پاسخ به سوالات و شبهات پیرامون معاد

پاسخ های علامه طباطبایی به سوالات
معاد
علائم قيامت

س 388 - خداوند متعال مى فرمايد: فارتقب يوم تاءتى السمائ بدخان مبين يغشى الناس ، هذا عذاب اءليم . (دخان : 10 و 11)
- پس در انتظار روزى باش كه آسمان دودى نمايان بر مى آورد، كه مردم را فرا مى گيرد. اين است عذاب پر درد.
آيا اين عذاب تا به حال نازل شده ، يا بعد از اين واقع خواهد شد؟
ج - از كلمه (فارتقب ): (يعنى در انتظارش باش )، برمى آيد كه هنوز واقع نشده است .

س 389- آيا تا روز قيامت واقع مى شود؟
ج - بله به حسب ظاهر آيه ، وعيد است به عذابى كه عبارت است از آمدن دخان مبين از آسمان كه (يغشى الناس ) يعنى همه مردم را فرا مى گيرد، و ظاهرا چنين واقعه اى بعد از حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم و قبل از قيام قيامت واقع خواهد شد.

س 390- آيا از گفتار خداوند متعال در چند آيه بعد از آيه گذشته بر نمى آيد كه اين امر واقع شده است ، آنجا كه مى فرمايد: ثم تولوا عنه و قالو: معلم مجنون (دخان 14)
پس از او روى برتافتند و گفتند: اين ، تعليم يافته اى ديوانه است .
ج - آيه ابا ندارد، ولى اشعار دارد كه اين عذاب بعد از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم واقع خواهد شد، و هنوز واقع نشده است و اينكه (تاءتى السماء بدخان ) يعنى آسمان دود برمى آورد، آن هم با وصف (مبين ) يعنى آشكارا، و علاوه بر اين (يغشى الناس ) يعنى همه مردم و اهل عالم را فرا مى گيرد.

س 391- آيا وقتى سد ياءجوج و ماءجوج بسته شد كه راه جنگى ديگر براى حمله وجود نداشت ؟
ج - يك تنگه بيشتر نبود روى آن سدى نباشد و براى استحكام لابلاى آن آهن استعمال شد، چنان كه خداوند متعال از زبان ذوالقرنين مى فرمايد: آتونى زبر الحديد...) (كهف : 96): (و قطعات بزرگ آهن را بياوريد...) و در عالم پنج سد زده شد، يكى سد بابل و ديگرى سد دانيال در شهر تفليس ك و ديگر سد ياءجوج و ماءجوج ، و دو سد ديگر كه همه آنها به مرور زمان از هم پاشيده شد، و اين ، يكى از اشراط ساعت و علائم قيامت است .(154)

حقيقت معاد و تفاوت هاى نظام قيامت با دنيا

س 392- آيا صور نوعى بعد از خروج از عالم نيز ماده دارند؟
ج - وجود برزخى و مجرد است ، صور نوعى مادى نداريم .

س 393- پس چرا در منظومه سبزوارى قدس سره چنين آمده است ؟
چ - در منظومه چنين چيزى نيست و نبايد باشد، صورتهاى نوعى ماده ندارد.

س 394- آيا جمله (على اءن نسوى بنانه ) در آيه اءيحسب الانسان اءن لن نجمع عظامه ؟! بلى قادرين على اءن نسوى بنانه . (قيامت : 3 و 4): (آيا انسان مى پندارد كه هرگز ريزه استخوانهايش را گرد نخواهيم آورد؟! آرى ، ما توانايى آن را دارمى كه (خطوط) سرانگشتان او را درست (و بازسازى ) كنيم .) ظهور در ماده ندارد؟
ج - اكل و شرب از اين بالاتر است . خداوند سبحان مى فرمايد: ثم انكم اءيها الضالون المكذبون ، لاكلون من شجر من زقوم ، فمالئون منها البطون ، فشاربون عليه من الحميم ، فشاربون شرب الهيم ...) (واقعه : 51 55)
- آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز، قطعا از درختى كه از ز قوم است خواهيد خورد، و از آن شكمهايتان را پر خواهيد كرد، و روى ان از آب جوش مى نوشيد (مانند) نوشيدن شتران تشنه .

س 395- خداوند سبحان در جاى ديگر درباره درخت (زقوم ) مى فرمايد: انها شجرة تخرج فى اءصل الجحيم . (صافات : 64)
- آن ، درختى است كه در قعر آتش سوزان مى رويد.
سؤ ال اين است كه چگونه درخت در اصل جحيم و در قعر آتش سوزان مى رويد؟!
ج - اگر خدا بخواهد، مى شود.

س 396- خداوند متعال بعد از آيه گذشته باز در تفسير درخت (زقوم ) مى فرمايد: طلعها كاءنه رؤ وس الشياطين . (صافات : 65)
- ميوه اش گويى چون كله هاى شياطين است .
معناى اين آيه چيست ؟
ج - يعنى ميوه هاى آن به صورت سر شيطان است ، در سوره واقعه مى فرمايد: لاكلون من شجر من زقوم ، فمالئون منها البطون (واقعه گ 52 و 53) قطعا از درختى كه از ز قوم است خواهيد خورد، و از آن شكمهايتان را پر خواهيد كرد. يعنى با غذا شكمهايشان پر مى شود، و با حميم جهنم از آنها پذيرايى مى شود. تشريفات مهمانى آنها اين است ، ميوه آنها نيز به صورت سرهاى شياطين است !

س 397- در دنيا كه درخت در آتش سبز نمى شود؟
ج - همه آيات عالم آخرت ، نظامى دارد كه مغاير نظام امروز عالم است ما است . براى نمونه در عالم دنيا خيلى چيزها امكان ندارد صد سال بيشتر بماند، ولى در آنجا صدها هزار سال ممكن است بماند، بلكه جوانتر هم مى شود؛ بنابراين ، اينكه درخت ، در قعر جهنم سبز شود و ميوه دهد، نظامى است مخصوص به عالم جهنم و ربطى به دنيا ندارد كه مورد اشكال شود.

س 398- در ادامه آيات مربوط به ز قوم در سوره صافات آمده است : انهم اءلفوا آباءهم ضالين (صافات : 69)
آنها پدران خود را گمراه يافتند.
آيا در قعر جحيم واقع شدن درخت ، و پيروى آنان از پدران گمراهشان به هم ربط دارد؟ اگر هست چيست ؟
ج - ناچار بايد مناسبتى بين ان دو باشد، مناسباتى بين نظام آنجا و نظام اينجا وجود دارد، بايد فكر كرد و ديد كه چه ربطى بين اين دو وجود دارد.

س 399- مرجع ضمير (انهم ) در اين آيه با مرجع ضمير آيه قبل ، يكى است .
ج - خوب ، باشد.

چگونگى بازگشت امور به خداوند در قيامت

س 400- خداوند مى فرمايد: اءلا الى الله تصير الاءمور. (شورى : 53)
آگاه باشيد كه همه كارها به خدا مى گردد.
چگونه در روز قيامت ، امور به سوى خداوند متعال بازگشت مى كند؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد: لقد كنت فى غفلة من هذا، فكشفنا عنك غطاءك ، فبصرك اليوم حديد. (ق .22)
واقعا كه از اين حال ، سخت در غفلت بودى ، ولى ما پرده را از جلوى چشمانت برداشتيم ، لذا امروز ديده ات تيز است .
بنابر آيه شريفه فوق الآن هم (الى الله تصير الاءمور.) الآن هم قيامت بر پا است ، و قيامت به عالم احاطه دارد، منتهى ما پشت پرده هستيم و در قيامت پرده برداشته مى شود.
اساسا آياتى كه در قيامت كبرى ظهور دارند، در روايات در سه معنى استعمال شده اند:
1- قيامت كبرى .
2- رجعت .
3- ظهور حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه الشريف .
مانند اين آيه كه مى فرمايد: و يوم نحشر من كل امة فوجا ممن يكذب بآياتنا، فهم يوزعون (نمل : 83)
و آن روز كه از هر امتى ، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده اند، محشور مى گردانيم ، پس آنان نگاه داشته مى شوند تا همه به هم پيوندند.
اين آيه شريفه مى فرمايد: از هر امت دسته اى را محشور مى كنيم ، و اين با قيامت كبرى قابل تطبيق نيست ، زيرا خود قرآن در وصف قيامت مى فرمايد: و حشرناهم فلم نغادر منهم اءحدا. (كهف : 47)
و همگان را محشور مى كنيم و هيچ كس را باقى نمى گذاريم .

رجوع به جهنم نيز، رجوع به خداست

س 401- خداوند متعال مى فرمايد: انا لله و انا اليه راجعون (بقره : 156)
ما از آن خدا هستيم ، و به سوى او باز مى گرديم .
ترديدى نيست كه اين معنى نسبت به بهشتيان درست است ، ولى نسبت به كسانى كه به جهنم مى روند، چگونه (انا اليه راجعون ) تصور مى شود؟
ج - (انا لله ) يعنى ما مملوك خدايم و او شريك ندارد، و (انا اليه راجعون ) يعنى همه به سوى خدا رجوع مى كنيم . و رجوع به جهنم نيز، رجوع به خداست ؛ زيرا خداوند متعال به تمام موجودات از جمله جهنم احاطه دارد، چنانكه مى فرمايد:
(انه بكل شى ء محيط) (فصلت : 54)
- و او به هر چيز محيط است .

س 402- آيا نديدن بهشت و نعمتهاى بهشتى براى اشخاصى كه رحمت و مغفرت پروردگار شامل حالشان نمى شود، با گفتار پروردگار كه مى فرمايد: فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد (ق : 22): (پس ما پرده را از جلوى چشمانت برداشتيم ، لذا ديده ات تيز است .) منافات ندارد؟
ج - خير، نديدن بهشت با (بصرك اليوم حديد) منافات ندارد؛ زيرا آنان عذاب را مى بينند، و بصيرت و چشم دلشان به ديدن جهنم ، حديد و تيز است .

چرا معاد؟!

س 403- چرا روح بعد از بيرون آمدن از بدن و استكمال ، دوباره به بدن باز مى گردد؟
ج - براى اينكه مجازات خود را ببيند. اثر اعمال در نفس انسان نقش بسته است ، در برزخ كه مانند بازداشتگاه قبل از دادگاه است ، آنها را به صورت خاص و در قيامت به صورت ديگر مشاهده مى كند و دليل هاى نقلى و سمعى بسيار در سراسر قرآن بر اين مطلب دلالت دارد.

نمونه اى از آياتى كه بر معاد دلالت مى كنند

س 404- از دو آيه شريفه ذيل ، كداميك بيشتر بر معاد دلالت دارد؟
خداوند سبحان در جايى مى فرمايد: كما بداءكم تعودون (اعراف : 29)
همان گونه كه شما را پديد آورد، (به سوى او) باز مى گرديد.
و در جاى ديگر مى فرمايد: بلى قادرين على اءن نسوى بنانه (قيامت : 4)
آرى ما توانايى آن را داريم كه (اثر) سرانگشتان او را درست (بازسازى ) كنيم .
ج - يا هر دو! خداوند بعد از آيه نخست مى فرمايد: فريقا هدى ك و فريقا حق عليهم الضلالة . (اعراف : 30)
- گروهى را هدايت نموده ، و گروهى گمراهى بر آنان ثابت شده است .
يعنى همان گونه كه در (عالم ذر) دو دسته بودند: فريقا هدى ، فريقا حق عليهم الضلالة در بازگشت نيز همين طور خواهند بود.

س 405- كدام آيه بيشتر بر معاد دلالت دارد؟
ج - (تعودون ) نص در معاد است ك چنانكه (على اءن نسوى بنانه ) نيز نص است ، آيه نخست مى فرمايد: به همان صورت كه خداوند در وحله اول شما را آفريد، در آخر نيز به همان طور عود مى كنيد، و مساءله عود با مساءله بداء ارتباط دارد، و به همان برمى گردد.
آيه ديگر هم مى فرمايد: اءيحسب الانسان اءن لن نجمع عظامه ؟! بلى قادرين على اءن نسوى بنانه . (قيامت : 3 و 4)
آيا انسان مى پندارد كه هرگز ريزه استخوان هايش را گرد نخواهيم آورد؟! آرى ، (بلكه ) توانايى آن را داريم كه (خطوط) سرانگشتان او را درست (بازسازى ) كنيم .
خداوند متعال حكمت عجيبى در ميان سرانگشتان بشر به كار برده است .

پاداش اعمال در دنيا و آخرت

س 406- آيا انسان در دنيا به سزاى اعمال خود مى رسد و جزاى عمل خود را در دنيا مى بيند؟
ج - همه جريانهايى كه انسان در آخرت مى بيند، در دنيا هم مى بيند، زيرا حساب و جزاى عمل پهلوى عمل گذاشته شده ولى در نظر ما روى آن پرده كشيده شده است ، خداوند متعال مى فرمايد: وجعلنا من بين ايديهم سدا، و من خلفهم سدا، فاءغشيناهم ، فهم لايبصرون . (يس : 9)
- و ما فرا روى آنها سدى و پشت آنان سدى نهاده و پرده اى بر چشمان آنان فروگسترده ايم ، لذا نمى توانند ببينند.
اينها واقعا وجود دارد ولى ما نمى بينيم ، خداوند متعال مى فرمايد: اذا الاءغلال فى اءعناقهم ... (غافر: 71)
- آن هنگام كه غل ها در گردنهايشان افتاده است .
همچنين مى فرمايد: انا جعلنا فى اعناقهم اغلالا، فهى الى الاءذقان ، فهم مقمحون (يس : 8)
- ما در گردنهاى آنان تا چانه هايشان غلهايى نهاده ايم ، به طورى كه سرهايشان را بالا نگاه داشته و ديده فرو هشته اند.
خوبى ها و زشتى هاى اعمال حقيقتا وجود دارد، ولى ما از آنها در غفلتيم ، توجه داريم ولى از توجه خود غافليم . خداوند متعال مى فرمايد:

 لقد كنت فى غفلة من هذا، فكشفنا عنك غطاءك ، فبصرك اليوم حديد (ق : 22)
- واقعا كه از اين حال ، سخت در غفلت بودى ، ولى ما پرده را از جلوى چشمانت برداشتيم لذا ديده ات امروز تيز است .

س 407- آيا اثر اعمال (اعم از ثواب و عقاب ) در دنيا بر آنها مترتب مى شود، يا در آخرت ؟
ج - ثواب يا عقاب كه بر عمل خوب يا بد مترتب مى شود، در همين دنيا مترتب مى شود و وجود دارد ولى ما نمى بينيم . خداوند متعال مى فرمايد: لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطائك ، فبصرك اليوم حديد (ق : 22)
زيرا غفلت در صورتى است كه انسان چيزى را ببيند و به آن توجه داشته باشد، سپس از نظرش برود و از آن غفلت كند. در اين آيه شريفه نيز خداوند متعال نمى فرمايد: (نبود و اينك به وجود آمده )؛ بلكه مى فرمايد: (از آن در غفلت بودى و اكنون در آخرت حجاب غفلت از چشم دلت برداشته شده است و حقيقت امر را كه از آن غافل بودى عيانا مشاهده مى كنى .) و ممكن است براى اهل يقين در همين دنيا حجاب برداشته شود و با چشم دل و بصيرت ، آثار اعمال را مشاهده كنند؛ چنانكه خداوند مى فرمايد: كلا لو تعلمون علم اليقين ، لترون الجحيم (تكاثر: 5 و 6)
- هرگز چنين نيست ، اگر علم اليقين داشتيد، به يقين دوزخ را مى ديديد.
و خداوند اين حالت را به حضرت ابراهيم عليه السّلام عطا نموده ، لذا مى فرمايد: و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الاءرض ، وليكون من الموقنين (انعام : 75)
- و اين گونه ملكوت آسمانها و زمين را به حضرت ابراهيم نمايانديم ، تا (او به مقامات والا نايل ) و از اهل يقين گردد.
بنابراين ، هرگاه انسان يقين پيدا كند و از اهل غفلت نباشد، عقابها و ثوابهايى را كه متوجه اعمال است خواهد ديد. و راه به دست آوردن يقين ، بندگى خداست .

جزاء يا تجسم ؟

س 408- خداوند متعال مى فرمايد: و ان تبدوا ما فى اءنفسكم اءو تخفوه ، يحاسبكم به الله (بقره : 284)
- و اگر آنچه در دلهاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به ان محاسبه مى كند.
چگونه انسان از آنچه در دلهاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به ان محاسبه مى كند. چگونه انسان از آنچه كه در دل دارد (خواطر و حديث نفس ) و به زبان نياورده و بر اساس آن عمل نكرده ، مورد حساب و بازخواست قرار مى گيرد؟
ج - آنچه مورد حساب و بازخواست قرار مى گيرد، خطورات نفس كه گذرا و غير ثابت هستند نمى باشد، بلكه مقصود حالات و اثراتى است كه در اثر اعمال بر نفس انسانى نقش بسته و سبب رشد نفس گرديده است ، و انها ثابت هستند و همانا مورد حساب و مؤ اخذه قرار مى گيرند، چه براى انسان ظاهر باشد يا پنهان ؛ و چه انسان از حال خويشتن با خبر باشد يا خير. خداوند متعال مى فرمايد: يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء (آل عمران : 30)
- روزى كه هر كس آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده ، حاضر مى يابد. نيز مى فرمايد: بل الانسان على نفسه بصيرة و لو اءلقى معاذيره (قيامت : 14 و 15)
- بلكه انسان خود بر نفس خويشتن بيناست ، هر چند دست به عذر تراشى زند.
البته در هنگام حساب و بازخواست و روز قيامتك رازها همگى فاش خواهد گشت ، چنانكه مى فرمايد: يوم تبلى السرائر (طارق : 9)
- روزى كه رازها همه فاش خواهد شد.

س 409- آيا جزاى اعمال (اعم از ثواب و عقاب ، و بهشت و جهنم ) غير از اعمال و به صورت پاداشت است ، يا خود اعمال است كه در آنجا مجسم مى شوند؟
ج - از آيات و روايات فراوان استفاده مى شود كه جزاى اعمال به خود اعمال است . خداوند متعال مى فرمايد: لا تعتذروا اليوم ، انما تجزون ما كنتم تعملون . (تحريم : 7)
- امروز عذر نياوريد، زيرا شما به همان اعمالى كه انجام مى داديد، پاداش داده مى شويد.
همچنين مى فرمايد: ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون (بقره : 281)
- پس هر كس آنچه را كه انجام مى داد كاملا مى ستاند و آن ها مورد ستم قرار نمى گيرند.
نيز مى فرمايد: يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا، و ما عملت من سوء... (آل عمران : 30)
- روزى كه هر كس آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده ، همه را حاضر شده مى يابد.
يا اينكه در ديگر جاى مى فرمايد: ان الذين ياءكلون اموال اليتامى ظلما، انما ياءكلون فى بطونهم نارا. (نساء: 10)
- كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند، در حقيقت جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مى برند.
و نيز مى فرمايد: فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره ، و من يعمل مثقال ذرة شرا يره . (زلزال : 7 و 8)
- پس هر كس هم وزن ذره اى كار نيك بجا آورد، آن را مى بيند، و هر كس هم وزن ذره اى كار بد انجام دهد، آن را مى بيند.
همچنين مى فرمايد: فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة (بقره : 24)
پس از آتشى كه سوختش مردمان و سنگ ها هستند، بپرهيزيد.
باز مى فرمايد: اولئك ما ياءكلون فى بطونهم الا النار. (بقره : 174)
- جز اين نيست كه آنان در شكم خود آتش فرو مى برند.
در مقابل از بعضى آيات استفاده مى شود كه پاداش را به ثواب و عقاب و بهشت و جهنم مى دهند. چنان كه مى فرمايد: جزاء بما كانوا يعملون . (واقعه : 24)
- اينها پاداشى است در برابر آنچه انجام مى دادند.

چگونه عمل كوچك موجب خسران ابدى مى گردد؟

س 410- چگونه عمل كم يا كوچك ، باعث حرمان ابدى و خسران دايمى در آخرت مى گردد؟
ج - گاهى خود عمل به گونه اى است كه و بال و حرمان و خسران هميشگى را به دنبال دارد، مثلا مانند كسى كه در دنيا چاقو را در چشم يا گوش خود فرو برد و خود را كور يا كرد نمايد. اين كار هر چند در مدت كم انجام گرفته ، ولى عمل به گونه اى است كه موجب كورى يا كرى مادام العمر مى شود.

پاداش اهل كتاب در قيامت

س 411- آيا اگر اهل كتاب ، خدا را عبادت كنند، و اعمال صالح بجا آورند، در آخرت پاداش نيكو خواهند داشت ؟
ج - قبولى و پاداش اعمال مقيد به داشتن ايمان است ، و عمل صالح بدون ايمان اثرى ندارد. چنانكه خداوند متعال مى فرمايد: فمن يعمل من الصالحات و هو مؤ من ، فلا كفران لسعيه ، و انا له كاتبون (انبياء: 94)
پس هر كس كارهاى شايسته انجام دهد، و مومن هم باشد، سعى و تلاش او مورد ناسپاسى قرار نخواهد گرفت ، و ما پاداش اعمال او را ثبت مى كنيم .

س 412- اهل كتاب كه مسلما به خداوند ايمان دارند، پس بايد اعمال صاحل آنها قبول گردد، و مستحق اجر و ثواب اخروى باشند، پس چرا به آنان پاداش اخروى داده نمى شود؟
ج - ايمان به تمام انبياء عليهم السلام از جمله حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم جزو ايمان به خداست و از آن جدا نيست ، خداوند متعال كسانى را كه تنها به برخى از انبياء عليهم السلام ايمان آورده و به بعضى ديگر ايمان ندارند، كافر دانسته و مى فرمايد: ان الذين يكفرون بالله و رسله ، و يريدون ان يفرقوا بين الله و رسوله و يقولون ن ومن ببعض و نكفر ببعض و يريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا، اولئك هم الكافرون حقا و اعتدنا للكافرين عذابا مهينا (نساء: 150 151)
كسانى كه به خدا و پيامبرش كفر مى ورزند، و مى خواهند ميان خدا و پيامبرانش جدايى اندازند، و مى گويند: ما به بعضى ايمان داريم ، و بعضى را انكار مى كنيم ، و مى خواهند ميان اين دو راهى براى خود اختيار كنند، آنان در حقيقت كافرند، و ما عذابى خوار كننده اى براى كافران مهيا ساخته ايم .

پاداش مخترعين و مكتشفين ملحد

س 413- آيا كفار و ملحدينى كه چيزى را از اختراع يا اكتشاف مى كنند و خدمت به خلق مى نمايند پاداشى نزد خدا دارند؟
ج - خداوند متعال ، بندگى و خدمت به خود را مى خواهد، و به آن پاداش مى دهد؛ نه خدمت به خلق را، خداوند سبحان خطاب به همه انسانها مى فرمايد: ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم ، فاعبدون (انبياء: 92)
اين است امت شما كه امتى يگانه است ، و منم پروردگار شما، پس تنها مرا بپرستيد.

نحوه تكون ، درك و شعور و حشر حيوانات

س 414- آيا مبداء تكون ماده حيوان نيز مانند انسان (طين ) بود؟ و آيا آنها هم تكليف يا حشر دارند؟
ج - خداوند متعال راجع به حيوانات مى فرمايد: و ما من دابه فى الارض ، و لاطائر يطير بجناحيه الا امم امثالكم ، ما فرطنا فى الكتاب من شى ء، ثم الى ربهم يحشرون (انعام : 38)
و هيچ جنبده اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند، مگر آنكه آنها نيز گروه هاى مانند شما هستند، ما هيچ چيزى را در كتاب (لوح محفوظ) فرو گذار نكرده ايم ، سپس همه به سوى پروردگارشان محشور خواهند گرديد.
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه آنها گروههايى مانند شما هستند. (امم امثالكم ) هم تكليف و هم حشر دارند، زيرا مى فرمايد: (ثم الى ربهم يحشرون )؛ اما سنخ و چگونگى تكليف آنها معلوم نيست . همچنين مى فرمايد: الم تر ان الله يسبح له من فى السموات و الارض ، و الطير صافات ، كل قد علم صلاته و تسبيحه ، و الله عليم بما يفعلون (نور: 41)
مگر نمى دانى كه هر كه (و هر چه ) در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مى گويند، و پرندگان نيز در حالى كه در آسمان پرگشوده اند تسبيح او مى گويند؟ هر يك نيايش و تسبيح خود را مى داند، و خدا به آنچه مى كنند داناست .
و نيز مى فرمايد: تسبيح له السموات السبع و الارض و من فيهن ، وان من شى ء الا يسبح بحمده ، و لكن لاتفقهون تسبيحهم (اسراء: 44)
آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كسى كه در آنهاست او را تسبيح مى گويند، و هيچ چيز نيست مگر اينكه به ستايش ، تسبيح او را مى گويد ولى شما تسبيح آنها را در نمى يابيد.
منظور از اين تسبيح ، تسبيح تكوينى نيست كه هر موجودى به زبان حال خضوع و خشوع دارد و آيه و نشانه حق سبحانه است ، زيرا اين معنى را كافر نيز درك مى كند، در حالى كه در آيه شريفه مى فرمايد: ولكن لاتفقهون تسبيحهم

س 415- آيا تمام موجودات ، خصوصا پرندگان درك و شعور دارند كه خداوند مى فرمايد: الم تر ان الله يسبح له من فى السموات و الارض و الطير صافات ، كل قد علم صلوته و تسبحه . (نور: 41)
ج - يكى از پرندگان (هدهد) است كه خداوند متعال در قرآن كريم ذكر نموده و بسيارى از معارف الهى در گفتار و رفتارش با حضرت سليمان عليه السّلام گنجانده شده است ، و همچنين در كلام مورچه (نمل : 18)؛ كه نشان دهنده آن همه شعور و ادراك (ادراك خيالى جزئى و ادراك عقلى كلى ) آن دو حيوان مى باشد.
هدهد در جايى ، زنى را ذكر نموده و سلطنت و تخت او را ياد آور شده و مى گويد: انى وجدت امراه تملكهم ، و اوتيت من كل شى ء، و لها عرش عظيم . (النمل : 23)
من زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت مى كرد، و از هر چيزى به او داده شده بود، و تختى بزرگ داشت .
بعد، از قوم او و سجده شان براى آفتاب ياد مى كند و مى گويد: وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون الله (نمل : 24)
او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مى كنند.
سپس از شيطان و تزيين اعمال آن قوم توسط او خبر داده و سخن از هدايت و ضلالت به ميان آورده و مى گويد: و زين لهم الشيطان اعمالهم ، فصدهم عن السبيل ، فهم لايهتدون (نمل : 24)
شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان رااز راه (راست ) باز داشته بود، در نتيجه (به حق ) راه نيافته بودند.
آنگاه خداوند متعال ، وحدانيت ، قدرت ، ربوبيت و عرش عظيم او را يادآور شده و مى گويد: الا يسجدوا الله الذى يخرج الخبا فى السموات و الارض ، ويعلم ما تخفون ما تعلنون ، الله لا اله الا هو رب العرش العظيم . (نمل : 25 و 26)
چرا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى آورد، و آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى كنيد مى داند، سجده نكنند، خداى يكتا كه معبودى جز او نيست و پروردگار عرش بزرگ است .
و همچنين حضرت سليمان عليه السّلام به او فرمان مى دهد كه نامه به آن قوم برساند سپس نظر كند كه چه پاسخ مى دهند، چنانكه قرآن شريف مى فرمايد: اذهب بكتابى هذا فالقه اليهم ثم تول عنهم ، فانظر ماذا يرجعون . (نمل : 28)
اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن ، آنگاه از شيطان روى برتاب ، پس ببين چه پاسخ مى دهند.
پر واضح است كه اين همه ، بدون شعور و فهم و درك ممكن نيست ، هر چند امام رازى اصرار دارد كه اين درك و شعور و فهم ، و القاى اين گونه مطالب تنها در همان مدت كوتاه بوده . هدهد قبل و بعد از آن چنين درك و شعورى را نداشته است .
و اين در حالى است كه خداوندمتعال در آيه ديگر مى فرمايد: كل قد علم صلاته و تسبيحه . (نور: 41)
همه ستايش و نيايش خدا را مى دانند.
و نيز در جاى ديگر مى فرمايد: و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لاتفقهون تسبيحهم . (اسراء: 44)
و هيچ چيز نيست مگر آنكه با ستايش خدا، تسبيح او را مى گويد، ليكن شما تسبيح آنها را در نمى يابيد.
چنانكه از آيات ديگر بر مى آيد كه عالم نباتى بلكه همه عالم از حيوانات و نباتات گرفته تا جمادات ، درك و شعور دارند. خداوند متعال مى فرمايد: حتى اذا ما جاؤ وها، شهد عليهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما كانوا يعملون ، و قالوا لجلودهم ؛ لم شهدتم علينا؟ قالوا: انطقنا الله الذى انطق كل شى ء (فصلت : 20 و 21)
تا اينكه وقتى به آن (آتش جهنم ) مى رسند، گوشها و ديگان و پوستشان به آنچه مى كرده اند، بر ضدشان گواهى مى دهند، و آنها به پوست بدن خود مى گويند: چرا بر ضد ما شهادت داديد؟ مى گويند: همان خدايى كه هر چيزى را به زبان آورد، ما را گويا گردانيد.
زيرا نطق ، بدون شعور و درك امكان ندارد؛ زيرا لازمه تحمل شهادت در دنيا و نيز اداى شهادت در آخرت ، داشتن شعور است .
و در جاى ديگر مى فرمايد: يومئذ تحدث اخبارها بان ربك اوحى لها. (زلزال : 4 و 5)
آن روز زمين خبرهاى خود را بازگو مى كند، چرا كه پروردگارت بدان وحى نموده است .
اين از نظر قرآن كريم . عمليات و تجربيات علمى نيز نشان مى دهد كه گياهان فهم و درك و شعور دارند.
بوته گل گلدانى را در هر شبانه روز چند بار تهديد كرده اند كه تو را از بين مى بريم ، آب نمى دهيم و آزمايش كرده اند ديده اند رفته رفته برگهاى گل پژمرده شده و گل رنجور گرديده است . بعد به گل بشارت داده اند كه تو را نگه مى داريم ، آب مى دهيم ، رسيدگى مى كنيم و امثال اينها، ديده اند، كم كم بوته دوباره به حالت عادى خود بازگشته است . اين گونه اتصال و ارتباط انسان با نبات خيلى مهم است . البته روشن است كه درك گياهان به گوش و زبان نيست .
زمانى كه در نجف اشرف مشرف بودم ، كتابى در (فلاحت روميه ) كه به عربى ترجمه شده بود به دستم رسيد. مؤ لف در مقدمه آن كتاب نوشته بود كه مطالب كتاب از اسرار طبيعت است و به تجربه ثابت شده است .
يكى از مطالب آن كتاب اين بود كه اگر درخت ميوه دارى بار نداد، علاج بار دادن آن اين است كه يك نفر پاى درخت بايستد و صاحب درخت تيشه يا تبرى به دوش بگيرد و به سوى درخت بيايد. وقتى نزديك درخت رسيد كسى كه پاى درخت ايستاده به او بگويد: (فلانى ، چه كار مى خواهى بكنى ؟) و او جواب دهد: (مى خواهم اين درخت را از جا بكنم ، چون بار نمى دهد و خشك شده است ). بعد آن شخص از درخت شفاعت كند و بگويد: (اين دفعه آن را ببخش ، سال ديگر، بار خواهد داد، اگر بار نداد آن وقت آن را قطع كن ). با اين كار سال ديگر درخت برور شده و ميوه خواهد داد.
پس از مسافرت به ايران و بازگشت به (تبريز) كه آن كتاب و مطلب مذكور به كلى از يادم رفته بود، براى سركشى به باغى كه در آن جا داشتيم ، رفتم ، همين كه وارد باغ شدم ، ديدم در اول خيابان باغ درخت سيبى سر راه خشك شده ، به باغبان گفتم : اين درخت خشك شده و بى فايده است ، آن را قطع كن . باغبان گفت : اين درخت را بعد از حدود سى سال به اين حال رسانده ايم ، اگر بخواهيم مثل اين درخت را داشته باشيم ، بايد سى سال زحمت بكشيم و خلاصه راضى نشد. وارد باغ شديم و مقدارى در باغ گشتيم ، وقت برگشتن نيز دوباره نظرم به درخت خشك شده افتاد، باز به باغبان گفتم : اين درخت بى فايده است آن را ببر و از سر راه بردار، باز راضى نشد. از قضا درخت خشك شده آن سال در موسم سيب ، سبز شد، شكوفه داد و حدود يك خروار سيب بار داد، عجيب تر آنكه در فصل پاييز براى بار دوم شكوفه داد و بارور شد و باز سيب فراوان بار داد. و ظاهرا اين براى آن بود كه درخت دوبار تهديد به بريدن شده بود.
اين مطلب را به بعض ديگر هم گفتيم ، عمل كردند و نتيجه گرفتند.

آيا نعمتهاى آخرت واقعيت دارد، يا مثالى است ؟

س 416- آيا نعمتاى آخرت واقعيت دارد، يا مثالى است ؟
ج - واقعيت دارد و حقيقتى است ، و مانند تمثل حضرت جبرئيل عليه السلام براى حضرت مريم عليهاالسلام نيست ، آنجا كه خداوند سبحان مى فرمايد: فتمثل لها بشرا سويا (مريم : 17)
پس به شكل بشر معتدل براى او نمايان شد.
زيرا در آن جا حضرت جبزئيل عليه السّلام ملك بود و اقعيت او عوض نشد، بلكه در ديد حضرت مريم عليهاالسلام به صورت انسان نمايان گرديد. اگر به صورت واقعى ديده مى شد تمثل نبود، رويت و علم بود.

جايگاه بهشت و جهنم و چگونگى نشاءه آخرت

س 417- بهشت و جهنم در كجا واقعند؟
ج - بر اساس روايت ، بهشت در آسمان ، و جهنم در زمين هفتم واقع است .(155)
س 418- عقيده جنابعالى چيست ؟
ج - در مقابل روايت چه مى شود كرد؟! در رواتى آمده است كه از حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم پرسيده شد: به بهشتى فرا مى خوانيد كه عرضها السموات و الارض (آل عمران : 133) (وسعت آن به اندازه آسمانها و زمين است ) و وسعتش همه جا را گرفته ، ديگر براى جهنم جا نمى ماند؟ حضرت در پاسخ فرمود: هنگامى كه خورشيد غروب مى كند، روشنايى آن كجا مى رود؟! اذا جاء الليل ، فاين يذهب النهار(156) عرض يعنى وسعت ، نه عرض در برابر طول يعنى به تمام جهات احاطه دارد. به نظر مى رسد كه با اين روايت مى خواهند مساءله رااز راه ديگر بيان نمايند.

س 419- توضيح بفرماييد كه چگونه ؟
ج - ما در نشاه ماده قرار داريم ، و در نظام ماده يك سلسله احكامى مشاهده مى كنيم كه مختص به همين نظام مادى است ، ولى در عالم سماء، احكام اين نظام مادى حكم فرما نيست ، در آنجا احكامى است كه در نظام مادى وجود ندارد.
بنابراين ، ممكن است بر خلاف احكام نظام عالم ماده ، هم بهشت با همه عالم برابر باشد، و هم جهنم ، و هيچ گونه تزاحمى هم نباشد، زيرا اين تزاحم در عالم ماده است .

س 420- در اين صورت كه عالم ، همه مجردات مى شود؟
ج - عالم ، مجردات نمى شود.

س 421- اگر اجسام مادى وجود داشته باشد، چگونه تزاحم نمى شود؟
ج - زيرا نمى توانيم احكام نظام مشهود را به نظام غير مشهود سرايت دهيم .

س 422- خوشيد كه رفت ، روز هم كه از لوازم خورشيد است مى رود.
ج - به روايت مفصل ابواسحاق سبيعى در كتاب (بحار الانوار) مراجعه شود.

س 423- آيا اين روايت مى خواهد بفرمايد؛ اين نشاه يه نشاءه اى ديگر تبديل مى شود؟
ج - انتقال اين نشاءه و نشاءه ديگر به انقلاب بر مى گردد، و انقلاب محال است ، بلكه معناى آن اين است كه نظام عالم ماده لازم نيست به نظام غير مشهود سرايت كند، بنابراين اشكال ندارد كه بهشت مساوى مجموع عالم باشد (چنانكه آيه گذشته بدان دلالت داشت ) و جا براى جهنم نماند، و در عين حال ، جاى جهنم هم همه عالم باشد و هيچ تزاحمى بين آنها نباشد.

سايه بدون آفتاب ؟

س 424- خداوند سبحان در جايى در رابطه با نعمتهاى بهشتى مى فرمايد: لايرون فيها شمسا و لا زمهريرا (انسان (هل اتى ): 13)
در آنجا نه آفتابى مى بينند و نه سرمايى .
آيا اين آيه شريفه با آياتى كه مى گويد در بهشت سايه است (واقعه 30، نساء: 57، رعد: 35، مرسلات : 41، يس : 56، و انسان : 14) منافات ندارد؟
ج - به خصوص در روايات داريم كه در صحراى محشر مؤ من راحت مى نشيند و درختى بر او سايه مى اندازد، سايه داشتن ربطى به لايرون فيها شمسا و لازمهريا ندارد و از هم و ازواجهم فى ظلال على الارائك متكئون (يس : 56): (بهشتيان با همسرانشان در زير سايه ها بر تختها تكيه مى زنند.) استفاده نمى شود آفتاب است ، ولى در هر حال روشنايى وجود دارد كه سايه دارد. اگر در بهشت نور نباشد، تمام لذائذ اهل بهشت از بين مى رود نور موهبتى است براى اهل بهشت .

نعمتى بالاتر از درك انسان !

س 425- خداوند متعال مى فرمايد: لهم ما يشاءون فيها (ق : 35)
براى آنان هر چه بخواهند در بهشت فراهم است .
آيا مقصود از اين آيه آن است كه اهل بهشت هر نعمتى را كه خواستند و درك كردند براى آنان فراهم خواهد بود، و اگر نعمتى را درك نكردند و به ياد نياوردند از آن محروم خواهند بود؟
ج - خير، محروم نخواهند بود؛ زيرا گفتار خداوند متعال كه در پى آن مى فرمايد: (و لدينا مزيد) (ق : 35): (و نزد ما افزون بر آن وجود دارد)، بالاتر از درك است ؛ زيرا اگر درك مى كردند، مى خواستند، همچنين در جاى ديگر مى فرمايد: فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعين . (سجده : 17)
لذا هيچ كسى نمى داند، چه چيزهايى از آنچه كه روشنى بخش ديدگان است ، براى آنان پنهان شده است .

ثله من الاولين ، و ثله من الاخرين كيانند؟

س 426- خداوند متعال در سوره واقعه درباره اصحاب يمين مى فرمايد: ثله من الاولين ، و ثله من الاخرين (واقعه : 39 و 40)
آنان گروهى از پيشينيان ؛ و گروهى از متاءخران هستند.
آيا منظور از (الاولين ) انبياء عليهم السلام هستند؟
ج - خير امتهاى گذشته مقصود است . عامه در ذيل اين آيه دو روايت نقل مى كنند كه آيه ابتدا اين گونه نازل شد: ثله من الاولين ، و قليل من الاخرين مانند اول سوره كه درباره سابقين ذكر شده است . (واقعه : 13 و 14)
در يكى از آن دو روايت آمده است : وقتى كه اصحاب آيه را شنيدند افسرده خاطر شدند، لذا در وسط روز آن آيه نسخ شد و به اين صورت نازل شد: ثله من الاولين ، و ثله من الاخرين
در روايت ديگر در خصوص عمر است كه وقتى شنيد، گريه كرد،(157) لذا خداوند آيه را به صورت (ثله من الاخرين ) نازل فرمود.

باده بهشتى

س 427- مقصود از (خمر) در اين آيه شريفه چيست كه خداوند مى فرمايد: و انهار من خمر لذه للشاربين (محمد: 15)
و نهرهاى از باده اى كه براى نوشندگان لذيذ است (براى بهشتيان فراهم است .)
ج - اين همان خمرى است كه نه خمار دارد، و نه عقل رااز بين مى برد، چنانكه در جاى ديگر مى فرمايد: لايصدعون عنها و لاينزفون (واقعه : 19) نه از آن درد سر مى گيرند و نه بى خرد مى گردند

س 428- آيا اين خمر مستى آور است و نوشندگان را مست مى كند؟
ج - بله ، مست كننده است البته سكر و مستى به اين معنى كه آنان را نسبت به ساحت مقدس حق محو مى كند، به گونه اى كه محو جمال و جلال حق تعالى مى گردند، نه به معناى از بين رفتن عقل آنان ، كه عربده كشيدن از آثار آن است ، بهشت كه جاى عربده كشيدن نيست .

محرومان از باده بهشتى و...

س 429- معناى روايت زير چيست كه مى فرمايد: سامع الغنا محروم من سماع اصوات شجره طوبى ، و شارب الخمر من الرحيق المختوم ، و الملوط من الجلوس على سرر الجنه ، و ان تابوا و دخلوا الجنه .
كسى كه به آواز خوانى گوش فرا مى دهد از شنيدن صداى درخت طوبى ، و شراب خوار از (نوشيدن ) شراب سر به مهر، و كسى كه لواط شده از نشستن بر تختهاى بهشت محروم خواهند بود، اگر چه توبه كنند و به بهشت وارد شوند.
ج - يعنى درك اين اشخاص محدود مى شود بحيث لايشعرون بامحروميه من الرحيق و الجلوس على سرر الجنه ، بل يدركون و يشعرون غيرها من النعم . و لايكونون بحيت يدركون و يشعرون الم المحروميه من هذه النعم ، لمنافاته قوله تعالى . (لالغو فيها). (طور: 23): (به گونه اى كه به محروميت خود از شراب و نشستن بر تختهاى بهشتى توجه ندارند، و تنها ديگر نعمتهاى بهشتى را درك مى كند و فقط به آنها توجه دارند، البته ناراحتى و رنج محروميت از اين نعمتها را نيز درك نمى كنند و به آن توجه ندارند، زيرا در اين صورت روايت با فرمايش خداوند متعال كه مى فرمايد: (هيچ كار بيهوده اى در بهشت نيست ) ناسازگار مى گردد)

پاداش مستضعفين در آخرت

س 430- چرا خداوند متعال كسانى را كه حجت و راهنما ندارند، عذاب مى كند؟
ج - خداوند سبحان مى فرمايد: و ان من امه الا خلا فيها نذير (فاطر: 24)
و هيچ امتى نبوده مگر اينكه در آن هشدار دهنده اى بوده است .
از اين آيه استفاده مى شود كه براى همه ، اتمام حجت شده است .

س 431- به اقوام وحشى در جنگلهاى آمازون چگونه اتمام حجت شده است ؟
ج - آنها مستضعفند.

چه كسانى مستضعف هستند؟

س 432- آيا كسى كه به تبعيت از محيط و بر اساس عقايد آباء و اجداد خود، دين ديگرى غير از اسلام اختيار كند و آن را حق بداند، و اشتغال به امور دنيوى او را از تفحص و تحقيق دين حق باز دارد، (مستضعف ) محسوب مى شود؟
ج - چنين شخصى مستضعف نيست ؛ زيرا احتمال مى داده كه در ميان اديان موجود، دين حقى وجود دارد كه انسان بايد از آن پيروى كند؛ ولى صعوبت امر تحقيق يا اشتغال به امر معاش ، او را از جستجو و تحقيق درباره دين حق باز داشته ، چنين شخصى مسؤ ول است . ميزان مستضعف بودن را خداوند متعال بيان نموده و مى فرمايد: الا المستضعفين من الرجال و الولدان لايستطيعون حيله و لايهتدون سبيلا. (نساء: 98)
مگر مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چاره جويى نتوانند و راهى نيابند.
يعنى كسى كه حق براى او روشن نشده و احتمال ندهد كه دين حقى وجود دارد، مستضعف است ، و اگر احتمال حقانيت بدهد مستضعف نخواهد بود، زيرا اجمالا حق براى او روشن است و چنين شخصى مسؤ وليت دارد و بايد جستجو كند و حق براى او روشن گردد.

س 433- آيا كسى كه از روى تحقيق ، حق را در مسيحيت فهميده ، كافر است ؟
ج - كافر مستضعف است . خداوند مى فرمايد: الا المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان ، لايستطيعون حيله و لايهتدون سبيلا (نساء: 98)

س 434- برخى مى گويند مطلب فوق كوسه ريش پهن و تناقض است .
ج - اين شخص وارونه فهميده و كوسه ريش پهن مى بيند، ولى قرآن را منكر نيست ، مقصودش آن است كه حق را تثبيت كند، هر چند وارونه فهميده باشد؛ تنها در صورتى كه حق را بفهمد و آن را انكار كند، كافر است .

س 435- آيا مى توان گفت افرادى كه نعمت هاى آخرت را كه در قرآن ذكر شده است ، به نعمت هاى غير مادى تفسير مى كند، مستضعفند؟
ج - بله ، اين گونه اشخاص كه نعمتهاى آخرت را غير مادى مى دانند، مستضعف هستند.

س 436- آيا اهل خلاف در صورتى كه معاند نباشند، معذب خواهند بود؟
ج - در روايتى ، راوى از حضرت باقر عليه السّلام مى پرسد: كسانى كه امام ندارند، جايشان كجاست ؟ حضرت در پاسخ مى فرمايد: آنان مستضفند. اگر كار خير كرده باشند، منعم خواهند بود، و ممكن است جهنمى هم در بين آنها باشند.(158)

س 437- آيا در قيامت به آنها تكليف مى شود؟
ج - خداوند سبحان مى فرمايد: و آخرون مرجون الامر الله ، امر يعذبهم ، و اما يتوب عليهم (توبه : 106)
و عده اى ديگر كارشان موقوف به فرمان خداست ، يا آنان را (به عدل ) عذاب مى كند، و از آن ها (به لطف ) در مى گذرد.
بنابراين ، آنان حكم ديگرى غير از بقيه مردم (در اطاعت و معصيت ، و ثواب و عقاب ) دارند، و حسابشان به تاءخير مى افتد.
و در حديث آمده است : آتشى بر افروخته مى گردد و به آنها گفته مى شود كه در آن داخل شوند. و امتحان آن ها به اين صورت است .(159)

154) ر.ك : بحارالانوار ج 6، ص 295، روايات باب 6.
155) ر، ك : بحار الانوار، ج 8، ص 127، روايت 28، و ص 164، روايت 107، و ص 286، روايت 13، و ج 10، ص 3، روايت 1، و ج 60، ص 257 توضيح اينكه در تمام روايات غير از روايت اخير تنها آمده است كه بهشت در آسمان و جهنم در زمين است . و در روايت اخير آمده است بهشت در آسمان هفتم و جهنم در انتها و پايين ترين نقطه زمين قرار دارد.
156) بدين مضمون : بحار الانوار، ج 8، ص 83، و 84 به نقل از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، و ج 10، ص 58، روايت 3 به نقل از امير مومنان عليه السلام .
157) تفسير الميزان ، ج 19، ص 143.
158) بدين مضمون : الميزان ، ج 5، ص 58، و نيز در رابطه با تعيين مفهوم (استضعاف ) و (مستضعف ) از ديدگاه روايات ر، ك : الميزان ، ج 5، ص 57 60.
159) ر، ك : بحار الانوار، ج 5، ص 288، روايات باب 13.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت