با توجه به این دو دسته روایات اظهار نظر صریح و قطعی در مورد چگونگی وفات اماممهدی (ع) مشکل به نظر میرسد.
اما با توجه به این که رابطه بین مرگ و شهادت عموم و خصوص مطلق است، یعنی مرگ اعم از مردن طبیعی و شهادت است و شهادت نیز نوعی از مرگ است نه خارج ار آن، از این رو می توان روایات دسته اول را حمل بر شهادت نمود و تعارض ظاهری را رفع نمود چون روایات دسته اول در مقام بیان اصل مرگ هستند نه کیفیت آن.
پس با فرض این که آن حضرت به شهادت برسند قاتل ایشان کیست؟ در کتاب إلزام الناصب به نقل از برخی از علما عبارتی نقل شده است که قاتل آن حضرت این گونه معرفی شده است: ”هنگامی که هفتاد سال [حکومت حضرت] حجّت به پایان رسید، مرگ به سراغ او میآید. زنی از «بنی تمیم» به نام «سعیده» که ریشی چون مردان دارد، از بالای پشت بام هاون سنگی به سوی آن حضرت که در حال گذشتن از آن مسیر است پرتاب میکند و او را میکشد. پس از درگذشت آن حضرت. [امام] حسین (ع) عهدهدار به خاک سپاری او میشود.(1)
شهید سید محمد، محمد صادق، صدر نقدها و اشکالات متعددی بر این سخن وارد دانسته(2) ازجمله مینویسد: این متن اساساً قابلیت اثبات موضوع [شهادت حضرت] را ندارد؛ زیرا روایت نقل شده از یکی معصومان نیست، بلکه از بعضی از علما که ما نمیدانیم کیست، نقل شده است. حتی اگر این متن ـ چنان که از ظاهر آن برمیآید ـ اشاره به مضامین برخی روایات داشته باشد، تبدیل به روایت مرسلی میشود که نه سند آن مشخص است و نه امامی که از او روایت شده است. افزون بر این که سند روایات یاد شده معمولاً ضعیف است و مضامین آنها دور از ذهن است به گونهای که نمیتوان با آنها چیزی را ثابت کرد.(3)
پس از امام زمان (ع) و برقراری حکومت واحد جهانی به وسیله ایشان رجعت اتفاق خواهد افتاد. رجعت به این معنا است که پس از ظهور امام زمان (ع) برخی از جمله برخی از ائمه زنده می شوند. در روایات ما به رجعت برخی از پیامبران؛ مانند حضرت عیسی و برخی از ائمه؛ مانند امام حسین (ع) و برخی از اصحاب پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) ؛ مانند سلمان فارسی، مقداد، جابر بن عبد الله انصاری، مالک اشتر و مفضل تصریح شده است. اصل رجعت از عقاید شیعیان است که روایات زیادی درباره آن وارد شده است تا آن جا که برخی مانند علامه مجلسی قائل به تواتر(4) این روایات شده اند.(5)
1. یزدی حائری، علی، الزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، ج 2، ص 167
2. صدر، سید محمد محمد صادق، تاریخ ما بعد از ظهور، ص 881 – 883
3. برگرفته ازماهنامه موعود شماره 83
4. در علم حدیث روایات به سه قسم تقسیم می شود: الف. حدیث متواتر: روایتی که عده زیادی آن را روایت کرده اند به گونه ای که از گفتار آنها برای ما یقین حاصل می شود که این روایت از معصوم (ع) صادر شده است. ب. روایت مستفیض: از لحاظ اعتبار و ارزش به اندازه خبر متواتر نیست، ولی اعتبارش از خبر واحد بیشتر است. ج. خبر واحد: افراد کمی آن را روایت کرده اند و از لحاظ ارزش روایی پایین تر از دو قسم پیشین است.
5. بحارالانوار، ج 23، ص 359
البته ناگفته نماند که روایت هایی هم وجود دارد که اشاره به مرگ طبیعی حضرت دارد مثل:
1- ام سلمه از پیامبر خدا (ص) چنین نقل میکند:
مهدی از خاندان من و از فرزندان فاطمه است … او در میان مردم به سنت پیامبرشان عمل میکند، پس هفت سال درنگ میکند و آن گاه از دنیا میرود و مسلمانان بر او نماز میگزارند.(1)
2-در روایتی که در تفسیر آیه شریفه: ”ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیهِم”(اسراء، 6)؛ پس از [چندی] دوباره شما را بر آنان چیره میکنیم، از امام صادق (ع) نقل شده چنین آمده است: [منظور] خروج [امام] حسین(ع) با هفتاد تن از یارانش [در زمان رجعت است] در حالی که کلاهخودهای زرینی که دو رو دارد بر سر دارند و اعلام کنندگانی به مردم می رسانند: این حسین است که خارج شده است، تا آن جا که مؤمنان هیچ شک و تردید درباره او نکنند و بدانند که او دجّال و شیطان نیست، و او است حجّت قائم [به حق] در میان شما و چون معرفت به این که آن حضرت همان حسین (ع) است در دلهای شیعیان استقرار یافت، حضرت حجّت را مرگ فرا میرسد و کسی که آن جناب را غسل میدهد و کفن و حنوط میکند و به خاک میسپارد همان حسین [بن علی](ع) خواهد بود. جز وصی و امام هیچ کس متصدّی [کار کفن و دفن] وصی نمی شود.(2)
3- در روایت دیگری نیز امام صادق (ع) در پاسخ به این پرسش که اولین کسی که به دنیا رجعت خواهد کرد چه کسی است میفرماید: [امام] حسین (ع) در پی قائم (ع) خروج میکند … حسین (ع) به همراه آن گروه از یارانش که با او به شهادت رسیدند، به پیش میآید در حالی که هفتاد پیامبر او را همراهی میکنند، آن گونه که به همراهی موسی بن عمران فرستاده شدند. قائم (ع) انگشتر خود را به او واگذار میکند. پس حسین (ع) نخستین کسی است که عهدهدار غسل و کفن و حنوط آن حضرت میشود و ایشان را در قبر خود قرار میدهد.(3)
1. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 104، ح 39
2. کلینی، الکافی، ج 8، ص 250، همچنین ر. ک: بحارالانوار، ج 53، ص 94، ح 103
3. بحارالانوار، ج 53، ص 103، ح 130
سلام و ادب و ممنون از حضور شما و مطرح کردن سوال خوبتون بله در این زمینه روایت هایی داریم که به نمونه هایی اشاره میکنم:
1. امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: و الله لقد عهد الينا رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ان هذا الامر عليكم اثنا عشر اماماً من ولد علي و فاطمه، ما منا الامسموم او مقتول»(1)] به خدا سوگند رسول خدا اين عهد و وعده را به ما داده است كه امر امامت را دوازده تن از فرزندان علي ـ عليه السّلام ـ و فاطمه ـ عليها السّلام ـ به دست خواهند گرفت و هيچ كدام از ماها نيست مگر اينكه يا به وسيلة سم و يا با كشتن، شربت شهادت خواهند نوشيد.
2-3. از امام صادق ـ عليه السّلام ـ و امام رضا ـ عليه السّلام ـ نيز روايت شده است كه «مامنا الامسموم او مقتول»(2) هيچ يك از ما نيست مگر اينكه مسموم و يا مقتول مي باشد.
براساس حديثي كه امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ فرمود و تأكيدي كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ و امام رضا ـ عليه السّلام ـ نموده است امام زمان ـ عليه السّلام ـ نيز به شهادت خواهند رسيد. علماي شيعه نيز نوعاً روايات دال بر شهادت را ترجيح داده اند و قائل به شهادت ائمة معصومين ـ عليهم السلام ـ مي باشند.(3)
حتي مرحوم علامه مجلسي در بحارالانوار با اين عنوان بابي را گشوده است كه «انهم ـ عليهم السّلام ـ لا يموتون الا بالشهاده»(4) اين بزرگواران نمي ميرند مگر با شهادت.
نحوة شهادت حضرت ـ عليه السّلام ـ :
در مورد چگونگي شهادت حضرت، فقط يك روايت در بعضي منابع شيعي نقل شده است كه در آن از زني به نام سعيده كه از طايفة بني تميم و داراي محاسن و ريش شبيه مردان است، به عنوان قاتل حضرت نام برده شده است كه در هنگام عبور حضرت، از بالاي بام سنگي را به سوي حضرت پرتاب مي كند و حضرت را به شهادت مي رساند(5) ولي اين روايت در منابع معتبر شيعي نقل نشده و دليل قطعي در مورد چگونگي شهادت حضرت، در دست نمي باشد بنابراين مي توان گفت: كه حتي بنابر صحيح روايات دال بر شهادت، كيفيت و نحوة شهادت آن عزيز چندان روشن نمي باشد.
1 . همان و اعلام الوري باعلام الهدي، طبرسي، ص 349، دارالمعرفه ـ بيروت لبنان.
2 . همان و اعلام الوري باعلام الهدي، طبرسي، ص 349، دارالمعرفه ـ بيروت لبنان.
3 . چشم اندازي به حكومت مهدي، نجم الدين طبسي، ص 214، چاپ اول، 1380، بوستان كتاب ـ قم.
4 . بحار الانوار، ج 27، ص 213.
5 . تاريخ ما بعد الظهور، سيد محمد صدر، ص 881، مكتبه الامام اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ، اصفهان.