مکالمات محرمانه بین ابوبکر و عمر! ترس از امیرالمومنین (ع)!!!

پرسش:

با سلام. نظر غاصبان درباره ی سکوت حضرت علی علیه السلام چه بود؟

پاسخ:

با سلام و ادب

مشورت و اقدام غاصبين پس از نامه اميرالمؤمنين    
  جزر و مد برخوردهاى مردم با امواج حوادث متغير بود. لذا در شرايطى كه اوضاع تغيير مى‏كرد، غاصبين براى ترميم گذشته‏ها مردم را جمع مى‏كردند و سخنانى برايشان مطرح مى‏كردند كه گاهى تير تهديد را در هدف داشت و گاهى تقديم لقمه‏ى لذيذى بود.

سخنرانى ابوبكر درباره‏ى توافق مردم بر غصب فدك
پس از نامه‏ى اميرالمؤمنين عليه‏السلام به ابوبكر درباره‏ى فدك (1) ، دستور داده شد تا مردم جمع شوند و ابوبكر برايشان سخنرانى كرد و ضمن آن اقدامات خود را به اتفاق و توافق مردم نسبت داد و چنين گفت:
اى مهاجرين و انصار، مى‏دانيد كه من درباره‏ى باغهاى فدك بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با شما مشورت كردم و شما گفتيد: «پيامبران ارث نمى‏گذارند، و اين اموال (فدك) بايد به غنيمت‏ها اضافه شود و درآمد آن در اسب و اسلحه و جهاد و مرزدارى مصرف شود». ما هم اين نظر شما را به اجرا گذاشتيم، ولى مدعى آن اين مطلب را نمى‏پذيرد.

ترس از مالك فدك
اين مدعى فدك است كه مى‏ترساند و تهديد مى‏كند و به جان پيامبرش قسم ياد مى‏كند كه آن را با خون كشنده بيالايد.
بخدا قسم من خلافت را بازپس دادم ولى مورد قبول واقع نشد، و خود را از آن عزل نمودم ولى استعفاى من پذيرفته نشد!! همه‏ى اينها براى احتراز از كراهت فرزند ابوطالب و فرار از درگيرى با او بود. مرا با فرزند ابوطالب چه كار است؟ آيا كسى با او به منازعه پرداخته كه بر او غالب شود؟!

دلگرمى غاصب فدك
عمر كه احساس ضعف در سخنان ابوبكر را بخوبى متوجه شده بود در مجلس مشورت به او گفت: تو فقط اينگونه سخن مى‏گويى. تو فرزند كسى هستى كه در جنگها پيشتاز نبوده، و در خشكسالى با سخاوت نبوده است. سبحان‏اللَّه! چه قلب وحشت زده‏اى پيدا كرده‏اى و نفست بى‏تحمل شده است؟
من براى تو ظرف آبى گوارا آماده ساختم تا بنوشى، ولى تو اصرار دارى كه بر همان تشنگى بمانى. من گردنهاى عرب را براى تو خم كردم، و حكومت شورى را برايت تثبيت نمودم. اگر چنين نبود پسر ابوطالب استخوانهايت را آرد مى‏كرد! خدا را سپاس كن بر اينكه من در كنار تو هستم، چرا كه هركس بر منبر پيامبر بالا رود سزاوار است بار ديگر خدا را شكر كند!!

تعريض به اميرالمؤمنين عليه‏السلام مدافع فدك
سپس عمر گفت: اين على بن ابى‏طالب همچون صخره‏اى است كه آب از آن بيرون نمى‏آيد مگر پس از شكستن آن، و همچون مار خوش خط و خالى است كه جز از طريق غير عادى پاسخ نمى‏دهد! و درخت تلخى است كه اگر همه‏ى آن را با عسل بيالايند جز ثمره‏ى تلخ نخواهد داد!!! او بزرگان قريش را كشته و نابودشان كرده و بر همه‏ى آنان ننگ و عار باقى گذاشته و آنان را مفتضح كرده است.
آرام باش و صاعقه‏هاى او تو را گول نزند و رعدهاى او تو را نترساند. من درِ خانه‏ى او را مى‏بندم قبل از آنكه درِ خانه‏ى تو را ببندد!

علت سكوت اميرالمؤمنين عليه‏السلام از زبان غاصب
ابوبكر گفت: اى عمر، تو را بخدا سوگند مى‏دهم كه مرا از مغلطه‏ها و مانع‏سازيهاى خود رها كن. بخدا قسم اگر او بخواهد من و تو را بكشد با دست چپش مى‏كشد و احتياج به دست راست ندارد! و ما را از دست او جز سه چيز خلاص نكرده است:
1. او تنها است و ياورى ندارد.
2. او وصيت و سفارش پيامبر را مراعات مى‏كند.
3. هريك از اين قبايل را در نظر بگيرى على متعرض آنها شده همچون شترى كه با دندانهايش به هريك از گياهان بهارى متعرض مى‏شود.
تو هم خوب مى‏دانى كه اگر اينها نبود خلافت به او برمى‏گشت اگر چه ما خوش نداشتيم. بدانكه اين دنيا براى او بى‏ارزش‏تر از ملاقات هريك از ما با مرگ است.

سابقه‏ هاى غاصبين با مدافع فدك
سپس ابوبكر گفت: روز اُحُد را فراموش كرده‏اى كه همگى فرار كرده بالاى كوه رفته بوديم، و اين در حالى بود كه بزرگان كفار اطراف او را گرفته بودند و يقين به مرگ او داشتند و او هيچ راهى براى خروج از وسط آنان نداشت. وقتى كفار نيزه‏ها را به سوى او نشانه رفتند، تن خود را تا پائين‏تر از مركبش خم كرد بطورى كه از زير نيزه‏هاى آنان عبور كرد. سپس در ركابش ايستاد در حالى كه سرش را از زين اسبش پائين آورد و مى‏گفت: «يا اللَّه يا اللَّه! يا جبرئيل يا جبرئيل! يا محمد يا محمد! النجاة النجاة!».
سپس سراغ رئيس آنان رفت و ضربتى بر سر او زد كه فك و زبانش باقى ماند! سپس به سوى صاحب پرچم بزرگ رفت و ضربتى بر جمجمه‏ى او زد و آن را دو نيم كرد و شمشير همچنان پائين آمد تا او و مركبش را دو نيم كرد! وقتى كفار اين مناظر را ديدند يكباره از مقابل او پراكنده شدند.
على هريك را نصيبى از شمشير مى‏داد بطورى كه آنان را بصورت جرثومه‏هاى مرده بر بلندى رها كرد كه در حسرت مردن به خود مى‏پيچيدند و جرعه‏هاى مرگ را سر مى‏كشيدند. روح آنان با شمشير على گرفته شده بود و ما آماده‏ى بيش از آن هم بوديم.
ما نيز در آن روز از ترس على كنترل خود را از دست داده بوديم، تا آنكه تو (اى عمر) زودتر از ديگران نزد او رفتى، و با تو برخوردى نمود كه خود خوب بياد دارى. در آنجا اگر خداوند آن آيه از كتاب خدا را بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نازل نكرده بود ما هم هلاك مى‏شديم كه فرمود: «لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ (2) يعنى: «شما را مورد عفو قرار داد».

پيشنهاد غاصب فدك از ترس اميرالمؤمنين عليه‏السلام
(اى عمر)، تا مادامى كه اين مرد تو را رها كرده تو هم او را ترك كن، و سخن خالد را كه مى‏گويد «على را خواهد كشت» تو را گول نزند.
او جرأت چنين كارى را ندارد، و اگر در پى چنين تصميمى برود اولين مقتول بدست على خواهد بود، چرا كه او از فرزندان عبدمناف است كه هرگاه آماده‏ى جنگ شوند هيبتشان در طرف مقابل اثر مى‏كند، و آنگاه كه غضب كنند طرف مقابل را خوار مى‏كنند، بخصوص على بن ابى‏طالب كه باب اكبر و بلنداى استوار و رئيس بزرگ آنان است.

1ـ به قسمت 8 از بخش 2 كتاب حاضر مراجعه شود.
2ـ سوره‏ى آل‏عمران: آيه 152.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت