خمس چيست؟ و در كجاى قرآن آمده است؟

پرسش:

خمس چيست؟ و در كجاى قرآن آمده است؟

پاسخ:

با سلام و عرض ادب
 براى وجوب پرداخت خمس به چند آيه استدلال شده كه به برخى اشاره مى شود:
1. قرآن كريم مى فرمايد: (وَ اعْلَموا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَىء فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ ولِلرَّسولِ ولِذِى القُربى واليَتـمى و المَساكينِ وابنِ السَّبيلِ اِن كُنتُم آمَنتُم بِاللّهِ وما اَنزَلنا عَلى عَبدِنا يَومَ الفُرقانِ يَومَ التَّقَى الجَمعانِ واللّهُ عَلى كُلِّ شَىء قَدير؛[34]و بدانيد هر گونه غنيمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پيامبر و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است؛ اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدائى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه [با ايمان و بى ايمان يعنى روز جنگ بدر]نازل كرديم، ايمان آورده ايد، و خداوند بر هر چيزى قادر است.)
در آيه شريف، كلمه «ما» در «انّما» موصله است و «من شىء» بيان آن است كه معناى عموم مى دهد و همه چيز را انسان به دست مى آورد، در بر مى گيرد.
«غنيمت» از ريشه «غنم» به معناى گوسفند است؛ سپس در هر چيزى كه انسان از دشمن و يا غير دشمن بدون مشقت زياد به دست آورد، به كار رفته است،[1] و به معناى «به دست آوردن چيزى بدون مشقت» هم معنا كرده اند.[2] در كاربردهاى معمولى نيز «غنيمت»، هم چون «غرامت»، معناى وسيعى دارد؛ و به هر گونه درآمد قابل ملاحظه اى گفته مى شود؛ امام على(عليه السلام)مى فرمايد: «فَواللّهِ ما كَنزْتُ مِن دنياكُم تبراً و لا اَدخَرتُ مِن غنائِمِها وفراً؛[3]به خدا سوگند، از دنياى شما طلايى نيندوختم و از درآمدهاى آن اندوخته اى فراهم نكردم.» و نيز مى فرمايد: «اغتنم المهل يعنى فرصت ها را غنيمت بشماريد»[4] پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز فرمود: «اِغتَنِمْ خمساً قَبل خَمس شَبابِك قَبلَ هَرَمِك ... پنج چيز را قبل از رسيدن پنج چيز غنيمت شمار، جوانيت را قبل از پيرى و ...»[5]
از مطالب فوق استفاده مى شود، هر چند آيات قبل و بعد آيه وجوب خمس، درباره جنگ و جهاد است، امّا آيه خمس معناى عام دارد؛ و هر گونه درآمدى را در بر مى گيرد. و هيچ مانعى ندارد كه مفهوم آيه معنايى كلى و عمومى داشته باشد و در عين حال مورد نزول آيه، غنايم جنگى كه يكى از موارد اين حكم كلى است بوده باشد و اين گونه احكام در قرآن و سنت فراوان است.
2. قرآن كريم در وصف انسان هايى كه حريص (بى تاب و آزمند) نيستند مى فرمايد: (اِلاَّ المُصَلّين * اَلَّذينَ هُم عَلى صَلاتِهِم دائِمون * و الَّذينَ فى اَمولِهِم حَقٌّ مَعلوم * لِلسّائِلِ و المَحروم؛ مگر نمازگزاران آنان كه نمازها را پيوسته به جا مى آورند و آنان كه در اموال آن ها حق مشخص شده اى براى تقاضا كننده و محروم وجود دارد.)[6]
آيات فوق، يكى از ويژگى هاى افراد نيك و غيرحريص را پرداخت «حق معلوم و مشخص شده» مى داند كه بايد اين حق را از اموالشان جدا كرده و به صاحبان آن برسانند. به نوشته مفسران، يكى از مصاديق اين حق معلوم، زكات است.[7] مصداق ديگر آن به فرموده امام صادق(عليه السلام) صدقات مستحبى است.[8] مصداق ديگر حق معلوم، خمس است كه در روايتى از امام باقر(عليه السلام)كه در تفسير آيه وارد شده بدان اشاره شده است.[9]
3. قرآن مى فرمايد: (فَاَمّا مَن اَعطى واتَّقى * و صَدَّقَ بِالحُسنى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِليُسرى * و اَمّا مَن بَخِلَ ... ؛ اما آن كه (حق خدا را) داد و پرهيزگارى كرد * و پاداش نيكوى الهى را تصديق كرد * ما او را در مسير آسانى قرار مى دهيم* و اما كسى كه بخل ورزد ... .)[10]
در روايتى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: منظور از «من اعطى» كسى است كه خمس را پرداخت كند و مقصود از «من بخل» كسى است كه از پرداخت خمس بخل ورزد.[11]
نكته ديگر اين كه اگر در هيچ يك از آيات قرآن به خمس اشاره نمى شد باز هم روايات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم كه دستور داده اند مؤمنان بايد خمس اموال خود را بپردازند براى اثبات وجوب خمس كافى بود. چنان كه تعداد ركعت هاى نماز و بسيارى ديگر از احكام دينى در قرآن نيامده، ولى ما مطابق دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و امامان(عليهم السلام) به آن ها عمل مى كنيم؛ زيرا خداى متعال همگان را امر كرده است كه: (و ما آتاكُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ و ما نَهاكُم عَنهُ فَانتَهوا؛[12]و آنچه را فرستاده او به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، باز ايستيد.)
خمس دو قسم است: 1. سهم امام؛ 2. سهم سادات
سهم امام حتماً بايد به نائب يا نائبان خاص و عام امام زمان(عليه السلام) (ولى امر مسلمين و مراجع تقليد) برسد تا بهوسيله آن در جاى صحيح خود مصرف شود.
اما درباره سهم سادات، برخى مراجع تقليد، معتقدند، هر شخصى كه پرداخت خمس بر او واجب است، مى تواند همه سهم سادات خود را به سادات مستحق، به خصوص سادات مستحق از فاميل، بدهد؛ ولى بعضى مراجع معتقدند، براى پرداخت سهم سادات نيز به اجازه مرجع تقليد نياز است.


[1]. انفال/41.
[2]. مفردات، راغب اصفهانى، ماده غنم.
[3]. كتاب العين، خليل بن احمد، ج 4، ص 426، ماده غنم و لسان العرب، ابن منظور، ج 12، ص 445، ماده غنم.
[4]. نهج البلاغه، نامه 45.
[5]. همان، خطبه 76.
[6]. وسايل الشيعه، ج 1، ص 114، نشر آل البيت.
[7]. معارج/22 ـ 25.
[8]. مجمع البيان، ج 10، ص 535؛ تفسير شُبر، ص 532.
[9]. همان.
[10]. مستدرك الوسائل، ج 7، ص 304؛ بحارالانوار، ج 93، ص 189.
[11]. ليل/5 تا 8.
[12]. مستدرك الوسائل، ج 7، ص 280؛ بحارالانوار، ج 24، ص 46.
[13]. حشر/7.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت