بی‌نهایت عددی است که به دست نمی‌آید پس خدا که بی نهایت است وجود ندارد؟

 پرسش:

 اگر خداوند وجودی بی‌نهایت دارد، با توجه به علم ریاضی که می‌گوید بی‌نهایت عددی است که به دست نمی‌آید، آیا می‌توان عددی را که به دست نمی‌آید به دست آورد؟ آیا این جمع اضداد نیست، پس می‌توان نتیجه گرفت خدا وجود ندارد و دست یافتنی نیست.
پاسخ:

با سلام و عرض ادب 

چند نکته قابل یادآوری است:
1ـ آن چه گفته‌اید که علم ریاضی می‌گوید بی‌نهایت عددی است که دست نیافتنی است و بعد خواسته‌اید نتیجه بگیرید که اگر خدا بی نهایت است، پس دست نیافتنی است و وجود ندارد، قابل نقد و بررسی است، زیرا هیچ گونه تلازمی نیست موجودی که دست نیافتنی است، حتماً وجود نداشته باشد، مانند پرنده‌ای که مثلاً در مرتفع‌ترین قله قرار داشته باشد،‌ پرنده موجود است،‌ولی دست نیافتنی است. البته برخی از موجودات هستند که دست نیافتنی نیستند و وجود هم ندارند، ولی این مطلب کلیت ندارد، زیرا چنان که گفته شد برخی از موجودات دست نیافتنی وجود خارجی دارند، مثلاً ممکن است موجودی دست نیافتنی باشد، چون ما محدود هستیم و شناخت‌مان ناقص است، ولی دلیل نمی‌شود که آن شیء وجود نداشته باشد. مثل آن که بگوییم هرچیزی محسوس نیست وجود ندارد، در صورتی که ممکن است شیئ موجود باشد،‌ ولی محسوس نباشد.
بنابر این، اگر گفته می‌شود به شناخت حقیقت و ذات خداوند نمی‌توان راه یافت و ذات او برای بشر دست‌ نیافتنی است، به جهت کوتاهی فهم و گنجایش علم آدمی است، نه عدم وجود آن حقیقت، در حالی با همین فهم و گنجایش عقل آدمی، می‌تواند به اصل وجود خداوند راه یابد. رسیدن به وجود داشتن خداوند برای انسان دست یافتنی است و هیچ کس از خداپرستان و فیلسوفان الهی نگفته که فهم وجود خداوند برای انسان دست نیافتنی است، بلکه چه بسا دلایل بسیاری برای اثبات وجود خداوند ذکر کرده‌اند.
2ـ شناخت خداوند به دو قسم تقسیم می‌شود. شناخت حضوری و شهودی و شناخت حصولی و عقلانی.
شناخت حضوری دارای مراتب متفاوتی است و مرتبه نازله آن در هر انسان موجود است و با تکامل نفس و تمرکز توجه قلب قوّت می‌یابد تا برسد به معرفت اولیای خدا که او را بیش و پیش ازهر چیز با چشم دل می‌بینند، ولی به هر حال معرفت حضوری هر عارفی به اندازه ارتباط وجودی و قلبی او با خدا است. هیچ گاه هیچ کس نمی‌تواند احاطه بر ذات الهی پیدا کند و او را چنان که خودش می‌شناسد بشناسد، زیرا هر موجودی غیر از ذات مقدس الهی از نظر مرتبه وجودی، متناهی و محدود است، هرچند از نظر زمان یا بعضی دیگر از شئون وجود نا متناهی باشد و احاطه متناهی بر نامتناهی محال است.
اما معرفت حصولی و عقلانی به وسیله مفاهیم ذهنی حاصل می‌شود و مرتبه آن تابع قدرت ذهنی بر تحلیل‌های دقیق و درک مفاهیم ظریف عقلی است.
در این نوع معرفت نیز، محدود نمی‌تواند احاطه به نامحدود پیدا کند، بنابراین ذات نامتناهی خدا معلوم هیچ فیلسوف و مشهود هیچ عارفی قرار نمی‌گیرد.
3ـ معمولاً ما چون با امور محدود سر و کار داریم، تصور شیء نا محدود برای ما مشکل است، ولی با دلایل عقلی در جایگاه خود ثابت شده که وجود خداوند بی نهایت است، زیرا معنای محدود بودن حادثه‌ای از نظر زمان و یا محدود بودن وجود جسمی از نظر مکان این است که وجود و هستی او آمیخته با عدم و نیستی است، زیرا بودن در یک مکان و زمان به معنای نبودن او در مکان‌ها و زمان‌های دیگر است.
روی این لحاظ خدا را محدود نمی‌توان فرض و تصور نمود، زیرا لازمه محدود بودن آمیختگی وجود او با عدم‌ها و نیستی‌ها است. موجودی که با عدم آمیخته باشد، مخلوق و آفریده و ممکن الوجود است و این شایسته وجود حق تعالی که واجب الوجود و همیشگی ناآفریده است، نمی‌باشد.
در هر صورت، موجبات محدودیت در ساحت خدا وجود ندارد، زیرا زمان و مکان‌ها مایه محدود بودن پدیده‌ها و اجسام است. حادثه‌ای که در یک مقطع و برش از زمان پدید آید، از آن جا که وجود او با زمان آمیخته است، طبعاً چنین پدیده‌ای در زمان‌های دیگر نخواهد بود یا جسمی که مکان و فضای معیّنی را اشغال و پر می‌کند، قطعاً در مکان و فضای دیگر نخواهد بود، در این صورت خدای پیراسته از هر زمان و مکان هم پیراسته از این قیود محدود آفرین، خواهد بود. از این جهت نمی‌توان برای وجود خدا زمان و مکان تصور کرد و باید او را موجود نامحدودی توصیف نمود.
البته علل محدودیت منحصر به این‌ها نیست، بلکه اصولاً خود مخلوق بودن مایه محدودیت است، زیرا خلقت با تقدیر و اندازه‌گیری (که محدودیت باشد) تلازم است، از این جهت غیر از خدا حتى مجردات از ماده به حکم مخلوق بودن،‌ محدود می‌باشند.
4ـ اگر کمی بخواهیم دقیق‌تر وارد بحث بشویم عدد، مفهومی ماهوی نیست و در خارج (غیر از اشیایی (معدودات) که متصف به وحدت و کثرت (عدد و شمارش) می‌شوند) چیزی به نام عدد وجود ندارد، مثلاً هنگامی که یک فرد انسانی در جایی قرار دارد، غیر از وجود خودش چیزی به نام یک بودن در او به وجود نمی‌آید اما با توجه به این که انسان دیگری در کنار او نیست، مفهوم یک بر او اطلاق می‌شود همچنین هنگامی که فرد دیگری در کنار وی قرار می‌گیرد فرد دوم هم واحد است، ولی ایشان را با هم در نظر می‌گیریم و مفهوم «دو» را به آنان نسبت می‌دهیم و گرنه میان آنها عرضی خارجی به نام عدد دو تحقق نمی‌یابد. باز هنگامی که فرد سومی در کنارآن دو نفر می‌نشیند، از مجموع آنان عدد سه را انتزاع می‌کنیم اما چنان نیست که چیزی به نام «دو» نابود شده و چیزی دیگری به نام «سه» به وجود آمده باشد.
بنابر این عدد مفهوم اعتباری است و وجود خارجی ندارد، چه محدود باشد و چه نامحدود، بنابراین قیاس اعداد به خداوند به هیچ وجه صحیح نیست.(1)
پی‌نوشت‌ها:
1ـ برای توضیح بیشتر ر ک به آموزش فلسفه، ج 1، ص 183.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت