علم امام به شهادت و حرمت خودکشی چگونه قابل جمع است؟

 پرسش:

مگر امامان از زمان شهادت خود مطلع نبودند، پس این حالت در حقیقت مثل خودکشی می‌باشد؟!
پاسخ:

با سلام و عرض ادب و احترام 

آيا پيامبران و امامان در همه حال از علم غيب خبر داشتند؟ اگر چنين است ، پس چرا امام حسين براي آگاهي از وضع كوفه سفير و نماينده فرستادند؟
دانش و آگاهى پيامبران و امامان(ع) بر دو قسم است:
1ـ علم هايي كه از راه هاى عادى فراهم مى آيد، كه در اين دانش ها با مردم ديگرتفاوت زيادى ندارند.
2ـ علومى كه از راه هاي ماوراى طبيعى (علم لدنى = وحى و الهام) حاصل مى گردد.
دركتاب كافي بابي (فصلي) وجود دارد با عنوان: ان الائمة اذا شاؤوا ان يعلموا علموا ، يعني امامان هر گاه مي خواستند كه چيزي را بدانند ، ازآن آگاه مي شدند. در اين باب روايات بسياري جمع آوري شده است.(1)
بديهى است كه پيشوايان و امامان وظيفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومى كه از راه هاى غير عادي حاصل مى شد عمل كنند، بلكه تكاليف دينى آنان همواره طبق علومى بود كه از راه هاي عادى پيدا مي‌شد.
روش و رفتار آنان در زندگي، در معاملات، معاشرت، زناشويي، پوشيدن، نوشيدن، خوردن، خوابيدن، تندرستى و بيماري، صلح و جنگ، فقر و توانگري، حكومت و سياست، مثل ساير مردم است، مثلاً پيامبر(ص) و امامان(ع) منافقان را خوب مى شناختند و مى دانستند كه آنها ايمان واقعى ندارند، ولى هرگز با آنها  مانند كفار برخورد نمى كردند، بلكه از نظر معاشرت و ازدواج و ديگر احكام با آن‌ها مانند ساير مسلمانان رفتار مي كردند.
هم چنين هنگامي كه در مسند قضاوت وحل و فصل مشكلات مردم مى نشستند، مطابق قوانين قضايى اسلام حكم مى كردند و از علم خداداى خود استفاده نمى كردند. در موردى كه دليل شرعى مثلاً بر قاتل بودن متهمى وجود نداشت، امام يا پيامبر با تكيه بر علم غيب، حكم قصاص صادر نمى كرد. معصومان(ع) مى توانستند در خود مصونيتى به وجود بياورند كه ضربة شمشير و سم در آن‌ها اثر نكند، يا اگر مؤثر شد، سريعاً از راه اعجاز خود را شفا بدهند، ولي اين كار را نكرده اند، زيرا بشر هستند و قضاى كلى الهى بر اين است كه در زندگي مانند ساير مردم عمل نمايند. از اين رو وقتى مريض مى شدند، به طبيب مراجعه مي كردند و از دارو استفاده مى نمودند و درد را تحمل مى كردند و در بستر بيمارى مي افتادند.
گرچه امامان(ع) از علم خدادادى برخوردار بودند و از گذشته و آينده خبر مى دادند و از نحوه شهادت خود با خبر بودند، ولى مؤظف نبودند طبق علمشان عمل كنند، بلكه در همه موارد (مگر مصلحت ايجاب كند) مطابق آن چه علم و دانش از راه عادى اقتضا مى كرد، عمل مى نمودند. همان گونه كه خداوند مى توانست در تمام برخوردهاى بين كفر و توحيد، پيامبران و امامان و اولياى الهى و رهروان راه حق را پيروز گرداند و كفر و كافران را مغلوب نمايد، وي اين كار را جز در موارد استثنايى انجام نداد، چرا كه سنت الهى بر اين است كه جريان امور دنيوى به طور عادى و طبيعى پيش رود. در غير اين صورت دنيا بستر آزمايش براي بشر نخواهد شد. امام صادق(ع) فرمود: "خداوند از جريان و تحقق اشيا جز از راه اسباب و علل ابا دارد".(2)
رهبران الهي اگر زندگى شان بر مبناى علم لدنى (و دانش خدادادي) و اعجاز باشد، عمل و زندگى شان سر مشق و قابل پيروى نمى گرديد. بدين خاطر امير مؤمنان(ع) با اين كه مي‌تواند در شناسايى افراد و قبايل، از علم غير عادى خود استفاده كند، ولى اين كار را نمي كند. در ماجراى ازدواج با ام البنين(ع) (مادر حضرت ابوالفضل(ع)) به برادرش عقيل كه در نسب شناسى وارد بود مي‌فرمايد: از قبيله اى شجاع براى من دخترى خواستگارى كن تا فرزندي دلاور از وى متولد شود.(3)
نتيجه: گرچه امير مؤمنان علي(ع) شهادت خود را ميدانست و قاتل خويش را مى شناخت، ليكن اين علم افاضى (خدادادي) بود و بر حضرت لازم نبود طبق آن عمل نمايد و به مسجد نرود. ابن ملجم تصميمش مبنى بر شهادت علي(ع) را مخفى نگه داشته بود و از اين امر كسى غير از همدستانش با خبر نبود. موقعى كه علي(ع) به مسجد تشريف برد، در ظاهر مطلبى كه دلالت كند فردى در مسجد مصمم بر قتل حضرت است، وجود نداشت. از اين رو حضرت مثل ساير روزها براى اقامة نماز جماعت به مسجد تشريف برد،‌ و بر اساس علم عادى خود رفتار نمود،‌ و به علم غير عادى خود ترتيب اثر نداد، چون مكلف و مأمور نبود به علم غيبى خود عمل كند. چنان كه در قضاوت، و حكومت و تدبير امور و انجام ساير تكاليف، طبق راه ها و علم هاى معمولى عمل مى فرمود، نه طبق علم غيب. اگر در ظاهر آب نبود، ولى از راه علم غيب از وجود آب اطلاع داشت، تكليفش مثل ديگران تيمم بود.(4)
امام حسين طبق تكليف الهى عمل كرد. از بيعت سر باز زد و دعوت كوفيان را اجابت نمود، و همان گونه كه روش طبيعي و مرسوم اقتضا مي كرد ، قبل از حركت سفيراني را به كوفه فرستاد و سپس دست به جهاد با دشمن زد و شهيد شد.
امام هشتم مطابق علم عادى از انگور استفاده كرد. علم غيب مناط تكليف نبود، وانگهى مأمون او را مجبور نمود.(5) بنابراين آنها وظيفه داشتند كه در زندگي خود از علم و دانش ظاهري استفاده كنند و بر طبق آن عمل نمايند و علم غيب و دانش برتر را در راه بيان احكام الهي و هدايت مردم به كار مي بردند نه براي نفع و سود شخصي خود.
علاوه بر اين وقتى امام با لطف و اذن الهى به مرتبه اعلاى كمال و علو وجودى مى‏رسد و با منبع علم الهى تماس پيدا مى‏كند در اوج مقام فناى در ذات الهى است او در اين مقام خود نمى‏بيند و خود نمى‏پسندد فقط خدا را مى‏بيند و تنها مشيت الهى را مى‏پسندد خواسته‏اى غير از خواست و مشيت الهى ندارد در اين مقام وقتى اراده و مشيت الهى را (بر اساس نظام علت و معلولى و قضاو قدر) در تحقق حوادث و پديده‏هاى هستى به دنبال علت تامه شان مى‏يابد خواسته‏اى بر خلاف آن ندارد. «پسندد آنچه را جانان پسندد» به همين جهت تلاش براى تغيير اين حوادث از جمله شهادت خود با قطع نظر از اين كه تأثيرى ندارد با مقام فنا و رضا و حب لقاء الله نيز سازگار نيست.
با توضيحات بالا معلوم شد كه سنخ علم ائمه(ع) به آينده از سنخ علوم عادى ما نيست بنابراين اقدام به امورى كه منجر به شهادت آنان مى‏شود خود را در هلاكت انداختن و خودكشي نيست اضافه بر اين كه درجات و كمالاتى براى ائمه(ع) مقدر شده بود كه راه رسيدن آن از طريق تحمل همين بلاها و مصائب مى‏باشد. آنچه در آيه شريفه منع شده انداختن خود در ورطه هلاكت است و كسى كه در راه خدا و براى خدا قدم برمى‏دارد و در مرحله‏اى شهادت را وظيفه خود مى‏داند اصلاً به سوى هلاكت نمى‏رود .
هم چنين شايد بتوان گفت كه امامان اگر چه به صورت كلي علم به شهادت خود داشتند ، اما از جزئيات آن (با توجه به حكمت و تقدير خداوند ) به طور دقيق آگاه نبودند ، يا در صورت آگاهي ، علم و دانش آنها به صورت بالفعل و تجسم يافته براي آنها نبود و با توجه به سخن اوليه ، در چنين مواردي مأمور بودند كه از علم غيب بهره نگيرند و علم به چنين مواردي را براي نجات خود از خداوند نمي خواستند ، تا آزمون الهي كه در مورد همه انسان ها جاري است ، در مورد آنها نيز جاري باشد تا به اجر و پاداشي كه خداوند براي پذيرفته شدگان در آزمايش هاي سخت و بزرگ مقرر داشته ، نائل شوند.
پی‌نوشت‌ها:
1 . اصول كافي ، ج1، باب : ان الائمة اذا شاؤوا ان يعلموا علموا
2 . بحارالانوار، ج 2، ص 90، حديث 13.
3 . مصطفى حسينى دشتي، معارف و معاريف، ج 4، ص 414.
4 . لطف الله صافي، معارف دين، ص 118 ـ 123؛ در راه حق، بيست پاسخ، ص 113؛ابراهيم اميني، مسايل كلى امامت، ص 324؛ بحارالأنوار، ج 42؛ ص 258 و 259.
5 . فرار از خطر لازم است ولى جهاد با دشمن و پادشاه ستمگر، خود را به هلاكت افكندن نيست،‌ بلكه مسئوليت ايجاب مي‌كند كه امام حسين تسليم پذير نشود ومرگ و شهادت را بر سازش با ستمكاران انتخاب نمايد.
براي آگاهي بيشتر ر.ک:
1- الميزان، ج 18، ص 192، ج 13، ص 74و 72، ج 19، ص 92، ج 12، ص 144، ج 4، ص 28.
2- معنويت تشيع، علامه طباطبايى، مقاله علم اما م، ص 215.
3- در محضر علامه طباطبايى، محمد حسين رشاد، ص 121.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت