علت علمی و پزشکی حرمت نزديكي در ايام حیض چيست؟

پرسش:
فلسفه حرمت نزديكي در ايام عادت چيست ؟
پاسخ:
با سلام و احترام
به صورت مختصر چند علت ذكر مي‏شود:
1- يكي از مهمترين عوامل لازم جهت مقاربتِ مطلوب وجود آرامش روحي و ميل جنسي است كه در اصطلاح پزشكي به آن ( Libido ) يا ميل جنسي گويند. يعني طرفين ميل به مقاربت داشته باشند و الا در صورت عدم وجود ميل از يك يا هر دو طرف عمل جنسي براي طرفي كه ميل كافي ندارد، نه تنها مطلوب و پسنديده نيست، بلكه موجب تنفر نيز مي‏شود. در دوران قاعدگي، سطح هورمون‏هاي جنسي خانم‏ها (استروژن و پروژسترون) كاهش مي‏يابد و در اثر آن ديواره داخلي رحم ريزش يافته و خونريزي مي‏شود. در اين دوران از يك طرف به علت كاهش هورموني، عواطف و روحيه خانم‏ها بسيار حساس و زودرنج شده و كج‏خلقي و بي‏حوصلگي خانم‏ها در اين دوره بيشتر مي‏شود و حتي گاه تحمل بچه‏داري را ندارند. از طرف ديگر خونريزي از توان جسمي آنها مي‏كاهد (درست مثل اين كه شما برويد بانك خون و يك كيسه خون بدهيد) و به اين دليل از نظر پزشكي توصيه كرده‏اند كه در كارهاي منزل مثل لباس شستن، ظرف شستن و... در اين مدت به خصوص روزهاي اول خانم‏ها را ياري دهيد. حال با اين اوصاف آيا مقاربت كه هم آمادگي روحي مي‏خواهد و هم آمادگي جسمي صحيح است؟ مسلما در اين گونه مواقع فقط مرد به لذت جنسي مي‏رسند، ولي زن به لحاظ عدم آمادگي به اوج لذت جنسي يا اُرگاسم نمي‏رسد و دچار درد ناحيه كمر و لگن و... شده و احتمال سردمزاجي و كاهش ميل جنسي حتي در دوران طهارت و پاكي براي او وجود دارد. حتي گاهي به علت عدم آمادگي روحي و جنسيِ زن، خود مرد هم آن طور كه بايد لذت نمي‏برد؛ يعني غدد ترشحي دستگاه تناسلي زن كه مسير مقاربت را لزج و آماده مي‏كنند، به خوبي فعاليت نمي‏كنند و مقاربتي دردناك همراه با خاطره‏اي بد براي زن به دنبال دارد و خود مرد هم به ارگاسم نرسيده است. در حالي كه تمام توصيه‏هاي پزشكي اين است كه بهترين مقاربت، مقاربتي است كه هر دو جنس آن هم در يك زمان و يا با فاصله زماني اندك به اوج لذت جنسي (اُرگاسم) برسند.
2- يكي از اهداف مقاربت، تكثير نسل است. هر چند از نظر پزشكي احتمال آبستني زن در ايام عادت بسيار كم است، ولي در بعضي از قبايل يهودي (در اسرائيل) كه به مقاربت در ايام عادت ماهانه نيز مي‏پردازند و در مواردي زنها حامله مي‏شوند، بيماري‏هاي ارثي و نواقص ژنتيكي متعددي در بچه‏ها مشاهده شده و حتي در كتب پزشكي ثبت و ضبط شده است. بنابراين جهت اجتناب از پيدا كردن چنين فرزندان ناقص الخلقه‏اي، اجتناب پسنديده‏تر است.
3- استراحت جنسي براي هر دو جنس (مرد و زن) يك ضرورت است، كه علم نيز آن را ثابت كرده است. قاعدگي خانم‏ها وسيله‏اي اجباري است براي اين كه زن و مرد مدتي استراحت جنسي داشته باشند و بعد از آن با ميل و رغبت بيشتر در كنار يكديگر باشند. از طرف ديگر به واسطه افراط دچار خودكشي نشوند. هر بار نزديكي و مقاربت كه همراه با ارگاسم باشد، تمام عضلات بدن (حتي عضلات موها كه هر كدام از موهاي بدن انسان به غير از سر و صورت داراي عضله‏اي بسيار كوچك است و موقع بيرون آمدن از استخر يا ترس و... منقبض شده و موها را راست مي‏كند) به يك باره منقبض شده و به شدت از ذخيره انرژي بدن مي‏كاهد. احساس خستگي شديد بعد از مقاربت به خاطر همين مطلب است.
سخن معروف بوعلي سينا ـ كه كتاب قانونش صدها سال در دانشكده‏هاي پزشكي تدريس مي‏شد ـ اين است كه انسان با هر بار مجامعت يك ميخ به تابوتش مي‏زند و چه بسا در اثر افراط، سريعا به پايان زندگي جنسي و دنيوي خود برسد. بنابراين علم حكم مي‏كند اجبارا هم كه شده، در اين مدت خود و همسرتان استراحت كنيد.
4- در طول دوران قاعدگي، لايه داخلي رحم، دهانه رحم و مجراي داخلي مهبل ريزش دارند و سطوح و لايه‏هاي زيرين تا اتمام دوران قاعدگي بسيار نازك و شكننده هستند و هرگونه تماسي ايجاد خراش و آسيب‏ديدگي مي‏نمايد كه زمينه را براي بروز عفونت‏هاي بعدي فراهم مي‏نمايد.
5- اغلب انجام نزديكي منجر به ايجاد پارگي‏ها ( Lacerarions) و آسيب‏هاي بافتي مي‏نمايد كه در حالت طبيعي به لحاظ حضور ترشحات اين آسيب‏هاي جزئي به سرعت و با تكثير سلول‏ها ترميم مي‏شود. در دوران قاعدگي ترشحات طبيعي واژن (مهبل) حضور ندارند [ كه خود به دليل اُفت هورموني است ] و لذا ترميم با اشك ال مواجه مي‏گردد. به همين دليل است كه اگر در اين دوران نزديكي صورت گيرد با احساس سوزش و درد توأم خواهد بود.
6- طول دوران سيكل قاعدگي 28 روز فرض مي‏شود كه تخمك‏گذاري 14 روز قبل از بروز قاعدگي صورت مي‏پذيرد. لذا پيش‏بيني زمان تخمك‏گذاري بسيار دشوار است. در برخي موارد زمان تخمك‏گذاري به جلو افتاده و در اواخر قاعدگي (قاعدگي‏هاي طولاني) صورت مي‏گيرد. لذا براي زوجيني كه قصد پيشگيري از بارداري را دارند نزديكي منجر به باروري مي‏شود.
7- دوران قاعدگي براي اكثر خانم‏ها همراه با دردهاي لگني،
موفق باشید

چرا اسلام حضانت کودک را به مادر نداده است؟

پرسش:

با توجه به این که زنان این دوره نوعا شاغل هستند و خود دارای در آمد مستقلی می باشند و با عنایت به این که عواطف مادر به فرزند بیش از پدراست، چرا اسلام حضانب بچه را به پدر واگذار کرده؟ آیا بهتر نبود هم چون غرب به تشخیص دادگاه، هرکدام از پدر یا مادر که دارای لیاقت بیشتری برای حضانت باشند، سرپرستی بچه را به عهده بگیرند؟

 پاسخ:

با عرض سلام و آرزوي موفقيت براي شما.

حضانت به معنى دامن گرفتن كودك است، و در اصطلاح، مسئوليت شرعى سرپرستى و نگهدارى پدر و مادر از فرزند خود است. اگر فرزند پسر بود، مادر تا دو سال و اگر دختر است، تا هفت سال در نگهدارى آن بر پدر اولويت دارد و پس از آن تا بلوغ، مسئوليت با پدر مى‏باشد.(1) و اين تقسيم بندي به جهت مصلحت و نياز كودك تعيين شده است . بنابراين روشن مى‏شود كه مسئوليت حضانت تنها براى پدر نيست، بلكه مادر نيز در انجام آن مسئوليت دارد و در زمانى كه فرزند نياز بيشترى به مادر دارد، اولويت نگهدارى فرزند به او داده شده و در عين حال  در همين مدت، تأمين هزينه زندگى كودك برعهده پدر است.

همان گونه كه از اين حكم به دست مي آيد ، در اينجا احكام اسلامي بر طبق مصالح فرزندان تنظيم شده است و چون در كودكي نياز فرزند به مادر بيشتر است،مسئوليت سرپرستي به مادر داده شده و در سنين بالاتر كه فرزند نياز به لوازم زندگي دارد ، مسئوليت آن به پدران داده شده است. البته  اگر هر كدام از پدر و مادر نخواهند اين مسئوليت را بپذيرند ، از اين جهت كه به زندگي فرزند آسيب مي رساند ، حاكم شرع و قاضي اين مسئو ليت را بر ديگري مي گذارد.

بنا بر اين تا زمان بلوغ فرزندان ،‌مسئله‏اى كه مطرح است سرپرستى و حفظ و نگهدارى آنان است و اين بين والدين تقسيم شده است. در پسران ، دو سال یعنی تا دو سالگی ، و در دختران ، هفت سال ، یعنی تا هفت سالگی مربوط به مادران است و بقيه برعهده پدران مى‏باشد.

قوانين مذكور در صورت عدم توافق والدين در نگهدارى كودك است و در صورت توافق طبق توافق، عمل كردن اشكال ندارد.
هم چنين اين حق حضانت به صورت مطلق نيست،بلكه اگر صلاحيت مرد براى حاكم شرع و قاضي محرز نشود، حضانت را بر عهده زن قرار مى دهد يا بالعكس.
اما پس از بلوغ، فرزندان مستقل هستند و پيش هر يك از والدين مى‏توانند زندگى كنند يا مستقل باشند.

البته آنچه در غرب جریان دارد ، تا حدی که بیان شد در جامعه ما و حکم اسلام نیز هست ، اما نگاه غرب به خانواده و فرزند و... متاسفانه چندان مطلوب نیست و به همین خاطر می بینیم که به راحتی از هم جدا می شوند و تعدا فرزندانی که تنها با یکی از والدین زندگی می کنند ، بسیار زیاد است.

در عین حال اشتغال بیش از حد زنان و اعلام استقلال و از هم پاشیدگی خانواده ها و... که در غرب وجود دارد ، چندان مطلوب اسلام که خواهان استحکام خانواده و برخورداری فرزندان از مهر پدر و مادر هر دو است ، نمی باشد.

1 - مصطفى حسينى دشتى، معارف و معاريف، ج 4، ص 574، ماده حضانت.
و تحرير الوسيله امام خميني، ج 2، حقوق اولاد.

چرا اسلام نظریه چند شوهری را قبول نکرده است؟

پرسش:
چرا اسلام نظریه چند شوهری را قبول نکرده است؟
پاسخ :
با سلام و عرض ادب و احترام
خداوند آفریننده انسان و فطریات درونی او و آگاه به نیازها و خواسته های واقعی و حقیقی انسان ها است ؛ بنابراین احکام و قوانینی را برای بشر وضع کرده که هم مطابق فطرت و خواسته انسانی باشد و هم در جهت سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی انسان ها . مسئله ممنوعیت چند شوهری نه تنها  در اسلام، بلکه در ادیان آسمانی و بسیاری از مکاتب بشری وجود دارد .
 این مسئله می تواند فلسفه و حکمت های متعدد داشته باشد. یکی از مواردی که در روایات به آن اشاره شده، این است که در اين نوع زناشويي رابطه پدر با فرزند عملاً نا مشخص است. هم چنان كه در كمونيسم (اشتراك) جنسي رابطه پدر با فرزندان نامشخص است.
همان طور كه كمونيسم نتوانست براي خود جا باز كند، چند شوهري نيز نتوانست مورد پذيرش باشد، زيرا زندگي خانوادگي و ايجاد آشيانه براي نسل آينده و ارتباط قطعي ميان نسل گذشته و آينده، خواسته غريزه و طبيعت بشر است. چند شوهري نه تنها با طبيعت انحصار طلبي و فرزند دوستي مرد نا موافق است، كه با طبيعت زن نيز مخالفت دارد. تحقيقات روانشناسي ثابت كرده است كه زن بيش از مرد خواهان تك همسري است. (1)
از جهت ديگر زن از مرد فقط عاملي براي ارضاي غريزه جنسي خود نمي خواهد كه گفته شود هرچه بيشتر، براي زن بهتر. زن از مرد موجودي مي خواهد كه قلب او را در اختيار داشته باشد ؛ حامي و مدافع او باشد؛ براي او فداكاري نمايد و غمخوار او باشد.
زن در چند شوهري هرگز نمي توانسته حمايت و محبت و عواطف خالصانه و فداكاري يك مرد را نسبت به خود جلب كند، از اين رو چند شوهري نظير روسپي گري همواره مورد تنفر زن بوده است. چند شوهر داشتن نه با تمايلات و خواسته هاي مرد موافقت داشته است و نه با خواسته ها و گرايش هاي زنان.(2) علاوه بر اين ، همان گونه در ابتدا بیان شد ، يكي از مشكلاتي كه در صورت چند همسري براي زنان ذكر شده، مشخص نبودن پدر براي فرزند مي باشد.
مسئله تعلق فرزند و معين شدن پدر فرزند، اگر چه تحقيقات امروزي و آزمايش هاي پزشكي آن را مشخص مي كند، اما از نظر رواني همچنان مسئله حل نشدني است؛ زيرا اولاً: همان گونه كه دانشمندان مي گويند: نتايج آزمايشهاي تجربي صد در صد نيست و احتمال خطاي اشتباه انساني يا ... وجود دارد.
دومٌ: مسئله اقناع روحي و رواني پدر و مادر و فرزند چيزي نيست كه با آزمايش قابل حل باشد. فرزند مي خواهد اطمينان قلبي و دروني يابد كه پدر و مادر او واقعي هستند و همين طور پدر و مادر. تا زماني كه اقناع و اطمينان قلبي و دروني صورت نگيرد ، به همان نسبت رابطه و پيوند عاطفي بين پدر و مادر و فرزند متزلزل خواهد بود. مطمئنا در صورت تعدد شوهر براي زن، اين اطمينان و رابطه عاطفي حاصل نمي شود. یکی از مشکلات امروز در جهان غرب در روابط صمیمی فرزندان و پدر و مادر از همین مسئله ناشی می شود.

 
   پى‏ نوشت‏ها:
1. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج19، ص 302.
2. همان ، ص 311.

چرا در اسلام، ازدواج دختر بعد از سنّ قانونی با پدرش می‌باشد؟

پرسش:

چرا در اسلام، ازدواج دختر بعد از سنّ قانونی با پدرش می‌باشد؟

پاسخ:

با سلام و ادب

دختری که به سن قانونی و رشد عقلانی رسید، مانند پسر می‌تواند زندگی مستقل داشته باشد و اختیار او به طور کامل در دست پدر نیست، اما در عین حال در قانون اسلام، پدر در برخی از کارها مانند ازدواج، بر فرزند حق ولایت دارد در ابتدا لازم است بدانیم که تمامی احکام دین بر مبنای مصلحت وضع شده است. از جمله این احکام، ولایت شرعی و قانونی پدر بر دختر می‌باشد اما این که چرا پدر حق ولایت دارد؟

پاسخ: دختران و حتى زنان به خاطر ساختار وجودی‌شان، دارای احساسات و عواطف هستند، که اگر در این باره مواظبت و مراقبتی انجام نشود، در مسیر استفاده نابجا قرار می‌گیرد، به گونه‌ای که نتیجه‌ای سودآور به همراه نخواهد داشت.

دختر اگر خود را آزاد و رها و صاحب اختیار ببیند، هنگام حضور در جامعه و برخورد با تقاضاهای به ظاهر عاطفی و علاقمندانه و یا عاشقانه، دچار تزلزل شده، فریب می‌خورد، در نتیجه خسارت‌های غیر قابل جبران، ثمرة این

بی‌تجربگی خواهد بود.

ستون خانواده پدر است. پدر شخصیتی است که بد و خوب روزگار را تجربه کرده و آن را به خوبی می‌شناسد، به خصوص در مسایلی مانند ازدواج که نیاز به شناخت روحیة مردان است. طبعاً پدران همجنس خود را بهتر می‌شناسد و تصمیم‌های احساسی و عاطفی که دختران جوان دارا هستند، بر پدران حاکم نیست.

فرزندان خصوصاً دختران، می‌بایست از تجربیات ارزندة پدران و مادران بهره ببرند. اگر در دین اسلام تا سنّ معیّنی، دختر باید تابع پدر باشد، به خاطر مصلحتی است که در این حکم نهفتته است.

پدران متدین و با غیرت، از فرزندان خود به خوبی مراقبت کرده، تعالیم دینی را به ایشان می‌آموزند، تا اگر فرزندان وارد اجتماع شدند، از کوله‌بار تجربیاتی که از پدران خود به ارث برده‌اند، به خوبی استفاده کنند.

خیرخواهی پدران و مادران بهترین هدیه برای فرزندان است.

علت كاستي ارزش شهادت (گواهي) زنان از مردان چيست؟

پرسش:
علت كاستي ارزش شهادت (گواهي) زنان از مردان چيست؟ مگر زن و مرد در اسلام از حقوق برابر برخوردار نيستند؟
پاسخ :
با سلام و عرض ادب و احترام
در مورد نقص ارزش شهادت و گواهي زنان نسبت به مردان خوب است توجه داشته باشيد كه در آيين دادرسي اسلام، شهادت زن همچون شهادت مرد, به عنوان يك اصل پذيرفته شده است , اگر چه در برخي موارد قدرت اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است . گاه فقط گواهي زن پذيرفته است چه به طور مستقل و چه به طور مركب و آميخته .
 در اين موارد است كه معمولا" شهادت دو زن , برابر با شهادت يك مرد دانسته شده است  و همين موجب برخي انتقادها و اعتراض ها شده است , غافل از آن كه : اولا", اسلام در زماني كه اصولا" براي زن چندان ارزشي قائل نبودند, شان انساني قائل شده و شهادت و گواهي زن عادل را پذيرفته است .
بنابراين اختلاف درجه تاثير و قدرت اثبات شهادت مرد و زن , همچون اختلاف ديه وارث آنان، جنبه ارزشي نداشته، بلكه مبتني بر واقعيات و حكمت هايي ديگر است كه غفلت از آنها و تساوي گرايي افراطي در زمينه آنها، خود عواقبي وخيم را به دنبال خواهد داشت .
 ثانيا", اصولا" شهادت «حق» نيست تا آن جا كه به طور خيلي استثنايي شهادت زن پذيرفته نيست و يا آن جا كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد محسوب شده است، او را محروم از حق تلقي كنيم بلكه شهادت «تكليف» است .
بنابراين در مواردي كه شهادت زن مسموع نيست، او «معاف» از تكليف است و در نتيجه وظيفه اش نسبت به مرد سبك تر.
ثالثا", عدم استماع و ارزش شهادت , در موارد بسيار محدود, اختصاص به زنان نداشته , بلكه متقابلا" در مواردي شهادت مردان مسموع نيست . به عنوان مثال , در اثبات زنا, شهادت مستقل زنان به تنهايي كافي نيست (اگر چه شهادت آنان به ضميمه مردان پذيرفته است ) و متقابلا" در مورد اثبات زنده متولد شدن طفل , شهادت مرد چيزي از ارث را براي طفل ثابت نمي كند ولي با شهادت هر زن «يك چهارم» از ارث ثابت مي شود و در اين مورد فقط شهادت زنان مسموع است .
رابعا" شهادت بر بكارت ويا عيوب جنسي نيز موارد ديگري است كه در آن تنها شهادت زنان پذيرفته است .
اما نسبت به مواردي هم كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد اعتبار شده است بايد دانست كه اصولا" شهادت ابزاري است براي اثبات يك واقعه يا مدعا و از اين جهت هيچ يك از كلام و يا متكلم به تنهايي كافي نيست ; بلكه مجموعه اي از اين دو مي تواند براي اثبات مطلوب به كار گرفته شود, كلامي روشن از گوينده اي صادق وعادل . بنابراين نه كلامي مبهم از عادل و نه كلامي روشن از غير عادل، هيچ كدام به كار نمي آيد.
حال با توجه به اين نكته و نيز با توجه به اين كه اصولا" حكمت آفرينش چنان بوده است كه بعد احساسي و عاطفي را در زن شديدتر از مرد قرار داده و در نتيجه او را تائثيرپذير ساخته است، لازم مي آيد كه از جهت احتياط در حفظ حقوق مردم , شهادت دو زن مساوي شهادت يك مرد قرار گيرد, زيرا از يك سو چه بسا زن در تحمل شهادت، يعني احساس و ادراك موضوع شهادت، در نتيجه فشار عاطفي و احساسي دچار خطا در حسن و ادراك شده و واقعه را آن گونه كه هست احساس و ادراك نكند. و از سوي ديگر, در اداي شهادت نيز ممكن است تحت تاثير فشار عاطفه مثبت و يا منفي و يا ارعاب خارجي قرار گرفته , آن گونه كه بايد شهادت ندهد و يا شهادت برخلاف دهد.
 درست است كه در عالم فرض و اعتبار حقوقي , وجود ملكه عدالت در شاهد, احتمال خلاف گويي را نفي مي كند, اما اولا" اين ملكه مانع خلاف در تحمل شهادت نمي شود و چه بسا ممكن است انسان عادل هم , واقعيت را آن طور كه بايد احساس و ادراك نكند و ثانيا", نسبت به اداي شهادت هم ملكه عدالت آن موقع مانع خلاف گويي است كه شاهد بخواهد طبق هواي نفس خويش عمل كند.
در حالي كه در عالم واقعيت ممكن است شاهدي نه به دليل خوف بر دنياي خود, بلكه به دليل خوف بر نفس خويش - كه حفظ آن هم واجب است - از گفتن حقيقت سر باز زند. اسلام به عنوان يك مكتب حقوقي رئاليست و واقع بين به اين حقيقت توجه كرده و از آن جهت كه اين احتمال - احتمال خطاي در تحمل شهادت و خطاي در اداي شهادت - نسبت به زنان بيش از مردان است شهادت دو زن را برابر با شهادت يك مرد دانسته است، (1).
 براي آگاهي بيشتر ر . ك :
 1- نظام حقوق زن در اسلام , شهيد مطهري
2- زن در آيينه جمال و جلال , آيت الله جوادي آملي
3- قرآن و مقام زن , سيد علي كمالي
 4- فلسفه حقوق , قدرت الله خسروشاهي، انتشارات موئسسه آموزشي پژوهشي امام خميني
 5- قوانين فقه اسلامي , ج 1, دكتر صبحي محمصاني , ترجمه : جمال الدين جمالي محلاتي
6- روشنفكر و روشنفكرنما, داود الهامي
 7- زن از ديدگاه اسلام , رباني خلخالي
 8- درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام , محمد رضا زيبايي نژاد - محمد تقي سبحاني
پی نوشت ها:
1) فلسفه حقوق , صص 171 - 173, موئسسه آموزشي پژوهشي امام خميني

Publish modules to the "offcanvas" position.