چرا در قرآن بعد از اعلام اکمال دین، دستور به تعیین وصی شده است؟

پرسش:

اگرقائل بتحريف قران نباشيم چگونه قابل تعبير خواهد بود دستور به انجام كاربعد ازانجام واكمال آن كار. (آيه 3سوره مائده و آيه 66سوره مائده )كه درايه3صحبت ازاكمال دين و معرفي وصي پيغمبر(ص)ودرآيه 66مائده دستوربه معرفي وصي به پيامبرآمده است .

پاسخ:

با سلام و تشکر از ارتباطتان

به نظر مي رسد  با توجه به اين که آيه اکمال دين و اتمام نعمت ، آيه سوم سوره مائده است و آيه ابلاغ ، آيه 67 مائده؛ و شيعيان آيه 67 را در مورد ابلاغ امامت و جانشيني امام علي مي دانند ، سوال کرده ايد که چگونه بعد از اين که خبر از اکمال دين داده ،  به ابلاغ حکم امامت و جانشيني دستور مي دهد؟ آيا پذيرفتن اين نظر معنايش ناقص بودن دين قبل از ابلاغ حکم وصايت و جانشيني نيست؟ اگر هست ،پس چگونه خدا قبل از آن فرموده : دين را کامل کرده ايم؟  
طبيعي است که اگر دين کامل شد، ديگر دستور جديدي به آن اضافه نمي شود ، پس چرا پس از خبر دادن از کامل شدن، حکم وصايت و جانشيني بيان مي گردد؟پس يا بايد بگوييم حکم جانشيني و وصايت اهميت چنداني ندارد و با نبود آن هم دين کامل است،که اگر  چنين است و اين حکم کم اهميت است، پس چرا فرموده: اگر ابلاغ نکني، رسالت خدايي را انجام نداده اي؟يا بايد بگوييم حرف شيعيان بي اساس است و آيه 67 سال ها قبل از آيه 3 نازل شده است و  ترتيب قرار گرفتن به جهت مصالحي بوده که خدا و رسول مي دانند و اين سابقه دارد که آياتي
ديرتر نازل شده، ولي در قرآن جلوتر قرار گرفته اند، زيرا قرآن بر اساس ترتيب نزول نيست و اين مورد اتفاق مفسران است.
آري سوال هاي بالا واقعاً‌ قابل اهميت هستند . وقتي  تاريخ را کتمان کنند و شان نزول اين آيات را بپوشانند و انکار کنند و بخواهند اين آيات را به مسائل ديگر ربط دهند، اين سوال ها پيش مي آيد و در جواب قانع کننده دادن به آن ها مي مانند.
اما موارد ذيل اعتراف عالمان اهل سنت به وجود اين سوال هاي مشكل آفرين است:
جايگاه اين آيه(67مائده)در اين سوره از معضلات و مشکلات کمر شکن است زيرا سوره مائده اگر آخرين سوره نازل شده نباشد، از آخرين سوره هاست . هنگام نزول اين سوره، رسول خدا شريعت را ابلاغ کرده و همه آنچه تا آن زمان بر ايشان نازل شده بود ، به مردم رسانده است ،حالا چطور در آخر کار او را به ابلاغ (با اين لحن تهديد آميز) امر مي کند؟ اگر اين آيه در اوايل بعثت نازل شده بود، کاملاً و به راحتي توجيه پذير بود که مي خواست پيامبر را در امر تبليغ تشويق کند  و سنگيني بار ابلاغ را بر او آسان سازد؛ همچنان که آيات:
"بدان چه امر شده اي، قيام کن و از مشرکان رو بگردان که تو را از شر مسخره کنندگان کفايت مي کنيم"(1)
و آيه:
" به زودي کلام سنگيني بر تو القا خواهيم کرد... بر سخنان و بهتان هاي آنان صبر کن . از آنان به نيکويي دوري گزين . مرا با تکذيب کنندگان بهرمند از نعمت واگذار . بدانان مهلتي اندک بده که نزد ما غل و زنجير عذاب و طعام گلوگير و عذاب دردناک جهنم است "(2)؛ ولي اين سوره نه در ابتداي بعثت، بلکه از آخرين سوره هاي نازل شده است، در حالي که رسول خدا رسالت را انجام داده و دين کامل شده و چيزي نمانده تا ابلاغ آن به چنين امر شديدي محتاج باشد. پس دو احتمال هست:
اول ، آيه به مناسبت واقعه خاصي نازل شده که لازم بوده تثبيت پيامبر در اداي رسالت به خاطر آن مطلب که ادايش بر رسول سنگين بوده، تکرار شود.
دوم، آيه(67) سال ها قبل از نزول اين سوره نازل شده . (زماني که پيامبر بسياري از احکام را ابلاغ نکرده و به تثبيت براي ابلاغ محتاج بوده است). روايات سبب نزول هم مؤيد  احتمال دوم است؛ اما  احتمال دوم پذيرفتني نيست زيرا با پذيرش آن بايد بگوييم سال ها اين آيه نازل شده بود، ولي جايگاهي در قرآن نداشته(چون جايگاه آن که سوره مائده باشد، هنوز نازل نشده بود) و بايد بگوييم اين آيه با اين که نازل شده بود، ولي توسط مسلمانان تلاوت نمي شد، زيرا تلاوت يک آيه به تنهايي جايز نيست و بايد در جايگاه خود و با آيات قبل و بعدش تلاوت گردد.
بنابراين با توجه به اين اشکال اساسي، همه روايات شان نزول که بر نزول اين آيه مدت ها قبل از سوره مائده دلالت دارند ، از اعتبار مي افتد و غير قابل اعتنا مي گردد.  (3)
 پذيرش اين که آيه 67 مدت ها قبل از سوره مائده نازل شده، قابل قبول نيست بلکه بايد هر دو آيه در اواخر عمر رسول خدا و در يک فرصت زماني نزديک به هم نازل شده باشند.
 با توجه به اين آيه معلوم مي شود هنگام نزول  حکمي هنوز ابلاغ نشده ، ابلاغ آن بر پيامبر سنگين بوده ،به نحوي که خداوند لازم ديده رسولش را تثبيت و تهديد کند و در مورد ابلاغ آن حکم، وعده حمايت  بدهد.  
اگر پذيرفتيم که آيه 67 ضمن همين سوره و بعد از آيه 3  نازل شده ، باز  اشکال شما سر جاي خود باقي است زيرا معنا ندارد در آيه سوم خبر از کامل شدن دين بدهد و در آيه 67 خبر از ابلاغ حکمي که اگر ابلاغ نشود، رسالت انجام نشده، بدهد و آن حکم را در درجه اي از اهميت بداند که براي ابلاغ آن بايد رسول را تهديد کند و پشتگرمي بدهد.
 آن عالم سني هر معنايي از آيه 67 و شأن نزول براي آن معتقد باشد، باز همين اشكال  وارد است. چون چگونه ممكن است پس از انجام شدن كار و اكمال دين، سخن از مأموريت جديد و ابلاغ پيام جديد باشد، يا  دستور به انجام كاري پس از انجام شدن و كامل شدن آن باشد؟
 هم او، هم ما بايد بپذيريم كه ابتدا آيه 67 نازل شده و بعد از تهديد و پشتگرمي خدا ، رسول آن حکم را ابلاغ کرده ، با ابلاغ آن حکم ، آيه 3 نازل شده ، کامل شدن دين و تمام شدن نعمت را با ابلاغ آن حکم اعلام کرده و فرموده : با ابلاغ اين حکم کافران براي هميشه از شکست دين اسلام و به نتيجه رسيدن توطئه هايشان نااميد شده اند؛ بر اين اساس اشكالي بر عقيده ما نخواهد بود؛  زيرا به هنگام نزول آيه 67 هنوز حکمي بوده که ابلاغ نشده و بر رسول  ابلاغ آن سنگين بوده ، با نزول اين آيه و تهديد و پشتگرمي خدا آن حکم ابلاغ شده ، بعد آيه 3 که بر اکمال دين و اتمام نعمت و رضايت خدا از دين  دلالت دارد، نازل شده است.
خوشبختانه با همه انگيزه هايي که براي کتمان حقيقت وجود داشته و دارد،  اهل سنت رواياتي نقل کرده اند که دلالت دارد آيه67 در غدير خم و در روز 18 ذي حجه سال دهم بعثت نازل شده ، تهديدي بوده  که در اواخر عمر رسول خدا متوجه ايشان شده  ، به ماموريتي اشاره مي کند که رسول خدا از انجام آن ترس داشته که مورد مخالفت قرار گيرد . به جهت آن، افرادي از اسلام رو بگردانند و عليه اسلام توطئه کنند و... به همين جهت خداوند هم تهديد آميز و هم اطمينان دهنده خطاب به پيامبر مي فرمايد:
«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمک من الناس ان الله لايهدي القوم الکافرين؛
اي پيامبر! آنچه از جانب خدايت بر تو فرود آمده، ابلاغ کن. اگر نکني، رسالت خدا را انجام نداده اي . خدا تو را از (کيد) مردم نگه مي دارد. خدا قوم کافر را هدايت نمي کند».
بعد از نزول اين آيه، پيامبر وظيفه اي که بر عهده اش بود و تا آن زمان به اجمال و به صورت غير صريح ابلاغ مي کرد، به صراحت ابلاغ کرد . با انجام آن وظيفه توسط ايشان، فرازي از آيه 3 نازل شد و فرمود:
«اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا»
با معرفي امام علي به جانشيني و امامت در امر دين و دنيا ، دين کامل و نعمت خدا تمام شد، زيرا با وجود مفسر و مجري معصوم ، دين در مجراي صحيح افتاده ، از تحريف و تغيير در امان بوده و به درستي اجرا شده ، ثمرات بي پايان اجراي دين بر مردم نثار مي شد .نعمت خدا کامل مي گشت. اين روايت در کتب اهل سنت ثبت شده، از جمله:
ابن ابي حاتم و ابن مردويه و ابن عساکر (از علما و محدثان اهل سنت)از ابي سعيد خدري نقل مي کنند که آيه ابلاغ(آيه 67)در غدير خم و در شان جانشيني علي بن ابي طالب  نازل شد .
 باز ابن مردويه از ابن مسعود نقل مي کند که در زمان رسول خدا اين آيه را اين گونه تلاوت مي کرديم: اي رسول! آنچه بر تو نازل شده که علي مولاي مؤمنان است، ابلاغ کن  که اگر ابلاغ نکني، رسالت خدايي را انجام نداده اي و خدا تو را از توطئه هاي مردم حفظ مي کند. (4)
در ينابيع الموده آمده که وقتي رسول خدا ولايت امام علي را اعلام کرد و ابلاغ نمود ، آيه 3 مائده نازل شد . اکمال دين و اتمام نعمت و ياس کافران را بيان کرد . با نزول آن رسول خدا فرمود : الله اکبر به خاطر اکمال دين و اتمام نعمت و رضايتش به رسالت من و ولايت علي بعد از من.(5)
متاسفانه عالمان اهل سنت اين روايات را کتمان کرده و اگر نقل کرده اند، آن ها را بي اعتبار شمرده اند، ولي حق ، خود را آشکار مي کند، هر چند به مذاق ما خوش نيايد.
اما چرا آيه 3 با اين که بعد از آيه 67 نازل شده، قبل از آن در قرآن  ثبت شده؟  وجه آن را نمي دانيم، زيرا جايگاه آيات را رسول به امر خدا تعيين مي کرد . بارها اتفاق مي افتاد که آيه اي نازل مي شد و پيامبر مي فرمود اين آيه را در فلان موضع از فلان سوره قرار دهيد .
 همه امت اسلام قبول دارند که ترتيب فعلي به دستور رسول خداست و با ترتيب نزول يکي نيست.
در مورد همين آيات اهل سنت نقل کرده اند:
هرگاه آياتي بر پيامبر نازل مي شد( از جمله آيه اليوم املت لکم ...) که سبب اعجاب و تحسين ايشان مي گرديد، دستور مي داد آن آيه را در صدر سوره (اي که نازل شده بود و در اين جا يعني مائده) قرار دهند.(6)
بنابراين ترتيب فعلي عين ترتيب نزول نيست . اگر آيه اي اول آمده و آيه اي بعد قرار دارد، نشان از آن نيست که حتما آيه اول زودتر و آيه بعد ديرتر نازل شده است.

1.حجرات(49)آيه 94-95.
2. مزمل(73)آيه5-13.
3. التحرير و التنوير، ج‏5، ص 151.
فخر رازي هم تمام رواياتي که حاکي از نزول اين آيه قبل از سوره مائده است ، بي اعتبار اعلام مي کند.( التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج‏4، ص 223؛ التحرير و التنوير، ج‏5، ص 151)
4. التفسير المظهري، ج‏3، ص: 143(پاورقي)؛ تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، ج‏4، ص 1172.
5. ينابيع المودة لذوي القربى ، قندوزي ، ج 1 ،ص 347. تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 42 -،ص 232 - 234؛ تفسير الآلوسي ،  ج 6 ، ص 194 - 195و...
6.الدر المنثور في تفسير المأثور، ج‏2، ص 258.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت