با آرزوی قبولی روزه ها و عبادات تان .
در باره این دو کلمه در ابتدا باید گفت :
املاء به معنای مهلت دادن و تاخیر می باشد.(1)
استدراج از ماده «درج» مشتق شده، به معنای حرکت مخصوصی است که با دقت و احتیاط و به صورت تدریجی انجام می گیرد .در مفهوم آن ترقی مکانی، عملی و معنوی لحاظ شده است . استدراج به معنای طلب حرکت تدریجی می باشد.(2)
گفتنی است :
سنت «امهال « و «استدراج» که از آیات قرآن به دست می آید، ارتباط مستقیم با زندگی ظالمان و کافران و مهلت و فرصت آنها برای زندگی دارد.
رفاه پى در پى و مهلت دادن براى گناه - که در فرهنگ قرآنى به آن «استدراج و امهال» گفته مىشود - خود،کیفر اعمال آنان است که کیفراخروى را نیز به دنبال دارد.
الف) استدراج؛ یعنى، امداد اهل باطل در جهت باطل و سرازیر کردن نعمتهاى دنیا بر آنان تا قدم به قدم و درجه به درجه بر کفر و ظلم خود بیفزایند و استحقاق عذاب الهى را بیابند.
پارهاى از آیات بر این سنت دلالت دارد: «فلما نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم ابواب کل شىء حتى اذا افرحوا بما اوتوااخذناهم بغته فاذاهم مبلسون فقطع دابرالقوم الذین ظلموا؛ همین که آنچه را به یادشان آورده بودیم به فراموشى سپردند، درهاى همه را بر آنان گشودیم و چون به آنچه یافته بودند ،شادمان شدند ،ناگهان بگرفتیم شان و یکباره درمانده و نومید شدند و گروهى که ستم مىکردند ریشهکن شدند»(3)
و نیز فرمود:« ولولا ان یکون الناس امّه واحده لجعلنا لمن یکفر بالرحمن لبیوتهم سقفا من فضّه و معارج علیها یظهرون ولبیوتهم ابوابا و سررا علیها یتکؤون و زخرفا و ان کل ذلک لمّا متاع الحیاه الدنیا والاخره عند ربک للمتقین؛
واگر نه آن بود که همه مردم در انکار خداوند امتى واحد شوند (همه کافر شوند) قطعاً براى خانههاى آنان که به خداى رحمان کفر مىورزیدند، سقفها ونردبانهایى از نقره که به آنها بالا روند قرار مىدادیم و براى خانههایشان نیز درها و تختهایى که بر آنها تکیه زنند و زر و زیورهاى دیگر نیز [قرارمىدادیم] همه اینها جز متاع زندگى دنیا نیست و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است »(4)
استدراج سه منشأ (فلسفه) دارد:
1- استدراج نتیجه وضعى رفتار خود کافران و ظالمان است. حالت طبیعى گرایش به دنیا جمع و تصاحب دنیا است. پس در واقع استدراج دامى است که آنان خود براى خود پهن کرده و در آن گرفتار مىشوند.
2- برخى از کفار و ظالمان هستند که لیاقت سعادت اخروى را به کلى از دست دادهاند: والاخره عند ربک للمتقین؛ و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است (5).
اینان اگر در این دنیا عمل نیکى انجام دهند، پاداش آن عمل نیک در همین دنیا به آنها داده مىشود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آنها از رحمت الهى، فقط در همین دنیاى فانى است؛ چرا که لیاقت سعادت اخروى را از دست دادهاند.
3- استدراج، خود نوعى امتحان محسوب مىشود؛ هم امتحان براى کافران و ظالمانى که گرفتار استدراج مىشوند و هم امتحان براى مؤمنانى که نعمتهاى دنیوى کافران را مشاهده مىکنند و شکى به دل راه نمىدهند.
ب ) امهال؛ یعنى، مهلت دادن. خداوند متعال براى رعایت یک سلسله مصالحى، در عقوبت اهل باطل تعجیل نمىکند؛ بلکه به آنان فرصت و مهلت مىدهد.
امورى را مىتوان به عنوان فلسفه امهال نامبرد:
1- امهال همان فلسفه استدراج باشد:
خداوند مىفرماید: «ولایحسبن الذین کفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین؛ کسانى که کفر ورزیدند مپندارند که مهلتى که به آنان مىدهیم برایشان خوب است. فقط مهلتشان مىدهیم تا گناهشان بیشتر شود و عذابى خوارکننده دارند»(6).
2- فرصت توبه و بازگشت:
اگر خداوند در عذاب ظالمان تعجیل کند و فرصت توبه و اصلاح به آنان ندهد، اولاً انسانى باقى نمىماند که از عقوبت دنیوى سالم بماند.
دوم:با نبود فرصت توبه روح ناامیدى بر مردم حاکم مىشد.
نکته دیگر آن که: سنت الهى دیگرى نیز بر جوامع و زندگى بشر جارى است که نباید با استدراج آمیخته شود و آن سنت ازدیاد نعمت به واسطه شکر است.
خداوند مىفرماید:« لان شکرتم لازیدنّکم؛ اگر سپاس [نعمتها] را به جاى آورید به یقین افزونتان می دهم» (7)
و نیز مىفرماید: «ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماءوالارض؛ اگر اهل قریهها ایمان مىآوردند و پرهیزگارى مىکردند، برکاتى از آسمان و زمین بر آنان مىگشودیم» (8).
پس چنین نیست که ازدیاد نعمت همواره استدراج باشد. سنتهاى الهى هر یک مجارى خاص خود را دارد.
شاید بتوان در جمع این سنتها چنین گفت که حالت اولى انسان این است که نعمتها در اثر شکر افزون شود و از اوگرفته نشود و در صورت کفران و ناسپاسى و ظلم چنین نیست که نعمت حتما از او گرفته شود. خداوند در ادامه همان آیه شکر مىفرماید: «لان کفرتم ان عذابى لشدید؛ و اگر ناسپاسى کنید عذاب من بسیار سخت است» این تعبیرنمىرساند که در صورت کفران حتما نعمتها کاسته مىشود؛ بلکه مىگوید عذاب الهى سخت است و ممکن است سنت الهى دیگرى (مانند امهال و استدراج) آن نعمتها را باقى نگهدارد که در واقع این امهال و استدراج مقدمه عذاب سخت الهى است و یا مهلت داده شده سبب توبه و بازگشت باشد که باز بقاى نعمت را به دنبال دارد.
با توجه به این معنا برای املاء و استدراج اولاً: هیچ عاقلی نخواهد آرزوی چنان نعمتهای را داشته باشد که عذاب ابدی در پی آن باشد.
دوم: این مسئله کلیت ندارد هر کسی دچار گناه و معصیت شد برای استدراج درهای نعمت بر روی آنان باز بشود بلکه چیه بسا از جنایتکاران و گناهکارانی هستند که در فقر و فلاکت شدید به سر میبرند.
سوم: کسی که از سنت استدراج دچار لغزش گردد و ایمان او متزلزل شود مثل کسانیاند که برای لذت زودگذر انواع اعتیادها و شرب خمر و مانند آن مرتکب گناه و طغیان میشوند .وجود چنین افرادی موجب حذف یکی سنت تکوینی نمیشود. از این گذشته اگر قرار بر این باشد بسیاری از قوانین و سنتهای دیگر نیز ممکن است چنین اموری را باعث گردد مثلاً اینکه در توبه و بازگشت همواره روی انسان باز است و خداوند توبه کنندگان را دوست میدارد.
ممکن است برخی تصور کنند که عمری را در معصیت سپری نماید ،بعد در آخر عمر توبه کند. یا مسئله شفاعت، ممکن است برخی تصور کند که کارهای خلاف انجام دهد ،بعد با شفاعت پیامبر و اهل بیت کار حل میشود. بنابر این هر سنت و قانون در جای خود مصلحت و ضرورت دارد. سوء استفاده کنندگان ممکن است به خیال خام خود از هر چیزی سوء استفاده کنند و این باعث جواز نفی آن سنت نمیگردد.