پرسش:
چگونه عقل و احساس را در مسايل معرفتي با هم تلفيق يا از هم جدا كنيم؟
پاسخ:
با سلام و ادب و سلامتي،از ارتباط شما با سایت طلبه پاسخگو سپاسگزاریم
نحوة تمايز يا تلفيق عقل و احساس در مسايل معرفتي، بستگي به آن دارد كه شناخت دقيقتر از عقل و احساس داشته باشيم. هر اندازه كه شناخت ما نسبت به عقل كامل و دقيق باشد، بهتر ميتوانيم بفهميم كدام يك از مسايل معرفتي و باورهاي ما از روي عقل بوده، كدام يك از روي احساس، بخصوص كه چه بسا عقل انسان به دلايل مختلف تحت تأثير عواطف و احساسات قرار ميگيرد، و انسان چيزي را باور ميكند به گمان ديني كه به حكم عقل بوده، در حالي كه عقل در آن نقشي نداشته است. اميرمؤمنان(ع) در نهجالبلاغه ميگويد : "كم من عقل أسير تحت هويً امير(1)؛ چه بسا عقلي كه به دست هواي فرمانروا اسير است". مراد حضرت آن است كه گاه هوا و هوس انسان حتي بر سر عقل او نيز كلاه ميگذارد و فرمان خود را به بهانة عقل به انسان ميقبولاند، در حالي كه عقل در آن مسئله ممكن است تحت اسارت خواستهاي نفساني و يا احساسات نابجا، حكم به خوبي يا بدي آن كار داده باشد. بنابراين بدون شناخت دقيق عقل، تمايز يا تلفيق عقل و احساس كار آساني نخواهد بود. حال بايد ديد با چه معيارهايي ميتوان حكم عقل را از حكم احساس تشخيص داد و از هم جدا كرد، و يا با تلفيق از عقل و احساس چيزي را باور نمود؟
1 - هرگاه باور و معرفتي در انسان آرزوهاي دور و دراز ايجاد كند و انسان را به خواب و خيال و غفلت بكشاند، معلوم ميشود خاستگاه آن معرفت و باور، احساس بوده، عقل در پديد آمدن آن نقشي نداشتنه، يا تحت اسارت هوا،حكمي داده است. اميرمؤمنان(ع) فرمود:
"واعلموا أنّ الأمل يسهي العقل و ينسي الذكر فأكذبوا الأمل فإنّه غرور و صاحبه مغرور؛(2) بدانيد آرزوها عقل را به خطا مياندازد و ياد خدا را به فراموشي ميسپارد، پس در پي آرزو نرويد كه فريبنده است و صاحبش فريب خورده ميباشد". طبق اين حديث هر معرفتي و باوري كه آرزوهاي خيال بپردازانه را در انسان به وجود آورد، معلوم ميشود خاستگاه آن احساس بوده است. البته آرزوها غير از برنامهريزي براي زندگي آينده است،آرزوها برخاسته از قوه تخيل انساني و غالباً ناشدني است.
نيز آرزوها غالباً نامعقول و غير منطقي است و با نظام اسباب و علل عالم سازگار ندارد و سعي و كوشش نيز در پي آن نيست.
2 - پرحرفيهاي زياد نشانه آن است كه شخص پرحرف با تكيه بر دانشهاي احساسي و عاطفي خود سخن ميگويد، وگرنه عقل هيچگاه پرحرفي بي جا را به انسان اجازه نميدهد. اميرمؤمنان فرمود: "إذا تمّ العقل نقص الكلام؛(3) هرگاه عقل به كمال رسد، سخن گفتن اندك شود". طبق اين حديث كمگويي و به جا سخن گفتن، نشانةرشد و معرفت عقلي انسان است.
3 - هرگاه معرفتي انسان را به طمعورزي و زياده خواهي و برتري طلبي پي مورد و بي جا وادار كند، نشانة آن است كه خاستگاه آن معرفت و شناخت عقل نبوده، زيرا معرفتي برخاسته از عقل طمع ورزي ندارد.
اميرمؤمنان فرمود: "اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع(4) ؛ بيشترين قربانگاه عقلها آن جاست كه برقهاي طمع ميتابد".
از اين گونه روايات ميتوان معيارهاي خوبي براي تشخيص معرفتهاي عقلي از احساسي به دست آورد. اما تشخيص نبايد تصور شود كه احساس و عاطفه همواره و در همه جا ناپسند است، بلكه چه بسا انسان از رهگذر معرفت احساسي و عاطفي خود، به انجام كارهاي نيك وادار شود،مثلاً كمكهاي مالي و مانند آن به همنوعان و مستمندان نوعاً در پس احساس و عاطفه انجام ميشود. افراد فاقد احساس و عاطفه با تمام توان و تمكي مالي هرگز به كارهاي نيك اقدام نميكنند. پس مراد از نكوهش احساسات آن است كه بايد سعي شود احساسات و عواطف تحت كنترل عقل عمل كند. احساس و عاطفه بدون هدايت عقل ممكن است بيجا اعمال شود. از ديد قرآن، اجراي احكام شرعي هرگز نبايد تحت تأثير احساسات و عواطف قرار گيرد: "به هر زن زناكار و مردزناكار ، صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روزبازپسين ايمان داريد، در كار دين خدا نسبت به آن دو دلسوزي نكنيد".(5)
اگر احساس و عاطفه تحت كنترل عقل نباشد، چه بسا در اين گونه موارد اجراي حد شرعي را نادرست گمان كند، در حالي كه عقل و شرع، اجراي احكام دين را بر كساني كه دچار فساد اخلاقي شدهاند، كاملاً درست دانسته و بر اجراي احكام الهي در حق آنها تأكيد دارد. پس احساس همراه با تعقل خوب است و بدون آن بد است.