نقدي بر مقاله‎ي «زن، حقوق و مكان اجتماعي او در اسلام(2)

 نقدي بر مقاله‎ي «زن، حقوق و مكان اجتماعي او در اسلام» (2) «زن، رشدپذيري، عفاف»

نويسنده: سید احمد هاشمی
چکيده
نوشته‏ حاضر بخش  دوم از نقد بر مقاله‎ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» است . در این بخش ادعای مقاله ی مورد اشاره مبنی بر این که آموزه های اسلام زنان را اصلاح ناپذیر و غیر قابل رشد معرفی می کند ، نقد می شود . همچنین برداشت های نادزست مقاله ی مذکور در باره ی نگاه اسلام به عفاف و حجاب زنان ، از جمله حکم دین در رابطه با خارج شدن زنان از خانه و شیوه ی برخورد و سخن گفتن با نامحرمان ،بررسی  می شود.
 
مقدمه
در بخش گذشته تحت عنوان «انسانيت، ارزش و ايمان زن از نگاه اسلام» به بخشي از ادعاهاي نويسنده مقاله مورد نقد اشاره شد. در اين بخش موضوعات ديگري که نويسنده به دليل نقصان روش‏شناختي و جزءنگري در منابع اسلامي به چالش کشيده است را بررسي خواهيم نمود.
 
زن و موضوع اصلاح‏ پذيري
نویسنده در نوشتار خود به روایاتی اشاره نموده که زنان را ناسپاس و اصلاح‏ناپذیر معرفي مي‏کنند. همچنین در اين باره آراء و نظراتی از غیر معصومین – مانند شافعی و غزالی - آورده است.
همان‏طور که پیش از این بیان شد، آیات زیادی بر وجود فرصت برابر ميان زنان و مردان در دست‏یابی به زندگي پاک و پاداش، مغفرت و رضوان الهی، دلالت دارد. بی‏شک اگر تفاوتی میان زن و مرد در این فرصت وجود داشت و یکی از این دو جنس (به عنوان مثال زنان) امکان کمتری برای ایمان، عمل صالح و به تبع آن دست‏یابی به آن مقامات و پاداش‏ها داشتند و نیاز به مراقبت بیشتر و تلاش افزون‏تری از سوی آنان بود، حداقل اشاره‏ای – اگرچه جزئي – در آن آيات مي‏شد‏؛ ولي در هیچ یک از آیات دوازده‏گانه‏ای که وجود فرصت برابر را برای زنان و مردان در امور مذکور بیان کرده و نه در هیج جای دیگر قرآن، کمترین اشاره‏ای به چنین تفاوت‏هايي نشده و از هیچ‏گونه نقصان اخلاقی و اصلاح‏ناپذیری زنان سخنی به میان نیامده است. به علاوه، اگر زنان اصلاح‏ناپذیر بودند و هیچ توصیه‏ای در آن‏ها مؤثر نبود، خداوند حکیم به موعظه‏ی زنان ناشزه (زناني که در تمکين و رعايت حق همسران خود اطاعت شوهر نمي‏کنند) دستور نمی‏داد.[1] بر اساس واقعیات بیرونی نیز، زنان فراوانی را می‏توان دید که بسیار قدردان شوهرانشان هستند و کاربرد شیوه‏‏ تربیتی درست در مورد زنان، همانند مردان را مؤثر می‏یابیم.
بنابراین، اگر روایات مذکور – آن‏گونه که نویسنده استفاده کرده است - مفادشان این باشد که زن بودن، اقتضا و زمینه‏ای برای نقصان اخلاقی و اصلاح‏ناپذیری دارد، به‏طور حتم مخالف قرآن و غیر قابل پذیرش است؛ ولی به نظر می‏رسد که اعتبار این روایات به یک میزان نيست: روایتی که به‏طور مطلق زنان را ناسپاس معرفی می‏کند، با آیات مورد اشاره سازگاری ندارد؛ اما دو روایت دیگر - که نویسنده، اصلاح‏‏ناپذيری زنان را از آن‏ها برداشت کرده است - در واقع روایاتی متشابه هستند که با توجه به محکمات آیات و روایات باید معنا شوند. بی‏شک مقصود از روایتی که زن را تشبیه به «دنده» کرده است، اصلاح‏ناپذیری او نیست؛ بلکه احتمالاً توجه به روحیه‏ی حساس زنان و تأکید بر پرهیز از خرده‏گیری و سرکوفت زدن به آن‏ها مورد نظر است. همچنین، روایتی که دلالت بر کمیابی زنان صالح دارد، در مقام مقایسه‏ی زنان با مردان نیست و نمی‏خواهد بگوید که زنان صالح کمتر از مردان هستند؛ بلکه همان‏طور که آیات متعددی از قرآن دلالت دارد، مقصود این است که به‏طور کلی افراد شکرگذار، مخلص و صالح، اندک‏اند.[2] در واقع زنان شایسته کمیاب هستند؛ همان‏طور که مردان شایسته نیز چنین‏اند.
 
زن و موضوع عفاف
یکی دیگر از مواردی که نویسنده‏ی مورد نقد، به نحوی مورد تعریض قرار داده و به صورت غیر صریح آن‏ را به عنوان جنبه‏ای از زن‏ستیزی اسلام مطرح کرده، موضوع عفاف و حجاب زنان در اسلام است. به همین منظور، وی بی‏توجه به حکمت‏های مهم حجاب و عفاف در آیات و روایات، به برداشت‏ها‏یی سطحی و غلط، همراه با بعضی نقل قول‏ها محدود شده است. قبل از بررسی این برداشت‏ها، لازم است حکمت حجاب از دیدگاه اسلام بحث شود.
ویژگی طبیعی زنان که جاذبه‏ی بالا و هیجان‏انگیز زیادی برای مردان دارد، به ضمیمه‏ی اقتداری که به‏طور نوعی، مردان از آن برخوردارند، موجب می‏شود تا زنان – اگر در رفتار، گفتار و پوشش و حفظ حریم‏ها‏ی میان زن و مرد مراقبت نکنند – در معرض آزارها و سوء استفاده‏های جنسی مردان قرار گیرند و به آن‏ها بیش از این که به چشم یک انسان، همکار، همکلاسی و... نگاه شود، به عنوان طعمه و شریک جنسی‏ لحاظ شوند و مردان لاابالي بدون ‏هیچ تعهدی در تحمل بار زندگی خانوادگی – مانند مسئولیت‏ها‏ی مالی، عاطفی، تربیتی و ... –  از آن‏ها سوء استفاده کنند.
آمارهای بالای آزارهای جنسی، تجاوز به عنف، قتل زنان و دختران، سقط جنین، بچه‏هاي نامشروع و خانواده‏های تک سرپرست که توسط مادران ازدواج نکرده اداره می‏شوند، شاهدی گویا بر بهره‏کشی جنسی مردان از زنان و عدم امنیت جنسی آنان در جوامعی است که حریم‏های جنسی را شکسته‏اند.[3]
دین برای جلوگیری از چنین وضعیتی، مجموعه‏ای از دستورات و هنجارها را برای زنان و هم مردان قرار داده است؛ دستوراتی مثل دوری از نگاه شهوت آلود، شوخی، لمس، دست دادن و خلوت کردن با غیر همسر و محارم و ديگر احکام مشترک بین زن و مرد است و یا دستوراتی مانند: پرهيز از سخن گفتن تحریک آمیز، خود آرایی و خود‏نمایی در مقابل نامحرم‏ها و آشکار نکردن زینت‏ها و زیبایی‏ها در مقابل غیر همسر و محارم و ديگر احکام ویژه‏ی زنان.[4] بنابراین حجاب یکی از مجموعه دستوراتی است که دین با توجه به ویژگی طبیعی مورد اشاره‏ی زنان، برای جلوگیری از آلودگی و ملتهب شدن عرصه‏ی عمومی جامعه (محل کار، تفریح‏گاه، محل تحصیل، رسانه‏های جمعی و...) به وسیله‏ی رفتارها‏ی جنسی خارج از نهاد ازدواج و به منظور مصون ساختن زنان از آزارها و سوء استفاده‏های جنسی مردان هوس‏باز، برای زنان قرار داده است. این حکمت‏ها در قرآن کریم و روایات بیان شده است. به عنوان نمونه در آیه‏ی 32 احزاب خطاب به زنان می‏فرماید:
«پس به‏گونه‏ای هوس‏انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن به شایسته بگویید.»
آیه‏ی 52 احزاب، حکمت وجود حریم بین زنان و مردان را اين‏گونه معرفي نموده است:
«این برای پاکی دل‏های شما و آن‏ها بهتر است.»
همچنين در آیه‏ی 59 احزاب آمده است:
«اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب‏ها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اين‏كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است.»
 
«عورت» بودن زن
نویسنده‏ی مورد نقد، بی‏توجه به آیات روشن فوق راجع به حجاب و عفاف، به روایاتی ناصحیح، تمسک می‏جوید و یا به تحریف معنوی روایات می‏پردازد. از جمله موضوعات مطرح شده در روایات، که وی با برداشت غلط از آن، گرد و غبار فراوانی را به راه انداخته، «عورة» بودن زن است. اگر نویسنده‏ی مذکور برای فهم کلمه‏ی عربی «عورة» به‏جای مراجعه به فرهنگ لغت فارسی، به کاربرد این واژه در قرآن کریم و نیز به کتاب‏های فرهنگ لغت عربی مراجعه می‏کرد، احتمالاً دچار چنین تحریف معنوی نمی‏شد.  
کلمه‏ی «عورة» در مجموع، چهار مرتبه در قرآن کریم استعمال شده است که در هیچ یک به معنای «شرمگاه» نیست:
1)      آیه‏ی 13 سوره‏ی احزاب
 این آیه راجع به منافقین و بیمار دلانی است که برای شانه خالی کردن از مبارزه با دشمنان عذر می‏آورند که خانه‏هایشان «عورة» است؛ یعنی دارای خلل و شکاف‏هایی است که صاحب آن، از داخل شدن دزد و هجوم دشمن، در آسایش نیست و به عبارتی خانه‏ها‏یشان نفوذ‏پذیر است. در دنباله‏ی آیه، خداوند می‏فرماید: «خانه‏های آن‏ها عورت و بی‏حفاظ نیست بلکه آنان با این کلام می‏خواهند از مبارزه فرار کنند.»[5]
2)      آيه 58 سوره‏ي نور
این آیه دستوری است راجع به وقت‏های سه‏گانه‏ای که وقت‏های اختصاصی و خلوت زن و شوهر است و از این اوقات، به عورة تعبیر شده است چرا که پوشاندن اين امر از چشم ديگران سزاوار است.[6]
3)      آيه 31 سوره‏ي نور
این آیه استثنایی است بر حکمی که زنان را از آشکار کردن زینت‏هایشان نهی می‏کند. طبق اين آیه بر زنان لازم نیست در مقابل کودکی که هنوز از مسائل جنسی زنان آگاهی ندارد و دارای شهوت جنسی نیست، حجاب داشته باشند. مقصود از عورة در این آیه، امور جنسی مربوط به زنان است.[7]
واژه عربي «عورة» از نظر لغت‏شناسي به معنای شکاف در چیزی مثل لباس و خانه و یا هر گونه رخنه‏ای است که نسبت به آن نگرانی و ترس وجود دارد.[8] همچنین عورت به معنای «سوأة » (=شرمگاه) انسان نيز آمده است.[9] "راغب" در «مفردات» مي‏گويد: عورت در این معنا (شرمگاه انسان) تعبیری کنایی است و اصل آن از «العار»است؛ چون آشکار شدن آن عار و مذمت را به دنبال دارد[10] و در واقع هر چیزی که باید پوشیده شود و آشکار شدنش ناشایست و بد است، در زبان عرب، «عورت» گفته می‏شود.
با توضیحات بالا روشن می‏شود که اگر در روایات از بدن زنان به «عورت» تعبیر می‏شود، به این معنا نیست که بدن زنان، شرمگاه و دستگاه تناسلی است؛ بلکه متضمن شایستگی پوشش آن و مذمت و شرم‏انگیزی آشکار ساختنش است و حکمت چنین اعتبار و لحاظی از سوی دین، جاذبه‏ی طبیعی بسیار زیاد و هیجان‏انگیزي بالای بدن زنان برای مردان است و این تهییج و تحریک، اگر به وسیله‏ی پوشش و حجاب به ضمیمه‏ی سایر هنجارها و دستورات دین راجع به عرصه‏ی جنسی مهار نشود، پیامدهای منفی‏ای را به دنبال دارد که پیش از این بیان شد.
 
بیرون نرفتن زنان از خانه!
نویسنده در گزيده ديگري از نوشتار خود با برداشتی نادرست از بعضی احادیث و با ضمیمه ساختن اقوالی غلط، چنین القا می‏کند که اسلام با بیرون رفتن زنان حتی برای نماز جماعت، مخالف است. فهم درست این روایات در گرو فهم مبانی قرآنی و قراين موجود در سایر احادیث و نیز شواهد تاریخی است. بر اساس آیات، خارج شدن زنان از خانه – در صورت رعایت عفاف – منعی ندارد:
«اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زن‏هاى مؤمنان بگو روسرى‏ها و چادرهاى خود را بر خويش بيفكنند [كه گردن و سينه و بازوان و ساق‏ها پوشيده شود] اين [كار] نزديكتر است به آنكه [به حجاب و عفت] شناخته شوند تا مورد تعرض و آزار [فاجران] قرار نگيرند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.»[11]
 غالباً افراد در خارج از خانه است که مورد تعرض قرار می‏گیرند و از این‏رو آیه‏ی فوق – که حکمت حجاب را مورد تعرض قرار نگرفتن زنان بیان کرده – در اصل حکمی است برای زنان هنگامی که از خانه خارج می‏شوند. بنابراین خروج زنان از خانه طبق آیه جایز است وگرنه چرا حکمی راجع به آن بیان کرده است، بدون این‏که مذمتی درباره‏اش داشته باشد؟! همچنين در آیه‏ی 50 از سوره‏ي احزاب و آيه‏ي 10 از سوره‏ي ممتحنه، از زنانی که با پیامبر مهاجرت کردند و زنان باایمانی که از سرزمین شرک مهاجرت کرده‏اند، سخن گفته شده است.
در آیه‏ی 12 سوره‏ي ممتحنه تعبیر «اذا جاءک المؤمنات؛ هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند» آمده است بدون اينکه با مذمتي همراه شده باشد.
آیه‏ی 23 سوره‏ي قصص نيز دلالت دارد که دختران حضرت شعیب(ع) از خانه بیرون رفته بودند و مشغول چوپانی و در صدد سیراب کردن گوسفندان‏شان بودند و هيچ منعي از اين کار در اين آيه و آيات ديگر به چشم نمي‏خورد.
در کنار آيات قرآن، شواهد روایی و تاریخی گوياي اين حقيقت است که در دوره‏ی پیامبر(ص)، خارج شدن زنان برای وظایف دینی مانند نماز جماعت، طرح سؤال‏های شرعی و استفاده از سخنان حضرت و یا مشاغل شخصی‏شان، امری عادی بوده است و حتی گاه زنان به منظور آب دادن به رزمندگان و یا رسیدگی به مجروحین، در رزم‏گاه حضور مي‏يافتند. خطبه‏ی روشن‏گرایانه دخت گرامی پیامبر، حضرت زهرا(س) در جمع مردم و در نزد خلیفه و نیز سخنرانی‏ها‏ی افشاگرایانه حضرت زینب کبری(س) در مقابل یزید، نمونه‏ای بزرگ از محدود نبودن زنان مسلمان در خانه است.[12]
نویسنده در بخش ديگري از گفتار خود با استناد به حديثي و برداشتي اشتباه، زنان را «عی» به معنای جاهل، ضعیف و عاجز و «عورت» به معنای عورت مردان و ناموس معرفی مي‏کند.
بايد توجه داشت فهم درست این دست از روایات وقتی ممکن است که آیات پیشین و سایر روایات و نیز ظرافت‏های کلام عربی مورد توجه قرار گیرد. کلمه‏ی «عی» متضاد با واژه «بيان»[13] و به معنای ناتوانی در امر و یا در کلام است.[14] در روایتی از امام صادق(ع) واژه «عی» به «عی در زبان» و نه «عی در قلب و درک» معنا شده است و در کنار «حیا و عفاف» به عنوان نشانه‏ی ایمان دانسته شده است.[15] پس معلوم می‏شود مقصود از عی و ناتوانی در سخن، عجز واقعی نیست، بلکه مقصود این است که انسان به رغم درک و توانایی در بیان، بر زبان خود تسلط دارد؛ به‏گونه‏ای که گویا ناتوان از سخن گفتن است؛ به عبارتی، می‏تواند سخن بگوید اما حیا و عفاف او مانع از سخن غیر عفیفانه با ديگران می‏شود. کلمه‏ی «عورت» هم، آن‏گونه که قبلا بیان شد به معنای وجود رخنه و بی‏حفاظ بودن و یا آنچه که آشکار شدنش موجب مذمت است و در واقع سزاوار است پوشیده شود، است. بنابراین، مفاد روایات مورد بحث این است که حیا و عفاف زنان باایمان، مانع از سخن گفتن آن‏ها با نامحرمان می‏شود و بر نامحرمان لازم است تا با نگشودن درب سخن با آن‏ها پرده اين حيا و عفاف را ندرند و با سکوت خود حیای در کلام زنان را حفظ کنند و همچنین، از آنجا که زنان در معرض آزارهای جنسی بیماردلان هستند و سزاور پوشیده بودن، بر مردان لازم است تا آنجا که ممکن است از وارد شدن زنان خود در محیط‏ها‏ی مختلط و بی‏حریم خارج از خانه، ممانعت نمايند و به اين ترتيب آنان را در معرض سوء استفاده‏های جنسی قرار ندهند.
البته هرگز مراد این قبیل روایات این نیست که زنان و مردان نامحرم نباید با یک‏دیگر سخن گویند و یا از خانه بیرون آیند؛ زیرا قرآن همان‏جا که زنان را از سخن‏ گفتن عشوه‏گرانه با نامحرمان نهی می‏کند، می‏فرماید: به شایستگی سخن گویید[16] و همچنين منعی را برای خروج زنان از خانه قرار نمی‏دهد. بر اين اساس، مفاد روایات این است که زنان از سخن گفتن تحریک‏آمیز با نامحرمان و به تعبیر قرآن «سخن گفتنی که بیماردلان را به طمع می‏اندازد» دوری کنند و از بيرون رفتن‏هاي غيرضروري و گردش‏ همراه با خودآرایی و خودنمایی و حضور در محیط‏های مختلط و آلوده به نگاه‏ها، رفتارها و تهییج‏های جنسی، پرهیز نمایند.
 
نتیجه‏ گیری
دستور به عفت و دوری از هرزگی جنسی، اختصاص به زنان ندارد؛ بلکه دین - به منظور جلوگیری از آلودگی و ملتهب شدن عرصه‏ی عمومی جامعه به ‏وسیله‏ رفتارهای جنسی خارج از نهاد ازدواج و به منظور مصون ساختن زنان از آزارها و سوء استفاده‏ های جنسی مردان هوس‏باز، مجموعه دستوراتی را برای زنان و هم مردان قرار داده است؛ در عین حال، با توجه به بعضی ویژگی‏های طبیعی و اجتماعی زنان، خداوند دستورات ویژه‏ای نیز برای زنان مقرر فرموده است.  
 
فهرست منابع
قرآن
1)      ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، بيروت، دار صادر، 1414ق.
2)      ثقة الاسلام كلينى؛ الكافي؛ تهران، دار الكتب الإسلامية، 1365ش.
3)      راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، الدار الشامیه، 1412ق.
4)      شيخ حر عاملى؛ وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت(ع)، 1409ق.
5)      صادقی، محمد؛ تفسیر الفرقان، قم، فرهنگ اسلامی، 1365ش.
6)      طباطبایی، محمدحسین؛ الميزان فى تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسین، 1417ق.
7)      القاینی، السید محسن؛ المرأه فی الاسلام و ایران، اعداد: مهدی المهریزی، مکتب الدراسات الاسلامیه، بي تا.
8)      گیدنز، آنتونی؛ جامعه شناسی، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، 1377ش.
9)       مجلسی، محمدباقر؛ بحار الانوار، لبنان، بیروت، مؤسسه الوفا، 1404ق.
10)     محدث نورى؛ مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البيت(ع)، 1408ق.
11)     مكارم شيرازى، ناصر [و همکاران]؛ تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش.
12)    Leeder-Elaine/The family in global perspective/london/Sage/2004
13)    United nations/The worlds women/New York/2000

[1] . نساء: آيه 34
[2] . یوسف: آيه 106 و سبا: آيه 13 و انعام: آيات 37 و 111 و اعراف: آيات 17 و 102 و 131 و یونس: آيه 60 و نمل: آيه 73.
[3] . منابع ذیل آمار تجاوز، موالید نامشروع و...، را ارائه داده است:
- گیدنز، آنتونی؛ جامعه شناسی، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، 1377، ص437.
 23.- Leeder-Elaine/The family in global perspective/london/Sage/2004/p
- United nations/The worlds women/New York/2000/pp36’34’41.
[4] . احزاب: آيات 33،53 ، 59 و اسرا: آيه 32 و مؤمنون: آيات 1- 7 و نور: آيات 31 و 33.
- مستدرك الوسائل، ج14، ص273 – 274.
- وسائل الشيعة، ج20، ص191 – 198 و 234 – 235.
[5] . الميزان فى تفسير القرآن، ج‏16، ص286.
[6] . همان، ج15، ص163.
[7] . تفسير نمونه، ج14، ص453.
[8] . مفردات، ص595 و لسان العرب، ج4، ص617-616.
[9] . لسان العرب، ج4، ص617.
[10]. مفردات، ص595.
[11] . احزاب: آيه 59.
[12] . تفسیر الفرقان، ج24، ص109-110 و المرأه فی الاسلام و ایران، ص46 – 74 و بحارالانوار، ج29، ص220 - 236 و ج45، ص133- 135 و وسایل الشیعة، ج17، ص281 و ج3، ص138.
[13] . بحار الانوار، ج33، ص632.
[14] . مفردات، ص600.
[15] . الكافي، ج2، ص106.
[16] . «و قلن قولا معروفا»، احزاب: آيه 32.

 منبع سایت پژوه

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت