آيا معراج پيامبر روحاني بوده است يا جسماني ؟

پرسش:
آيا معراج پيامبر روحاني بوده است يا جسماني ؟
پاسخ :
با سلام و عرض ادب و احترام
به عقیده غالب اندیشمندان شیعه ، معراج پیامبر هم جسمانی و هم روحانی بوده است.
براي روشن شدن زواياي مختلف بحث ناچاريم كه در گام نخست، نظرات مختلف مطرح شده در اين باره را ذكر كنيم و در قدم دوم با ذكر ادله و شواهد و قرائن عقیده صحيح را مشخص نماييم.
الف)نظریه ها درباره ي كيفيت معراج پيامبر(ص):
درباره كيفيت معراج رسول گرامي چهار نظريه وجود دارد:
1. معراج پيامبر(ص) در تمام مراحل روحاني بوده است؛ يعني روح به صورت تخليه از جسد، اين عوالم را طي كرده است.
2. معراج پيامبر روحي بوده اما نه به صورت تجرد از بدن بلكه به صورت رؤيا و برزخي بوده و تمام اين عوالم را به صورت رؤيا صادقه سير كرده است.
3. سير پيامبر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصي جسماني و روحاني بوده و از آنجا به بالا به صورت روحاني بوده است.
4. سير حضرت در تمام مراحل جسماني و روحاني بود و همه جا را با تن و روان سير نموده است. اين قول مشهور ميان دانشمندان شيعه است(1).
بررسي اقوال:
نظریه نخست: ظاهرا عده اي كه نتوانسته اند اين سير و معراج را به صورت جسماني هضم كنند با چنين تفسيري كوشيده اند تا اين حقيقت را به نحوي براي افكار عمومي قابل هضم نمايند واز استبعاد آن بكاهند. اما بايد توجه داشت كه قائل شدن به جسمانيت معراج پيامبر(ص) هيچ محذور عقلي را به دنبال ندارد. خصوصا اين كه بشر امروزي در سايه دستيابي به وسايل پيشرفته ي خود از قبيل فضاپيماها توانسته است كه راه آسمان را به روي خود بگشايد و در اين فضاي بي انتها سير كند و چه بسا پيشرفت علم و دانش بشر و اختراع وسايل مدرن تر بتواند بر سرعت و برد سفرهاي فضايي بيفزايد.
و از طرفي اين تفسير، با ظهور برخي از آيات قرآن درباره معراج سازگار نيست. خداوند متعال در سوره اسرا مي فرمايد: «سبحان الذي اسري بعبده ليلا من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي الذي باركنا حوله؛ منزه است خدايي كه شبانگاه بنده ي خود را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصي كه اطراف آن را بركت داده ايم برد»(2).
از آنجا كه متبادر از لفظ «عبد» همان شخصيت خارجي است كه از تن و روان تركيب يافته است(3) لذا تحقق لااقل قسمتي از معراج [سير از مكه تا قدس] به صورت جسماني روشن و واضح است و در كنار اين آيه روايات بسيار صريحي درباره ي جسماني بودن معراج وجود دارد كه راه بر تفاسير ديگر مي بندد(4).
قول دوم: ابن شهر آشوب اين قول را به فرقه ي «جهميه» نسبت داده است(5). همان گونه كه گذشت بر اساس اين تفسير پيامبر اسلام(ص) در رؤياي صادق، سير از مكه به بيت المقدس و از آنجا به آسمان ها و ... به نظاره نشسته اند و در عين حال جسم حضرت در بستر خود آرميده بود و سير نكرد.
مستندات نظریه دوم: دو روايت در اين باره وجود دارد:
1. عايشه نقل مي كند كه «ما فقد جسد رسول الله ولكن اسري بروحه؛ جسد پيغمبر(ص) در شب معراج منتقل نشد ولي روح ايشان به معراج رفت»(6).
2. «ان معاويه بن ابي سفيان كان اذا سئل عن مسري رسول الله قال كانت رؤيا من الله صادقه؛ معاويه در پاسخ به پرسشي درباره ي كيفيت معراج پيامبر گفت اين امر از جمله رؤياهاي صادقه ي الهي بود است»(7).
3. برخي كوشيده اند با همگون سازي معراج پيامبر با ماجراي خواب حضرت ابراهيم كه در قرآن به آن اشاره شده، آن را توجيه كنند پس همان گونه كه به ابراهيم موضوع قرباني كردن فرزندش در خواب اطلاع داده شد(8). حوادث و رويدادهاي شب معراج در خواب به پيامبر عرضه شده است و در قرآن نيز به معراج پيامبر با تعبير رؤيا اشارت رفته است «و ما جعلنا الرؤيا التي اريناك الافتنه للناس؛ ما آن رؤيايي را كه به تو نشان داديم فقط براي آزمايش مردم بود»(9).
اين عده با تطبيق رؤياي مورد اشاره در آيه بر واقعه ي  معراج نتيجه گرفته اند كه معراج پيامبر سيري در عالم رؤيا بوده است.
نقدنظریه دوم:
1. همانگونه كه گذشت ظاهر آيات و روايات گواه بر تحقق لااقل بخشي از معراج به صورت جسماني است و با تأويل به رؤياي صادقه سازگار نيست.
2. اگر واقعه ي معراج صرف رؤيا بود ديگر جا نداشت كه آيات قرآني اين قدر درباره آن اهميت داده و سخن بگويند و در مقام اثبات كرامت درباره ي پيامبر برآيند(10) بنابراين آيات در مقام منت نهادن است و درعين حال ثناي بر خداي سبحان است [سبحان الذي ...] كه چنين پيشامد بي سابقه اي را پيش آورده و چنين قدرت نمايي عجيبي را انجام داده و پرواضح است كه مسأله ي قدرت نمايي با خواب ديدن به هيچ وجه نمي سازد. خلاصه خواب ديدن پيغمبر بي سابقه و قدرت نمايي نيست چون خواب را همه كس چه صالح و چه فاسد مي بيند و چه بسا فاسق و فاجر خواب هايي ببينند كه بسيار عجيب تر از خواب هاي يك فرد متقي باشد(11).
3. تاريخ اسلام نيز گواه صادقي بر تحقق معراج است ؛ زيرا در تاريخ مي خوانيم هنگامي كه پيامبر(ص) مسأله ي معراج را مطرح كرد مشركان به شدت آن را انكار كردند و آن را بهانه اي براي كوبيدن پيامبر دانستند. اين به خوبي گواهي مي دهد كه پيامبر هرگز مدعي خواب يا مكاشفه ي روحاني نبوده وگرنه اين همه سر و صدا وانکار مشرکان نداشت(12).
4. روايات مورد استناد،  به خاطر تعارض آشكار با روايات معارض ديگر، از درجه ي اعتبار ساقط است از اين روست كه ابن شهر آشوب، عائشه را در زمره ي كساني به حساب مي آورد كه قائل به معراج جسماني پيامبرند(13) و وجود روايات روشن معارض باعث شده كه نويسندگان محترم تفسير نمونه دو روايت مذكور را داراي جنبه ي سياسي دانسته و بيان آنها را براي خاموش كردن جنجال درباره ي معراج پيامبر قلمداد كرده اند، نه اين كه واقعا چنين معاني مورد قبول گويندگان آن باشد(14).
جالب آن كه اضطراب در روايت عايشه به گونه اي است كه در نسخه اي از آن آمده است «من بدن رسول خدا را از بسترم غايب نديدم و در آن شب خداوند روح او را به معراج برد» اشکال اساسی اين روايت آن است كه تمام راويان حديث و تاريخ نويسان اتفاق كلمه دارند كه معراج قبل از هجرت به مدينه واقع شده در حالي كه ازدواج رسول خدا با عايشه پس از هجرت و در مدينه آن هم پس از گذشت مدتي از هجرت اتفاق افتاده است(15).
اما نظریه سوم و چهارم:
در اين باره بايد گفت كه ظاهر آيه اول سوره اسراء، همچنان كه گذشت و نيز روايات متعدد، بر اثبات جسماني بودن مرحله ي اول معراج پيامبر يعني سير از مسجد الحرام تا مسجد الاقصي دلالت دارد پس جسماني بودن اين مقدار از معراج را مي توان قطعي دانست اما سخن درباره ي مراحل بعدي معراج است كه آيا جسماني بوده و يا به نحو روحاني تحقق يافته است؟ در اين باره مشهور دانشمندان و محققان اسلامي با توجه به ظهور روايات و نيز استشمام چنين معنايي از آيات سوره نجم كه بيانگر مراحل بعدي سير پيامبر است؛ نظريه ي جسماني بودن ساير مراحل معراج پيامبر را پذيرفته اند(16).
در عين حال با توجه به برخي روايات و نيز بعضي تفاسير از آيات سوره نجم نمي توان نظريه روحاني بودن ساير مراحل معراج را به طور قطع مردود دانست . به همین خاطر برخي از دانشمندان اين نظريه را پذيرفته اند و علامه طباطبايي اين تفسير را جايز شمرده و آن را محتمل مي دانند. البته در صورتي كه اين روحاني بودن به معناي نظریه دوم يعني حالت خواب تفسير نگردد. (17).

پي نوشت ها:
1. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 6، ص 178، مؤسسه امام صادق، قم، چاپ اول 1375.
2. اسراء ، آيه 1.
3. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 6، ص 178.
4. ر.ك: بحارالانوار، ج 18، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404ق.
5. ابن شهر آشوب مازندراني، المناقب، ج 1، ص 176، انتشارات علامه، قم 1379.
6. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 284، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404ق.
7. طبري، محمد بن جرير، تفسير طبري، ج 15، ص 16
8. صافات، آيه 102.
9. اسراء، آيه 60.
10. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ج 13، ص 32، مطبوعاتي اسماعيليان قم.
11. موسوي همداني، محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، ج 13، ص 29، دفتر انتشارات اسلامي، ج 5، 1374.
12. ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 12، ص 15، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و دوم.
13. ابن شهر آشوب مازندراني، المناقب، ج 1، ص 176، انتشارات علامه، قم 1379.
14. ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 12، ص 15، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و دوم.
15. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 13، ص 24، مطبوعاتي اسماعيليان قم.
16. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 288، مؤسسه الوفاء، بيروت 1404ق.
17. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 13، ص 32، مطبوعاتي اسماعيليان.

نظرات (1)

This comment was minimized by the moderator on the site

بهتر بود پاورپونت هم داشت:p:p:p

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت