یکی از سؤالات مطرح برای مسلمانان نمازگزار،به ویژه پیروان مکتب اهل بیت(ع)در مورد نماز گزاردن،در مسجد الحرام و مسجد النبی(ص)که به امامت اهل سنت اقامه میشود و گاه در آن سوره کامل خوانده نمیشود،این است که آیا در دور رکعت اول آن،خواندن یکسوره کامل بعد از حمد واجب است و اخلال به آن بطلان نماز را موجب میشود یا خیر؟در این مقاله براساس روایات پیامبر اکرم(ص)و اهل بیت(ع)به موضوع پرداخته شده است.بهطوری که،ابتدا با اشاره به اتفاق نظر فقهای مذاهب مختلف مبنی بر عدم وجوب قرائت یکسوره کامل در دو رکعت اول بعد از فاتحة الکتاب به هنگام ضرورت،بیماری،عجله و نیز در نمازهای نافله،سپس بیان نظر فقهای مذاهب در مورد لزوم تکمیل سوره در نماز واجب در شرایط عادی،و نقد و بررسی آن در خاتمه دیدگاه مؤلف مبنی بر واجب نبودن سوره،باتوجه به روایات و سایر دلایل مربوط،مطرحشده است.
طرح مسأله
یکی از واجبات نماز قرات است(نکـ:علامه حلی،تحریر الاحکام،1/38؛فخر المحققین، 1/107؛نووی،المجموع،3/330؛رافعی،3/311)که وجوب آن مورد اتفاق فقها (نکـ:علامه حلی،تذکرة الفقها،1/114)و شرط صحت نماز است.گرچه براساس نص(نکـ:کلینی،3/347)و فتوی رکن نیست(نکـ:فخر المحققین،1/107؛شهید اول، الذکری الشیعة فی احکام الشریعة،3/297؛بحرانی،8/90).لکن،تردیدی وجود ندارد که قرائت سوره فاتحه در نماز،لازم است خواه طبق نظر مشهور واجب باشد (نکـ:علامه حلی،تحریر الاحکام،1/38،فخر المحققین،1/107؛نووی،المجموع، 3/361)یا شرط صحت آن(نکـ:شیخ طوسی،الخلاف،1/327؛همو،الرسائل العشر، 146)یا طبق بعضی دیدگاهها فرض1باشد(نکـ:شیخ طوسی،المبسوط،1/105؛ کاشانی،1/110).
دلایل وجوب فاتحه
قرائت سوره فاتحه در نماز به دلایل ذیل واجب است:
1.روایات رسیده از پیامبر اکرم(ص)از طریق عامه و خاصه که بین فریقین مشهور و متلقی به قبول است،به این مضمون که فرمود:«لاصلاة إلا بفاتحة الکتاب» (احسایی،2/218؛بخاری،1/184؛نیشابوری،2/9؛ابن حنبل،5/322؛دارمی،1/283) و«لاصلاة لمن لا یقرء بفاتحة الکتاب»(نیشابوری،2/9؛ابی داود،1/188؛ترمذی، 1/156؛نسائی،2/138).
این روایات در وجوب سوره حمد و صحیح نبودن نماز در صورت فقدان آن ظهور دارد،زیرا"لا"برای نفی جنس است و نماز بدون حمد را اصلا نماز نمیداند نه این که بخواهد کمال آن را نفی کند. قراینی برای اثبات این مدعا وجود دارد:
الف-از نظر لغوی،نکره در سیاق نفی،برای نفی ماهیت وضع شده است (نکـ:ابن هشام،1/240)،بلکه بعضی آن را نص در نفی جنس میدانند (1).فرض و واجب اغلب به یک معنی به کار میروند.چنانکه فراهیدی میگوید:«الفرض الایجاب» (کتاب العین،7/28)یا گفته شده«الایجاب:الالزام،الاثبات،الفرض»(قلعجی،96).گاهی هم به معنی سنت یا رکن به کار میرود.چنانکه در لسان العرب آمده است(نکـ:7/220)،اما در محل بحث و از نظر شرعی فرض به همان معنی وجوب است و جز حنفیها،بقیه مذاهب آندو را به یک معنی شمردهاند(نکـ:حکیم،68؛آمدی،1/99).حنفیها بین آندو فرق قائلند و فرض را چیزی میدانند که طلب آن از سوی خداوند بهطور جزمی با دلیل قطعی ثابت شده،اما وجوب به معنی لازم است(نکـ:قلعجی،497؛سعید ابو حبیب،282؛فاروقی،حارث سلیمان،1/282؛جصاص، الفصول فی الاصول،3/235؛آمدی،1/99). (نکـ:ابن عقیل همدانی،1/393)و درصورتی میتوان از این معنی دست برداشت، که قرینهای برخلاف آن باشد که در محل بحث جود ندارد؛
ب-حمل این عبارت از سوی اکثر فقهای مذاهب شیعه و سنی بر معنای لغوی، استفاده وجوب و فتوا بر طبق آن(نکـ:شیخ طوسی،الخلاف،1/327؛علامه حلی، تحریر الاحکام،1/38؛فخر المحققین،1/107؛نووی،المجموع،3/330؛رافعی، 3/311)؛
ج-روایات دیگری که در این زمینه وجود دارد،مثل روایت ابن بصیر در مورد کسی که خواندن آن را فراموش کرده است که حضرت صادق(ع)فرمود:«ان کان لم یرکع فلیعد ام القران»(کلینی،3/347).حال اگر خواندن فاتحه واجب نبود،اعادهء آن نیاز نبود.روایت سماعه نیز بههمین مضمون است(نک:شیخ طوسی،تهذیب الاحکام،2/247).
2.روایات رسیده از طریق اهل بیت(ع)،مانند روایت محمد بن مسلم که از امام باقر(ع) در مورد کسی که سوره فاتحه را نخواند سؤال شد،حضرت فرمود:«لاصلاة له إلا أن یقرأها فی جهر أو إخفات»(حر عاملی،4/732).روایت سماعه نیز همین مضمون را دارد(نکـ:همان).
3.اجماع تمام علمای امامیه به علاوهء مشهور فقهای اهل سنت(نکـ:شیخ طوسی، الخلاف،1/327؛علامه حلی،تحریر الاحکام،1/38؛فخر المحققین،1/107؛نووی، المجموع،3/330؛رافعی،3/311). در این حکم بین فقهای مذاهب مختلف اسلامی اختلاف چندانی وجود ندارد،اما وجوب تلاوت یکسوره کامل یا اکتفا به کمتر از آن،پس از قرائت سوره فاتحه در رکعتهای اول و دوم نمازهای واجب روزانه،در این جستار مورد بازکاوی قرار گرفته و موضوعی است که برای پیروان مکتب اهل بیت،به ویژه زائران بیت اللّه الحرام که در نماز جماعیت حرمین شریفین شرکت میکنند مطرح میشود.آنها از این جهت نگرانند که گاه در آنجا در نماز واجب بعد از حمد،سورهای کامل قرائت نمیشود. بررسی این موضوع،ضمن مطالعه یک موضوع فقهی با نگاهی نو برمبنای منابع اسلامی،موجب تقریب مذاهب و از عوامل انسجام اسلامی است. در این مقاله پس از مفهوم شناسی سوره،اقوال فقها و دلالیل آنها بیان شده و در نهایت نویسنده نظر خود و دلایل آن را برمبنای استدلال به کتاب،سنت و سایر مستندات فقهی بیان کرده است.
مفهوم شناسی سوره
در معنای لغوی و منشأ اشتقاق این کلمه اقوال مختلفی وجود دارد،بعضی به دلیل این که سوره قرآن قسمتی از آن را احاطه کرده(نکـ:طریحی،2/452)آن را از سور به معنی حصار که یکی از معانی لغوی آن است(نکـ:فراهیدی،7/290؛طریحی،2/452) دانستهاند.بعضی همچون سوره قرآن به منزله دستواری آیاتی از آن را احاطه کرده است آن را از سوار به معنی دستوار،یعنی النگو(نکـ:زبیدی،3/284؛ابن منظور، 4/387؛حجتی،83)دانستهاند.نظرات دیگری نیز وجود دارد(نکـ:ابن اثیر،2/428؛ طریحی،2/452؛زبیدی،3/283)،اما در اصطلاح به معنی بخشی از آیات قرآنی است که دارای آغاز و انجامی است(نکـ:حجتی،83-84).برخی هم گفتهاند:سوره بخشی از آیات قرآنی است که میان دو بسمله قرار دارد(نکـ:سیوطی،1/90).بههرحال، دو تعریف فوق قابل جمع هستند و مفهوم دقیق آن در این جستار از اهمیت چندانی برخوردار نیست،زیرا منظور فقها از سوره کاملا روشن است.
تحریر محل نزاع
برای تبیین بیشتر این بازکاوی،لازم است ابتدا به مسألهای اشاره شود که لزوم یا عدم لزوم قرائت سوره کامل در نماز،در چند فرض قابل تصور است و موضوع این مقاله فقط یکی از آنها است که به علت عدم تطویل،به موارد غیر مربوط اشارهای خواهیم داشت:
1.قرائت سوره در نمازهای نافله؛
2.قرائت سوره در حال ضرورت؛
3.قرائت سوره در ضیق وقت؛
4.قرائت سوره در حال عجله؛
5.قرائت سوره در نماز واجب و شرایط طبیعی.
حکم قرائت سوره در موارد چهارگانه اول
در این موارد فقهای مذاهب مختلف فقهی،به عدم وجوب سوره فتوا داده اند.
دلایل این حکم
1.فقهای مذاهب مختلف اجماع دارند که در این موارد خواندن سوره یا یکسوره کامل لازم نیست(نکـ:علامه حلی،منتهی المطلب،1/272؛همو،المعتبر،2/171؛ همو،تذکرة الفقهاء،1/114؛اردبیلی،2/201؛نجفی،9/336 و 350؛شیخ انصاری، کتاب الصلاة،1/599 و 601؛کاظمی خراسانی،2/88؛طباطبایی یزدی،1/642؛نووی، التهذیب،3/385؛بهوتی،1/410؛رعینی،2/222؛جزیری،1/250)؛
2.روایات خاصی که در مورد هریک از موارد یاد شده آمده است و به علت عدم مجال،از پرداختن به آنها معذوریم(نکـ:حر عاملی،4/734-737).
حکم قرائت سوره در نماز واجب و شرایط عادی
موضوع بحث این جستار،کنکاش پیرامون مسأله اکتفا به کمتر از یکسوره کامل بعد از حمد،در نمازهای فریضه یومیه در حالت عادی،اختیار و در وسعت وقت است که در این زمینه بین فقها اختلافنظر وجود دارد و آرای مذاهب،متفاوت است.
دیدگاه فقهای اهل سنت
شافعیه،مالکیه و حنابله قرائت سوره در نماز واجب و شرایط عادی مستحب میدانند،البته با این تفاوت که به نظر حنابله باید یک آیه مستقل را،که از نظر معنی به قبل و بعد ارتباط ندارد،قرائت کرد(نکـ:بهوتی،1/410).شافعیه معتقد است هر مقدار قرائت شود کافی است،اما خواندن یکسوره کامل هرچند کوتاه باشد افضل است (نکـ:نووی،المجموع،3/385؛همو،روضة الطالبین،1/35).مالکیه هم قرائت یک سوره کامل را مستحب میدانند(نکـ:رعینی،2/222).در این میان بعضی از حنفیها به تخییر بین سوره کامل،یک آیه طولانی یا سه آیه کوتاه قائلند((نکـ:سمرقندی، 1/93؛کاشانی،1/160؛جزیری،1/254)و بعضی مثل سمرقندی آن را واجب میشمارند(نکـ:سمرقندی،1/129). نقطه مشترک این نظرات،مطلوبیت قرائت مقداری از آن،بعد از سوره فاتحه است (نکـ:جزیری،1/254).
دیدگاه فقهای امامیه
در بین علمای مکتب اهل بیت دو قول وجود دارد:
1.وجوب تلاوت سوره کامل که قول علامه در منتهی(نکـ:1/272)،شهید در دروس (نکـ:38)،فاضل هندی در کشف اللثام(نکـ:1/215)،صاحب ریاض (نکـ:طباطبایی،3/384)و اکثر علمای معاصر،مثل امام خمینی(نکـ:1/165)،اراکی (نکـ:179)،فاضل(نکـ:توضیح المسائل،187)و...(نکـ:بنی هاشمی خمینی، 1/565)است.
2.عدم وجوب قرائت یکسوره کامل.صاحب مدارک الاحکام میگوید:"ابن جنید، سلار و شیخ طوسی در نهایة و محقق حلی در کتاب معتبر قائل به استحباب آن شدهاند و علامه در منتهی بههمین قول تمایل نشان داده است(نکـ:عاملی،3/347). فاضل هندی میگوید:محقق سبزواری در ذخیره،محقق کاشانی در مفاتیح، ابن ابی عقیل و دیلمی نیز آن را پذیرفتهاند(نکـ:1/123). شیخ طوسی در نهایة در این مورد میگوید:«فمن صلی بالحمد و حدها من غیر عذر کانت صلاته ماضیة و لم یجب علیه اعادتها غیر انه یکون قد ترک الافضل...و لایجوز الاقتصار علی اقل من الحمد فی حال من الاحوال»(76)و نیز مینویسد:«و کذالک لا یجوز ان یقتصر علی بعض سورة و هو یحسن تمامها فمن اقتصر علی بعض و هو متمکن لقرائة جمیعها کانت صلاته ناقصة و ان لم یجب علیه اعادتها» (همان).
در اینجا،شیخ نماز بدون سوره کامل را ناقص میداند و درعینحال میگوید نیاز به اعاده آن نیست.این جمله،بیانگر مفهوم جمله اول است،که فرمود نماز بدون سوره کامل بعد از فاتحه،ناقص است.پس مراد از نقصان باید ترک افضل باشد.همین نکته را در مبسوط چنین بیان کرده است:«الظاهر من المذهب ان قرائة سورة کاملة بعد الحمد فی الفرائض واجبة و ان بعض السورة او اکثرها لا یجوز مع الاختیار غیر انه ان قرأ بعض السورة او قرن بین السورتین بعد الحمد لا یحکم ببطلان الصلاة»(1/107). این عبارت مبسوط،صراحت در وجوب دارد.بهطوری که،میگوید قرائت یک سوره کامل با حمد"واجب است"و باز تأکید میکند که جایز نیست به کمتر از یک سوره اکتفا کرد،لکن اگر آن را ترک کنیم،نماز صحیح است.پس ممکن است مراد شیخ فقط وجوب تکلیفی باشد،نه حکم وضعی.بنابراین،ترک سوره کامل،هرچند به دلیل حکم تکلیفی حرام است،موجب خدشه در نماز نیست،چون حکم وضعی ندارد. از معاصران نیز زنجانی آن را مستحب میداند(نکـ:بنی هاشمی خمینی،1/565).
3.بعضی از علمای معاصر،مثل موسوی خویی(نکـ:منهاج الصالحین،1/171)و سیستانی(نکـ:همان،1/206)،بهجت(نکـ:جامع المسائل،368)،تبریزی (نکـ:توضیح المسائل،175)و مکارم خواندن آن را احتیاط واجب دانستهاند نه واجبـ(نکـ:بنی هاشمی خمینی،1/565).
دلایل وجوب سوره کامل روایات منقول از پیامبر اکرم(ص)
روایاتی مانند روایت سمره که میگوید:«کان الرّسول(صلّی اللّه علیه و آله)یقرأ فی الظهر و اللیل اذا یغشی...و فی الصّبح اطول من ذکل(ابن حنبل،5/101)و«کان یقرأ فی الظّهر و العصر بالسّماء ذات البروج و السّماء و الطّارق و نحوهما من السّور» (ابی داود،1/186؛ترمذی،1/190).روایات دیگری نیز به این مضمون وجود دارد که به منظور پرهیز از تطویل بحث از پرداختن به آنها خودداری میشود(نکـ:ابن حنبل، 4/383؛بخاری،1،1410/185؛نیشابوری،2/38؛بیهقی،سنن بیهقی،2/60). نووی برای وجوب سوره کامل به اینروایات و موارد مشابه دیگر استدلال کرده استـ(نکـ:المجموع،3/382)که باید مورد بررسی قرار گیرند.
نقد استدلال به اینروایات:1.در اینروایات دلالتی بر وجوب قرائت یکسوره کامل دیده نمیشود و حد اکثر چیزی که از آنها استفاده میشود،اینکه این کار مطلوب، مستحب و سنت است.مؤید این مطلب برداشت استحباب توسط بعضی از فقها است (نکـ:شریفزاده،1/124). در قبال اینروایات،اخبار متعددی مبنی بر اکتفای پیامبر(ص)به بخشی از سوره وجود دارد(نکـ:بیهقی،سنن بیهقی،2/59-60).جمع بین این دو دسته از روایات،حمل دسته اول بر استحباب و کمال نماز است که به این دلیل معمولا پیامبر(ص)بر آن مداومت داشته است.1
روایات منقول از اهل بیت(ع)
اینروایات بر سه قسم هستند:
1.روایات دال بر جواز ترک سوره کامل در حال اضطرار یا عجله.مانند صحیحه حلبی از امام صادق(ع)که فرمود:«لا بأس بان یقرا الرّجل فی الفریضة بفاتحة الکتاب فی الرّکعتین اذا ما اعجلت به حاجة او تخوف شیئا»(حر عاملی،4/734)2.بعضی از فقها از مفهوم اینروایات استفاده کردهاند که اکتفا به کمتر از سوره کامل،در حالت عادی جایز نیست(نکـ:حلی،مختلف الشیعة،2/145).
(1).اینروایات از طریق اهل سنت نقل شده و اکثرا آنها را پذیرفتهاند،اما اگر بعضی از علمای امامیه در سند آن اشکال کنند،حداقل به عنوان مؤید برای دلیل دوم میتواند مطرح باشد.
(2).یعنی اشکال ندارد که اگر انسان به دلیل حاجتی عجله کند یا از چیزی بترسد،در نمازهای واجب، فقط فاتحهء الکتاب را بخواند.
نقد استدلال:بنابر روایات،در صورت عجله،در نخواندن سوره بأسی نیست و مفهوم آن وجود بأس در غیر مورد عجله است.حال آنکه وجود باس اعم از حرمت و کراهت است و نمیتوان از آن حرمت را استفاده کرد،بکله نهی موجود اعم از نهی تحریمی و تنزیهی است.باتوجه به اطلاق اینروایات،هر نوع عجلهای -اعم از امور دنیوی و غیر مهم-را شامل است که این با وجوب سازگاری ندارد.
2.روایات دال بر وجوب سوره کامل.مانند روایت محمد بن اسماعیل که میگوید:«سألته قلت اکون فی طریق مکة فننزل للصلاة فی مواضع فیها الاعراب ایصلی المکتوبة علی الارض فیقرأ امّ القرآن وحدها امّ یصّلی علی الرّاحلة فیقرأ فاتحة الکتاب و السورة؟ قال:اذا خفت فصلّ علی الراحلة المکتوبة و غیرها و اذا قرأت الحمد و السورة احبّ الی و لا اری بالّذی فعلت بأسا»(حر عاملی،4/737).براساس اینروایت،انسان مخیر است که نماز را سواره و با حمد و سوره بخواند یا بر روی زمین بایستد،اما فقط حمد را بخواند.استدلالکنندگان به این حدیث میگویند:انجام نماز در حال سواره موجب از بین رفتن یک رکن نماز،یعنی قیام است و اگر خواندن یکسوره کامل واجب نبود،نباید با تساوی بین ترک سوره و ترک قیام،انسان بین آندو مخیر شود(نکـ:حر عاملی،4/736).
نقد استدلال:الف-راوی میگوید:"سألته"و مشخص نیست از چه کسی سؤال شده است؛ ب-ایراد دیگر این است که بر فرض قرائت سوره واجب باشد،سوره با رکن مساوی نیست تا فقدان یکی با دیگری تفاوتی نداشته باشد،بکله بین رکن و یک جزو صرفا واجب،تفاوت وجود دارد،پس نمیتوان گفت انسان بین ترک رکن یا واجب مخیر است.
بنابراین،ممکن است اجازه خواندن نماز بر سواره،نه به خاطر امکان خواندن سوره،بکله به دلیلی دیگر،مانند رسیدن به کاروان باشد و به وجوب سوره ارتباط نداشته باشد؛ ج-اشکال سوم این است که امام(ع)فرمود:نماز را بر روی راحله بخوان و این معلوم نیست به خاطر درک سوره،و لو به قیمت از بین رفتن یک رکن،یعنی قیام باشد،بکله ممکن است علت آن،خوف از بازماندن از قافله یا خوف از عاملی دیگر باشد و باوجوداین احتمالات نمیتوان حکمی را ثابت کرد.
روایت دیگر از منصور بن حازم است که امام صادق(ع)فرمود:«لا تقرأ فی المکتوبة باقلّ من سورة و لا باکثر»(همان؛کلینی،3/314)،یعنی در نماز واجب،نه کمتر از یکسوره بخوان و نه بیشتر.اینروایت مربوط به محل بحث است و ظاهر آنکه نهی است،بر عدم جواز اکتفا به کمتر از یکسوره کامل یا انجام بیش از آن دلالت دارد،زیرا نهی ظهور در حرمت دارد(نکـ:مظفر،1/95).
نقد استدلال:محمد بن عبد الحمید که در سند اینروایت است محمد بن عبد الحمید سالم عطار میباشد،که از نظر ثقه بودن مورد اختلاف علمای رجال است.نجاشی که گفتار او سر منشأ پندار ثقه بودن اوست میگوید:«محمد بن عبد الحمید بن سالم العطار ابو جعفر،روی عبد الحمید عن ابی جعفر موسی(ع)و کان ثقتا من اصحاب الکوفیین»(نجاشی،336).بسیاری از دیگر دانشمندان رجال و نیز بعضی فقها این عبارت را دلیل بر ثقه بودن او دانستهاند.لکن،یکی از فقها او را ثقه ندانسته است و توثیق موجود در این عبارت را مربوط به پدر او،یعنی سالم عطار میداند (نکـ:موسوی خویی،معجم رجال الحدیث،17/222).براساس ظاهر نقل نجاشی،به نظر میرسد که دیدگاه این فقیه صحیح باشد.بنابراین،در سند اینروایت جای خدشه و حداقل شک و شبهه وجود دارد.
به علاوه اینروایت باید بر کراهت حمل شود،زیرا متضمن نهی از قرائت کمتر و نیز بیشتر از یکسوره است.درحالیکه،اکثر متأخرین جمع بین دو سوره در یک رکعت را مکروه میدانند نه حرام(نکـ:نجفی،9/354).پس فقره دیگر آن نیز به وحدت سیاق و برای پرهیز از استعمال لفظ مشترک در دو معنی،باید همان حکم را داشته باشد. به عنوان دلیل حمل نهی از جمع بین دو سوره بر کراهت،میتوان صحیحه علی بن یقطین را گفت که وی در مورد جمع بین دو سوره در نماز واجب و مستحب سؤال کرد و حضرت فرمود:«لا بأس»(شیخ طوسی(الاستبصار،1/317).بعضی از روایات نیز ظهور در کراهت دارد مثل موثقه محمد بن علی بن محبوب از امام باقر(ع)که«انما یکره از یجمع بین السورتین فی الفریضة،اما النافلة فلا بأس» (کلینی،3/314)و صحیحه زراره از امام باقر(ع)که«لا تقرنن بین السورتین فی الفریضة فی رکعة فانه افضل»(حر عامل،4/742)نه صراحت دارد در اینکه جمع بین دو سوره ترک افضل است نه چیزی دیگر.بنابراین،به قرینه اینروایات،باید آنچه را که دارای نهی است و امکان استفادهء حرمت از آن هست،بر کراهت حمل کرد.قرینهای دیگر نیز وجود دارد و آن جواز ترک یکسوره به منظور عدول به سورهای دیگر است که این حکم نیز با آنچه از اینروایت برداشته کردهاند
نمیسازد(نکـ:نراقی،5/263).به علاوه عموم«فاقرأوا ما تیسر من القران» (مدثر/20)و اصل عدم حرمت نیز آن را شامل است. همچنین روایت علاء،از امام باقر یا صادق(ع)است که میگوید:«سألته عن الرّجل یقرأ سورتین فی الرّکعة؟فقال:لا،لکل رکعة سورة»(حر عاملی،4/741). نقد استدلال:اینروایت،در مقام نهی از خواندن دو سوره بعد از حمد،در یک رکعت است(که در نقد روایت قبل گفته شد باید بر کراهت حمل شود)و در مقام بیان عدم جواز اکتفا به کمتر از آن نیست.بنابراین،به محل بحث ارتباط ندارد.
اشکال دیگر اینکه ممکن است اینروایت در مقام بیان اصل تشریع یکسوره برای هر رکعت باشد(نکـ:حکیم،6/150)نه در مقام بیان وجوب یا استحباب (نکـ:موسوی خویی،کتاب الصلاة،3/294).بنابراین،باوجوداین احتمالات، نمیتوان به استناد آن به بطلان نماز در صورت عدم تکمیل سوره حکم کرد.دیگر اینکه چون روایت در استبصار به صورت«لکل رکعة سورة»(شیخ طوسی، 1/314)بدون حرف نفی"لا"آمده،از نظر متن دارای تزلزل است.پس،ظهور در حرمت ندارد،اما در نسخه خطی آن«لا لکل سورة رکعة»(نکـ:حر عاملی،4/741) آمده است.بنابراین،نمیتوان وجوب سوره کامل را برداشت کرد.نسخه رایج آن نیز در منابع عبارت«لا لکل رکعة سورة»است.
3.روایات دال بر جواز اکتفا به کمتر از یکسوره.اینروایات در بحث دلایل عدم وجوب سوره کامل خواهد آمد.
اصل احتیاط
اگر بعد از حمد یکسوره کامل قرائت شود،یقین به فراغ ذمه پیدا میشود.در غیر این صورت،در حصول فراغ ذمه شک است.درحالیکه،یقین به اشتغال ذمه وجود دارد(نکـ:طوسی،الخلاف،1/336)و در صورت یقین به اشتغال ذمه به حکم عقل باید فراغ یقینی حاصل کرد. نقد دلیل:اصل اشتغال،یک اصل عملی و دلیلی فقاهتی است و درصورتی کارایی دارد که دلیل اجتهادی از قبیل آیات و روایات وجود نداشته باشد.اگر ادله اجتهادی در مورد بحث،وجود داشته باشد نوبت به جریان اصل عملی نمیرسد و استدلال به آن پذیرفته نیست و چنانچه دلایل اجتهادی به دلیل تعارض،اجمال و عدم امکان
استفاده حکم از آنها از دور خارج شوند،نوبت به اصول عملیه میرسد.لکن،باز در این صورت هم نوبت اصل احتیاط نخواهد بود،زیرا این مسأله از موارد شک در اقل و اکثر ارتباطی است که جای اصل تخییر است.البته به نظر شیخ انصاری مراجعه به تخییر هم در صورت نبودن اطلاقی است که بتوان عدم جزئیت مورد مشکوک را از آن استفاده کرد(نکـ:شیخ انصاری،2/476).
دلایل عدم وجوب سوره کامل
دلایل متعددی مبنی بر استناد به عدم وجوب سوره کامل وجود دارد.از جمله:
1.بعضی از روایات منقول از ائمه(ع)ه بر جواز ترک خواندن سوره دلال دارند. مانند آنچه شیخ طوسی از علی بن رئاب از امام صادق(ع)نقل کرده است که: «سمعته یقول انّ فاتحة تجوز وحدها فی الفریضة»(طوسی،تهذیب الاحکام،1/154؛ حر عاملی،4/734)که اینروایت به صراحت بر جواز اکتفا به فاتحه به تنهایی در نمازهای واجب دلالت دارد.
2.روایاتی از ائمه(ع)که در مورد جواز اکتفا به بخشی از سوره رسیده است.مانند خبر علی بن یقطین در مورد شخصی که سورهای را شروع کرده و بعد دچار اشتباه میشود.از امام(ع)سؤال شد که آیا آن سوره را رها کند و یکسوره دیگر بخواند؟یا آن قسمتی را که نمیداند رها کند و بقیه سوره را ادامه دهد؟امام(ع) فرمود:«کل ذلک لا بأس به و ان قرأ آیة واحدة فشاء ان یرکع بها رکع»(همان،44/73)، یعنی همه اینها درست است.سپس امام به صورت کلی می فرماید:هرگاه یک آیه بخواند و سپس به رکوع برود اشکال ندارد. در حدیث دیگری نیز آمده است که سلیمان بن أبی عبد اللّه میگوید:«صلیت خلف أبی جعفر(علیه السلام)فقرأ بفاتحة الکتاب و آی من البقرة فجاء أبی فسئل فقال یا بنی إنما صنع ذا لیفقهکم و یعلمکم»(همان). در روایت دیگری از ابو بصیر درباره امام صادق(ع)نقل شده است که:«أنه سئل عن السورة أ یصلی بها الرجل فی رکعتین من الفریضة؟قال نعم إذا کانت ست آیات قرأ بالنصف منها فی الرکعة الاولی و النصف الاخر فی الرکعة الثانیة»(همان).
ظاهر اینروایات صحیح،که نمونهای از آنها بیان شد(نکـ:همو،4/734)عدم وجوب سوره کامل بعد از حمد است و نمیتوان در ظهور آنها خدشه کرد.از طرفی روایاتی وجود داشت که ظاهر در وجوب بود(که البته در بخش قبلی این مقاله مورد نقدوبررسی قرار گرفتند و دلالت آنها بر وجوب پذیرفته نشد)و جمع بین این دو دسته حمل آنها بر استحباب است.خوانساری پس از بررسی روایات دال بر وجوب یکسوره کامل،با اشاره به این مطلب میگوید:در مقابل اخبار دال بر وجوب،اخبار زیادی است که بر جواز ترک سوره صراحت دارد.چنانچه دلالت آن اخبار بر وجوب تمام باشد،اگر اصحاب از آنها اعراض نکرده بودند،جمع بین این دو دسته اخبار،به این صورت ممکن بود که بر استحباب حمل شود(نکـ:1/342). وی در دلالت آنها بر وجوب شک دارد و اگر دلالت آنها را تمام میدانست،در صورتیکه مخالفت با شهرت پیش نمیآمد آنها را بر استحباب حمل میکرد.
شریفزاده نیز میگوید:روایاتی که به آنها بر وجوب استدلال شده است برای اثبات وجوب کافی نیست.از طرف دیگر،دلالت آنچه برای اثبات استحباب یکسوره کامل بعد ازحمد،اقامه شده واضح است.لکن،ملاحظه اینکه پیامبر اکرم(ص)و ائمه(ع)عموما براساس آنچه نقل شده،نماز را با سوره کامل میخواندهاند ما را از فتوی برخلاف مشهور باز میدارد،وی در ادامه میگوید: احتیاط طریق نجات است(نکـ:1/336). علامه مجلسی نیز پس از طرح روایات مختلف مربوط به این باب میگوید:اجمالا قول به عدم وجوب سوره کامل از جهت روایی اقوی است.لکن،احتیاط در عدم ترک سوره کامل است(نکـ:82/12). بنابراین،دلالت روایات بر عدم وجوب،تمام است و نمیتوان آنها را نادیده گرفت، 3.اصل عملی.اینکه ما شک داریم،آیا بعد از حمد،خواندن سورهای کامل،واجب است یا نه؟تا وقتی دلیلی قطعی برای اثبات حکمی وجود نداشته باشد،اصل عدم اثبات تکلیف نسبت به آن است.بنابراین،اصل عدم تعیین یکسوره کامل است (نکـ:عاملی،مدارک الاحکام،3/348).
نقد این دلیل.این دلیل یک اصل عملی و دلیل فقاهتی است که رتبه آن بعد از دلیل اجتهادی است.درصورتیکه دلایل قائلان به وجوب و عدم آن،باهم مساوی باشند و در اثر تعارض تساقط کرده یا مجمل شوند،نوبت اصول عملیه خواهد بود (نکـ:شیخ انصاری فرائد الاصول،1/309).البته همانگونه که گذشت این از باب اقل اکثر ارتباطی و محل تخییر است. مؤید دلایل فوق رفتار پیامر اکرم(ص)است که نقل شده در نماز مغرب سوره اعراف را تقسیم کرد و در دو رکعت آن خواند(نکـ:نسائی،2/170؛بیهقی،السنن الکبری،2/392).
توجیه روایات دال بر عدم وجوب از سوی بعضی از فقها
باوجود تمام بودن سند و دلالت روایات دال بر عدم وجوب،برخی از علما آنها را بر تقیه یا بر حالت ضرورت و عجله یا بر نماز نافله حمل کردهاند،حتی وسایل الشیعه آنها را در بابی تحت عنوان جواز اکتفا به حمد فقط یا کمتر از سوره کامل در مورد تقیه جمعآوری کرده است(نکـ:حر عاملی،4/734؛نجفی،9/336).
نقدوبررسی این توجیه
1.به نظر میرسد حمل بر نافله،عجله و...که احتمالا برای پرهیز از مخالفت با مشهور قدما انجام شده است هزینه زیادی را بطلبد،این درحالی است که جمع عرفی بین روایات به گونهای دیگر که خواهد آمد،میسر است و قرینهای بر تأیید این حمل وجود ندارد،زیرا حمل بر تقیه،فرع بر تعارض بین روایات است و در اینجا چنانکه خویی نیز اشاره میکند با جمع عرفی،یعنی حمل دسته اول بر استحباب،تعارض از بین میرود و جایی برای حمل بر تقیه باقی نمیماند (نکـ:کتاب الصلاة،3/299)؛
2.بزرگانی از علمای شیعه،مانند شیخ طوسی و محقق حلی عدم وجوب را پذیرفتهاند که این پذیرش میتواند مؤیدی باشد براینکه اینروایات را نمیتوان به صرف مخالفت با مشهور نادیده گرفته؛
3.توجیه صحیحه علی بن یقطین«اکره و لا بأس به فی النافلة»(حر عاملی،4/737)به دو کار نیاز دارد:الف:مانند بعضی بگوییم در شرایط تقیه یا ضرورت صادر شده است؛ب:مراد از اکراه حرمت است(نکـ:اردبیلی،2/206)و این کار دشواری است.بنابراین،نمیتوان با اعتماد به اینها،با دست کشیدن از ظهور روایات در جواز،آنها را توجیه کرد؛
4.مشکل تر از آن،توجیه صحیحه اسماعیل بن فضل است که میگوید:امام باقر یا امام صادق(ع)امام جماعت ما را به عهده داشت و سوره فاتحه و آخر سوره مائده را خواند.وقتی سلام داد به سوی ما بازگشت و فرمود:هان!آگاه باشید که خواستم شما را آموزش دهم.1کاملا روشن است که چون خواندن سوره کامل مستحب و موجب کمال نماز است،امام(ع)بر آن مداومت داشته است و برای این که مردم گمان نکنند واجب است نیاز بود هم به صورت عملی و هم از روی گفتار، این پندار را دفع کند. این احادیث را بعضی بر تقیه حمل کرده و از عبارت«اردت ان اعلمکم»برای این توجیه،کمک جستهاند،اما این توجیه خلاف ظاهر روایت است،زیرا اگر نگوییم این جمله صراحت دارد،حداقل ظهور در این دارد که امام(ع)خواسته به مردم بفهماند که اکتفا به بعض سوره هم جایز است.بهطوری که،در حدیثی دیگر آمده است که سلیمان بن ابی عبد اللّه میگوید:«صلیت خلف أبی جعفر(علیه السلام)*فقرأ بفاتحة الکتاب و آی من البقرة فجاء أبی فسئل فقال یا بنی إنما صنع ذا لیفقهکم و یعلمکم»(همان).
خلاصه اینکه روایات این باب چند دسته هستند:
1.تعدادی بر عدم وجوب سوره کامل بعد از حمد در نماز واجب دلالت دارند یا به طور کلی حمد را کافی میدانند؛
2.تعدادی دارای نهی از نخواندن سوره کامل است؛ 3.تعدادی دال بر عدم وجوب در صورت ضرورت،عجله یا نافله است؛ 4.روایاتی دارای تفصیل است که در نافله ترک سوره اشکال ندارد،و در نماز واجب مکروه است.حال در مورد نماز واجب بین دسته اول و دوم تعارض وجود دارد، زیرا دسته اول در عدم وجوب ظهور دارد و دسته دوم متضمن نهی از ترک سوره کامل است.سه راه حل برای جمع بین آنها مطرح شد:
الف-حمل روایات جواز بر تقیه یا بر نمازهای نافله،یا حالت اضطرار که اکثر آن را پذیرفتهاند و مجمع الفائدة به آن اشاره کرده استـ(نکـ:2/206)،اما این حمل با ظاهر روایات سازگار نیست و توجیه قابل قبولی برای آن نداریم؛
ب-پذیرش آنچه شیخ طوسی فتوی داده استـ(نکـ:المبسوط،1/107؛النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی،76)،یعنی وجوب تکلیفی سوره کامل بعد از حمد،بدون حکم وضعی.که ترک عمدی آن،هرچند موجب نقص نماز است،لکن،لزوم اعاده را درپی ندارد؛ (نکـ:همین مقاله:13 و 14).«صلی بنا ابو عبد اللّه(علیه السّلام)او ابو جعفر،فقرأ بفاتحة الکتاب و آخر سورة المائدة فلمّا سلم التفت اینا فقال:اما انّی اردت ان اعلّمکم»(حر عاملی،4/738).
ج-حمل روایاتی که بر اکمال فریضه و استحباب سوره کامل در وجوب ظهور دارند.این حمل را صاحب مدارک نیز پسندیده است(عاملی،3/350)و مضمون روایت علی بن یقطین است که امام(ع)فرمود:«اکره و لا بأس به فی النافلة»(حر عاملی،4/731)و نیز نقطه مشترک بین روایات مختلف است.به این ترتیب،جمع دلالی بین روایات میسر میشود.
راه حل برگزیده
ضروری است که بدانیم امر در ندب و نهی در کراهت،کاربرد زیادی دارد،موارد این کاربرد به حدی است که بعضی از دانشمندان اصول گفتهاند صیغهء نهی دال بر مطلق مطلوبیت ترک است نه بیش از آن،یعنی حرمت(نکـ:عاملی جباعی،94؛مظفر،1/61). با عنایت به فراوانی کاربرد نهی در کراهت،حمل سه روایت-که دو تای آن غیر صحیح است یا به محل بحث ارتباط ندارد-بر کراهت باوجود قرائن کافی سادهتر و از مصادیق جمع عرفی محسوب میشود تا حمل روایات صریح در جواز بر نماز نافله و توجیههای دیگر. قرینهای که برای این حمل وجود دارد و در واقع نقطه مشترک بین تمام این روایات است،همان روایات دال بر تفصیل است مثل روایت علی بن یقطین که امام(ع) در مورد تبعیض سوره فرمود:«اکره و لا بأس به فی النافلة».در اینجا در مورد نماز واجب،کلمه اکره به کار رفته،و بعد در مورد نماز نافله،صریحا به جواز حکم شده است و نمیتوان عبارت اکره را بر نمازهای نافله حمل کرد.
قرینهای دیگر روایت منصور بن حازم است که میگوید امام صادق(ع)فرمود: «لا تقرأ فی المکتوبة باقلّ من سورة و لا باکثر»(نکـ:حر عاملی،4/731؛کلینی،3/314). اینروایت باید بر کراهت حمل شود،زیرا متضمن نهی از قرائت کمتر و نیز بیشتر از یکسوره است،درحالیکه،اثکر متأخرین جمع بین دو سوره در یک رکعت را مکروه میدانند نه حرام(نکـ:نجفی،9/354).پس فقره دیگر آن نیز به وحدت سیاق و برای پرهیز از استعمال لفظ مشترک در دو معنی،باید همان حکم را داشته باشد.
قرینه دیگر اشکالاتی است که بر حمل او وارد بود و مانع از پذیرش آن بود.1 قرینهای بعدی،روایات صحیحهای است که دال بر عدم وجوب بسمله،بعد از سوره حمد و در ابتدای سوره بعد،هستند(نکـ:همان،748)که آنها را نیز نمیتوان نادیده گرفت.وانگهی اگر در مورد بحث سوره کامل را واجب ندانیم،مشکل فهم آن روایت نیز حل میشود،چه اینکه روایات دال بر وجوب بسم اللّه بر موردی حمل میشود که انسان تصمیم دارد بعد از حمد،یکسوره کامل بخواند و روایات عدم وجود بسم اللّه را،بر موردی حمل میکنیم که قصد ندارد یکسوره کامل بخواند.در این صورت،روایات دال بر عدم وجوب بسم اللّه،نه با روایات وجوب بسم اللّه تعارض دارد و نه با روایاتی که بسم اللّه را آیهای از هر سوره میداند منافات دارد. صاحب مدارک الاحکام نیز،که روایات دال بر عدم لزوم بسم اللّه را تمام دانسته، میگوید:«و الحق ان هذه الروایات انما تدل علی عدم وجوب قرائة البسملة عند قرائة السورة و ربما کان الوجه فیه عدم وجوب قرائة السورة»(نکـ:3/341).
آخرین قرینه روایاتی است که در بحث قرائت سور عزائم آمده و امام(ع) فرموده است:«اذا بلغ موضوع السجدة فلا یقرأها و ان احبّ ان یرجع فیقرأ سورة غیرها و یدع الّتی فیها السجدة فیرجع الی غیرها»(حر عاملی،4/779)،یعنی وقتی به محل سجده رسید،آن بخش را نخواند و اگر دوست دارد که باز گردد.سوره دیگر بخواند و آنچه را که سجده داشته رها کند.حال امام(ع)فرمود:اگر دلش بخواهد فقط موضع سجده را نخواند که در این صورت سوره ناقص میشود و امام بر این کار صحّة گذاشنه است،پس باید عدم اکمال سوره جایز باشد تا چنین عملی پذیرفته باشد.
نتیجه
نه تنها در نماز نافله و در صورت ضرورت،بلکه در نماز واجب و در شرایط عادی نیز،تکمیل سوره بعد از قرائت حمد واجب نیست و میتوان به خواندن بخشی از یک سوره،شامل سه آیه،یا به اندازه کوچکترین سوره قرآن،اکتفا کرد و این کار موجب بطلان نماز نیست.
فهرست منابع
1.قرآن کریم؛
2.آمدی،علی بن محمد،الإحکام فی اصول الأحکام،مکتب الاسلامی،دمشق،1402 هـ ق؛
3.ابن اثیر جزری،مبارک بن محمد،النهایة فی غریب الحدیث،تحقیق:طاهر احمد زاوی، مؤسسه اسماعیلیان،قم 1364 هـ ش؛
4.ابن انس،مالک،المدونة الکبری،سعاد،مصر،بیتا؛
5.ابن حنبل،احمد،مسند احمد بن حنبل،دار صادر،بیروت،بی تا؛
6.ابن عقیل همدانی،بهاء الدین عبد اللّه،شرح ابن عقیل،بینا،بیجا،بیتا؛
7.ابن منظور،محمد بن مکرم.لسان العرب،نشر ادب حوزه،قم،1363 هـ ش،چاپ اول؛
8.ابن هشام انصاری،جمال الدین،مغنی اللبیب،مکتبه آیت اللّه مرعشی،قم،1405 هـ ق؛
9.ابو داود،سلیمان بن اشعث سجستانی،سنن ابی داود،دار الفکر،بیروت،1990 م، چاپ اول؛
10احسایی،ابن ابی جمهور.غوالی اللآلی،سید الشهداء،قم،1362 هـ ش،چاپ اول؛
11.اردبیلی،احمد مجمع الفایدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان،تحقیق:اشتهاردی و عراقی،جامعه مدرسین،قم 1403 هـ ق؛
12.انصاری،مرتضی،فرائد الاصول،مؤسسه مطبوعات دینی،م،1385 هـ ش، چاپ چهارم؛
13.همو،کتاب الصلاة،لجة التحقیق مؤسسه باقری،قم،1415 هـ ق،چاپ اول؛
14.بخاری،محمد بن اسماعیل،صحیح بخاری،دار الفکر،بیروت،1401 هـ ق؛
15.بنی هاشمی خمینی،سید محمد حسن،توضیح المسائل مراجع،دفتر انتشارات اسلامی،قم 1378 هـ ش،چاپ چهارم؛
16.بهوتی،منصور بن یونس،کشاف القناع،دار الکتب العلمیة،بیروت،1418 هـ ق، چاپ اول؛
17.بیهقی،ابی بکر احمد بن حسین،سنن البیهقی،دار المعرفة،لبنان،بیتا،چاپ اول؛
18.همو،السنن الکبری،تحقیق:یوسف عبد الرحمن مرعشی،بیروت،دار المعرفة، بیتا،چاپ اول؛
19.ترمذی،محمد بن عیسی بن سورة،سنن الترمذی،تحقیق:عبد الرحمن محمد عثمان، دار الفکر،بیروت،1403 هـ ق؛
20.جزیری،عبد الرحمن،الفقه علی المذهب الاربعة،مکتبة البخاریة الکبری،قاهره، بیتا،چاپ سوم؛
21.جصاص،احمد بن علی رازی،الفصول فی الاصول،تحقیق عجل جاسم نمشی،بینا، بیجا،1405 هـ ق،چاپ اول؛
22.جوهری،اسماعیل بن حماد،الصحاح تاج اللغة و صحاح العرییة،تحقیق: احمد بن عبد الغفور عطار،دار العلم للملایین،بیروت،1407 هـ ق،چاپ چهارم؛
23.حجتی،سید محمد باقر،تاریخ قرآن کریم،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،تهران، 1372 هـ ش؛
24.حرّ عاملی،محمد بن حسن،وسایل الشیعة الی مسایل الشریعة،مکتبة الاسلامیة، تهران،1403 هـ ق؛
25.حکیم،سید محسن،مستمسک العروة الوثقی،مکتبة سید مرعشی،قم 1404 هـ ق؛
26.حلی،حسن بن یوسف بن مطهر[علامه]،تحریر الاحکام،طوس،مشهد،بیتا؛
27.همو،تذکرة الفقهاء،مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث،قم،1414 هـ ق؛ 28.همو،مختلف الشیعة،مؤسسه النشر الاسلامی،قم،1413 هـ ق،چاپ اول؛
29.همو،منتهی المطلب،حاج احمد،تبریز،1333 هـ ش؛
30.همو،نهایة الاحکام فی معرفة الاحکام،تحقیق:سید مهدی رجائی،اسماعیلیان،قم، 1410 هـ ق؛
31.حلی،جعفر بن حسن[محقق]،المعتبر فی شرح المختصر،مؤسسه سید الشهداء، بیجا،1364 هـ ش؛
32.حلی،محمد بن حسن بن یوسف بن مطهر[فخر المحققین]،ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد،تحقیق:سید حسین موسوی کرمانی و دیگران،مطبعه علمیه،قم، 1378 هـ ق،چاپ اول؛
33.خوانساری،سید احمد،جامع المدارک فی شرح المختصر النافع،مکتبة الصدوق، تهران،1355 هـ ش،چاپ دوم؛
34.دارمی،عبد اللّه بن بهرام،سنن الدارمی،مطبعة الاعتدال،دمشق،بیتا؛
35.رافعی،عبد الکریم،فتح العزیز فر شرح الوجیز،دار الفکر،بیجا،بیتا؛
36.رعینی،حطاب،مواهب الجلیل،دار الکتب العلمیه،بیروت،1416 هـ ق،چاپ اول؛
37.سجستانی،ابی داود سلیمان بن اشعث،سنن ابی داود،دار الفکر،بیروت،1990 م، چاپ اول؛
38.سعدی ابو حبیب،القاموس الفقهی لغة و اصطلاحا،داار الفکر،دمشق،1408 هـ ق، چاپ دوم؛
39.سمرقندی،علاء الدین،تحفة الفقها،دار الکتب العلمیه،بیروت،1414 هـ ق، چاپ دوم؛
40.سیوطی،جلال الدین عبد الرحمن،الاتقان فی علوم قرآن،تحقیق:محمد ابو الفضل ابراهیم،منشورات الشریف الرضی،بیجا،بیتا؛
41.شریفزاده،محمد باقر،الحاشیة علی کنز العرفان،مرتضوی،تهران،1373 هـ ش؛
42.طباطبایی،سید علی،ریاض المسائل،مؤسسه النشر الاسلامی،قم،1414 هـ ق؛
43.طباطبایی یزدی،سید محمد کاظم،العروة الوثقی،مؤسسه الاعلمی،بیروت، 1409 هـ ق،چاپ سوم؛
44.طریحی،فخر الدین،مجمع البحرین،تحقیق:سید احمد حسینی،مکتب نشر الثقافة الاسلامیة،بیجا،1408؛
45.طوسی،ابی جعفر محمد بن حسن،الاستبصار،دار الکتب الاسلامیه،قم،1363 هـ ش، چاپ چهارم؛
46.همو،تهذیب الاحکام،دار الکتب الاسلامیة،تهران،1365 هـ ش،چاپ چهارم؛
47.همو،الخلاف،مؤسسه نشر اسلامی،قم،1417 هـ ق،چاپ اول؛
48.همو،الرسائل العشر،تحقیق:واعظزاده خراسانی،جامع مدرسین،قم،1404 هـ ق؛
49.همو،المبسوط فی فقه الامامیة،حیدریه،تهران،1387 هـ ق؛
50.همو،النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی،دار اندلس،بیروت،بیتا؛
51.عاملی،سید محمد.مدارک الاحکام.مهر،قم،1410 هـ ق،چاپ اول؛
52.عاملی جباعی،حسن بن زین الدین،معالم الدین و ملاذ المجتهدین،المکتبة العلمیة الاسلامیة،تهران،1378 هـ ق؛
53.عسکری،ابو هلال،معجم الفروق اللغویة،تحقیق:مؤسسه نشر اسلامی،جامعه مدرسین،قم،1412 هـ ق،چاپ اول؛
54.فاروقی،حارث سلیمان،المعجم القانونی،مکتبهء لبنان،بیروت،1410 هـ ق، چاپ دوم؛
55.فاضل هندی،بهاء الدین،محمد بن حسن،کشف اللثام،مکتبة آیت اللّه مرعشی،قم، 1405 هـ ق؛
56.فراهیدی،خلیل بن احمد.کتاب العین،تحقیق:مهدی مخزومی،مؤسسه الهجرة،بی جاء،1409 هـ ق،چاپ دوم؛
57.قلعجی،محمد،معجم لغة الفقهاء،دار النفائس،ریاض،1408 هـ ق،چاپ دوم؛
58.قمی سبزواری،علی بن محمد،جامع الخلاف و الوفاق،تحقیق:حسین حسنی بیرجندی،پاسدار اسلام،بیجا بیتا چاپ اول؛
59.کاشانی،ابو بکر بن مسعود بدایع الصنایع،مکتبة حبیبیة،پاکستان،1409 هـ ق؛
60.کاظمی خراسانی،محمد علی،کتاب الصلاة من افادات النائنی،مؤسسه نشر اسلامی، قم،1411 هـ ق،چاپ اول؛
61.کلینی،محمد بن یعقوب،الکافی،تحقیق:علی اکبر غفاری،دار الکتب الاسلامیه،بیجا، 1388 هـ ق،چاپ اول؛
62.مامقانی،عبد اللّه تنقیح المقال فی علم الرجال،المطبعة المرتضویة،نجف،بیتا؛
63.مجلسی،محمد باقر،بحار الانوار،مؤسسه الوفاء بیروت،1983 م،چاپ دوم؛
64.مظفر،محمد رضا،اصول الفقه،مطابع دار النعمان،نجف،1386 هـ ق،چاپ چهارم؛
65.مکی،محمد[شهید اول]،الدروس الشرعیة،مؤسسهء النشر الاسلامی،قم، 1414 هـ ق،چاپ اول؛
66.همو،الذکری،الشیعة فی احکام الشریعة،مؤسسه آل البیت،لاحیاء التراث،قم، 1419 هـ ق،چاپ اول؛
67.موسوی خمینی،روح اللّه[امام خمینی]،تحریر الوسیلة،قدس محمدی،قم،بیتا؛
68.موسوی خویی،سید ابو القاسم،کتاب الصلاة،دار الهدی،قم،1410 هـ ق،چاپ سوم؛
69.همو،معجم رجال الحدیث.بینا،بیجا،1413 هـ ق،چاپ پنجم؛
70.نجاشی،احمد بن علی،رجال النجاشی،تحقیق:موسی شیری زنجانی،مؤسسه نشر اسلامی،قم،1416 هـ ق،چاپ اول؛
71.نجفی،محمد حسن،جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام،دار الکتب الاسلامیه، تهران،1365 هـ ش،چاپ سوم؛
72.نراقی،محمد عوائد الایام،مکتبه بصیری،قم،1408 هـ ق؛
73.نسائی،احمد بن شعیب،سنن النساء،شرح:جلال الدین عبد الرحمن سیوطی، دار الفکر،بیروت،1348 هـ ق،چاپ اول؛
74.نووی،محی الدین،روضة الطالبین،تحقیق:عادل احمد عبد الموجود،دار الکتب العلمیه،بیروت،بیتا؛
75.همو،المجموع فی شرح المهذب،دار الفکر،بیروت،بیتا؛
76.نیشابوری،مسلم بن حجاج،صحیح مسلم،دار الفکر،بیروت،بیتا.