نقدي بر مقاله‎ي «زن، حقوق و مكان اجتماعي او در اسلام»(1)

 نقدي بر مقاله‎ي «زن، حقوق و مكان اجتماعي او در اسلام» (1) «انسانيت، ارزش و ايمان زن از نگاه اسلام»

نويسنده: سید احمد هاشمی
چکیده
نوشته‎ی حاضر، نقدی بر مقاله‎ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» است و قصد دارد دیدگاه‏های «انسان نبودن زن»، «برتری ارزشی مرد بر زن» و «برتری ایمانی مرد بر زن» را - که به ناحق به اسلام نسبت داده شده است - بررسی نمايد. در خلال این بررسی‏ها روشن می‎شود که مقاله مذکور، علاوه بر نگاه غرض آلود، به سبب عدم احاطه‎ی علمی به مباحث دینی به ویژه مبانی روش‏شناختی اسلام، در دام برداشت‏هایی غلط از آیات و روایات و گاه تدلیس و رعایت نکردن امانت علمی، گرفتار شده است. وی، اغلب بر روایات مخالف قرآن و یا از حیث سندی غیر صحیح، اعتماد کرده است و بی‏توجه به محکمات، مقیدات و مخصصات آیات و روایات و غافل از ظرافت‏های ادبی زبان عربی، دست به استنباط از آن‏ها زده است. همچنین در بسیاری از موارد، به جای رجوع به قرآن و سنت، اندیشه‏های عصری و قشری بعضی از عالمان غیر متمسک به اهل بیت پیامبر – که یکی از دو ثقل نجات‏بخش از گمراهی‏اند – را مبنا قرار داده است.
 
مقدمه
تحقیق راجع به دین همانند سایر عرصه ‏های دانش به‏ طور معمول از مقداری خطا، کج فهمی و کوته‏ نگری حتی از سوی عالمان مشهور، خالی نبوده و میزانی از این قصورها و تقصیرها به‏ویژه از سوی دین‏پژوهان متأثر از اندیشه‏ ها و گرایش‏های شخصی، قشری و عصری، ناگزیر بوده است؛ اما غفلت و یا تخلف ناآگاهان و یا غرض‏ورزان از اصول روش‏شناختی، چیزی است که این لغزش‏ها را از اندازه فزون می‎سازد. اصول روش‏شناختی که پایبندی به آن احتمال لغزش را کم می‎کند، برخی عام بوده و به عرصه‎ی تحقیقی ويژه‏اي اختصاص ندارد؛ مانند: بی‏طرفی در مقام داوری علمی و یا استناد به داده‏ها و شواهد علمی متقن؛ در عین حال هر عرصه‏ای از دانش – از جمله عرصه‎ی دینی - دارای اصول اختصاصی نیز هست.
برخی از اصول روش‏شناختی مختص به عرصه‎ی دین عبارت است از تفسیر آیات متشابه بر اساس آیات محکم، اتخاذ نکردن عمومات، اطلاقات و منسوخات آیات و روایات بدون توجه به مخصص‏ها، قیود و ناسخ‏ها‎ی آن‏ها، اعتماد نکردن به روایات بدون سند قابل اعتماد و طرد روایات مخالف با قرآن حتی اگر از حیث سند‎ی صحیح باشند.
در نوشتار مورد نقد، بی‏توجه به قواعد روش‏شناختی، تلاش شده است تا تنها با ضمیمه کردن بعضی داده‏ها، به هر زحمتی به اسلام اتهام زن‏ستیزی زده شود.
در نوشته‎ی حاضر تلاش می‎کنیم ضمن بحث از بعضی موضوعات اساسی مورد شبهه در مقاله‎ی ذکر شده، نمونه‏های متعددي از خطاهای روش‏شناختی نويسنده را برجسته کنیم. شبهات مطرح شده هرچند به صورت پراکنده و بدون نظم و نسق کافی است، ولی می‎توان آن‏ها را در قالب موضوعات ذیل تدوین کرد:
الف) انسانیت زن
ب) زن در پیشگاه خدا (ارزش واقعی زن)
ج) مرتبه‎ی ایمانی، معنوی و اخروی زن
د) زن و موضوع اصلاح‏پذيري
ذ) زن و موضوع عفاف
از ميان اين محورها، دو مورد اخير را در بخش دوم پي خواهيم گرفت.
 
اشکالات روش‏ شناختي
بعضی از اشکالات روش‏شناختی مقاله‎ی مورد اشاره از این قرار است:
1. استناد به روایات غیر قابل اعتماد: بر خلاف قرآن کریم که به اجماع مسلمانان بی هیچ زیادت و نقصانی کلام خداست، روایاتی که به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نسبت داده می‎شود نه تنها از جعل و دروغ‏پردازی‏های عمدی از سوی افراد مغرض و یا ناآگاه در امان نبوده، بلکه به سبب عوامل مختلفی از جمله منع از تدوین احادیث به مدت حدود یک قرن و نیز محدویت تحميلي بر اهل بیت(ع) که حافظان اصلی احادیث پیامبر بوده‏اند، از اشتباهات غیر عمدی نیز خالی نبوده است. بر اساس روایات متواتر، پیامبر اعظم و اهل بیت، وجود چنین مشکلی را تذکر داده‏اند؛ به‏عنوان نمونه، پیامبر(ص) فرمود:
«دروغ پردازی بر من بسیار است و به‏زودی افزایش می‎یابد؛ پس هر کس به عمد دروغی را به من نسبت دهد، جایگاه او دوزخ باشد؛ پس هرگاه حدیث به شما رسید، آن‏را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید، سپس آنچه را موافق کتاب خدا و سنت من بود، تمسک به آن جویید و به آنچه مخالف کتاب خدا و سنت من بود تمسک نجویید.»[1]
همچنین امام صادق(ع) فرمود:
«حدیثی را به ما نسبت ندهید و نپذیرید مگر آن که موافق قرآن  و سنت باشد و یا همراه آن شاهدی را از احادیث پیشین ما بیابید؛ زیرا که مغیرة بن سعید - که خداوند او را لعنت کند - در کتاب‏های اصحاب پدر من، احادیثی را وارد کرد که پدرم آن‏ها را نگفته است.»[2]
با توجه به وجود چنبن مشکلی در احادیث، معیارهایی برای تشخیص حدیث صحیح از غیر صحیح قرار داده شده است. یکی از این معیارها، در ارتباط با سند حدیث است که رجال و راويان حدیث – که به طور زنجیره‏وار حدیث را از پیامبر یا اهل بیت نقل کرده اند – همه باید هم از حیث راست‏گویی و امانت‏داری و هم از جهت حفظ و ضبطِ درست و بدون فراموشی و اشتباه، افرادی قابل اعتماد باشند. معیار دیگر در ارتباط با متن و محتوای حدیث است که یکی از اصول بنیادین آن که در روایات متواتر به آن اشاره شده، مخالفت نداشتن با قرآن است.[3] پس اگر حدیثی حتی سند صحیحي داشته باشد، ولی مخالف قرآن باشد، قابل اعتماد نیست؛ زیرا به‏طور حتم اشتباهی در نقل حدیث و یا اسم رجال حدیث و مانند آن رخ داده است.
متأسفانه در مقاله‎ی نامبرده در موارد متعدد به روایاتی استناد شده که از حیث سند، غیر قابل اعتماد است و یا با آیات قرآن تضاد دارد.
2. اعتماد بی قید و شرط به صحیح بخاری و مسلم: از نظر عمده‎ی علمای اهل سنت (مکتب صحابه)، احادیث صحیح مسلم و بخاری مورد اعتماد است؛ ولی دیدگاه عالمان شیعه (مکتب اهل بیت) در این باره متفاوت است؛ زیرا در این دو کتاب اگرچه احادیث صحیح زیادی هست، لکن روایات مخالف با قرآن و سنت قطعی و نیز احادیث دارای سند ضعیف، تقطیع شده، موهن و مخالف عقل نيز در آن‏ها فراوان يافت مي‏شود.[4] در مقاله‏ی مورد بحث، نویسنده با مسلم پنداشتن آن‏ کتاب‏ها، عمده‎ی مستندات حدیثی‏اش را از این دو کتاب آورده و حتی در عمل، این دو را بر قرآن ترجیح داده است به‏گونه‏ای که فقط در 6 مورد به‏طور مستقیم به قرآن استناد کرده است؛ ولی در 10 مورد، صحیح بخاری و مسلم مستقیماً مورد استناد قرار گرفته است.
3. محور قرار دادن اقوال و دیدگاه‏ها: دین همچون طبیعت، متعلق شناخت و کشف قرار می‎گیرد. آراء و نظرات اندیشمندان و نویسندگان درباره‎ی دین هرچند در صورت تخصص کافی و پایبندی و توانایي آن‏ها در به‏کارگیری اصول روش‏شناختی فهم دین مطمئن‏ترین راه دست‏یابی غیر متخصصان، به آموزه‏های دینی است؛ ولی این نظریات به‏ویژه در امور غیر قطعی منسوب به دین، از احتمال خطا به دور نيست و به‏طور لزوم منعکس کننده‎ی موضع دین نخواهد بود؛ بنابراین در مقام بحث و تحقیق (و نه در مقام تقلید) خود این آراء ارزش ذاتی ندارد و باید مستندات و استدلال‏های آن ارزیابی شود.
متأسفانه در مقاله‎ی مورد اشاره تمرکز اصلی روی آراء و نظریات است، آن هم نظرات نویسندگان دست چندم و یا اندیشمندانی – به طور عمده از اهل سنت - که تحت تأثیر فرهنگ زن‏ستیزِ دوران جاهلی و روایات جعلی مطابق آن قرار دارند.
4. برداشت‏های سطحی: در نوشته‎ی مذکور اغلب از آیه و روایت و یا فرازی از آن‏ها بی‏توجه به سایر آیات و روایات و فرازهای دیگر و غافل از قواعد زبان و لغت عربی و ظرافت‏هاي آن و بدون توجه به شواهد و قرائن لفظی و غیر لفظی، برداشت‏های نادرست می‎شود؛ به‏عنوان نمونه، نویسنده راجع به کلمه‎ی «عورة» که در زبان عربی دارای معانی و استعمال‏های متفاوت است، با مراجعه به فرهنگ لغت زبان فارسی، برداشتی غلط و موهن از روایات ارائه می‎دهد.
 
انسانیت زن از ديدگاه اسلام
مقاله‏ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» با نقل عبارتی از یک کتاب، چنین القا می‎کند که اسلام زن را به‏عنوان انسان نمی‏شناسد. چنین نگاهی نه تنها هیچ مستند قرآنی و روایی ندارد، بلکه شواهد کافي بر خلاف آن وجود دارد. به‏عنوان نمونه در قرآن کریم، فراوان از خطاب «ناس» و «انسان» استفاده شده و در هیج یک از موارد قرینه‏ای بر این که مراد از آن تعابیر خصوص مردان باشد، وجود ندارد.
علاوه بر آن، آیه‎ی 21 سوره‎ی روم بر همسانی زن و مرد در انسانیت دلالت دارد. در این آیه خداوند خطاب به انسان‏ها می‎فرماید:
«و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد.»
تعبیر «از جنس خودتان» به روشنی دلالت دارد که زن و مرد هر دو انسان هستند؛ زیرا اگر یکی انسان باشد و دیگری غیر انسان، دیگر تعبیر «همسرانی از جنس خودتان » صادق نبود.
نویسنده‎ طبق روایتی از بخاری – که بیان کننده‎ی خلقت حضرت حوا از دنده‎ی چپ حضرت آدم(ع) است – خلقت زن را از دیدگاه اسلام، بلکه همه‎ی ادیان ابراهیمی خلقتی ثانوی و انسانیتی درجه دومی معرفی می‎کند.
درباره‎ی خلقت حوا روایات مختلفی وجود دارد؛ در بعضی از آن‏ها به‏طور صریح خلقت حوا از دنده‎ی چپ آدم تکذیب شده است.[5] با قطع نظر از سند روایات دلالت کننده بر خلقت حوا از دنده‎ی چپ آدم، و وجود روایاتی معارض با آن، باید توجه داشت که اولاً روایات مذکور بیان کننده‎ی خلقت حوا از آدم است، نه خلقت مطلق زنان از مردان، آن‏گونه که نویسنده‏ی مذکور به شکلی مغالطه‏آمیز آن را القا می‎کند؛ ثانیاً خلقت حوا از آدم و به عبارتی، ماده‎ی اولیه بودن آدم برای خلقت حوا، مستلزم فرعی و تبعی بودن حوا و پایین‏تر بودن مرتبه‎ی وجودی و انسانی او از آدم نیست؛ زیرا چه بسا موجودات از ماده‎ی اولیه‏شان متکامل‏تر باشند؛ به‏عنوان نمونه، در قرآن کریم، خداوند خطاب به انسان‏ها می‎فرماید: « ما شما را از آن [زمين] آفريديم.»؛[6] حال آیا خلق شدن انسان از زمين و خاک دلیل بر فرعی و تبعی بودن انسان نسبت به آن است، و یا بر عکس، انسان به مراتب متکامل‏تر از آن است؟
 
ارزش زن در پیشگاه خدا
نویسنده با تمسک به آیه‎ی 228 بقره و 34 نساء و برداشت‏های بعضی اندیشمندان متأثر از کتب بخاری و مسلم، به صورت ضمنی، برتری ارزشی مرد از زن در پیشگاه خداوند را به اسلام نسبت می‎دهد.
در اینجا ما برتری ارزشی مرد را بررسی می‎کنیم:
با مطالعه‎ی جامعه، انواع فراوانی از تفاوت و نابرابری را می‎توان مشاهده کرد؛ به‏عنوان نمونه، افراد از حیث جنسیت، سن، نژاد، قومیت، زبان و... متفاوتند؛ همان‏گونه که از جهت ویژگی‏های شخصی طبیعی و یا اکتسابی ناهمسانند. افراد بشري دارای میزاني از نابرابری در توانایی‏های جسمی، زیبایی، قدرت فکری، دانش، اعتماد به نفس و... هستند و همین‏طور برخورداری‏های آنان از مزایای اجتماعی (منزلت، قدرت، دارایی و ثروت ) نابرابر است و در رتبه‏بندی‏های اجتماعی متفاوتی قرار دارند.
قرآن کریم در آیات متعدد ضمن بیان تفاوت‏ها و نابرابری‏ها که در مناسبات اجتماعی و زندگی دنیایی به وفور قابل مشاهده است، آن‏ها را معیار برتری حقیقی انسان‏ها نمي‏داند و در عوض، تقوای الهی، ایمان، علم، و تقرب به خداوند را معیار برتری حقیقی و ثابت معرفی می‎کند؛ از جمله:
«ای مردم! ما شما را از مذکر و مؤنث آفریدیم، و ملت‏ها و قبیله‏هایی قرار دادیم تا یک‏دیگر را بشناسید؛ همانا ارجمندترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شماست.»[7]
«خداوند كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كسانى را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمى مى‏بخشد.»[8]
«افراد باايمانى كه بدون بيمارى و ناراحتى، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، يكسان نيستند! خداوند، مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان [ترك‏كنندگان جهاد] برترى مهمى بخشيده است.»[9]
با توجه به آنچه گذشت ملاک برتری در نزد خدا به اموري مثل علم، ایمان، پرهيزگاري و تلاش در راه تقرب به خدا است و تفاوت‏های موجود در مناسبات اجتماعی و زندگی دنیوی در برتری حقیقی دخالتی ندارد. بنابراین در صورتی می‎توان دیدگاه برتری مرد در پیشگاه خدا را به اسلام نسبت داد که در منابع دینی شواهدی بر نقصان زن در برخورداری از معیارهای مذکور وجود داشته باشد؛ ولی چنان‏که در مباحث بعدی روشن خواهد شد، نه تنها چنین شواهدی وجود ندارد، بلکه شواهد گویایی بر نبود هیچ‏ تفاوتی در آن معیارها میان زن و مرد وجود دارد.
 
مرتبه‎ی ایمانی و اخروی زن
نویسنده‎ی مورد نظر در ارتباط با ادعای برتری ایمانی مرد بر زن از دیدگاه اسلام، مباحث و شواهد مدوني را ارائه نداده است؛ ولی در مجموع می‎توان شواهد ذیل را از بحث‏ او به دست آورد:
الف) آیه‎ی 11 سوره‎ی نساء
چنان‏که گذشت قول اندیشمندان ارزش ذاتی ندارد و معیار اساسی در پي‏بردن به آموزه‏هاي اسلام، قرآن و سنت است؛ لکن نویسنده چنین القا می‎کند که فخر رازی با استناد به آیه‎ی 11 سوره‎ی نساء و در تفسیر آن، مرد را در خلقت، عقل و ایمان، کامل‏تر از زن معرفی می‎کند. در نتیجه چنین توهم می‎شود که آیه‎ی مورد اشاره حقيقتاً چنین مفهومي را در بر دارد.
لکن در آیه‏ی مورد اشاره چنین آمده است:
«ای مردم! خداوند شما را در [باره ميراث] اولادتان توصيه مى‏كند كه براى هر پسر به اندازه سهم دو دختر باشد.»
این آیه‎، تنها دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن را بیان می‎کند و مطلبی که رازی در ذیل آن آورده ربطی به تفسیر آیه ندارد و هیچ اشاره‏ای در آیه به آن نشده است؛ بلکه آن صرفاً احتمالی است که رازی درباره‎ی حکمت «دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن» مطرح کرده است؛ آن هم احتمالی که درست به نظر نمی‏رسد و مخالف حکمتی است که در روایات اهل بیت(ع) برای حکم مذکور بیان شده است.[10]
به‏علاوه، در عبارت رازی سخنی از برتری مرد در «دین» وجود ندارد؛[11] ولی نویسنده آگاهانه یا ناآگاهانه، مفاد عبارت رازي که موقعیت برتر مرد در امکان به دست‏گیری منصب‏ها و جایگاهای دینی مانند قضاوت و رهبری است، را به غلط، کامل‏تر بودن مرد در ایمان، ترجمه کرده است.
ب) ترک عبادت در ایام عادت
بر اساس حدیثی از صحیح مسلم، برداشته شدن عبادت از زنان در دوران قاعدگی دلیل بر نقص در دین آنان بیان شده است.
این حدیث اولاً از حیث سند دارای اشکال است؛ زیرا در ميان راويان آن "زید بن اسلم" قرار دارد که بعضی از دانشمندان رجال‏شناس او را به تدلیس و فريب‏کاري، تفسیر به رأی و مشکل در حفظ حديث، متهم کرده‏اند.[12] ثانیاً مهم‏تر از سند حدیث، تعارض محتواي آن با مجموعه‏ای از مبانی قرآنی است. همان‏طور که گذشت، معیار برتری واقعی و ارجمندی در نزد خداوند تقواست و فرد باتقوا به میزان این اطاعت در نزد خدا دارای ارج و منزلت است. بر اساس این مبنای قرآنی، زنان با‏ایمان که در ایام عادت فرمان الهی به ترک نماز و روزه در این ایام را اطاعت می‎کنند، زنانی باتقوا هستند و نه تنها به جهت این کار تنقیص و مذمتی بر آن‏ها نیست، بلکه ارج و منزلتی در خور نزد پروردگار می‎یابند. بنابراین، حدیث مذکور که زنان را به سبب ترک عبادت در ایام عادت تنقیص می‎کند، در تعارض با این مبنای قرآنی است و طبق روایات متواتر از پیامبر و اهل بیت، احادیث مخالف قرآن را نباید پذیرفت.
همچنين خداوند در آیاتي از قرآن وجود فرصت کاملاً برابر و بدون دخالت جنسیت را برای زنان و مردان در دست‏یابی به حیات طیبه، مغفرت و پاداش الهی و داخل شدن در بهشت بیان می‎کند:
«من عمل هيچ عمل‏كننده‏اى از شما را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد؛ شما همنوع هستيد و از جنس يكديگر.»[13]
«كسى كه چيزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه ايمان داشته باشد، چنان كسانى داخل بهشت مى‏شوند و كمترين ستمى به آن‏ها نخواهد شد.»[14]
«هر كس كار شايسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مى‏داريم و پاداش آن‏ها را به بهترين اعمالى كه انجام مى‏دادند، خواهيم داد.»[15]
آیات فوق که کمترین تفاوتی را میان زن و مرد در دست‏یابی به مقامات معنوی و پاداش‏های الهی بر نمی‏تابد و معیاری جز ایمان و عمل صالح را برای آن معرفی نمی‏کند، شاهدی گویا بر این است که جنسیت در کاهش یا افزایش این فرصت‏ها و زیادی و یا کمی ایمان و دین که شرط دست‏یابی به مقامات و پاداش‏های مذکور است کمترین تأثیری ندارد؛ زیرا اگر جنسیت اندک دخالتی داشت و حداقل تفاوتی را میان زن و مرد در درجه و مرتبه‎ی وصول به آن مقامات موجب می‎شد، خداوند از فرصتی برابر در رسیدن به مقامات معنوی و پاداش‏ها سخن نمی‏گفت و اشاره‏ای به این تفاوت می‎کرد.
ج) آیه‎ی 21 سوره‎ی روم
خداوند در این آیه می‎فرماید:
«از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد.»
نویسنده، برداشتی را از فخر رازی در ارتباط با آیه‎ی فوق مطرح می‎کند که طبق آن زنان برای عبادت و تکلیف خلق نشده‏اند؛ بلکه آن‏ها صرفاً برای ما خلق شده‏اند و نعمت برای ما هستند.
این برداشت بر خلاف ظاهر این آیه و نیز مجموعه آیاتی است که تکالیف یکسانی را بر مردان و زنان قرار داده است. چیزی که احتمالاً رازی را به چشم بستن از این آیات روشن واداشته، بعضی احادیث مخالف قرأن از امثال مسلم و بخاری است که تحت تأثیر فضای زن‏ستیز دوره‎ی جاهلیت و قبل از اسلام - که تا به امروز هم ادامه دارد - جعل شده و به پیامبر بزرگوار اسلام نسبت داده شده است. در رابطه با آيه مورد نظر توجه به چند نکته لازم است:
اولاً: واژه «ازواج» در آیه‎ی مذکور جمع زوج است و زوج به معنای جفت زن نیست؛ بلکه به هر یک از دو جفت، خواه زن باشد و یا مرد «زوج» گفته می‎شود.[16] خطاب آیه نیز به خصوص مردان نیست؛ بلکه همه‎ی افراد بشر - از زن و مرد – مورد خطاب‏اند؛ بنابراین مقصود از عبارت «خلق لکم ازواجاً» این نیست که «برای شما مردها زنانی آفرید» تا نتیجه گرفته شود که صرفاً زن‏ها برای مردان خلق شده‏اند؛ بلکه مفاد آیه این است که خداوند برای شما انسان‏ها (از زن و مرد) همسرانی از جنس خودتان (از جنس بشر، نه موجودات دیگر) آفرید؛ یعنی برای شما زن‏ها، مردانی را و برای شما مردها، زنانی را برای همسریتان خلق کرد.[17]
ثانیاً: بر فرض که از ظهور آیه دست برداریم و به غلط بپذیریم که آیه خطاب به مردان است و مقصود از «ازواج» زنان هستند، ولی باید توجه داشت که محتواي آیه دلالت بر حصر ندارد و در آن از ادات حصر استفاده نشده است، تا خلقت زنان را منحصر در زوجیت آن‏ها برای مردان و آرامش یافتن مردان از طریق آنان قرار دهد.
این آیه همانند آیه‎ی 72 سوره‎ی نحل است که می‎فرماید:
«خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه‏هايى به وجود آورد.»
اگر از این آیه که فرموده «برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد» حصر فهمیده شود و چنین استنباط شود که همسران صرفاً برای مردان – و نه برای هیچ هدف دیگری – خلق شده‏اند، در این صورت، از دنباله‎ی آیه هم که فرموده «و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه‏هايى به وجود آورد» فهمیده می‎شود که فرزندان و نوه‏های انسان، تنها براي آن‏ها خلق شده‏اند و وجودشان، عبادت‏هايشان و...، همه فرعی و تبعی است. نتيجه اين برداشت غلط اين است که به جز افرادی که در زمان نزول این آیات بوده‏اند، تمامي نسل آن‏ها فرعی و تبعی باشند.
ثالثاً: خداوند در حدود 30 آیه از آیات قرآن تصریح کرده است که قرآن برای هدایت «ناس»، یعنی «عموم مردم» نازل شده است.[18] طبق اين آیات، قرآن پیام و ابلاغی برای «ناس» که مطلق زن و مرد را شامل مي‏شود نازل شده است و در نتیجه، هر آیه‏ای که در آن تکلیفی ذکر شده، هر دو (زن و مرد) مخاطب آن هستند و به خلاف گفتار رازی، زنان و مردان به نحو یکسانی در تکالیف مشترک هستند؛ مگر موارد معدودی که به وجود تکالیفی ویژه برای زنان و یا مردان تصریح شده باشد.
رابعاً: قرآن کریم به‏طور صریح هدف خلقت جن و انسان را - که هم زن و هم مرد را شامل می‎شود – عبادت خداوند ذکر کرده است:
«جن و انس را خلق نکردم مگر برای این‏که مرا عبادت کنند.»[19]
بنابراین زنان که کلمه‎ی «انس» شامل آن‏ها نیز می‎شود همچون مردان برای عبادت آفریده شده‏اند.
خامساً: در چند آیه، زنان به نحو یکسانی با مردان، به ایمان، عمل صالح و یا تکالیف اساسی و مهمی متصف شده‏اند؛ به‏عنوان نمونه در آیه‎ی 35 احزاب می‎فرماید:
«به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان باايمان و زنان باايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راست‏گو و زنان راست‏گو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه‏‏دار و زنان روزه‏‏دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا هستند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.»
 
نتيجه‏ گيري
با بررسی روش‏مند آیات و روایات روشن مي‏شود که زن از حیث ماهیت انسانی، متفاوت از مرد نیست و وجود او فرعی و در درجه دوم نيست؛ بلکه زن همانند مرد، انسان، مخاطب خداوند و شایسته پذیرش دستورات حیات‏بخش پروردگار است. از نظر دین، معیار ارزش و منزلت افراد، جایگاه‏های دنیوی و یا جنسیت آنان نیست؛ بلکه تقوا، ایمان، معرفت و تقرب به خداوند، درجه و ارزش افراد را تعیین می‏کند و زن و یا مرد بودن کمترین دخالتی در اين مورد ندارد. زن و مرد از امکان برابری برای کسب مقامات معنوی و مراتب ایمانی برخوردار هستند و زن بودن، دخالتی در نقصان اخلاقی و بی‏ایمانی ندارد.
 
فهرست منابع
قرآن
1)    راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، الدار الشامیه،1412ق.
2)    شیخ صدوق؛ علل الشرایع، قم، مکتبة الداوری، بی تا.
3)    شیخ صدوق؛ من لايحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسین، 1413ق.
4)    صادقی، محمد؛ تفسیر الفرقان، قم، فرهنگ اسلامی، 1365ش.
5)    طباطبایی، محمدحسین؛ الميزان فى تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسین، 1417ق.
6)    طبرسی، احمد علی؛ احتجاج طبرسی، مشهد مقدس، نشر مرتضی، 1403ق.
7)    العسقلانی، شهاب الدین ابی الفضل احمد ابن حجر؛ تهذیب التهذیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق.
8)    فخر رازی، محمد بن عمر؛ التفسیرالکبیر، دار التراث العربی، الطبعة الثانیه، بی تا.
9)    کشی، محمدبن عمر؛ رجال کشی، دانشگاه مشهد، 1348ش.
10)  مجلسی، محمدباقر؛ بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، 1404ق.
11)  معارف، مجید؛ جوامع حدیثی اهل سنت، تهران، سمت، 1383ش.
12)  نجمی، محمد صادق؛ سیری در صحیحین، مشهد مقدس، المهدی، بی تا.

[1]. احتجاج طبرسی، ج2، ص447-446.
[2]. رجال کشی، ص224.
[3]. بحار الانوار، ج2، ص225-245.
[4]. جوامع حدیثی اهل سنت، ص95-116 و سیری در صحیحین، ص44-217.
[5]. من لايحضره الفقيه، ج3، ص379-380.
[6]. طه: آيه 55.
[7]. حجرات: آيه 13.
[8]. مجادله: آيه 11.
[9]. نساء: آيه 95.
[10] . برای اطلاع از حکمت دو برابر بودن ارث مرد از زن طبق روایات اهل بیت؛ ر.ک: علل الشرایع، ج2، ص570-571، حدیث1-3.
[11]. التفسیرالکبیر، ج5، ص207.
[12]. تهذیب التهذیب، ج2، ص231-233.
[13]. آل عمران: آيه 195.
[14]. نساء: آيه 124.
[15]. نحل: آيه 97.
[16]. المفردات فی غریب القرآن، ص384.
[17]. تفسیر المیزان، ج16، ص166 و تفسیر الفرقان، ج23، ص134.
[18]. به عنوان نمونه: ابراهيم: آيات 1 و 52  و اعراف: آيه 158.
[19]. ذاریات: آيه 56.

  منبع سایت پژوه

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت