"کنیز" در اسلام به چه کسی اطلاق می شود؟

پرسش:

در مورد آيه 24 سوره نسا مالکيت زنان شوهر دار چه توضيحي دارد؟

پاسخ:

پرسشگر گرامي با سلام و ابراز احترام
 سوال شما واضح نيست. اگر منظورتان اين است که چگونه اسلام اجازه داده زنان شوهر دار که در جنگ اسير مي شوند ، ملک شما شوند .
در اين باره پاسخي ارائه مي گردد . اگر جز اين است ،براي ما بيان کنيد.
 اسلام براي آزاد کردن انسان ها آمده ،نه به بردگي کشاندن آنها، اما در جاهايي به مصلحت جامعه و خود انسان ها اجازه به بردگي گرفته شدن بعض افراد داده شده است.
در گذشته جنگ معمولا قبيله اي بود . در جنگ همه افراد قبيله از زن و مرد و پير و جوان شرکت مي کردند. قبيله غالب، همه افراد قبيله مغلوب را به بردگي و اموال آنان را به غنيمت مي گرفت.
اسلام اولا جنگ هجومي را اجازه نداده و مسلمانان حق ندارند به گروه ، قبيله و مردمي هجوم برند . مردانشان را کشته و زنان را به کنيزي و اموالشان را به غنيمت بگيرند مگر اين که از جانب مشرکان و کافران مورد هجوم واقع شوند . در اين صورت بايد در صدد دفاع از خود و نظام و ناموس خود برآيند . مهاجمان را بکشند تا شکست آنان قطعي شود و آن گاه بقيه افراد حاضر در ميدان جنگ اعم از زن و مرد را اسير کنند .اموال را به غنيمت بگيرند و بعد حاکم اسلام حق دارد مطابق مصلحت بيني  و رعايت مصالح جامعه و نظام اسلامي، اسيران را به منت آزاد کند يا در قبال آزادي آنان فديه و جان بها بگيرد يا آنان را به بردگي گرفته و بين رزمندگان تقسيم کند.
 به بردگي گرفتن افراد شرکت کننده در ميدان جنگ هجومي عليه مسلمانان،  مقابله به مثل است که از نظر همه عاقلان پذيرفته شده مي باشد . اگر آن گروه غالب مي شد ، همين معامله را با مسلمانان مي کرد . البته به بردگي گرفتن زنان و مردان مشرک جنگنده عليه اسلام، جايز است، نه واجب  . اين که حاکم معصوم يا عادل اسلام حکم به بردگي گرفتن بدهد ، بستگي به اقتضائات زمان و مکان دارد.
براي اطلاع بيشتر از دلايل اسلام براي تجويز محدود بردگي مطلب زير را مطالعه کرده و به کتب گفته شده مراجعه کنيد:
اسلام برده داري را با محدوديت هاي متعدد، به مصالحي به رسميت شناخت .براي اين که موضع اسلام در برابر برده داري و حقانيت آن، روشن شود ،لازم است نيم نگاهي به تاريخ برده داري بيندازيم:
در قديم از سه را انسان ها به بردگي گرفته مي شدند:
1. زور و قلدري: مثلاً رئيس قبيله به زور مي توانست ديگران را به بردگي بگيرد يا يک قبيله بدون دليل به قبيله ديگري شبيخون زده و هجوم برده و افراد قبيله ديگر  از زن و مرد و کودک  را به اسيري بگيرد.
 2. داشتن ولايت ارث و شوهري; به عنوان مثال: پدر مي توانست فرزند خود را بفروشد;
3. جنگ ؛ برده گيري در جنگ هاي دفاعي   حتي در بين ملل داراي تمدن نظير روم، هند، يونان، ايران; نيز معمول بوده است. ابتدا اين گونه بود كه قبيلة پيروز در جنگ خواه مهاجم يا مدافع، تا آخرين نفر از طرف مغلوب را مي كشت; امّا در طول زمان، و نيز از باب نوع دوستي، بنا را بر اين گذاشتند كه اسيران جنگي را به عنوان غنيمت تملك كنند، هر چند در آن دوران هم روش ها فرق مي كرد و رومي ها و يوناني ها سختگيرتر بودند.(1)
دين اسلام قانوني به نام برده داري تأسيس نكرد; بلكه از سه روش فوق; دو روش زور و ارث  را ردّ و روش سوم يعني جنگ دفاعي  را تحت شرايطي امضا كرد تا به مرور زمان و با شرايطي كه قرار داده است، زمينه هاي آن نوع برده داري را هم از بين ببرد.
اما اينكه چرا اسلام راه سوم برده گيري را مردود ندانست; بلكه  محدوديت هايي در آن ايجاد كرد؟ بدان خاطر بود كه :
1. اصلاح عادات غلط به زمان نيازمند است;
2. در آن زمان بردگان فراواني وجود داشتند و گاهي بخش عظيمي از جامعه را بردگان تشكيل مي دادند، و اگر از ابتدا بردگي به طور كلّي ملغا مي شد،  رهايي بردگان باعث نابودي آنان و خانواده هايشان مي شد; زيرا بردگان در آن زمان نه كسب و كار مستقلي داشتند و نه زندگي مستقلي.( 2)
حداقل اثر سوء آزاد كردن اين جمعيت انبوه، مختل كردن امنيت جامعه بود. بررسي اين نكته نشان مي دهد كه برخورد ضربتي و دفعي با مسألة برده داري، امري غير حكيمانه، بلكه غير ممكن است; از اين رو اسلام، در برخورد با اين مسأله ـ چنان كه در مورد "شراب" عمل كرد ـ به اصلاح تدريجي پرداخت.
 3. بندگان در آغاز اسلام منبع اقتصادي و نيروي نظامي نيرومندي براي مشركان و حتي مسلمانان بودند. مشركان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و ميدان هاي جنگ به كار مي گرفتند; چنانچه اسلام در همان ابتدا دستور آزادي بردگان را مي داد، بديهي بود كه تنها مسلمانان به آن عمل كنند; چرا كه مشركان به آن اعتقادي نداشتند.
اين شيوه رفتار، پيامدهاي بسيار ناخوشايند و ضربه مهلكي  براي جامعه  اسلامي نوپا در پي داشت. از جمله:
الف: مسلمانان به يكباره از نيروي اقتصادي و نظامي عظيمي محروم مي شدند و اين ضربه مهلك اقتصادي به آنان بود.
ب: بندگاني كه به اسيري گرفته مي شدند، چنانچه آزاد مي شدند، چون جا و مكان و درآمد مناسبي نداشتند، به ناچار به پيش مشرکان باز مي گشتند و آنان دوباره، از اينها براي تقويت بنيه اقتصادي و نيروي نظامي استفاده مي كردند.
حاصل آن بود كه آزادي بندگان به تدريج، مانع از خسارت اقتصادي و نظامي مسلمانان شد.
4. به طور كلي، دشمن محارب در صدد نابود ساختن است و فطرت بشر چنين فردي را محكوم به فنا دانسته و دست كم به بردگي گرفتن او را تجويز مي كند.
5. علاوه بر حكم فطري، تا آن جا كه تاريخ نشان داده است، انسان ها دشمنان خود را به عنوان غنيمت اسير مي گرفته اند.(3)
برده گيري كه اسلام معتبر دانسته حقي است كه با فطرت بشر مطابقت دارد كه همان برده گيري دشمنان اساس دين و مجتمع اسلامي است. چنين كساني به حكم اجبار به داخل جامعه جذب مي شوند و در لباس بردگي درمي آيند تا به تربيت صالح ديني تربيت يافته و به تدريج آزاد شوند ،همانند مريضي كه طبيب آزادي عمل او را تحت كنترل در مي آورد تا به سلامتي برسد.
جهان متمدن هر چند به ظاهر، نظام برده داري را ملغا اعلام كرد، امّا هنوز  همان نظام به شكلي ديگر در جهان معمول است.  با نگاهي كوتاه به جنگ جهاني دوم و قيموميت بر ملل محروم و مغلوب مي بينيد  كه چه فجايعي به بار آوردند.  هنوز هم محرومان ملل، گرفتار آن نظام قيموميتي غلط هستند.(4)
اسلام نه تنها برده داري را تأسيس نكرد; بلكه براي حل تدريجي اما سريع آن راه حل هايي را ارائه داده است كه در محورهاي زير آنها را مورد توجه قرار مي دهيم:
الف) بستن سرچشمه بردگي:
اسلام از بين سه راه معمول برده گيري در آن زمان، دو راه را به كلي ردّ كرد و نپذيرفت (زور و قلدري، ولايت شوهر، ارث و غيره) و به عللي كه گذشت، براي از بين بردن راه سوم (راه برده گيري در جنگ) محدوديت هايي ايجاد كرد، حتي در صورت پيروزي در جنگ هم گرفتن برده الزامي نبوده است، بلكه دستور اسلام در اين مورد اين است كه بعد از خاتمة جنگ با كفار، افرادي كه اسير مي شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود: ـ از آنان فديه گرفته شده، آزاد شوند; ـ با اسيران مسلمان مبادله شوند; ـ و در نهايت، در مواردي كه دو راه قبلي صلاح نبود، به جاي اين كه آنها را بكشند، اسيرشان كرده و براي خدمت، به كار بگمارند و بين مردم تقسيم كنند.(5)
ب) گشودن دريچة آزادي: اسلام، تمهيداتي ديگر براي آزادي بردگان انديشيده است، از جمله
ـ آزادي اسير را يكي از كفارات قرار داده است(6)
ـ با ازدواج زني كه برده است با يك انسان آزاد و بچه دار شدن آن زن، فروش آن زن ممنوع مي شود تا از سهمية ارث فرزندش آزاد شود.(7)
ـ سهمي از  زكات براي خريد برده و آزاد كردن آنان  قرار داده شد كه بدين ترتيب يك بودجة دايمي براي اين كار از بيت المال در نظر گرفته شده و تا آزادي كامل همة بردگان ادامه خواهد يافت.(8)
ـ آزادي بردگان يكي از عبادات شمرده شده و بزرگان در اين زمينه پيش قدم بوده اند تا آن جا كه گفته شده حضرت علي بن ابي طالب با دسترنج خود هزار بنده را آزاد كرد.(9)
ـ هر كس سهم خود از بردة مشترك را آزاد كند، سهم شريك ديگر به طور قهري آزاد مي شود.(10)
ـ هرگاه كسي مالك يكي از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دايي، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و يا خواهرزادة خود شود، آنها فوراً آزاد مي شوند.(11)
ـ در برخي موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به بردهاش مجازات هاي سختي انجام دهد، آن برده خود به خود آزاد خواهد شد.(12 ) و...
ج) احياي شخصيت بردگان: در دوراني كه بناست بردگان به تدريج آزاد شوند; دين مبين اسلام براي اِحياي حقوق آنان اقدامات وسيعي كرده است; به طوري كه هيچ فرقي بين بردگان و آزادها قرار نميدهد; جزء به تقوا و پرهيزكاري;  به بردگان اجازه مي دهد همه گونه پُست هاي اجتماعي را عهده دار شوند . از فرماندهي گرفته تا پست هاي حساس ديگر كه به عنوان نمونه سلمان، بلال و قنبر را مي توان نام برد.(13)
د) رفتار انساني با بردگان، در اسلام دستورهاي زيادي در مورد مدارا با بردگان آمده است از جمله:  
ـ پيامبر(ص) فرمود: جبرئيل آن قدر براي آزادي برده سفارش كرد كه  فكر كردم براي آزادي برده مهلت معيني مقرر گرديد.(14)
رواياتي داريم كه در مورد بردگان، أجل هفت سال را مطرح كرده و فرموده اند: بعد از هفت سال برده را از كار معاف و او را آزاد كنيد.(15)
حضرت امام صادق مي فرمود: هرگاه پدرم به غلامش دستوري مي داد و ملاحظه مي كرد كه آن كار، سخت است، خودش بسم الله مي گفت و كمك مي كرد.(16)
خوشرفتاري نسبت به بردگان در اين دوران انتقالي، به حدي است كه حتي بيگانگان نيز از آن تمجيد كرده اند; به عنوان نمونه، جرجي زيدان مي گويد: اسلام نسبت به بردگان فوق العاده مهربان است و پيامبر در مورد بردگان سفارش بسيار نموده است; به عنوان مثال: "كاري كه برده تاب آن را ندارد، به او واگذار نكنيد" يا "هرچه خودتان مي خوريد ،به او بدهيد"(17)
بنا بر اين اسلام در آن زمان که برده داري وجود داشت، وجود آن را تا حدودي تجويز کرد تا با يک برنامه حساب شده و موفق به مبارزه با آن پردازد . به هيچ وجه اسلام اين قانون را ايجاد نکرد . طريقي هم که اسلام براي مبارزه برگزيد، طريق تدريجي بود و با موفقيت قرين شد، در حالي که اگر طريق مبارزه يکباره را پيش مي گرفت ، علاوه بر اينکه زيان بزرگي به جامعه نوپاي اسلامي مي زد ، با موفقيت هم قرين نمي شد. اتفاقا در تاريخ مبارزه با بردگي توسط غربيان با مبارزه قاطع و يکباره مواجهيم که  به شکست انجاميد .
اما در جامعه اسلامي کنيزان از دو راه  وارد مي شدند:                                                                                                                                       
  1-زناني که در ميدان هاي جنگ شرکت مي کردند و اسير مي شدند. در قديم در جنگ هاي معمولا قبيله - که سيار زندگي مي کرد - به تمامي در جنگ در گير بود ،يعني زنان و مردان و کودکان همگي اعضاي ميدان نبرد بودند و براي پيروزي بر طرف مقابل تلاش مي کردند . سهم زنان کمتر از مردان نبود و وقتي يک طرف شکست مي خورد، تمام مردان و زنان و کودکان و اموالي که در ميدان بود ،به تصاحب طرف مقابل در مي آمد.
2- زناني که قبلا در جامعه غير اسلامي اسير و کنيز شده بودند و برده فروش ها آنها را به جامعه اسلامي مي آوردند و مي فروختند. در اسلام خريد و فروش اينان نيز جايز شمرده شد تا راهي براي ورود آنان به جامعه اسلامي و در معرض آزادي قرار گرفتن باشد.

1. الميزان، علامه طباطبايي، ترجمه موسوي همداني، ج 6، ص 544، نشر رجأ.
2. همان
3. همان، ص 549.
4. همان، ص 561 ـ 566.
5.همان، ج 18، ص 337 ـ 341، جامعه مدرسين.
6. تحريرالوسيله، امام خميني، ج 2، ص 110 ـ 117، جامعه مدرسين.
7. مكاسب، شيخ انصاري، ص 175، سطر 14، دارالحكمة.
8. تفسير نمونه، مكارم، ج 12، ص 418، اسلامية تهران.
9. بحارالانوار، مجلسي، ج 41، ص 43، اسلاميه تهران.
10.جواهرالكلام، شيخ محمدحسن، ج 34، ص 154 ـ 158، چاپ بيروت
11. تفسير نمونه،  ج 21، ص 42
12.وسايل الشيعه، ج 16، ص 26(20 جلدي)
13. تفسير نمونه، ج 21، ص 421
14.وسايل الشيعه، ج16،ص 26
15. همان.
16. بحارالانوار، ج 74، ص 142، ح 13،
17. تاريخ تمدن، جرجي زيدان، ج 4، ص 54
جهت اطلاع بيشتر مي توانيد به كتاب هاي ذيل مراجعه كنيد.
1ـ ترجمه تفسير الميزان، ج 6، ص 494 ـ 497، چاپ جامعه مدرسين.
2ـ بحارالانوار مجلسي، ج 74، ص 1141، چاپ اسلاميه تهران.
3ـ مناظرة دكتر و پير، شهيد هاشمي نژاد، ص 159 ـ 178.
4ـ تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ج 14، ص 451 ـ 467، چاپ اسلاميه تهران.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت