امام حسین (ع) و امر به معروف و نهی از منکر

پرسش:
براى اين كه در وظيفه امر به معروف و نهى از منكر توفيق بيشترى داشته باشيم و ديگران حرف ما را بهتر بپذيرند، چه توصيه اى داريد؟
جواب:
 براى اينكه تأثير كلامى شما بيشتر باشد و آمادگى ديگران براى پذيرش گفته هاى شما بيشتر شود، لازم است به چند توصيه عمل كنيد:
1. شروع از خويشتن:
اگر آمر به معروف و ناهى از منكر خود را به انجام دادن معروف و ترك منكر آراسته نكرده باشد، امر و نهى او صورى و ظاهرى بوده و تأثير قابل توجهى نخواهد داشت. از آيه: (ولتَكُن مِنكُم اُمَّةٌ يَدعونَ اِلَى الخَيرِ...)كه اين وظيفه را بر عهده گروهى ويژه (امة) نهاده است نيز شايد بتوان استفاده كرد كه بايد گروه هايى مهذّب و خود ساخته به اين مهم اقدام كنند؛ چنان كه از آيه: (يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا قوا اَنفُسَكُم واَهليكُم نارًا وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ)؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن، مردم و سنگ هاست حفظ كنيد (تحريم، آيه 6)
استفاده مى شود كه انسان بايد در ابتدا به سراغ خويش برود و با انجام دادن واجبات و ترك محرمات، موجبات نجات خويش از آتش جهنم را فراهم آورد؛ آن گاه به سراغ ديگران برود و موجب نجات آنان از دوزخ شود. شايد بتوان از آيه 44 بقره استفاده كرد كه التزام به اوامر و نواهى پيش از امر و نهى ديگران، شرط عقلى است:
(اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وتَنسَونَ اَنفُسَكُم واَنتُم تَتلونَ الكِتـبَ اَفَلا تَعقِلون)؛آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خود را فراموش مى كنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مى خوانيد؟ آيا هيچ نمى انديشيد.
برخى روايات نيز بر همين نكته تأكيد كرده اند كه شما ابتدا بايد به خويشتن بپردازيد؛ آن گاه ديگران را ازگناه باز داريد[1]. اميرالمؤمنين(عليه السلام)فرمود:
اى مردم، به خدا قسم! من شما را به هيچ طاعتى وانمى دارم، مگر اين كه قبل از شما به آن عمل مى كنم و شما را از هيچ گناهى باز نمى دارم، مگر اين كه پيش از شما از آن بركنار مى شوم[2].
البته اين گونه اوامر بر استحباب و مرحله كمال حمل شده است؛ زيرا وجوب امر به معروف و نهى از منكر و التزام به معروف و ترك منكر، دو واجب مستقل است.

2. شكيبايى:
بى ترديد امر به معروف و نهى از منكر، دشوارى ها و مشكلاتى را در پى دارد. بنابراين، لازم است در اداى اين وظيفه از
برخوردهاى عجولانه و اقدام هاى شتاب زده، به ويژه پس از واكنش منفى مخاطب، پرهيز و با حوصله و تدبير، كار را پى گيرى كرد و به نتيجه رساند. لقمان در نصايح خود به فرزندش، او را به برپاداشتن نماز، امر به معروف و نهى از منكر و شكيبايى در برابر مشكلات و آسيب هاى وارد شده فرا مى خواند:
(يـبُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وأمُر بِالمَعروفِ وانْهَ عَنِ المُنكَرِ واصبِر عَلى ما اَصابَكَ ...)[3].
بر پايه روايتى از على(عليه السلام) مقصود از صبر در اين آيه شريف، صبر بر مشقت و مشكلاتى است كه از امر به معروف و نهى از منكر ناشى مى شود[4]؛ زيرا ممكن است همان تهمت هايى كه به پيامبران زدند ـ مانند جنون (حجر، آيه 6) سحر (مدثّر، آيه 24) سفاهت (اعراف، آيه 66) و ضلالت (اعراف، آيه 61) ـ به امر و نهى كنندگان نيز بزنند.

3. شفقت و مهربانى:
هرگاه امر به معروف و نهى از منكر همراه با شفقت و از سر خيرخواهى باشد، اثر بيشترى دارد؛ چنان كه لقمان فرزندش را با تعبير «يا بنىّ»، كه حكايت از مهربانى دارد، مخاطب مى سازد و او را به انجام دادن كارهاى خوب و پرهيز از كارهاى بد دعوت مى كند.[5] مؤمن آل فرعون نيز هنگامى كه موسى را امر به معروف (خروج از شهر) مى كند، مى گويد: (... اِنّى لَكَ مِنَ النّـصِحين)[6].

4. گفتار نيكو و نرم:
از آن جا كه سخن گفتن به زبان خوش با مردم در همه جا سفارش شده، شايسته است كه امر به معروف و نهى از منكر با سخن نيكو باشد.[7] قرآن كريم در سوره طه (آيه 44) به موسى و هارون(عليهما السلام)سفارش مى كند كه هنگام روبه رو شدن با فرعون در گفتارش ملايمت داشته باشد: (فَقولا لَهُ قَولاً لَيِّنـًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ اَو يَخشى)؛و با او سخن نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد. از اين آيه، لزوم ملايمت و نرمى در گفتار به هنگام امر به معروف و نهى از منكر استفاده شده است[8].
آن چه گفته شد، برخى روش هايى است كه مى تواند پذيرش بهتر ديگران را در پى داشته باشد. البته با تجربه و با در نظر گرفتن شرايط مخاطب مى توان به روش هاى ديگرى نيز دست يافت.
پرسش:
 چرا امام حسين(عليه السلام) هدف از قيام و نهضت خود را امر به معروف و نهى از منكر اعلام كرده و چرا آن حضرت با سخن و زبان، امر به معروف و نهى از منكر نكرد؟
جواب:
 درباره اين پرسش بايد به اين نكته توجه كرد كه همه انسان ها حتى اولياى الهى و از جمله امام حسين(عليه السلام)مخاطب قرآن هستند. خداوند متعال در آيات امر به معروف و نهى از منكر مى فرمايد:
(ولتَكُن مِنكُم اُمَّةٌ يَدعونَ اِلَى الخَيرِ ويَأمُرونَ بِالمَعروفِ ويَنهَونَ
عَنِ المُنكَرِ و اُولئِكَ هُمُ المُفلِحون)؛بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى و امر به معروف و نهى از منكر كنند و آنها همان رستگاران اند.
از آن جا كه امر به معروف و نهى از منكر، نقش اساسى در احياى احكام و وظايف دينى دارد، ايشان با اين هدف قيام فرمود. البته روشن است كه امر به معروف و نهى از منكر فقط با زبان نيست، بلكه هر اقدام و كوششى است كه با هدف تحقق معروف و برچيدن منكر انجام مى شود و مى تواند با اخم كردن، زبان، يا عمل همراه باشد. در شرايطى كه امام حسين(عليه السلام)قيام كردند، شرايط به گونه اى بود كه با اخم كردن يا امر و نهى زبانى، معروف محقق نمى گشت و منكر از بين نمى رفت؛ زيرا اوضاع جامعه اسلامى پس از به حكومت رسيدن يزيد بن معاويه، اسف بارتر از پيش شد و كسى كه خود را به عنوان جانشين پيامبر معرفى كرد، شراب خوار، سگ باز و ميمون باز بود. احكام قطعى اسلام ترك شد و حدود الهى نيز تعطيل شده بود، مخالفان حكومت را مى كشتند و خليفه از اين كه بى اعتقادى و بى اعتنايى خويش را به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)و به تعاليم اسلام ابراز كند، هراسى نداشت و امام حسين(عليه السلام) در چنين شرايطى تشخيص داد براى اشاعه معروف و مبارزه با منكرهاى فراگير و بدعت هاى فراوان، افزون بر امر به معروف و نهى از منكر زبانى بايد قيام كرده، تنفّر خود را از حكومت يزيد اعلام كند و با نهضت خود، پايه هاى حكومت يزيد و بنى اميه را ـ كه بزرگ ترين «منكر» آن زمان بود ـ ويران نمايد. تاريخ نشان مى دهد كه امام حسين(عليه السلام) در اين هدف خود موفق بود؛ زيرا پس از مدت كوتاهى از
شهادت حضرت، قيام هاى توابين آغاز و چهره كثيف يزيد برملا شد و پس از مدتى حكومت بنى اميه براى هميشه منقرض گشت.
پرسش:
 وظيفه ما در برابر بى عفتى هاى جامعه اسلامى، با فرض تأثير نداشتن امر به معروف و نهى از منكر چيست؟
جواب:
 در صورت اطمينان به عدم تأثير، تكليف امر به معروف و نهى از منكر ساقط مى شود و بر شما لازم است كه از دوستى و هم نشينى با چنين افرادى بپرهيزيد.
البته با توجه به موارد ذيل اطمينان پيدا كردن به عدم تأثير امر به معروف و نهى از منكر مشكل است:
1. همه انسان ها، به ويژه مسلمانان و جامعه اسلامى ما، داراى سرشتى حق طلب و حق جوى مى باشند و معمولاً از لجاجت و حق ستيزى به دورند. همين ويژگى ها موجب مى شود كه در بيشتر موارد، امر به معروف و نهى از منكر اثر بخش باشد، هر چند اين اثر اندك باشد.
2. لازم نيست سخن شما به تنهايى و به طور مستقل تأثيرگذار باشد و اگر امر و نهى شما اثر اندكى دارد كه با ضميمه چند امر و نهى ديگر در مخاطب تأثير مى گذارد، در اين صورت نيز امر به معروف و نهى از منكر لازم است.
3. گاهى ممكن است امر و نهى درباره كسى كه واجبى را ترك كرده يا حرامى را مرتكب شده تأثيرى نداشته باشد، ولى در افراد ديگر مؤثر باشد
كه در اين صورت نيز امر و نهى واجب است.
4. در مواردى نيز گرچه اطمينان داريم كه امر و نهى تأثيرى ندارد، ولى ترك امر به معروف و نهى از منكر موجب مى شود كه كم كم و با گذشت زمان، ارتكاب منكر و ترك معروف، به صورت موضوع عادى و فرهنگ معمولى در آيد، به گونه اى كه معروف، منكر و منكر، معروف شناخته شود، در اين صورت نيز، امر و نهى واجب است[9].
با عنايت به آن چه گفته شد، به نظر مى رسد سقوط تكليف امر به معروف و نهى از منكر به دليل احتمال عدم تأثير موارد اندكى داشته باشد.
پرسش:
 آيا مى توان از آيه شريف: (ولتَكُن مِنكُم اُمَّةٌ يَدعونَ اِلَى الخَيرِ ويَأمُرونَ بِالمَعروفِ ويَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ) تشكيل صنفى به نام روحانيت را استفاده كرد؟
جواب:
 با توجه به آيه ياد شده ـ در صورتى كه «مِن» در «منكم» را تبعيضيه بدانيم ـ بايد گروهى كه شايستگى و مهارت هاى لازم را كسب كرده اند، امر به معروف و نهى از منكر كنند. يكى از نهادهايى كه مى تواند به اين وظيفه قيام كند، روحانيت است؛ زيرا دانش و شايستگى اخلاقى لازم را دارند و مهارت هاى مورد نياز را كسب كرده اند.
البته برخى مراحل امر به معروف و نهى از منكر نيازمند قدرت است و
بعضى از همين آيه استفاده كرده اند كه مردم موظف اند براى تشكيل حكومت اسلامى كوشش كنند تا در سايه آن، همه نهادهاى فرهنگى، سياسى، قضايى و نظامى آن حكومت، براى تحقق معروف و از بين رفتن منكر اقدام كنند.
لزوم تشكيل صنف روحانيت از آيات ديگرى، از جمله آيه 122 توبه نيز قابل استفاده است؛ زيرا بر اساس آن، خداوند مى فرمايد:
(فَلَولا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرقَة مِنهُم طَـائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهوا فِى الدّينِ ولِيُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَيهِم)؛چرا از هر فرقه و جمعيتى گروهى براى فراگرفتن دين كوچ نمى كنند، تا قوم خود را پس از آگاهى و باز گشت انذار كنند.

[1]. ابن جمعه عروسى حويزى، نورالثقلين، ج 1، ص 75.
[2]. نهج البلاغه، خطبه 175.
[3]. لقمان، آيه 17.
[4]. مجمع البيان، ج 8 ، ص 500 و جصاص، احكام القرآن، ج 3، ص 515 .
[5]. مجمع البيان، ج 8 ، ص 499.
[6]. قصص، آيه 20.
[7]. محمود آلوسى، روح المعانى، ج 1، ص 488.
[8]. مجمع البيان، ج 7، ص 20 و تفسير قرطبى، ج 11، ص 134.
[9]. ر.ك: تحرير الوسيله، ج 1، ص 467؛ تفسير نمونه، ج 6 ، ص 421 و امر به معروف و نهى از منكر، ص 192ـ193.منبع: maarefquran.com

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت