تعداد تمام تصاویر در تمام مجموعه ها: 160
تعداد کل بازدیدها از کل تصاویر: 186.249
داستان زیبایی از علامه طباطبایی_1
[برای نمایش اسلایدی، در مرورگر خود جاواسکریپت را فعال نمایید]
توضیحات
در قم سید بزرگواری بود و چایخانه داشت که از خواص علامه طباطبایی و محرم سر ایشان بود او می گوید:
روزی با آقا کار داشتم، رفتم درب منزل ایشان، هر چه در زدم و منتظر ماندم کسی نیامد،معلوم شد کسی در منزل نیست، ناگهان صدایی در گوشم گفت: در نزن،آقا رفته اند قبرستان نو! کسی هم در کوچه و اطراف من نبود! با خود گفتم می روم قبرستان نو، در ضمن به صحت و سقم این صدا هم پی می برم. با سرعت خودم را به قبرستان نو رساندم، دیدم ایشان در میان قبرها در حال قدم زدن هستند، خودم را آماده کرده بودم که تا ایشان را دیدم قضیه این صدا را به ایشان بگویم، حتی اگر تردید کردند قسم بخورم. همین که خواستم مطلب را بگویم، فرمودند: دست و پایت را گم نکن، از این صداها زیاد است، گیرنده می خواهد.
کیش مهر ، صفحه 48
تاریخ
یکشنبه, 12 خرداد 1392
اندازه فایل
15.77 کیلوبایت ( 348 در 246 پیکسل)
اندازه فایل تصاویر اصلی
15.77 کیلوبایت ( 348 در 246 پیکسل)
لطفا ابتدا وارد سایت شوید...
تعداد تمام تصاویر در تمام مجموعه ها: 160
توضیحات برای این تصویر