پرسش:
با سلام در مورد مطالب آقای علی یعقوبی بنده را آگاه کنید. ایشان در مورد مهدویت و آخرالزمان مطالبی را با استناد به آیات مطرح می کنند که تا به حال علما به این آیات بی توجه بوده اند.
پاسخ:
با عرض سلام و آرزوی توفیقات الهی برای شما.
آقای علی یعقوبی چند سالی است که با شروع سلسله بحثهای با عنوان نظام بشر و نظام عالم و به سوی ظهور، مطرح کرده است وی تلاش میکند تا این مباحث مقدمات ظهور امام ازمان را فراهم کند حاصل این بحثها را نیز در جزوات متعددی در اختیار علاقمندان به مباحث مهدویت قرار داده است. این جزوات اگر چه بعضاً حاوی مباحث مفیدی است، ولی در عین حال بعضی مباحث آن نیز با بعضی اصول اندیشه شیعه درباره مهدویت تضاد رد که به چند نمونه اشاره میشود:
1ـ تمرینی بودن روایات
نویسنده معتقد است برای شناخت حوادث مربوط به ظهور و قبل و بعد از آن، نباید به روایاتی که از معصومین در این باره، رسیده است رجوع نمود. زیرا مفاد این روایات، احکام تمرینی است به این روایات اگر چه از سوی معصومین صادر شده است اما هدف آن بزرگواران از این سخنان، نه خبر دادن حقیقت بلکه درست کردن موانعی بر سر راه ظهور بوده تا شیعیان با درگیر شدن با این موانع و برطرف کردن آنها، توانمند شده و مقدمات ظهور را فراهم نمایند.(1)
پاسخ:
اولاً روایاتی درباره حوادث ظهور و قبل و بعد از آن از پیامبر و امامان معصوم نقل شده است، اخبار از حوادثی است که در آینده اتفاق خواهد افتاد و نمیتوان آنها را احکامی دانست که از سوی آن بزرگواران صادر شده است به عبارت دیگر آنچه در این روایات آمده از مقوله هست بوده و در واقع حوادثی است که در آینده رخ خواهد داد و به کارگیری واژه حکم درباره این امور صحیح نمیباشد زیرا استعمال این واژه در گستره بایدها و امور اعتباری معنا دارد نه در گستره هستها و امور تکوینی.
ثانیا، نمیتوان این احکام را احکام تمرینی دانست زیرا هیچ سند و یا روایتی که بتوان از آن تمرینی بودن این احکام را استفاده نمود وجود ندارد از این رو وقتی مردم این سخنان را از معصومین میشنیدند منتظرند تا تحقق خارجی این سخنان را ببینند حال اگر تمرینی بودن روایات ظهور به صورتی که آقای یعقوبی باور دارد به معنای این است که مفاد این روایات هیچگاه تحقق نخواهد یافت و قطعاً این امر، عصمت و حقانیت معصومین را زیر سؤال میبرد.
ثالثاً، در صورتی که تمرینی بودن احکام را بپذیریم قطعاً نمیتون همه روایات مربوط به ظهور را تمرینی دانست زیرا اولاً در این اصول اصل اندیشه مهدویت و حادثه ظهور که بخشی آن از همین روایات اثبات میشود نیز با چالش جدی مواجه شده و ممکن است اصلاً تحقق خارجی نیابد. ثانیاً خود آقای یعقوبی نیز در موارد متعددی بر پایه همین روایات، اندیشههای خود درباره مهدویت را بنا نهاده است.
2ـ زمینهسازان ظهور:
مسئله دیگری که جزء ارکان اندیشه آقای یعقوبی درباره مهدویت به حساب میآید، مسئله رجعت انبیا و اولیاء و نزول حضرت عیسی(ع) ـ به دنیا برای فراهمآوری زمینه ظهور امام مهدی(ع) است. وی با استناد به آیات احقاق حق به واسطه کلمات و آیاتی که انبیاء و اولیاء، از جمله حضرت عیسی را به عنوان کلمه خدا معرفی میکنند و اینکه حادثه ظهور قطعاً یکی از بارزترین مصادیق احقاق حق بوده به چنین نتیجهای رسیده است. این سخن نیز از دو جهت مخدوش است: نخست از جهت دلیل، خداوند به وسیله کلمات، احقاق حق میکند و مسئله ظهور، یکی از مصادیق آن است و حضرت عیسی و سایر انبیاء در قرآن به عنوان کلمه خدا معرفی شدهاند؛ لزوماً به این معنی نیست که پس، رجعت انبیاء و نزول عیسی(ع) قبل از ظهور و با هدف فراهم نمودن مقدمات آن است. زیرا کلمات در قرآن به معنای متعددی آمده که پیامبران و حضرت عیسی، تنها یکی از آن همه، هستند بنابر این نمیتوان از این سخن که خدا با کلمات خود احقاق حق میکند و با ضمیمه کردن آیاتی که حضرت عیسی را کلمه الله معرفی میکند لزوماً نتیجه گرفت که ماجرای ظهور به دست حضرت عیسی و امثال وی بر پا میشود.
جهت دوم، روایات رجعت و روایات نزول عیسی همه روایاتی که در باب نزول حضرت عیسی وارد شده نزول وی را پس از ظهور حضرت مهدی میداند که تنها به یک مورد اشاره میشود:
امام صادق(ع) از قول پیامبر اسلام درباره نزول عیسی(ع) نقل میکند: از ذریه من، مهدی است که وقتی خروج نماید عیسی بن مریم برای یاری او نازل میشود.(1) و درباره رجعت نیز چنین است یعنی از روایات رجعت چنین بر میآید که رجعت بعد از ظهور حضرت مهدی(عج) بوده و قبل از ظهور تحقق نمییابد و گواه درستی این سخن نیز، تصریح بزرگانی چون سید مرتضی(2) و شیخ مفید(3) و علمای دیگر(4) شیعه است.
3ـ ملک کبیر:
یکی دیگر از مسائلی که جزء ارکان اندیشه آقای یعقوبی درباره مهدویت شمرده میشود مسئله ملک کبیر است. وی، بر این باور است که فلسفه ظهور امام مهدی(عج)، تحقق ملک کبیر است بدین معنی که امامت در زمان حضرت ابراهیم از ملکوت به عمق عالم آمده و سپس در زمان حضرت یوسف به صورت ملک منفجر شده است زیرا حضرت یوسف به ملک و سلطنت دست یافته بود. و این ملک به تدریج همه چیز را فرا خواهد گرفت و در فاصله کمی قبل از ظهور امام زمان، تمام زمین دنیا را فرا میگیرد و همینطور در گذشت زمان بزرگتر میشود. این سخن نیز از چند جهت مخدوش است. نخست از جهت دلیل آن، زیرا آقای یعقوبی مسئله ملک کبیر را به عنوان فلسفه ظهور حضرت مهدی(عج) مطرح میکند ولی هیچ دلیلی برای آن ذکر نمیکند و قطعاً در مباحث علمی سخنی که از پشتوانه مستحکمی برخوردار نباشد پذیرفته نشده و ارزش علمی ندارد. مطلب دیگری که درباره این نظریه، قابل طرح، این است که در صورتی که بپذیریم امامت به ملک کبیر تبدیل میشود باید بپذیریم که صحت بکارگیری لقب «امام» برای حضرت مهدی(عج) نیز مدتدار بوده و تا قبل از تبدیل شدن کامل امامت به ملک کبیر و تحقق کامل آن خواهد بود. اما پس از تحقق ملک کبیر زمینه بکارگیری واژه امام به عنوان لقب، برای حضرت مهدی(عج) از بین رفته و بعد از این، باید لقب ملک (پادشاه) را برای حضرت مهدی(عج) به کار برد. به عبارت دیگر از آقای یعقوبی سئوال میشود آیا انفجار امامت به صورت ملک در تمام ابعاد آن صورت خواهد گرفت و یا در بعضی ابعاد آن؟ اگر در تمام ابعاد آن باشد پس از تحقق کامل ملک کبیر نمیبایست استعمال کلمه امام برای حضرت مهدی(عج) صحیح باشد و این امر، با احادیثی که از مهدی(عچ) به طور مطلق به عنوان امام یاد میکند، همسویی ندارد. و اگر این انفجار و تبدیل، در همه ابعاد رخ ندهد، در این صورت نمیتوان باور داشت فلسفه ظور مهدی(عج)، صرفاً تحقق ملک کبیر بوده و هیچ چیز دیگر غیر از تحقق ملک کبیر، انگیزه ظهور نمیباشد.
4ـ انتظار یا تحسس
آقای یعقوبی با الهام از آیه 87 سوره یوسف «یا بنیّ اذهبوا فتحسّسوا من یوسف و أخیه...» معتقد است مقوله انتظار، تا زمان پیدا شدن نشانههای ظهور ارزشمند بوده و در صورتی نتیجه بخش است که پس از آن به مقوله تحسس تبدیل گردد. و وقوع انقلاب اسلامی در ایران را سرآغاز تبدیل فرهنگ انتظار به فرهنگ تحسس میداند. وی سپس وظایف دوران تحسس را به پنج بخش .. تزریق فرهنگ تحسس، برپایی کاروان به سوی ظهور، تبدیل این کاروان به لشکر، برپایی نبردهای جانانه بین این لشکر و لشکر باطل و بالاخره پیوستن به امام زمان در یوم الظهور، تقسیم میکند و در ادامه مهمترین بخش فرهنگ تحسس را تبعیت از هادی به عنوان تمرینی برای تبعیت از امام زمان میداند.(1)
این سخن نیز مخدوش است زیرا اولاً آیه 87 سوره یوسف جزء آیات مهدویت نبوده و هیچ روایتی در ذیل این آیه که به نوعی با مهدویت مرتبط باشد وارد نشده است. و تطبیق آن با مهدویت جز با تکیه به فهم کلام معصوم امکانپذیر نخواهد بود. در غیر این صورت، معنای مذکور، جزء مصادیق تفسیر به رأی است.
ثانیاً: تحسس در لغت به معنای جستجو است و اگر منظور وی از تحسس، جستجو از امام و رسیدن به خدمت آن حضرت است که به نظر میرسد چنین نیز هست این امر از دو حال خارج نیست. یا منظور وی از تحسس و جستجو تلاش برای برپایی ظهور امام زمان، از طریق تحصیل شرایطی است که تحصیل آنها در گرو تلاش ما میباشد. در این صورت تفاوت تحسس و انتظار تنها اختلافی لفظی است. زیرا منظور از فرهنگ انتظار نزد نیز همین امر است و تفاوت آنها با آقای یعقوبی در این نکته است که آقای یعقوبی به استناد منابعی که صرفاً برای خودشان اعتبار دارد، دریافته است که انقلاب اسلامی ایران سرآغاز پیدایش تغییر در عوالم و مبدأ تحولاتی است که نهایتاً به ظهور امام زمان منجر میشود. اما آنها، همه دورانها پیش از ظهور را مثل هم دانسته و معتقدند هر لحظه ممکن است ظهور حضرت مهدی رخ دهد. آنها عقیده دارند احتمال ظهور امام زمان در قبل از انقلاب و بعد از آن به یک اندازه بوده است به همین دلیل دوره قبل و بعد از انقلاب، نزد آنها یکی بوده و به تبعیت از روایات معصومین، همه دورانهای قبل از ظهور را دوره انتظار نامیدهاند.
و یا منظور آقای یعقوبی از تحسس، جستجو برای یافتن امام زمان و آگاه شدن از مواضع آن حضرت درباره مسایل اجتماعی و فردی است چنان که از سخنان وی درباره لزوم قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی به امام زمان و لزوم هماهنگ کردن رفتارهای فردی با خواست آن حضرت، همین نکته بر میآید، در این صورت باید گفت قطعاً منظور وی، ملاقات با آن حضرت در قالب «ارتباط مادی» آن حضرت نمیباشد زیرا آقای یعقوبی به خوبی میداند که در روایات ما از این عمل نهی شده است(1) و خود وی تصریح میکند که ارتباط با امام معصوم زمان به قدری سخت است که اگر بگوییم این باب بسته شده کلام نابجایی نگفتهایم(2) بنابر این یا باید منظور وی از تحسس، ارتباط غیر مادی باشد و یا همان چیزی باشد که آقای یعقوبی آن را انتضاع (در برابر ارتباط) نامیده است و با توجه به این که ارتباط غیر مادی با امام مهدی جزء تجربههای عرفانی بوده و تجربههای عرفانی دارای ارزش علمی نیستند بنابر این، جستجو و تحسس از امام در قالب ارتباط غیر مادی عملاً بیثمر خواهد بود. و مقوله انتفاع از امام زمان هم نمیتواند اندیشه تغییر استراتژی انتظار به استراتژی تحسس را توجیه نماید زیرا انتفاع عام از امام زمان نمیتواند فوایدی را که اندیشه تحسس به دنبال آن است تأمین نماید و تعداد کسانی که از امام مهدی به انتفاع خاص، منتفع میشوند میرود هستند چنان که آقای یعقوبی میگوید در حال حاضر فقط حضرت خضر از حضرت مهدی در نعمات خاصه منتفع میشود و مقدار کمی هم خود وی، بنابر این اگر مسئله انتفاع خاص را در معنایابی اندیشه تحسس دخیل بدانیم باید بگوییم در واقع آقای یعقوی با این سخنان، نشانی خانه خود را به مخاطبین داده است.
آن چه مورد نقد قرار گرفت بخشی از دیدگاههای آقای یعقوبی بود که این مایه اندشه وی در باب مهدویت را تشکیل میدهد.
1ـ سلسله بحثهای نظام بشر، جلسه 12، ص 5.
2ـ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص 273، انتشارات رضی.
3ـ جوابات المسائل الرازیه (رسائل شریف المرتضی، ج 1)، ص 125.
4ـ اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، سلسله مؤلفات الشیخ المفید، ج 4، ص 77.
5ـ محمدرضا مظفر، عقاید الامامیه، ص 294.
6ـ سلسله بحثهای به سوی ظهور، جلسه پنجم.
7ـ شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 323، انتشارات بصیری.
8ـ سلسله بحثهای به سوی ظهور، جلسه 7، ص 3.