سلام من قبلا سوالی پرسیدم که شیعه شدم و خانواده من اجازه نمیدن با کسی که شیعه هست ازدواج کنم.
من مسئله شیعه شدنم رو به خانواده گفتم که 3 سال هست که شیعه شدم و باید با کسی که شیعه هست ازدواج کنم ولی اصلا اجازه نمیدن که حتی خواستگار شیعه به خونه بیاد. ولی خواستگار هایی که دین خودشون رو دارن اجازه میدن و فقط چون هم دین خانواده هستن اجازه میدن. حتی حاضر هستن که با کسی که بیکار و بد رفتار و هم دین خودشون هست ازدواج کنم اما اجازه نمیدن با کسی که شیعه هست و شرایط خوبی داره ازدواج کنم.
خواستگار شیعه ای که دارم و این شرایط منو میدونه گفت اگه اجازه هم ندادن خونواده اون مشکلی ندارن که از خونه برم بیرون و برم پیش اونا و خیلی ساده با اون ازدواج کنم.
نمیدونم چکار کنم. خواب دیدم نه خونوادمو دارم نه اون خواستگار شیعه رو، دیدم که رفتم جمکران و اونجا تو مسجد جمکران زندگی میکنم.
اگه خوانوادم راضی نشن نمیخوام زندگی اون پسر رو هم بخاطر خودم خراب کنم خیلی زشته اگه یروز وسایلمو جمع کنم و برم اونجا.
تصمیم دارم بدون خبر برم جمکران اونجا بمونم. حتما خدایی که باعث شد از اون بدی و از اون شرایط برگردم و شیعه بشم کمکم میکنه.
دیگه اصلا نمیدونم چکار کنم. چرا خدا کمکم نمیکنه؟ شرایطم روز بروز سخت تر میشه چرا خدا منو نمیبینه؟
من بخاطر اون شیعه شدم از اون بی حجابی در اومدم و حجابی دارم که دخترای مومن و شیعه هم اونطور نیستن. با کلی سختی نماز میخونم حداقل میتونه دل خانوادمو نرم کنه ولی نمیکنه. شما بگید چکار کنم واسه یه دختر 23 ساله سخته بدون هیچ چیزی تنها و بدون پناه زندگی کنه. چرا خدا نمیبینه آخه؟؟؟