به نقل از تسنیم، «خلیل ساحوری» اهل کشور شیلی است ولی اکنون در قم زندگی میکند. او چند سالیاست مسلمان شده، پیش از آن مسیحی بوده است. فرزند پدری کاتولیک و مادری ارتودوکس است. ساحوری بسیار تحت تاثیر فضای ایران قرار دارد و میگوید ایران برای من بهترین جای دنیا است. میگوید که با تحقیق و تفحص اسلام و مذهب شیعه را یافته و پذیرفته و پیش از رسیدن به اسلام تحقیقاتش را با بودیسم و یهودیت و زرتشت و... آغاز کرده است. آنچه در ادامه میآید بخش دوم و پایانی گفتوگوی خلیل ساحوری با تسنیم درباره گرویدنش به اسلام است؛ بخش نخست این گفتوگو در پائین همین صفحه (اخبار مرتبط) قابل دسترسی است. این گفتوگو در حرم مقدس کریمه اهل بیت(ع) حضرت فاطمه معصومه(س) انجام گرفته است:
* از آشناییتان با امام راحل و آموزههای ایشان بویژه در خصوص ولایت فقیه صحبت کردید. آیا از قبل چیزی درباره امام خمینی(ره) شنیده بودید؟
پدر بزرگ من فلسطینی است و یادم هست در ایام کودکی، یعنی زمانی که جنگ تحمیلی ایران و عراق درگرفته بود، وقتی تصاویر امام راحل را از تلویزیون نشان میدادند، پدربزرگم میگفت حیف که ما عربها رهبری مثل ایشان نداریم! با اینکه پدربزرگ من مسیحی بود و میدانست که امام مسلمان است، ولی با اینحال حسرت نبود چنین شخصیتی را در جهان عرب میخورد.
از آن زمان تصویر خوبی از این شخصیت در ذهن من بود تا زمانی که بعدها با نظریه ولایت فقیه آشنا شدم و دوباره تصویر امام را دیدم، خیلی برایم جالب بود دقیقا همان شخصیتی که از کودکی او را دوست میداشتم همان فردی است که امروز مجذوب افکار او شدم.
* نظریه ولایت فقیه امام خمینی(ره) چگونه جواب سوال شما را داد؟
وقتی با نظریه ولایت فقیه آشنا شدم، دیدم نظریات پیشرفته و فوق العاده قویای پیرامون نقش دین در اجتماع در آن وجود دارد و با استدلالهای بسیار قوی به تبیین نقش دین در اجتماع پرداخته است. ولایت فقیه خیلی پیشرفتهتر از آن چیزی است که من همیشه به دنبالش بودم. من با ولایت فقیه شیعه شدم و عامل اصلی شیعه شدن من ولایت فقیه بود.
* پیرامون نظریه ولایت فقیه و تاثیری که بر شما گذاشته، برایمان بیشتر صحبت کنید؟
به نظر من اگر ولایت فقیه وجود نداشت ما نمیتوانستیم مذهب شیعه را به عنوان یک بسته کامل برای سعادت بشر و یک مذهب کامل معرفی کنیم. امروز مذهب شیعه به شکلی زیبا دین الهی را در یک حکومت و مملکت قوی متبلور ساخته است. تنها امیدی که بشریت امروز میتواند برای رسیدن به حق داشته باشد تنها از راه ولایت فقیه است و به غیر از ولایت فقیه همه راهها دروغ هستند؛ بنده اکثر ادیان را بررسی کردم مسیحیت یهودیت، بهاییت، بوداییسم، مارکسیسم و... را ولی چیزی مثل ولایت فقیه نیافتم.
من مثل پروتستانها زندگی میکردم، مثل زرتشتیان زندگی کردم و مثل مارکسیستها زندگی کردم حتی یک مدت در بین برادران اهل سنت و مثل آنها زندگی میکردم، ولی خلأ نگاهی مثل ولایت فقیه در بین همه آنها احساس میشود. بعد از ۷ سال تحقیق از بین چند میلیون نفری که در شیلی بودند خداوند به من عنایت کرد و گنجی بزرگ را به من داد و من همیشه از این بابت خدا را شکر میکنم.
* در ابتدای شیعه شدنتان غیر از نظریه ولایت فقیه، با چه آموزههایی از مذهب شیعه آشنا شدید و چه چیزهایی بر شما تاثیر گذاشت؟
به وسیله دوستان شیعهای که پیدا کرده بودم روز به روز با مذهب شیعه بیشتر آشنا میشدم. در میان همه رخ دادها و حوادث تاریخ شیعه، حادثه کربلا برایم خیلی عجیب بود، وقتی مطالعه میکردم نمیتوانستم دردش را تحمل کنم گریه میکردم و خیلی برایم عجیب بود که چطور پیروان پیامبر با نوه پیامبر اینطور برخورد کردهاند. چطور با خانواده و یاران امام حسین(ع) اینگونه رفتار کردند. ادامه راه امام حسین(ع) را در ولایت فقیه میدانستم.
* آیا بعد از اینکه آشنایی خوبی نسبت به مذهب شیعه پیدا کردید، به طور رسمی شیعه شدید؟
بله، به طور رسمی شیعه شدم. و عامل اصلی شیعهشدنم - همانطور که قبلا گفتم - ولایت فقیه بود.
* بعد از شیعه شدن چه کردید؟
بعد از شیعه شدن، به شیلی برگشتم و مشغول درس و کار شدم. اما یک احساس بدهکاری نسبت به لطفی که خدا به من کرده بود داشتم. فکر میکردم من چه خدمتی میتوانم به اسلام بکنم در قبال لطفی که اسلام به من کرد! به این نتیجه رسیدم که کمترین کاری که می توانم بکنم کمک به کسانی است که در حال تحقیق هستند یا اینکه حتی دین اسلام را انتخاب کردهاند اما آشنایی کاملی با آن ندارند، یا از احکام آن مطلع نیستند. میخواستیم به ایران سفر کنم ولی آن زمان مصادف شد با بسته شدن سفارت ایران در شیلی، بنابراین راهی برای ارتباط با ایران نداشتیم.
* بعد از مسلمان شدن، در کشور خودتان امکان شرکت در مناسک دینی را داشتید؟
شهر ما تقریبا ۳۰۰ کیلومتر با پایتخت شیلی فاصله دارد و چون فقط در پایتخت نماز جمعه برگزار میشد، تقریبا یکبار در ماه در روزهای جمعه برای شرکت در نماز جمعه مرخصی میگرفتم و به پایتخت میرفتم. من به خاطر اینکه بتوانم در یک نماز جماعت شرکت کنم باید ۶۰۰ کیلومتر راه را طی میکردم.
* بعد از مسلمان شدنتان خانواده شما چه برخوردی با شما داشتند؟
خانواده و فامیل از انجام اعمال دینی من ناراحت میشدند و من را طرد کردند. من مجبور شدم خانه کوچکی اجاره کنم تا بتوانم دستورات دینیام را اجرا کنم. از سن ۱۹ سالگی من جداگانه زندگی کردم البته رابطه عاطفیام را با خانواده قطع نکردم و بین تمام افراد فامیل اسلام را تبلیغ میکردم.
مادرم بعد از مدتی وقتی دید از وقتی که مسلمان شدهام چقدر از جهت رفتاری و اخلاقی بهتر شدهام کم کم به سمت اسلام گرایش پدا کرد و مسلمان شد و بعداز مدتی هم برادرم شیعه شد.
* چند نفر را تا به حال توانستید مسلمان کنید؟
مجموعا در این مدت که مسلمان شدهام خداوند لطف کرد و توانستهام تقریبا ۲۰ نفر را مسلمان - البته با کمک خدا - مسلمان کنم.
* چه شد که به ایران آمدید؟
با یک مبلغ آرژانتینی آشنا شدم که مبلغ «جامعة المصطفی» بود. ایشان ما را با جامعة المصطفی آشنا کرد و پیشنهاد داد برای یک دوره ۳ ماهه به ایران بیایم. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم تمام زندگیام را جمع کنم و به همراه همسرم برای درس خواندن به ایران بیایم. البته بعدا هم برادرم که لیسانس حقوق دارد به ایران آمد و الان با ما زندگی میکند. ما اینجا راحتتر از کشور خودمان زندگی میکنیم. مثلا من گاهی که شبکههای عربی را میبینم که چقدر وضع پوشش نامناسبی دارند، یاد غربیها و مصیبتهای آنها میافتم و خدا را از این نعمتی که دارم شکر میکنم. از اینکه در ایران زندگی میکنم.
* از نظر آزادی در ایران محدودیتی ندارید؟
من همیشه به دوستان اروپایی و امریکایی خود میگویم که در ایران آزادی واقعی وجود دارد. مثلا در کشور شیلی سرخ پوستها در اقلیت هستند و به آنها زور میگویند. با اینکه آن سرخ پوستها صاحبان اصلی و ساکنان اولیه آن سرزمین هستند ولی حق تحصیل و شرکت در پارلمان را ندارند، همیشه به آنها ظلم میشوند. درحالی که در ایران با اقلیت اهل سنت و حتی یهودی و مسیحی بسیار خوب برخورد میشود و آنها میتوانند با رای خود در پارلمان ایران نماینده داشته باشند، در همه انتخاباتها شرکت کنند و از حقوق خود دفاع کنند. این معنای دموکراسی واقعی است.
* وضع زندگی شما از لحاظ مادی چطور است؟
خیلی از دوستان ما فکر میکنند ما که شیعه شدیم از سمت حکومت ایران حداقل یک چاه نفت به نام ما شده و ما اینجا از نظر مادی در شرایط ویژهای هستیم. ولی ما اینجا فقط یک شهریه طلبگی بسیار پایین داریم. ما برای یکبار در سال هم نمیتوانیم ذخیرهای حتی برای تهیه بلیط سفر به کشورمان جمع کنیم ولی خدا را بابت همین هم شکر میکنیم، الحمدالله... .
* به طور کلی و با در نظر گرفتم همه شرایط و مشکلات، زندگی در ایران بهتر است یا شیلی؟
من به بسیاری از کشورهای دنیا سفر کردهام هیج جا برای من ایران نمیشود. آزادی که در ایران هست در هیچ جای دنیا وجود ندارد. اخیرا به مصر، لبنان، فلسطین سفر کردم و قبلا به پاکستان، امارات، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، هلند و در خود امریکای لاتین آرژانتین و برزیل سفر کردم. اما بهترین کشور و شهری که یک مسلمان میتواند زندگی کند و واقعا عاقبت به خیری داشته باشد ایران و شهر قم است. قم وطن شیعیان است. به بسیاری از شهرهای بزرگ اروپا و امریکا سفر کردهام اما هیچ جا برای من قم نمیشود.
من به شما بگویم در کشور شیلی خیلی منظرههای طبیعی زیبایی وجود دارد و همه جا سرسبز است. ما در تابستان بیشتر از دمای ۳۲ درجه در آنجا نداریم. ولی در قم هوا کویری و خشک هست ولی من کاری به این چیزها ندارم. خدا میداند که چقدر خوشحال میشوم وقتی در این شهر میخوابم، وقتی در این شهر بیدار میشوم، وقتی به دانشگاه جامعه المصطفی میروم و وقتی به حرم حضرت معصومه(س) میروم و... اینها برایم از همه زیباییهای انگلیس و فرانسه هم لذت بخشتر است. من از زندگی در اینجا واقعا خوشحالم.
* فرمودید که به وسیله نظریه ولایت فقیه شیعه شدید نظرتان راجع به مقام معظم رهبری که در زمان کنونی در جایگاه ولی فقیه قرار دارند، چیست؟
خدا انشاالله تا ظهور امام زمان(عج) به ایشان طول عمر بدهد و ایشان را حفظ کند. حس من نسبت به ایشان گفتنی نیست. فقط این را میتوانم بگویم که در رمضان سال گذشته ما این توفیق را داشتیم که پشت امام خامنهای نماز بخوانیم و این بهترین هدیه خدا در آن ماه رمضان به ما بود. بزرگترین آرزوی زندگی من این است که بتوانم دست امام خامنه ای رو ببوسم.
* در پایان اگر برای مخاطبان ما صحبتی دارید بفرمائید!
صحبت من با ایرانیها این است که ما باید شکر نعمت انقلاب اسلاکمی را به جا بیاوریم و بدانیم که اگر کمبودی هم هست نباید این کمبودها را گردن رهبر انقلاب یا دیگر خدمتگزاران این کشور بیاندازیم. باید بدانیم که این کمبودها از نواحی دیگری است، رهبر انقلاب وظیفهشان را بسیار عالی و خوب انجام می دهد. ما باید از خودمان سوال کنیم که ما چه کمکی توانستهایم به ایشان بکنیم!
من ناراحت میشوم وقتی میبینم خیلی از جوانهای ایران از اوضاع گله میکنند و ناراضی هستند. وقتی به کشورم برمیگردم و ظلم و ستم آنجا و امنیت پایین شیلی را میبینم آنقدر اشتیاقم برای بازگشت به ایران زیاد میشود که با خود میگویم اگر لازم باشد حاضرم تا ایران پیاده باز گردم! متاسفانه جوانهایی که قدر جمهوری اسلامی را نمیدانند ناشکر هستند و این خوب نیست.
در پایان میخواهم از همه کسانی که برای هدایت ما زحمت میکشند و برایمان دعا میکنند تشکر کنم. میخواهم یک تشکر ویژه از مقام معظم رهبری داشته باشم، چون زندگی ما وابسته به مقام معظم رهبری است و بنده هر روز احوال و بیانات ایشان را پیگری میکنم و جویا هستم. همچنین از خدا تشکر میکنم به خاطر تمام نعمتهایی که به ما داده است. من عمیقا معتقدم که این حکومت اسلامی و ولایت فقیه یک برنامه سیاسی نیست، بلکه وابسته به حکومت امام زمان(عج) است.