پرسش:
با سلام و ادب
در پاسخ به این سؤال باید به اوضاع عصر امام حسین علیه السلام و امام صادق علیه السلام نگریست. چرا كه هر عصر مقتضیات خاص خود را دارد و هر امام موظف است بر اساس آن به حفظ اسلام و نگهبانی از شریعت بپردازد و هر نوع اشتباه در درك مقتضیات عصر و مكان موجب ضربات جبران ناپذیر خواهد شد. سر تفاوت سیره های ائمه نیز در همین مطلب نهفته است.
در عصر امام حسین علیه السلام تنها جبهة مبارزه، دستگاه فاسد خلافت بود، كه خفقان را در همة عرصه ها حكمفرما كرده بود. انحراف از مسیر حكومت الهی و میل به جادة انحراف در این بخش یگانه انحراف عمده بود. شهید مطهری می نویسد:«در زمان امام حسین علیه السلام یك مسأله بیشتر برای دنیای اسلام وجود نداشت كه همان مسأله حكومت و خلافت بود. همة عوامل را همان حكومت و دستگاه خلافت تشكیل می داد. خلافت به معنای همه چیز بود و همه چیز به معنای خلافت؛ یعنی آن جامعه بسیط اسلامی كه به وجود آمده بود، به همان حال خودش باقی بود. بحث در این بود كه آن كس كه زعیم امر است، كیست؟ و به همین جهت دستگاه خلافت در جمیع شؤون حكومت نفوذ كامل داشت..» (19)
در تأیید این سخن كافی است بدانیم كه معاویه رسماً اعلام كرده بود، كسی كه دانش قرآن نزد اوست، عبدالله بن سلام است و در زمان عبدالملك اعلان شد كسی جز عطا حق فتوا ندارد واگر او نبود، عبدالله بن نجیع فتوا دهد. بنابراین، این مقدار، اختناق موجب شد جبهه های دیگری بر روی مسلمانان گشوده نشود. حال آن كه به مرور زمان به دلیل پیش آمدن مسائل و معضلات جدید و مقتضیات نو، لازم بود جامعة اسلامی پاسخ های مناسب و حركات متناسب از خود نشان دهد امّا دوری از منبع الهی و بریدن از ائمة واقعی هدایت، به مرور انحرافات فكری، فقهی و دینی و... عرصه را بر همگان تنگ كرد. چنان كه دیگر كمتر اصلی در اسلام مانده بود كه مورد تردید قرار نگیرد.
همچنین خطاها و اشتباهاتی كه خلفا می كردند و یا تمایلات آن ها اقتضا می كرد كه انحرافاتی در سنت و احادیث و تأویل ایات و ارائه قرائت جدید در هر عرصه ای فراهم شود. كه این نیز خود عامل دیگر برای انحرافات می شد. (1) در برابر این همه معضلات، طبیعی بود كه مكاتب مختلفی به دلیل خالی دیدن عرصه، پای به میدان بگذارند و قرائت خود را عرضه دارند. همین امر سبب نوعی تكثر قرائات و تنوع آرا در باب مسائل و مسلمات دینی می شد كه می رفت به مرور فقه و مذهب و سنت را نابود سازد (2) با این مقدمه باید گفت:
1- چون عصر امام حسین علیه السلام دورة اختناق كامل بود و همچنین تنها انحراف عمده در اصل خلافت بود، اگر امام حسین علیه السلام قیام نمی كرد و شهید نمی شد، تنها كاری كه می توانست انجام دهد، پذیرش انزوا و خانه نشینی بود و نمی توانست كوچك ترین اقدامی انجام دهد. امّا در عصر امام صادق علیه السلام اگر امام می جنگید و شهید می شد، به دلیل كثرت مذاهب پیش آمده، اندیشه های ارائه شده وانحرافات موجود، به زودی خون او پایمال می شد. اگر نمی جنگید، لازم نبود در انزوا باشد، بلكه جبهه ای عمیق تر و حساس تر پیش روی او بود كه باید در آن می جنگید و آن جبهه علم و فرهنگ و فقه و سنت بود.
پی نوشت:
1)- محیط علمی آن دوره، ورود نژادهای مختلف در اسلام كه هر یك افكار خاص خود را داشتندف رفع تبعیض نژادی و همزیستی مسلمانان، زندگی مسامحه آمیز با پیروان دیگر ادیان از دیگر علل ورود افكار نو و جدید بود كه پاسخ های قانع كننده نیافته و جامعه را در آستانه انحراف قرار داده بودند.
2)- سیری در سیرة ائمة اطهار. صص 159، 157.