با سلام و ادب
خدمت شما عرض کنم که واژه عدل در معناى مختلفى به كار مى رود.
برخى از معانى مهم عدل عبارت انداز:
1ـ رعايت تساوى و اجتناب از تبعيض:
گاه مقصود از عدل و عدالت ورزى آن است كه شخص هيچ گونه تفاوتى ميان ديگران در نظر نمى گيرد و در روابط خود, به همگان به ديده يكسان مى نگرد و از تبعيض مى پرهيزد.
البته اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه مراعات مساوات تنها در صورتى پسنديده و مطلوب است كه هيچگونه تفاوتى در شايستگى ها و استحقاق ها نباشد. اما اگر با مجموعه اى مواجه باشيم كه از جهت شايستگى متفاوت اند, مراعات مساوات در ميان آنها كارر عادلانه نبوده, بلكه تضييع حق اعضاى شايسته تر است. براى مثال, اگر معلمى به قصد مراعات عدل و مساوات, به همه دانش آموزان خود نمره يكسانى دهد,كارى عادلانه انجام نداده است. بنابراين, بايد به خاطر داشت كه عدالت همواره ملازم با مساوات نيست .
2ـ رعايت حقوق ديگران: در اين معنا,عدالت عبارت است از آن كه حقوق همه افراد مورد توجه و رعايت قرار گيرد (اعطاء كل ذى حق حقه) آن است كه حقوق ديگران تضييع شود .
3ـ قرار گرفتن افراد و اشيا در جايگاه شايسته خود:
گاهى عدل در معناى جامعترى به كار مى رود: نهادن هر چيز در جايگاه مناسب خود.
اين تعريف را مى توان در كلامى از امام على (ع) يافت, آنجا كه فرمود:
العدل يضع الامور مواضعها
عدالت هر چيزى را در جايگاه (مناسب) آن قرار مى دهد.
مبناى اين سخن بلند آن است كه در جهان تكوين و تشريع, هر چيزى موقعيت و جايگاه مناسب و درخور خود دارد و عدل آن است كه اين تناسب رعايت گردد و هر چيز در جاى مناسب خود قرار گيرد. اين معنا, جامعترين معناى عدل است و معانى پيشين را نيز در بر مى گيرد.
بنا بر آنچه گذشت, معناى اجمالى عدالت الهى آن است كه خداوند با هر موجودى, آن چنان كه شايسته آن است, رفتار كند او را در موضعى كه درخور آن است, بنشاند و چيزى را كه مستحق آن است, به او عطا كند.
با توجه به حوزه هاى اصلى عدالت خداوند, مى توان عدل الهى را به اقسام كلى زير تقسيم كرد:
1ـ عدل تكوينى: خداوند به هر موجودى به اندازه شايستگى هاى او از مواهب و نعمتهاى عطا مى كند و هيچ استعداد و قابليتى را, در اين حوزه, بى پاسخ و مهمل نمى گذارد. به ديگر سخن, خداوند متعال به هر يك از مخلوقات خويش, به اندازه ظرفيت وجودى آن, افاضه مى كند و آنها را به قدر قابليت و استعدادشان از كمالات بهره مند مى سازد.
2ـ عدل تشريعى: خداوند از يك سو, در وضع تكاليف و جعل قوانينى كه سعادت و كمال انسان در گروه آن است, فرو گذار نمى كند و از سوى ديگر, هيچ انسانى را به عملى كه بيش از استطاعت اوست, مكلف نمى سازد. بنابراين, شريعت الهى به هر دو معناى ياد شده, عادلانه است .
3ـ عدل جزايى: خداوند در مقام پاداش و كيفر بندگان خود, جزاى هر انسانى را متناسب با اعمالش مقرر مى كند. بر اين اساس, خداوند در مقابل اعمال نيك نيكوكاران, آنان را پاداش مى دهد و بدكاران را به سبب كارهاى زشتشان, كيفر كند.
همچنين, عدل جزايى خداوند اقتضا دارد كه هيچ انسانى به سبب تكليفى كه به او ابلاغ نشده است, مجازات نشود. بخشى از اين پاداش و كيفر در دنيا و بخش ديگرى در آخرت واقع مى شود. البته با توجه به حقيقت مجازات اخروى و رابطه تكوينى آن با اعمال ،عدل جزايى, در نهايت, به عدل تكوينى خداوند باز مى گردد.
عدالت نقطه مقابل ظلم و تبعيض است و به عبارت ديگر: افراد بشر در دنيا به حسب خلقت خودشان و به حسب فعاليتهايي كه مي كنند و استعدادهايي كه از خود نشان مي دهند، استحقاقهايي پيدا مي كنند؛ عدالت عبارت است از اين كه آن استحقاق و آن حقي كه هر بشري به موجب خلقت خودش و به موجب كار و فعاليت خودش به دست آورده است به او داده شود؛ نقطه مقابل ظلم است كه آن چه را كه فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگيرند و نقطه مقابل تبعيض است كه دو فرد كه در شرايط مساوي قرار دارند، يك موهبتي را از يكي دريغ بدارند و از ديگري دريغ ندارند.
مقصود از عدالت اين است كه در قوانين، مصالح و منافع همگان، واقع و حقيقت، نيازمنديهاي افراد جامعه و خواستههاي حقيقي و فطري و غرائز بشر منظور شده باشد.