وجود مسايلي نظير از خود بيگانگي را چگونه مي‏توان با وجود خداوند توجيه كرد؟

پرسش:

وجود مسايلي نظير پوچي و از خود بيگانگي را چگونه مي‏توان با وجود خداوند توجيه كرد؟

پاسخ:

با سلام و ادب

با وجود خداوند حكيم، عالم، قادر و بي نياز مطلق، مسائلي چون پوچي و از خود بيگانگي بي معنا است، اما مشكل اين مسئله در جايي ديگر است، زيرا پوچي و بي معنايي و از خود بيگانگي مربوط به انسان است، نه خداوند، تا اين سؤال مطرح شود.

پرسش در واقع اين است كه آيا به رغم اعتقاد و باور به خداوند حكيم و عالم قادر، پوچي و بيگانگي مي‏تواند معنا داشته باشد و صحيح است؟ اين جا نيز پاسخ منفي است؛ زيرا اگر كسي به خداوند قادر حكيم معتقد باشد و بداند خداوند اين جهان و از جمله انسان را به جهتي آفريده است (خواه رسيدن به خوشبختي جاودانه يا رسيدن به بهشت، يا دست يابي به شناخت واقعي هستي) وخلقت جهان هستي و انسان بي هدف نيست، همه چيز در زندگي معنا دار مي‏شود، حتي سختي‏ها و مشكلات و مصيبت‏ها، نيز لذت‏ها و خوشي‏ها معنا دار مي‏شود. هم چنين زندگي انسان، از كجا آمدن، به كجا رفتن، آغاز و انجام انسان بي معنا نخواهد بود.
انساني كه به اين ايمان و باور رسيده باشد، احساس پوچي و از خود بيگانگي نخواهد كرد. اصولاً اعتقاد و باور، براي رهايي از احساس پوچي و بيگانگي است و در واقع

پاسخي براي معناي زندگي است. بدون اين اعتقاد و باور هيچ پاسخ صحيحي به پرسش‏ها و خواسته‏هاي اساسي انسان داده نخواهد شد.
اما شايد سؤال اين باشد كه پس چگونه است انسان با اين كه باور و اعتقاد به خدا دارد و اعمال عبادي و واجبات خود را انجام مي‏دهد، باز احساس پوچي و بيگانگي مي‏كند؟ پاسخ اين است كه بايد به باور و اعتقاد خود توجه نموده و به اصلاح آن پرداخت.

خداوند در قرآن فرموده است: "يا أيّها الّذين امنوا امنوا باللَّه و رسوله؛ اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، ايمان بياوريد به خدا و پيامبرش".

از اين آيه معلوم مي‏شود كسي شايد ظاهراً ايمان داشته باشد، اما به ايمان واقعي و يا به مراتب بالاي ايمان و يا ايماني كه عمل صالح و شايسته را مي‏طلبد، دست نيافته است. اين آيه، توصيه و بلكه فرمان به ايمان واقعي و حقيقي است.

بنابراين، يكي از عوامل مهم، احساس پوچي و از خود بيگانگي، عدم شناخت واقعي مبدأ و معاد است. اگر انسان جهان را در چارچوب ماده محدود نمايد و براي جهان هدف و غايت قايل نشود، احساس پوچي و از خود بيگانگي مي‏كند؛ زيرا دنياي بدون خداوند مانند خانه بدون صاحب است كه فضاي پوچي و بي هويتي در آن حاكم مي‏شود. اطلاعات تاريخي نيز اين مطلب را تأييد مي‏كند. آن دسته از انسان‏هايي بيشتر احساس پوچي مي‏كنند كه با رويكرد مادي، جهان را شناخته و براي جهان خالق و هدف قايل نيستند. در قرآن نيز به جهان بيني مادي اشاره شده(1) و يكي از پيامدهاي آن احساس پوچي و عدم آرامش رواني ذكر شده است.(2)

اگر انسان براي جهان خالق و مدبر بشناسد و براي آن هدف قايل باشد، احساس پوچي نمي‏كند، زيرا در اثر ايمان به خدا و معاد، جهان هدفمند بوده و انسان جايگاه خود را در آموزه‏هاي ديني را درك مي‏كند. انسان در اسلام جايگاه بلند داشته و اشرف مخلوقات بوده و زندگي او محدود به اين جهان نيست و دنيا مقدمه‏اي براي جهان برتر محسوب مي‏شود. در انسان اين باور تقويت مي‏شود كه او به سوي كمال مطلق در حركت مي‏باشد: "إنّا للَّه و إنّا إليه راجعون؛ همه از خداييم و به سوي خدا باز مي‏گرديم".(3)

اولاً اسلام براي از بين بردن احساس پوچي و از خود بيگانگي، انسان‏ها را به خداشناسي و معاد باوري فراخوانده و همگان را به تفكر در نظام هستي دعوت نموده و براي جهان و انسان هدف تعريف نموده است: "أولم يتفكروا في انفسهم ما خلق اللَّه السّموات والأرض و ما بينهما إلاّ بالحق؛ آيا در پيش نفوس خود تفكر نكردند كه خدا آسمان‏ها و زمين و هر چه در بين آن‏ها است (از انواع بي شمار مخلوقات) همه را جز به حق و به وقت معين نيافريده است."(4): "ربّنا ما خلقتَ هذا باطلاً؛ پروردگارا اين دستگاه با عظمت (جهان) را بيهوده نيافريده‏اي".(5) و دوّماً به انسان مي‏گويد: كه تو را بيهوده و پوچ خلق نكرده‏ايم:"افحسبتم انّما خلقناكم عبثاً؛ آيا گمان مي‏كنيد كه ما شما را بيهوده خلق كرده‏ايم؟!" (6) و بازگشت انسان را به سوي حق بيان نموده است و به انسان تذكر مي‏دهد كه فكر نكن كه بازگشتي نيست: "و انكم الينا لا ترجعون؛ و گمان كرديد كه به سوي ما باز نمي‏گرديد!؟" (7) همچنين اسلام انسان را به تقويت باورهاي ديني سفارش نموده و ياد خدا را عامل آرامش رواني دانسته است: "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب؛ با ياد خدا دل‏ها آرامش مي‏يابد".(8)

در آموزه‏هاي ديني انسان‏ها به خودشناسي دعوت شده و يكي از عوامل از خود بيگانگي، "خود فراموشي" دانسته شده است. همچنين در برخي از آيات يكي از عامل "خود فراموشي" غفلت ازدياد خدا ذكر شده است: "نسوااللَّه فأنساهم أنفسهم؛ خدا را فراموش كردند، خدا هم نفوس آنان را از يادشان برد".(9)

حكماي اسلامي براي رهايي از "خود بيگانگي" انسان را به خودشناسي و خداجويي دعوت نموده و عامل احساس پوچي را دوري از خدا دانسته‏اند. شهيد مطهري مي‏نويسد: ".. باز يافتن خود علاوه بر اين دو جهت... شرايط ديگر هم دارد و آن شناختن و باز يافتن علت و خالق و موجِد (= به وجود آورنده) خود است، يعني محال است كه انسان بتواند خود را جدا از علت و آفريننده خود به درستي درك كند و بشناسد...".(10)


1. جاثيه (45) آيه 24.
2. طه (20) آيه 124.
3. بقره (2) آيه 156.
4. روم (30) آيه 8.
5. آل عمران (3) آيه 191.
6 و 7. مؤمنون (23) آيه 115.
8. رعد (13) آيه 28.
9. حشر(59) آيه 19.
10. سيري در نهج البلاغه، ص 190.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت