چكيده
اين مقاله به بررسى و تحليل توقيف اموال غيرمنقول و عوايد، منافع و محصول املاك غيرمنقول، پرداخته و جوانب گوناگون آن را بررسى نموده است. قانون آيين دادرسى مدنى، توقيف اموال، اعم از منقول و غيرمنقول و صورتبردارى و ارزيابى و حفظ اموال توقيف شده و توقيف حقوق استخدامى خوانده و اموال منقول وى را كه نزد شخص ثالث موجود است به قانون اجراى احكام مدنى ارجاع داده است. بنابراين توقيف اموال، منقول و غيرمنقول، بايد مطابق مقرّرات قانون اجراى احكام مدنى صورت بگيرد.
اين مقاله با رويكرد نظرى و روش تحليلى و تطبيقى بر حقوق و قوانين موضوعه، بخصوص قانون اجراى احكام مدنى و آييننامه جديد اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا (مصوب 11/6/1387) و با هدف شناسايى و روشن ساختن تمامى جوانب توقيف اموال غيرمنقول در قوانين جديد فعلى نگاشته شده است.
مقدّمه
قانون آيين دادرسى مدنى درباره توقيف اموال، در ماده 126 مقرّر مىدارد: «توقيف اموال اعم از منقول و غيرمنقول و صورتبردارى و ارزيابى و حفظ اموال توقيف شده و توقيف حقوق استخدامى خوانده و اموال منقول وى كه نزد شخص ثالث موجود است، به ترتيبى است كه در قانون اجراى احكام مدنى پيشبينى شده است.» بنابراين، توقيف اموال، چه منقول و چه غيرمنقول، بايد مطابق مقرّرات قانون اجراى احكام مدنى صورت بگيرد.
به علاوه، آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجراى جديد مصوب 11/6/1387 نيز مواردى را به توقيف اموال غيرمنقول اختصاص داده است. از اينرو، براى روشن شدن حدود و جوانب موضوع، بررسى تطبيقى ميان قانون اجراى احكام مدنى و آييننامه جديد ضرورت دارد. از سوى ديگر، با توجه به اهميت بحث توقيف اموال غيرمنقول و پروندههاى فراوانى كه در اين رابطه وجود دارد و به دليل اينكه در مورد توقيف اموال غيرمنقول كتاب و يا مقاله مستقلى به رشته تحرير درنيامده و حقوقدانان فقط در ضمن شرح قانون اجراى احكام مدنى به آن پرداختهاند، پژوهش بيش از پيش اين بحث در قوانين و جنبههاى حقوقى راجع به آن ضرورى به نظر مىرسد. در اين پژوهش در مورد توقيف اموال غيرمنقول، با بهرهگيرى از قوانين موضوعه، بخصوص قانون اجراى احكام مدنى و آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، بين آنها تطبيق و مقايسهاى صورت مىگيرد. همچنين با بررسى بحث توقيف عوايد و منافع و محصول املاك، مسئله صورتبردارى و حفظ و ارزيابى در اموال غيرمنقول و جوانب اين امور نيز مورد تحليل قرار مىگيرد.
مواد 99 تا 112 قانون اجراى احكام مدنى، توقيف اموال غيرمنقول، باغات و تنظيم صورت اموال غيرمنقول، ارزيابى اموال غيرمنقول و حفظ اموال غيرمنقول و نيز راهكارهاى قانونى آن را بيان نموده است و بازداشت اموال غيرمنقول و ارزيابى آن نيز در فصل هفتم و هشتم آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا مصوب 11/6/1387 بيان شده است.
بررسى واژهها و مفاهيم كليدى بحث
«توقيف» مصدر باب تفعيل و از ريشه وقف است و در لغت به معناى بازداشت و بازداشتن مىباشد1 و به طور كلى، به معناى سلب آزادى از شخص يا مال او با حالت انتظار ترخيص است، كه در صورت اول، توقيف شخص و در صورت دوم، توقيف مال صدق مىكند.2 در اصطلاحات مختلف، توقيف به صورت مضاف به كلمه يا كلمات ديگر درمىآيد و عمدتا در همه جا همين معناى لغوى مورد لحاظ قرار مىگيرد. مثلاً، توقيف مال، توقيف اجراى حكم، توقيف اجرايى، توقيف احتياطى، توقيف اشخاص، توقيف حقوق، توقيف دادرسى، توقيف سرقفلى، توقيف ضامن، توقيف عقود، توقيف مالم يجب، توقيف متعهد يا مديون، توقيف عمليات ثبتى و توقيف عمليات اجرايى.3
توقيف مال عبارت است از صيانت مال از افراط و تفريط و نقل و انتقال عليه مالك، كه توقيف مال اعم از تأمين است.4 البته برخى از نويسندگان بر اين عقيدهاند كه چون قانونگذار، ماده 121 قانون آيين دادرسى مدنى را در مقام تعريف تأمين آورده و چنين مقرّر داشته است كه «تأمين در اين قانون عبارت است از توقيف اموال منقول و غيرمنقول»، اين نتيجه استنباط مىشود كه تأمين و توقيف با هم مترادف هستند.5 اما بايد گفت: قانونگذار در اين ماده، معناى لغوى تأمين (امنيت، اطمينان دادن و قرار دادن در امنيت6) را در نظر نگرفته و اقدام و انجام تأمين را موردنظر قرار داده است.7
توقيف اجرايى عبارت است از توقيف مال مديون يا محكومٌعليه از طريق اجراى ثبت يا اجراى دادگاه، كه اين توقيف مانع از تصرف مالك در مال خود مىباشد؛ البته تصرفاتى كه به ضرر محكومٌله است.8
قانونگذار ما تعريفى از توقيف ارائه نكرده است، اما مىتوان تبصره يك ماده 35 قانون اجراى احكام مدنى را تعريفى براى توقيف دانست. اين تبصره بيان مىدارد: «محكومٌله مىتواند بعد از ابلاغ اجرائيه و قبل از انقضاى مهلت مقرّر در مواد قبل، اموال محكومٌعليه را براى تأمين محكوم به قسمت اجرا معرفى كند و قسمت اجرا مكلف به قبول آن است. پس از انقضاى مهلت مزبور نيز در صورتى كه محكومٌعليه مالى معرفى نكرده باشد كه اجراى حكم و استيفاى محكوم به از آن ميسر باشد، محكومٌله مىتواند هر وقت مالى از محكومٌعليه به دست آيد استيفاى محكومٌبه را از آن مال بخواهد.»
انواع توقيف
توقيف بر دو نوع است: تأمينى و اجرايى.
توقيف تأمينى عبارت از توقيفى است كه براى حفظ حق خواهان يا محكومٌله و يا در مورد محاكمات فورى براى حفظ حق اشخاص ذىنفع به عمل مىآيد و مدعىٌعليه يا محكومٌعليه به طور موقت، از تصرف در مال خود ممنوع مىشود تا در خصوص مورد، حكم صادر گردد و يا به جهتى قرار تأمين مرتفع شود؛ اما توقيف اجرايى آن است كه اموال محكومٌعليه براى فروش و اداى محكومٌبه توقيف مىشود.
در توقيف اجرايى، محكومٌعليه بايد مالى را كه براى فروش و اداى محكومٌبه مناسب است، معين نمايد؛ ولى در توقيف تأمينى تعيين اموال براى توقيف با تقاضاكننده توقيف است. مالى كه توقيف مىشود بايد قابل تقويم و متعلق به محكومٌعليه باشد.9 در اين تحقيق، از ميان اين دو توقيف عمدتا توقيف اجرايى موردنظر است.
توقيف اموال غيرمنقول
ماده 12 قانون مدنى، مال غيرمنقول را چنين تعريف نموده است: مال غيرمنقول آن است كه از محلى به محل ديگر نتوان نقل نمود، اعم از اينكه استقرار آن ذاتى باشد يا به واسطه عمل انسان به نحوى كه نقل آن مستلزم خرابى يا نقص خود مال يا محل آن شود. و طبق ماده 19 قانون مدنى كه خصوصيات مال منقول را بيان مىكند، مال منقول اموال و اشيايى است كه نقل آن از محلى به محل ديگر ممكن باشد، بدون اينكه به خود يا محل آن خرابى وارد شود.
بنابراين، ضابطه اصلى در تشخيص مال غيرمنقول و مال منقول، قابليت و امكان حمل و نقل است و از اينرو، هر وقت مالى قابل حركت دادن باشد، بدون اينكه براى عين يا محل آن خرابى به بار آيد مال منقول است و بعكس، اگر مالى قابل نقل مكان باشد و يا اگر در عمل نقل آن ممكن باشد، ولى موجب خرابى و ويرانى عين يا محل آن گردد، مال غيرمنقول است.
البته در اصطلاح قانون مدنى، مال غيرمنقول به اموال قابل حمل و حتى حقوق مالى و منافع هم گفته مىشود، اما اين تجاوز از قاعده استثنايى و محدود به مواردى است كه قانونگذار بنا به مصالحى اموال قابل حمل را به صراحت در حكم اموال غيرمنقول قرار داده باشد.10
بنابراين،اموال غير منقول را مى توان به موارد زير تقسيم نمود:
الف. غيرمنقول ذاتى كه عبارت است از هر چيزى كه به حكم طبيعت خود و بدون آنكه دست انسان دخالتى داشته باشد، وضع ثابتى دارد و قابل نقل و انتقال نيست. البته براى اينكه ببينيم چيزى به حسب ذات خود ثابت نيست، بايد به عرف مراجعه نماييم، نه اينكه از نظر علمى و يا عقلى ثبات آن را بررسى كنيم؛ چراكه ملاك و معيار در تشخيص موضوعات عرف است. در هر حال، اين نوع از اموال غيرمنقول منحصر در اراضى و زمينهاست و نه فقط شامل سطح زمين، بلكه شامل كليه چيزهاى موجود در اعماق زمين هم مىشود.11
ب. غيرمنقول تبعى كه ذات اين اشيا قابليت نقل و انتقال از محلى به محل ديگر را دارند، ولى به طور مصنوعى و اكتسابى وصف غيرمنقول را كسب كردهاند؛ مثل اموالى كه به واسطه عمل انسان غيرمنقول شدهاند. بنابراين، ملاك تشخيص اين اموال اين است كه قبلاً منقول بوده و مستقيما يا به طور غيرمستقيم به زمين الصاق شده باشد، به گونهاى كه نتوان آن را حمل و نقل نمود، مگر اينكه در خود مال يا در محل آن خرابى حاصل شود. اين موارد در مواد 13 تا 16 قانون مدنى معين شده است.12
ج. اموالى كه در حكم اموال غيرمنقول هستند. اين اموال، اموال منقولىاند كه قانون به واسطه اختصاص يافتن به عمل زراعت، آنها را در حكم اموال غيرمنقول قرار مىدهد، حتى اگر در صفت منقولى آنها ظاهرا هيچ تغييرى حاصل نشده باشد. قانونگذار در ماده 17 قانون مدنى اين اموال را از حيث صلاحيت محاكم و توقيف اموال جزء ملك و در حكم مال غيرمنقول دانسته است.
بنابراين، دو شرط لازم است تا مال منقول جزء مال غيرمنقول و در حكم مال غيرمنقول محسوب شود:
1. بايد به عمل زراعت يا براى آبيارى اختصاص داده شده باشد.
2. مالك آن را براى اين امور اختصاص بدهد.13
د. اموالى كه به واسطه تابعيت از اموال غيرمنقول، غيرمنقول محسوب مىشوند. اين قسم از اموال غيرمنقول، شامل بعضى از حقوق و منافع است. براى اينكه بتوان تشخيص داد يك حق منقول است يا غيرمنقول، ماده 18 قانون مدنى ملاكى را معين نموده: موضوع حق. بنابراين، اگر موضوع حق غيرمنقول باشد، خود حق هم غيرمنقول خواهد بود و بعكس، اگر موضوع حق منقول باشد، خود حق هم منقول خواهد بود.14
حقوق عمدهاى كه به موجب ماده 18 قانون مدنى تابع اموال غيرمنقول محسوب مىشود، عبارتند از:
1. حق انتفاع كه موضوع آن غيرمنقول باشد؛ مثل حق عمرى و سكنى.
2. حق ارتفاق نسبت به ملك غير؛ مثل حقالعبور يا حقالمجرى.
3. دعاوى راجع به اموال غيرمنقول؛ مثل خلع يد.
در نتيجه، توقيف مال غيرمنقول عبارت است از بازداشت و بازداشتن و به طور كلى سلب آزادى با حالت انتظار ترخيص از مالى كه از محلى به محل ديگر نمىتوان آن را نقل نمود، اعم از اينكه استقرار آن ذاتى باشد يا نباشد، به نحوى كه نقل و انتقال آن مستلزم خرابى يا نقص خود مال يا محل آن شود و چون منظور ما از توقيف، توقيف اجرايى است، اموال محكومٌعليه براى فروش و اداى محكومٌبه توقيف مىشود.
1. انواع توقيف املاك
الف. توقيف ملك ثبت شده
منظور از ملك ثبت شده محكومٌعليه، ملكى است كه پس از طى مراحل ثبتى به نام محكومٌعليه ثبت شده باشد. يكى از آثار ملك ثبت شده اين است كه به محض ثبت قانونى ملكى در دفتر املاك، دولت فقط كسى را كه ملك به اسم او ثبت شده و يا ملك به او منتقل گرديده و اين انتقال نيز در دفتر املاك به ثبت رسيده يا اينكه ملك از مالك رسمى از طريق ارث به او رسيده باشد، به عنوان مالك مىشناسد.15
در مورد توقيف املاك ثبت شده، اداره ثبت پس از اعلام توقيف از طرف دايره اجرا، مراتب را در دفتر املاك قيد نموده و به قسمت اجرا اطلاع مىدهد و مطابق ماده 99 قانون اجراى احكام مدنى، قسمت اجرا بايد توقيف مال غيرمنقول را با ذكر شماره و پلاك و مشخصات ملك به طرفين و اداره ثبت محل اعلام نمايد.
هر ملك داراى يك شماره فرعى و يك شماره اصلى بوده و در ناحيه يا بخش ثبتى خاصى از حوزه اداره ثبت مربوطه واقع شده كه آن بخش يا ناحيه هم داراى شماره است و شماره و پلاك، جزئى از مشخصات ملك است كه بايد همراه با مالك آن به اداره ثبت براى توقيف اعلام شود.16 البته در هر موردى كه توقيف ملك به اداره ثبت اعلام مىشود، علاوه بر ثبت بازداشت ملك در دفاتر مربوطه، مكاتبه واحد اجرا در پرونده ثبتى ملك هم ثبت و ضبط مىشود.17
و به استناد ماده 100 همان قانون، اداره ثبت بعد از اعلام توقيف در صورتى كه ملك به نام محكومٌعليه ثبت شده باشد مراتب را در دفتر املاك قيد نموده و به قسمت اجرا اطلاع مىدهد و اگر هم ملك به نام محكومٌعليه نباشد، فورا به قسمت اجرا اعلام مىدارد.
البته اينگونه نيست كه واحد اجرا ابتدا مال غيرمنقول را توقيف و سپس آن را به اداره ثبت و طرفين اعلام نمايد، بلكه توقيف مال غيرمنقول به ثبت بازداشت بودن آن در اداره ثبت محل است و اگر ملك در حوزه اداره ثبت شهرستان ديگرى18 واقع شده باشد، اعمال توقيف نسبت به آن ملك از طريق نيابت قضايى خواهد بود و رويه هم اين است كه در اينگونه موارد به استناد ماده 20 قانون اجراى احكام مدنى، هرگاه تمام يا قسمتى از عمليات اجرايى بايد در حوزه دادگاه ديگرى به عمل آيد، مدير اجرا انجام عمليات مزبور را به قسمت اجراى دادگاه آن حوزه محول مىكند. در نتيجه، از طرف قاضى اجرا با دادگاه محل استقرار مال مكاتبه مىنمايد و آن مرجع مراتب ملك را به ثبت محل اعلام و پاسخ ثبت را اخذ و به مرجع معطى نيابت ارسال مىكند.
در مورد توقيف ملك ثبت شده، به نظر مىرسد كه از زمان تصميم واحد اجرا براى توقيف ملك، در واقع، ملكْ توقيفشده بايد تلقّى شود، اما آثار اين توقيف از زمان ثبت در دفتر املاك ثبت مىباشد و انعكاس به اداره ثبت از لحاظ ضمانت اجراى جلوگيرى از نقل و انتقال از طريق ثبت آن در پرونده ثبتى و دفتر املاك بازداشتى آن اداره مىباشد.19
مطابق رأى شماره 386 مورخ 11/4/1323 شعبه اول ديوان عالى كشور، قيد «توقيف مورد انتقال» در دفتر بازداشتها و پرونده ثبتى، امرى تشريفاتى است كه در آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجراى مربوطه آورده شده است. بنابراين، در صورتى كه مورد انتقال حقيقتا توقيف گرديده باشد و توقيف هم ابلاغ شده باشد، نبايد به صرف اينكه توقيف در دفتر توقيفات وارد نشده، آن را بىاثر دانست.20
همچنين به استناد ماده 87 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، قسمت اجرا مكلف است فورا بازداشت را به متعهد ابلاغ و به ثبت محل اطلاع دهد و صورت وضعيت و جريان ثبتى ملك مورد بازداشت را از اداره ثبت بخواهد، و اداره نامبرده هم در صورتى كه ملك، ثبت شده باشد در دفتر املاك توقيف شده (دفتر بازداشتى) و در ستون ملاحظات دفتر ثبت املاك بازداشت را يادداشت مىنمايد و اگر ملك به موجب دفتر املاك و محتويات پرونده ثبتى متعلق به غير باشد و انتقال آن به متعهد محرز نباشد، ثبت محل فورا مراتب را به اجرا اطلاع مىدهد و اجرا از آن رفع بازداشت مىكند.
در مقايسه قانون اجراى احكام مدنى و ماده 87 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، به نظر مىرسد كه در قانون اجراى احكام مدنى اگر پرونده ثبتى حاكى از عدم مالكيت محكومٌعليه باشد توقيف نمىشود؛ ولى طبق آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، با وجود عدم مالكيت متعهد به موجب پرونده ثبتى، اگر انتقال به متعهد محرز نباشد، اداره ثبت ملك را به نام متعهد توقيف خواهد كرد. در تأييد اين مطلب ذيل ماده 90 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا بيان مىدارد: املاكى كه در دفتر املاك به ثبت رسيده و به موجب آن ملك متعهد شناخته مىشود، ادعاى شخص ثالث اگرچه متصرف آن باشد مسموع نبوده و آن ملك مال متعهد شناخته شده و بازداشت مىشود.
ب. توقيف ملك در جريان ثبت
ممكن است براى ملك سند مالكيت صادر نشده باشد و پرونده ثبتى در جريان مواعد باشد. در اين صورت، توقيف ملك در دفتر املاك بازداشتى و در پرونده ثبتى قيد مىگردد و دايره اجرا را در جريان قرار مىدهد.21 همچنين به استناد ماده 88 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا هرگاه ملك مورد بازداشت ثبت نشده باشد، بايد مطابق صورتهاى زير عمل شود:
1. هرگاه ملك مزبور از طرف متعهد تقاضاى ثبت شده باشد و طبق سند رسمى به غير منتقل نشده باشد و يا اينكه مجهولالمالك باشد، بازداشت در دفتر بازداشتى قيد و در پرونده ثبتى يادداشت مىشود.
2. هرگاه نسبت به ملك از سوى فرد ديگرى تقاضاى ثبت شده باشد و به متعهد هم منتقل نشده باشد يا اينكه اساسا مورد بازداشتْ جزء نقاطى نباشد كه به ثبت عمومى گذارده شده، مراتب به اجرا اطلاع داده مىشود.
ج. توقيف مال غيرمنقول بدون سابقه ثبتى
در بعضى از مناطق كشور ممكن است املاك اشخاص جريان ثبت را طى نكرده باشد و يا در مواردى، افراد به آبادى زمين پرداخته باشند ولى هنوز تقاضاى ثبت آن را ننموده باشند. بنابراين، در اداره ثبت هم از اين ملك سابقهاى نيست، ولى به عنوان ملك محكومٌعليه شناخته شده است.
اين ملك با يكى از دو شرط ذيل قابل بازداشت است:
1. محكومٌعليه در آن تصرف مالكانه داشته باشد. تصرف مالكانه به تصرفى گفته مىشود كه شخص از جانب خود و به حساب خود كند و منظور از تصرف به حساب خود هم تصرفى است كه در مال از جانب خود و به نفع خود باشد. بنابراين، اگر در اختيار داشتن مال به عنوان مالكيت نباشد، تصرف مالكانه محسوب نخواهد شد.22
احراز تصرفات مالكانه با دادگاه است و مطابق ماده 35 قانون مدنى، تصرف به عنوان مالكيت دليل مالكيت است، مگر اينكه خلاف آن ثابت شود و مدعى خلاف آن بايد غيرمالكانه بودن را اثبات نمايد. در اصطلاح فقها و همچنين نويسندگان قانون مدنى، اين مطلب به «قاعده يد» مشهور است.23
مأموران اجراى احكام دادگاهها هم در صورت وجود اشكالى در اين مورد يا اختلاف، بايد مطابق مواد 25 و 26 قانون اجراى احكام مدنى موضوع را به دادگاهى كه حكم تحت نظارت او اجرا مىشود، اطلاع دهند؛ زيرا مطابق قانون اجراى احكام مدنى، هرگاه در جريان اجراى حكم اشكالى پيش آيد، دادگاهى كه حكم تحت نظر آن اجرا مىشود رفع اشكال مىنمايد و اختلافات ناشى از اجراى احكام راجع به دادگاهى است كه حكم توسط آن دادگاه اجرا مىشود.
به موجب نظريه شماره 7926/7 مورخ 1/12/1377 اداره حقوقى دادگسترى، دلايل اثبات اين تصرف، ادلّه قانونى از نوع تحقيق محلى، شهادت و اقرار كتبى يا شفاهى است و كارشناسى نمىتواند از اين نوع دلايل مؤثر باشد و تأمين دليل نيز به صراحت ماده 322 قانون آيين دادرسى مدنى (با تغييرات فعلى ماده 155 قانون آيين دادرسى مدنى) كه مقرّر مىدارد: «تأمين دليل براى حفظ آن است و تشخيص درجه ارزش آن در مورد استفاده، با دادگاه مىباشد» دليل نيست.24
2. محكومٌعليه به موجب حكم نهايى مالك شناخته شده باشد. مثلاً، قهوهخانه يا مهمانخانهاى كه شخص در ميان راه ساخته و هنوز به ثبت نداده است، چون عملاً از آن استفاده مىكرده و در آن تصرف دارد قابل بازداشت است؛ و همچنين باغى كه محكومٌعليه احداث نموده و در مالكيت با شخص ديگرى اختلاف داشته است، ولى با صدور حكم نهايى، ملك محكومٌعليه شناخته شده و از اينرو، به عنوان ملك غيرمنقول او قابل بازداشت است.
قانون اجراى احكام مدنى در ماده 101 در اين رابطه مقرّر مىدارد: «توقيف مال غيرمنقولى كه سابقه ثبت ندارد به عنوان مال محكومٌعليه وقتى جايز است كه محكومٌعليه در آن تصرف مالكانه داشته باشد و يا محكومٌعليه به موجب حكم نهايى مالك شناخته شده باشد. در موردى كه حكم بر مالكيت محكومٌعليه صادر شده ولى به مرحله نهايى نرسيده باشد، توقيف مال مزبور در ازاى بدهى محكومٌعليه جايز است، ولى ادامه عمليات اجرايى موكول به صدور حكم نهايى است.»
در تأييد توقيف مال غيرمنقول بدون سابقه ثبتى چندين نظريه مشورتى وجود دارد كه در همه آنها توقيف ملكى كه سابقه ثبت ندارد، جايز دانسته شده است.25
اما به استناد ماده 90 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، بازداشت مال غيرمنقول ثبت نشده به نام مديون كه در تصرف مالكانه غير است، حتى اگر متعهدٌله مدعى مالكيت متعهد و يا خود متعهد مدعى مالكيت آن باشد، تا زمانى كه اين ادعا به اثبات نرسيده ممنوع است و در مورد املاكى كه در دفتر املاك به ثبت رسيده و به موجب آن، ملكِ متعهد شناخته مىشود، ادعاى شخص ثالث اگرچه متصرف آن باشد، مسموع نبوده و آن ملك مالِ متعهد شناخته شده و بازداشت مىشود.
ماده 747 قانون آيين دادرسى مدنى سابق در اينباره چنين مقرّر مىداشت: «كسى كه متصرف است تصرف او به عنوان مالكيت شناخته مىشود كه شروع به تصرف از طرف غير بوده است، متصرف غير شناخته خواهد شد، مگر اينكه متصرف ثابت كند كه عنوان تصرف او تغيير كرده و به عنوان مالكيت متصرف شده است.»
همچنين طبق ماده 97 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، متعهدٌله مىتواند ملك درخواست ثبت نشده متعهد را براى استيفاى طلب خود معرفى كند. در اين صورت، پس از مزايده و انقضاى مهلت قانونى، برابر مقرّرات جارى اداره ثبت به برنده مزايده، سند انتقال مىدهد و در آگهى و صورتجلسه و سند انتقال، قيد مىشود كه چون در مورد ملك درخواست ثبت نشده، اداره ثبت تكليفى براى تحويل مورد انتقال ندارد و نيز مسئوليتى از حيث اشكالاتى كه ممكن است در حين پذيرش تقاضاى ثبت و يا بعد از آن (از حيث اعتراض و غيره) پيش آيد، نخواهد داشت.
انتقالگيرنده برابر مقرّرات جارى بايد براى درخواست ثبت مراجعه كند و كليه هزينههاى مربوط به اقدامات اجرايى را كه به واسطه توقيف ملك به وجود آمده بپردازد و پرونده اجرايى قبلى برابر مقرّرات تعقيب خواهد شد.
البته طبق تبصره اين ماده، معرفى ملك مجهول پيش از پذيرش تقاضاى ثبت از جانب متعهد قبول نمىشود.
د. توقيف ملك مشاع
در اموال غيرمنقول گاهى مالكيت به طور كامل مربوط به محكومٌعليه است و گاهى محكومٌعليه مشاعا سهمى دارد. همانگونه كه ملك كامل محكومٌعليه را مىتوان توقيف نمود و از طريق مزايده به فروش رساند، سهم مشاعى محكومٌعليه در اموال غيرمنقول را هم مىتوان بازداشت نمود، و قابل فروش است.
2. توقيف عوايد و محصول املاك
الف. توقيف عوايد ملك به جاى ملك
در صورتى كه عوايد يكساله مال غيرمنقول به تشخيص دادگاه براى اداى محكومٌبه و هزينههاى اجرايى كافى باشد و محكومٌعليه حاضر شود كه از عوايد آن ملكْ محكومٌبه داده شود، عين ملك توقيف نمىشود و فقط عوايدْ توقيف و محكومٌبه از آن وصول مىگردد. در اين صورت، قسمت اجرا مكلف است مراتب را به ثبت محل اعلام نمايد. (ماده 102 قانون اجراى احكام مدنى)
ماده 277 قانون مدنى همچنين مقرّر داشته كه متعهد نمىتواند متعهدٌله را مجبور به قبول قسمتى از موضوع تعهد نمايد، ولى حاكم مىتواند نظر به وضعيت مديون مهلت عادله يا قرار اقساط دهد. در نتيجه، در اين رابطه دادگاه مىتواند اقساطى را تعيين نمايد.
در اين رابطه، نظريه شماره 9434/7 مورخ 19/12/1380 اداره حقوقى دادگسترى مقرّر داشته كه با توجه به ماده 62 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا... مصوب 1355 بازداشت حقوق مديون نسبت به سرقفلى جايز است، لكن با توجه به اينكه فروش و انتقال سرقفلى بازداشتشده در آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجراى مذكور پيشبينى نشده است ـ چون سرقفلى حق مالى است، نه مال مطلق ـ مادام كه حق مالى به صورت مال تبديل نشود قابل فروش نخواهد بود، بخصوص اينكه ممكن است اين حق به علت تخلفات مستأجر از بين برود.
بنابراين، پيش از تبديل حق مالى به مال فروش آن امكانپذير نمىباشد و تا زمانى كه مستأجر قصد فروش و يا واگذارى مورد اجاره را به ديگرى نداشته باشد امكان استفاده از اين حق توقيف شده وجود ندارد.26
ب. عدم تسرى توقيف عين به منافع
قانون اجراى احكام مدنى در ماده 103 مقرّر مىدارد: «توقيف مال غيرمنقول، موجب توقيف منافع آن نمىشود.» اين ماده براساس قاعده «تفكيك عين از منافع»، نوشته شده است. منظور از اين قاعده اين است كه اقدام حقوقى نسبت به عين، به معناى همان اقدام نسبت به منافع نمىباشد. همانگونه كه اقدام حقوقى نسبت به منافع هم به معناى اقدام نسبت به عين نيست. بنابراين، به تبع توقيف عين مال غيرمنقول توقيف منافع لازم نمىآيد.
ماده 91 آييننامه در اين رابطه بيان مىدارد: بازداشت مال غير منقولى كه نسبت به منافع آن تعهدى به نفع غير نشده است مستلزم بازداشت منافع آن است، مگر اينكه حاجت به منفعت نباشد. در اين صورت، بايد مراتب در صورتمجلس منعكس شود.
در نتيجه، حكم ماده 103 قانون اجراى احكام مدنى با ماده 91 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا متفاوت است. البته در عرف معاملات اينگونه است كه اگر ملكى فروخته شود اصل اين است كه منافع آن هم به مشترى منتقل مىگردد، مگر اينكه در زمان انعقاد قرارداد خلاف آن تصريح شده باشد؛ يعنى عرف و عادت منافع را هم جزء مبيع مىدانند.
ماده 356 قانون مدنى در اينباره بيان مىدارد: هر چيزى كه بر حسب عرف و عادت جزء يا تابع مبيع شمرده شود يا قرائن دلالت بر دخول آن در مبيع نمايد، داخل در بيع و متعلق به مشترى است اگرچه در عقد صريحا ذكر نشده باشد و اگرچه متعاملين جاهل به عرف باشند. همچنين با توجه به ماده 357 قانون مدنى، هر چيزى كه برحسب عرف و عادت جزء يا از تابع مبيع شمرده نشود، داخل در بيع نمىشود، مگر اينكه صريحا در عقد ذكر شده باشد.
در پايان بايد گفت: از جمع بين ماده 103 قانون اجراى احكام مدنى و مواد مذكور قانون مدنى و همچنين ماده 308 قانون مدنى مىتوان چنين نتيجه گرفت كه حتى اگر عرف انتقال عين مال غيرمنقول را موجب انتقال منافع آن داند، در توقيف اينچنين نيست و توقيف عين مال غيرمنقول موجب توقيف منافع آن نمىشود.27
ج. توقيف محصول املاك و باغات
در قانون اجراى احكام مدنى مقرّر شده كه توقيف محصول املاك و باغات با رعايت مواد 254 تا 257 قانون آيين دادرسى مدنى بايد به عمل آيد. (ماده 104 قانون اجراى احكام مدنى)
با توجه به اينكه با تصويب قانون آيين دادرسى مدنى مصوب 21/1/1379، قانون آيين دادرسى مدنى مصوب 25/6/1318 نسخ شده، در اين رابطه در قانون جديد فقط ماده 127 قابل استفاده است. ماده مزبور در اينباره چنين مقرّر داشته كه از محصول املاك و باغها به مقدار دو سوم سهم خوانده توقيف مىشود و اگر محصول جمعآورى شده باشد مأمور اجرا سهم خوانده را مشخص و توقيف مىنمايد و هرگاه محصول جمعآورى نشده باشد، برداشت آن خواه دفعتا و يا به دفعات با حضور مأمور اجرا به عمل خواهد آمد. خوانده هم مكلف است مأمور اجرا را از زمان برداشت محصول مطلع سازد. البته مأمور اجرا حق هيچگونه دخالت در امر برداشت محصول را ندارد و فقط براى تعيين ميزان محصولى كه جمعآورى مىشود حضور پيدا خواهد كرد. خواهان يا نماينده او نيز در موقع برداشت محصول حق حضور خواهد داشت.
البته منظور از محصول، منافع و فرآوردههاى كشاورزى است، اعم از اينكه ناشى از باغ و درختان مثمر باشد يا زرع و زراعت كه به آن باغ اطلاق نمىشود و بعيد نيست كه منظور از محصول املاك منافع املاك نيز باشد، اما مىتوان نتيجه گرفت كه كلمه املاك در اينجا به معناى املاك زراعى است نه ساير املاك.28 ماده 92 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا هم در اينباره چنين مقرّر مىدارد: «در بازداشت محصول املاك مزروعى دخالت مأمور اجرا در محصول تا موقع برداشت و تعيين سهم متعهد ممنوع است، ولى مأمور اجرا بايد براى جلوگيرى از تفريط، نظارت و مراقبت كامل نمايد.»
نكتهاى كه در رابطه با توقيف محصول املاك و باغات ممكن است به نظر برسد اين است كه چه تفاوتى بين توقيف عوايد ملك و توقيف محصول املاك و باغات وجود دارد كه با دو حكم مخصوص بيان شد؟ در پاسخ به اين مطلب بايد گفت: توقيف عوايد مربوط زمانى است كه اداى محكومٌبه و هزينه اجرايى با عوايد يكساله ملك با تشخيص دادگاه ممكن باشد و در اين صورت، به جاى توقيف عين ملك، عوايد توقيف مىشود. در حالى كه در توقيف محصول املاك و باغات، تشخيص دادگاه در مورد اينكه محصول ملك و باغ در يكسال براى تأمين محكومٌبه كافى هست يا نه، لازم نيست و محصول املاك و باغات بدون در نظر گرفتن اينكه آيا محصول در يكسال، براى تأمين محكومٌبه و هزينه اجرايى كافى است يا نه، بازداشت مىشود و در اين فرض، حتى ممكن است عين ملك، ملك محكومٌعليه نباشد و فقط محصول ملك و باغ را داشته باشد يا ممكن است خواسته و محكومٌبه همان محصول باغ و ملك باشد، بنابراين، توقيف محصول املاك و باغات وسعت زيادى دارد و كلى و عمومى است.29
در مورد زمان توقيف محصول املاك و باغات، يكى از سه زمان زير قابل تصور است:
1. توقيف محصول ملك و باغ قبل از برداشت؛
2. توقيف محصول ملك و باغ در زمان برداشت يا پس از برداشت و معين شدن سهم محكومٌعليه؛
3. توقيف بهاى محصول ملك و باغ نزد خريدار آن.
فرض اول در قانون آيين دادرسى مدنى مصوب 1379 وجود ندارد و بيان نشده است، اما در ماده 254 قانون آيين دادرسى مدنى مصوب 1318، توقيف محصول ملك و باغ قبل از برداشت جنبه استثنايى داشت و قانونگذار فقط تحت شرايطى آن را پذيرفته بود و چون معمولاً ميزان محصول ملك و باغ قبل از برداشت به صورت تخمينى است و فقط در صورت رسيدن زمان طبيعى برداشت محصول، ميزان و ارزش آن مشخص مىشود، همچنين چون وضع املاك و باغات غالبا به صورتى است كه اشخاص متعددى صاحب سهم محصول هستند، از اينرو، تعيين سهم دقيق محكومٌعليه قبل از برداشت با مشكل مواجه است. از طرفى، چون محصول ملك و باغ مورد حمايت قانونگذار بوده و نخواسته در زمان عمليات اجرايى و توقيف دچار لطمه شود و از مواظبت و كار لازم كه موجب زياد شدن محصول مىگردد خوددارى شود، اصل بر ممنوعيت توقيف محصول ملك و باغ قبل از برداشت بود، مگر در شرايط استثنايى. اين شرايط را مىتوان شامل موارد ذيل دانست:
1. رضايت مدعىٌعليه به توقيف عين محصول. در اين مورد ممكن است وى محصول املاك و باغات را براى توقيف معرفى نمايد و يا با معرفى محكومٌله موافق باشد و به آن رضايت دهد.
2. عدم توانايى محكومٌله براى معرفى مال ديگرى براى توقيف از اموال محكومٌعليه. كه در اين صورت، مىتوان محصول املاك يا باغات را قبل از برداشت و تعيين سهم توقيف نمود.
3. عدم كفايت دارايى منقول و غيرمنقول محكومٌعليه براى تأمين خواسته اجرائيه. در اين صورت، ممكن است محكومٌله و يا خود محكومٌعليه دارايى را براى توقيف معرفى نموده باشد، ولى در ارزيابى معلوم شود كه آن مال كافى نبوده و از اينرو، براى تكميل آن محصول املاك و باغات توقيف شود.
فرض دوم (توقيف محصول ملك يا باغ در زمان برداشت) نيز دو صورت دارد:
1. محصول جمعآورى شده باشد. در اين صورت، سهم محكومٌعليه از محصول املاك و باغها مشخص بوده و به مقدار دو سوم سهم خوانده توقيف مىشود؛ مأمور اجرا هم سهم خوانده را مشخص و توقيف مىنمايد. البته سهم محكومٌعليه پس از كسر هزينه زراعت (مثلاً بذر و آبيارى و...) كه به سهم او تعلق مىگيرد، تعيين مىشود و مطابق قوانين مربوط به توقيف اموال منقول، توقيف مىشود.30
2. محصول جمعآورى نشده باشد. در اين صورت، برداشت محصول، چه دفعتا و چه به دفعات، با حضور مأمور اجرا صورت مىگيرد. البته مأمور اجرا حق هيچگونه مداخله در برداشت را ندارد و فقط براى تعيين ميزان محصولى كه جمعآورى مىشود حضور پيدا خواهد كرد. در اين صورت، محكومٌله و محكومٌعليه هم مىتوانند حاضر باشند.
فرض سوم هم (توقيف بهاى محصول ملك و باغ نزد خريدار آن)، در صورتى كه محصول قبلاً فروخته شده است و بهاى آن در زمان توقيف هنوز پرداخت نشده باشد، در قانون آيين دادرسى مدنى مصوب 1379 وجود ندارد و بيان نشده است، اما در ماده 257 قانون آيين دادرسى مدنى مصوب 1318 آمده بود و طبق آن در صورتى كه محصول قبلاً فروخته شده بود و بهاى آن در زمان توقيف پرداخت نشده باشد، بهاى آن نزد خريدار توقيف مىگشت و اقساط آن در زمان وصول در صندوق دادگسترى توقيف مىشد.31
2. صورتبردارى اموال غيرمنقول
دادورز (مأمور اجرا) پس از توقيف اموال غيرمنقول، صورت اموال را تنظيم و نسخهاى از آن را به محكومٌعليه ابلاغ مىنمايد تا اگر شكايتى داشته باشد ظرف يك هفته كتبا به قسمت اجرا تسليم دارد. مدير اجرا به شكايات مزبور رسيدگى مىكند و در صورتى كه شكايت وارد باشد، صورت مشخصات مال توقيف شده را اصلاح يا تجديد مىنمايد. (ماده 105 قانون اجراى احكام مدنى) همين حكم در مورد صورتبردارى از اموال منقول با كمى تفاوت در ماده 70 قانون اجراى احكام مدنى آمده است.
همانگونه كه بيان شد، محكومٌعليه پس از ابلاغ صورت اموال، ظرف يك هفته مكلف است كتبا شكايات يا اعتراض خود را به مدير قسمت اجرا تسليم كند و در صورتى كه مدت يك هفته بگذرد، ديگر اعتراض او پذيرفته نمىشود.
حال اگر به علت موجهى مدت يك هفته گذشته باشد، قانون اجراى احكام مدنى به آن اشاره نكرده كه آيا اعتراض او پذيرفته مىشود يا نه، اما به نظر مىرسد كه در مورد مقرّرات آيين دادرسى مدنى در رابطه با ابلاغ در اين مورد هم حاكميت داشته باشد.32
در آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا هم مقرّر شده كه مأمور اجرا بايد صورت اموال غيرمنقول را تنظيم نمايد. تفاوت عمدهاى كه اين آييننامه در اين قسمت با قانون اجراى احكام مدنى دارد در اين است كه اولاً، صورت تنظيمشده توسط مأمور اجرا به طرفين ابلاغ نمىشود و ثانيا صورت تنظيمشده توسط مأمور اجرا قابل اعتراض نمىباشد. شايد اين يكى از اشكالات آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا جديد باشد.
در صورت اموال غيرمنقولى كه به وسيله مأمور اجرا تنظيم مىشود بايد موارد زير تصريح شود:
1. تاريخ و مفاد ورقه اجراييه.
2. محلى كه مال غيرمنقول در آنجا واقع است، يعنى محل وقوع ملك در شهرستان و بلوك و بخش و كوى و كوچه و شماره ملك ـ اگر داشته باشد ـ بايد معين شود.
3. وصف مال غيرمنقول با ذكر مشخصات ملك و مالك و اينكه ملك مشاع است يا مفروز و اشخاص ديگر نسبت به آن حقى دارند يا نه و اگر حقى دارند، چه نوع حقى است و منافع ملك به كسى واگذار شده است يا خير.
4. حدود چهارگانه ملك و مجاوران آن.
5. ذكر مساحت ملك به طور دقيق. البته به استناد ماده 107 قانون اجراى احكام مدنى، در صورتى كه مساحت ملك مشخص نباشد، دادورز (مأمور اجرا) بايد مساحت تقريبى آن را در صورت قيد كند. با اينكه قانونگذار مىتوانست مساحت را از طريق كارشناس رسمى معين نمايد، ولى قانونگذار مدير اجرا را مسئول اين عمل دانسته و شايد با اين كار نخواسته است هزينه اضافى و زيادترى بر محكومٌعليه تحميل نمايد.33
5. ساير اطلاعات راجع به وضع ملك و مشخصات ديگر، از قبيل اينكه مشتمل بر چند قسمت است و در صورتى كه خانه مسكونى باشد، مشتمل بر چند ابنيه و متعلقات است، بايد معين شود. همچنين اگر خانهاى توقيف شده است، نوع مصالح استفاده شده، طول و عرض، تعداد اتاق و انبارى و زيرزمين و ساير مشخصات از قبيل كابينت و... بايد ذكر شود.34 در صورتى هم كه ملك مزروعى باشد، علاوه بر امور ذكر شده، بايد متعلقات آن از قبيل گاو و ماشينآلات و توضيحات ديگرى كه در تسهيل فروش ملك مؤثر است ذكر شود.
محكومٌعليه در زمان تنظيم صورت بايد اسناد راجع به ملك يا مال غيرمنقول را به دادورز يا مأمور اجرا ارائه دهد. اين مورد در قانون اجراى احكام مدنى ذكر شده،35 ولى در آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا مسكوت گذاشته شده است و بيان نشده كه آيا محكومٌعليه بايد اسناد ملك را به دادورز ارائه دهد يا نه. البته بايد گفت: اين مورد مربوط به وضعيتى است كه محكومٌعليه در زمان تنظيم صورت اموال غيرمنقول حاضر باشد و اگر در محل حاضر نباشد اين تكليف قانونگذار منتفى است.36
هرگاه راجع به تمام يا قسمتى از ملك توقيف شده دعوايى در جريان باشد، مراتب بايد در صورت قيد و تصريح شود كه دعوا در چه مرجعى مورد رسيدگى است. و نيز هرگاه حدود يا قسمتى از ملك متنازعٌفيه باشد، مراتب بايد در صورتمجلس قيد شده و تصريح شود كه طرف منازعه كيست و در كجا تحت رسيدگى است.37
در مورد صورتبردارى، آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا مقرّر داشته كه صورتبردارى بايد بر روى نمونه چاپى نوشته شود (ماده 85 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا)، اما در قانون اجراى احكام مدنى به اين مطلب اشارهاى نشده است.
4. ارزيابى و حفظ اموال غيرمنقول در توقيف
الف. ارزيابى اموال غيرمنقول
ارزيابى اموال غيرمنقول در قانون اجراى احكام مدنى به استناد ماده 110، به همان ترتيبى است كه ارزيابى اموال منقول صورت مىگيرد. اولين نكتهاى كه در ارتباط با ارزيابى بايد ذكر شود اين است كه ارزيابى بايد در زمان توقيف به عمل آيد و در صورت اموال درج شود.
در قانون اجراى احكام مدنى، ارزيابى با تراضى محكومٌله و محكومٌعليه تعيين مىشود و اگر در زمان توقيف حاضر نباشند و يا حاضر باشند ولى در تعيين قيمت تراضى ننمايند، در اين صورت، ارزياب معين مىشود. ارزياب هم بايد به تراضى طرفين معين شود و در صورت عدم تراضى يا عدم حضور محكومٌعليه، دادورز يا مأمور اجرا بايد از بين كارشناسان رسمى و در صورت نبودن كارشناسان رسمى، از بين اشخاص معتمد و خبره انتخاب شوند. و اگر در زمان توقيف به ارزياب دسترسى نباشد، قيمتى را كه محكومٌله تعيين كرده براى توقيف مال ملاك عمل خواهد بود و در اين صورت، دادورز با قيد فوريت نسبت به تعيين ارزياب و تقويم مال اقدام خواهد كرد. (مواد 73 و 74 قانون اجراى احكام مدنى) در آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا به استناد ماده 85 و با توجه به اينكه ماده 42 در مورد اموال غيرمنقول هم اعمال مىشود، در صورتى كه دين و متفرعات تا سى ميليون ريال ارزش داشته باشد و مال معرفى برحسب ظاهر بيش از مبلغ مزبور به تشخيص مأمور اجرا ارزش نداشته باشد، بدون نظر كارشناس از اموال مديون بازداشت خواهد كرد. البته اگر مأمور اجرا نتواند ارزش مال را تعيين نمايد از خبره محلى استفاده مىشود. (تبصره ماده 42 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا) در غير اين صورت، مأمور اجرا در موقع بازداشت اموال نظر كارشناس رسمى را جلب خواهد كرد و از اموال متعهد معادل طلب و يك تا دو عشر اضافه بازداشت مىكند و اگر مال مورد بازداشت غيرقابل تجزيه و بيش از آن ميزان باشد، تمام آن بازداشت مىشود.
در قانون اجراى احكام مدنى، ارزيابى توسط قسمت اجرا فورا به طرفين ابلاغ مىشود و هريك از طرفين مىتوانند ظرف سه روز از تاريخ ابلاغ ارزيابى به نظر ارزياب اعتراض نمايند. اين اعتراض در دادگاهى كه حكم به وسيله آن اجرا مىشود مورد رسيدگى قرار مىگيرد و در صورت ضرورت، با تجديد ارزيابى قيمت ملك معين مىشود. البته تشخيص دادگاه در اين مورد قطعى است و موجبى براى پذيرش درخواست ارزيابى مجدد وجود ندارد. نظريه شماره 9124/7 مورخ 13/8/1371 اداره حقوقى دادگسترى هم مؤيد اين مطلب است.38
در ماده 98 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا نيز بيان شده كه در هر مورد كه مالى معرفى مىشود، اعم از بازداشت براى اسناد ذمّه يا معرفى مورد وثيقه توسط هريك از طرفين معامله براى ارزيابى، هرگاه معرفىكننده مال به مبلغ ارزيابى معترض باشد، فقط مىتواند ضمن امضاى صورتمجلس اعتراض خود را اظهار كند. هرگاه طرف ديگر هم حاضر و به ارزيابى معترض باشد، مكلف است به همين نحو عمل نمايد. در اين صورت، عدم حضور مراتب ارزيابى حداكثر ظرف سه روز از طرف اجراى ثبت به آنان كه حاضر نبودند، ابلاغ مىشود.
همچنين به استناد ماده 102 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا در هر مورد كه به نظر كارشناس نخستين اعتراض شود، رئيس ثبت محل به قيد قرعه از بين سه نفر كارشناس رسمى يك نفر را انتخاب و مراتب را به طرفين و كارشناس منتخب ابلاغ مىكند و با تعيين مهلت مناسب، به كارشناس اخطار مىشود كه اظهارنظر نمايد.
البته به موجب ماده 75 قانون اجراى احكام مدنى هم قسمت اجرا ارزيابى را بلافاصله به طرفين ابلاغ مىكند و هريك از طرفين مىتواند ظرف سه روز از تاريخ ابلاغ ارزيابى به نظريه ارزياب اعتراض نمايد.
در نتيجه، مرجع رسيدگى به اعتراض به ارزيابى در قانون اجراى احكام مدنى دادگاهى است كه حكم به وسيله آن اجرا مىشود و تشخيص دادگاه در اين مورد قطعى است، در حالى كه مطابق آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا رئيس ثبت محل، مرجع رسيدگى به اعتراض مىباشد.
حقالزحمه ارزياب هم با در نظر گرفتن كمّيت و كيفيت و ارزش كار به وسيله دادورز معين مىشود و پرداخت آن به عهده محكومٌعليه است. البته چنانچه نسبت به حقالزحمه اعتراضى باشد دادگاه تصميم مقتضى را اتخاذ خواهد نمود.
منظور از «كمّيت» مقدار مالى است كه بايد قيمتگذارى و ارزيابى گردد و منظور از «كيفيت» اوصافى است كه مال مورد توقيف دارد و منظور از «ارزش كار» مجموع كمّيت و كيفيت و اعتبارى است كه پرونده اجرايى داشته است.39
در آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا هم دستمزد ارزيابى با در نظر گرفتن درجه علمى و تجربى كارشناس رسمى يا خبره محلى و محل ارزيابى و نوع مال ارزيابى شده و ميزان كار، توسط رئيس ثبت محل معين مىشود (ماده 103 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا)، در حالى كه در قانون اجراى احكام مدنى دستمزد ارزياب توسط دادورز يا مأمور اجرا تعيين مىگردد.
طبق ماده 76 قانون اجراى احكام مدنى، پرداخت حقالزحمه ارزياب به عهده محكومٌعليه است و در صورتى كه محكومٌعليه از پرداخت حقالزحمه ارزياب امتناع نمايد، محكومٌله مىتواند آن را بپردازد و در اين صورت، دادورز آن وجه را ضمن اجراى حكم از محكومٌعليه وصول و به محكومٌله خواهد داد. اين مطلب در آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا بيان نشده است.
در مورد اعتراض به ارزيابى هم پرداخت حقالزحمه به عهده معترض است و اگر ظرف سه روز از تاريخ ابلاغ اخطار نپردازد، به اعتراض او ترتيب اثر داده نخواهد شد.
علت پرداخت حقالزحمه كارشناس و ارزياب توسط مديون اين است كه چون ارزيابى مقدمه پرداخت دين و بدهى است، بنابراين، مطابق ماده 281 قانون مدنى: «مخارج تأديه به عهده مديون است، مگر اينكه شرط خلاف شده باشد.»
البته قانون آيين دادرسى مدنى در ماده 259 دادن دستمزد كارشناس را به عهده متقاضى كه همان خواهان است گذاشته است. علت اين تفاوت در اين است كه در زمان دادرسى كارشناسى براى اثبات حق خواهان است و مخارج اثبات دعواى خواهان هم بر عهده مدعى يعنى خود خواهان است، اما در مرحله اجرا اقدامات براى تأديه حقى است كه در زمان دادرسى براى محكومٌله به اثبات رسيده است.40
در آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا هزينه ارزيابى به عهده معترض است و اگر هر دو معترض باشند، نصف آن بر عهده هريك خواهد بود. (ماده 99 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا) همچنين مطابق آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، معترض كه ضمن امضاى صورتمجلس به ارزيابى اعتراض كرده است، بايد حداكثر ظرف سه روز با مراجعه به اجرا و اطلاع از ميزان دستمزد كارشناس مجدد، آن را ايداع و قبض مربوط را تسليم اجرا نمايد و رسيد اخذ كند و در موردى كه طبق ماده 98 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا نتيجه ارزيابى بايد ابلاغ شود، در آن ميزان دستمزد كارشناس مجدد بايد درج شود و هرگاه مخاطب به ارزيابى معترض باشد، ظرف 5 روز از تاريخ ابلاغ بايد كتبا اعتراض خود را با پيوست كردن قبض سپرده دستمزد كارشناس به اجرا تسليم دارد. در صورتى كه به ترتيب فوق اعتراض نرسد، ارزيابى قطعى خواهد شد.41
به استناد تبصره يك ماده 101 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا هم در صورت وارد بودن اعتراض معترض، دستمزد كارشناس مجدد به عهده مديون است.
در مورد اموال غيرمنقول با توجه به ترقى يا تنزلى كه در مال غيرمنقول وجود دارد، مطابق آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا در صورتى كه يك سال از تاريخ قطعيت ارزيابى مال غيرمنقول گذشته باشد، به درخواست هريك از طرفين تا قبل از تنظيم صورتمجلس مزايده ارزيابى تجديد مىگردد، اما تجديد ارزيابى در مورد اموال غيرمنقول بعد از گذشت مدتى در قانون اجراى احكام مدنى وجود ندارد.
ب. حفظ اموال غيرمنقول
مال غيرمنقول بعد از تنظيم صورت و ارزيابى، به حسب مورد موقتا به مالك يا متصرف ملك تحويل مىشود و او مكلف است ملك را همانگونه كه طبق صورت تحويل گرفته، تحويل دهد تا سرانجام اين مال مطابق مواد 137 تا 145 قانون اجراى احكام مدنى به فروش برسد و استيفاى دين از آن صورت گيرد.
در صورتى هم كه عوايد موجود مال غيرمنقول توقيف شود، به امينى كه طرفين معين كردهاند سپرده مىشود و در صورت عدم تراضى، به شخص امينى كه دادورز (مأمور اجرا) معين مىكند، سپرده خواهد شد؛ ولى اگر عوايد، وجه نقد باشد، به قسمت اجرا تسليم مىگردد. (ماده 112 قانون اجراى احكام مدنى)
قانونگذار در قانون اجراى احكام مدنى از كلمه «امين» استفاده نموده است و امين كسى است كه در مقابل اجرت يا بدون اجرت نگهدارى مالى را مىپذيرد.
البته ماده 607 قانون مدنى فقط به نگهدارى مجانى مال مورد امانت اشاره كرده و عقد وديعه را چنين تعريف نموده است: «وديعه عقدى است كه به موجب آن يك نفر مال خود را به ديگرى مىسپارد براى آنكه آن را مجانا نگاه دارد. وديعهگذار مودع و وديعهگير را مستودع يا امين مىگويند.»
ماده 336 قانون مدنى بيان مىدارد: «هرگاه كسى برحسب امر ديگرى اقدام به عملى نمايد كه عرفا براى آن عمل اجرتى بوده است و يا آن شخص عادتا مهياى آن عمل باشد، عامل مستحق اجرت عمل خود خواهد بود، مگر اينكه معلوم شود كه قصد تبرع داشته است.» اين ماده بيانگر قاعده استيفا از عمل غير است و مىتوان به استناد آن، حكم به گرفتن اجرت توسط امين نمود.42 در مورد اينكه چه كسى اجرت را تعيين خواهد نمود و چه كسى مسئول پرداخت آن است، بايد به مقرّرات حفظاموال منقول توقيف شده در قانون اجراى احكام مدنى مراجعه نمود.43
مطابق ماده 81 قانون اجراى احكام مدنى، شخص حافظ مىتواند اجرت بخواهد و هرگاه در ميزان اجرت تراضى نشود، مدير اجرا با توجه به كمّيت و كيفيت مال و مدت حفاظت، ميزان آن را تعيين مىنمايد و به استناد ماده 82 همان قانون، اجرت حافظ را اگر محكومٌعليه تأديه نكند محكومٌله مىپردازد و از حاصل فروش اشياى توقيفشده استيفا مىنمايد و در صورت مطالبه اجرت توسط حافظ و عدم تأديه آن، مدير اجرا به محكومٌله اخطار مىكند كه ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ اخطار اجرت حافظ را بپردازد.
به استناد ماده 94 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، مال غيرمنقول بعد از بازداشت موقتا در تصرف مالك باقى مىماند و متعهد مكلف است مال غيرمنقول را موافق صورت، تحويل گرفته و مطابق آن تحويل دهد تا سرانجام اين مال مطابق مواد 121 تا 146 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا در مزايده به فروش برسد و استيفاى دين از آن صورت گيرد. همچنين به موجب ماده 95 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، در صورت بازداشت منافع مال غيرمنقول يا بازداشت محصول درو شده، از نظر تعيين حافظ و ساير موارد نيز بايد مطابق آييننامه عمل نمود.
تفاوتى كه در اين قسمت ميان قانون اجراى احكام مدنى و آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا وجود دارد اين است كه مطابق آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، مال غيرمنقول فقط به مالك آن داده مىشود تا در تصرفش باقى بماند، اما قانون اجراى احكام مدنى حكم به دادن مال غيرمنقول به مالك يا متصرف ملك نموده است. (ماده 111 قانون اجراى احكام مدنى) و در مورد عوايد موجود مال غيرمنقول توقيف شده، قانون اجراى احكام مدنى بيان كرده كه عوايد مال غيرمنقول به امينى كه طرفين معين كردهاند، و در صورت عدم تراضى، به شخص امينى كه دادورز (مأمور اجرا) معين مىكند، سپرده خواهد شد، ولى اگر عوايد، وجه نقد باشد، به قسمت اجرا تسليم مىگردد. اما آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، بازداشت منافع مال غيرمنقول يا بازداشت محصول درو شده را از نظر تعيين حافظ، تابع آييننامه، يعنى مثل حفظ خود مال غيرمنقول، مىداند.
نتيجه گيرى
با توجه به آنچه كه در اين پژوهش گذشت، نتايج بحث را مىتوان به طور خلاصه چنين فهرست نمود:
1. توقيف مال غيرمنقول عبارت است از بازداشت و بازداشتن و به طور كلى، سلب آزادى با حالت انتظار ترخيص از مالى كه از محلى به محل ديگر نمىتوان آن را نقل نمود، اعم از اينكه استقرار آن ذاتى باشد يا نباشد، به نحوى كه نقل و انتقال آن مستلزم خرابى يا نقص خود مال يا محل آن شود، و چون منظور ما از توقيف، توقيف اجرايى است، اموال محكومٌعليه براى فروش و اداى محكومٌبه توقيف مىشود.
2. منظور از ملك ثبتشده محكومٌعليه، ملكى است كه پس از طى مراحل ثبتى به نام محكومٌعليه ثبت شده باشد. در مورد توقيف ملك ثبت شده (مقايسه قانون اجراى احكام مدنى و ماده 87 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا)، به نظر مىرسد كه در قانون اجراى احكام مدنى اگر پرونده ثبتى حاكى از عدم مالكيت محكومٌعليه باشد توقيف نمىشود، ولى طبق آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، با وجود عدم مالكيت متعهد به موجب پرونده ثبتى، اگر انتقال به متعهد محرز نباشد، اداره ثبت ملك را به نام متعهد توقيف خواهد كرد.
3. در مورد توقيف ملك در جريان ثبت، چون ممكن است براى ملك سند مالكيت صادر نشده باشد و پرونده ثبتى در جريان مواعد باشد، توقيف ملك در دفتر املاك بازداشتى و در پرونده ثبتى قيد مىگردد و دايره اجرا را در جريان قرار مىدهد.
4. در تأييد توقيف مال غيرمنقول بدون سابقه ثبتى، در ماده 101 قانون اجراى احكام مدنى چندين نظريه مشورتى وجود دارد كه در همه آنها توقيف ملكى كه سابقه ثبت ندارد جايز دانسته شده است، اما به استناد ماده 90 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا هم بازداشت مال غيرمنقول ثبت نشده به نام مديون كه در تصرف مالكانه غير است، حتى اگر متعهدٌله مدعى مالكيت متعهد و يا خود متعهد مدعى مالكيت آن باشد، تا زمانى كه اين ادعا به اثبات نرسيده، ممنوع است و در مورد املاكى كه در دفتر املاك به ثبت رسيده و به موجب آن، ملك متعهد شناخته مىشود، ادعاى شخص ثالث اگرچه متصرف آن باشد، مسموع نبوده و آن ملك مال متعهد شناخته شده و بازداشت مىشود.
5. در مورد تسرى توقيف عين به منافع، ماده 103 قانون اجراى احكام مدنى براساس قاعده «تفكيك عين از منافع» توقيف مال غيرمنقول را موجب توقيف منافع آن نمىداند. منظور از اين قاعده اين است كه اقدام حقوقى نسبت به عين به معناى همان اقدام نسبت به منافع نمىباشد. اما ماده 91 آييننامه در اين رابطه، بازداشت مال غيرمنقولى را كه نسبت به منافع آن تعهدى به نفع غير نشده است مستلزم بازداشت منافع آن دانسته، مگر اينكه حاجت به منفعت نباشد. در نتيجه، حكم ماده 103 قانون اجراى احكام مدنى با ماده 91 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا متفاوت است. البته در عرف معاملات اينگونه است كه اگر ملكى فروخته شود، اصل اين است كه منافع آن هم به مشترى منتقل مىگردد، مگر اينكه در زمان انعقاد قرارداد خلاف آن تصريح شده باشد؛ يعنى عرف و عادت منافع را هم جزء مبيع مىدانند.
6. در مورد حفظ مال غيرمنقول، مطابق آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، مال غيرمنقول فقط به مالك آن داده مىشود تا در تصرفش باقى بماند، اما قانون اجراى احكام مدنى حكم به دادن مال غيرمنقول به مالك يا متصرف ملك نموده است. و در مورد عوايد موجود مال غيرمنقول توقيف شده، قانون اجراى احكام مدنى بيان مىدارد: عوايد مال غيرمنقول به امينى كه طرفين معين كردهاند، و در صورت عدم تراضى، به شخص امينى كه دادورز (مأمور اجرا) معين مىكند، سپرده خواهد شد، ولى اگر عوايد، وجه نقد باشد، به قسمت اجرا تسليم مىگردد. اما آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، بازداشت منافع مال غيرمنقول يا بازداشت محصول درو شده را از نظر تعيين حافظ، تابع آييننامه (مثل حفظ خود مال غيرمنقول) مىداند.
1ـ حسن عميد، فرهنگ فارسى عميد، ص 474.
2ـ محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، ترمينولوژى حقوق، ص 181، ش 1445.
3ـ بهرام بهرامى، اجراى مفاد اسناد رسمى، ص 56.
4ـ محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، همان، ص 182، ش 1449.
5ـ سيداحمد باختر و مسعود رئيسى، بايستههاى اجراى احكام مدنى، ج 1، ص 366.
6ـ حسن عميد، همان، ص 408.
7ـ منصور اباذرى فومشى، قانون اجراى احكام مدنى در نظم حقوق كنونى، ص 146ـ147.
8ـ محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، همان، ص 181، ش 1447.
9ـ بهرام بهرامى، اجراى مفاد اسناد رسمى، ص 31.
10ـ ناصر كاتوزيان، حقوق مدنى اموال و مالكيت، ص 46.
11ـ مصطفى عدل، حقوق مدنى، به كوشش محمدرضا بندرچى، ص46.
12ـ همان، ص 46ـ48.
13ـ همان، ص 49.
14ـ همان، ص 50.
15ـ قانون ثبت اسناد و املاك، مواد 22 و 46ـ48.
16ـ منصور اباذرى فومشى، همان، ص 208.
17ـ على مهاجرى، شرح جامع قانون اجراى احكام مدنى، ج 2، ص61.
18ـ غير از شهرستان محل استقرار واحد اجراى احكام مدنى.
19ـ على مهاجرى، همان، ج 2، ص 59ـ60.
20ـ سيد محمّدرضا حسينى، قانون اجراى احكام مدنى در رويه قضايى، زيرنظر محمد صالحىراد، ص 177.
21ـ قانون اجراى احكام مدنى، ماده 100.
22ـ محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، مبسوط در ترمينولوژى حقوق، ج 2، ص 1235ـ1243، به نقل از: منصور اباذرى فومشى، همان، ص 210.
23ـ ناصر كاتوزيان، همان، ص 186ـ203.
24ـ سيد محمدرضا حسينى، همان، ص 180.
25ـ براى دين نظرات مشورتى اداره حقوقى دادگسترى، ر.ك: همان، ص 180ـ183.
26ـ همان، ص 183.
27ـ على مهاجرى، همان، ج 2، ص 71و72.
28ـ همان، ص 74.
29ـ سيد جلالالدين مدنى، آيين دادرسى مدنى، ج 3، ص 119ـ120.
30ـ همان، ص 122.
31ـ ر.ك: همان، ص 120ـ122.
32ـ منصور اباذرى فومشى، همان، ص 217.
33ـ همان، ص 219.
34ـ بهرام بهرامى، اجراى احكام مدنى، ص 37.
35ـ ر.ك: قانون اجراى احكام مدنى، ماده 108.
36ـ على مهاجرى همان، ج 2، ص 86.
37ـ ر.ك: قانون اجراى احكام مدنى، ماده 109 و 86 آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا.
38ـ منصور اباذرى فومشى، همان، ص 177.
39ـ همان، ص 178.
40ـ على مهاجرى، همان، ج 1، ص 298 و 299.
41ـ آييننامه اجراى مفاد اسناد رسمى لازمالاجرا، ماده 101.
42ـ براى اطلاع بيشتر از قاعده استيفا، ر.ك: محمّدمهدى حكيمى تهرانى، «قاعده استيفا در قانون مدنى»، دانشپژوهان دانشگاه مفيد، ش 14، ص 46ـ70.
43ـ على مهاجرى، همان، ج 2، ص 94ـ96.
منابع
ـ اباذرى فومشى، منصور، قانون اجراى احكام مدنى در نظم حقوق كنونى، تهران، خرسندى، 1386.
ـ باختر، سيداحمد و مسعود رئيسى، بايستههاى اجراى احكام مدنى، تهران، خط سوم، 1385.
ـ بهرامى، بهرام، اجراى احكام مدنى، چ سوم، تهران، نگاه بينه، 1383.
ـ بهرامى، بهرام، اجراى مفاد اسناد رسمى، چ دوم، تهران، نگاه بينه، 1387.
ـ جعفرى لنگرودى، محمّدجعفر، ترمينولوژى حقوق، چ چهاردهم، تهران، كتابخانه گنج دانش، 1383.
ـ حسينى، سيد محمّدرضا، قانون اجراى احكام مدنى در رويه قضايى، زيرنظر محمد صالحىراد، چ دوم، تهران، نگاه بينه، 1384.
ـ حكيمى تهرانى، محمّدمهدى، «قاعده استيفاء در قانون مدنى»، دانشپژوهان دانشگاه مفيد، ش 14، پاييز 1387، ص 46ـ70.
ـ صدرزاده افشار، سيدمحسن، آيين دادرسى مدنى و بازرگانى دادگاههاى عمومى و انقلاب، چ دهم، تهران، جهاد دانشگاهى 1387.
ـ عدل، مصطفى، حقوق مدنى، به كوشش محمدرضا بندرچى، قزوين، بحرالعلوم، 1373.
ـ عميد، حسن، فرهنگ فارسى عميد، چ سى و سوم، تهران، اميركبير، 1384.
ـ كاتوزيان، ناصر، حقوق مدنى اموال و مالكيت، چ هفتم، تهران، ميزان، 1382.
ـ مدنى، سيد جلالالدين، آيين دادرسى مدنى، تهران، كتابخانه گنج دانش، 1369.
ـ مهاجرى، على، شرح جامع قانون اجراى احكام مدنى، چ سوم، تهران، فكرسازان، 1386.