پرسش:
لطفا از نقش خلفا در وقوع جریان کربلا، توضیح بفرمایید؟
پاسخ:
با سلام و تشکر از حسن ظن و اعتماد شما
در این نوشتار برآنیم انشاء الله میزان اثرگذاری عملکرد خلفای نخستین درفاجعه کربلا را با هم بررسی کنیم .
نخست باید پدید آورندگان این حادثه را بشناسیم . یزید بن معاویه ،به مثابه کسی که دستور قتل امام حسنی علیه السلام صادر می کند به عنوان متهم شماره یک مورد نظر است . او پس از پدرش معاویه سرکار آمده و به کرسی خلافت تکیه زده و همه جنایات رخداده در کربلا به فرمان او انجام شده است . حال که مشخص شد چه کسی یزید را برگرده مسلمانان سوار کرده ، به سراغ ،کسی می رویم که معاویه را انتخاب کرده است .
ریاست معاویه بر شام بدین قرار است که ، پس از تصرف شام ، در دوره خلیفه دوم ،که اباعبیده شامات را برای او فتح کرد . جناب عمر ، یزید پسر ابی سفیان و برادر معاویه را به سمت فرمانداری شام برگزید . پس از مرگ یزید ،خلیفه ،برادر او ،معاویه را به حکومت شام منصوب نمود . اما بنابر نقل الاعلام ، ابتدا حکومت اردن به معاویه واگذار شد و سپس در دوران جناب عثمان حکومت شامات به او داده شد . به هر حال او در سال 20 هجری حکمران منصوبی جناب عمر شده بود . البته به قولی او در سال 18 قمری با مرگ برادرش حاکم شد .
زمانی که جناب عمر خلیفه بود ،به شام رفت .خلیفه با دیدن وضع زندگی معاویه گفت ، معاویه کسرای عرب ،( یعنی پادشاه عرب )است . این مطلب گویای این حقیقت است که خلیفه دوم با آنکه دید معاویه سلطنتی برای خود دست و پا کرده، به جای نهی معاویه ، کار پسر ابوسفیان را تایید کرد . معاویه با حکمرانی ای که از خلیفه دوم به او رسیده بود کارش را آغاز کرد و کم کم توانست به گونه ای مردم را بار بیاورد که مردم معاویه را بیشتر از رسول خدا بشناسند . او خود و بنی امیه را خاندان پیامبرو اهل بیت معرفی می کرد همانطور که بعدها عبدالله بن زبیر خود و آل زبیر را اهل بیت می دانست .
ادامه این روند کاررا به جایی کشاند که ، معاویه در سال 37 قمری به جنگ حضرت علی برخواست و در نهایت هم کار به شورا کشید . بعد از شهادت امیرالمونین ، این معاویه بود که اوضاع را مناسب دیده و به امام حسن حمله کرد و پس از تحمیل صلحنامه ، خود را به مقام خلافت رساند و در مسجد کوفه گفت که من برای رضای خدا بر شما حکومت نمی کنم بلکه به زور شمشیر به این رسیده ام .
معاویه علاوه بر کشتن بسیاری از صحابه مانند عمرو بن حمق ، رشید هجری ، حجر بن عدی و ... و کشتار شیعیان ،پایه گذاری خلافت یزید را کرد که کاملا برخلاف متن صلح نامه بو و برای یزید بیعت گرفت . معاویه از ابزار عقلی هم برای رسیدن به مقاصد خود استفاده می کرد . او جبر گرایی را در جامعه بسط داد و کاری کرد که جبر گرایی سخن اول کلامیان شد . هر کاری که خلیفه می کرد به عنوان تقدیر الهی مطرح می شد و کسی حق نداشت در برابر خواست و تقدیر الهی که همان خواست معاویه بود سخنی بگوید . علاوه بر آن عباراتی مانند حرمت نقض بیعت ، اجماع مسلمانان و لزوم بیعت را پایه گذاری کرد که با توسل به اینها حتی توانست رضایت ام المومنین عایشه برای بیعت گرفتن از مردم برای یزید را به دست آورد . پس ،از آنچه تا به حال گفتیم معلوم شد که معاویه خاطر انتخاب یزید و خلیفه دوم و سوم به خاطر انتخاب و ابقای معاویه ، در کار یزید شریکند .
اکنون زمان آن رسیده که ببینیم آیا خود حادثه دیدگان کربلا هم به این موضوع اشاره داشته اند یا نه ؟ زینب دختر علی بن ابیطالب ،پس از سخنان یزید در مجلس شام ، می فرماید : و سیعلم من سول لک و مکنک من رقاب المسلمین ... به زودی انان که تو را بر این جای گاه نشاندند و حاکم مسلمانان کردند ،خواهند فهیمد که برای ستمگران عوض بدی می باشد .
منبع: این مطلب در کتاب بلاغات النساء ابن طیفور هم آمده است. او یکی از نویسندگان اهل سنت بود. برای آشنایی با زندگی نامه او به این آدرس مراجعه کنید: http://www.askdin.com/showthread.php?t=14943
اما ابن طیفور در کتابش این گونه نسبت به نقش خلفا در واقعه کربلا اشاره می کند حضرت زینب به یزید فرمود، بزودی تو و کسانی که تو را بر گردن مردم سوار کردند یعنی پدرت و خلفایی که پدرت را انتخاب کردند عاقبت کار خود را خواهند دید.
متن عربی: قال زینب بنت علی ع: (وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ)، وسيعلم من بوّأك ومكّنك من رقاب المؤمنين إذا كان الحَكَم اللَّه والخصم محمّد ص وجوارحك شاهدة عليك، فبئس للظالمين بدلًا، أيّكم شرّ مكاناً وأضعف جندا (بلاغات النساء، ابن طیفور، قم ، شریف رضی، بی تا، ص 36)
پی نوشت:[1] - اسد الغابه ج 4 ص 716
[2] -الاعلام ، ج 7 ص 261
[3] - المعارف ، ص 349
[4] اسد الغابه ج 4 ص 434
[5] - رجال ترکوا بصمات علی قسمات التاریخ ، سید لطیف قزوینی ، ص 165 و لهوف ص 183 ؛ لواعج ا لاشجان ،سید محسن امین ، ص 229 ؛