نظر قرآن در مورد موسيقي چيست؟

پرسش:

نظر قرآن در مورد موسيقي چيست؟

پاسخ:

با سلام و تشکر از انتخابتان
در باره موسيقي سخن بسيار گفته شده است ودر تعيين مصداق موسيقي غنايي كه طرب آور ومختص مجالس لهو و لعب است اختلاف نظر وجود دارد ما بحث مختصري از تفسير نمونه ذكر مي كنيم :
 [سوره لقمان (31): آيات 6 تا 9]
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ (6) وَ إِذا تُتْلي‏ عَلَيْهِ آياتُنا وَلَّي مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِيمٍ (7) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ (8) خالِدِينَ فِيها وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (9)
ترجمه:
6- بعضي از مردم سخنان باطل و بيهوده خريداري مي‏كنند تا مردم را از روي جهل و ناداني گمراه سازند، و آيات الهي را به استهزا و سخريه گيرند، براي آنها عذاب خوار كننده است.
7- هنگامي كه آيات ما بر او خوانده مي‏شود مستكبرانه روي بر مي‏گرداند، گويي آن را نشنيده، گويي اصلا گوشهايش سنگين است! او را به عذاب دردناك بشارت ده.
8- (ولي) كساني كه ايمان آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند باغهاي پر نعمت بهشت از آن آنهاست.
9- جاودانه در آن خواهند ماند، اين وعده مسلم الهي است، و اوست عزيز و حكيم (شكست ناپذير و دانا).
شان نزول:
بعضي از مفسران گفته‏اند كه نخستين آيات مورد بحث در باره" نضر بن‏ حارث" نازل شده است.
او مرد تاجري بود و به ايران سفر مي‏كرد، و در ضمن، داستانهاي ايرانيان را براي قريش بازگو مي‏نمود، و مي‏گفت: اگر محمد براي شما سرگذشت عاد و ثمود را نقل مي‏كند، من داستانهاي رستم و اسفنديار، و اخبار كسري و سلاطين عجم را باز مي‏گويم!، آنها دور او را گرفته، استماع قرآن را ترك مي‏گفتند.
بعضي ديگر گفته‏اند كه اين قسمت از آيات در باره مردي نازل شده كه كنيز خواننده‏اي را خريداري كرده بود و شب و روز براي او خوانندگي مي‏كرد و او را از ياد خدا غافل مي‏ساخت.
مرحوم" طبرسي" مفسر بزرگ، بعد از ذكر اين شان نزول مي‏گويد: حديثي كه از پيامبر ص در اين زمينه نقل شده شان نزول فوق را تاييد مي‏كند، چرا كه آن حضرت ص فرمود: لا يحل تعليم المغنيات و لا بيعهن، و اثمانهن حرام و قد نزل تصديق ذلك في كتاب اللَّه:" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ ...". " آموزش دادن كنيزان خواننده، و خريد و فروش آنها حرام است و درآمدي كه از اين راه به دست مي‏آيد نيز حرام است، گواه اين مطلب چيزي است كه خداوند در كتابش فرموده: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ ...".

تفسير: غنا يكي از دامهاي بزرگ شياطين!

در اين آيات، سخن از گروهي است كه درست در مقابل گروه" محسنين" و" مؤمنين" قرار دارند كه در آيات گذشته مطرح بودند.
در اينجا سخن از جمعيتي است كه سرمايه‏هاي خود را براي بيهودگي و گمراه ساختن مردم به كار مي‏گيرد، و بدبختي دنيا و آخرت را براي خود مي‏خرد!
نخست مي‏فرمايد:" بعضي از مردم، سخنان باطل و بيهوده را خريداري مي‏كنند تا خلق خدا را از روي جهل و ناداني، از راه خدا گمراه سازند" (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ). " و آيات خدا را به استهزاء و سخريه گيرند" (وَ يَتَّخِذَها هُزُواً) "1". و در پايان آيه اضافه مي‏كند:" عذاب خوار كننده از آن اين گروه است" (أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ). خريداري كردن سخنان باطل و بيهوده يا به اين گونه است كه به راستي افسانه‏هاي خرافي و باطل را با دادن پول به دست آورند، آن چنان كه در داستان" نضر بن حارث" خوانديم.
و يا از اين طريق است كه براي ترتيب دادن مجالس لهو و باطل و خوانندگي كنيزان خواننده خريداري كنند، چنان كه در حديث پيامبر ص ضمن شان نزول بيان شد.
و يا صرف كردن مال به هر صورت و به هر طريقي كه به وسيله آن به اين هدف نامشروع يعني سخنان باطل و بيهوده برسند.
عجب اينكه اين كوردلان مطالب باطل و بيهوده را به گرانترين قيمت خريداري مي‏كردند، اما آيات الهي و حكمت را كه پروردگار، رايگان در اختيارشان گذارده ناديده مي‏گرفتند.
اين احتمال نيز وجود دارد كه خريداري (اشتراء) در اينجا معني كنايي داشته باشد و منظور از آن هر گونه تلاش و كوشش براي رسيدن به اين منظور است.

و اما" لَهْوَ الْحَدِيثِ"، مفهوم وسيع و گسترده‏اي دارد كه هر گونه سخنان يا آهنگهاي سرگرم كننده و غفلت‏زا را كه انسان را به بيهودگي يا گمراهي مي‏كشاند در بر مي‏گيرد، خواه از قبيل" غنا" و الحان و آهنگهاي شهوت‏انگيز و هوس‏آلود باشد، و خواه سخناني كه نه از طريق آهنگ، بلكه از طريق محتوي انسان را به بيهودگي و فساد، سوق مي‏دهد.
و يا از هر دو طريق، چنان كه در تصنيفها و اشعار عاشقانه خوانندگان معمولي است كه هم محتوايش گمراه كننده است و هم آهنگش! و يا مانند داستانهاي خرافي و اساطير كه سبب انحراف مردم از" صراط مستقيم" الهي مي‏گردد.
و يا سخنان سخريه آميزي كه به منظور محو حق و تضعيف پايه‏هاي ايمان مطرح مي‏شود، همانند چيزي كه از ابو جهل و يارانش نقل مي‏كنند كه رو به قريش مي‏كرد و مي‏گفت:" مي‏خواهيد شما را از" زقوم" كه" محمد" ما را به آن تهديد مي‏كند اطعام كنم؟! سپس مي‏فرستاد و" كره و خرما" حاضر مي‏كردند و مي‏گفت: اين همان" زقوم" است! ... و به اين ترتيب آيات الهي را بباد استهزاء مي‏گرفت.

به هر حال" لهو الحديث" معناي گسترده‏اي دارد كه همه اينها و مانند آن را فرا مي‏گيرد، و اگر در روايات اسلامي و سخنان مفسرين روي يكي از اينها انگشت گذارده شده است هرگز دليل بر انحصار و محدوديت مفهوم آيه نيست.

در احاديثي كه از طرق اهل بيت ع به ما رسيده تعبيرهايي ديده مي‏شود كه بيانگر همين وسعت مفهوم اين كلمه است: از جمله در حديثي از امام صادق ع مي‏خوانيم: الغناء مجلس لا ينظر اللَّه الي اهله، و هو مما قال اللَّه عز و جل" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ" :" مجلس غنا و خوانندگي لهو و باطل، مجلسي‏ است كه خدا به اهل آن نمي‏نگرد، (و آنها را مشمول لطفش قرار نمي‏دهد) و اين مصداق همان چيزي است كه خداوند عز و جل فرموده" بعضي از مردم هستند كه سخنان بيهوده خريداري مي‏كنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند" "2". تعبير به" لَهْوَ الْحَدِيثِ" بجاي" الحديث اللهو" گويا اشاره به اين است كه هدف اصلي آنها همان لهو و بيهودگي است، و سخن، وسيله‏اي براي رسيدن به آن است.
جمله" لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ" نيز مفهوم وسيعي دارد كه هم گمراه كردن اعتقادي را شامل مي‏شود آن چنان كه در داستان نضر بن حارث و ابو جهل خوانديم و هم منحرف ساختن اخلاقي آن چنان كه در احاديث غنا آمده است.
تعبير" بغير علم" اشاره به اين است كه اين گروه گمراه و منحرف حتي به مذهب باطل خود نيز ايمان ندارند، بلكه صرفا از جهل و تقليدهاي كوركورانه پيروي مي‏كنند، آنها جاهلاني هستند كه ديگران را نيز به جهل و ناداني خود گرفتار مي‏سازند.
اين در صورتي است كه تعبير" بغير علم" را توصيف براي گمراه كنندگان بدانيم، اما بعضي از مفسران نيز احتمال داده‏اند كه توصيفي براي" گمراه شوندگان" باشد، يعني مردم جاهل و بيخبر را ناآگاهانه به وادي انحراف و باطل مي‏كشانند.
اين بيخبران گاه از اين هم فراتر مي‏روند، يعني تنها به جنبه‏هاي سرگرمي و غافل كننده اين مسائل قانع نمي‏شوند، بلكه سخنان لهو و بيهوده خود را وسيله‏اي براي استهزاء و سخريه آيات الهي قرار مي‏دهند، و اين همان است كه در آخر آيه فوق به آن اشاره كرده، مي‏فرمايد: و يتخذها هزوا.
اما توصيف عذاب به" مهين" (خوار كننده و اهانت بار) به خاطر آن است كه جريمه بايد همانند جرم باشد، آنها نسبت به آيات الهي توهين كردند، خداوند

هم براي آنها مجازاتي تعيين كرده كه علاوه بر دردناك بودن توهين آور نيز مي‏باشد.
آيه بعد به عكس العمل اين گروه در برابر آيات الهي اشاره كرده، و در واقع آن را با عكس العملشان در برابر لهو الحديث مقايسه مي‏كند و مي‏گويد:

" هنگامي كه آيات ما بر او خوانده مي‏شود مستكبرانه روي بر مي‏گرداند، گويي آيات ما را نشنيده، گويي اصلا گوشهايش سنگين است" و اصلا هيچ سخني را نمي‏شنود (وَ إِذا تُتْلي‏ عَلَيْهِ آياتُنا وَلَّي مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْراً).
و در پايان، كيفر دردناك چنين كسي را اينگونه بازگو مي‏كند:" او را به عذاب دردناك بشارت ده"! (فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِيمٍ).
تعبير به وَلَّي مُسْتَكْبِراً اشاره به اين است كه رويگرداندن او تنها به خاطر مزاحمت با منافع دنيوي و هوسهايش نيست، بلكه از اينهم فراتر مي‏رود و انگيزه استكبار و تكبر در برابر خدا و آيات خدا كه بزرگترين گناه است در عمل او نيز وجود دارد.
جالب اينكه نخست مي‏گويد:" آن چنان بي اعتنايي به آيات الهي مي‏كند كه گويي اصلا آن را نشنيده و كاملا بي اعتنا از كنار آن مي‏گذرد" سپس اضافه مي‏كند:" نه تنها اين آيات را نمي‏شنود، گويي اصلا كر است و هيچ سخني را نمي‏شنود"! جزاي چنين افراد نيز متناسب اعمالشان است همانگونه كه عملشان براي اهل حق درد آور بود، خداوند مجازاتشان را نيز دردناك قرار داده، و به عذاب اليمشان گرفتار مي‏سازد! توجه به اين نكته نيز لازم است كه تعبير به" بشر" (بشارت ده) در مورد عذاب دردناك الهي متناسب با كار مستكبراني است كه آيات الهي را به باد سخريه‏

مي‏گرفتند و بو جهل صفتاني كه" زقوم جهنم" را با كره و خرما تفسير مي‏كردند! در آيات بعد به شرح حال مؤمنان راستين باز مي‏گردد كه در آغاز اين مقايسه از آنان شروع شد، در پايان نيز به آنان ختم گردد، مي‏فرمايد:" كساني كه ايمان آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند، باغهاي پر نعمت بهشت از آن آنها است" (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ).
آري اين گروه بر عكس مستكبران بي ايمان، و گمراه كنندگان كوردل كه نه آثار خدا را در جهان مي‏بينند و نه سخنان فرستادگان خدا را به گوش جان مي‏شنوند، به حكم عقل و خرد بيدار و چشم بينا و گوش شنوا كه خدا نصيبشان كرده هم به آيات الهي ايمان مي‏آورند و هم در اعمال صالح خود آن را به كار مي‏گيرند و چه جالب است كه آنها" عذاب اليم" داشتند و اينها" جنات نعيم" دارند.
مهمتر اينكه اين باغهاي پر نعمت بهشتي، براي آنها جاودانه است" هميشه در آن خواهند ماند" (خالِدِينَ فِيها). " اين وعده مسلم الهي است، وعده‏اي تخلف ناپذير" (وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا). و خداوند نه وعده دروغين مي‏دهد، و نه از وفاي به وعده‏هاي خود عاجز است، چرا كه" او عزيز و قدرتمند، و حكيم و آگاه است" (وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
اين نكته قابل دقت است كه در مورد مستكبران،" عذاب" به صورت مفرد ذكر شده و در مورد مؤمنان صالح العمل،" جنات" به صورت جمع، چرا كه رحمت خدا همواره بر غضبش پيشي گرفته.
تاكيد بر خلود و وعده حق الهي نيز تاكيدي بر همين فزوني" رحمت" بر" غضب" است.  " نعيم" كه از ماده" نعمت" است، معني گسترده‏اي دارد كه همه انواع نعمتهاي مادي و معنوي را شامل مي‏شود، حتي نعمتهايي كه براي ما محبوسان زندان تن در اين دنيا قابل درك نيست" راغب" در" مفردات" مي‏گويد:" نعيم" به معني" نعمت بسيار" است (النعيم النعمة الكثيرة).

نكته ‏ها:

1- تحريم غنا
بدون شك غنا به طور اجمال از نظر مشهور علماي شيعه حرام است و شهرتي در سرحد اجماع و اتفاق دارد. بسياري از علماي اهل سنت نيز بر اين عقيده تاكيد كرده‏اند، هر چند بعضي از آنها استثناهايي براي آن قائل شده‏اند، و شايد بعضي از اين استثناها در حقيقت استثناء نباشد و خارج از موضوع غنا محسوب شود (و به اصطلاح تخصصا خارج است).
" قرطبي" در ذيل آيات مورد بحث در همين زمينه چنين مي‏گويد:" غناي معمول در ميان گروهي از مردم، هر گاه مشتمل بر اشعار عاشقانه در باره زنان و توصيف زيبائيهاي آنان، و ذكر شراب و محرمات ديگر باشد، همه علما در حرمت آن متفقند، چرا كه مصداق لهو و غناي مذموم مي‏باشد، و اما اگر از اين امور خالي گردد، مختصري از آن در اعياد و جشنهاي زفاف جائز است، و همچنين براي نشاط بخشيدن به هنگام انجام كارهاي مشكل، آن گونه كه در تاريخ اسلام در مساله حفر خندق آمده، و يا اشعاري كه" انجشه" به هنگام حركت قافله به سوي مكه در حجة الوداع براي تحريك شتران مي‏خوانده است، اما آنچه امروز در ميان" صوفيه" معمول است كه انواع آلات طرب را در اين زمينه به كار مي‏برند حرام است" "3".
آنچه را كه قرطبي به صورت استثناء بيان كرده از قبيل خواندن" حدي" (آواز مخصوص) براي شتران يا اشعار مخصوصي كه مسلمانان با آهنگ به هنگام حفر خندق مي‏خواندند به احتمال قوي اصلا جزء غنا نبوده و نيست، و شبيه اشعاري است كه گروهي با آهنگ مخصوص در راهپيماييها يا مجالس جشن و عزاداري مذهبي مي‏خوانند.
در منابع اسلامي دلائل زيادي بر تحريم غنا در دست است كه از جمله آيه فوق و مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ ... و بعضي ديگر از آيات قرآن مي‏باشد كه حد اقل طبق رواياتي كه در تفسير اين آيات وارد شده بر غنا تطبيق گرديده، و يا غنا از مصاديق آن شمرده شده است.
در حديثي از امام صادق ع مي‏خوانيم كه در تفسير آيه وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (حج- 30) فرمود: قول الزور الغناء: " سخن باطل همان غنا است" "4".
و نيز همان امام ع در تفسير آيه وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ (فرقان- 72) فرمود:" منظور از آن غنا است" "5".
و در تفسير همين آيه مورد بحث، روايات متعددي از امام باقر ع و امام صادق ع و امام علي بن موسي الرضا ع نقل شده است كه يكي از مصداقهاي" لهو الحديث" را كه موجب" عذاب مهين" است غنا معرفي كرده‏اند "6".
علاوه بر اين روايات فراوان ديگري- منهاي تفسير آيات- در منابع اسلامي ديده مي‏شود كه تحريم غنا را بطور مؤكد بيان مي‏كند.
در حديثي كه از" جابر بن عبد اللَّه" از پيامبر ص نقل شده مي‏خوانيم: كان ابليس اول من تغني:" شيطان اولين كسي بود كه غنا خواند" "7".

و در حديث ديگري از امام صادق ع چنين آمده است: بيت الغناء لا- تؤمن فيه الفجيعة، و لا تجاب فيه الدعوة، و لا يدخله الملك: " خانه‏اي كه در آن غنا باشد، ايمن از مرگ و مصيبت دردناك نيست، و دعا در آن به اجابت نمي‏رسد، و فرشتگان وارد آن نمي‏شوند" "8".
و در حديث ديگري از همان امام ع مي‏خوانيم: الغناء يورث النفاق، و يعقب الفقر: " غنا، روح نفاق را پرورش مي‏دهد و فقر و بدبختي مي‏آفريند" "9".
در حديث ديگر كه از امام صادق ع نقل شده از جمله كساني را كه ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است زن خواننده و كسي است كه اجرتي به او مي‏دهد و كسي كه آن پول را مصرف مي‏نمايد! (المغنية ملعونة، و من اداها ملعون، و آكل كسبها ملعون) "10".
در منابع معروف اهل سنت نيز روايات متعددي در اين زمينه نقل شده است.
از جمله روايتي است كه در" در المنثور" از جمع كثيري از محدثين از ابي امامة از پيغمبر گرامي اسلام ص نقل كرده است كه فرمود: لا يحل تعليم المغنيات و لا بيعهن و اثمانهن حرام‏ :" تعليم زنان خواننده حلال نيست، و همچنين خريد و فروش اين كنيزان، و چيزي كه در مقابل آن گرفته مي‏شود نيز حرام است" "11".
نظير همين معني را نويسنده التاج از ترمذي و امام احمد نقل كرده است (التاج جلد 5 صفحه 287).
" ابن مسعود" از پيامبر ص نقل مي‏كند كه فرمود: الغناء ينبت النفاق‏ " غنا روح نفاق را در قلب پرورش مي‏دهد همانگونه كه آب گياهان را"! "12". في القلب كما ينبت الماء البق 
روي هم رفته رواياتي كه در اين زمينه نقل شده است بقدري زياد است كه به حد تواتر مي‏رسد، و به همين دليل اكثر علماي اسلام فتوي به حرمت داده‏اند علاوه بر علماي شيعه كه تقريبا در اين سخن اتفاق نظر دارند، تحريم آن از ابو حنيفه نيز نقل شده است، و هنگامي كه از احمد پيشواي معروف اهل سنت در باره غنا سؤال كردند در پاسخ گفت: ينبت النفاق:" روح نفاق را در آدمي مي‏روياند"!.

و مالك، پيشواي ديگر اهل سنت در پاسخ اين سؤال گفت: يفعله الفساق: " مردم فاسق به دنبال آن مي‏روند"! و" شافعي" تصريح كرده است كه شهادت اصحاب غنا قبول نيست، و اين خود دليل بر فسق آنها است.
از اصحاب شافعي نيز نقل شده كه فتواي شافعي را تحريم مي‏دانند، بر خلاف آنچه بعضي پنداشته‏اند "13".

2- غناء چيست؟
در حرمت غناء چندان مشكلي وجود ندارد، مشكل تشخيص موضوع غناء است. آيا هر صوت خوش و زيبايي غنا است؟ مسلما چنين نيست، زيرا در روايات اسلامي آمده و سيره مسلمين نيز حكايت مي‏كند كه قرآن و اذان و مانند آن را با صداي خوش و زيبا بخوانيد.

آيا غنا هر صدايي است كه در آن" ترجيع" (رفت و آمد صدا در حنجره و به اصطلاح غلت دادن) باشد؟ آن نيز ثابت نيست.
آنچه از مجموع كلمات فقهاء و سخنان اهل سنت در اين زمينه مي‏توان استفاده كرد اين است كه غناء، آهنگهاي طرب‏انگيز و لهو و باطل است.
و به عبارت روشنتر: غناء آهنگ‏هايي است كه متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد مي‏باشد.
و باز به تعبير ديگر: غناء به صوتي گفته مي‏شود كه قواي شهواني را در انسان تحريك مي‏نمايد، و انسان در آن حال احساس مي‏كند كه اگر در كنار آن صدا، شراب و فساد جنسي نيز باشد كاملا مناسب است!.
اين نكته نيز قابل توجه است كه گاه يك" آهنگ" هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتواي آن، به اين ترتيب كه اشعار عشقي و فسادانگيز را با آهنگهاي مطرب بخوانند، و گاه تنها آهنگ، غنا است، به اين ترتيب كه اشعار پر محتوي يا آيات قرآن و دعاء و مناجات را به آهنگي بخوانند كه مناسب مجالس عياشان و فاسدان است، و در هر دو صورت حرام مي‏باشد (دقت كنيد).
ذكر اين نكته نيز لازم است كه گاه براي غنا دو رقم معني ذكر مي‏شود" معني عام" و" معني خاص"، معني خاص همان است كه در بالا گفتيم يعني آهنگهاي تحريك شهوات و متناسب مجالس فسق و فجور.
ولي معني عام هر گونه صوت زيبا است، و لذا آنها كه غنا را به معني عام تفسير كرده‏اند بر آن دو قسم قائل شده‏اند" غناي حلال" و" غناي حرام".
منظور از غناي حرام همان است كه در بالا گفته شد و منظور از غناي حلال صداي زيبا و خوشي است كه مفسده‏انگيز نباشد، و متناسب با مجالس فسق و فجور نگردد.

بنا بر اين در اصل تحريم غنا تقريبا اختلافي نيست، اختلاف در نحوه تفسير آن است.

البته" غنا" مصاديق مشكوكي نيز دارد (مانند همه مفاهيم ديگر) كه انسان به راستي نمي‏داند فلان صوت مناسب مجالس فسق و فجور است يا نه؟ و در اين صورت به حكم اصل برائت محكوم به حليت است (البته بعد از آگاهي كافي از مفهوم عرفي غنا طبق تعريف فوق).
و از اينجا روشن مي‏شود صداها و آهنگهاي حماسي كه متناسب ميدانهاي نبرد و يا ورزش و يا مانند آن است دليلي بر تحريم آن نيست.
البته در زمينه غنا بحثهاي ديگري نيز وجود دارد از قبيل پاره‏اي از استثناها كه بعضي براي آن قائل شده‏اند، و جمعي آن را انكار كرده‏اند، و مسائل ديگر كه بايد در كتب فقهي از آن سخن گفت.
آخرين سخني كه در اينجا ذكر آن را لازم مي‏دانيم اين است كه آنچه در بالا گفتيم مربوط به خوانندگي است و اما استفاده از آلات موسيقي و حرمت آن بحث ديگري دارد كه از موضوع اين سخن خارج است.
3- فلسفه تحريم غنا
دقت در مفهوم" غنا" با شرائطي كه در شرح موضوع آن گفتيم، فلسفه تحريم آن را به خوبي روشن مي‏سازد. در يك بررسي كوتاه به مفاسد زير برخورد مي‏كنيم:
الف: تشويق به فساد اخلاق-
تجربه نشان داده است- و تجربه بهترين شاهد و گواه است- كه بسياري افراد تحت تاثير آهنگهاي غناء، راه تقوي و پرهيزكاري را رها كرده، و به شهوات و فساد روي مي‏آورند.
مجلس غنا معمولا مركز انواع مفاسد است و آنچه به اين مفاسد دامن مي‏زند همان غناء است. تفسير نمونه، ج‏17، ص: 25
در بعضي از گزارشهايي كه در جرائد خارجي آمده مي‏خوانيم كه در مجلسي كه گروهي از دختران و پسران بودند، و آهنگ خاصي از غناء در آنجا اجرا شد آن چنان هيجاني به دختران و پسران دست داد كه به يكديگر حمله‏ور شدند و فجايع زيادي بار آوردند كه قلم از ذكر آن شرم دارد.
در تفسير" روح المعاني"، سخني از يكي از سران" بني اميه" نقل مي‏كند كه به آنها مي‏گفت: از غنا بپرهيزيد كه حيا را كم مي‏كند، شهوت را مي‏افزايد شخصيت را در هم مي‏شكند، جانشين شراب مي‏شود، و همان كاري را مي‏كند كه مستي انجام مي‏دهد "14".
و اين نشان مي‏دهد كه حتي آنها نيز به مفاسد آن پي برده بودند.
و اگر مي‏بينيم در روايات اسلامي كرارا آمده است كه غنا روح نفاق را در قلب پرورش مي‏دهد اشاره به همين حقيقت است، روح نفاق همان روح آلودگي به فساد و كناره‏گيري از تقوا و پرهيزكاري است.
و نيز اگر در روايات آمده است كه فرشتگان در خانه‏اي كه غنا در آن است وارد نمي‏شوند به خاطر همين آلودگي به فساد است، چرا كه فرشتگان پاكند و طالب پاكيند، و از اين محيطهاي آلوده بيزارند.
ب- غافل شدن از ياد خدا-

تعبير به" لهو" كه در تفسير" غنا" در بعضي از روايات اسلامي آمده است، اشاره به همين حقيقت است كه غناء انسان را آن چنان مست شهوات مي‏كند كه از ياد خدا غافل مي‏سازد.
در آيات فوق خوانديم كه" لهو الحديث"، يكي از عوامل" ضلالت" از" سبيل اللَّه" است، و موجب" عذاب اليم".

در حديثي از علي ع مي‏خوانيم:

كل ما الهي عن ذكر اللَّه فهو من الميسر:

" هر چيزي كه انسان را از ياد خدا غافل كند (و در شهوات فرو ببرد) آن در حكم قمار است" "15".

ج- آثار زيانبار بر اعصاب-

غنا و موسيقي در حقيقت، يكي از عوامل مهم تخدير اعصاب است، و به تعبير ديگر مواد مخدر گاهي از طريق دهان و نوشيدن وارد بدن مي‏شوند، (مانند شراب). و گاه از طريق بوئيدن و حس شامه (مانند هروئين). گاه از طريق تزريق (مانند مرفين). و گاه از طريق حس سامعه است (مانند غنا).
به همين دليل گاهي غنا و آهنگهاي مخصوصي، چنان افراد را در نشئه فرو مي‏برد، كه حالتي شبيه به مستي به آنها دست مي‏دهد، البته گاه به اين مرحله نمي‏رسد اما در عين حال تخدير خفيف ايجاد مي‏كند.
و به همين دليل بسياري از مفاسد مواد مخدر در غنا وجود دارد، خواه تخدير آن خفيف باشد يا شديد.
" توجه دقيق به بيوگرافي مشاهير موسيقي‏دانان نشان مي‏دهد كه در دوران عمر به تدريج دچار ناراحتيهاي روحي گرديده‏اند، تا آنجا كه رفته رفته اعصاب خود را از دست داده، و عده‏اي مبتلا به بيماريهاي رواني شده، و گروهي مشاعر خود را از كف داده، و به ديار جنون رهسپار شده‏اند، دسته‏اي فلج و ناتوان گرديده بعضي هنگام نواختن موسيقي درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سكته ناگهاني شده‏اند" "16".

در بعضي از كتبي كه در زمينه آثار زيانبار موسيقي بر اعصاب آدمي نوشته شده است حالات جمعي از موسيقي دانان و خوانندگان معروف آمده است كه به هنگام اجراي برنامه گرفتار سكته و مرگ ناگهاني شده، و در همان مجلس جان خود را از دست داده‏اند "17".

كوتاه سخن اينكه آثار زيانبخش غنا و موسيقي بر اعصاب تا سر حد توليد جنون، و بر قلب و فشار خون، و تحريكات نامطلوب ديگر به حدي است كه نياز به بحث زيادي ندارد.
از آمارهايي كه از مرگ و ميرها در عصر ما تهيه شده چنين استفاده مي‏شود كه مرگهاي ناگهاني نسبت به گذشته افزايش زيادي يافته است، عوامل اين افزايش را امور مختلفي ذكر كرده‏اند از جمله افزايش غنا و موسيقي در سطح جهان.
د- غنا يكي از ابزار كار استعمار
استعمارگران جهان هميشه از بيداري مردم، مخصوصا نسل جوان، وحشت داشته‏اند، به همين دليل بخشي از برنامه‏هاي گسترده آنها براي ادامه استعمار، فرو بردن جامعه‏ها در غفلت و بيخبري و ناآگاهي و گسترش انواع سرگرميهاي ناسالم است.
امروز مواد مخدر تنها جنبه تجارتي ندارد، بلكه يك ابزار مهم سياسي، يعني سياستهاي استعماري است، ايجاد مراكز فحشاء، كلوپهاي قمار و همچنين سرگرميهاي ناسالم ديگر، و از جمله توسعه غنا و موسيقي، يكي از مهمترين ابزاري است كه آنها براي تخدير افكار مردم بر آن اصرار دارند، و به همين دليل قسمت عمده وقت راديوهاي جهان را موسيقي تشكيل مي‏دهد و از برنامه‏هاي عمده وسائل ارتباط جمعي همين موضوع است.

__________________________________________________

(1) ضمير" يتخذها" به" آيات الكتاب" باز مي‏گردد كه در آيات قبل آمده است، بعضي نيز احتمال داده‏اند كه به" سبيل" بر گردد، كلمه" سبيل" گاهي به صورت مذكر و گاه به صورت مؤنث در آيات قرآن آمده است. تفسير نمونه، ج‏17، ص: 15

(2) وسائل الشيعه ج 12 صفحه 228 (باب تحريم الغناء) تفسير نمونه، ج‏17، ص:17

(3)" تفسير قرطبي" ج 7 ص 5136.

(4 و 5 و 6و 7)" وسائل الشيعه" ج 12 صفحه 225 تا 227- 231 (باب 99 تحريم الغناء).

(8 و 9) وسائل الشيعه جلد 12 صفحه 225- 230.

(10) سفينة البحار ج 2 صفحه 338.

(11) در المنثور ذيل آيه مورد بحث.

(12) تفسير روح المعاني ذيل آيه مورد بحث.

(13)" روح المعاني" ذيل آيات مورد بحث.

(14) تفسير روح المعاني جلد 21 صفحه 60.

(15) وسائل الشيعه جلد 12 صفحه 235.

(16) تاثير موسيقي بر روان و اعصاب صفحه 26.

(17) به همان مدرك سابق صفحه 92 به بعد مراجعه شود. تفسير نمونه، ج‏17، ص: 12 تا 28

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت