با سلام و احترام
سایت تون بسیار مفیده حاج آقا. از زحماتی که برای مشاوره و پاسخ به سوالات میکشید بسیار تشکر می کنم و امیدوارم خدای متعال بهترین پاداش هایی که به خوبانش عنایت می کند به شما عطا بفرماید. حاج آقا لطفاً در مورد مهارت های مورد نیاز برای زندگی مشترک هم مطالبی در چند پست به صورت کوتاه و گزیده قرار دهید. به نظرم مسئله بسیار مهمی برای جوانان امروزه که به کمترین بهانه ایی زندگی رو ترک میکنند!
من خودمم یه سوال دارم. همسرم مردیست برون گرا و بسیار معتقد و تحصیل کرده و من درون گرا و معتقد و تحصیل کرده!
همدیگر رو خیلی دوست داریم و خیلی هم به هم دل بسته ایم اما گاهی تفاوت فکری زیاد باعث اختلافمون میشه. میترسم اختلاف زیاد محبت بین ما رو کم کنه. مثلاً یکی از اعتقادات ایشون اینه که در شرایط سیاسی- اجتماعی - فرهنگی فعلی، ما باید همه جوره در عرصه باشیم و از کوچکترین فرصت برای خدمت استفاده کنیم و ... (خودتون احتمالاً بهتر این چیزها رو میدونید ) خب من هم به این مسئله معتقدم ولی دلم میخواد خانواده و فرزند خودمان هم در نظر گرفته شویم.بارها به او گفته ام آیا خانواده هم برایت جایگاه و ارزشی دارد یا نه؟ یا مثلاً دلش می خواهد به همه اعم از همسایه و غریبه و زن و مرد و کوچک و بزرگ و جوان و پیر کمک کند و مشکلاتشان را حل کند و این کارش گاه مرا کلافه می کند چون زمان زیادی را از او می گیرد ، گاه می بینم که او اصلاّ در دسترسم نیست و احساس می کنم که در زندگی اش اصلاً دیده نمی شوم. گاه پیگیری مشکلات دیگران باعث دل بستگی آنان به همسرم می شود و مرا از اینکه بتوانم خلوتی خانوادگی با او داشته باشم محروم می کند. خلاصه این که هر کاری که به نظرتان برسد که ثواب داشته باشه رو دوست داره انجام بده! بارها در این باره با او صحبت کرده ام و خواستم توجه بیشتری به ما داشته باشد. گفته ام که مخالفتی با این کارها ندارم اما کمی هم اعتدال لازم است البته او هربار با زبان خود توانسته مرا آرام کند و از من خواسته که کمک کارش باشم اما با تکرار این ماجراها دوباره کلافه میشوم. اصلاً نمیتوانم از پس این مشکل بر آیم. لطفاً راهنمایی بفرمایید