سلام
تنافی روایت لولا الحجه لساخت الارض باهلها را با مساله دوران فترت چطور برطرف می کنید؟؟؟؟
که دوران فطرت حجت معصوم نبود بلکه مبلغان بودند این زمان هم مبلغان هستند پس با عدم وجود معصوم ،لساخت نمی شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در ابتدا باید گفت :
فاصله بعد از حضرت عیسی (ع) تا ظهور حضرت محمد (ص) حدود ششصد سال بوده است. قرآن میفرماید: "یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبیّن لکم علی فتره من الرّسل؛ (1) ای اهل کتاب ! رسول - با فترت و فاصلهای از رسولان - به سوی شما آمد تا حقایق را برای شما بیان نماید".
از این آیه روشن میشود که:
این فاصله اختصاص به فقدان حضرت عیسی ندارد ؛ بلکه هم زمان و بعد از حضرت مسیح پیامبران و رسولان دیگری بوده اند ؛ به عنوان نمونه حضرت یحیی و ذکریا معاصر حضرت عیسی بودند. جرجیس پیامبر به نقل روضة الصفا از شاگردان حواریون حضرت عیسی بوده و در شهر فلسطین مقیم بوده است. اینها و شاید دهها پیامبر دیگر هادیان مردم بودهاند. بعضی مردم را به دین عیسی و برخی به آئین ابراهیم خلیل دعوت میکردهاند.
البته از این آیه روشن می شود که:
در مقطعی پیامبری بین مردم وجود نداشته، اما نباید از یاد برد که انبیا پس از خود اوصیا و جانشینانی را در بین مردم باقی می گذاشتند که حقیقت خالی نبودن زمین از حجت الهی در آنها تجلی داشته باشد ؛ امام علی (ع) در نهج البلاغه میفرماید: هرگز زمین از حجت الهی خالی نیست ،خواه پنهان باشند و یا آشکار. (2)
از روایات متعدد هم این حقیقت به دست می آید که انبیا دارای اوصیا و جانشینانی پس از خود بوده اند، مثلا رسول خدا فرمود: آقا و سید پیامبران هستم و اوصیای من سید و آقای اوصیای پیامبران هستند. (3)
همچنین فرمود: بعد از من به تعداد نقبا و وزرای حضرت موسی دوازده نقیب و رهبر خواهد آمد. (4)
از این روایت هم معلوم می گردد که حضرت موسی هم اوصیایی داشتند که اتفاقا تعداد آن ها هم دوازده نفر بود.
بنا بر این وصایت و خلافت ، در همه پیامبران الهی بوده ، یعنی هر پیامبری برای بعد از خود وصی تعیین کرده است، البته احتمال دارد تعداد اوصیای پیامبری با اوصیای پیامبر دیگر فرق داشته باشد. اما در مقطع زمانی بین حضرت عیسی و پیامبر لااقل اوصیای حضرت مسیح در بین مردم حضور داشته اند که یکی پس از دیگری در بین مردم به امامت رسیده، به انجام وظایف وصایت خویش مشغول بوده اند.
در متون اسلامی و کتاب مقدس مسیحیان آمده است که :
رهبری مسیحیان پس از حضرت عیسی (ع) بر عهده وصی حضرت، شمعون بن حمون (معروف به پطرس) بود. او که در رأس حواریون قرار داشت، مسئولیت های حضرت عیسی را بعد از او بر عهده گرفت. به نوشته انجیل "متی" حضرت عیسی به او گفت: کلیدهای ملکوت آسمان را به تو میسپارم. (5)
البته در روایات اسلامی تاکید شده : حضرت عیسی دوازده وصی داشت (6) که اولین آنان شمعون بن حمون بود.
در برخی از روایات دیگر آمده است: «ذریب بن ثملا» یکی دیگر از اوصیای حضرت عیسی بود.(7) حضرت صادق (ع) نیز فرمود: آخرین وصی حضرت عیسی مردی بود به نام بالط. (8)
در مجموع از برخی شواهد به دست می آید که وصایت و هدایت خاص تا زمان رسول خدا ادامه داشت ،حتی قرائنی دلالت دارد که احتمالا سلمان فارسی که نام اصلی اش روزبه بود، از اوصیای حضرت عیسی یا واسطه بین آخرین وصی حضرت مسیح با رسول خدا به شمار می آید. (9) بنا بر این در زمان فترت نیز زمین از حجت الهی خالی نبوده است.
پس فی الجمله در زمان فترت نیز زمین خالی از حجت نبوده است و انبیایی تبلیغی همواره در زمین بوده اند ولی در باب عصمت آنها باید گفت : عصمت مراتب دارد گوهر اصلی انسان که نفس ناطقه اوست، به گونه ای آفریده شده که اگر بخواهد، با تامین برخی شرایط به آسانی می تواند به قله بلند عصمت برسد، زیرا نفس انسان با حرکت جوهری و تکامل معنوی از قوه به فعلیت رسیده و می تواند از آفتهای سهو، نیسان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاکی مصون باشد، چون محدوده ای نفوذ شیطان تنها محصور به مراحل وهم و خیال است که وابسته به نشئه طبیعت انسان است، اما مراتب عقل و قلب کاملا از قلمرو و نفوذ شیطان مصون است .
سهو، نسیان، غفلت و جهل و هر ناپاکی دیگر در آن ساحت قدسی راه نمییابد. بنابراین چون شوون هستی انسان محدود به مراتب طبیعی، خیالی وهمی نیست، اگر کسی به مرتبه عقل خالص و قلب سلیم راه یافت ،می تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش های علمی و عملی مصون بماند. (10)
عصمت اختصاص به چهارده معصوم ندارد ،بلکه سایر انبیا نیز دارای مقام عصمت اند . همه آنان از نظر عصمت در یک سطح نیستند ،زیرا روح انسان به لحاظ سیر تکامل و حرکت جوهری میتواند از مرتبه آغازین تجرد به عالیترین درجه تجرد راه یابد . درجه تجرد هر روحی به اندازه سیر و حرکت جوهریاش در تحصیل مراتب کمال و تجرد بستگی دارد. هر مقدار روح کاملتر شود ،درجة متعالیتری پیدا میکند . کمالات و ملکات نورانی کاملتری نصیب او میشود. یکی از کمالات، ملکه عصمت است. هر گاه ملکه نورانی عصمت به حد نصاب لازم برسد و روح انسان به لحاظ جنبة عقل نظری و عقل عملی کامل شود، از هر گونه گرایش ناپسند دوری میکند . پیوسته جهت تحصیل ارزشیهای انسانی و الهی میکوشد.
پس از دستیابی روح به ملکه عصمت به اندازه صفا و نورانیت و درجه وجودی روح، ملکه عصمت او نیز متفاوت خواهد بود، پس ملکه عصمت دارای درجات است . انسانهای معصوم با این که همگی از مرتبه لازم عصمت بهرهمندند، مراتب و درجات عصمتشان متفاوت است.(11)
بنابر این تمام انبیا(ع) دارای عصمتاند . همه آن ها به لحاظ عصمت در یک مرتبه نیستند. انبیای اوالوالعزم که در نبوت و رسالت درجه کاملتری دارند، در عصمت هم از سایر انبیا برترند.
خاتم انبیا که در همه کمالات وجودی از همه پیامبران برتر است ،در عصمت نیز از همه کاملتر و به گفته امام خمینی(ره) دارای عصمت مطلقه است . ائمه به دلیل آن که طینتشان برگرفته از طینت خاتم انبیا و پرتوی از نور وجود او است ،مثل پیامبر دارای عصمت مطلقه هستند. به همین جهت پیامبر اسلام نه تنها از گناه معصوم است ،بلکه از آنچه اصطلاحاً ترک اولى نام دارد ، نیز معصوم است ، در حالی که بعض معصومین از انبیا ، صاحب عصمت مطلقه نیستند. در نتیجه تعارضی در کار نیست چون آن انبیایی تبلغی نیز از عصمت نسبی بر خوردار بوداند .
(12)
پی نوشتها:
1. سوره مائده، آیه 19.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار 147.
3. بحارالأنوار، ج 8، ص 22، نشردار الاحیا التراث العربی بیروت1403 ق
4. همان، ج 36، ص 133 و ص 299.
5. انجیل متی، فصل 16، نشر نور جهان ،تهران 1941 م .
6. کافی، ج 1، ص 532 ، نشر دار الکتب اسلامیه ، تهران 1388 ق .
7. کنز الفوائد، ج 1، ص 142، نشراسلامیه ،تهران ،بی تا .
8. بحار الانوار ،ج 17، ص 141.
9. روضه الواعظین، ج 2، ص 278 ، نشر نی ، تهران ، 1366 ش .
10. جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن ص 201،نشر مرکز اسرا ،قم،1381 ش.
11. پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، ص 48،نشر مؤسسه آثار امام خمینی، 1386ش.
12. همان، ص 50.