1. بهروز
  2. احکام و فلسفه آن
  3. چهارشنبه, 13 آذر 1392
  4.  مشترک ایمیل شوید
آیا خدا در طراحی انسان اشتباه کرده و بعد به انسان دستور داده که نسبت به اصلاح آن اشتباه اقدام کند و یا طراحی اشتباه نبوده ولی انسان خود را شایسته اصلاح خلقت دانسته؟!! منظورم ختنه است که خداوند در خلقت انسان (مخصوصا مردان) قطعه ای اضافه طراحی کرده و بعد به انسان دستور اصلاح آنرا داده و یا خود انسان صلاح دانسته در طراحی خدا دخالت نموده و تغییراتی در آن ایجاد نماید ؟!!
نظر
There are no comments made yet.
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ""چیزی که پیشتان است پایان پذیر است هم چیزی نزد خداوند است ماندگار است هم تا پاداش می دهیم کسانی شکیبایی کردند پاداششان به نیکو تر چیزی که بودند انجام می دادند"بازم می گویم شکیبایی در سوره توبه بیزاری از همتاگذاران آمد گفت اگر ماههای ناروا جاگزین روا گشت بکشید همتاگذاران هم روی گردانان را هر کجا یافتید اما بندهایی برای پیمان پیشینتان دارد که اگر پابرجا به آن بودند کاریشان نداشته باشید هم گوشزدمان کرد که آنها پیروی گر پیمانی نیستند مبادا دوستی باآنها کنید اما درباره سرریزکاران درآیین خداوند هم نفرین های سختی داریم از زبان پیامبران که جز درستی نگوییم درباره ختنه چیزی در قرآن نیامد اگر براستی در تورات هم انجیل آمد چون خداوند می فرماید کسانی که باور می کنند به چیزی که فرود آمد سوی تو هم سوی کسانی از پیشتر تو هم به واپسین آنها یکدلند در نشانه های آغازین سوره بقره بایستی باور کنم چون ما مردان ناآسودگی برای ختنه شدن ندیدیم هم در دوران کودکی می دیدم کودکی که ختنه نشده بود در سالهای هفت هشت سالگی چگونه در هنگام ریختن ادرار کج می ریخت باز هی نگویید چرا ببریم آفریننده کم کاری کرد چرا یکی نباید نون بخورد با این کار؟ اگر هم می دانیم که ختنه نکردن برایمان هم فرزندانمان ناآسودگی نمی سازد بیازماییم ! خداوند هم نگفت نبین نشنو نیاندش بازم تا سراسر زندگی برای ختنه کردن زمان هست که بیماریتان کم شود خداوندا تنها تورا بنده ام هم تنها از تو یاری میگیرم نه فلانی نه تارنامه های اینترنت که فلانی شاید باشه یا نباشه هم تارنماها هم آشکار نیست چه اندازه درست فروشنده یا خریدار باشد تنها از تو می خواهم که ناباورمندان ترسو را ناامید از همه جا کن

با توجه به اتفاقاتی طی چند روز گذشته افتاد تصمیم گرفتم خطر کرده و دوباره مطالبی را بنویسم. ( خطر از این بابت است که مسمانان درصورتی که به مخالف خود دست پیدا کنند، طبق دستور قرآن باید او را بکشند)
به زودی ادامه صحبتهایی که بدون پاسخ گذاشتم را خواهم داد.
آقا مهدی اگر میخواهی مطلبی بنویسی که بنده متوجه منظور شما بشوم 1- فارسی بنویس نه عربی. 2- از دستور زبان فارسی مربوط به این دوره استفاده کن نه دستور زبان فارسی دویست سال پیش چون درک اینگونه نوشتار شما بسیار مشکل و مانند قرآن که میتوان از آن هزاران برداشت کرد نامفهوم و گنگ است
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
سلام
به عرض برسانم
من شما را کافر نمی دانم فقط متاسفانه شما و هم صحبتان مثل شما شبهاتی در مسائل و موارد دینی دارید و متاسفانه مسائل دینی خوب تشریح نشده و بنیه های اعتقادی هم صجبتان ما در انجمن ضعیف است با هر شبهه و سوالی فوری فرو می ریزد و ماهواره و سایتها وفیلم ها هم تاثیر بسیار مخربی در سیاه و زشت نشان دادن سیمای زیبای اسلام دارند
و جوانان ما به جای اینکه مریض شدند به دکتر متخصص بروند با مریضی می سازند و نمی دانند که چقدر برای سلامتی شان مضر است
مباحثه مودبانه و علمی در فضای مجازی فرصت مغتنمی است که جوانان راحتتر دغدغه ها و درد دلهای خود را مطرح میکنندو من خوشحال می شوم هم صحبت فضای مجازی جوانان باشم
همین که به سایت طلبه آمدید جای تقدیر و تشکر دارد(البته من نه صاحبخانه ام و نه او را می شناسم فقط یک عابرم)و روشن می شود که برای درست فهمیدن قدم برداشته اید
مباحثه از نظر دین اسلام کاملا آزاد است و طرح شبهات و جواب آن هیچ اشکالی ندارد البته به شرطی که مودبانه و برای تفهم باشد نه تعنت
باز از شما سپاسگذارم که چند سوال و جواب مرا خواندید وبرای نوشته های من وقت گذاشتید ...
در آخر یک سفارش از باب حق الجلیسی عرض کنم(البته اگر به دل نگیرید و ناراحت نشوید)
اعتقادات خود رابا دلیل و برهان محکم کنید
بدانید هر شبهه ای جوابی دارد همیشه دنبال جواب برهانی سوالات و شبهات خود باشید(البته در مسائل اعتقادی)
سعی کنید خود و خدای خود را بیشتر بشناسید شما هیچ توضیحی برای من در مورد خدایتان و خواسته های خدایتان ندادید امیدوارم لااقل برای خودتان جواب این سوالات را به طور برهانی بدهید
مواظب خودتان،فکر و اندیشه تان و منابعی که از آنها تغذیه فکری می شوید باشید در این زمانه گرگ و دزد باورها است وعمر کوتاه ،شاید فرصت جبران کم باشد
عقل همه عقلا حکم میکند که مراقب و محتاط باشند توصیه میکنم همه پل های پشت سر خود(بین خود و خدایتان) را خراب نکنید اگر فقط یک درصد احتمال بدهید که قیامت و معادی است ولو کم به فکر توشه برای این سفر باشید الان احتمال دادید که ممکن است خطر جانی بر شما باشد احتیاط کردید خواهشمندم در مورد معادو...هم با ملاحظه احتمال وقوع احتیاط لازم را داشته باشید....
و همیشه بدانید خداوند ارحم الراحمین بوده درش همیشه برای مخلوقاتش باز است
والسلام علی من اتبع الهدی
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
هم صحبت عزیز عبادی جان سلام

متاسفم که نمیتوانم شما را دوست خطاب کنم. باعث افتخار بنده میشد اگر میتوانستم با شما دوست بوده و به دیدارتان بیایم و در کنار هم چای نوشیده و صحبت کنیم ولی متاسفم که طبق دستورات دینی شما نمیتوانید با بنده چای بنوشید چون من را نجس میدانی و شما از دوستی با کافر منع شده ای از همه مهمتر اینکه قتل من بر شما واجب و اسرات گرفتن زن و فرزندان بیگناه من جهت غلامی و کنیزی بر شما لازم است. با توجه به توصیه دوستانم و خطرات جانی که این بحث برای من دارد متاسفم که در همین جا از شما خداحافظی میکنم. ولی از لطف شما ممنونم که با حوصله پاسخهای بنده را دادید.
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
واما نعمتهای غیر مادی بهشت

در قرآن کریم بهشت هم با نعمت های مادی وصف شده و هم با نعمت های روحانی، اما این‌ که بیشتر با اوصاف مادی توصیف و بیان شده، به دلیل آن است که ذهن انسان ها بیشتر با مادیات و امور دنیایی خو گرفته است و در نتیجه برای بسیاری از مردم تصور و شناخت بهشت از طریق اوصاف معنوی و روحانی بسیار مشکل بلکه غیرممکن است و اکثر انسان ها از درک مقامات و مفاهیم معنوی بهشت که در درجه بالایی است عاجزند. قرآن در این زمینه می فرماید: «کسی نمی‌تواند بفهمد که چه چیزهایی در آن جا پنهان است»
همچنین‌ در حدیث نبوی آمده است: "پروردگار فرمودند: براى بندگانم چیزهایى فراهم کرده‌ام که نه چشمی دیده و نه گوشى شنیده و نه به قلب بشرى خطور کرده است‏...".
از این‌ رو چون تصور نعمت‌های روحانی بهشت بسیار مشکل است ،خداوند متعال برای فهم همگان از بیان نعمت های مادی که قابل فهم و درک برای همگان هستند استفاده کرده است و نعمت ها و لذت های معنوی و روحانی را خیلی خلاصه مجمل اشاره کرده است.

اولا= خداوند مهربان بهشت را تنها جایگاه نعمتهای مادّی قرار نداده چون خداوند در آیه ۱۷ سوره سجده فرموده:
(فَلا تَعلَمُ نَفسٌ ما اُخفِیَ لَهُم مِن قُرَّهِ اَعیُنٍ): «یعنی هیچ کس نمی داند چه پاداشهای مهمی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده است.»
یا در روایتی آمده است که خداوند بهشت را چنان آفریده و چیزهایی در آن خلق فرموده است که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به عقل احدی نیامده است.
ثانیاً خداوند حکیم برای بیان نعمت های بهشتی بازبان مردم با آنان سخن گفته و با آوردن مثالهای عالم دنیا، می خواهد بشر را به عظمت آن نعمتها متوجه کرده و با آیات گوناگون قرآن بفهماند که نعمتهای بهشتی غیر قابل توصیف، و غیر قابل مقایسه با امور متشابه دنیائی اند. امیرالمومنین علی علیه السّلام می فرمایند:
کُلُّ شَیْ‏ءٍ مِنَ الدُّنْیَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِیَانِهِ وَکُلُّ شَیْ‏ءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ. یعنی: هر چیز دنیوی شنیدنش بزرگتر از رسیدن به آن است، و هر چیز اُخروی دیدنش بزرگتر از شنیدن آن است.(توجّه کنید)
اکنون برای توجه به نعمتهای غیر قابل وصف بهشتی که ریشه در رضایت الهی از بنده مومن دارد و اینکه ببینیم اوج لذتهای بهشتی، رضوان الهی است، مقایسه ای را مورد توجه قرار می دهیم.
خواصّ تعدادی از نعمتهای بهشتی و مقایسه آنها با امکانات دنیائی:
۱-آنچه دنیائی است از بین رفتنی و زوال پذیر است، امّا نعمتهای بهشتی ابدی ، و فنا نا پذیرند. بهترین نعمتها اگر برای مدت محدودی در اختیار انسان قرار گیرند حسرت و غصه را بدنبال دارند. و البته نعمتهای بهشتی اینگونه نیستند.
خداوند حکیم در قرآن کریم می فرماید:
ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (النحل : ۹۶)
آنچه نزد شماست همه نابود خواهد شد و آنچه نزد خداست، تا ابد باقى خواهد بود و البته اجرى که به صابران بدهیم اجرى است بسیار بهتر از عملى که به جا مى‏آوردند. آری، جوانی، سلامتی، ثروت، زیبائی، نشاط، ریاست، بزرگی، قدرت، هوش، ذکاوت ،….همه و همه چند روزی میهمان دنیائی ی انسان اند و مانند کسی که از خواب بیدار شود و ببیند که از رویاهای خوش عالم خواب دیگر خبری نیست، مردم نیز وقتی می میرند ناگهان می بینند که دست خالی اند، مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده
۲- هیچ رنج و سختی در بهشت نیست، امّا کمترین سختی زندگی مرگ است که احدی را از آن گریز نیست و خود زندگی هم هیچگاه بدون سختی نیست.
۳- بهشت محل امنیت و آسایش حقیقی است در حالی که امنیت کامل در دنیا اساساً امکان پذیر نیست.
۴- در بهشت نگرانی نیست و زندگی هم بدون نگرانیها نیست.
۵- خاطرات بد و حسرت و حتی شرمندگی هم در بهشت نیست و قبل از ورود به بهشت همه اینگونه عوارض بکلی از مومنین بر طرف می شود.
۶- هیچ خوف و حزنی در بهشت نبوده و آنجا محل سلامتی و سلام است.
۷- فی‏ شُغُلٍ فاکِهُونَ (اهل بهشت آن روز خوش به وجد و نشاط مشغولند)
۸- رحمت، رضوان و مغفرت الهی در بهشت شامل حال مومنین می شود
۹- خداوند اهل بهشت را از تمام ته مانده های خویها و خصلت های زشت و پلیدیها… بطور کامل تزکیه می کند که این خود از الطاف مخصوص الهی به اهل بهشت و از لذتهای روحانی ویژه است.
۱۰- همنشینی با نیکان و اهل سعادت. مهمترین آن ها دیدن رسول خدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، ائمه اطهار و چهارده معصوم (ع) و پیامبران و اولیای الهی و میهمان شدن برایشان.

۱۱- و از همه مهم تر، میهمان مخصوص شدن بر خداوند و که با هیچ نعمت مادی و جسمانی قابل قیاس نیست؛
۱۲- خداوند از ایشان راضی می شود و ایشان هم از خدا راضی می باشند و خداوند همه گونه نعمتهای مادی و معنوی را در اختیارشان قرار می دهد.

مردم، هم بهشت روحانی دارند و هم بهشت جسمانی، در جهنم هم همین طور. اقلیتی از مردم اهل نعیم روحانی هستند و اعتنایی به نعیم جسمانی ندارند و اقلیتی هم فقط بهشت جسمانی دارند و از بهشت روحانی نصیبی ندارد. به هر حال قطعا ما بهشت جسمانی داریم یعنی نمی توان آن را انکار و به شکلی تأویل کرد، قابل تأویل نیست. آنچه در آن عالم هست با آنچه در این عالم هست در عین اینکه در جسمانی بودن شریکند تقاوتهای زیادی با یکدیگر دارند یعنی آن عالم عین عالم دنیا و طبیعت نیست، اگر عین عالم دنیا و طبیعت می بود مثل عالم طبیعت تکلیف هم در آنجا بود ولی آنجا تکلیف نیست به دلیل اینکه امکان تکلیف نیست، امکان تغییر دادن وضع و حالت نیست، به قول فلاسفه آنجا عالم قوه نیست، عالم فعلیت محض است. در آنجا مثلا توالد و تناسل نمی تواند وجود داشته باشد، خوردن هست ولی خوردن آنجا با خوردن اینجا فرق می کند. آن لذاتی که از خوردن حاصل می شود هست اما نه مثل خوردن اینجاست که این جور جذب و دفع باشد و در نتیجه مثلا سلامت و بیماری باشد. این گونه چیزها نیست.
آن نتیجه ای که از این امر پیدا می شود یعنی لذت خوردن، لذت آشامیدن، لذت جنسی، لذت مصاحبتها در آنجا وجود دارد ولی با تفاوتهایی که با (بذات) اینجا هست. البته ما تفاوتها را نمی توانیم کاملا درک کنیم. باید بدانیم که این جنبه های جسمانی در آنجا وجود دارد و البته جنبه های روحانی هم به طریق اولی وجود دارد چون ما می بینیم قرآن در بعضی موارد بعد از اینکه نعمتهای جسمانی را ذکر می کند «جنات تجری من تحتها الانهار» می فرماید: «و رضوان من الله اکبر؛ و اما بالاتر از همه خشنودی حق است» (توبه/72).
بنابر این بر خلاف آنچه بعضى تصور مى کنند، قرآن در همه جا مردم را به نعمتهاى مادى بهشت بشارت نداده، بلکه از نعمتهاى معنوى نیز کرارا سخن به میان آورده است، که آیات 45 تا 50 سوره حجر نمونه روشنى از آنهاست، بطورى که نخستین خوش آمد و بشارتى را که فرشتگان به بهشتیان در هنگام ورود به این کانون بزرگ نعمت، مى گویند بشارت سلامت و امنیت، است.
شسته شدن کینه ها از سینه ها، و صفات زشتى همچون حسد و خیانت و مانند آن که روح اخوت و برادرى را به هم مى زند، و هم چنین حذف امتیازات تشریفاتى غلط که آرامش فکر و جان را در هم مى ریزد، نیز از نعمتهاى دیگر معنوى روحانى است که در این آیات به آنها اشاره رفته است. خداوند در سوره حجر آیات 45 تا 48 می فرماید: «إن المتقین فی جنات و عیون * ادخلوها بسلام آمنین * و نزعنا ما فی صدورهم من غل إخوانا على سرر متقابلین * لا یمسهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین؛ پرهیزگاران در باغهاى سرسبز بهشت و در کنار چشمه هاى آن هستند. (فرشتگان الهى به آنها مى گویند) داخل این باغها شوید با سلامت و امنیت. هر گونه غل (حسد و کینه و عداوت و خیانت) از سینه آنها بر مى کنیم (و روحشان را پاک مى کنیم) در حالى که همه برادرند و بر سریرها روبروى یکدیگر قرار دارند. هرگز خستگى و تعب به آنها نمى رسد و هیچگاه از آن اخراج نمى گردند. بندگانم را آگاه کن که من غفور و رحیمم. (و نیز آنها را آگاه کن که) عذاب و کیفر من عذاب دردناکى است. این نکته نیز شایان توجه است که "سلامت" و "امنیت" که سر آغاز نعمتهاى بهشتى قرار داده شده پایه هر نعمت دیگرى است، که بدون این دو هیچ نعمتى قابل بهره گیرى نیست، حتى در این دنیا نیز سر آغاز همه نعمتها نعمت سلامت و امنیت مى باشد.
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
سلام
اینجا انجمن است و طلبه پاسخگو برای تبادل افکارات ما فراهم نموده است من ایشان را نمی شناسم تا چه برسد به دیدن!
1-
(یک سوال مادی کردم نه فلسفی و معنوی.)سوال شما از خالق نامحدود غیر مادی است از حکمت دستور او پرسیدی
وجواب من این بود ما مسلمانان ختنه را به خاطر امتثال امر خدا انجام می دهیم نه به خاطر خواص و فوائد بهداشتی آن ولو خداوند حکیم دستوراتش فوائد مادی و معنوی هردو را دارد ولی ما از دستور یک پزشک و دانشمند تیعیت نمیکنیم که همه می دانند احتمال خطا در نظریات او است ولی تبعیت از خالق و سازنده انسان خوب می داند چگونه ساخته و باید وقت استفاده از کالا روکش آن را باز کرد این دستور خالق بی خطاست و تعبدا انجام می شود
و نوشتم نظریات دانشمندان همه خطا پذیرند لذا قابل اعتماد نیستند چه الان همه شان بگویند ختنه واجب است چه بگویند ختنه ممنوع است حرف آنها حجت نیست
بحث خداشناسی را پیش کشیدم چون مشکل تو با خداست سوال تو از دستور اوست و اشکال تو به مخلوق اوست این کاملا عاقلانه است که بدانیم بچه ای که می خواهیم به دستور خدا ختنه اش کنیم خداو خالق دارد یا نه ؟خالق اش دستوراتی داده است یا نه؟خدایش چه ویژگی هایی دارد؟؟برای رساندن مطالبات خود چه کرده است؟؟ما می توانیم او را بشناسیم یا نه؟علت همه دستورات او را می توانیم بپرسیم و بفهمیم یا نه؟؟و............
پس در واقع سوال شما از خدای غیر مادی است و مشکل خداشناسی دارید
اگر شما خدا قبول کرداید اگر او راحکیم و علم و قادر وخالق می دانید حتما باید اول جواب این سوالات را بیابید و بدهید تا مشکل ختنه از اساس برطرف شود-در واقع شما هیچ تصوری از خدا ندارید شما که عاقلی بگو ببینم احتمال ولو یک درصد میدهی خالق تو ار تو مطالباتی داشته باشدواگر ندانی و برآوردن نکنی ممکن است به ضرر بیفتی عقل تو دفع ضرر احتمالی را واجب نمیداند؟؟؟
تو درمسافرت با وجود احتمال یک درصدی وسایل ایمنی برنمی داری؟؟؟بچه ای یا دیوانه یگوید لباست عقرب است نمی تکانی؟؟؟چطور شد124هزارپیامبر به جد گفتند حساب کتابی است خود را آماده نمیکنی این چه عقلی است که داری دفع ضرر احتمالی را معتقد نیست؟؟؟؟
خالق تو به تو هستی داده از نظر عقل تو شکر نعمت دهنده واجب نیست؟؟؟
چطور در هر مساله ای دانشجوی پر سوالی ولی در مورد خدا و خالقت که مهمترین سوالات و سرنوشت سازترین مساله است ساکتی؟؟؟
غرض من اتمام حجت با توست که فردای قیامت نگویی ندانستم مستضعف بودم در مورد خالقت فکر کن و ویژگی های او را برای من بنویس
2-
نوشتی بت پرست ثابت کن کدام بت را می پرستم؟؟؟تو چه چیز را می پرستی؟؟؟
3-
تناقض آشکار در کلام توست یکجا نوشتی ما وراء ناشناخته انسان است در جای دیگر نوشتی خالق ماوراء ناشناخته انسان است!!!!!!!!!!
4-
ما وراء که من و تو را آفریده چه خصوصیاتی دارد توضیح بده کیست چیست؟؟؟؟؟؟؟
5-
آیا تئوری(گفتی تئوری نه قانون!!) احتمالات می گوید(شما اگر حروف الفبا را چند میلیارد بارتصادفی زمین بریزی چند درصد احتمال داردشعر فاخری ایجاد شود؟؟؟
سیمان و آهن و آجرو...را چند بار روهم تصادفا بریزی میشود برج؟؟؟؟)
تئوری کدام جاهلی است؟؟؟؟؟؟باور داری خانه تو ،خودت،آسمان و زمین و...تصادفی باشد در تصادف این همه نظم و نظام می توان یافت؟؟اینکه کشفیات است همه از روی نظام ثابت در جهان است تصادف نظم و نظام ثابت و دقیق چنینی می آفریند؟؟؟
چطور عقلت به تصادف قانع می شود درحالیکه یک اختراع کوچک را اگر بهت بگویند تصادفا ایجاد شده قبول نداری؟
هیچ دانشمندی تصادف را قبول نمیکند والا دانشمند نمی شد دانشمند به هدفمندی نظم کاملا دقیق جهان معتقد است و این قوانین را که خداوند در خلقت ودیعه گذاشته کشف میکندتصادف بود می نشست خانه منتظر تصادفی دیگر می بودکه تصادفا برق اختراع شود!!!!!!!
6-
فرض کن تو که عاقلی رباتی هوشمند خلق کنی هدف نداری؟؟بی هدف خلق میکنی؟رهایش میکنی؟هیچ درخواست و مطالبه ای از او نداری؟؟انتظارنداری به حرفت گوش کند؟؟کدام عاقل کار بیهوده میکند؟؟ببین همه عقلای عالم که به کشفیات آنها می نازی همه اول هدف خود را ازکشف خود مشخص کردند بعد کشف نمودند خواستند با آن کاری بکنند کشف کردندکدام عاقل می پذیرد که ادیسون و...کشفیات خود را بدون هدف کرده اند ادیسون کشف کردچون هدف داشت عاقل کار بی هدف نمیکند میگویی خدای جاهل تو را با این ظرافتهای جسمی روحی فکری آفریده به ظرافتهای ساختار مغز انسان بنگر به کهکشانها و آسمان و زمین و موجودات با اینهمه تدبیر و پیچیدگی بنگر تو خالق اینها بودی همه اینها را بیهوده می آفریدی یا هدفی را دنبال میکردی؟؟هدف چیست؟؟جاهل میتواند اینها را بیافریند؟؟

7-
مساله گرفتن 99و رها کردن 1درصد نیست مساله این است که با وجود احتمال خطا تحقیق قابل اعتمادو اطمینان نیستچون درصد خطا داردبا وجود درصد خطا نمیشود گفت حق است واقع و نفس الامر است سخن اینجاست علم هرچه گفت باوجود احتمال خلاف ،استدلال باطل میشود

8-
نوشتی رد و اثبات خدا محال است خود این حذف شما محال است چون وجود خدای عالم قادر حکیم و... با برهان علیت و نظم و امکان و صدیقین و حدوث وضرورت وجود ومحدودیت و تدبیر و...ثابت میشودتو عاقلی همه این ادله عقلی است همه را قبول داری یا نه؟؟؟
وجودخدا با این برهان ها اثبات میشوددیدی اثبات خدا محال نیست بلکه انکارش محال است که راه گریز برای بی خدایان نیست
9-
نوشتی ثابت شده ادیان خطا دارندکدام ادیان ؟؟؟؟؟ادیان تحریف شده؟؟یا دین واقعی که اجرای کاملش با معصوم ع محقق میشود؟؟؟
بله مسلمانان اشتباه میکنند چون تکیه گاه مستحکم معصوم را از دست داده اند و روز به روز عطش احتیاج به مصلح جهانی معصوم بیشتر خواهد شداز نظر ما فقط معصوم ع عاری از خطاست و بی او همه در خطاغوطه ورند

10-
اینکه در تفسیر قرآن اختلاف است اتفاقا از اختیار انسان است خداوند انسان را آزاد گذاشته تا ببیند بشر چه میکند ونشانه این اختیار دادن به انسان همین اختلاف ها و ادیان مختلف است هرچه شرط بلاغ بود فرموده این ما هستیم در هوس های خود غوطه وریم
مگر حرام بودن زنا-لوط-قمار-قتل و غارت-خودکشی-حرام خوری-احتکار-کم فروشی-دروغ-پیمان شکنی-خیانت در امانت-خوردن مال یتیم-عقوق والدین-ظلم و ستم-کمک به ظالم-اسراف-تکبر-و...درقرآن نیامده؟؟؟؟؟؟؟
شما که می خواهید قرآن را رد کنی لااقل ترجمه خوب قرآن را ای کاش می خواند می دیدی که این مطالب جزء واضحات قرآن است
ولی اینکه انسانها نمی کنندتقصیر خودشان است و به خاطر مصلحت امهال است که خدا فرصت داده خوب از بد خود را کاملا جدا کند تا حجت تمام شوداینها همه درس است و امتحان الهی بعد از این درس شروع شده چون همه پیامبران برای تبیین این مفاهیم و ابلاغ اینها به جهان آمده اند که فردا کسی نگوید من نمی دانستن خدا زنا-لوط-قمار-قتل و غارت-خودکشی-حرام خوری-احتکار-کم فروشی-دروغ-پیمان شکنی-خیانت در امانت-خوردن مال یتیم-عقوق والدین-ظلم و ستم-کمک به ظالم-اسراف-تکبرو..را حرام وممنوع کرده بود
اگر من وشما بعد از اینکه مطالبات خدا را دانستیم فرصت داریم عمل کنیم یا نه و قیامت وقت حسابرسی است...
و پس علت اصلی اختلافات دنبال هوس بودنهاست و اینکه برخی از مسلمانان قرآن را گرفتند و مفسر قرآن(معصومین )را رها کردندخدا هم کتاب قانون فرستاده هم پیامبر که کسانی به خاطر منافع دنیوی خود سوء استفاده از آن نکنند(دقت شود این دو با هم مایه هدایت است نه تنهایی)

11-
اینکه افراد کمی مسلمان و شیعه هستند روشن است وقتی چوب بالای سر نباشد وهمه به اختیار خود باشند درس خوان کم میشود وحکمت خدا بر این تعلق گرفته که چوب و تهدید و...نباشد شرکت در دروس اختیاری اختیاری باشدخودت قضاوت کن در مدرسه ای که خود سیستم آموزشی تصمیم گرفته کنار پارک و لوازم تفریحی و ورزشی کلاس اختیاری بگذارد چند نفر دانش آنوز شرکت میکنند؟؟؟؟؟؟؟
پس اگرچنین معلمی فقط 3% قبولی داشته باشد سیستم آموزشی تشویقش میکند چرا که با اختیار و کنار همه تفریحات 3درصدجذب شده اند.......
در کودکان بازیگوش درس نخوان بشتر از درس خوان مودب است معنای این گرایش به بازی و بازگوشی است چند درصد نابغه داریم؟؟؟
همه کودکان می توانند درس بخوانند قبول شوند ولی عده کمی نابغه اند
همه انسانها می توانند با اختیارمسلمان واقعی شده به بهشت بروند ولی هوس بازها زیادند
پس کمی مسلمان از زبونی خدا و پیامبر نیست ناشی از سوء اختیار انسانهاست....
اگر با اختیارچشم خود را بسته باز نمی کند چه میکنی؟؟؟اجبارش میکنی؟؟
واین گشتار به خاطر اینست که دست بشریت از مدیریت معصوم ع کوتاه است ....
حق همیشه دائر مدارکثرت است؟؟؟؟؟؟؟؟چند درصد مردم جهان به نظریه گالیله معتقد بودند؟؟؟؟؟؟حق با کی بود؟؟؟؟؟؟؟؟
و تبعیت از حق و لو هزار سال از آن گذشته باشد خرافات نیست
12-
چون علم و عقل و دانش و دانشمند از ساختن مدینه فاضله عاجز است رویا وساخته ذهن میداند ولی دین چون همه زوایای بشر و همه نیازهای او را می داند و پاشخ میدهد به دست معصوم این آرزو را عملی خواهد کرد
خداكسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.
13-
و اما فائده ذکرودعا
روانشناسان گویند: مدارک و اسناد دیرینه ای در این زمینه وجود دارد که نیروی ایمان در سلامت جسمانی فرد تاثیر می گذارد. دعا کردن فوایدی دارد که باعث ایجاد سلامت جسمانی در انسانها می شود و کلیه این مزایا قابل اثبات می باشند. حتی دعاهای اتفاقی و مراقبه های گاه و بیگاه نیز به سلامت افراد و داشتن زندگی طولانی تر کمک می کنند. کسی که دعا می کند اجازه می دهد تا تمام استرس ها و اضطراب های درونی اش تخلیه شوند. در بسیاری از موارد جریان خون بیماران بهتر شده و بهبودی پس از عمل جراحی در کسانی که اعتقادات محکم دینی داشته اند، بسیار سریعتر رخ داده است. افرادی که اعتقادات دینی شان از سایرین محکم تر می باشد به راحتی به صلح و آرامش دست پیدا می کنند.
بله، درست است، دعا کردن می تواند به راحتی سلامت روانی و فیزیکی را برای شما به ارمغان بیاورد:
1.درمان بیماری: دعا کننده با دعای خود، تلقین به نفس می‌کند تا روی پای خود بایستد و از حوادث نهراسد. تلقین به نفس از نظر روان شناسان در بهبود بیماری‌های روحی و جسمی مؤثر است.
در مورد «مسیو گوئه» گفته شده: امراض علاج ناپذیر را با اسلوب خاص معالجه می‌کرد. از جمله روش‌های او این بود که جملاتی می‌ساخت و بیمار را موظف می‌کرد که آن‌ها را در اوقات و اوضاع معینی به ویژه صبح، به محض بیدار شدن تکرار نماید. کار این مرد به جایی رسید که دانشجویان پزشکی پس از فراغت از تحصیل طب، نزد او می‌رفتند و مدتی شاگردی این پزشک فرانسوی طب ناخوانده را می‌کردند. این نکته به طور مفصل در پرسش دوازده مطرح خواهد شد.
.الکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر شریعتی، انتشارات تشیع، ص 261.
2.آرام بخشی: امروزه در محافل علمی، دعا درمانی مطرح است. از طریق دعا می‌توان بسیاری از بیماری‌های روحی را درمان کرد، زیرا به ثمر نرسیدن تلاش‌ها در زندگی، چه بسا انسان را از پیروزی نهایی برای همیشه نومید سازد. اما دعا بارقه امیدی است که در دل انسان می‌درخشد و ابرهای یأس و اضطراب را از آسمان دل کنار می‌زند.
امیدی که از دعا بر‌می‌خیزد، همانند خون تازه‌ای در شریان جان آدمی جاری می‌شود. او را از نگرانی نجات می‌دهد. از این رو در روایات اسلامی از دعا به عنوان سپر و سلاح یاد شده است. امام علی (ع) می‌فرماید:« الدعاء ترس المؤمن؛ دعا سپر مؤمن است.» و رسول خدا (ص) دعا را سلاح مؤمن دانسته است.سپر و اسلحه از ابزارهای دفاعی انسان است. دعا به عنوان سلاحی برنده در برابر سختی‌ها و ناملایمات زندگی، و نیز سپری در مقابل هجوم گسترده مشکلات تلقی شده است.
الکسیس کارل جراح، دانشمند و فیزیولوژیست محقق فرانسوی و دریافت کننده بزرگ‌ترین افتخار علمی جهانی (جایزة نوبل) درباره دعا می‌نویسد: دعا و نماز قوی‌ترین نیرویی است که انسان می‌تواند تولید کند. نیرویی است که چون قوه جاذبه به زمین وجود حقیقی و خارجی داد.
در جای دیگری می‌گوید: نیایش را نباید با مرفین هم‌ ردیف دانست، زیرا نیایش در همین حال که آرامش را پدید آورده است، به طور کامل و صحیحی در فعالیت‌های مغزی انسان یک نوع شکفتگی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و داوری را تحریک می‌کند.
«گاندی» که پس از «بودا» بزرگ‌ترین پیشوای هندوستان بود می‌گفت: اگر دعا و نماز نبود، مدت‌ها قبل دیوانه و مجنون شده بودم.
دیل کارنگی می‌گوید: دعا کردن سه احتیاج اصلی روانشناسی را که همه کس اعم از مؤمن و مشرک در آن سهیم است، برآورده می‌کند:
أ‌-در موقع دعا کردن آن چیزهایی را که باعث زحمت و ناراحتی ما شده است، بر زبان جاری می‌سازیم. دعا کردن همان عمل یاد داشت کردن روی کاغذ را انجام می‌دهد.
ب‌-هنگام دعا کردن این احساس به ما دست می‌دهد که شریک غمی پیدا کرده‌ایم و تنها نیستیم. تمام پزشکان روان شناس تأیید می‌کنند که وقتی گرفتار هیجان و غم‌های فشرده در سینه و تألم روحی هستیم، برای معالجه لازم است مشکلات و گرفتاری‌های خود را برای کسی بگوییم و درد دل خود را خالی می‌کنیم.
ت‌-دعا کردن انسان را وادار به کار می‌کند
برای اطلاع بیشتر به

http://mohsenazizi.blogfa.com/post-1280.aspx
http://www.pasokhgoo.ir/node/59726
http://www.miyanali.com/buick/506


14-
قرآن به زبان عربی است و کلمه یوم در زبان عربی به معنای دوران استفاده شده ونه تنها هر عربی می داندبلکه هرکه کمترین اطلاع از عربی دارد می داند که آنچه مقابل شب است نهار است نه یوم!!!!!!!!!!
15-
نوشتی زنان غرب پاکدامن ترند
اولا لطفا مستندش کن ثابت کن
ثانیاآمار بده که پاکدامنی بین زنان مسلمان واقعی باحجاب کمتر از زنان غرب است
ببین مشکل ما در عمل نکردن به دستورات اسلام است وقتی زنی خود را مسلمان می داندلازمه اسلامش عفاف و پاکدامنی است پاکدامن نشدمعلوم می شود که اصلا مسلمن واقعی نیست صوری است
نوشتم باید به مجموعه دین عمل شود نومن ببعض و نکفر ببعض نمی شودیعنی نماز بخوانی و بی حجاب هم باشی نمی شودمسلمان شدی به لوازمش هم باید پایبند باشی
كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مى‏ورزند، و مى‏خواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند، و مى‏گويند: «ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مى‏كنيم» و مى‏خواهند ميان اين [دو]، راهى براى خود اختيار كنند
16-
اما میخ بودن کوهها
علامه طباطبايي(ره) مي‌نويسند: اينكه كوه‌ها را ميخ خوانده، شايد از اين جهت بوده كه پيدايش عمده‌ي كوه‌هايي كه در روي زمين است از عمل آتشفشان‌هاي تحت الارض است كه يك نقطه از زمين را مي‌شكافد و مواد مذاب زميني از آن فوران مي‌كند و به اطراف آن نقطه مي‌ريزد و به تدريج اطراف آن نقطه بالا مي‌آيد تا به صورت ميخي كه روي زمين كوبيده باشند در آيد.

و باعث سكون و آرامش فوران آتشفشان زير زمين گردد و اضطراب و نوسان زمين از بين برود.20

ـ در مجمع البيان آمده است كه خداوند متعال مي‌توانست با چيزي غير از كوه‌ها زمين را در مقابل زلزله حفظ كند، ولي كوه‌ها براي درك مردم مناسب‌ترند و توجه و دقت آنان را بهتر به خود جلب مي‌كند.21

ـ در آيه‌ي «أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَاداً»؛22 آيا زمين را بستر قرار نداديم؟ قرآن زمين را به گهواره‌اي تشبيه نموده كه قطعات آن بوسيله‌ي كوه‌ها ـ كه بسان ميخ‌اند ـ به هم پيوسته‌اند و سنگيني آنها باعث اعتدال حركات آن گرديده است به طوري كه در عين حركت آرام است؛ و در آيه‌ي بعدش (وَالْجِبَالَ أَوْتَادا23 )ضمن تشبيه كوه‌ها به ميخ، به ريشه‌هاي آنها اشاره مي‌نمايد و اين نيز يكي از آيات علمي و اعجازآميز قرآن است.

زيرا تا يك قرن پيش دانشمندان كوه‌ها را توده‌هاي سنگ عظميي مي‌پنداشتند كه مانند تپه‌هاي مصنوعي روي زمين ريخته شده‌اند و دانشمندان اخيراً پي برده‌اند كه قسمت عمده‌ي هركوهي، زير سطح زمين قرار دارد24 چنانكه «ژرژگاموف» استاد دانشگاه واشنگتن مي‌نويسد:

«نظريه‌ي سطحي بودن كوه‌ها در زمين‌شناسي، يك قرن پيش از نظريه‌هاي عمومي بوده و اخيراً به اين موضوع پي برده‌اند كه بخشي از هر كوه زير سطح زمين قرار داد.»25

در حالي كه قرآن چهارده قرن پيش، پرده از اين راز بزرگ برداشته و كوه‌ها را ميخ‌هاي زمين معرفي كرده است زيرا اينكه خداوند كوه‌ها را ميخ‌هاي زمين قرار داده براي اين است كه اجزائش در حال حركت از هم متلاشي نشوند.26

در مورد کوهها علت تشبیه آن به میخ چندین علت می تواند داشته باشد که مفسرین به برخی از این موارد اشاره کرده اند و البته تحقیقات زمین شناسی در مورد کوهها هم به فهم اینه مطلب کمک کرده است
همانطور که می دانید زیر پوسته زمین مواد مذاب جریان دارد و همچنین لايه بيرونی زمين (قاره ها و اقيانوسها) از تعدادی صفحه های بزرگ و کوچک تشکيل شده اند و بر روی منطقه نسبتاً مذابی شناورند. این صفحات در سمت و سوهای گوناگون در حرکت هستند
کوه‌ها در فاصله این صفحه‌ها قرار دارند و توازن و تعادل و يکپارچگی اين صفحه های در حال حرکت را حفظ می کند و علاوه بر اينکه ريشه هاى عظيمى در اعماق زمين دارند با این توضیح که :
شعاع زمین حدود 3750 مایل است و پوسته‌ای که ما روی آن زندگی می‌کنیم بین 1 تا 30 مایل ضخامت دارد که در مقایسه با سطح زیرین و مذاب بسیار نازک است و لذا امکان لرزش آن زیاد است. ضخامت پوسته زمین زیر اقیانوس 5 کیلومتر،و زیر قاره‌ها 35 کلیومتر و زیر رشته‌کوه‌های بزرگ 80 کیلومتر است.پوسته زمین در این قسمت‌ها مانند پی‌های قوی‌ای است که کوه‌ها روی آن قرار دارندکوه‌ها مانند میخ عمل می‌کنند و پوسته زمین را نگه می‌دارند
همچنین کوهها همانند ديوارهاى بلند در برابر طوفانهاى سخت و سنگين بوده و پناهگاه مطمئنى براى آسايش انسان مى سازند چرا که اگر نبودند دائما زندگى انسان زير ضربات کوبنده طوفانها ناآرام مى بود.


0 . ر.ك: تفسير الميزان، ذيل آيه‌ي 7 سوره‌ي نباء.

21 . مجمع البيان، ج 13، ص 12، به نقل از زمين و آسمان در قرآن و نهج البلاغه، سيد علي اشرف حسني، ص 94.

22 . نباء ، 6.

23 . نباء ، 7.

24 . قرآن و طبيعت (راز كوه‌ها)، بي‌آزار شيرازي، ص 18.

25 . همان، ص 18 به نقل از سرگذشت زمين تاليف ژرژگاموف، ص 126 و 127.

26 . مطالب شگفت‌انگيز قرآن، گودرز نجفي، ص 36، به نقل از اسلام و هيات، علامه هبه الدين شهرستاني، ص 208.
و رجوع شود
http://www.quranology.com/farsi/koh.htm
http://rasekhoon.net/article/show/159623/%DA%A9%D9%88%D9%87%20%D9%87%D8%A7%20%D8%A8%D9%87%20%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%90%20%D9%85%DB%8C%D8%AE%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86/

http://www.geoaria.blogfa.com/post-492.aspx

من علوم الأرض القرآنية 48 التعليق العلمي ..... ص : 48
المعجزة القرآنية الإعجاز العلمي و الغيبي 228 الآية السادس عشرة أ لم نجعل الأرض مهادا، و الجبال أوتادا و توازن الارض بالجبال ..... ص : 228
17-
اتفاقا اسلام همانطور که با پای چپ رفتن را بیان کرده سفارشات اکیدی به شستن دست و نظافت دست و بدن کرده است
اسلام پاکی روح و جسم را باهم می خواهد و به هردوی آنها سفارش کرده است
برای اطلاع بیشتر به دانشنامه پزشکی آقای ری شهری مراجعه کن


18-

وهابی فتوای مضحک می دهد چون مبنای غلطی دارد دین پژوهان از او دلیل می خواهند نه مثل شما بلکه دلیل از قرآن و روایات می خواهند و مستندات فتوا را از او می پرسند در واقع وقتی شخصی حکمی را به خدا نسبت داد باید از کتاب خدا و کلام پیامبران او مستندی داشته باشد دلیل بر مبنایش خواسته می شودو ما دلیل روایی بر ختنه بسیار داریم البته اگر با آن قانع می شوید
19-
ما یک لبنیات فروشی داریم که وقتی ماستش ترش است میگوید ترش است.....

20-خدافرصت و اختیار میدهد تا تربیت شویم اگر نشدیم مجازات میکند در همه کشورها و قوانین عقلای عالم شخص را مقابل کارهایش مسئول دانسته و داغ و درفش دارند زندان و تنبیه دارند که کاملا عقلایی است هر قانونی برای متخطی م متخلف مجازات دارد خدا نداشته باشد؟؟؟؟؟این عین عدالت است که ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمگاری بود بر گوسفندان

21-
از کجا کشف کردی که خط قرمز داشتن عقل به خاطر زیر سوال نرفتن حکومت اوست ؟؟؟؟؟
از یک طرف خدا را قبول داری از طرفی به او حق حکومت نمی دهی؟؟؟از طرفی میگویی ماوراء را نمی فهمی از طرفی میگویی عقلت خط قرمز ندارد؟؟؟؟؟
22-
توهمه جزئیات را از متخصص سوال میکنی ؟؟متخصص و دین شناس حقیقی خود صاحب شریعت است (خداو فرستادگان او)دعا کن صاحب اصلی بیاید همه جزئیات را از او بپرس ولی به بهانه غیبت او حق نداری کلیات را نپذیری و عمل نکنی چون به یقین می دانی متخصص است وحکیم...

23-
میگویی کسی از شهر خود بیرون نرفته مرجع می شود ثابت کن شرط متخصص دین شدن سیر و سفر در جهان است؟؟؟؟
مهم برای مرجع شدن درست فهمیدن قرآن و روایت و...است که با مطالعه و زحمت و درس محقق می شود نه جهانگردی!!!!
چه خنده دار است بگویی ادیسون باید جهانگرد می شد تابرق را کشف میکرد و...
جهانگردی شرط دانشمند شدن بود بزرگترین دانشمندان توریستهای جهانگرد بودند!!!!!!!!!

24-
مرجع خطا میکند ولی چون دنبال دلیل شرعی برای حکم خود بوده و تلاش و تفحص وافر داشته اگر خطا کرد(البته زمان غیبت معصوم ع)معذور است چون در تحقیق کم نگذاشته و تفکرات و نظریات او برطبق مبنا و اصول بوده است
همه غیر معصوم ها خطا دارند ولی خطایی که از روی عمد نیست و طبق اصول بوده عفو می شود
شما چطور با کلام فلان دانشمند که خطا در تحقیقاتش وجود دارد قانع می شوی ولی با کلام مرجع محقق قانع نمی شوی؟؟؟؟؟؟؟!!
در باب علم و یافته های علمی همه دانشمندان اختلاف دارند و این عادی و مرسوم است نمی توانی دکتر نروی چون نظرات دکترها و دانشمندان مختلف است کدام دو فیلسوف و متفکر دیده ای که مثل هم فکر کنند اینکه دو متفکر اختلاف دارند نشانه رشد است والا علوم رشد نمیکرد
مراجع هم در به دست آوردن حکم شرعی اختلاف دارند چون در تفکرات و مبنا با هم مختلفندیکی فلان حدیث را صحیح می داند دیگری نمی داندالبته چون غیر معصومند در به دست آوردن مرادات معصوم اختلاف کرده اندو این اختلافات بعد ظهور مهدی ع برچیده می شود....
25-
اگر دیدی در جامعه ای مسلمان فقرا زیاد شدند بدان چون مسلمان واقعی نیستند چون پایبند به اصول خود نیستند چون خمس و زکات نمی دهند شما معتقدی همه مسلمانان حقوق واجب مالی خود را میدهند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته مدیریت کلان اقتصادی هم نباید نادیده گرفته شود که فقر را بعضا بر جامعه تحمیل میکند واینهم با ظهور مهدی ع اصلاح می پذیرد چون این مدیران غیر معصومند و حضرت معصوم است

26-
به نظرت دکتر متخصص متعهد تشخیص می دهد چه برای تو مضر است و چه مفید یا خودت تشخیص می دهی؟؟؟؟
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اى بندگان خدا، شما مانند افراد بيماريد، و ربّ العالمين همچون طبيب است، و صلاح بيمار در اطاعت دستورات طبيب، و عدم اعتنا به خواهشهاى نفسانى و تمايلات شخصى است. اى بندگان خدا تسليم امر پروردگار شويد تا پيروز و كامياب گرديد.
همین دکتر که خالق تو هم است میگوید گوشت خوک اصلا نخور و گوشت گاو و گوسفند را به اندازه بخور......

27-
کجا نوشته رسول ص با عایشه 7ساله ازدواج کردو نزدیکی هم نمود و نازابودن او از این عمل بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رسول ص 9زن داشت چرا بقیه هم که همه بیوه بودند فرزند دار نشدندگویا آنها هم در 7سالگی شوهر داده شده بودند؟؟؟؟؟
اتهام بی دلیل متوجه خود تهمت زننده می شود
28-
(از القاب علی این است که روزی پس از مجادله...)
سند و عین روایت و نقل را در نشانی که دادی نیافتم اینجا برام کپی کن


به امیداینکه خداوند همه ما را هدایت فرماید
إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‏
در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمى‏توانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى‏كند، و او به راه‏يافتگان داناتر است.
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
سلام مجدد

عبادی جان از صاحب خانه چه خبر؟ ما میهمانان نشستیم اینجا و با هم بحث میکنیم ولی صاحب خانه سکوت کرده. متخصص ما طلبه پاسخگو است ولی ظاهرا این سوال یا خود بنده آنقدر حقیر و پیش پا افتاده هستیم که نیازی به پاسخگویی نمیبیند.

توضیحی را در مورد قسمت 1 آخرین نوشته ام لازم میدانم. جمع بندی این جمله این است که انسان همیشه مرز ناشناخته دارد و همیشه چیزهایی وجود دارد که نمیداند. در نتیجه اثبات و یا انکار خدا برای او غیرممکن خواهد بود. لذا بحث در مورد وجود یا عدم وجود خدا کاری بیهوده است. اما بحث در مورد کارهای مادی که ما انسانها انجام میدهیم و یا خود را مقید به انجام ندادن آن میکنیم قابل بحث است.

تکمیل قسمت 3: در دین آورده با پای چپ به دستشویی وارد شوید ولی نگفته حتما بعد از دستشویی دستان خود را با صابون بشویید. به نظر شما کدام یک مهمتر است؟

در بعضی از قسمت ها هم از کلمه خدا استفاده کردم که منظورم از خدا نویسندگان کتب آسمانی است نه خالق.

تکمیل قسمتهای 15 و 16: برای مثال: الان یکی از فقهای دینی (به قول شما وهابی) فتوا داده دست زدن و خوردن بادمجان و خیار برای زنان حرام است! آیا برای شما سوال پیش نمی آید برای چه؟ چگونه به این نتیجه رسیدی؟ طبق کدام منبع این فتوا را صادر میکنید؟ حالا دوباره میرسیم به حرف بنده، یک آدم عاقل میرود پیش متخصص و سوال میکند و اگر قانع نشد یا آن کار را انجام نمیدهد یا میرود و از متخصص بعدی سوال میکند. اگر پیروان این فقیه دینی این سوالات را از او میکردند و میدیدند که قانع نشدند باید مرجع خود را و متخصص خود را عوض کنند نه اینکه بدون فهمیدن به دنبال ایشان راه بیافتند و از او تقلید کنند. خوب من هم دقیقا مانند همین سوال برایم پیش آمده برای چه باید برید؟

اصلاح قسمت 17: اشتباه مرا ببخشید منظورم درصد فقرا در کشورهای مسلمان نسبت به درصد فقرا در کشورهای غیر دینی (مانند کشورهای اسکاندیناوی) و کیفیت فقیر در این دو نوع کشورها. (فقرای کشورهای اسکاندیناوی زندگی به مراتب بهتری از طبقه کارگر کشورهای مذهبی دارا هستند)

اگر صاحب خانه را دیدی سلام مرا به ایشان برسان
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
سلام عبادی جان

دوست عزیز من یک سوال مادی کردم نه فلسفی و معنوی. من پرسیدم میدانی چرا باید برید و اگر نبریم چه اتفاقی می افتد. و شما لطف کردید بحث خداشناسی را پیش کشیدی.

پاسخ سوالات جتابعالی:
1- مشکل من با شما متدینین بت پرست این است که هنوز راجع به خدای من و خدای تو صحبت میکنید. دوست عزیز خدای من و تو ندارد، ماورای ناشناخته انسانها را میگویند خدا. و علت اینکه از لفظ خالق و خدا استفاده میکنیم این است که هنوز علم دقیقا منشا خلقت را کشف نکرده و با توجه به گستردگی تفکر انسان هر روز چالش جدیدی برایش مطرح میشود. (همانگونه که اکنون نظریه دنیاهای موازی مطرح شده) و این چالشها تا زمانی که بشری وجود داشته باشد ادامه خواهد داشت چون با پیشرفت سوالهای بیشتری مطرح خواهد شد.
در خصوص صفات خدا که کور و کر و جاهل و پولدار و غیره را مطرح کردی. هر گونه صفتی که در زبان وجود دارد بر اساس درک محیطی انسان ساخته شده و همانگونه که قبلا اشاره کردم شما از هر صفت مادی که خواستی میتوانی برای خالق استفاده کنی و خدای من و خدای تو ندارد.
در مورد مثالی که شما در خصوص حروف الفبا زدید متاسفانه شما از عظمت جهان مادی و زمان شکل گیری این جهان و تعداد اتفاقاتی که افتاده اطلاعات کمی داری (یا نمیخواهی از اطلاعاتت استفاده کنی) که حرف از میلیارد بار میزنی. بله کاملا درست است بر اساس تئوری احتمالات اگر شما n بار حروف الفبا را روی هم بریزید احتمال بدست آمدن شعر فاخر وجود دارد و این اتفاقی است که باعث شکل گیری جهان اطراف ما و خود ما شده است.
برای روشن شدن ذهن شما این را بدان که اگر جهان هدفدار بود برای بارور شدن یک زن بجای میلیونها اسپرم فقط یک اسپرم کافی بود. نه اینکه در ده سانتیمتر بیش از دویست میلیون اسپرم آزاد شود که شاید یکی از آنان به هدف بخورد. (اینگونه است که عقل من به تصادف قانع میشود. اگر فرصت کردی بجای کتب هزار سال پیش کمی در مورد فیزیک کوانتم مطالعه کن)

2- متاسفانه مثالهای شما برای بیان عظمت جهان مادی و شکل گیری آن و روند تکاملی آن بسیار پیش پا افتاده و ابتدایی است.
(خدای تو ممکن است یا واجب-محتاج است یا غنی-علم است یا جاهل-قادراست یا عاجز-حکیم است یا سفیه؟؟) بت پرست عزیز مجددا میگویم خدای من و خدای تو نداریم. تمامی صفات بکار برده شده مادی هست.

3- چگونه میتوانم بخاطر یک درصد احتمال، نود و نه درصد احتمال را فدا کنم. وقتی میبینم از دین فقط جنایت و خشونت و مرگ حادث میشود و به خاطر خدایان مختلف مردم هم دیگر را میکشند برای چه به آنرا باور کنم. وقتی در مسافرت میدانم اتومبیل ساخته شده توسط علم بشری بسیار سریعتر و امن تر از شتر و اسب هست از علم بشری استفاده میکنم نه به خرافات قدیمی

4- احتمال وجود حیات در سایر سیارات افسانه کتب آسمانی که ادعا اشرف مخلوقات بودن بشر را دارد زیر سوال میبرد چه ربطی به بار مسئولیت دارد!
متاسفانه شما در صحبتهایتان نقش شترمرغ را دارید هر کجا که خواستید از مثالهای علمی استفاده میکنید (که البته در بسیاری موارد به غلط) و بعد میخواهید با این مثالهای علمی و مادی وجود خدای غیرمادی را اثبات کیند. همان قدری که نفی و رد خدا محال است اثبات آن هم محال است. هیچ بشر مادی نمیتواند در مورد مسائل غیر مادی که هیچگونه ابزار شناختی برای آن وجود ندارد اظهار نظر کند.

5- خالق ماورای ناشناخته بشری است که هر روز با کشفیات علمی دایره این ناشناخته وسیعتر میشود (انسان هرچه که بیشتر بفهمد متوجه خواهد شد که چقدر نمیداند) و این باعث پیشرفت بشری میشود ولی ادیان به فرضیات هزاران سال پیش و افسانه های آن زمان چسبیده و هیچ تکاملی پیدا نمیکنند. حال اگر هم این عقل کل وجود داشته باشد باز هم بدرد بشریت نخواهد خورد چون انسان باید گام به گام مسائل را شناخته و علم و دانش خود را اضافه کند.

6- ببخشید من معنی حق را نمیفهمم، اگر سعی در فهمیدن را دنبال حق بنامی، بله من به دنبال پاسخ خود هستم و همانگونه که قبلا هم گفتم بر اساس دانش کنونی بشر قانع خواهم شد. شما دائما روی احتمال خطا بودن دانش بشری مانور میدهید در صورتی که خطا کاری ادیان به طور یقین اثبات شده.

7- زمانی یک معلم حق امتحان دارد که درست درس داده باشد. وقتی کتاب خدا آنقدر مبهم و پر اشکال است (برخلاف ادعای خودش که میگوید این کتاب برای همه بشر و همه دوران است) و برای فهمیدن آن هر کسی تفسیری از خود ارائه میکند و ترجمه های مختلفی وجود دارد (البته بین عرب زبانان هم در فهم کتاب اختلاف وجود دارد) چه انتظاری از آن معلم داریم. وقتی خود پیامبر که مثلا مستقیما ارتباط داشته نتوانست منظور خود را به طور واضح به امت خود منتقل کند که دچار این چند دستگی نشود چه انتظاری داشته باشیم ( لطفا نگو کم فهمی از ماست که مثلا او معلم و راهبر است و در انتقال مطالب خود دچار ضعف بوده)
حال خدا میخواهد امتحان بگیرد برای درسی که نداده و یا بد داده. تمامی این جنایات (بکوحرام، داعش، طالبان، مسیحیان میانمار، یهودیان اسرائیل) بر اساس فهم غلط از همان به اصطلاح درسی است که غلط ارائه شده و با ابهامات موجود در کتاب و روش ارائه آن این همه انسان را بجان هم دیگر انداخته اند.
اگر شما آقای لوئیس بریل را بشناسید میبینید که یک بشر حقیر (طبق نظریه ادیان) با اختراع زبانی توانست نعمت خواندن را به تمام نابینایان هدیه کند بدون اینکه تفرقه ای ایجاد شود و دو دستگی و چند دستگی بین دانش آموزان پیش بیاید. اما خدا و پیامبرانش حتی نتوانستند یک نظریه مشترک بین انسانها پیاده کند. 21% مسلمان، 33% مسیحی 14% هندویسم 6% ادیان چینی و . . . (1) حتی نتوانسته دینی را ارائه کند که بیش از 80% مردم به آن اعتقاد داشته باشند.

8- (رسولان خدا برای جهان فرستاده شده اند و ندای حق طلبی خود را به جهان با هر امکاناتی که بود رسانده اند وحجت را تمام کرده اند) بابا این خدا یا خدایان ادیان چقدر امکانات ضعیفی داشته. انسان توانسته به سایر سیارات سفر کند انوقت میگویید خدا انقدر امکانات کمی داشته که بیش از 3 میلیارد قبولش نکردند؟
(همه انسانها ذاتا طالب دین هستند) یعنی چی! طبق آماری که ارائه دادم 49% انسانها به ادیان سامی اعتقاد ندارند یعنی 3.43 میلیارد انسان ذاتشان خراب است؟
(چطور میگویی 3میلیارد اسلام را نمیداند؟؟؟) من منبع و آمار ارائه دادم از روی شکم حرف نزدم. آیا فقط اسم اسلام را شنیدن کافی است!
(چین نمی داند همه کشورها مسلمان دارد )( الان به صدها زبان زنده دنیا دین اسلام درفضای مجازی و...تبلیغ می شود) حداکثر 200 میلیون نفرشیعه وجود دارد (2) که به عبارتی میشود 3% جمعیت زمین. طبق نظریه شما این سه درصد درست میگویند و نود و هفت درصد دیگر در امتحان مردود میشوند؟ عدالت خدا را بنازم، اگر معلمی فقط 3% قبولی داشته باشد او را از سیستم آموزشی بیرون می اندازند چون اصلا تدریس بلد نیست.

9- (سوال این است ساخته است؟) همین که در اتاقی که با برق روشن میشود نشسته ای و از آب لوله کشی استفاده میکنی و دارای بهداشت نسبی هستی و پشت کامپیوتر میتوانی نظرات خود را مطرح کنی نشان از ساخته شدن و موفقیت است.
(مدینه فاضله عقلاء کجاست؟) دفعه قبل هم توضیح دادم مدینه فاضله یک نیاز ذهنی بشری است که فقط در رویای او قابل تحقق است نه یک واقعیت. هیچ مدینه فاضله ای وجود ندارد. فقط انسانهای تخیلی مینشینند و در رویا غرق میشوند ولی در واقعیت این چنین چیز صددرصدی وجود ندارد بلکه فقط نسبت آن کمتر و بیشتر است.

10- (كوه‏ها علاوه بر اينكه ريشه‏هاى عظيمى در اعماق زمين دارند) مجیدجان دلبندم آن که ریشه دارد درخت است نه کوه. جهت اطلاع شما لینک کتاب علوم تجربی ششم دبستان را برایتان گذاشتم. لطفا صفحه 29 به بعد را مطالعه کن. (3) کوهها ربطی به میخ ندارد بلکه بر اثر فشار لایه ها زمین بوجود آمده.

(مفهوم وسيع كلمه" يوم" (روز) و معادل آن در زبانهاى ديگر) باز هم میرسیم به بیسوادی خدا. چرا خدا باید از کلمه ای استفاده کند که قرنها ابهام ایجاد کند و بعد وقتی علم توانست نحوه پیدایش جهان اطراف ما را پیدا کند بگوییم آهان منم منظورم همین بود. شما نمیتوانید در کتابی که جهت راهنمایی ارائه کردید از مفاهیمی استفاده کنید که خواننده دچار ابهام شود و حتما باید کلمات را به دقت با نوع مفهومی که در جمله دارد انتخاب کنید. مثلا در نقشه راهنما بگوییم فاصله بین تهران و اهواز 1000 است و معلوم نکنیم واحد آن چیست.
ضعف خدا در بیان مفاهیم به بشر بقدری بوده که قرنها باعث کشتار شده و متاسفانه هنوز هم این کشتار ادامه دارد. بازهم شما را ارجاع میدهم به نت های موسیقی یا فرمولهای شیمی و فیزیک و ریاضی. چرا در اینها هیچ ابهام و تفسیری پیش نمی آید؟ آیا خدا آنقدر زبون هست که با وجود اینکه نحوه شیر خوردن نوزاد را بدون آموزش به او یاد میدهد ولی نتواند از زبانی استفاده کند که بلافاصله بعد از مرگ پیغمبر در تفسیر آن دچار چند دستگی شوند؟

لطفا این متن خود را اصلاح فرمایید چون این جمله متناقض افسانه آدم و حوا است (6- سرانجام حيوانات و انسان در روى زمين ظاهر گشتند.) طبق نظریه کتب دینی انسان یکدفعه تالاپی از بهشت افتاد روی زمین.
(آیا این معنا اشکالی از نظر شما دارد؟) از نظر من کل مطالب ارائه شده توسط شما دارای اشکال است. مثلا روزی که جهان فقط یک ذره اتم بوده را از قلم انداختی و یا روزی که جهان حتی یک اتم هم نبوده اینها را که بخواهی اضافه کنی میشود هشت روز

11- ( برای ایجاد مدینه فاضله نیاز به معصوم است) پس مومنین برای چه به جان دیگران می افتند و هم دیگر را میکشند. برای چه در کشورهای دینی اقلیتها در رنج و بی خدایان اجازه اظهار وجود ندارند. اگر شناخت مومن کامل نیست حق ندارد از جانب خدا خلیفه و رهبر و مرجع معرفی کند.

12- آیا شما هیچ ماست فروشی را دیدی که بگوید ماست من ترش است؟ معلوم است که خودش باید خودش را تائید کند. در ضمن این چه اثباتی است که خودش داستان گفته بعد هم اعلام کرده هرکسی گفت من دروغ میگویم خودش دروغگو است!

(بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد فرجام گنه‏پيشگان چگونه بوده است.») اتفاقا این جمله بسیار درست است. شما میتوانید به تیتر اخبار مراجعه کنی و ببینی اکثر جنگها بر اساس همین ادیان است. مشکل اینجاست که شما نمیخواهید واقعیت را بپذیرید و فقط در دنیای ذهنی خود راجع به مدینه فاضله و معصوم و ناجی صحبت میکنید در حالی که هم اکنون میلیونها انسان بخاطر حرفهای پوچ ادیان دچار مرگ و بدبختی هستند.
(«افسانه‏هاى پيشينيان است.» زودا كه بر بينى‏اش داغ نهيم) میگم بیماره. حالا بر فرض من خر و من نفهم داغ و درفش برای چی؟ خدا هیچ نمیخواهد اثبات کند بلکه به زور ترس و وحشت میخواهد بدون اندیشه بپذیریمش. نه جانم این تهدیدها برای انسانهای ساده و پاک دل گذشته بوده که با تهدید خدا شبها خواب به چمشان راه پیدا نمیکرد و از ترس روح و جن جای خود را خیس میکردند نه انسان آگاه امروز که با یک سرچ ساده در اینترنت متواند به حجم انبوهی از دانش بشری دست پیدا کند.

13- (خط قرمز یعنی ای فکر حد خودت را بدان پا ازگلیمت دراز نکن) دانش یعنی پا گذاردن در سرزمین ناشناخته ها، یعنی پرسیدن، یعنی تلاش برای فهمیدن. علت اینکه خدای ادیان میگوید پا از گلیمت دراز نکن این است که در آن صورت شما از خدا بیشتر خواهی دانست و حکومتش را زیر سوال خواهی برد.
( ندانستی که به اقرار خودت فکر ،خطاکار، اشتباه کننده ،ناتوان ،ناقص ،و...است این خود یعنی خط قرمز) محدودیت های انسانی چه ربطی به خط قرمز دارد؟ مثلا بگوییم خط قرمز پریدن انسان 3 متر است خوب بدیهی است که انسان نمیتواند بدون ابزار بیش از دو متر بپرد این چه خط قرمزی است؟

14- من حکمی در مورد نامحدود صادر نکردم بلکه در حوزه محدود اطراف خود سوال کردم. پرسیدم چرا میبرید؟ این که پوست و گوشت است و ربطی به نامحدود ندارد. در ضمن من حکم صددرصدی را برای هیچ چیزی صادر نمیکنم و به اندازه ظرفیت محدود ذهنی خودم جهان اطرافم را میشناسم و یا سعی در شناخت آن دارم. بیش از آن هم مورد نیاز من نیست و به شما واگذارش کردم.

15- من آمدم پیش متخصص و دارم از شما سوال میکنم. چرا میبرید؟ مزایا و فواید آن چیست؟
(در هر موضوع دانشجو باشی نه مقلد... ) این چه ربطی به تقلید دارد؟ پیش دکتر و مکانیک رفتن چه ربطی دارد به اینکه یک نفری که حتی از شهر خود بیرون نرفته بشود مرجع تقلید و من هر کاری که بخواهم بکنم از روی دست او نگاه کنم. به قول شما آیا انسان جایز الخطا نیست؟ آیا این مراجع تقلید با آسمان در ارتباطند که خطا نمیکنند؟ در طی تاریخ چند نمومه فرمان دینی را میخواهید که مراجع تقلید آنرا صادر کرده اند و الان میدانیم حکم کاملا اشتباه بوده. الان چند هزار مرجع تقلید داریم که حتی یکیشان هم دیگری را قبول ندارد.
( نه که برای بستن و باز کردن هر پیچ بالای سر متخصص ایستاده سوال پیچش کند دقت کن این یک اصل عقلایی است جناب عاقل) من اگر عاقل بودم که پای بحث خدا و پیغمبر نمی نشستم. سوال من بابت هر پیچ نبود بلکه آمدم پیش متخصص گفتم مرا قانع کن چرا میبرند.

16- (اگر در هر مساله بخواهی از جزئیات سوال کنی خودت متخصص می شوی ) من در هر مسائله ای در جزئیات سوال نمیکنم ولی این بخشی از بدن انسان است که ناجوانمردانه بابت تفکرات هزاران سال پیش جدا میشود. سوال خیلی پیچیده ای به نظر نمیآید.

17- ( نومن ببعض و نکفر ببعض) من تو عمرم این کلمات را نشنیدم لطفا ترجمه کن.
(اگر قراربود با یک پنجم فقر ریشه کن نشود خدا زیادش میکرد ) مومن بیشترین تعداد فقیر در کشورهای مسلمان نشین هستند بعد شما میگویید فقر ریشه کن شده؟ لطفا مستند صحبت کن نه در رویا و تخیل. شما اگر آماری دارید ارائه کنید ممنون میشوم از گمراهی دربیام.
(و اگر خدا جلو ما را نمیگیرد چون فرصت و اختیار داده تا بیازماید برای آزمون است که اختیار داده،ودر قیامت حسابرسی می شود ) فقط یک ذهن روانی میتواند از عذاب دیگران لذت ببرد. (و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‏دهند، و [لى‏] ما بر دلهايشان پرده‏ها افكنده‏ايم تا آن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگينى [قرار داده‏ايم‏]. ) هیچ فکر سالمی دیگران را به گمراهی نمی اندازد که بعد او را شکنجه کند. شما اگر سرگذشت هلن کلر و معلم او خانم سالیوان را مطالعه کنید متوجه میشوید که یک انسان توانست از یک کودک کر و کور و لال نویسنده ای بسازد که هنوز اسم او بر سر زبانها است. (4) ولی خدای ناتوان نه تنها نتوانسته به انسانی که چشم و گوش و زبان دارد آموزشهای اولیه زندگی را بدهد بلکه در عرش خود نشسته و پرده بر دل آنها میاندازد و گوششان را سنگین میکند تا بعد او را شکنجه کند.
البته بهشت خدا هم بهتر از جهنمش نیست. فقط امیال شهوانی و مادی بشارت داده شده، در بهشت هیچ حرفی از لذت دانستن و فهمیدن نیست، در بهشت از مهر مادر خبری نیست، در بهشت از لذت گرمی دست پدر حرفی زده نشده، در بهشت از محبت و دوست داشتن و عشق خبری نیست. فقط حوری و قلمان و شراب و عسل. آخر یک نفر نیست بپرسد اگر از جهان غیر مادی صحبت میکنی گرسنگی مفهوم ندارد و از مستی خبری نیست. امیال شهوانی جایی ندارد و درخت مفهومی.

18- گرفتاری در همین جاست که شما فقط از دست آورد دیگران جهت پرداختن به خرافات هزار سال پیش استفاده میکنید و نمیخواهید باور کنید بیشتر بدبختهای بشر ناشی از همین خرافات است.
مثلا گوشت خوک حرام شده و مسلمین دلیل آنرا نمیدانستند تا اینکه علم وجود انگلی را در گوشت خوک پیدا کرد و گفتند این هم دلیل ولی نمیدانم چرا چربی گاو و گوسفند که باعث بیشترین میزان تلفات انسانی است را حرام نکرد. آیا ابتلا به انگل خوک مهمتر است یا سکته قلبی؟ با مقایسه درصد این دو بیماری میبینیم که چربی باید حرام باشد نه گوشت خوک.
(گرفتن خط مشی یعنی ببینیم پیامبر در زمان خود تبلیغ دین میکرد) پیامبر بر اساس دانش آن زمان بشری بسیار سخنان زیبایی فرموده ولی چه ربطی به زمان حال دارد. ایشان در آن زمان چندین همسر اختیار کرده و با کودک 7 ساله ازدواج نموده. بله در آن زمان رسوم اینگونه بوده ولی اکنون بشر فهمیده که کودک هفت ساله هیچگونه آمادگی را برای ازدواج ندارد و علاوه بر آسیبهای روانی،آسیبهای جسمی جبران ناپذیری را خواهد دید. در جوامع مذهبی اینگونه خط مشی ها بیشتر طرفدار دارد و علت انزجار از دین همینگونه افکار عقب مانده است
در ضمن این پیامبر چگونه ارتباطی با خالق داشته که به او گفته نشده سیستم جنسی دختر هفت سال به علت عدم تکامل دچار آسیبهای شدیدی میشود که شاید تا آخر عمر آن زن نتواند لذت مادر شدن را بچشد (همانگونه که عایشه نیز از داشتن فرزند محروم شد)
(ذکر بگو با بندانگشت یا نخ گره زده شده یا سنگریزه یا تسبیح امروزی یا ذکر شمار دیجیتالی و...) از خودت سوال کردی این ذکر چه دردی را دوا میکند؟ آیا اگر به جای ذکر در مورد آن تحقیق کنید ارزش بیشتری نخواهد داشت؟ اینها سوالاتی است که من دنبال علت آن هستم نه کورکورانه اطاعت از آن. اگر روزی قانع شرم که میتوانم به دیگران هم توضیح دهم ولی مشکل اینجاست که خطوط قرمز و تقدس های افراطی باعث میشود افراد تقلید کنند و بدون سوال این کار را ادامه دهند.
(حجاب واجب است) این بحث جای دیگری را میطلبد ولی اگر شما به کشورهای غربی یا شرقی سفر کنید و چند سالی را در آنجا اقامت داشته باشید و با مردمان آنجا زندگی کنید متوجه میشود پاک دامنی زنان آنجا اگر بیشتر از زنان محجبه نباشد کمتر نیست. (باز هم به درصدها دقت کن ته موارد جزئی)

با مراجعه به این اسناد متوجه میشوید که حضرت زهرا هم زندگی زناشویی ایده عالی نداشته. البته هرکسی مختار زندگی خود است و روابط خصوصی آنان به دیگران ربطی ندارد ولی وقتی شما ایشان را الگو قرار میدهید با توجه به منابع متوجه میشویم که الگوی زیاد مناسبی نبوده است. برای مثال (از القاب علی این است که روزی پس از مجادله با فاطمه، علی بجای پاسخ به خشم فاطمه خاک بر سر خویش پاشانده‌است. محمد با دیدن این صحنه علی را ابوتراب نامید.) (5) البته شما به راحتی میتوانید منکر این متون شوید ولی به همان اندازه نیز متون مورد استناد شما هم قابل انکار است. پس این افکار بیمایه که قابلیت استناد نداشته و فقط برای سرگمی میباشد کمکی به بشریت نخواهد کرد.

و اما برمیگردیم به سوال اصلی بریدن یا نبرید لطفا اثبات فرمایید






(1) http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%B4_%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85

(2) http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86

(3) http://www.chap.sch.ir/sites/default/files/lbooks/92-93/4/kole%20ketab%20C34-2.pdf

(4) http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%84%D9%86_%DA%A9%D9%84%D8%B1

(5) http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87_%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با سلام
1-
جواب ندادی این چه خدایی است که تو داری فقط خلق کرده رها کرده ؟کور بود چشم داد؟کر بود گوش داد؟جاهل بود علم داد؟؟تو جیبت اصلا پول نداشته باشی می توانی به کسی پول بدهی؟؟خدایی که کور و کر و گنگ است خداست؟؟؟؟؟؟اینکه ازحیوانات هم که پایین تراست؟؟؟؟؟؟؟
درمورد خدایت نگفتی ؟کیست ؟چیست؟چه ویژگی دارد ؟اصلا او را می شناسی؟؟
از طرفی میگویی خداست از طرفی نسبت جهل و عجز میدهی؟؟؟؟؟؟
اگرخداهست پس تصادف چیست یا خدا یا تصادف؟؟
شما اگر حروف الفبا را چند میلیارد بارتصادفی زمین بریزی چند درصد احتمال داردشعر فاخری ایجاد شود؟؟؟
سیمان و آهن و آجرو...را چند بار روهم تصادفا بریزی میشود برج؟؟؟؟
چطور عقلت به تصادف قانع می شود درحالیکه یک اختراع کوچک را اگر بهت بگویند تصادفا ایجاد شده قبول نداری؟
2-
فرض کن تو که عاقلی رباتی هوشمند خلق کنی هدف نداری؟؟بی هدف خلق میکنی؟رهایش میکنی؟هیچ درخواست و مطالبه ای از او نداری؟؟انتظارنداری به حرفت گوش کند؟؟کدام عاقل کار بیهوده میکند؟؟ببین همه عقلای عالم که به کشفیات آنها می نازی همه اول هدف خود را ازکشف خود مشخص کردند بعد کشف نمودند خواستند با آن کاری بکنند کشف کردندکدام عاقل می پذیرد که ادیسون و...کشفیات خود را بدون هدف کرده اند ادیسون کشف کردچون هدف داشت عاقل کار بی هدف نمیکند میگویی خدای جاهل تو را با این ظرافتهای جسمی روحی فکری آفریده به ظرافتهای ساختار مغز انسان بنگر به کهکشانها و آسمان و زمین و موجودات با اینهمه تدبیر و پیچیدگی بنگر تو خالق اینها بودی همه اینها را بیهوده می آفریدی یا هدفی را دنبال میکردی؟؟هدف چیست؟؟جاهل میتواند اینها را بیافریند؟؟
مشکل تو این است خدایت را نشناخته ای
خدای تو ممکن است یا واجب-محتاج است یا غنی-علم است یا جاهل-قادراست یا عاجز-حکیم است یا سفیه؟؟
چه تصوری از خالقت داری؟؟؟

3-
تو که عاقلی بگو ببینم احتمال ولو یک درصد میدهی خالق تو ار تو مطالباتی داشته باشدواگر ندانی و برآوردن نکنی ممکن است به ضرر بیفتی عقل تو دفع ضرر احتمالی را واجب نمیداند؟؟؟
تو درمسافرت با وجود احتمال یک درصدی وسایل ایمنی برنمی داری؟؟؟بچه ای یا دیوانه یگوید لباست عقرب است نمی تکانی؟؟؟چطور شد124هزارپیامبر به جد گفتند حساب کتابی است خود را آماده نمیکنی این چه عقلی است که داری دفع ضرر احتمالی را معتقد نیست؟؟؟؟
خالق تو به تو هستی داده از نظر عقل تو شکر نعمت دهنده واجب نیست؟؟؟
4-
وجود صد هزار سیاره و حیات درآن بارمسولیت را زیاد میکند خدای خالق این موجودات مطالباتی ندارد و عظمت و قدرت و سطوت او را نمی رساند؟انتظاراتی ندارد؟؟کدام عاقل برای بازی خلق میکند عاقلی سراغ داری چنین کند؟؟؟؟
5-
دلیل وجود عقل کل همان دلیل وجود خدای عالم قادر حکیم و...است که با برهان علیت و نظم و امکان و صدیقین و حدوث وضرورت وجود ومحدودیت و تدبیر و...ثابت میشودتو عاقلی همه این ادله عقلی است همه را قبول داری یا نه؟؟؟اگر عاقلی عقل تو میگوید با وجود این همه براهین عقلی نه تنها احتمال بلکه یقین به وجود خدا و مطالبات او و عقل کل بودن اوست والا خدا نمی شدخدا یعنی عقل کل والا می شود مثل تو و من که مملو از خطاییم
مهمترین چیز برای من دانستن توصیفات خدای توست برام توصیفش کن
6-
گفتی من با حرفی قانع می شوم که احتمال خطا در آن است عجب حرفیه از طرفی دنبال حق هستی از طرفی با چیزی که احتمال خطا می دهی قانع می شوی اگر با احتمال خطا قانع می شوی پس چرا با حرف دین قانع نمی شوی که به قول تو خطا دارد اختمال خطا احتمال خطاست اگر دنبال حق واقعی نیستیم و تسلیم حرفی می شویم که احتمال باطل بودن دارد چه فرقی بین حذف هاست؟؟؟
قانع شدن با باطل در واقع ضد عقل است
7-
خدا برای انسانها اختیار داده ببیند چه میکنند همانطور که یک معلم کاغذ امتحان را دست دانش آموز می دهد و او اختیار دارد در آن ورق نقاشی کند یا خط خطی کند یا پاره کند یا غلط بنویسد یا درست
مهم برای معلم بعد از تحویل گرفتن اوراق است که اصلاحش میکنداگر دانش آموزی علط نوشت پاره کرد و..به خاطر اختیار و آزادی عملی است که در زمان امتحان داشته نه به خاطر کم کاری معلم....عقلت چه می گوید؟؟؟؟؟؟؟؟
8-
رسولان خدا برای جهان فرستاده شده اند و ندای حق طلبی خود را به جهان با هر امکاناتی که بود رسانده اند وحجت را تمام کرده اندچطور میگویی 3میلیارد اسلام را نمیداند؟؟؟چین نمی داند همه کشورها مسلمان دارد همه کشورها برق و رسانه و ماهواره و ..داردد همه انسانها ذاتا طالب دین هستند و در جستجوی آن در مورد تالیغ دین کم گذاشته نشده الان به صدها زبان زنده دنیا دین اسلام درفضای مجازی و...تبلیغ می شودهمه مردم دنیا بخصوص با ساخته شدن فیلم های موهن کنجکاو به اسلام شدند و راهپیمایی مردم در دفاع از پیامبرشان به دنیا فهمانده که دین اسلام است همیشه به مقتضای هر زمان با امکانات هر زمان دین تبلیغ شده و اگر بر فرض آمازون نرسیدمستضعف اند نه که 3 میلیارد ؟؟؟مساله روشن است(مسلمان بودن ملاک نیست ملاک اینست که ندای اسلام را شنیده باشند به گوششان بخوردنه که مسلمان باشندمسلمان شدن اختیاری است)
9-
نوشتی عاقل آینده را برای خود می سازدسوال این است ساخته است؟؟؟؟؟چقدر موفق بوده ؟؟مدینه فاضله عقلاء کجاست؟؟
10-
نوشتی کوه میخ زمین است
" آيا، ما كوه‏ها را ميخهاى زمين قرار نداديم"؟ (وَ الْجِبالَ أَوْتاداً).
كوه‏ها علاوه بر اينكه ريشه‏هاى عظيمى در اعماق زمين دارند، و در آنجا به هم پيوسته‏اند و همچون زرهى پوسته زمين را در برابر فشار ناشى از مواد مذاب درونى، و تاثير جاذبه جزر و مد آفرين ماه از بيرون حفظ مى‏كنند، ديوارهاى بلندى در برابر طوفانهاى سخت و سنگين محسوب مى‏شوند، و پناهگاه مطمئنى براى مهد آسايش انسان مى‏سازند كه اگر نبودند دائما زندگى انسان زير ضربات كوبنده طوفانها دستخوش ناآرامى بود.
و از سوى سوم كانونى هستند براى ذخيره آبها و انواع معادن گرانبها.
علاوه بر همه اينها در اطراف كره زمين قشر عظيمى از هوا وجود دارد كه بر اثر وجود كوه‏ها كه به صورت دنده‏هاى يك چرخ، پنجه در اين قشر عظيم افكنده‏اند همراه زمين حركت مى‏كنند، دانشمندان مى‏گويند اگر سطح زمين صاف بود، قشر هوا به هنگام حركت زمين روى آن مى‏لغزيد، و طوفانهاى عظيم ايجاد مى‏شد، و هم ممكن بود اين اصطكاك دائمى سطح زمين را داغ و سوزان و غير قابل سكونت كند.
کجای این مساله مبهم یا خلاف علم است؟؟؟؟

در قرآن است
" معبود و پروردگار شما آن كس است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد" يعنى" معبود" كسى جز" آفريدگار" نمى‏تواند باشد (إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ).
اين سؤال به ذهن مى‏آيد كه قبل از آفرينش زمين و آسمان شب و روزى وجود نداشت، كه اينها در آن آفريده شود، شب و روز از گردش زمين به دور خود و در برابر نور آفتاب به وجود مى‏آيد.
به علاوه پيدايش مجموعه جهان در شش روز، يعنى كمتر از يك هفته چيزى است بر خلاف علم، زيرا علم مى‏گويد: ميلياردها سال طول كشيد تا زمين و آسمان به وضع كنونى درآمد.
ولى با توجه به مفهوم وسيع كلمه" يوم" (روز) و معادل آن در زبانهاى ديگر، پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا بسيار مى‏شود كه" يوم" به معنى" يك دوران" به كار مى‏رود، خواه اين دوران يك سال باشد يا صد سال يا يك ميليون سال و يا ميلياردها سال، شواهدى كه اين حقيقت را ثابت مى‏كند و نشان مى‏دهد يكى از معانى" يوم" همان" دوران" است فراوان مى‏باشد:
1- در قرآن صدها بار كلمه" يوم" و" ايام" به كار رفته است، و در بسيارى از موارد به معنى شبانه روزى معمول نيست، مثلا تعبير از عالم رستاخيز به" يَوْمَ الْقِيامَةِ" نشان مى‏دهد كه مجموعه رستاخيز كه دورانى است بسيار طولانى به عنوان" روز قيامت" شمرده شده است، از پاره‏اى از آيات قرآن استفاده مى‏شود كه روز
رستاخيز و محاسبه اعمال مردم پنجاه هزار سال طول مى‏كشد (سوره معارج آيه 4) 2- در متن كتب لغت نيز مى‏خوانيم كه" يوم" گاهى به مقدار زمان ميان طلوع و غروب آفتاب گفته مى‏شود و گاهى به مدتى از زمان، هر مقدار بوده باشد «1».
3- در روايات و سخنان پيشوايان دينى نيز كلمه" يوم" به معنى دوران بسيار آمده است، چنان كه امير مؤمنان على ع در نهج البلاغه مى‏فرمايد:
الدهر يومان يوم لك و يوم عليك‏
:" دنيا براى تو دو روز است، روزى به سود تو است و روزى به زيان تو".
در تفسير برهان در ذيل همين آيه از تفسير على بن ابراهيم نيز مى‏خوانيم كه امام فرمود:
فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ يعنى فى ستة اوقات‏
:" شش روز يعنى شش وقت و دوران".
4- در گفتگوهاى روزمره و اشعار شعرا در زبانهاى مختلف كلمه يوم و معادل آن نيز به معنى دوران زياد ديده مى‏شود، مثلا مى‏گوئيم كره زمين يك روز گداخته و سوزان بود و روز ديگر سرد شد و آثار حيات در آن آشكار گرديد، در حالى كه دوران گداختگى زمين به ميلياردها سال بالغ مى‏شود.
يا اينكه مى‏گوئيم يك روز بنى اميه خلافت اسلام را غصب كردند، و روز ديگر بنى عباس، در حالى كه دوران خلافت هر يك به دهها يا صدها سال بالغ مى‏گردد.
شعر ظريف و پر معنايى از" كليم" كاشانى داريم كه شاهد روشنى براى بحث ما است آنجا كه مى‏گويد:
بد نامى حيات دو روزى نبود بيش آن هم كليم با تو بگويم چسان گذشت‏

يك روز صرف بستن دل شد به اين و آن روز دگر به كندن دل زين و آن گذشت‏
از مجموع بحث فوق چنين" نتيجه" مى‏گيريم كه خداوند مجموعه زمين و آسمان را در شش دوران متوالى آفريده است، هر چند اين دورانها گاهى به ميليونها يا ميلياردها سال بالغ شده است و علم امروز هيچگونه مطلبى را كه مخالف اين موضوع باشد بيان نكرده است.
اين دورانهاى ششگانه محتملا به ترتيب ذيل بوده است:
1- روزى كه همه جهان به صورت توده گازى شكلى بود كه با گردش به دور خود از هم جدا گرديد و كرات را تشكيل داد.
2- اين كرات تدريجا به صورت توده مذاب و نورانى و يا سرد و قابل سكونت در آمدند.
3- روز ديگر منظومه شمسى تشكيل يافت و زمين از خورشيد جدا شد.
4- روز ديگر زمين سرد و آماده حيات گرديد.
5- سپس گياهان و درختان در زمين آشكار شدند.
6- سرانجام حيوانات و انسان در روى زمين ظاهر گشتند.
آنچه در باره دورانهاى ششگانه آفرينش آسمان و زمين در بالا گفتيم با آيات 8 تا 11 سوره فصلت قابل تطبيق است كه شرح بيشتر در اين زمينه در تفسير همان آيات به خواست خدا بيان خواهد شد.
آیا این معنا اشکالی از نظر شما دارد؟؟؟؟؟
11-
در مورد شناخت ما از دین باید بگم ما خدا را و اسلام را در حد خود شناخته ایم ولی برای ایجاد مدینه فاضله نیاز به معصوم است چرا که او در شناخت کامل است و در اجرا دین معصوم میباشداگر معنای عصمت را می دانستی شبهه نداشتی که فقط او منجی است لاغیر
12-
ادعای صرف کردی که قرآن افسانه است جواب این اعا را قرآن داده است {البته این ادعا هزار سال قدمت دارد شما که میگویی (آنان که به اندیشه های هزار سال پیش خود استناد میکنند)}
والان شما ادعای پوچ پیشینیان را درمورد قرآن زدی
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في‏ آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ...
و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‏دهند، و [لى‏] ما بر دلهايشان پرده‏ها افكنده‏ايم تا آن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگينى [قرار داده‏ايم‏]. و اگر هر معجزه‏اى را ببينند به آن ايمان نمى‏آورند. تا آنجا كه وقتى نزد تو مى‏آيند و با تو جدال مى‏كنند، كسانى كه كفر ورزيدند، مى‏گويند: «اين [كتاب‏] چيزى جز افسانه‏هاى پيشينيان نيست.»
و آنان [مردم را] از آن باز مى‏دارند و [خود نيز] از آن دورى مى‏كنند، و [لى‏] جز خويشتن را به هلاكت نمى‏افكنند و نمى‏دانند.

لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلين‏...
اين جز افسانه‏هاى پيشينيان [چيزى‏] نيست.»
بگو: «اگر مى‏دانيد [بگوييد] زمين و هر كه در آن است به چه كسى تعلق دارد؟»
بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد فرجام گنه‏پيشگان چگونه بوده است.»

إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلين‏
چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد: «افسانه‏هاى پيشينيان است.» زودا كه بر بينى‏اش داغ نهيم [و رسوايش كنيم‏].

13-
نوشتی فکر انسان خط قرمز ندارد ندانستی که به اقرار خودت فکر ،خطاکار، اشتباه کننده ،ناتوان ،ناقص ،و...است این خود یعنی خط قرمز یعنی ای فکر حد خودت را بدان پا ازگلیمت دراز نکن خودت میگویی ناقصی محدودی پس حدودی داری که باید رعایت کنی شما میتوانی هرگونه فکر کنی آزادی ولی بخواهی(به اقرار خودت که احتمال خطا دارد) با این فکر علیلت حکم صددرصدی بدهی نمیتوانی(توجه کن خودت آزمون خطا را در فکر قبول کرده ای)
14-
نوشتی به اندازه گنجایش مغزم می پرسم اقرار کردی مغزت گنجایش محدود داردسوال این است چطور با مغز نامحدود میخواهی در مورد نامحدود حکم کنی؟؟؟و آنهم حکم صددرصدی؟؟؟؟
15-
نوشتی اگر دکترم همه سوالات جزئی من را جواب نداد عوضش میکنم سوال این است مشکل دکتر نیست مشکل این است که امکان ندارد تو در همه کارهایت و نیازهایت اول منتظر گرفتن همه جواب های اقناعی و برهانی سوالاتت باشی بعدتصمیم بگیری
باوجود گسترش علم برای یک رشته هزاران گرایش است شما اگر هزار نیاز در عمرت پیدا کنی نمی توانی درهمه این هزار موردسوال کنی تا متخصص شوی (دقت کن اگر بخواهی در هر موضوع دانشجو باشی نه مقلد مجبوری برای هرضرورت زندگیت گوش درد-دندان درد-قلب درد-کلیه دردو....باید چندواحد آن رشته راپاس کنی تا علت کارهارا بفهمی)
هیچ عاقلی در جهان نیست که بدون اطمینان به متخصص کاری نکندو منتظر فهم خود باشد همه عقلا در عالم ماشینشان روغن سوزی داشت اگر خودش متخصص نیست ماشین را به میکانیک می سپارد فردا می آید تعمیر شده تحویل میگیرد نه که برای بستن و باز کردن هر پیچ بالای سر متخصص ایستاده سوال پیچش کند دقت کن این یک اصل عقلایی است جناب عاقل
16-
نوشتی بدون سوال تقلید نمیکنم حواب اینست اگر سوال میکنی بفهمی عمل کنی سوال تو از جزئیات است یا کلیات؟؟؟؟اگر در هر مساله بخواهی از جزئیات سوال کنی خودت متخصص می شوی و در دنیا کسی نیست در همه مسائل وبرآوردن احتیاجاتش متخصص باشد اگر سوالت از کلیات است که مورد قبول من بلکه درست است در دین هم باید از متخصص در مورد کلیات سوال کرد نه اینکه چرا نماز صبح دو رکعت است سه رکعت بود چه میشدتا نفهمم نماز صبح نمی خوانم!!!!!!!!!!!!!!!!!
17-
اسلام دینی است که وقتی جواب می دهد که همه مسائلش عمل شود یک بعدی نمی شود نومن ببعض و نکفر ببعض جواب نمی دهد
کنار نماز و روزه و...واجبات مالی است
اسلام فرمود اغنیاء زکات و خمس دهند اگر قراربود با یک پنجم فقر ریشه کن نشود خدا زیادش میکرد اگر مسلمانان غنی یک پنجم را بپردازندفقیر زباله دان قطعا پیدا نخواهد شد مشکل از ماست نه خدا
و اگر خدا جلو ما را نمیگیرد چون فرصت و اختیار داده تا بیازماید برای آزمون است که اختیار داده،ودر قیامت حسابرسی می شود
(ماجرای امتحان و معلم و اوراق امتحانی)
18-
در بحث الگوگیری هم باید عرض کنم گرفتن خط مشی یعنی ببینیم پیامبر در زمان خود تبلیغ دین میکردنامه به اطراف می نوشت مبلغ می فرستاد سخنرانی میکردو...واز امکانات روز خود استمدادمی جست و ما این خط مشی را گرفته بر امکانات زمان خود تطبیق دهیم ما هم به اینترنت و ایمیل و چت و...تبلیغ کنیم او با شتر می رفت تبلیغ ما با ماشین و هواپیما بریم
مهم در الگو گیری گرفتن روح عمل است ذکر بگو با بندانگشت یا نخ گره زده شده یا سنگریزه یا تسبیح امروزی یا ذکر شمار دیجیتالی و...
حجاب واجب است زمان رسول ص پوشش خاصی بود لازم نیست الان همان باشد بلکه پوشش روح تعالیم است با مانتوو روسری گشادیا چادرملی یا سنتی یا دانشجویی یا عربی و....مذاق گرفته شود
یکی از دانشجوها گفت اگر حضرت زهرا س الان بود در فضای مجازی با پسرا چت میکرد؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
جواب اینست زمان خودش ارتیاط با نامحرم حضرت چگونه بود؟؟با استفاده از وسایل ارتباطی آن زمان با نامحرن ارتباط داشته است یا کمال حیا و متانت و پوشش داشت؟؟؟؟؟
مساله پر واضح است.....



به امیداینکه خداوند همه ما را هدایت فرماید
إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‏
در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمى‏توانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى‏كند، و او به راه‏يافتگان داناتر است.
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
سلام
1- همانطور که نوشتم من خدایی ندارم که بخواهد من را راهنمایی کند بلکه اعتقاد دارم خالقی جهان را خلق کرده ولی نه آنگونه که بر ذرات حکمرانی کند و در عرش خود نشسته و فرشته ها را هدایت کند بلکه بر اساس قانون طبیعت همه چیز سیر خود را طی میکند و بسیاری از چیزها بر اساس تصادف ایجاد و تشکیل میشود. بر اساس تکامل، انسان توانسته از فکر خود استفاده کند و خالق نه انتظاری از من دارد و نه من انتظاری از خالق. الفاظ کور و کر و گنگ و بی شعور و بی علم صفات مادی هستند و در مناظراتی که بین بت پرستان در میگیرد برای نشان دادن قدرت بیشتر بت مورد پرستش خود و تحقیر بت طرف مقابل استفاده میکنند. اگر دوست داری خالق را گنگ و کور و کر و خر بنامی مختاری من در این خصوص هیچ ایرادی نمیبینم.
2- "نوشتی در طبیعت هیچ چیز بیهوده نیست ننوشتی هدف چیست؟" درست است هر جسم مادی بر محیط اطراف خود تاثیر میگذارد و تاثیر میپذیرد لذا لفظ بیهوده برای اجسام مادی بی معنی میباشد. و اما هدف، طبیعت سیر تکاملی خود را طی میکند و خیلی مسخره است که ما فکر کنیم این جهان با این عظمت برای ما خلق شده و ما اشرف مخلوقاتیم و خدایی نشسته و اعمال ما را کنترل میکند. بر اساس آمار تا کنون تخمین زده شده بیش از صدهزار سیاره دیگر وجود دارد که در آنها حیات هست و ما اینجا نشسته ایم و میگوییم هدف خلقت را کشف کردیم.
3- بله عقل کل وجود ندارد و انسان بر اساس دانش بشری زندگی میکند. بنده عرض کردم شما که اصرار به درستی این عمل دارید باید اثبات کنید که فایده ای وجود دارد. بنده که میگویم من شک دارم لطفا شک مرا برطرف کنید.
"نوشتی در علم امروزی احتمال خطا است پس هیچ جوابی تو را قانع نخواهد کرد" بله نوشتم احتمال خطا هست ولی این را هم نوشتم که احتمال خطای اندیشمندان امروزی بسیار کمتر از احتمال خطای اندیشمندان هزار سال پیش است. اتفاقا من با توجه به علم امروز قانع خواهم شد حتی اگر در آینده بفهمم اشتباه بوده ولی وقتی آینده رسید میتوانم قضاوت کنم. و در آینده هم بر اساس علم همان زمان قانع خواهم شد.
4- مجبورم به این سوال شما در همینجا پاسخ بدهم ولی بدانید جای این سوالات در زیر این بحث نیست. بله من مسلمان نیستم مسیحی نیستم یهودی نیستم بهایی نیستم من به خدا اعتقاد ندارم من به آخرت اعتقاد ندارم من پیامبران و کتب آنان اعتقاد ندارم و از همه مهمتر به منجی بشریت اصلا اعتقاد ندارم. باز حداقل ادیان را که در تاریخ خوانده ام و میدانم بوده اند و فقط عقایدشان را قبول ندارم منجی را که بالکل قبول ندارم. ولی این را میبینم که طالبان به اسم خدا آدم میکشند، داعش به اسم خدا آدم میکشد، یهودیت به اسم خدا آدم میکشد، مسیحیت به اسم خدا آدم میکشد. تمام اینها از کتبی پیروی میکنند که خدا نوشته. لطفا نگویید کج فهمی از ماست بلکه ناتوانی از معلم و نویسنده این کتب است. اگر نویسنده توانا بود هیج اختلافی در تفسیر و ترجمه پیش نمی آمد (همانگونه که هیچ موسیقیدانی نمیتواند نتی را تفسیر کند بلکه یک دل و یک صدا با دیگران آنرا میتوازد یا توسط فرمولهای مختلف شیمی در همه جای دنیا و با هر زبان و آیینی میتوانید مواد مشابه هم تولید کنید) خدا حتی از ریاضی دانان بشری و موسیقیدانان و شیمیستها کم عقل تر بوده که نتوانسته یک کتاب بنویسد که کسی در خواندن آن دچار خطا نشود. بعد آمده معلمینی فرستاده که آنها هم عرضه آموزش صحیح آنرا به بشریت نداشته اند و اکنون هزاران فرقه از دینهای مختلفی که فرستاده و هیچکدام هیچکدام را قبول ندارند میبینیم. بعد تازه خدا یادش رفته که یک میلیارد و هشتصد میلیون آدم توی چین هست و برای آنان کتاب و پیغمبر نفرستاده (اگر میگویید فرستاده انقدر ضعیف بوده که محو شده و اثری از اثارش نیست).
"مدینه فاضله ای که اقرار کردی علم وعقل نتوانسته ایجاد کندتاسیس میکند......." جواب شما این است که بشین تا تاسیس بشه. هزاران سال است انسان به علت نیاز درونی امید دارد که آینده ای بهتر خواهد آمد ولی انسان عاقل آینده بهتر را برای خود میسازد. آن منجی که قرار است از آسمان بیاید و مدینه فاضله بسازد رویایی است که توسط آن آدیان بشریت را غارت کرده اند.
"دین احتمال خطای عقل را با تعبد به دین جبران میکند دینی که کلام و نظریاتش صددرصدی است و هیچ نقص و احتمال خطایی ندارد" خطایی ندارد؟!! این جمله که کوهها مانند میخی زمین را نگاه داشته اند خطا نیست. اینکه خدا در شش روز جهان را آفرید خطا نیست (چگونه میتوان وقتی خورشید را خلق نکردی حساب شبانه روز را داشته باشی و در ثانی شش روز به مقیاس کدام یک از خورشیدها و اینکه در کدام سیاره باشی؟)
"داعش طالبان وهابی و...به خاطر نامسلمانی ما و عدم شناخت درست از اسلام است " متاسفانه تمامی شاخه های ادیان خود را نماینده خدا میدانند و افراد ناآگاهی که حق پرسیدن را از خود سلب میکنند به پیروی از آنان عمل میکنند. اگر شما ادعای شناخت درست اسلام را داشته باشید هم با دیگران هیچ فرقی ندارید و میخواهید با کشتن عقیده مخالف خود خدا را پیروز کنی و اگر میگویید فقط منجی اسلام اصلی را میشناسد پس خدا در پروژه راهنمایی انسان با شکست مواجه شده است.
5- بله تمامی کتب به اصطلاح آسمانی افسانه هستند. به این دلیل که در آنان فقط افسانه نوشته شده و به جز مسائل کلی انسانی که تمام قبایل وحشی نیز آن را میدانند چیز دیگری نگفته است.
6- من که همین را میگویم من میگویم خدا آنقدر بیکار نیست که بخواهد برای پیغمبر جزو بگوید که او بنویسد رسول هم بر اساس دانشی که در آن روزگار داشته مطالبی را گفته پس از مرگش عمر این مطالب را جمع آوری و در کتابی منتشر میکند و کلیه نسخی که با نسخه منتشره او مغایر بوده از بین میبرد. همینطور سایر کتب آسمانی هم سرنوشتی همانند این داشته اند.
بهتر است کمی در این مورد تحقیق کنی. برای شروع تحقیق از اینجا شروع کن
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AE%D8%B7%DB%8C_%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%A7
7-" درموارد ما فوق عقل فکر نکن " مافوق عقل را چه کسی مشخص کرده؟ خدا؟ پیامبر؟ امام؟ یا مبلغین مذهبی که کیسه خود را از خون مردم پر میکنند؟ چگونه میتوان برای تفکر انسان حد و حدود قایل شد. فکر انسان از ماورای خیال تا ماورای واقعیت را میپیماید و بعد خدا میگوید من خط قرمز برای تو معین میکنم. آن خدا خیلی احمق است که میخواهد برای فکر انسان خط قرمز بکشد.
" ولی در امور فوق عقل عاجزی" سوال من هم در امور مادی هست و امور فوق عقل را به شما واگذار میکنم چون با آن هیچ کاری ندارم.
بله شما درست میگویید زمانی که کار اورژانسی باشد مجبور به اعتماد هستم ولی زمانی که فرصت داشته باشم به اندازه گنجایش مغزی سوال خواهم کرد.
با توجه به تخصص دکتر اگر پیشنهاد من را نپذیرفت و قانع نشدم میتوانم دکتر خود را عوض کنم و اگر دکتر دوم توانست مرا قانع کند به درمان ادامه میدهم و حتی میتوان به دکتر سوم مراجعه کنم تا جایی که قانع شوم و ارزشش را داشته باشد
8- " وقتی ریاضی دانی فرمول غلط را گرفته و هرچه میگویی غلط است نمی پذیرد چه باید کرد" منطورت از این ریاضی دان کیست فرمول غلط را گرفته؟ پیامبران که معلم بوده اند اگر فرمول را غلط داده باشند که کار خراب است، اگر درست آموزش نداده باشند که کار خراب تر است، اگر میگویید آنان درست آموزش داده اند اما مردم درست یاد نگرفته اند که معلوم است روش تدریس صحیح نبوده، اگر میگویید انسان خطا کار است و فراموش کار و برای همین جواب نداده پس دستگاه های گیرنده انسان برای این فرمول ها طراحی نشده و باید از فرمول دیگری استفاده میکردند. هرچه هست هیچ اشکالی در بشر نیست چون به قول شما مخلوق است بلکه اشکال در طراح و معلم و درس است.
9- مقلد یعنی تفلید کننده بدون فکر ولی دانشجو یعنی سوال کننده. تفاوت در این است آنقدر سوال کن تا قانع شوی نه اینکه آنقدر تقلید کن که بدون اینکه بفهمی اصل مطلب چه بوده این تفلید در خون و پوست تو رسوخ کند (باز هم یاد جوکی در این مورد افتادم: در صومعه ای راهبان هر روز عبادت دسته جمعی داشتند و در این صومعه گربه بازیگوشی بود. این گربه در هنگام عبادت دسته جمعی راهبان اذیت میکرد و عبادت را به هم میریخت. راهب اعظم دستور داد تا در هنگام عبادت دسته جمعی گربه را به درختی ببندند تا مزاحم عبادت نشود و این کار سالها انجام میشد تا راهب اعظم از دنیا میرود. این رسم پس از مرگ راهب اعظم ادامه داشت تا چند سال بعد گربه هم میمیرد. راهبان صومعه گربه دیگری را به صومعه آورده و در هنگام عبادت دسته جمعی گربه را به درخت میبستند. چندین سال بعد یکی از راهبان همان صومعه کتابی را اندر فوائد بستن گربه به درخت در هنگام عبادت دسته جمعی منتشر کرد)
10- جواب این سوال را فردا مینویسم
11- دختر چه گناهی داشت. فقط برای اینکه خدا بخواهد از سر عقده و حقارت خود پدر معتاد را بسوزاند و زجر دهد دختر را قربانی کرد. پس سوال دخترک از خدا چه شد؟ عدالت خدا این است که از سر نداری کودکان در سطل زباله دنبال غذا بگردند و گنبد امام حسین و امام رضا از طلا باشد؟ این کودک که حق انتخابی نداشته. نگو این از بدی ما انسانهاست که خدا اگر قادر متعال است، اما عادل نیست.
12- اگر فرار کرده بر اساس غریزه طبیعی بوده ولی مطمئن باش به محض اینکه فکرش شروع به کار کند تمامی غرایز را زیر پا میگذارد و به دل آتش میزند.
13- تعداد مستضعفین در دین بیش از 3 میلیارد است؟!! خدا باید سیستم اطلاع رسانی خود را اصلاح کند چون با توجه جمعیت کنونی زمین نحوه اطلاع رسانی ضعیفی دارد. اگر خواستید میتوانید از کمپانی کوکاکولا کمک بگیرید چون طبق آمار بیش از چهار میلیارد انسان کوکاکولا را میشناسند ولی خدا را نه
در ضمن این چه عدالتی است که آنان را معاف کرد. خوب یک معلم میفرستاد تا آنها هم در امنحان الهی شرکت کنند.
14- ازدواج با دختر زیر 14 سال! راه رفتن با نعلین! خوردن دم کرده بابونه! عدم اصلاح ریش! نشستن روی زمین! با پای چپ به دستشویی وارد شدن! اینها اصول کلی و خط مشی هستند؟

شاد باشید
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
با سلام
ممنون که مطالب مفصلم را خواندی و جواب نوشتی
1-
نوشتی خدایی که ادیان تعریف کنند را قبول ندارم ولی ننوشتی خدای تو کیست؟ چیست؟در مورد خصوصیات خدایت بنویس
گویا خدای تو کور و کر و لال وگنگ است و علم ندارد؟؟(آن خدایی که بخواهد حرف بزند و یا حرف گوش کند در اعتقاد بنده هیچ جایی را ندارد.)
چطور خدای بی شعور تو با شعور راخلق کرده؟؟؟
چطور خدای بی علم تو را باهمه ویژگی هایت خلق کرده ؟؟؟تصادف بوده؟؟؟؟
2-
نوشتی در طبیعت هیچ چیز بیهوده نیست ننوشتی هدف چیست؟چرا آفریده شده ایی؟
3-
نوشتی عقل کل وجود ندارد ننوشتی پس حرف های همه عقلای عالم را احتمالی و خطا پذیر می دانی -پس چطور علت ختنه را میخواهی؟؟هر پرفسور دانشمندی برایت توضیح بدهد که مضر است قابل اعتماد نیست چون احتمال خطا دارد اگر گوید منعت دارد همچنین -با وجود احتمال خطا در هر نظریه ای شما حق پذیرش هیچ نظری را نداری چون احتمال دارد فردا مردودو باطل بودنش ثابت شودپس سوال ممنوع چون جواب ها هیچ کدام حق و درست صددرصدی نیستندو نمیشود به درستی آن مطمئن شد
نوشتی ختنه رفتار ناآگاهانه است ننوشتی در چه صورتی برای شما آگاهی بر منافع ختنه حاصل می شود؟؟؟
خطا باعث پیشرفت علمی می شود ولی در اعتقادات چطور ؟؟
نوشتی در علم امروزی احتمال خطا است پس هیچ جوابی تو را قانع نخواهد کرد اگر کل دانشمندان دنیا هزاران دلیل علمی برای ختنه ذکرکنند تو قبول نخواهی کردچون احتمال خطا است !!!!!!!!
4-
نوشتی مدینه فاضله نیست می دانی چرا؟؟؟چون مسلمان واقعی نیست و مدیریت عقل کل اجرا نمی شود(لذا دعا برای تحقق آن با مدیریت امام زمان ع جزء واجبات است)پس اولا اشکال در مسلمانی ماست نه نقص اسلام-ثانیا اشکال در نبود مدیریت واحد جهانی توسط معصوم است(دقت کن)
داعش طالبان وهابی و...به خاطر نامسلمانی ما و عدم شناخت درست از اسلام است با ظهور حضرت جنایات برچیده شده و همه ادیان نتحد خواهند شدمدینه فاضله ای که اقرار کردی علم وعقل نتوانسته ایجاد کندتاسیس میکند.......
دین احتمال خطای عقل را با تعبد به دین جبران میکند دینی که کلام و نظریاتش صددرصدی است و هیچ نقص و احتمال خطایی ندارد
5-
قرآن را افسانه میدانید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دلیل؟؟؟؟؟
6-
اینکه در حرف خدا و رسول احتمال خطا دادید باید ثابت کنید چطور هم خداست و هم خطا دارد؟؟؟؟؟؟
ننوشتی در موارد اختلاف نظرات عقلاء چه میکنی؟؟چطور حق را پیدا میکنی؟؟
ننوشتی چطور با عقل عاجز خطاپذیر متغیر درحال پیشرفت میخواهی به شناخت صددرصدی برسی
7-
اینکه نوشتی دین می گوید فکر نکن غلط است دین میگوید درموارد ما فوق عقل فکر نکن که نمی رسی متحیر می شوی دین به مدیریت در فکر کردن قائل است یعنی خطوط قرمز و سبز است چون خودت نوشتی احتمال خطا در فکر من است پس نخواه کاملا حکمت کلام خالق حکیم بی خطا را بفهمی چون خودت اقرارکردی عقل و فکرت محدود است
اینکه دنبال کشف ندانسته های خود باشی در امور تجربی و کشف رموز و فرمول های فیزیکی دنیا امر معقولی است ولی در امور فوق عقل عاجزی
محدودی قدرت نداری چون از دامنه تجربه و حس به دور است
فکرنکنم شخص عاقلی وقتی آپاندیس او نیاز به عمل جراحی داشته باشد از دکتر بخواهد کلاس درس جراحی بگذارد اول اصطلاحات پزشکی را یاد دهد و چند ترم پاس کند بعد که همه جزئیات را دانست اجازه عمل جراحی بدهد!!!!!!!!!!!!!!چیزی که هست اکتفا به علم به کلیات جراحی است نه همه جزئیات
اگر شما به دکتر پیشنهادی دادی قبول نکرد چه؟؟؟؟؟؟؟؟او را متهم میکنی یا خود را؟؟؟؟؟؟به تشخیص او عمل میکنی یا خودت؟؟؟؟؟؟؟؟
8-
اینکه ریاضی دان یک فرمول و موسیقی دان یک نت دارد اتفاقا فقط یک دین و یک حق در عالم وجود داردولی وقتی ریاضی دانی فرمول غلط را گرفته و هرچه میگویی غلط است نمی پذیرد چه باید کرد؟؟؟
9-
مقلد یعنی جاهل و متخصص یعنی عالم(جاهل در مسائلی که مجهول است به عالم مراجعه میکند والا اگربپرسد عالم شود که تقلید ندارد پس شما قبل دکتررفتن دکتر می شوی قبل میکانیک رفتن میکانیک و....اینکه خوب است ولی در کره زمین چنین کسی نیست این فرضی است)فقط می تونی سوال از کلیات کنی نه همه جزئیات
10-
ثابت کن پیامبری شغل بوده؟؟؟؟کدام پیامبر با پول مردم ثروتمند شد؟؟چه استفاده ای کرد؟؟؟؟خود پیامبر و امام علاوه بر رسالت و امامت شغل برای تامین مخارج خود داشت محتاج نبودبلکه جان و مالشان را هم در این راه دادند!!!!!!!!!!!!!!!!
11-
نوشتی ابد با مرگ تمام میشود جوابت همان نوشته دختر پشت اسکناس است که باید قیامت ومعاد باشد تا به همه ریزو درشت اعمال رسیدگی شود و پدر معتاد درآن دنیا حساب پس دهدو بازخواست شودپس ضرورت معاد هم ثابت شد(که اقتضا عدالت خداست)
12-
نوشتی مادر به جهنم سراغ فرزند می رود(خودم دیدم در زلزله مادر فرارکرد جان خود را نجات داد و فرزند را تنها گذاشت!!!!!!!!!!!زلزله دنیا کجا و هول و هراس زلزله قیامت کجا؟؟؟؟؟؟؟؟
13-
رسولان برای همه جهان مبعوث شده اندو خبر رسالتشان همه جا می رسد اگر جایی نرسید مستضعف در دین هستند و حساب جداگانه ای برایشان درقیامت خواهد بود نه که جهنم بروند
14
معنی الگو بودن پیامبران این نیست که ما هم سوار خر و اسب شویم بلکه وقتی گفته می شود آنها الگویند یعنی اصول کلی و خط منش زندگی آنها را شناسایی کنی و متناسب با شرائط زمانی خود پیاده نمایی(دقت کن)

به امیداینکه خداوند همه ما را هدایت فرماید
إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‏
در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمى‏توانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى‏كند، و او به راه‏يافتگان داناتر است.
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
به بخش دوم پاسخ جنابعالی میپردازم

(من سوال کردم آیا میدانید چرا میبرید؟ جواب شد مثنوی هفتاد من کاغذ. )

- در زمان قدیم کسی که کمی بیشتر از دیگران میدانست شغل پیامبری را برمیگزید و پیامبری شغلی بود در خاور میانه. بنابر نیاز آن زمان یک عده آهنگر میشدند یک عده کشاورز یک عده هم پیغمبر
- چرا فکر میکنید قابل تردید نیست ممکن است بگویید چه ضرورتی؟ برای چه تردید نمیکنید؟ جهان هستی بر اساس قوانین خود به وجود آمده و انسان نیز با توجه به عقل و نیاز خود خیلی چیزها را میسازد. همانگونه که به علت خلا درونی و ترس و نیاز به یک بزرگتر خدا را خلق کرد.
- تا زمانی که انسان نتواند جهان اطراف خود بشناسد به سعادت نخواهد رسید. ابدی کلمه ایست که با مرگ انسان تمام میشود.
- در قبایل آمازون که تاکنون با انسان های دیگر برخورد نداشته اند و پیامبری هم ندیده اند (اینها را خدا از قلم انداخته بود) میتوان مشاهده کرد که اخلاق متعارف وجود دارد یعنی دزدی را دوست ندارند، دروغ نمیگویند، به حقوق یکدیگر احترام میگذارند. حال پیغمبر این وسط نقشش چه بوده من نمیدانم، چه طرحی برای خلقت این افراد در قبایل آمازون هست خدای شما میداند. جهت اطلاع نظر شما را به این ویدیوها جلب میکنم

https://www.youtube.com/watch?v=FyHYbsXt05k

https://www.youtube.com/watch?v=-WK8QWRZOxo

در خصوص دادگاه عدل الهی جمله ای را در اینترنت دیدم که برایم جالب بود "بسلامتي دختري كه پشت يه اسكناس 1000تومني نوشته بود: پدر معتادم براي همين پولي كه دست توست،مرا يك شب به دست صاحب خانمان سپرد... خدايـــا، چقدر ميگيري كه بذاري شب اول قبر قبل از اينكه تو ازم سوال بپرسي،من ازت بپرسم چرا؟!!"

اگر الگو خود را انسانی قرار دهی که هزار سال پیش میزیسته باید مانند هزار سال پیش هم زندگی کنی. نمیتوانی پشت کامپیوتر بشینی و بگویی الگوی من انسان هزارسال پیش هست.

انسان بهترین تصمیمی که میتواند الان میگیرد و در آینده میتواند قضاوت کند که تصمیم درستی گرفته یا خیر ولی کسی نمیتواند آینده را پیش گویی کند. آینده ای که پیامبران وعده داده اند بدرد من نمیخورد. برای مثال ضعف خدا در توصیف بهشت و جهنم:

" به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد"
"میترسم مادرم از بهشت به جهنم بیاید به دنبال من، مادر است دیگر"

نقش انبیا برای کاروان انسانیت هم اکنون روشن است ( میدانم تکرار مکررات ولی چاره ای ندارم: داعش، غزه، میانمار . . .)

ببخشید ولی سایر صحبتهای شما ربطی به موضوع سوال من ندارد و دیگر در خصوص آنان در اینجا جوابی نمیدهم. لطف کنید موضوع ها تفکیک و هر کدام را به صورت مشخص و جدا مطرح کنید تا بتوانیم به جواب برسیم. نیاز به کتاب نوشتن نیست.


در قسمت سوم پاسخ جنابعالی سوالی برایم مطرح شد که چگونه میشود به عقل اینقدر بها داد بعد گفت چشم بسته از من تبعیت کنید! البته لطفا هر کدام از این موضوعات را جداگانه مطرح فرمایید و بنده را راهنمایی فرمایید که چگونه به آن دسترسی داشته باشم.

فعلا اینجا در مورد لزوم بریدن و یا نبریدن نظر دهید (البته فعلا مورد آقایان چون مورد خانمها بحث خیلی مفصل تر است)

در مورد اسم هم فکر میکنم فهمیدم چون من ابتدا اسم خودم را وارد میکردم و بعد ایمیل را به طور خودکار ایمیل در قسمت اسم مجددا کپی میشد سعی میکنم این بار درست عمل کنم
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
جناب آقای عبادی

سلام

خواهشی که دارم این است در ذیل این سوال فقط به موضوع سوال بپردازیم و مطالبی که خارج از موضوع سوال است را مطرح نفرمایید ولی جهت رعایت ادب پاسخ سوالات شما را بنابر اعتقاد خود میدهد. لازم به ذکر است بنده دانای کل نیستم و جهان اطرافم را به اندازه توانم میشناسم، پس لزوما پاسخهای بنده صد در صد نمیتواند صحیح باشد بلکه به اندازه دانش امروز بنده است. علت اینکه شما میفرمایید بازیابی چیست؟ تکلیف بنده با خودم مشخص است و فکر میکنم به صورت شفاف برای شما هم این را بیان کردم.
بنده سعی کردم پاسخ شما را سطر به سطر بدهم لذا لطفا متن ارسالی خود را چاپ کرده و به ترتیب سطر به سطر پاسخها را مطالعه فرمایید.

پاسخ سوالات:

1- خیر. همانگونه در متون قبلی خود نیز به صراحت اعلام کردم بنده خدایی که ادیان به آن اعتقاد دارند و آنرا معرفی میکنند قبول ندارم و به هیچ یک از ادیان باور ندارم.

2- آن خدایی که بخواهد حرف بزند و یا حرف گوش کند در اعتقاد بنده هیچ جایی را ندارد. هیچ کاری در طبیعت بیهوده نیست و اتفاقات موجود در جهان بر اساس فرمول و سیستم مشخصی است. بسیاری از روابط و فرمولها توسط بشر کشف شده و بسیاری را تاکنون کشف نکرده ولی سعی درشناخت آن دارد.

3- اتفاقا بنده خود را عقل کل نمیدانم و برای همین سوال میکنم و به این اعتقاد دارم که عقل کلی وجود ندارد و این دانش بشری است که به آهستگی واقعیات جهان اطراف خود را میشناسد و به جلو میرود. آنان که به اندیشه های هزار سال پیش خود استناد میکنند فکر میکنند که عقل کلی در آن زمان وجود داشته و لذا دیگر خودشان فکر نمیکنند.

4- دقیقا همین خطا انسانها است که موجب پیشرفت آنان میشود. همانگونه که کودک بارها و بارها زمین میخورد تا بتواند راه رفتن را یاد بگیرد. در علم نیز آزمایش و خطا یکی از راههای شناخت جهان اطراف میباشد و فرضیه های عملی میتواند با کشفیات بعدی تغییر پیدا کند.

5- بنده از ربط این جمله با موضوع بحث چیزی نفهمیدم (کم سوادی بنده را ببخشید)

6- قطعا هست. این طبیعت انسان هست ولی ربط این سوال با موضوع بحث را پیدا نمیکنم؟

7- انسان در لحظه و با شرائط آن لحظه و موقعیتی که در آن واقع شده تصمیم میگیرد. اگر شما جواب بنده را که آلان پشت کامپیوتر نشسته و با آرامش پاسخ میدهم را با عملی که در موقیت خاص انجام میدهم مقایسه کنید شاید کاملا با هم متفاوت باشد لذا پاسخ این سوال را عملا باید ببینید و قضاوت کنید نه اینکه بنده اعلام کنم. از نظر من این گونه سوالات بدرد دورهمی های توی مسجد و تکیه و حوزه میخورد که آدمی یک حرفی زده باشد.

8- علم پاسخ بسیاری از سوالات را بر اساس دانشی را که تا امروز بدست آورده داده است و لذا سوالات پیش آمده را از متخصص آن میتوان پرسید و یا پیدا کرد. مثلا اگر بنده قلبم درد بگیرد به جای آنکه کتاب طب ابوعلی سینا را مطالعه کنم و طبابت او را پیشه بگیرم و یا به نظریات امام صادق عمل کنم، پیش متخصص قلب میروم و توسط علم امروزی شروع به درمان میکنم. البته احتمال اینکه علم امروز هم خطا کند هست ولی مطمئنن میزان خطای آنان بسیار کمتر از نوابقی است که صدها سال پیش نظریاتی داشته اند.

9- عقل تمامی انسانها دچار خطا میشود و گرفتار احساسات ولی این چه ربطی به بحث دارد؟
- در خصوص نتبیجه گیری که کردید هیچ کدام از جوامع عقل گرا ادعای مدینه فاضله را ندارند و بر اساس واقعیت بشری به جلو میروند (مدینه فاضله وجود ندارد) ولی در مقابل این جوامع دینی هستند که ادعای مدینه فاضله را دارند و با کمی مطالعه میبینیم اکثر کشتارها و بی اخلاقی ها در جوامع دینی رخ میدهم. یعنی نه تنها به آن مدینه فاضله ای که ادعا دارند نزدیک نمیشوند بلکه حتی از لحاظ اخلاقیات از جوامعی که ادعایی در این ضمینه ندارند بسیار عقب مانده تر هستند. (برای اثبات ادعا میزان آزادی، جرم و جنایت، کودک آزاری و همسر آزاری، دزدی، قتل، آدم ربایی . . . در کشورهای دینی مانند ایران، عربستان، افغانستان، ایتالیا، اسرائیل، اسپانیا بیشتر است یا سویس، سوئد، نروز، فلاند، انگلستان؟)
مشکل این است که شما دنبال مطلق در جوامع بشری میگردید در صورتی که به دنبال درصد باشید. (درصد اخلاقیات در جوامع بشری) بله یک فرد بی دین میتواند جنایت بکند ولی درصد افراد بیدین جنایتکار نسبت به درصد متدینین جنایتکار چقدر است؟ تکرار میکنم مطلق وجود ندارد بلکه درصد را ملاک قرار دهید.

- سوال کردید سکولار عقل گرا چقدر شکست خورده اند؟ پاسخ به روش شما: جوامع دینی به کجا رسیده اند؟ داعش، طالبان، وهابیون، جنگهای صلیبی، کشتار غزه توسط یهودیان، کشتار مانویان توسط زرتشتیان، کشتار مسلمانان توسط مسحیان میانمار!!! کافی است و یا باز هم لیست را ادامه بدهم. در مقایسه با کشورهای اسکاندیناوی و کشورهای اروپایی سکولار.

- ابتدا شما باید جای خالی عقل و فکر را پر کنید سپس به سایر جاهای خالی فکر کنید. من که هنوز شناخت و دانشم از جهانی که میبینم کافی نیست چگونه وقت بگذارم در مورد افسانه ای که در کتب هزارسال پیش نوشته شده فکر کنم. چهارچوب فکری من در حدی که خودم را راضی کند درست است، ولی اگر شما از مسیری دیگری میروید دلیل نیست که مسیر بنده غلط است.
- هوس آلود یعنی چه؟ هوس دانستن! هوس فهمیدن! هوس پرسیدن! باور زمانی بدست میاید که شناخت حاصل شود و شناخت حاصل نمیشود مگر با پرسیدن، تحقیق کردن و فهمیدن نه اینکه چون رسول این را گفته و چون خدا آن را گفته مطلقا درست هست و دیگر نباید سوالی پرسید.
- معیار و شاخص من علم است و بنده نیز سوال خود را بر مبنای شناخت جهان اطراف خود پرسیدم.
- مافوق عقل همان ناشناخته های ما هست که هنوز علم به آن دست نیافته. به عقل جن نمیرسید صد سال پیش را با الان مقایسه کن. صد سال پیش به عقل جن هم نمیرسید که یکی این طرف دنیا بایکی آن طرف دنیا بتوانند صحبت کنند و هم دیگر را ببینند ولی الان میبینیم که میشود. آلان به عقل جن نمیرسد که بشر بتواند در سایر کرات دیگر زندگی کند ولی چند سال دیگر میتواند. عقل جن و خود جن ناشناخته های بشر است نه چیز دیگر.
- چرا تقدس باید مانع دید من شود؟ چرا باید خدا و دین انبیا را انگونه ببینم که شخصی که از شهر خود بیرون نرفته برایم تعریف میکند؟ من دلیلی را نمیبینم که پیش فرضهای ذهنی ام را اصلاح کنم به این علت که وقتی از شما متدینین میپرسم دلیل این کار شما چیست هیچ پاسخی ندارند جز کتابهای هزارسال پیش. سوال مشخص من در خصوص رفتار ناآگاهانه ادیان در خصوص ختنه است و بجای اینکه پاسخ بنده را بدهید اصرار میکنید که سوال نکن این راه انبیاست و خدا گفته!
- بسیار خوب من که دارم سوال میکنم و منتظر جواب شما هستم که بتوانید این عینک سیاه را از چشمان من بردارید. زمانی میتوانم آفتاب را ببینم که پاسخ سوال خود را گرفته باشم نه اینکه متهم شوم که عینکی هستی سوال نکن.
- بنده نیز میخواهم از عقل خود استفاده کنم برای همین سوال میکنم. من بر ضد خدای نادان هستم.
- حق مطلق برای من فانی معنی ندارد. (یاد جوکی افتادم در کنفراسی سخنران در مورد مرگ خورشید صحبت میکرد و گفت خورشید ما چهار میلیارد سال دیگر از بین میرود در این بین ناگهان شخصی از میان جمعیت بلند شد و با نگرانی پرسید چند سال دیگر؟ سخنران گفت چهار میلیارد شخص گفت آهان خیالم راحت شد فکر کردم سه میلیارد سال) حال شما راجب رسید به حق مطلق برای من صحبت میکنید در صورتی که در شناخت ساده ترین چیزهای اطراف خود عاجزید.
- بقیه جملات شما هم بازی با کلمات است و تکرار مکررات و نیازی به پاسخ ندارد.
- در خصوص دین برای من هیچ فرقی ندارد اسلام و مسحیت و یهودی و بهایی . . . فقط یک معنی را دارد، فکر نکن و به امید خدا بنشین که خدا قادر و تواناست. معنی دین همین است و لاغیر
بنده ادعا فهم کامل ندارم و برای همین سوال میکنم.
من اینقدر میفهمم که چیزی را نمیدانم ولی سعی میکنم دلیل آنرا بدانم و حقیقت آنرا بفهمم.
خیر من همه چیزها را نمیفهمم.
بله در جزییاتی که برایم مهم باشد این چنین هستم. متاسفانه دین و افراد متدین تاثیر زیادی در زندگی من و دنیا دارد و برای همین وسواس و حساسیت نشان میدهم.
نیازی به اراده خدا نیست که از لفظ خدایی ناکرده استفاده کردید (ولی متشکرم). اگر من به سلامت خودم اهمیت دهم و نوع تغذیه و ورزش را به صورت صحیح استفاده کنم دچار مرض قلبی نخواهم شد و خدا اراده ای در این کار ندارد. بله اگر نیازمند عمل جراحی دقیق باشم وظیفه دکتر است که توضیحات دقیقی در خصوص کارهایی که قرار است روی من انجام دهد به من بدهد و من نیز تا آنجا که برایم جای سوال پیش بیاید حق سوال کردن دارم و حتی گاهی اوقات پیشنهاد مریض به پزشک کمک خواهد کرد. اتفاقا این اشتباه ما است که حق سوال کردن را از خود میگیریم و از دکتر و مکانیک سوال نمیکنیم. این سوال جهت دانستن است نه فضولی، اگر پیشنهادی هم داده شود جهت دانستن بیشتر و دادن آگاهی به پزشک و مکانیک است. من که اشکالی در سوال کردن نمیبینم، شما فکر میکنید سوال از پزشک متخصص قلب و مکانیک اشتباه است؟ اگر مکانیک گفت خودت تعمیر کن اشکال از مکانیک است نه از من که جهت دانستن سوال کردم. بله ناراحت میشوم ولی نه از اینکه سوال کردم بلکه از اینکه پاسخ خودم را نگرفتم.
- اتفاقا مشکل اینجاست که من خدا و پیامبر را به عنوان عالم قبول ندارم که به آنها رجوع کنم. برای همین سوال کردم و خواهش کردم دلیل منطقی و علمی برایم بیاورید نه اینکه بنده را حواله بدهید به عالمان هزار سال پیش.
در دنیای الان که دنیا اطلاعات هست میتوان به جزئیات هه چیز دسترسی پیدا کرد و تا جایی که علاقه شما باشد میتوانید مطالعه و تحقیق کنید. و اینکه میگویید مجتهد و متخصص دین لطفا بفرمایید چه جزئیاتی را میدانند که نیاز به سالها مطالعه است و چه شق القمری را طی هزاران سال به خرج داده اند؟ نتیجه دین را هم اکنون در صدر اخبار میتوان خواند ( دوباره اشاره میکنم داعش، غزه، طالبان، میانمار . . .) این مجتهدین و متخصصین هنوز نمیتوانند شیعه و سنی و حنفی و پروتستان و ارتودکس و . . . را در کنار هم به وحدت برسانند (حداقل هزار سال وقت داشتند ولی هنوز به یک وحدت نرسیدند در صورتی که تمام موسیقی دانان جهان یک نت موسیقی را مانند یکدیگر مینوازند و تمامی ریاضیدانان جهان با یک فرمول ریاضی به یک جواب میرسند)
هنوز ادیان معنی کتاب مرجع خود را نمیدانند و در ترجمه و تفسیر آن اختلاف دارند و بر سر این اختلاف خون یکدیگر را ریخته و زنان و کودکان را به اسارت میبرند. آنوقت شما انتظار دارید من هم مانند متدینین دنبال رهبر و مرشد خود به جنگ عقاید مخالف خود بروم و آنان را بکشم و مقلد باشم؟!! مقلد یعنی چه؟ در دین یعنی بدون سوال و دانستن واقعیت مطلب پیرو کسی باش. حال مقلد در علم چیست یعنی بپرس و تا وقتی نفهمیدی و قانع نشدی باز هم بپرس و اگر راه بهتری پیدا کردی به دیگران یاد بده.

در پایان خواهش میکنم پاسخ سوال من را بدهید: آیا طراحی خدا اشتباه بوده؟ اگر پاسخ شما خیر است لطفا فوائد این پوست زائد در رحم و مضرات آن را در خارج از رحم برای بنده روشن فرمایید.

در ضمن اسم من بهروز است و نمیدانم چرا دز زمانی که اسم خود را در مربع مربوطه درج میکنم فقط اول ایمیل ساختگی من روی صفحه نمایش داده میشود

با سپاس
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
لازم به ذکر است که
دین اسلام با عقل در تنافی نیست بیشترین بهاء را در بین ادیان ،اسلام به عقل داده است ولی نه بی در وپیکر و بدون قاعده و ضابطه اسلام برای عقل جایگاه تعیین کرده و حکم عقل در در جایگاه خودش نافذ می داند
عقل در قرآن با مشتقاتش 49 بار آمده و مدح شده است در قرآن واژه هایی چون لب و حجر و قلب هم به عنوان مترادف های قرآن ذکر شده است
و ماده علم با شكلهاى گوناگون، بيش از 750 بار، در قرآن كريم تكرار شده است.
اسلام آموختن دانش را، فريضه دانسته و بر آن تأكيد نموده است.
اسلام هر چه عقل را زایل میکند حرام و ممنوع اعلام کرده است ولی خود این مدعیان عقل و عقلانیت شیشه شراب که به اجماع همه عقلاء و حکماء مزیل عقل است را نوش میکنند(این چه تناقض آشکاری است که مدعی عقل ،مرتکب مزیل عقل می شودآن هم به صورت دائمی...)
از باب نمونه قرآن مى‏فرمايد:
1 «قل انَّما اعظكم بواحدة، ان تقوموا الله مثنى و فرادى ثمَّ تتفكروا» خداوند به پيغمبر اكرم (ص) دستور مى‏دهد كه در مقابل سخنان بى اساس ماجراجويان و مخالفين، آنها را به يك چيز كه در حقيقت ريشه تمام خيرات و پايه اصلى سعادت بشر است و به خوبى مى‏توان در پرتو آن راه حقيقت را پيدا كرد، پند و اندرز دهد. مى‏فرمايد بگو: «من شما را تنها به يك چيز اندرز مى دهم و آن اينكه فرد فرد يا دسته جمعى براى خدا، قيام كنيد و تفكر نماييد.» بنا بر اين معلوم مى شود كه تنها راه نجات و سعادت، انديشه و تفكر است.
2 «كتابٌ انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته و ليتذكر اولو الالباب اين كتاب گرانبها و پر بركتى است كه برتو فرستاديم تا در آياتش تفكر كنند و صاحبان انديشه و عقل متذكر شوند».
بنابراين منظور اصلى از تنظيم اين كتاب مقدس آسمانى و فرستادن آن بر پيغمبر اكرم (ص) تفكر و انديشه و ياد آورى صاحبان فكر و عقل مى باشد و اين بزرگترين افتخار و فضيلتى است كه نصيب عقل شده است.
3 «انَّما يتذكر اولو الالباب» در اين آيه شريفه خداوند فهم معانى آيات و تذكر را مخصوص به صاحبان عقل و انديشه كرده است. و در جاى ديگر فرمود: «و ما تذكر الّا اولوالالباب»در اين آيه نيز، همان معنى، را بيان مى‏فرمايد و اين بزرگترين موقعيتى است كه با اين آيات براى عقل و انديشه اثبات مى شود.
4 «اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولو الالباب» در اين آيه شريفه خداوند متعال «هدايت» و «عقل» را قرين يكديگر قرار داده و بندگان مخلص و خاص خود رابه اين دو صفت برجسته مى‏ستايد. از اين بيان اهميت مقام عقل به خوبى روشن مى شود.
5 در سوره طلاق، صاحبان عقل را مخاطب ساخته و مى‏فرمايد: «فَاتّقوُا اللهَ يا اوُلِى الْالْبابِ الَّذينَ آمنوا(6) پرهيزگارى را پيشه سازيد اى صاحبان عقل كه ايمان آورده ايد». شكى نيست كه بالاترين كمالى كه براى انسان متصور است همان مقام تقوى و پرهيزگارى است، چنانكه صريحاً در جاى ديگر مى فرمايد كه ميزان شخصيت و مقام هر كس تقواى اوست «انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ اتْقاكُم» و چون در آيه سابقه دستور اكيد درباره تحصيل مقام تقوى صادر فرموده و روى سخن را با صاحبدلان و عاقلان كرده است، استفاده مى شود كه اساس و شالوده «تقوى» را «عقل» تشكيل مى دهد. آيا با اين وضعيت، عقل را بيگانه و اجنبى، بلكه راهزن راه خدا شمردن صحيح است؟
6 «قُل هاتُوا بُرهانَكم ان كُنتُم صادِقين بياوريد برهان خود را اگر راستگو هستيد».
پيغمبر اكرم (ص) مأمور شد كه اين سخن را در مقابل دعاوى بى اساس اهل كتاب كه داخل شدن بهشت را اختصاص به خود مى دانند بفرمايد. خداوند در اين آيه شريفه، دليل بر صدق و راستى را برهان و منطق شمرده، و دعاوى بى دليل و برهان را از درجة اعتبار ساقط گردانيده است روش و طريقه قرآن در هر مورد مطالبة دليل و برهان است و خود قرآن هم براى اثبات حقايق به اين ابزار دست زده و مطالب خود را بر روى اين پاية محكم، (نه چوبين) برقرار ساخته است، هر كس با قرآن سرو كار دارد به خوبى مى‏داند كه قرآن در هيچ مورد، ارزشى براى سخنان كسانى كه از روى عقل و انديشه صحبت نمى كنند، قائل نشده است
البته عقل و علم دراسلام و قرآن جایگاه رفیعی دارد البته نه به صورت افراطی بلکه در حیطه و محدوده توانایی خودش،کدام عقل و علم می تواند برسد به اینکه نماز صیح چرا دو رکعت است یا شوط طواف چرا هفت است ؟؟؟دقت شودعقل و علم در این ساحت ساکت است نه نافی؟؟اصلا اینها فوق علم و عقل است
اصول عقايدِ دين هم نبايد با عقل در تضادّ باشد، امّا لازم نيست همه مردم در همه زمان‏ها و مكان‏ها، دستورها و برنامه‏هاى دين را طبق عقل خويش درك كنند؛ زيرا در زمانى كه بسيارى از برنامه‏ها و دستورهاى دين، صادر مى‏شود؛ ممكن است افرادى راز و رمز آن را نفهمند و با عقل خويش به فلسفه آن پى نبرند. بنابراين يك برنامه دينى نمى‏تواند ضدّ عقل باشد امّا ممكن است فوق‏ عقل‏ باشد.به هر صورت دين خوب، دينى است كه اصول عقايد وبرنامه‏هايش استدلالى باشد نه ضدّ عقل؛ براى همين است كه مى‏گويند: در اصول دين و اصول عقايد،تقليد جايز نيست، زيرا عقيده از عَقْد است وعقد يعنى گره خوردن وبسته شدن و چون بنا بر اين است كه روح و دل انسان با عقيده و مطلبى گره بخورد، صرفاً با حرف اين و آن گره نمى‏خورد بلكه بايد اين علقه و پيوند بر مبناى عقل و استدلال ايجاد گردد.

به امیداینکه خداوند همه ما را هدایت فرماید
إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‏
در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمى‏توانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى‏كند، و او به راه‏يافتگان داناتر است.
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
و اما اینکه
چه نيازی به فرستاده شدن انبيا است ؟
در جهان بينى الهى نياز انسان به پيامبر، ضرورتى است كه قابل ترديد نيست. اگر جهان هستى هدفى دارد و در مسير خود خط صحيحى را دنبال مى‏كند، بايد براى انسان هم كه جزيى از عالم است راهى روشن و دور از هرگونه خطا و انحراف وجود داشته باشد و اگر نباشد او وصله ناهمرنگ هستى خواهد بود.
اگر براى آفرينش انسان هدفى وجود دارد و بايد انسان به سعادت ابدى برسد، بدون داشتن طرحى كامل و جامع، اين هدف عملى نيست و انبيا براى تبيين چنين طرحى آمده‏اند.
اگر انسان خطاكار است، هشدار دهنده مى‏خواهد و انبيا همان منذران و هشدار دهندگانند.
اگر انسان مسئول است و بايد در دادگاه عدل الهى پاسخگو باشد، ضرورى است كه بيان كننده‏اى هم براى احكام و مسئوليت‏ها وجود داشته باشد و پيامبران الهى براى اين امر آمده‏اند.
اگر لازم است كه انسان خود را بسازد، بايد الگو و مدل داشته باشد و انبيا الگوى انسان كاملند.
اگر انسان بايد براى آينده خود فكر كند، بايد كسى هم باشد كه آينده را براى او تشريح كند.
در اين نوع تفسير و بينش است كه نقش انبيا براى كاروان انسانيّت روشن مى‏شود و چنين بينشى تنها در جهان‏بينى الهى است.
امّا در جهان بينى مادّى كه براى هستى راهى و هدفى معيّن نشده و انسان هم‏ بدون طرح و نقشه قبلى ساخته شده و پس از چندى رو به نابودى مى‏رود، مسأله‏اى به نام نبوّت مطرح نيست.
بنابراين، مسأله نبوّت در متن زندگى ما و در خط اصلى قرار دارد، يعنى رسيدن به هدف انسانى و اسلامى كه تنها از يك راه ممكن است؛ راهى بدون شك و سهو، آن هم از منبع وحى و علم بى نهايت الهى كه به تمام عوامل سعادت و شقاوت ما آگاهى دارد.
اكنون دنياى علم و صنعت شاهد انواع انحرافات و جنايات افراد و ملّت‏هايى است كه چون در خط انبيا نبوده‏اند، با اختراعات و اكتشافات خود، جهنّمى ساخته‏اند كه مردم را در آن مى‏سوزانند. آنان حتّى در كنفرانس‏ها و جلساتى كه به نام حمايت از مظلوم برگزار مى‏كنند از حقّ وتوهاى ظالمانه برخوردارند و با وجود ميليون‏ها شكم گرسنه در جهان، بودجه‏هاى ميلياردى صرف مسابقات تسليحاتى مى‏كنند و با داشتن انواع وسايل رفاهى باز به مواد مخدّر پناه مى‏برند. با مشاهده چنين وضعى ترديدى نيست كه انسان به‏رهبرى معصوم وخطى سالم نيازمند است‏
با توجّه به مطالبى كه بيان شد مى توان دلايل نياز به انبيا را اين گونه بر شمرد:
1- هدفدار بودن هستى‏
در جهان بينى الهى، هستى هدفدار است و انسان جزيى از هستى است و هستى براى او آفريده شده‏ و در اختيارش قرار گرفته است. بنابراين او نمى‏تواند يله و رها باشد.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى‏


به عبارتى ديگر: نمى توان پذيرفت كه تمام هستى هدف دارد، ولى انسان كه هستى براى او آفريده شده، بى‏هدف است.
فرض كنيد تمامى امكانات براى راه اندازى مدرسه‏اى فراهم شده است؛ مدرسه‏اى با تجهيزات كامل از جمله كلاس، آزمايشگاه، كتابخانه، امكانات آموزشى و كمك‏آموزشى و ... كه دانش آموزان نيز در كلاس حاضرند، امّا معلّمى در كار نيست و يا اتاق عملى را تصور بفرماييد، كاملا مجهّز، بيمار نيز آماده، ولى دكتر جراحى در ميان نيست، معناى اين كار چيست؟ يعنى هيچ؛ يعنى كارى بيهوده و عبث.
2- حركت هستى‏
خداوندى كه حركت هستى را بدون ابهام و ترديد قرارداد، بر مبنا و مقتضاى عدل خود، انسان را متحيّر رها نمى‏كند.
علّامه طباطبايى (ره) مى‏فرمايند: كلّ هستى يك حركت بدون شك دارد، بدين معنا كه تمامىِ موجودات در راه رشد خود شك و ترديدى ندارند، اشتباه نمى‏كنند و در نهايت به رشد و كمال مى‏رسند. در اين صورت آيا صحيح و قابل قبول است كه انسان گيج و متحير باشد؟
بى شك، انسان نيز بايد يك راه بدون تزلزل در پيش رو داشته باشد كه با پيمودن آن به كمال برسد و لازم است اين راه را خداى حكيم و عادل- همانگونه كه در اختيار تمامى موجودات قرار داده است- در اختيار انسان نيز قرار دهد و او را از سر در گمى نجات دهد، ولى تفاوتى كه انسان با ساير موجودات دارد اين است كه انسان مى‏تواند اين راه رشد و كمال را بپيمايد و مى‏تواند رها كند.
3- لطف خداوند
بر مبناى قاعده لطف، بر خداوند لازم است بندگان را هدايت كند و راه سعادت را به آنها نشان دهد و نزول كتاب‏هاى آسمانى و فرستادن پيامبران، لطفى‏
است كه از سوى خداوند شامل حال بندگان مى‏شود. چنانكه در قرآن مى‏فرمايد:
«انّ علينا للهدى» هدايت مردم بر عهده ماست. خداوندى كه مى‏داند در مسير حركت انسان، انواع راههاى منحرف وجود دارد و شيطان‏ها كمين كرده‏اند و هوس‏ها و غرائز، هر انسانى را به سمت و سويى مى‏كشانند و او را از راه راست منحرف مى‏سازند، آيا ممكن است او را بدون راهنما رها كند؟
آيا رهاكردن انسانى كه راه را نمى داند، از خداوند رحمان و رحيمى كه اين همه به بندگان خود لطف دارد، شايسته است؟
بديهى است كه اگر خداى متعال پيامبرى نفرستد، انسان راه و مسير و هدف را گم مى‏كند. خداوند خود نيز در قرآن يكى از دلايل ارسال پيامبران را راهنمايى انسان‏ها و اتمام حجّت بر آنها دانسته است. آنجا كه مى‏فرمايد: «لو لا ارسلت الينا رسولًا فنتّبع آياتك من قبل أن نذّل و نخزى‏» «2» و در جاى ديگرى مى‏فرمايد: «لئلّا يكون للنّاس على اللّه‏ حجّة بعد الرُسُل»
به عبارتى ديگر اگر خداوند پيامبرانى را براى راهنمايى انسان‏ها نفرستاده بود، آنان مى‏توانستند مدّعى شوند كه خدايا! ما براى آمدن به سوى تو، نه نقشه‏اى داشتيم و نه راهنمايى. مسير هم طولانى و پر مشقّت بود. دشمنان نيز فراوان و از درون و برون در كمين ما نشسته بودند، خدايا! چگونه مى‏توانستيم به سوى تو بياييم و در راه تو قدم برداريم؟
4- جهل انسان‏
يكى ديگر از دلايل نياز به انبيا جهل انسان است.
انسان جاهل است و جاهل نياز به معلّم و راهنما دارد.
بدون ترديد اطلاع و آگاهى انسان از خود و جهان آفرينش بسيار اندك و مجهولات او بى‏شمار است. بشر به معلم نياز دارد تا از مجهولات خود بكاهد و برمعلوماتش بيافزايد.
ممكن است مطرح شود كه خود انسان به مرور زمان مطالب را مى‏فهمد و به راهنما و پيامبر نيازى ندارد، در پاسخ بايد گفت: هر چند انسان به مرور زمان چيزهاى اندكى را مى‏فهمد، امّا اين كافى نيست؛ دقت در آيه ذيل حقيقت ارزنده‏اى را براى ما روشن مى‏سازد:
خداوند مى‏فرمايد: «و يعلّمكم مالم تكونوا تعلمون» چيزهايى را كه نمى‏توانستيد بفهميد و درك كنيد خداوند به شما مى‏آموزد. اين آيه نمى‏فرمايد: چيزهايى را كه نمى‏دانستيد به شما مى‏آموزد؛ بلكه به اين نكته عنايت دارد كه چيزهايى وجود دارد كه شما نمى‏توانيد بفهميد و درك كنيد!
راستى چگونه با علم و فكر بشر مى‏توان به حوادث عالم برزخ و قيامت پى برد، آيا اين، جز از راه انبيا ممكن است؟
علّامه طباطبايى (ره) مى‏فرمودند: من براى فضلاى قم دو دوره درس فلسفه گفتم، در هر دوره به بحث معاد كه رسيدم متوقّف شدم. چون اصل معاد را با استدلال‏هاى فلسفى مى‏توان ثابت كرد، امّا بدون استفاده از وحى و رهنمود پيامبران چگونه مى‏توان از حوادث آن سخن گفت؟
راه انبيا خواسته ديرينه انسان‏
انسان فطرتاً از قانونى كه عادلانه باشد پشتيبانى مى‏كند. انسان، عاشق حكومتى است كه برخاسته از تمايلات قشر خاصى نباشد. انسان رهبرى مى‏خواهد كه هيچگونه خود خواهى و امتيازطلبى نداشته باشد و با ساده‏ترين وضع زندگى كند.
يك‏رنگى، سادگى، صداقت، حسن سابقه و عدالت‏خواهى از خواسته‏هاى طبيعى هر انسانى است و طبق شواهد تاريخى، نمونه بارز اين نوع حكومت و رهبرى، تنهادر شخص انبيا و نظام عادلانه آنان و كسانى كه از نظر مكتبى به آنان نزديك‏ترند ديده شده است و پاسخ مثبت دادن به اين خواسته طبيعى، جز در پرتو خط انبيا، محقّق نمى‏شود؛ دليل آن هم سيستم‏هاى حكومتى و رهبران جنايتكارى است كه در تمام دنيا در طول قرن‏ها خون مستضعفان را مكيده‏اند و اين همه حقوقدان و سياستمدار، دردى از محرومان درمان نكرده‏اند و هنوز در خرافاتى نظير نژادپرستى و بت‏پرستى به سر مى‏برند.
چند مثال‏
براى روشن‏تر شدن نياز انسان به راهنمايى انبيا، چند مثال ذكر مى‏كنيم:
1- ميزبانى را تصور كنيد كه افرادى را دعوت كرده است؛ مهمانان راه خانه را نمى‏دانند و در مسير راه هم راه‏هاى فرعى و انحرافى وجود دارد و اغفالگران و حيوانات درنده و تاريكى شب هم خطرهاى ديگرى است كه عابران را تهديد مى‏كند.
در اينجا بر ميزبان است كه شخص دلسوز و آگاهى را با داشتن چراغ و نقشه براى راهنمايى مهمانان بفرستد، زيرا در غير اين صورت اساس دعوت لغو خواهد بود.
خداوند تمام جهان را براى بهره‏گيرى انسان آفريده و همه ما را براى سعادت ابدى و بندگى خودش دعوت فرموده است، با توجّه به اينكه ما راه را نمى‏شناسيم و يا در انتخاب راه راست اشتباه مى‏كنيم و در مسير حركت، به خطها و وسوسه‏هاى شيطانى و طاغوت‏ها و تاريكى‏هاى شرك و جهل و تفرقه وانحراف دچار مى‏شويم، در اينجا اگر ميزبان ما كه خداى بزرگ است، رهبرى همچون پيامبر با چراغى همچون معجزه و نقشه‏اى كامل همچون قرآن، براى هدايت ما نفرستد، دعوت‏هايى كه خداوند از ما نموده لغو و بيهوده مى‏شود، و هدف نهايى از ارسال پيامبران صورت نمى‏گيرد، زيرا هدف از بعثت انبيا حركت انسان به سوى تكامل واقعى است و هر حركتى هم به مبدأ و مقصد و راه نياز دارد و هم به وسيله و رهبر ودر همه اين نيازها نياز به رهبر ضرورى‏تر است، زيرا اگر رهبر نباشد هم راه را گم مى‏كنيم و هم هدف را و هم وسيله‏ها نابجا به كار مى‏رود.
2- هرگاه شما مريض شويد، به پزشك مراجعه مى‏كنيد و اگر ماشينتان خراب شود آن را در اختيار مكانيك مى‏گذاريد، دليل آن هم روشن است: پزشك نسبت به بدن شما و مكانيك نسبت به ماشين از خود شما آگاه‏تر است، گرچه مهربان‏تر نيست.
ما در انتخاب راه لازم است خود را در اختيار خدا بگذاريم چون خدا هم به ما آگاه‏تر است و هم مهربان‏تر و به قول قرآن:
«أ فحكم الجاهلية يبغون و مَن أحسن من اللّه حكماً»
آيا حكم جاهليت را طلب مى‏كنند در حالى كه كيست كه از خدا بهتر حكم كند؟
امّا خداوند آگاه‏تر است چون او ما را ساخته و سازنده هر چيز اطّلاع كامل و كافى از ساخته خود دارد. قرآن مى‏فرمايد:
«ألا يعلم مَن خَلق» آيا كسى كه آفريده، نمى‏داند؟
شهيد نوّاب صفوى در مثالى زيبا مى‏گفت: شما هر كالا و محصولى را از هر كارخانه‏اى بخريد بايد همان مهندسى كه سازنده آن است دستور استفاده از كالا را بدهد وديگران حقّ صادر كردن دستور ندارند و انسان از يك كالا ومحصول كارخانه كمتر نيست، براى انسان بايد خداوندى دستور دهد كه هم سازنده اوست هم از تمام نيازهاى مادّى ومعنوى او آگاه است و هم از مسير ابدى وآينده او با خبر است.
3- انسان در زندگى خود ناگزير است راهى را انتخاب كند، در اين انتخاب، مسأله مهم آن است كه اين راه را از چه كسى بگيرد:
الف: طبق فهم يا تمايلات شخصى خود راهى را برگزيند.
ب: راه ديگران را براى خود انتخاب كند.
ج: راهى را برگزيند كه انبيا از طرف خدا آورده‏اند.
يك بررسى كوتاه ما را به راه سوم راهنمايى مى‏كند، زيرا تجربه نشان داده كه ما بارها راهى را انتخاب كرده‏ايم و سپس به اشتباه خود پى برده، تغيير مسير داده‏ايم.
شما كسى را پيدا نمى‏كنيد كه در عمر خود بارها از اعمال و رفتار و تصميم‏هاى خود پشيمان نشده باشد به اين دليل راه اول را ترك مى‏كنيم.
راه ديگران هم براى ما ارزشى ندارد زيرا همان محدوديّت علم و محكوميّت غرائزى كه مسير ما را عوض مى‏كرد راه آنان را نيز دچار لغزش مى‏كند.
تنها راه، همان راهى است كه از علم بى نهايت خدا و از طريق وحى به وسيله پيامبران معصوم عليهم السلام به ما عرضه شده است.
آرى، زمانى نقش انبيا براى ما روشن مى‏شود كه مكتب‏هاى بشرى را با مكتب‏هاى آسمانى و جوامعى را كه از نعمت راه انبيا برخوردارند با ساير جوامع مقايسه كنيم و از نارسايى ديگر مكتب‏ها آگاه شويم و نمونه‏هاى تربيت شدگان مكتب انبيا و ديگر مكاتب را مشاهده كنيم.


با وجود علم وعقل، چه نيازى به وحى داريم؟
اين سخن درست مثل آن است كه فرزندى به والدين خود بگويد: من به راهنمايى شما نيازى ندارم و مى‏خواهم هرچيزى را خودم تجربه كنم تا بپذيرم. اين سخن به ضرر فرزند است يا والدين؟
معتقدين به وحى، علم، عقل و تجربه را كنار نمى‏زنند كه وحى را به جاى آن بنشانند، بلكه آن را محدود مى‏دانند و در كنار عقل و تجربه، از وحى نيز بهره مى‏جويند و بر شناخت خود از حقايق هستى مى‏افزايند.
كسانى كه نسبت به وحى بى اعتنا هستند و فقط بر علم و
عقل خود تكيه مى‏كنند، از شناخت بسيارى از امور هستى محروم مانده‏اند.
آنها نسبت به سرنوشت خود پس از مرگ هيچ اطلاعى ندارند و از پايان اين هستىِ با عظمت بى خبرند. در اين هستى، رازهاى بسيارى هست كه اگر كسى فقط با علم و تجربه محدود خود بخواهد زندگى كند، از بسيارى از آنها محروم مى‏ماند.
راستى اگر سازنده كالايى، به ما اطلاعاتى بدهد بايد بگوييم ما به اطلاعات تو نيازى نداريم، خودمان تجربه مى‏كنيم و مى‏فهميم؟
خالق هستى درباره هستى، آينده، اهداف و راه صحيح بهره‏گيرى از آن، اطلاعاتى از طريق بهترين افراد كه پيامبران باشند، در اختيار ما گذارده است. بى اعتنايى به پيام‏هاى الهى، محروم كردن بشر از يك كانال به مراتب گسترده‏تر از كانال تجربه است و چه ظلمى بالاتر از اينكه بشر، چشم و گوش خود را بر بخشى از دانستنى‏ها ببندد.


چرا به ما وحى نمى‏شود؟
پاسخ: هر راديويى‏ همه موج‏ها و صداها را نمى‏گيرد. صفاى باطن و اخلاص و پاكى و تقوا و ده‏ها شرط ديگر لازم است. بايد دل آماده گرفتن الهام و وحى باشد. وحى كه جاى خود دارد، حتى شناخت صحيح مطالب نيز تنها سزاوار قلب‏هاى سالم و افراد با تقوا و مؤمنان راستين است.
در قرآن مى‏خوانيم: «يا ايّها الّذين آمنوا اتّقوا اللّه و آمنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته ويجعل لكم نوراً تمشون به» اى مؤمنان! تقوا پيشه كنيد و به خدا و پيامبرش ايمان آوريد تا هم به شما دو سهم از رحمت خود مرحمت كند و هم براى شما نورى قرار دهد تا بتوانيد در پرتو آن راه حق را شناخته و تنها در آن خط حركت كنيد.
از اين آيه مى‏فهميم كه حتى روشن بينى و نورهم به هر كسى داده نمى‏شود تا چه رسد به وحى و ارتباط مستقيم با خداى متعال.
در سوره انفال مى‏خوانيم: «ان تتّقوا اللّه يجعل لكم فرقانا» اگر تقوا پيشه كنيد و از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد، خداوند به شما روشن‏بينى خاصى مى‏دهد تا در
سايه آن بتوانيد حق را از باطل بشناسيد.
انسان در مسير زندگى خود به شناخت حق از باطل و خير از شر و نيك از بد و دوست از دشمن و عوامل سعادت از شقاوت نياز شديدى دارد و عقل انسان براى اين شناخت آمادگى دارد، امّا هميشه غبارهايى از حرص و طمع و شهوت و خودبينى و حسد و عشق‏هاى افراطى به مال و زن و فرزند و جاه و مقام، جلو عقل آدمى را مى‏گيرد و قدرت شناخت صحيح را از او سلب مى‏كند. اينجاست كه اگر باران تقوا اين غبار را بر طرف نمايد عقل مى‏تواند واقعيّات را آنچنان كه هست بشناسد.
حقيقت سرايى است آراسته‏ هوا و هوس گرد برخاسته‏
نبينى ز هر جا كه برخاست گرد نبيند نظر گرچه بيناست مرد


و حافظ مى‏گويد:
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولى‏ غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد


اگر در جامعه‏اى روزنامه‏ها، راديو، تلويزيون و تبليغات بر اساس هوا و هوس اين و آن اداره شود شرايطى پيدا مى‏شود كه مردم گيج و متحير مى‏شوند و نمى‏توانند تشخيص دهند كه حق با چه كسى است. اما اگر تعصب و عناد و هوس كنار گذاشته شود و وسائل ارتباط جمعى، بلندگوى خودخواهان نباشد و جوسازى‏هاى نادرست كنار گذاشته شود و مردم را به حال خود بگذارند و تحريك نكنند، خود جامعه مى‏تواند به بسيارى از حقايق دست يابد و بسيارى از باطل‏ها را بشناسد.
در سوره بقره مى‏خوانيم: «واتّقوا اللّه و يعلّمكم اللّه» تقوا پيشه كنيد و خدا به شما تعليم مى‏دهد. آرى، قلب انسان همچون آئينه است كه اگر غبار آن را برطرف كنيم، نور خدا در آن جلوه مى‏كند. شناخت و معرفت هم دل پاك و روحيه سالم مى‏خواهد تا چه رسد به وحى كه عالى‏ترين مقام است.
قرآن كريم پيامبر صلى الله عليه و آله را مخاطب قرار داده، مى‏فرمايد: «ولو تقوّل علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطّعنا منه الوتين»
اگر به ما چيزى را به ناحق نسبت دهى، ... رگ حياتت را قطع مى‏كنيم.

اصول عقايد، ص: 215
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
باسلام جناب fake روی عزیز

ابتدا سفارش من به شما دوست عزیز

شما باید افکارات و اندیشه خود را در مورد چند چیز بازیابی کنید و تکلیف خود را با این موارد روشن کنید
1-شما خدا را قبول دارید؟
2- خدای شما لال است یا گویا؟؟خدای شما حکیم است یا کار لغو و بیهوده میکند؟؟هدف او از آفر ینش شما چه بوده؟؟مطالبات خود را چگونه به شما میگوید و می رساند؟؟؟
3-شما برای عقلتان چه جایگاهی قائلید؟خود را عقل کل می دانید و فکر میکنید تشخیص عقل شما همیشه درست است واحتمال خطا در آن صفر است؟؟
4-شما اگر فکر میکنید عقل برای تشخیص (حتی در جزئیات )کافی است موارد خطای عقل را چه میکنید یعنی خدا برای خطاهای عقل شما راهکاری ارائه نکرده؟؟
5-همه می دانیم که عقل در تشخیص کلیات به طور مستقل حکم میکند مثل قبح ظلم و حسن عدل ولی در تشخیص جزئیات (شبهات موضوعیه)مثل اینکه فلان کار ظلم است که قبیح باشد یا عدل است که حسن ساکت است واگر حکمی کند متاثر از منفعت طلبی شخصی و حب ذات و...است
مثلا شما چوبی دارید و من روی آن کاری کردم که قیمت آن اضافه شد حال عقل شما چه میگوید ؟؟به نظر شما قیمت اضافه مال شماست؟ یا من ؟یا هردوی ما؟
حال بفرما عدل کدام است ظلم کدام؟؟
6-در عقل شما غفلت ،فراموشی،سهو،وخطا هست یا نه؟؟
7- حکم عقل شما در مورد چیزی که مصلحت و نفع برایتان است چیست؟اگر کاری که نفع آن بیشتر از قبلی باشد عقلتان کدام را می پسندد نافع را یا انفع را؟؟
عقل شما نفع کم بدون هیچ ضرری را می پسندد یا نفع زیاد همراه ضرر کم ؟؟
8-در مورد چیزی که عقل شما مردد است چه میکنید(شما که معتقدنیستی همه چیز را عقل تو بالفعل می داند)؟مطالعه می کنی؟با عقل های دیگر مشورت میکنی؟اگر نوشته ها و مشاوره های عقل های دیگر مختلف شد تحیر خود را چگونه برطرف میکنی؟؟به تعداد انسانها عقل وجود دارد و به تعداد عقل ها دیدگاه و نظر،تو چه میکنی ؟کدام انسان وعقل ونظر درست است؟؟اصلا در عالم خارج درستی وجود دارد یا همه چیز درست وحق است؟
9-اگرعقل شما در طوفان غرایز قرار گرفت چگونه تصمیم میگیری فکر میکنی همه تصمیمات در همه حالاتت صحیح بوده؟تا بحال فکر نکردی فلان تصمیمت عاقلانه نبوده یا اشتباه بوده یا فلان راه بهتر بوده به عقلت نرسیده؟؟عقلتان چقدر قابل اعتماد است؟؟؟
همیشه از عقلت تبعیت میکنی؟؟همیشه تصمیم عاقلانه میگیری؟همیشه تصمیم عاقلانت درست و صحیح از آب در میآید؟با کدام معیار تصمیم عقل و جهل را تمییز میدهی؟؟
یک نتیجه میگیریم وآن اینکه عقل اگر همه کارش درست بود کافی بود در جوامع عقل گرا که از دین خبری نیست باید میشد مدینه فاضله از همه جهات را آنجا پیدا کرد، مدینه فاضله کجاست؟؟؟
همه جوامع از عقل وبرطبق عقل عمل میکنند همه درسته؟؟؟
سکولار عقل گرا ببین چقدر شکست خورده اشتباه کرده اند؟ توانستندهمه مشکلات را حل کنند؟؟
اگر شما چهارچوب فکری خود را درست کنی جایگاه عقلت را روشن کنی می بینی جاهای خالی در زندگیت است که عقل پر نکرده آنرا با چی پر میکنی؟؟
منظورم این است که بیا اول باورهای خود را بساز تا در جزئیات مغلوب عقل مصلحت طلب هوس آلود خود نشوی
معیار و شاخصی بیاب که حکم های عقل خودت را در جزئیات با آن بسنجی
مافوق عقل هم است که میگویی فلان مطلب به عقل جن هم نمی رسید پس مافوق عقل را بجویی
بحث با شما در جزئیات فلان مساله و فلان حادثه بی فایده است بیا اعتقادات خودت را بازیابی کن پیش فرضهای ذهنی ات را نسبت به خدا ،کلام خدا،انبیاءو..تصحیح کن عینک سیاه انکار را از چشمانت بردار ببین روزاست نه شب
خدا به ما عقل داده بکار ببریم در دیدن حقایق نه ندیدن در هدایت نه گمراهی ،عقل داده تابع او باشیم نه ضد او
عقل وسیله تشخیص حق مطلق(خداست)وسیله است نه هدف،
تابلوی راهنمای مسیر است نه خودش مقصد
توقف زیر تابلویی که مقصد شما رانشان میدهد ضد دستور تابلو است تابلو می گوید من سمت حرکت در راه را نشانت میدهم برو نه زیر من تابلو بایست....
دین اسلام ضدعقل و مخالف عقل نیست بلکه فوق عقل است بردش از عقل بالاتر است عقل نفیش نمی کند وتوانایی اثباتش هم ندارد

شما میگویید باید بفهمم تا انجام دهم نفهمم انجام نمیدهم سوال اینست فهم تو چقدر است؟؟چقدر می فهمی ؟؟همه چیز را می فهمی یا برخی حقایق است که تو نفهمیدی؟شما رد همه جزئیات زندگی خود این چنینی ؟یا فقط در دین و جزئیات آن این قدر وسواس و حساسی؟؟اگر خدای نکرده نیازمندعمل جراحی دقیق و ظریفی شدی همه جزئیات عمل رااز اول تا آخر می پرسی ؟ واگر پسنددت شد عمل میکنی؟یا نه به یک دکتر فوق تخصص جراح اطمینان و اعتماد میکنی؟؟بخواهی ماشین خرابت را تعمیر کنی معطل می شوی تا جزئیات تعمیر موتور ماشین را کاملا بپرسی و بدانی بعد دست میکانیک میدهی؟؟اونوقت میکانیکه نمیگه اگر خودت صاحب نظری برو خودت تعمیر کن والا در کار من چرا نیار بذارکارم را بکنم؟؟؟؟؟؟اونوقت ناراحت میشی؟
رجوع جاهل به عالم در همه کارها یک اصل عقلایی است تا رسید به خدا و پیامبر تعطیل شد؟؟؟؟؟؟؟
خود پروفسور هم وقتی ماشینش خراب شدپیش میکانیک میبرد وقتی خواست پارچه ای را بدوزدپیش خیاط می رود خواست عمل جراحی چشم و گوش و قلب و....بکند پیش متخصص آن می رود و....وبی چون و چرا خود و لوازم خود را به او می سپارد تا هرچه صلاح دید اعمال کندوقتی به تعهد و تخصص او اطمینان کرد کفایت میکندواز هرعمل جزیی او نمی پرسد چون می داند که هر رشته ای اصطلاحات خاص خود را دارد اگر بپرسد هم متوجه نمی شودچون در این مورد مقلد است نه متخصص.
تا بحال شده دکتری علت بیماری و کمی از جزئیات بیماری را بگوید و تو مثل انسانهای منگ نگاهش کنی و بگویی دکتر جزئیات را نمی خوام طوری بگو من متوجه شوم (یعنی جزئیات را سردر نمی آورم)بگو ببینم بیماری خوب میشود یا نه؟؟؟ (کلیات همه فهم )شده اسم دارویی را بهت بگن وبا وجود تکرار آن اسم چندساعت دیگرفراموشش کنی؟؟اصلا از ریشه و معنای اسم آن دارو سوال کرده ای؟؟ چطوره در آرایشگاه و خیاطی و بیمارستان و میکانیک و...متعبد هستی ولی در دین حس کنجکاوی گل کرد و دین شناس شدی؟؟؟؟؟؟؟
ما موظف هستیم در اصول دین خود تحقیق کنیم و در فرع دین چون مجتهد و متخصص نیستیم مقلد باشیم همان کاری که شبانه روزدرکارهای دیگرخود میکنیم........

به امیداینکه خداوند همه ما را هدایت فرماید
إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‏
در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمى‏توانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى‏كند، و او به راه‏يافتگان داناتر است.
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
نقشه زیر میزان پرکندگی افراد ختنه شده در دنیا را نشان میدهد.

http://en.wikipedia.org/wiki/Prevalence_of_circumcision#mediaviewer/File:Global_Map_of_Male_Circumcision_Prevalence_at_Country_Level.png

و نقشه زیر میزان پراکندگی بیماری ایدز

http://www.who.int/gho/hiv/hiv_013.jpg?ua=1

با مقایسه این دو نقشه متوجه میشویم که هندوستان و چین که بیش از نیمی از جمعیت جهان را دارا میباشند از حیث ختنه و ایدز در کمترین و در آفریقا درصد افراد ختنه شده و مبتلا به ایدز دارای بیشترین تعداد میباشند. پس میتوانیم نتیجه بگیریم ختنه در ابتلا به بیماری ایدز تاثیر چندانی ندارد.
حال شما اثبات بفرمایید خدای شما چه میگوید
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
جناب آقای طلبه پاسخگوی عزیز

در ابتدا باید از شما تشکر کنم چون بلد نبودم چگونه میتوانستم به سوال خود و پاسخهای مرتبط به آن دسترسی پیدا کنم.

و اما موضوع صحبت،
" اگر عضوي از بدن بريده مي شود يعني بيهوده خلق شده" بنده این جمله نگفتم بلکه منظورم از این بحث این هست که شما علت وجودی، خواص و فواید و مضرات عضوی از بدن را نمیدانید ولی کورکورانه فقط به صرف این جمله که این رسم دینی هست و خدا و پیغمبر دستور داده این عضو انسان را میبرید. این مسئله برای انسان امروزی قابل قبول نیست و باید در مورد آن فکر کند.
شما فرمودید "اين تيکه عضو درسته الان به درد نميخوره اما قبلا که اينطور نبوده و داراي فايده بوده.حالا نميدونم چطور قانع نشديد!" شما نگفتید به چه درد میخورده، در کجا این مسئله اثبات شده، کدام تحقیقات و گروه تحقیقاتی به این نتیجه رسیدند؟ چگونه میخواهید بنده قانع شوم وقتی شما هیچ مرجعی ندادید و فقط به صحبتهای هزار سال پیش استناد میکنید.
" احکام تعبدي است و علت واقعي رو ماها نميتونيم تشخيص بديم الا بعضي حکمت ها" معنی این جمله این است که من نمیدانم و تو هم بهتر است تحقیق نکنی چون مشیت الهی است. ولی نظر من این است که من هم نمیدانم ولی نمیخواهم مانند پدران خود بدون اینکه از درستی و غلط بودن کاری اطمینان داشته باشم آنرا انجام بدهم و میخواهم به فرزندم بیاموزم تا از چیزی مطمئن نیست و در مورد آن تحقیق نکرده آنرا قبول نکند.

"بله ثابت کرده و آنچه ما بالا نوشتیم چند نمونه بود و اگر شما یه سرچی تو گوگل بکنید مطالب بسیار زیادی پیدا خواهید کرد." بنده متوجه چند نمونه مورد اشاره شما نشدم آیا منظور شما از چند نمونه سخنان ائمه و خدا بوده؟ در خصوص گوگل نیز نتیجه سرچ این بوده بعضی از پزشکان این امر را مفید دانستند و در مقابل بسیاری نه تنها آنرا مفید نمیدانند بلکه مضرات آنرا بیشتر از مزایای آن میدانند. برای اطلاع شما به چند نمونه در زیر اشاره میکنم

http://www.intactamerica.org/learnmore

http://www.doctorsopposingcircumcision.org/info/spock.html

http://guardianlv.com/2013/12/circumcision-is-not-medically-necessary/

http://www.laurelofleaves.com/2011/10/modern-circumcision-is-not-necessary-natural-or-biblical/

شما به رشد مو و ناخن و بند ناف اشاره کردید و بنده هم با شما موافق هستم که این اندام رشد کرده و باید کوتاه شود ولی این موارد در انسان و اکثر حیوانات مشترک هست و حیوانات هم ناخن خود را کوتاه میکنند (برای مثال گربه سانان با پنجه کشیدن به پوست درخت و چهارپایان با راه رفتن بر روی سطوح سخت) و در خصوص بند ناف هم اگر انسان همانند حیوانات بند ناف را قطع نکند این عضو بعد از چند روز خود به خود خشک شده و از بدن جدا خواهد شد. (بند ناف در صورت عدم مداخله خارجي، به‌طور فيزيولوژيک مدت کوتاهي پس از تولد نوزاد مسدود مي‌شود) (1) پس در این موارد این عملکرد بین انسان و اکثر حیوانات یکسان و مشابه میباشد، ولی در خصوص ختنه، این عمل را فقط تعدادی از انسانها بر اساس باور و سنن و آئین به آن عمل میکنند و از لحاظ عملی هنوز توجیهی را بر فواید آن نتوانستند پیدا کنند.

"تفاوت داشته باشد بالاخره اصل مطلب که درست است." اتفاقا اختلاف بنده با شما در همین است که شما بر این باور هستید که اصل مطلب درست است ولی نمیتوانید آنرا اثبات کنید و در دنیایی که از کامپیوتر و اینترنت استفاده میکنید به کتب هزار سال پیش استناد میکنید!!! و باز هم تکرار میکنم دقیقا همین تفاوت نشان از غیر طبیعی بودن آن و شاید باور غلط آن میباشد.

"ناقص کردن نیست برادر و کامل کردنه.شما اسمش رو ناقص کردن میزارید" اگر میخواهید با کلمات بازی کنید با صراحت اعلام میکنم در این ضمینه بنده به گرد پای شما نخواهم رسید و در بازی با کلمات شما را به استادی خود قبول دارم.

" پس یه تحقیق مفصل پیش پزشک ها داشته باشید" بنده که به کرات درخواست نمودم لطفا منبع ارائه فرمائید. (لطفا از کتبی با قدمت کمتر از صد سال)

"این حرف نشون میدید در اعتقاد به خدا ضعیف هستید" خوشحالم که به این نکته توجه فرمودید که بنده نه تنها ضعیف بلکه کلا از بیخ عربم. خدای مورد پرستش و اعتقاد شما بسیار ضعیف تر از آن است که بخواهم در مورد آن تحقیق و بحث کنیم. خدایی که آنقدر ضعیف است که برای رساندن پیام خود به بشر مخلوق خود نیاز به منشی و پیام آور دارد. اگر این ضعف از انسان است باید بگویم این انسان را همان خدا آفریده پس در آقرینشش ضعف به خرج داده. (آیا خدا به اندازه گوگل قدرت نداشت که هم صاحب آن و هم کارمند آن و هم کاربر آن راضی هستند؟) البته جای این موضوع اینجا نیست و نمیخواهم از موضوع اصلی که همانا اشتباه طراحی خدا است دور شوم.

"چون اگر خدا رو شناختید و دانستید او دانا و حکیم است دیگه به احکام شک نمی کنید" اتفاقا یکی از معدود مواردی که پیامبران به درستی انجام داده اند همین شک کردن و باور نکردن رسوم و اعتقاد پیشینیان و پدران خود بوده است. منظور شما چیست که شک نکنید، یعنی فکر نکنم؟ یعنی سوال نکنم؟ یعنی بحث نکنم؟ تفاوت شما با بت پرستانی که پیامبران با آنان مخالفت کردند چیست؟ آیا آنان نیز همین را نمیگفتند که شک نکن و فقط بتها را بپرست! شما هم میگویید شک نکن و همین خدا (بت خدا) را باور کن. اتفاقا بنده به خدایی باور دارم که به من عقل داده و قدرت تفکر و قدرت شک کردن را. به من توان تحقیق کردن، پرسیدن و آموختن را داده و به من گفته به همه چیز اطرافت و دنیا به دقت نگاه کن و در آن بررسی کن. خدای من هیچوقت به من نگفته هرچه شنیدی را باور کن. بله بنده در شناخت خدا ضعیف هستم و به این ضعف خود افتخار میکنم چون این ضعف باعث میشود هر سخنی را باور نکنم و هیچ چیز را آنقدر مقدس ندانم که نتوانم به آن شک کنم.

سلامتی شما را آرزومندم و از اینکه با بنده گفتگو میکنید سپاس گزارم


(1) http://www.salamatiran.com/NSite/FullStory/?id=38414
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
هموطن گرامی جناب آقای عبادی روی عزیز

در متن مرقومی جنابعالی فقط یک سری جملاتی هست مانند " خداوند، عالم مطلق و حكيم مطلق است و هر حكمي كه مي كند قطعاً دليل دارد " یا " با اطمينان، يقين و آرامش كامل، به خداي عالم و حكيم متعبّد مي شويم چون او هم مي داند و هم كار بيهوده و بي هدف و غلط انجام نمي دهد"
مشکل بنده با این گونه بحثها در این است که از کجا مطمئنید که خدا این را گفته؟!! آیا خدا به شخص شما چیزی را گفته؟ اگر مبنای شما بر این است که چون پیامبر گفته و یا در کتب مذهبی نوشته شده بنده به هیچ کدام از این موارد اعتقادی ندارم. بنده تنها به این کار پیامبران اعتقاد دارم که آنان سخنان پیشینیان خود را نپذیرفتند و دین و آیین اجداد خود را زیر سوال بردند. بنده نیز هیچ کدام از این اعتقادات را تا زمانی که از لحاظ منطقی برایم مشخص نشده نمیتوانم بپذیرم و امیدوارم که تقدس باعث نشود عاقلانه به اطراف خود ننگریم.
به نظر بنده اگر خدا میخواست چیزی را بگوید طوری آن را میگفت که تمامی انسانها آنرا بشنوند نه آنکه فقط در بخشی از خاورمیانه، و میلیاردها انسان ساکن چین و هند و آفریقا و سرخپوستان آمریکا را از قلم بیاندازد. مثل شیر خوردن نوزاد تازه متولد شده از مادر که بدون هیچ آموزشی راه و رسم آن را بلد است.
ما نمیتوانیم با جملاتی چون "خدا گفته پس من انچام میدهم" و یا "خدا میداند" پس من نیازی به فکر کردم ندارم یا "قسمت و تقدیر بوده و مرگ دست خداست" بخواهیم خود را کنار کشیده و فکر نکنیم و تحقیقی را انجام ندهیم. اگر در دنیا اطراف خود بنگرید، مشاهده میکنید چند تحقیق در مورد ختنه در کشورهای اسلامی صورت گرفته و چند تحقیق در جوامع غیر اسلامی؟ متوجه میشوید که در جوامع مذهبی تحقیقات درجه کمتری از اهمیت را دارد و مسائل و رسوم قدیمی بدون هیچ تفکری در مورد آن رواج بیشتر دارد و به این جملات بسنده میشود که سنت پیامبر بوده و یا خدا میداند (دقیقا همان جملات کاربردی متون بالا)
نهایت اشاره جنابعالی به موضوع بحث این جمله بود "اين هدف در داخل رحم مادر قابل دستيابي نيست يا زمان آن فرا نرسيده است و لذا بايد بعد از تولد ختنه صورت بگيرد." سوال بنده هم دقیقا همین است که به چه دلیل میگویید ختنه لازم است. و یا به چه دلیل میگویید در رحم مادر کاربرد دارد؟ سوال همین است چه کاربردی؟ این پاسخ جوابگو نیست که فقط بگوییم چون خدا گفته و سنت پیامبر است. در ضمن در جمله شما اشاره به کلمه "باید" شده است، تعداد کسانی که ختنه نکرده اند حداقل بیش از نصف جمعیت جهان یعنی بیشتر از 3/5 میلیارد نفر است و باید در خصوص آنان کاربردی ندارد.
منظور شما از جمله "طبق آمار منتشره" چیست؟ کدام آمار؟ در کجا منتشر شده؟ توسط چه گروهی تحقیق شده؟ مجموعه آماری آن چند نفر بوده؟ آیا این جمله "طبق آمار منتشره" دلیل کافی و لازم است! آیا به نظر شما سایت بازتاب سایتی معتبر علمی و تحقیقاتی است!
متاسفانه برداشت بنده از افکاری از این دست این است که دنیا را خیلی کوچک شمرده و فقط و به شهر و کشور و افراد اطراف خود توجه دارند و در نهایت گشت کوچکی در فضای مجازی میزنند (که آنهم سایتهای ایرانی و موافق مانند سایت بازتاب) ولی اگز به دنیا بزرگتر سری بزنیم با افکار مختلفی مواجه خواهیم شد که خیلی مختلف و شاید مخالف است. بنده نمیگویم شما اشتباه میگویید بلکه میگویم ادعای خود را اثبات کیند. (نه با جمله خدا میداند و پیامبر گفته)

آرزوی سلامتی شما داشته و امیدوارم بتوانیم با وجود اینکه افکار مخالف با یکدیگر را داریم ولی بتوانیم با هم در فضایی سالم و شاد گفتگو کنیم.
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
هموطن گرامی جناب آقای صادق
خیلی خوشحالم که در این بحث شرکت دارید. در خصوص مطالب مرقومی جنابعالی نکات زیر مطرح است

1- در خصوص جمله پیامبر "به کوتاه کردن سبیل و ناخن و ازاله موهاى زیر بغل و تراشیدن موهاى بالاى عورت و ختنه کردن سفارش نمود." این جمله بخشی از موارد بهداشتی است که از سرخپوستان آمریکا تا بی خدایان و بودیستان آسیا شرقی و گاو پرستان هندوستان نیز به آن عمل میکنند و دستور خدا و پیغمبر در آن نقشی ندارد. در ضمن این جمله کامل نیست چون موهای ریش و سایر موهای زائد بدن چه؟ آیا آنها باید به همان صورت بماند و جزء اصول بهداشتی نیست؟ آیا نیاز به فرمان الهی است که این اعمال بهداشتی صورت گیرد؟ اگر این دستور الهی است چرا سایر اقوام بی خدا اصول بهداشتی را رعایت میکنند؟

2- در خصوص سخن امام صادق " ازاله آن بر اساس حکمتى بالاتر است" این یک جمله مجهول است و در واقع معنی این جمله این است که من نمیدانم و خدا میداند و شما نیازی به بررسی و تحقیق ندارید چون شاید بعد از بررسی متوجه شوید که پدران ما بر اساس اندیشه غلط و باورهای اشتباه این عمل را انجام میدادند و قداست دین و پیامبران زیر سوال برود.

3- در تقسیم بندی موجودات زنده انسان در گروه پستانداران قرار میگیرد و پستانداران (بجز موارد استثنا تخمگذار) زمانی که از شکم مادر متولد میشوند دارای بند ناف هستند. این بند ناف در حیوانات به صورت طبیعی پس از تولد خشک و از بدن جدا میگردد و در انسان نیز اگر بند ناف بریده نشود پس از مدتی بندناف خود به خود خشک شده و از بدن جدا میگردد (1) پس با توجه به علم امروز و شناخت بشر از طبیعت و رعایت موارد بهداشتی این جمله "براى نجات فرزند و مادر، خداوند حکیم دستور داده آن را قطع کنیم" نیز صحیح نیست.

3- "در مورد گاوهاى نر اگر آن ها را اخته کنیم ، براى انسان نافع تر خواهد بود" آیا برای گاوها هم نافع تر خواهد بود؟ اینکه انسان برای استفاده خود درختان را قطع و جنگلها را نابود میسازد نیز برای انسانها نافع تر هستند ولی بهره کشی از طبیعت آیا برای طبیعت نیز نافع هست. این سخنی یکطرفه است از سوی انسان.

4- رشد و مو و ناخن و بند ناف بین انسان و اکثر پستانداران مشترک میباشد. در طبیعت سایر حیوانات برای کوتاه کردن ناخنهای خود روشهایی دارند (مانند پنجه کشیدن گربه به پوست درختان). پس این یک امر طبیعی است که بین انسان و اکثر پستانداران مشترک میباشد ولی بحث بر سر ختنه است که فقط و فقط توسط انسان بر اساس رسوم قدیمی و بدون توجیه منطقی انجام میشود.

5- "سرعت در رویش گوشت بر بدن" من تاکنون در هیچ تحقیق علمی این نکته را ندیدم و در دنیا اطراف خود نیز هیجگاه ندیدم که افراد ختنه شده زودتر رشد کنند و یا تفاوت ظاهری با از افراد ختنه نشده داشته باشند! باید حضرت و پیروانش این نکته را مشخصتر و دقیقتر بررسی نمایند.

6- " وجود پوسته رویى باعث جمع شدن کثافات و ماندن بول در زیر پوست شده و باعث بیمارى و بوى بد مى شود" این مسئله مربوط به نحوه بهداشت فردی میباشد. افراد ختنه نشده با رعایت اصول اولیه بهداشتی به راحتی از این مشکلات جلوگیری میکنند. اگر زیر ناخنها را هم تمیز نکنید و آن را کوتاه نکنید باعث بیماری خواهد شد آیا این دلیل میشود که ناخنها را از ریشه در آورد؟

7- " آمار نشان مى دهد در بین مسلمانان و یهودیان که ختنه مى کنند، حتى یک مورد سرطان آلت دیده نشده است" این آمار از کجا و توسط چه کسی منتشر شده؟

8- " در جاهایى که ختنه نمى کنند، مانند آمریکا" جهت اطلاع یکی از کشورهایی که آمار ختنه بیشتری نسبت به بسیاری نقاط دیگر دارد اتفاقا همین آمریکاست. بهتر است به آمار کشورهای شرق آسیا مراجعه کنید و از منابع معتبر استفاده کنید نه از سایتهای ایرانی که برای خود آمار منتشر میکنند

9- "سرطان گردن رحم (محل تماس آلت با رحم (مهبل )) در کسانى که شوهران شان ختنه شده نبوده اند، هنگام نزدیکى مخصوصاً در زمانى که زن به خاطر زایمان یا قاعدگى دچار التهاب دیواره مهبل شده، بیش تر اتفاق افتاده است" منبع؟

10- "سرطان پروستات نزد آنان که ختنه مى کنند، کم تر است" منبع؟ در ضمن نظر شما را به این مقاله جلب مینمایم

http://forum.iransalamat.com/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%D9%84%D8%AA-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AC%D9%86%D8%B3-%D9%85%D8%B0%DA%A9%D8%B1-1093/%D8%B3%D8%B1%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D8%A2%D9%84%D8%AA-%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-35946/


11-"در حالت نعوظ پوست روى حشفه باعث مزاحمت و درد و سوزش مى شود" منبع؟ در ضمن اگر این مشکل واقعا وجود داشت جز یکی بحثهای پر مخاطب پزشکی در اروپا و آمریکا و کشورهایی که در آنان ختنه رواج نداشت بود.

12- "در اغلب موارد این پوست بر حشفه و آلت فشار وارد مى آورد . از خارج شدن ادرار به طور کامل جلوگیرى نموده ، باعث حبس بول مى شود . قطره قطره بول خارج مى گردد و سبب التهاب و تورّم شده ، تجمع ترشحات غددى و التهاب و گرد و غبار و... با توجه به تاریکى و رطوبت آن جا محل بسیار مناسبى براى ایجاد عفونت مى شود . به تدریج عفونت را به داخل مجارى ادرار و کلیه ها مى رساند" طبق این نظریات الان باید در کشورهایی که ختنه در آن رواج ندارد بیماریهای مجاری تناسلی بیداد میکرد ولی میبینیم که در واقعیت اینطور نیست. این مطالب ریشه علمی ندارد و بیشتر ریشه اعتقادی دارد. لطفا کمی از لاک خود در آمده و جهان اطراف خود را نگاه کنید. از 7 میلیارد انسان بیشتر از نصف آنان ختنه نشده و به راحتی به زندگی خود ادامه میدهند. یعنی حداقل 3/5 میلیارد نمونه برای شما کافی نیست؟


13- "آمیزش براى ختنه شدگان لذّت بخش تر است و براى زن نیز لذّت بخش تر می باشد" نظر شما را به این گزارش جلب میکنم
https://www.youtube.com/watch?v=aMtKATPKN0E

14- "از نظر بهداشتى نیز ختنه کردن به صلاح انسان است" منبع معتبر این نظر کجاست؟ تعدادی از پزشکان موافق این نظریه هستند و در مقابل تعدادی از پزشکان مخالف ولی هنوز بحث بر سر درست و غلط بودن این کار مطرح است. (البته اثرات روانی این عمل بر بچهایی که در سنین 5 سالگی به بالا ختنه میشوند قابل بحث است) ولی اصل مطلب اینحاست که انسان متمدن تحقیق میکند و هیج نظریه را فقط بر این اساس که خدا گفته و پیعمبر گفته قبول نمیکند. (البته خود پیامبران هم همین را میگویند: آنان نیز میگویند هرچه پدران ما گفته اند شاید درست نباشد و باید درباره آن فکر کرد)

نظریه دیگری که وجود دارد این است که این رسم از زمانی بین بعضی قبایل شروع شده که در آن چند همسری و قبیله نشینی رسم بوده و از آنجا که خطر تجاوز فرزندان پسر به همسران جوانتر پدر حس میشده این عمل توسط پدران قبیله صورت میگرفته که تهدیدی بوده برای کودکان که اگر دست از پا خطا کردید بقیه آن را هم میبریم. (این هم برای خودش نظریه ایست)

نتیجه اینکه هنوز نیز بنده قانع نشدم که طراحی خدا اشتباه بوده چون فایده ای برای پیدا نشد و یا انسان بر اساس باورهای غلط در طراحی خدا دست برده است.
در پایان خوشحال که میتوانم نظراتم را با شما مطرح کنم و از پاسخهای شما آگاه شوم. سلامتی و شادی شما را آرزومندم

(1) http://www.salamatiran.com/NSite/FullStory/?id=38414
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
بهترین پاسخ Pending Moderation
0
Votes
Undo
به منظور آشنایی شما با فلسفه و فواید ختنه نکاتی را خدمت شما تقدیم می کنیم:
پیامبر(ص) مى فرماید که خداوند حضرت ابراهیم را به روش پسندیده مبعوث کرد . به کوتاه کردن سبیل و ناخن و ازاله موهاى زیر بغل و تراشیدن موهاى بالاى عورت و ختنه کردن سفارش نمود.(1)
شخصى از امام صادق پرسید: آیا جائز است که به کارهاى خدایى و در خلقت او دست ببریم ، حضرت فرمود: نه . گفت : پس چرا ختنه مى کنید و پوستى را که خدا خلق کرده ، جدا مى نمایید؟ آیا خدا این پوست را اضافه و بر اساس غیر حکمت آفریده است ؟
امام صادق (ع) فرمود: خلقت آن پوست بر اساس حکمتى است . ازاله آن بر اساس حکمتى بالاتر است . همان طورى که وقتى بچه به دنیا مى آید، ناف او به مادرش وصل است ، این هم مخلوق خدا است و خدا این طور قرار داده ، ولى براى نجات فرزند و مادر، خداوند حکیم دستور داده آن را قطع کنیم .
همین طور ناخن هاى انسان را خدا خلق کرده و بلند شدن آن ها بر اساس قانون خدا است . خدا مى توانست از اول ناخن ها را طورى بیافریند که همیشه به اندازه خاصى باشد، ولى با این حال چون بزرگ مى شود، به ما دستور داده که آن ها را کوتاه کنیم . موهاى بدن نیز همین طور، یا در مورد گاوهاى نر اگر آن ها را اخته کنیم ، براى انسان نافع تر خواهد بود. این گونه دخالت ها در خلقت ، منافاتى با حکمت الهى ندارد . بر اساس مصلحتى بالاتر صورت مى گیرد.(2)
فوائد ختنه در روایات :
عن على (ع) اختنوا اولادکم بوم السابع فانّه أطهر و أسرع نباتاً للحم و أروح للقلب ؛(3) فرزندان خود را در روز هفتم تولدشان ختنه کنید، زیرا باعث پاکیزگى بیش تر و باعث سرعت در رویش گوشت بر بدن و موجب شادمانى قلب مى شود .
ختنه کردن در مردان باعث پاکیزگى و پاکى آلت تناسلى مى شود، چون وجود پوسته رویى باعث جمع شدن کثافات و ماندن بول در زیر پوست شده و باعث بیمارى و بوى بد مى شود.(4)

فوائد بهداشتى و پزشکى ختنه
1. آمار نشان مى دهد در بین مسلمانان و یهودیان که ختنه مى کنند، حتى یک مورد سرطان آلت دیده نشده است . از نظر پزشکى امروزه ختنه به عنوان نوعى واکسن و پیشگیرى از سرطان محسوب مى شود، ولى در جاهایى که ختنه نمى کنند، مانند آمریکا برخی از تلفات ناشى از سرطان ها مربوط به سرطان اندام هاى تناسلى است .
2 .سرطان گردن رحم (محل تماس آلت با رحم (مهبل )) در کسانى که شوهران شان ختنه شده نبوده اند، هنگام نزدیکى مخصوصاً در زمانى که زن به خاطر زایمان یا قاعدگى دچار التهاب دیواره مهبل شده، بیش تر اتفاق افتاده است .
3 .سرطان پروستات نزد آنان که ختنه مى کنند، کم تر است .
4 .پیلونفریت و آلودگى هاى چرکى مجارى ادرارى از مثانه و محالب و کلیه ، در ختنه شدگان کم تر است ، چون قطع پوست سبب مى شود دفع ترشحات به آسانى صورت گیرد، ولى اگر ختنه نشده باشد، چون آلت تناسلى در حالت نعوظ و سفت شدن در فشار آن پوسته قرار مى گیرد و سطح داخلى پوسته رشته هاى عصبى فراوانى فرا گرفته و آن را فوق العاده حساس ساخته و در آن قسمت که به تنه آلت مى چسبد، غدد مترشّح فراوانى موجود است که ترشحات شیرى رنگ و غلیظ را روى حشفه پخش مى کند . ترشحات است که توانسته اند واکنش هاى سرطانى ایجاد نماید.
در اغلب موارد این پوست بر حشفه و آلت فشار وارد مى آورد . از خارج شدن ادرار به طور کامل جلوگیرى نموده ، باعث حبس بول مى شود . قطره قطره بول خارج مى گردد و سبب التهاب و تورّم شده ، تجمع ترشحات غددى و التهاب و گرد و غبار و... با توجه به تاریکى و رطوبت آن جا محل بسیار مناسبى براى ایجاد عفونت مى شود . به تدریج عفونت را به داخل مجارى ادرار و کلیه ها مى رساند.
5 . در حالت نعوظ پوست روى حشفه باعث مزاحمت و درد و سوزش مى شود.
6 .آمیزش براى ختنه شدگان لذّت بخش تر است و براى زن نیز لذّت بخش تر می باشد .
7 .وجود شبکه عصبى و التهاب و خارش در ختنه نشدگان سبب مى شود که همواره دست شان را براى خاراندن به آن جا بمالند و باعث آلودگى شود.(5)
از نظر بهداشتى نیز ختنه کردن به صلاح انسان است . این دستور بهداشتى از پیامبران الهى بر توجه آنان به زندگانى همراه با سلامت انسان ها دلالت مى کند. از این رو در بین مسلمانان و یهودیان و برخى از مسیحیان از جمله مقررّات مذهبى محسوب مى شود . از قدیم ، گذشته از تداول در نزد مسلمانان ، بین یهود نیز واجب بود.(6) حتى قبل از آن بین مصریان و اقوام قدیم جنوب آفریقا رواج داشته و یهود غالباً پسران خود را در هشت روزگى ختنه مى کردند.
به موجب روایات ما رسم ختنه از قدیم بین اعراب وجود داشته ، شیعیان و شافعى ها ختنه کردن را واجب شمرده و مالکی ها آن را سنّت شمرده و نزد عامه مسلمانان یکی از نشانه های ظاهری مسلمانان شناخته مى شود.(7)

پی نوشت ها :
1.وسائل الشیعه ، ج 15 ص 163 باب 52 از ابواب احکام اولاد.
2.همان ص 162.
3.کنز العمال ، ج 16 ص 436.
4.وسائل الشیعه ، ج 15 ،باب 52از ابواب احکام اولاد، ص 161.
5.دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 16 ،ص 149به بعد .
6.کتاب مقدس ، عهد عتیق ، سفر پیدایش.
7.دائرة المعارف بزرگ فارسى ، ج 1 ،ص 884.
نظر
There are no comments made yet.
  1. بیش از یک ماه پیش
  2. احکام و فلسفه آن
  3. لینک جواب
  • صفحه :
  • 1
  • 2


هنوز پاسخی برای این پرسش ارسال نشده است.

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت