عمرت را داری چند می فروشی؟

عمرت را داری چند می فروشی؟

 

بعضی سرمایه‌ی مادی دارند، بعضی ندارند. چه سرمایه‌ای است كه همه‌ی مردم دارند؟ سرمایه‌های مادی را، طلا، قالی، مزرعه، باغ، كاخ، خانه، ماشین، سرمایه، كارخانه... این سرمایه‌ها را یكی دارد یكی ندارد. اما آن سرمایه كه همه دارند عمر است.

دنیا، بازار عرضه سرمایه‌ی عمر بشر
«الدُْنیا سُوق» (بحارالانوار/ج46/ص326) روایت داریم دنیا بازار است. سرمایه هم عمر است. همه هم فروشنده هستند. هیچ وقت كسادی ندارد. یك لحظه بی‌مشتری نیست. مثل خانه و سکه نیست كه یك مرتبه بازارش بالا برود. پایین برود. همین الآن هر نفسی كه می‌كشید، دارید یك لحظه از عمرتان را می‌فروشید. یعنی یك لحظه كساد نیست. یك لحظه بی‌مشتری نیست. همه می‌توانند گران بفروشند. می‌توانند ارزان بفروشند. آزادی است. آزادی نرخ! همه در هر نرخی، همه در هر قیمتی، آزاد هستند. شما می‌توانی لحظه‌های عمرت را با خدا معامله كنی، می‌توانی لحظه‌های عمرت را با یك سوت بفروشی. حدیث داریم هر یك ذكر خدا كه می‌گویید: «سبحان الله» «الله اكبر، الله اكبر» یك ذكر خدا، یك درخت در بهشت اضافه می‌شود. یك نفر گفت: یا رسول الله! پس بهشت ما خیلی درخت دارد؟ چون خیلی «الله اكبر و لا اله الا الله» گفتیم. فرمود: بله! گاهی هم

فروخته‌ها قابل برگشت است. حالا آقا اگر ما تا حالا اشتباه كردیم، عمرمان را به باطل فروختیم، فكر غلط، نگاه غلط، حرف غلط، غذای غلط، كار غلط، حالا چه كنیم؟ می‌گوید: جنس قابل برگشت است. اجناس فروخته شده، پس گرفته می‌شود. چطوری؟ توبه! خدایا! مرا ببخش. راست بگویی خدا می‌بخشد

یك گناهی می‌كنی، آتشی می‌فرستی همه‌ی درخت‌ها را می‌سوزاند. یعنی هم می‌شود انسان آن به آن عمرش را به بالاترین قیمت بفروشد، رضای خدا، «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَر» (توبه/72) هم می‌تواند بالاترین قیمت را، یعنی مثل قالی ابریشمی است. هم می‌شود روی آن نشست شراب خورد. هم می‌شود روی آن مجلس اهل بیت برپا کرد. آدم راحت می‌تواند هم به بالاترین قیمت بفروشد، هم به پست‌ترین قیمت! خوب، لحظه به لحظه در این بازار پلیس ایستاده است و تذكر می‌دهد.

نقش اولیا و مربیان در بهره‌گیری از عمر

توجه توجه! جیب شما را نزنند. خودت را مفت نفروشی؟ این تذكرات چیست؟ موعظه‌ها، صدای اذان‌ها، آیات قرآن، علما، مراجع، اساتید، مربیان، پدران و مادران، همه دلسوزان جامعه دلال هستند در این بازار كه آقازاده، این حرف را نزن. آقا زاده! دختر خانم! این فكر غلط است. این كار درست است. یعنی تمام اینهایی كه به شما تذكر می‌دهند از مرجع تقلید گرفته تا پدر و مادر، از پدر و مادر گرفته تا مرجع تقلید، اینها همه دلال‌هایی هستند كه در این بازار مرتب می‌گویند، هشدار می‌دهند. لحظه به لحظه تذكر داده می‌شود. به چه كسی بفروش، به چه كسی نفروش؟ روی هر جنسی هم كارت خورده است. دیدید مغز بادام چند است؟ گوجه چند است؟ خیار چند است؟ هندوانه چند است؟ روی همه كارت خورده است. كارتش هم این است. بسم الله الرحمن الرحیم، این عبادت، «ضعف» دو برابر! برو دو برابر می‌نویسد. روی این جنس، «اضعاف» چند برابر. یك جای دیگر اصلاً كسی، آزاد است. «عشر» ده برابر! یك جای دیگر.

اجناس همه نرخ دارند. نمی‌توانیم بگوییم: نمی‌دانستم. كسانی كه مالشان را در راه خدا انفاق كنند، مثل كسی است كه حبه‌ای را بكارد، از این حبه، دانه، هفته خوشه بیرون بیاید. در هر خوشه‌ای صد دانه. هفت ضرب در صد؟ یعنی این كار تو هفتصد برابر است. هفتصد برابر؟! طلا و نفت كه گران می‌شود دو برابر و سه برابر می‌شود. می‌گوید: نه! ما هفتصد برابر! بعد می‌گوید: هفتصد تا كه چیزی نیست. «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ» (بقره/261) بعد از كلمه‌ی هفتصد می‌گوید: خدا بیشترش می‌كند. اصلاً یك نرخی داریم می‌گوید كه: نامحدود! آقا نرخش چند است؟

از همه گرانتر می‌خرد. خدا به بهشت می‌خرد، خدا جنس معیوب را هم می‌خرد. در قرآن یك آیه‌ای داریم، سوره‌ی محمد، می‌فرماید: «وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» تو در كار بیا. ایمان و تقوا داشته باش، عملت را هم خراب كردی، من خودم «أَصْلَحَ» یعنی عیب‌هایش را اصلاح می‌كنم. یعنی می‌گوید: ماشین قراضه بده، خودم صافكاری می‌دهم. «أَصْلَحَ بالَهُمْ»

نامحدود! اگر كسی سحر خودش را برای نماز شب بكند، قرآن نمی‌گوید: دو برابر، ده برابر، می‌گوید: «فَلا تَعْلَمُ نَفْس‏ما أُخْفِی‏» (سجده/17) اصلاً هیچ‌كس نمی‌داند چقدر ثواب دارد؟ پس روی همه‌ی جنس‌ها هم كارت خورده است. فروخته‌ها قابل برگشت است. حالا آقا اگر ما تا حالا اشتباه كردیم، عمرمان را به باطل فروختیم، فكر غلط، نگاه غلط، حرف غلط، غذای غلط، كار غلط، حالا چه كنیم؟ می‌گوید: جنس قابل برگشت است. اجناس فروخته شده، پس گرفته می‌شود. چطوری؟ توبه! خدایا! مرا ببخش. راست بگویی خدا می‌بخشد.
نیّت و انگیزه الهی، راه معامله با خدا

انتخاب مشتری زحمت ندارد. الآن بندگان خدا آنهایی كه مسافر سوار می‌كنند، گاهی كنار خیابان كلی باید بایستند، داد بزنند. كجا می‌رویم. كجا می‌رویم. كجا می‌رویم. سوار شو. بدو! بعضی میوه‌فروش‌ها داد می‌زنند. تازه‌اش را آوردم. هر كسی به یك نحوی دارد دنبال مشتری می‌گردد. ولی كار برای خدا اصلاً نیازی به داد زدن ندارد. در دلت نیت كنی كه این كار را برای خدا انجام بدهی خدا خرید. چه انجام بدهی، چه انجام ندهی. دست می‌كنی در كیسه‌ات یك پولی به یك فقیری بدهی. بعد می‌بینی پول در جیبت نیست. ثوابش را داری. نیت كردی، مسجد رفتی نماز جماعت نیست. ثواب جماعت داری.

امتیازات و برکات معامله با خدا
1- خداوند جنس كم را می‌خرد. خدا جنس كم را هم می‌خرد. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزله/7) مثقال یك ذره‌ است. یعنی به اندازه‌ی وزن یك ذره! خدا جنس كم را می‌خرد. اما مردم جنس كم نمی‌خرند. 2- از همه گرانتر می‌خرد. خدا به بهشت می‌خرد، خدا جنس معیوب را هم می‌خرد. در قرآن یك آیه‌ای داریم، سوره‌ی محمد، می‌فرماید: «وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» (محمد/2) تو در كار بیا. ایمان و تقوا داشته باش، عملت را هم خراب كردی، من خودم «أَصْلَحَ» یعنی عیب‌هایش را اصلاح می‌كنم. یعنی می‌گوید: ماشین قراضه بده، خودم صافكاری می‌دهم. «أَصْلَحَ بالَهُمْ» امام نماز كه می‌خواند می‌گوید: خدایا نماز خواندم اما «إِنْ كَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» اگر در ركوع و سجودش عیب و نقصی هست، شتر دیدی ندیدی! با عیب‌هایش بردار. می‌گوید: خدایا نماز خواندم، اما اگر عیبی دارد اصلاح كن. «إِنْ كَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» (بحارالانوار/ج83/ص38) هم می‌خرد. «أَصْلَحَ بالَهُمْ»

منابع :
بیانات حجت الاسلام قرائتی

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت