بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
خسته نباشید
من دختری 23 ساله هستم که قبلا شیعه نبودم و از این دین خیلی جدا بودم. ظاهر و رفتار مناسبی نداشتم. نماز و شهدا و چیزایی که به دین ربطراشترو مسخره میکردم ولی ته دلم خیلی دلم میخواست یبار بشه که نماز بخونم.
خدود 3 سال پیش اتفاقی افتاد که شیعه شدم. پنهان و بدون اطلاع خانوادم. پنهانی نماز میخوندم کم کم چون ظاهر و رفتارم تغییر کرد و مهر نمازم رو تو اتاقم دیدن بمن شک کردن و بامن بد شدن. فکر میکردم چندوقت بگذره رفتارشون خوبمیشه شرایطم درست میشه ولی3سال گذشته و شرایط خیلی بدتر شده. هنوز پنهانی نماز میخونم و چندبارشو خونوادم دیدن و رفتارشون خیلی خیلی بدتر شده.این 3 سال از خانواده خیلی دور شدم تو خونه تنها شدم همیشه بمن تیکه میندازن و خیلی پشت سرم حرف هست. شرایطم خیلی سخت شده اولا تحمل میکردم اما مدتی هست که خیلی حساس شدم خیلی زود ناراحت میشم تا چیزی میشه و حرفی میزنن و دعوا میشه و منم صدام بلند میشه اصلا اینطور نبودم ولی دیگه خیلی حساس شدم با این رفتار بدی که با خانوادم دارم شیعه حساب نمیشم. چطوررفتارمو باهاشون درست کنم؟
خیلی سعی کردم ولی واقعا شرایط سختی دارم نمیتونم رفتارمو خوب کنم. دلم از همه جا گرفته میدونم خدا خیلی دوستم داره همیشه خودمو تو آغوش خدا حس میکنم ولی نمیدونم چرا داره شرایطمو هرروزبدتر میکنه دیگه اصلا طاقت ندارم.
6 ماه هست با یه آقا آشنا شدم که 27 سالشه خیلی پسر خوب و با ایمانی هست از وقتی با ایشان آشنا شدم فهمیدم که شیعهبودن چطور هست و این 2 سال من شیعه واقعی نبودم. خلاصه شاید رابطمون اشتباه هست که باهم دوست هستیم. ولی امام رضا مارو باهم آشنا کرد. خانواده اون پسر هم خبر دارن چند بارهم زنگ زدن از خانوادم خواستن که بیان خواستگاری ولی خانوادم اصلا اجازهنمیدن که یه شیعه بیاد خواستگاری. شاید مجبور بشم با کسی که خونوادم میخوان و شیعه نیست ازدواج کنم. ولی اون پسر واقعا خیلی خوبه . نمیدونم چکارکنم که خونوادم راضی بشن. من اصلا درمورد اون پسربا خانوادم صحبت نکردم و گفتم که نمیشناسمش. میشه کمکم کنید چکارکنم؟
ممنون
یاعلی