آیات استغفار پیامبر چگونه با عصمت سازگاری دارد؟

پرسش:
 در آيه 19 سوره محمد و آيه 55 سوره غافر مى خوانيم: (واستَغفِر لِذَنبِكَ؛ براى گناه خود طلب مغفرت كن) در آيه 2 سوره فتح نيز آمده است: (لِيَغفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وما تَاَخَّرَ؛ تا خدا گناهان گذشته و آينده تو را مورد مغفرت قرار دهد.) با توجه به عصمت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، اين گونه آيات را كه نسبت گناه به آن حضرت مى دهند، چگونه بايد معنا كرد؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب و احترام
 درباره دو آيه نخست و درباره دعاها و مناجات هاى پيامبر و امامان معصوم(عليهم السلام)كه خود را گنه كار مى شمردند و استغفار مى كردند، توجيهات گوناگونى مطرح شده است.
جامع ترين توضيح براى اين موارد آن است كه معناى گناه در بين انسان هاى معمولى و انسان هاى معصوم تفاوت دارد. براى ما انسان هاى معمولى، گناه عبارت از ترك واجبات و انجام محرّمات است؛ ولى براى پيامبران و امامان ـ با توجه به اين كه آنان در اوج كمال و قرب پروردگارند ـ گناه مفهومى وسيع تر دارد؛ زيرا آنان براى خود وظايفى بالاتر از وظايف مردم عادى قايل هستند و چه بسا هر گونه توجّه به غير خدا و محبوب حقيقى را ـ حتّى اگر از سر ضرورت باشد ـ براى خود گناهى بزرگ مى شمارند كه بايد براى آن از خدا طلب مغفرت كنند.[1]
يعنى اگرچه اشتغال اينان به كارهاى عادى زندگى از سر ضرورت است؛ ولى با توجه به اين كه تك تك اين كارها با اختيار انجام مى پذيرد، نوعى گناه براى آنان شمرده مى شود كه تيرگى آن بايد با استغفار بر طرف شود. اين حديث پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) : «دلم تيره مى گردد پس هر روز هفتاد بار استغفار مى كنم.» و نيز آيه 55 سوره غافر و آيه 19 سوره محمّد و آيات فراوانى را كه در آن آيات پيامبران الهى از خدا طلب بخشش كرده اند، را بايد همين گونه معنا كرد.[2]
به عبارت ديگر، گناه مراتبى دارد و مغفرت نيز مراتبى دارد. مرتبه اى از گناه، انجام عمل خلاف شرع يا ترك واجب الهى است و مغفرت در مقابل اين مرتبه از گناه، زدودن عذاب ها و آثار اين مرتبه از گناه است. مرتبه ديگرى از گناه، مشغول شدن به غير خداست كه تيرگى خاص خود را دارد و اثر آن نيز با مغفرتى متناسب با اين نوع گناه زدوده مى شود. پيامبران گرچه معصومند؛ ولى نسبت دادن نوعى از تيره شدن دل و در نتيجه بهره مندى آنان از مغفرت الهى خلاف عصمت نيست.
امّا درباره آيه 2 سوره فتح، مفسّران احتمال ديگرى را نيز مطرح ساخته اند. به نظر برخى از مفسّران، اين آيه و آيه قبلى آن، درباره فتح مكّه است. خداوند در اين دو آيه
مى فرمايد: «همانا گشايشى آشكار در كار تو پديد آورديم تا خداوند گناه نخستين و آينده تو را بيامرزد.» ربط بين فتح مكّه و آمرزش گناه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) زمانى پذيرفتنى است كه ما براى گناه و مغفرت در آيه 2 سوره فتح معنى ديگرى در نظر بگيريم.
توضيح سخن اين گروه از مفسّران آن است كه «ذنب» در لغت به معناى آثار شوم و تبعات يك كار است. ظهور اسلام در آغاز، زندگى مشركان را به هم ريخت و پيامبر گرامى در صدد دگرگون ساختن ارزش هايى بر آمدند كه تا آن زمان به معناى ارزش اجتماعى مطرح بود. اين امر باعث شد كه مشركان، موجودى خود را در خطر ببينند؛ از اين رو هر گونه تهمت و صفت ناروا را به حضرت نسبت مى دادند؛ ضدّ ايشان شايعه هاى مى ساختند؛ گناهان مختلف براى وى مى شمردند؛ او را جنگ طلب، آتش افروز، بى اعتنا به سنّت هاى راستين، فحّاش به بت ها، غير قابل تفاهم و... مى شمردند؛ بنابراين، پيامبر از نظر مشركان، بزرگ ترين گناهان را مرتكب شده بود و او را مستوجب عقوبت مى دانستند.
فتح مكّه باعث شد كه مشركان دو گروه شوند: گروهى مسلمان شوند و در نتيجه فهميدند كه كارهاى پيامبر نه تنها گناه نبوده، بلكه از بهترين عبادت ها بوده است و آيين او، بر خلاف آنچه مى پنداشتند يك آيين پيشرو الهى و آيات قرآنش، ضامن تربيت نفوس انسان ها و پايان گر ظلم و ستم و خونريزى بوده است. گروه ديگر، در اقليت قرار گرفتند و شوكت و قدرت خود را از دست دادند و فهميدند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، واقعيتى است كه بايد او را بپذيرند؛ به اين جهت، از تصميم هاى خطرناك گذشته منصرف شدند. نتيجه اين كه، اين گناهان (قبل از هجرت و بعد از هجرت) گناهان واقعى نبودند، بلكه گناهانى پندارى و در افكار مردم بود كه پيروزى هاى بعد، بر همه آنها خط بطلان كشيد.[3]
بر اساس اين ديدگاه، مغفرت مورد اشاره در آيه نيز پوشاندن گناهان مورد نظر مشركان و ايمن ساختن رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) از شرّ قريش خواهد بود.[4]
روزى مأمون از حضرت رضا(عليه السلام) درباره همين آيه پرسيد و امام در پاسخ فرمود: هيچ كس نزد مشركان مكّه گناهش سنگين تر از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نبود؛ زيرا آن ها 330 بت مى پرستيدند. هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آن ها را به توحيد دعوت كرد بسيار بر آن ها گران آمد و گفتند: آيا او همه خدايان ما را به يك خدا تبديل كرده است؟ چيز عجيبى است ! ما هرگز چنين چيزى را از پدران خود نشنيده ايم. اين فقط يك دروغ بزرگ است. امّا هنگامى كه خداوند متعال مكّه را براى پيامبرش [بعد از صلح حديبيه]گشود خداوند فرمود: اى محمّد! ما فتح مبينى را براى تو فراهم كرديم تا گناهان گذشته و تازه اى كه نزد مشركان عرب به خاطر دعوت به توحيد داشته و دارى ببخشد، زيرا بعضى از مشركان مكّه تا آن روز ايمان آورده و بعضى ها از مكّه بيرون رفتند و ايمان نياوردند، ولى قادر بر انكار توحيد نبودند. براى همين، گناه پيامبر در نظر آن ها نيز به خاطر پيروزى بخشوده شد.
هنگامى كه مأمون اين سخن را شنيد عرض كرد: «بارك الله اى ابوالحسن».[5]

[1]. با اقتباس از آموزش عقايد، مصباح يزدى، ج 2، ص 77، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات.
[2]. ر.ك: تفسير الميزان، علاّمه طباطبايى(رحمه الله)، ج 6، ص 366.
[3]. تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازى و ديگران، ج 22، ص 20.
[4]. ر.ك: تفسير الميزان، علاّمه طباطبايى، ج 18، ص 254.
[5]. نورالثقلين، الحويزى، ج 5، ص 56.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت