طلبه پاسخگو
ارديبهشت 25,1392-6:34 ق ظ
بازدید: 11038
پرسش 1:
رابطه علم فیزیک در ماوراءالطبیعه با روح خدا در چیست؟ پاسخ:
دوست گرامی! پیش از ارائه جواب: به نظر میرسد چند نکته در مورد سؤالاتتان وجود دارد.
ابهام در سؤالات شما است، چون دقیقاً معلوم نیست منظورتان چیست، مثلاً همین سؤال، علم فیزیک، مربوط به عالم طبیعت و کشف قوانین و پدیدههای فیزیک و طبیعت است و طبعاً نمیتواند مربوط به عالم ماوراءالطبیعه باشد. همچنین روح الهی، نمیتواند عنصری مادی باشد تا در علم فیزیک از آن جستجو کنیم.
بنابر این مقصود از سؤال مبهم میشود. حال با این مقدمه در پاسخ میگوییم:
چون سوالات حضرتعالي در مورد توحيد است؛ اجازه دهيد يك نكته بعنوان مقدمه تذكر داده شود.
اصولا نزد فلاسفه و حكما يك امر كاملاً اثبات شده است. اين نكته قرنها قبل از سوالات حضرتعالي، اثبات شده و ارتباطي به سوالات شما ندارد.
و چون عقل انسان اين نكته را اثبات نموده؛ براي ما و شما قابل احترام بايد باشد.آن نكته اين است كه شناخت كامل معلول، بر علت محال است.
چرا كه براي شناخت واجب، بايد اول وجود ذهني او را در ذهن آورده؛ بعد شروع به تجزيه و تحليل اطلاعات خود بنماييم.
قاعدتا وقتي وجود، عين ذات موجودي باشد؛ نمي توان براي او وجود ذهني تصور كرد.
اولين پيش فرض ما براي خداوند متعال اين است: وجود عين ذات اوست. پس راه شناخت واقعي او از طريق علم حصولي بسته است.
اول بايد شان و مقام هر چيزي را مشخص نماييم؛ تا بتوانيم به نتيجه اي علمي برسيم؛ حتي عقل آدمي. يعني اول بايد مشخص نماييم كه عقل آدمي؛ تا چه درجه اي مي تواند پيش برود و تا چه مقامي صلاحيت اظهار نظر دارد.
با توجه به رشته تحصيلي حضرتعالي، مثالي عرض مي شود.
ماشين آلات كشاورزي، همه براي راحتي كار كشاورزي اختراع شده اند. اما قاعدتا ديسك را وقتي به عقب تركتور بستيم؛ نبايد توقع داشته باشيم زمين را بتواند شخم بزند. زيرا وظيفه ديسك چيزي ديگر است.
عقل وسيله اي است كه بايد چراغ راه انسان باشد؛ براي پيمودن راه تكامل. وقتي شما وارد اين راه بشويد؛ خودتان بطور كامل در طول اين راه، با معارف آشنا خواهيد شد. اما اين چراغ قوه، آنقدر قدرت ندارد كه تا آخر راه براي شما روشن نمايد و تمام جزييات را به شما نشان دهد. آري بعضي جزييات اين راه، وقتي مشخص مي شود كه شما توانسته باشيد از امتحان مرحله اول، موفق بيرون آمده باشيد.
شما بايد عنايت نماييد كه شناخت درست و عميق از هر واقعيتي، احتياج به تخصص دارد.
بازهم مثالي عرض مي شود.
از شما سوال مي كنيم: آيا كود و سم شيميايي براي محصولات كشاورزي مفيد است يا مضر؟
قاعدتاً شما در برابر اين سوال، هيچ جوابي نبايد بدهيد. زيرا كودها و سموم شيميايي، انواع مختلف دارند و نمي توان با يك خط سوال، به جواب درست و علمي رسيد. آري براي تشخيص درست اثرات سموم و كودها، شايد بيش از 10 سال تحصيلات تخصصي بايد داشته باشيم.
آري پاسخگويي دقيق و بقول شما علمي به سوالات شما؛ مستلزم اين است كه شما حداقل در دو علم عرفان نظري و فلسفه، مطالعات داشته باشيد.
اما با اين حال سعي مي شود در حد و حوصله اين مقام، پاسخي درست داده شود. اما اگر بعضي اصطلاحات براي شما كمي سنگين بود؛ حمل بر تخصصي بودن علوم بفرماييد.
بعد از این مقدمه به پاسخ سوال شما می پردازیم:
اولاً: خداوند داراي روح به معناي ماهيت نيست.
بلكه آنچه خداوند از آن به نام روح نام مي برد؛ در واقع همان حقيقت وجودي و هويت اوست. البته باز هم بايد دقت فرماييد استفاده از كلمه روح، از تنگي تعابير و الفاظ است؛ والا هرگز نمي توانيم براي خداوند چيستي و جنس تعيين كنيم. اما قاعدتاً براي تقريب به ذهن، معمولاً نزديكترين تعابير مورد استفاده قرار مي-گيرد.
ثانياً: آنچه حضرتعالي به عنوان ماوراءالطبيعه نام مي بريد؛ همان متافيزيك است.
پس بهتر است ترجمه عبارات را به يك زبان داشته باشيم؛ تا بهتر به جواب برسيم.
پس وقتي از كلمه انگليسي physicاستفاده مي كنيد؛ بايد در مقابل آن هم كلمه انگليسي metaphysical را بياوريد.
قاعدتاً حال كه مشكل ترجمه حل شد؛ خودتان بهتر مي توانيد به جواب برسيد.
آري فيزيك در متافيزيك راهي ندارد. چه برسد به عالم الوهيت. مثلاً وقتي مي گوييم طول موج ماوراء بنفش؛ يعني طول موجهايي كه بعد از رنگ بنفش هستند. متافيزيك هم يعني بعد از عالم ماده. قاعدتا احكام فيزيك در آنجا جاري و ساري نيست.
البته از هر علمي مي توان به عنوان يك آيت و نشانه خداوند استفاده نمود و معرفت بيشتري به خداوند پيدا كرد.
اما نبايد تصور كنيم كه قوانين اين علم؛ در آنجا نيز حاكم است.
پرسش 2:
بزرگی خداوند را با چه معیار علمی میتوان محاسبه کرد؟
پاسخ:
فراموش نفرماييد كه اصولا علم، معلول عقل بشري است و عقل بشر، معلول خداوند تعالي.
پس مي توانيم بگوييم: معيارهاي علمي، معلولِ معلول خداوند هستند.
وقتي اكتناه)شناخت) معلول به علت محال باشد؛ قاعدتا اين محال براي معلولِ معلول بمراتب بيشتر خواهد بود.
از آن گذشته معيارهاي علمي كه در ذهن شما هستند؛ معمولا مقياس هستند؛ كه براي اندازه گيري بكار ميرود.
مثلا براي اندازه گيري واحد زمان از كميّتي به نام ثانيه استفاده نموده اند.
در تعريف آن هم آورده¬اند:
ثانيه زماني است معادل9،192،631،770 برابر دوره تناوب تابش مربوط به گذار الكترون ميان دو تراز بسيار ظريف وابسته به حالت بنيادي اتم سزيم 133
پس مي بينيم اول اتم و الكترون و دوره تناوب و سزيم و.... را شناخته اند؛ بعد با مقايسه آنها، به يك استاندارد اعتباري رسيده اند.
يا براي واحد طول متر را مقياس قرار داده اند و در تعريف آن آورده اند:
متر مسافتي است كه نور در مدت يك ثانيه در خلاء مي پيمايد و آن عبارت است از299،792،458 متر
حال با يك تناسب ساده گفتند متر، مقدار مسافتي است كه نور در كسر299792458/0ثانيه مي پيمايد.
حال خود شما بايد انصاف بدهيد كه كداميك از اين مقايسها، مي تواند بزرگي خداوند را بسنجد؟
در حاليكه در مورد خداوند داريم: ليس كمثله شي. يا و لم يكن له كفوا احد وقتي خداوند مثل و مانندي نداشته باشد؛ قاعدتا قابل قياس هم نيست.
وقتي قابل قياس نباشد؛ مقياسها هم در آن مكان راهي نخواهند داشت.
همانگونه كه قبلا گفيتم: اكتناه معلول به علت محال است.
در مورد الله اكبر از امام صادق (ع) سوال شد. حضرت فرمودند: خدا بزرگتر از آن است كه به وصف بياييد.
حال عنايت بفرماييد كه معيارهاي علمي، راههايي هستند از سوي علم( كه همان معلول انسان است) براي اندازه گيري و شناخت بهتر كميتهاي عالم ماده ،اما اوصاف، راههايي هستند به سوي عقل( كه معلول خداست) براي شناخت بهتر پديده ها.
امام مي فرمايند: خداوند بزرگتر از آن است كه بوسيله عقل تو(معلول خداوند) وصف گردد.
بمراتب بوسيله علم( معلول ما) هرگز نمي توان بزرگي او را اندازه گرفت.
پرسش 3:
آیا در آن سور ماوراءالطبیعه و فراتر از اطلاعات موجود و بالاتر از آسمان هفتم (کائنات عالم) چیزی وجود دارد؟
پاسخ:
اولاً: ميزان اطلاعات ما از عالم متافيزيك چقدر است؟
قاعدتا خودتان اعتراف مي كنيد كه ميزان اطلاعات ما بسيار كم است. زيرا حجاب بين فيزيك و متافيزيك، بايد با جهاد با نفس كنار رود.
حال هم افرادي كه اهل اين مبارزه هستند؛ محدودند و هم بعد از آنكه توانستند حجاب را كنار بزنند؛ زبان خود را مي بندند.
من گنگ خواب ديده و ملت تمام كر من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدنش
يا بقول سعدي
اين بي خبران در طلبش مدعيانند آنرا كه خبر شد؛ خبري باز نيامد.
آنچه كه بوسيله وحي به ما رسيده، حاكي از اين است خيلي خبرها هست. بقول حافظ : آنقدر هست كه بانگ جرسي مي آيد.
ثانياً: اينكه فرموده ايد: بالاتر از كائنات عالم؛ چيزي وجود دارد؟
منظور شما از كائنات چيست؟ عالم ماده؟ مجموع عالم مجردات و ماده؟
آيا منظور شما از چيز؛ چي است؟
چيز را اشيای مادي مي دانيد؛ يا خير؟
اگر مادي ندانيد؛ حداقل خود خداوند متعال هست. اگر هم چيز را مادي بدانيد؛ قاعدتا تمام مجردات در آن عالم وجود حقيقي دارند
پرسش 4:
آیا موجودیت کائنات عالم از چیزی نشأت گرفته، اگر نه، چگونه خود به خود به وجود آمده است؟
پاسخ:
البته كائنات عالم هرگز خود بخود به وجود نمي آيند. نه تنها عالم خود بخود موجود نشده؛ بلكه اصولا ترجيح بلا مرجح محال است.
اين نكته فلسفي، تقريبا همان قانون معروف نيوتن در فيزيك است.
اگر هيچ نيرويي به جسم وارد نشود؛ حال اگر آن جسم متحرك است؛ تا ابد به حركت خود ادامه مي دهد. اگر ساكن است؛ تا ابد ساكن خواهد ماند.
اما آيا كل عالم از چيزي نشات گرفته يا نه و آيا ايجاد از معدوم مطلق امكان دارد؟ كه فكر كنم منظور شما نيز اين بوده است.
ببينيد ما هم قبول داريم كه معدوم مطلق( معدوم مطلق يعني نه وجود علمي دارد؛ نه وجود عيني) هرگز نمي تواند موجود گردد.
اما وقتي مي گوييم: خداوند با يك فرمان كن فيكون، عالم را خلق نمود؛ منظورمان اين نيست كه از عدم مطلق، چيزي را به وجود آورد.
بلكه مي گوييم: اين عالم، در علم الهي، وجود علمي داشت.
با يك امر كن فيكون تكويني، وجود عيني هم پيدا كرد؛ و موجودي شد كه الان من و شما مي بينيم.
در امر و خطاب تكويني، خطاب اصل است و مخاطب فرع. اما در خطاب اعتباري، خطاب فرع است و مخاطب اصل. اين نكات را فراموش نكنيد.
اين خطاب تكويني «كن فيكون» وجود علمي عالم را كه در علم خداوند تعالي موجود بود؛ را عينيت بخشيد و آنها را موجود عيني نمود.
پرسش5: زندگی ابدی ارواح تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ ابدیت و نامحدود بودن زمانی را از نظر علم و عقل بشر چگونه میتوان فهمید؟
پاسخ: اصولا عقل بشر، نمي تواند نامحدود را بسنجد. حتي من و شما نمي توانيم در مورد سلسله اعداد كه نامحدود هستند؛ آنها را بسنجيم.
زيرا اصولا عقل و علم بشري محدود است و نمي تواند در مورد نامحدود حرفي براي گفتن داشته باشد.
البته با توجه به اينكه مهلت شكوفا سازي انسان در عالم ماده است؛ زمان برايش معنا دارد.
اما درجهان آخرت كه عالم ماده نيست و احكام آن نيز در آنجا حاكم نيست؛ قاعدتا زمان هم معنا ندارد. مشكل ما و شما اين است كه در عالم ماده هستيم و مي خواهيم در مورد عالم مجردات مطلع شويم و متاسفانه طريق آشنايي با آن را هم نمي دانيم.
زيرا براي آشنايي با آن عالم دو راه وجود دارد.
1. از طريق علوم متداول آن كه همانا عرفان نظري و فلسفه و حكمت ناب اسلامي است.
2. از راه تهذيب نفس و ارتباط جان، با عالم مجردات . زيرا كه جان از آن عالم مجردات است و با رموز آنجا اشنايي دارد.