمانان مدهوش و بی‌بصیرت را به جان مردم بی پناه سوریه و عراق انداختند. در این مسیر فتاوای مفتی‌های سعودی برانگیزاننده‌ این به اصطلاح مجاهدین بود ولی در پس این مراسم خیمه‌شب‌بازی دست امریکا و اسرائیل برای اهل بصیرت پنهان نبود.

اما حالا دوباره همان وقایع چهارده سال پیش در حال تکرار است، اگر به خاطر داشته باشید در آن زمان عربستان و امارات با چراغ سبز امریکا طالبان را به رسمیت شناخته بودند و به آنها کمک می‌کردند ولی ناگهان با تغییر استراتژی ارباب، این کشورهای بی‌اراده و بی‌بته نیز سفارت طالبان در کشورهایشان را بستند و سر از پا نشناخته به ائتلاف مبارزه با تروریست پیوستند. هم‌اکنون نیز والی حجاز پس از مشاهده‌ تغییر اوضاع، برای هم‌پالگیهای دیروزش خط و نشان می‌کشد ... در صورتیکه بنابر اذعان تحلیلگران عرب، ایران بر خلاف کشورهای عربی نشان داده است که اگر به کشوری قول حمایت بدهد تا انتها پای قولش می‌ایستد و مانند اعراب مذبذبانه برخورد نمی‌کند.

یقیناً گروهای سلفی مانند داعش و النصره، همچون خوارج مصداق شجره‌ خبیثه و طاغوت هستند که باید ریشه کن گردند ولی با الهام‌گیری از بیانات رهبری و سنت امیرالمؤمنین علیه‌السلام این فکر به ذهن متبادر می‌شود که فرهیختگان ما، که هم¬اکنون بالغتر از گذشته گردیده‌اند، وظایف دیگری نیز در قبال حامیان و بعضاً اعضای داعش بر عهده داشته باشند. آیا تاکنون تلاش کرده‌ایم که خلاقانه به مسیرهای جایگزینی بیانیشیم که تهدید جریان‌های سلفی را برای ما تبدیل به فرصت کند؟ آیا امکانپذیر نیست افرادی که قسمتی از مسیر حق را پیموده‌اند ولی در میانه‌ راه ربوده شده‌اند را از دست راهزنان نجات داد و به مکتب پر فیض ولایت فقیه سوق داد تا ببینند که دین چگونه می‌تواند دنیا و آخرت متدیّنان را به سامان درآورد؟ البته در سال‌های گذشته به صورت پراکنده فعالیت‌هایی در جهت مقابله با این جریانات انجام شده ولی به هیچ وجه از انسجام استراتزیک برخوردار نبوده است. جنس چالش از آن دست مسائلی نیست که به تنهایی توسط وزارت‌خارجه خارجه، نیروهای مسلح قابل یا حتی حوزه‌های علمیه قابل حل باشد و نیاز به همکاری طیف گسترده‌ای از نهادها دارد. شاید مناسب باشد شورای عالی انقلاب فرهنگی، به مسئله ورود کنند و مانیفست مواجهه‌ فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با جریان‌های سلفی را تنظیم نماید.

در آن زمان شجاعِ شجاعانِ یک تنه به میان خیل خوارج رفت و روشنگری کرد و بخش اعظم آنها را از بیرق کفر برون ساخت. امروزه فناوری‌های نوین تا حدی ما را از داشتن شجاعتی علی‌گونه در مواجهه با خوارج نوین بی‌نیاز کرده است.

بداهتاً لازم است شبکه‌های برون مرزی صداوسیما در راستای جذب جوانان پر انرژی که مورد راهزنی قرار گرفته‌اند برنامه منسجمی داشته باشند. هیچ گروهی به اندازه مستبصرین، افرادی که قبلاً همکار سلفی ها بودند ولی الان به جبهه‌ حق پیوسته‌اند و حتی بعضاً در قم و مشهد به کسوت شاگردی امام صادق درآمده‌اند، نمی‌توانند در این راستا کمک‌کار باشند.

گذشته از این افسران جوان جنگ نرم نیز در این راستا وظیفه سنگینی بر عهده دارند. سوال از دانشجویان و طلاب جوان این است که آیا تا کنون به صفحات سلفی‌ها در شبکه‌های مجازی سری زده‌اید یا تلاش کرده‌اید در چت روم‌ها با آنها سر شاخ شوید؟ مطمئنا در دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی الهیات و نیز در دانشجویان بسیجی تحصیل کننده در زبان‌های خارجی ظرفیت بی‌بدیلی نهفته است و سازمان بسیج دانشجویی و طلاب وظیفه انکارناپذیری در سامان دادن به این ظرفیت جهادی دارند. این ساماندهی می‌تواند شامل آموزش، تشکیل تیم¬هایی از افراد دین‌شناس و زبان‌دان در بین دانشجویان و طلاب و ... باشد. اگر شجاعت علی علیه السلام را نداریم لااقل همت عمّار را داشته باشیم.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت