پاسخ جوانان شیعی به شبهات وهابیت 8

سؤال146: آیا علی می تواند همۀ سنت پیامبر را برای نسلهای بعد از خود نقل كند؟
شیعیان می گویند: ‌به روایاتی كه از طریق ائمه اهل بیت به آنان رسیده است عمل می كنند و ما می گوییم معلوم است كه از ائمه اهل بیت جز علی كسی پیامبر را ندیده است. آیا علی می تواند همۀ سنت پیامبر را برای نسلهای بعد از خود نقل كند، درحالی كه علی گاهی در مدینه به عنوان جانشین می ماند و پیامبر سفر می كرد.
پاسخ
در گذشته منابع علم ائمه را نوشته ایم. تنها منبع علم آنان سماع علی از پیامبر نیست، بلكه استنباط از كتاب الله یكی از مدارك آنهاست، و سنت پیامبر چه از طریق علی و چه از طریق افراد موثق دیگر از مدارك استنباط آنهاست.
از این گذشته، محدّث بودن كه ملازم با الهام از سوی خداوند است، یكی دیگر از سببهای آگاهی آنان است. بالاخره آنان همتا و هم سنگ قرآن هستند، طبعاً باید به سان قرآن هدایت گر باشند.
امیر مؤمنان در 23 سال، فقط در یك یا دو جنگ حضور نداشته و یك بار هم برای مأموریت به یمن اعزام شده باشد، جز آن در تمام این مدّت، در محضر پیامبر بوده و از او جدا نشده است ولی متأسفانه مجموع كتب شش گانۀ حدیثی شما فقط 500 حدیث از علی بن ابی طالب نقل كرده است ولی در مقابل از ابوهریره كه قریب دو سال و اندی در محضر پیامبر بوده پنج هزار حدیث نقل می كند. كدام یك از این دو عادلانه تر است؟!

سؤال147: بیشتر كسانی كه گفته های پیامبر را به مردم رسانده اند از اهل بیت او نبوده اند.
می گوید بیشتر كسانی كه گفته های پیامبر را به مردم رسانده اند از اهل بیت او نبوده اند، پیامبر اسعد بن زراره را به مدینه، علاء حضرمی را به بحرین، معاذ و ابوموسی را به یمن و عتّاب بن اسید را به مكه فرستاد پس كجاست ادعای شیعه كه می گویند از پیامبر جز علی و یا فردی از اهل بیتش گفته ها و احادیث او را نقل نمی كند؟
پاسخ
اینكه پیامبر اینها را به نقاط مختلف فرستاد جای سخن نیست، و لازم بود بیفزاید كه علی را هم برای قضاوت به یمن فرستاد و این مطلب جای بحث و گفتگو نیست، آنچه مهم است دروغی است كه در آخر كلام او آمده كه شیعه می گویند:‌«جز پیامبر و یا فردی از اهل بیت او احادیث وی را نقل نمی كنند» در كدام كتابی چنین مطلبی آمده است؟
گردآورندۀ پرسشها نه آگاهی از تاریخ دارد و نه از سیره پیامبر. حقیقت این است كه پیامبر اسلام این سخن را در مورد خاصّی (قرائت آیاتی از آغاز سوره برائت برای مشركان) فرمود: توضیح این كه پیامبر در سال نهم هجرت باری منع مشركان از ورود به مسجد الحرام و رفع هر نوع پیمان از آنها، ابوبكر را با شانزده آیه از آغاز سورۀ «برائت» به مكه اعزام كرد تا در موسم حج آیات را بر حاضران بخواند. ابوبكر در نیمۀ راه بود كه جبرئیل نازل شد و فرمود: امر الهی آن است كه این آیات را یا خودت یا مردی از اهل بیت تو به مردم ابلاغ كند در این مورد پیامبر فرمود: علیّ منّی و أنا منه لا یؤدی عنّی إلّا أنا أو علی:‌ «علی از من و من از علی هستم جز من و علی این پیام را ابلاغ نكند». و این مطلبی است كه غالب مفسران در آغاز سوره توبه آورده اند، و گروهی آن را یكی از فضایل امام علی دانسته اند، و گروهی هم می كوشند آن را به نوعی توجیه كنند كه به مقام ابی بكر برخورد نكند. در این مورد به كتابهای تفسیر، مانند رازی، والنار، و كتابهای حدیث مانند تفسیر طبری و درّ منثور، در تفسیر سورۀ برائت، مراجعه فرمایید(1).

1 - در كتب حدیث ، خصائص نسائی، ص84، حدیث 73 و سنن ترمذی: 5/275؛ حدیث 3090؛ مستدرك حاكم: 4/178 و غیره این مطلب را آوده اند.

سؤال 148: شیعیان اعتراف می کنند علم حلال و حرام، و مناسك حج به آنها جز از طریق امام باقر نرسیده است.
شیعیان در كتابهایشان اعتراف می كنند كه علم حلال و حرام، و مناسك حج به آنها جز از طریق امام باقر نرسیده است، یعنی در این مورد از علی چیزی به آنها نرسیده است.
پاسخ
آنچه كه می گوید تحریف در نقل است، حج رسول خدا را امام باقر برای مردم بیان كرد، و «مسلم» در صحیح خود برنامه حج رسول خدا را از امام باقر در صحیح خود آورده است و شگفت اینجاست كه ابوحنیفه بر این حقیقت به نوع دیگر تصریح می كند و می گوید: «لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسك حجّهم».
اصولاً مرور زمان چه بسا بر گفته های پیشینیان پرده می افكند و مسائل روشن بار دیگر مخفی می شود. و شخصیت های علمی مانند امام باقر و امام صادق باید آنچه را كه فراموش شده یا مورد اختلاف گشته بیان كنند. و چنان كه در پاسخ سؤال پیشین گفتیم ائمه اهل بیت علوم خود را سینه به سینه تا رسول خدا مستنداً نقل می كنند، و نقل از امام باقر مگر غیر از نقل از علی است؟

سؤال149:اگر به گفته شیخ مامقانی کسی امام مهدی را ببیند بالاترین حد عدالت را دارد، کسی که پیامبر را دیده چطور؟
شیخ مامقانی می گوید: اگر كسی به دیدن حضرت حجت مشرف شود در بالاترین حد عدالت قرار دارد. ما به آنها می گوییم شما چرا دربارۀ كسی كه پیامبر را دیده است چنین حكم نمی كنید؟
پاسخ
گردآورنده پرسش ها شنیده است كه قیاس، یكی از منابع استنباط است، ولی نمی داند كه شرایط قیاس صحیح و باطل چیست؟ روشن است قیاس این دو دیدار با هم درست نیست، و تفاوت آن دو زیاد است. هر چند مقام پیامبر بالاتر از مقام ولی عصر است، ولی رؤیت پیامبر هیچ نوع شرایطی نداشت، بلكه عادل و كافر و فاسق و منافق به دیدار او موفق می شدند، در حالی كه دیدن حضرت مهدی از طریق شرایط عادی امكان پذیر نیست، ولی اگر فردی، شرایط عادی را بشكند و از طریق غیر عادی به دیدار او موفق شود، حاكی از قرب او به مقام الهی است.

سؤال150: شیعیان روایت كسانی كه یكی از ائمه آنها را قبول نداشته باشد، نمی پذیرند. ولی روایات امثال فطحیه را می پذیرند.
شیعیان روایت كسانی كه یكی از ائمه آنها را قبول نداشته باشد، نمی پذیرند، به همین دلیل روایات صحابه را رد می كنند ولی با شیعیانی كه یكی از امامان یا چند نفر آنها را نپذیرفته اند ، مثل فطحیه به گونه ای دیگر رفتار می كنند و روایات آنها را می پذیرند.
پاسخ
او در این سؤال دو ادعا را مطرح كرده كه هردو بی اساس است چون:
شیعه به قول راوی ثقه و عادل كه لااقل در گفتار و بیان تقوا داشته باشد عمل می كند، خواه صحابی باشد، خواه غیر صحابی و لذا در كتب فقهی روایاتی از صحابه پیامبر وارده شده كه مدرك فتواست.
بنابراین ادعای دوم نیز بسان ادعای اوّل صحیح نیست، آنچه كه میزان است، وثاقت راوی است، خواه امامی باشد، خواه فطحی یا غیر آنها.

سؤال151: شیعه میگوید در كتاب كافی كلینی روایت صحیح و ضعیف وجود دارد، د رحالیکه حضرت مهدی گفت: این كتاب برای شیعیان ما كافی است.
علمای شیعه می گویند كه در كتاب كافی كلینی روایت صحیح و ضعیف وجود دارد، و از طرفی شیعه می گوید كه این كتاب به حضرت مهدی عرضه شد و او گفت: این كتاب برای شیعیان ما كافی است.
پاسخ
كتاب كافی كتابی مهم و ارزشمند برای جهان اسلام است، كه بیشترین روایات صحیح در باب احكام و معارف را داراست، ولی در عین حال بر خلاف غلوّ سلفیها كه صحیح بخاری و مسلم را خالی از هرگونه روایت ضعیف می دانند، كتاب كافی خالی از روایت ضعیف نیست و این نشانۀ واقع گرایی علمای شیعه است و امّا آنچه كه در ذیل سؤال آمده است كه علمای شیعه می گویند: «این كتاب به مهدی عرضه شد» افترایی بیش نیست. هرگز علمای شیعه این سخن را نمی گویند، بكله در مقدمۀ كافی، مترجم حالات شیخ كلینی می گوید: «و یعتقد بعض العلماء أنّه عرض علی القائم» یعنی برخی از علما چنین اعتقادی داشته اند كه این كتاب بر امام مهدی عرضه شده است مسلّماً یك چنین قول نادر آن هم بدون سند نمی تواند مایۀ اشكال یا سؤال باشد. حالا فرض كنید حضرت مهدی چنین سخنی را فرموده است ولی او این سخن را درباره تمام روایات كافی فرموده كه قسمتی از آن است كه روایات ما را بر كتاب الله عرضه كنید در صورتی كه با قرآن موافق بود بگیرید، بنابراین كتاب كافی برای شیعیان كافی است امّا با معیارهایی كه در آن آمده است.

سؤال152: شیعیان رأی امام غائبشان را از طریق حدس زدن می شناسند و در عین حال اجماع سلف را معتبر و معیار قرار نمی دهند.
فقیه همدانی در مصباح الفقیه می گوید: طبق نظر متأخرین معیار بر حجّیت اجماع این نیست كه همه اتفاق كنند، بلكه دلیل بر حجّت اجماع این است كه رأی معصوم را به طریق حدس زدن و تخمین كشف كنیم، پس آنها رأی امام غائبشان را از طریق حدس زدن می شناسند و در عین حال اجماع سلف را معتبر و معیار قرار نمی دهند.
پاسخ
گردآورنده پرسشها از اصطلاحات اصولی علمای شیعه آگاه نیست و آنها هم كه در سایتهای خود این خرده را بر شیعه گرفته اند، مانند گردآورنده، اطلاعی از اصطلاحات ندارد.
اوّلاً:‌كلمۀ تخمین هرگز در عبارات علمای ما نیست، آنچه كه هست كلمۀ حدس است.
ثانیاً:‌ «حدس» در این جا به معنی گمانه زنی نیست، بله حدس در مقابل حسّ است یعنی تحصیل یقین به قول امام دو راه دارد:
1. راه حسی مثل این كه علمای مدینه، در عصر امام صادق همگی بر حكمی فتوا بدهند، در اینجا قول امام از طریق حس به دست می آید، زیرا امام یكی از آن علما بوده و در رأس آنها قرار داشته، و رأی همگان، نشانۀ رأی او هم هست.
2. راه حدسی و آن این كه انسان با یك رشته مقدمات قطع آور و یقین آفرین به قول امام برسد. هر چند با گوش نشنیده و با چشم ندیده باشد. مثلاً همگان می گویند: ‌ماه نور خود را از خورشید می گیرد و آن را از حدسیات می شمارند. حدس در اینجا به معنی گمان نیست، بله به معنی یقین است و انسان با یك رشته تجربیات به یقین می رسد.
در مورد بحث، هرگاه علمای شیعه در چند قرن، بر حكمی اتفاق داشته باشند، انسان حدس می زند كه یك دلیل قطعی در اختیار آنان بوده و آنان به خاطر آن دلیل قطعی كه از امام به آنان رسیده فتوا داده اند. به این می گویند اجماع حدسی، یعنی انسان با اینكه ندیده و نشنیده در پرتو یك رشته محاسبات، یقین پیدا می كند، و هرگز در كاشفیت اجماع، ظن و تخمین و استحسان مطرح نیست.
این نوع ادله از آن سلفی هاست كه بر اثر نداشتن نصوص كافی، مجبورند در احكام شرعیه به گمانه زنی و تخمین بپردازند و به قیاس و استحسان كه هرگز یقین آفرین نیست، عمل می كنند.

سؤال154: شیعه در مسأله ای که دو قول باشد گوینده یكی معلوم و یكی نامعلوم ،به آن كه گوینده اش نامعلوم است عمل میکند.
از عجایب شیعه این است كه اگر در مسأله ای دو قول باشد گوینده یكی معلوم و یكی نامعلوم باشد به آن قول كه گوینده اش نامعلوم است عمل می كند چه دلیلی بر آن دارند؟
پاسخ
اوّلاً: گردآورندۀ پرسشها براثر بی اطلاعی از معارف شیعه نتوانسته سؤال را درست مطرح كند. هرگز مسأله این نیست كه اگر در مسأله ای دوقول باشد، به قول ناشناخته عمل می كنند نه به قول شناخته شده. هرگز چنین مسأله ای درفقه شیعه مطرح نیست.
آنچه كه واقعیت دراد این كه اگر علمای شیعه در مسأله ای اتفاق كنند، این اتفاق كشف از قول معصوم می-كند، ولی برخی گفته اند كه اگر فردی با اجماع مخالفت كند اگر شناخته شده باشد ضروری به اجماع نمی زند و اگر آن عالم ناشناخته باشد، به اجماع ضرر می زند، یعین از حجیت می اندازد، زیرا احتمال دارد كه آن فرد ناشناخته، امام معصوم بوده است كه به صورت ناشناخته اجماع را نقض كرده است.
این نظری است از برخی علمای شیعه، در عین حال برخی دیگر از علمای شیعه به نام شیخ حر عاملی با آن مخالفت كرده و آن را صحیح ندانسته، در حقیقت گوینده و انتقاد كنند، هر دو شیعه هستند. اختلاف میان دو عالم چندان مهم نیست، شما كتاب «الفقه علی المذاهب الاربعه» را مطالعه كنید، سراسر آن كتاب اختلاف میان علمای چهار مذهب است.
بخش ششم (از سوال155تاآخر)

سؤال155: شیخ شیعه در بحار می گوید: روبرو ایستادن با قبر لازم است اگر چه مخالف جهت قبله باشد.
شیخ شیعه در بحار می گوید: روبرو ایستادن با قبر لازم است اگر چه مخالف جهت قبله باشد، یعنی وقتی به زیارت ضریحهای خود می روند و دو ركعت نماز زیارت می خوانند، باید رو به قبر بخوانند گر چه قبله در سمت دیگری باشد.
پاسخ
گویا در بخش سؤالات هدایت گرانه كفگیرك به ته دیگ خورده، این بار می خواهد رأی خود را بر عبارت مرحوم مجلسی تحمیل كند. آنچه مجلسی گفته است این است كه هنگام خواندن زیارت باید رو به قبر امام باشی، هر چند این كار مستلزم آن باشد كه پشت به قبله باشی. این سیره همۀ‌ مسلمانان جهان از جمله خود سلفی ها هنگام سلام كرن بر پیامبر و ابوبكر و عمر، است، آنان رو به ضریح و پشت به قبله می ایستند و سلام می دهند. و اما تفسیری كه بر كلام مجلسی پس از كلمۀ یعنی انجام داده است، خیانتی بیش نیست و همه شیعیان نماز زیارت را رو به قبله می خوانند. و اگر گردآورندۀ سؤالها این گونه بخواهد سخن بگوید، نه تنها كسی را هدایت نمی كند، بلكه گمراه بودن خود را برای همگان آشكار می سازد.

سؤال156: شیعه همواره با گفتار پیامبر «أذكّر كم الله فی أهل بیتی» استدلال می كنند،ولی خود با تعداد زیادی از اهل بیت دشمنی می کنند
شیعه همواره با گفتار پیامبر «أذكّر كم الله فی أهل بیتی» استدلال می كنند، ولی خود شیعه با تعداد زیادی از اهل بیت دشمنی می نمایند.
پاسخ
یادآور شدیم اهل بیت دو اصطلاح دارد:
1. اهل بیتی كه در آیۀ‌ كریمۀ تطهیر آمده است و مقصود از آن طبق نقل مسلم در صحیح خود كسانی هستند كه در تحت عبا قرار گرفتند و در گذشته خود گردآورندۀ پرسشها این حدیث را نقل كرد «اللّهم هؤلاء أهل بیتی».
2. اهل بیتی كه در مورد خمس وارد شده به بنی هاشم تفسیر می شود در این موقع به همه افراد بنی هاشم از صالح و طالح شامل می شود. كسانی كه به خاندان هاشم منسوبند همگی از احترام والایی برخوردارند و صدقه بر آنها حرام است، مگر اینكه یكی از آنها راه خلاف را در پیش گیرد و گنهكار شود كه این یك وظیفۀ الهی است و از شاخه های امر به معروف و نهی از منكر به شمار می رود. بنابراین شیعه به تمام اهل بیت پیامبر احترام می گذارد مگر این كه فاقد صلاحیت باشند.

سؤال157: شیعه می گوید: اصحاب، نص بر خلافت علی را پنهان كرده اند، اگر چنین است پس چرا فضائل او را پنهان نكرده اند؟
پاسخ
هیچگاه شیعه نگفته است كه اصحاب نص بر خلافت علی را پنهان كرده اند. شیعه می گوید نص بر ولایت علی را صد و ده صحابی و هشتاد و چهار تابعی و سیصد و شصت دانشمند نقل كرده اند(1)، ولی راجع به فضائل باید یادآور شویم كه دستخوش حب و بغضها بوده، دوستان از ترس و دشمنان به خاطر بغض فضائل او را نقل نكرده اند، حتی این كلمه را از احمد بن حنبل همگی شنیده كه گفته است:‌ در مورد هیچ كس از اصحاب پیامبر به اندازۀ‌ علی فضایل با سند صحیح نقل نشده است.(2)
پی نوشت ها:
1. الغدیر:1، ص 41-311.
2. تاریخ دمشق ابن عساكر:3، ص 83، چاپ دوم؛ مستدرك حاكم 3/107؛ الریاض النضره:3/165.

سؤال158: شیعه می گوید خبر امام مهدی به دستور پدرش باید پنهان بماند و باز می گوید هر کس امام زمانش را نشناسد خدا را نشناخته است.
شیعیان می گویند: حضرت عسكری پدر امام زمان فرمان داده كه خبر امام مهدی را از همه پنهان سازند، و به جز افراد مورد اعتماد نگویند. از طرفی می گویند: اگر كسی امام خود را نشناسد، خدا را نشناخته است.
پاسخ
مطلب نخست درست است، زیرا خلافت عباسی پیوسته با گماشتن جاسوسانی در صدد یافتن مكان و زمان تولد حضرت مهدی تا فرعون وار به حیات موسای زمان خاتمه دهد، ولی خدا او را ناكام نهاد و ارادۀ خود را بر حفظ امام تنفیذ كرد و فقط كسانی محدود از مكان وجود حضرت اطلاع داشتند و او را ملاقات می كردند.
و امّا اینكه می گوید: هر كس امام خود را نشناسد خدا را نشناخته، مراد رؤیت امام و اطلاع از مكان وجود او نیست. همۀ ما اكنون پیامبر اكرم را شناخته ایم هر چند او را ندیده ایم، واقعاً چقدر جای تأسف است كه چنین اشكالات بی پایه سبب اتلاف وقت انسانها می شود؟!

سؤال159: اگر‌ خداوند عمر امام مهدی را طولانی كرده، چون همۀ‌ مردم به او نیاز دارند،پس چرا عمر پیامبر را طولانی نكرد ؟
شیعیان می گویند:‌ خداوند عمر امامشان را صدها سال طولانی كرده، چون همۀ‌ مردم به او نیاز دارند.
به آنها می گوییم: پس چرا عمر پیامبر را طولانی نكرد مردم به او نیز نیاز داشتند؟
پاسخ
یادآور می شویم مردم به پیامبران نیازمندند برخی از آنها نیز از عمر طولانی مانند نوح برخوردار بودند و برخی از عمری كوتاه مانند حضرت مسیح. مگر همۀ اسرار و رموز جهان بر ما آشكار است؟
علت طولانی بودن عمر امام به خاطر این است كه مأمور است كه حكومت واحد جهانی الهی تشكیل دهد و تا زمینۀ ظهور او كه آمادگی جهانیان‌ است فراهم نگردد، ظهور نمی كند. بنابراین در طولانی بودن عمر عزیز او هدف خاصی است كه در دیگران نیست.

سؤال160: آگر حرف جعفر درباره فرزندنداشتن برادرش قبول نیست، حرف عثمان بن سعید هم نباید قبول باشد چون معصوم نیست.
جعفر برادر حسن عسكری كه گفته است: برادرش فرزندی نداشته است، شیعه سخن او را قبول نمی كنند، چون او معصوم نیست، ولی ادعای عثمان بن سعید را كه می گوید: حسن فرزندی داشته قبول می كنند، با این كه او هم معصوم نیست، این چه توجیهی دارد؟
پاسخ
اوّلاً انحراف جعفر برادر امام عسكری كه یك بحث تاریخی رجالی است كه نمی توان د راین فرصت دربارۀ او گفتگو كرد. چه بسا خلفای عباسی از وجود او سوء استفاده كرده و چنین مطالبی را از زبان او نشر می-كردند.
و ثانیاً اعتقاد شیعه به ولادت حضرت مهدی ارتباطی به عثمان بن سعید ندارد، زیرا علاوه بر شیعیان، متجاوز از 40 تن از علمای اهل سنّت بر ولادت آن حضرت تصریح كرده اند، و حتّی ابن عربی در فتوحات، اسامی دوازده امام را تا به امام مهدی ذكر كرده است.و شیعیان مورد اعتماد حضرت عسكری كه به دیدار حضرت مهدی نائل شده بودند، رؤیت خود را نیز نقل كرده و تولد حضرتش را به حدّ تواتر رسانیده اند.
از این گذشته روایات مربوط به معرفی حضرت مهدی با تمام خصوصیات كه یكی از آنها این است كه او از فرزندان امام عسكری است فزونتر از آن است كه در اینجا نقل كنیم.
من از گردآورنده تقاضا می كنم جهت آگاهی از بشارتهای آمدن حضرت مهدی در كتب شیعه و سنی به كتاب تذكرة‌الخواص سبط ابن جوزی و منتخب الأثر مراجعه كند تا روشن شود كه مسأله حضرت مهدی پیش از تولد آن حضرت، زبانزد محدثان و دانشمندان و راویان بوده است.

سؤال161: شیعه معتقد به «طینت» است یعنی خداوند شیعیان را از خاك مخصوصی آفریده در حالیکه این با اختیار تناقض دارد.
یكی از عقاید شیعه، اعتقاد به «طینت» است كه معنای آن این است كه خداوند شیعیان را از خاك مخصوصی آفریده و اگر شیعه گناه كند، آن را پای سنی می نویسند و نیكی های سنی را پای شیعه می نویسند، و این عقیده با «اختیار» كه شیعه بدان معتقدند تناقض دارد.
پاسخ
اخبار طینت به معنای خاك نیست كه ایشان تصور كرده، بلكه كنایه از قانون وراثتی است كه قرآن به آن تصریح می كند، «البلد الطیّب یخرج نباته بإذن ربّه و الذی خبث لا یخرج إلّا نكداً»(اعراف/58).
«سرزمین پاكیزه گیاهش به فرمان پروردگار می روید، امّا سرزمینهای بد طینت جز گیاه ناچیز و بی ارزش نمی-رویاند».
بنابراین پدران و مادرانی كه دارای اصلاب پاك و ارحام مطهر هستند فرزندان پاك را تحویل جامعه می دهند، ولی اصلاب و ارحام آلوده زمینۀ ناپاكی را در فرزند پدید می آورند، البته هر دو به صورت زمینه است و شخص می تواند با ارادۀ خون آن زمینه را تقویت كند یا بر آن غلبه نماید.
و چون این مسأله به صورت زمینه است، هرگز با اختیار انسان منافاتی ندارد، البته كسانی كه زمینه های بد دارند، اگر بر آن زمینه ها غلبه كنند، پاداشی دو برابر خواهند داشت.
آنچه گفته شد یكی از معنای «طینت» است. در این جا تفسیر دیگری هست كه جای بازگویی آن نیست، آنچه مهم است دروغی است در آخر سؤال آورده كه گناهان شیعه را پای سنی می نویسند، این تهمت است، در هیچ یك از كتب عقاید شیعه وجود ندارد و خلاف قرآن است كه می فرماید: «الّا تزر وازرة وزر أخری».(1)
پی نوشت ها:
1. النجم:38.

سؤال162:اگر انصار دوستان علی بودند و در جنگ صفین در لشكر علی قرار داشتند چرا خلافت را به علی ندادند ؟
علمای شیعه می گویند انصار دوستان علی بودند و در جنگ صفین در لشكر علی قرار داشتند می گوییم اگر چنین است چرا خلافت را به علی ندادند و به ابوبكر سپردند؟
پاسخ
هدف از طرح این سؤال این است كه برساند بر خلافت علی نصی نیست، یادآور می شویم كه در سقیفه آنگاه كه رئیس اوس به رغم میل قبیلۀ خزرج به ابی بكر رأی داد، سروصدای زیادی در میان انصار برخاست، و خزرجیان همگی گفتند: «لا نبایع إلّا علیاً» «جز با علی با كسی بیعت نمی كنیم» و اگر نصی در كار نبود چرا آنان از میان همۀ مهاجران علی را برگزیدند؟
و امّا اینكه چرا با چنین عقیده ای به علی رأی ندادند، علت آن به صورت فشرده چنین است:
اوّلاً: گروهی از همین مهاجر و انصار پیشگامان تشیع بودند و بر ارادۀ خود باقی ماندند و لذا آنگاه كه امام به خلافت رسید تا پای جان در ركاب حضرت جنگیدند.
ثانیاً: ‌گروهی هر چند لب به اعتراض نگشودند ولی همراهی آنها با خلافت به معنی عقیده به آن نبود، بلكه مخالفت در آن شرایط را مصلحت نمی دیدند، زیرا پیرو امام علی بودند كه برای حفظ اسلام، و رفع فتنه سكوت كردند.
حاصل آن كه با این اشكالات كودكانه نص صریح غدیر را كه 110صحابی و 84تابعی نقل كرده نمی توان نادیده گرفت.

سؤال163: گروهی ادعا میكند كه قرآن تحریف شده و گروهی که به جای علی ابوبكر را انتخاب كرده اند . چرا شیعه فقط باگروه دوم دشمن است؟
ما با دو گروه مواجهیم گروهی ادعا می كند كه قرآن تحریف شده و به قرآن طعنه می زنند و گروهی گناهشان این است كه به جای علی ابوبكر را انتخاب كرده اند و به این صورت به اهل بیت طعنه می زنند چرا شیعه در مقابل گروه اول ساكت و در مقابل گروه دوم سرسخت است؟
پاسخ
این سؤال تكراری است و ما در گذشته گفتیم هرگز شیعه قائل به تحریف كتاب خدا نیست و عقاید را نباید از كتابهای روایی و حدیثی گرفت، و گرنه صحیحین و كتابهای سنن مشتمل بر یك رشته روایاتی است كه حاكی از تحریف قرآن است، بلكه باید عقیده را از كتب مخصوص به بیان عقاید گرفت كه در آنجا روایات تحقیق و بررسی شده و نظر نهایی استخراج شده است، و در مذهب شیعه در مورد عقاید، روایات متواتر پذیرفته می شود نه اخبار آحاد و نه روایاتی كه با قرآن در تضاد است و روایات تحریف از انسانهای نادرست و فاسد نقل شده كه ما در گذشته اسامی آنها را آوردیم و یكی از آنها احمد سیّاری است كه از نظر شیعه و سنی هر دو به فساد عقیده معروف است. شیعه همان طور كه نسبت به اهانت به اهل بیت(ع) حساسیت نشان می هد در مورد كسانی كه به قرآن طعنه زنند، حساسیت نشان می هد و نشانۀ آن كتابهای تحقیقی است كه در مورد عدم تحریف قرآن نوشته شده مانند: «آلاء الرحمن» نوشته مرحوم بلاغی، و «البیان فی تفسیر القرآن نوشته آیة الله خویی، «صیانة القرآن من التحریف» نوشته مرحوم معرفت و «التحقیق فی نفی التحریف» نوشته آقای سید علی میلانی و بسیاری كتب دیگر.
شما یا از این كتابها خبر ندارید و اگر هم خبر دارید، توان دیدن آنها را ندارید و حاضر به پذیرفتن حقایق نیستید!

سؤال164: خداوند درقرآن تصریح می كند كه جز از خدا و پیامبر پیروی نكنید.
خداوند متعال می فرماید: «اتّبعوا ما أنزل إلیكم من ربّكم و لا تتّبعوا من دونه أولیاء قلیلاً ما تذكّرون»(اعراف/3) «از آنچه كه از سوی پروردگار شما به سوی شما فرود آمده پیروی كنید و از سرپرستان دیگری پیروی نكنید. در این آیه تصریح می كند كه جز از خدا و پیامبر پیروی نكنید. و امامت برای آن است كه امام فرمانهای الهی را كه به ما رسیده اجرا كند، نه اینكه دین جدیدی برای مردم بیاورد.
پاسخ
پیامبر در مدّت رسالت 23 سالۀ خود بر اثر گرفتاریها و خفقان 13 سالۀ مكّه و نبردهای فراوان در اقامت ده ساله اش در مدینه از بیان جزییات احكام باز ماند. قسمتی را بیان كرد و قسمت دیگر را بر عترت كه هم سنگ قرآنند، واگذاشت.
دین اسلام، دین جاودانه است و شرایط زمان و مكان، مسائل جدیدی پدید می آورد كه در زمان پیامبر اكرم مطرح نبود، پاسخ درست به این سؤال چیست؟ شیعه می گوید:‌چه مانعی دارد كه خدا برای رساندن احكام شریعت، گروهی را در مكتب غیبی پرورش دهد تا همگان بازگو كنندگان چیزی باشند كه بر پیامبر نازل شده تفصیل آن به عترت موكول گردیده است.
دور نرویم، پس از پیامبر، تابعان و بعداً فقها، هزاران فرع را مطرح كرده و آن را با یك رشته ادلّۀ قطعی و ظنّی، بیان كردند، در حالی كه این احكام، از زبان پیامبر شنیده نشده، بلكه بر اثر یك رشته قیاسها و ظنون و استحسانها به دست آمده است. شما دربارۀ این استنباطها چه می گویید؟ آیا همۀ آنها را پیامبر گفته است؟ به طور مسلم نه، امّا آن فقیهان به گمان خود توانسته اند بر آنچه كه بر پیامبر نازل شده را از قرآن و سنت و موازین فقهی استخراج كنند. حال اگر این كار را عترت با آموزشهای غیبی انجام دهند و در اختیار بگذارند، همگی جزئی از آنچه كه به پیامبر نازل شده است، می باشد.
اگر واقعاً مقابله به مثل در اینجا صحیح باشد، یادآور می شویم كه این سؤال به خود شما متوجه است. شما در برابر سنت پیامبر، سنتهای دیگری را مطرح كردید و در ابواب فقه، سنتی به نام سنت ابی بكر، و سنتی به نام سنت عمر درست كردید آیا اینها همان گفته های پیامبر است؟ پس چرا نام شیخین را بر آن سنّت نهادید؟ و اگر غیر از آن است، چرا از آن پیروی می كنید؟

سؤال165: مذهب شیعه به وسیلۀ راویانی مانند زراره به دست آنها رسیده است، در عین حال امامان شیعه دربارۀ این افراد مذمّت كرده اند.
مذهب شیعه به وسیلۀ راویانی مانند زراره و غیره به دست آنها رسیده است، در عین حال امامان شیعه دربارۀ این افراد مذمّت كرده اند، شیعیان، با اعتماد به قول افراد مذمّت شده، قول امام خود را ردّ می كنند.
پاسخ
اوّلاً: شیعه در مورد معارف و احكام تقریباً از 15000 راوی بهره گرفته است، و از این طریق احادیث اهل بیت را نگهداری كرده است، و از این طریق احادیث اهل بیت را نگهداری كرده است، چنین نیست كه معارف و احكام را از چند فرد معدود گرفته باشد كه دربارۀ آنها مذمت وارد شده است، تا با ثبوت مذمّت، آیین تشیع فرو ریزد.
نگاه مختصری به كتاب «تنقیح المقال» علّامه مامقانی و كتاب «معجم رجال الحدیث» آیة الله خویی عظمت راویان و كثرت حافظان حدیث روشن می سازد.
ثانیاً: اگر مذمتی كه دربارۀ «زراره» وارده شده، در عین حال روایات مدحی هم دربارۀ او رسیده و خود حضرات در روایات مدح، یادآور می شوند كه ما با نكوهش این افراد می خواهم جان و مال آنها را حفظ كنیم، زیرا زرارة بن اعین از رجال سرشناس كوفه و كاملاً شناخته شده بود، ارتباط نزدیك او با امام صادق جای گفتگو نبود، ولی در عین حال، خلافت اموی و عباسی دربارۀ آنها حساسیت داشت، زیرا شیخ قبیله و در عین حال عالم و دانشمند بود. ائمه در برخی مجالس كه مأموران اطلاعاتی نظام حضور داشت به نكوهش او و دو تن از یارانش پرداخت تا جان و مال او را در شرایط خفقان و ترس و قتل و وحشت آن دوران را به خاطر آورد متوجه خواهد شد چرا ائمه اهل بیت برخی از شیعیان نزدیك به خود را نكوهش می كردند چون می-خواستند جان آنان را حفظ كنند و دستگاه حكومت نفهمد آنان به اهل بیت منسوب و شیعه اند. ابوبصیر به امام صادق می گوید:« فدایت شوم ما را لقبی می دهند كه پشت ما را می شكند، دل های ما را می میراند و حاكمان بر اثر همین لقب خون ما را حلال می دانند... امام می فرماید: لقب رافضه را می گویی؟ می گوید آری...».(1) این گوشه ای از شرایط وحشتناك آن زمان است.
پی نوشت ها:
1. روضۀ كافی: ص34؛ فضائل الشیعه، مرحوم صدوق:ص21.

سؤال166: اگر شیخین انسانهای خوبی نبودند، پس پیامبر در تربیت یارانش شكست خورده است، و این بزرگترین توهین به پیامبر است.
اگر شیخین انسانهای خوبی نبودند، پس پیامبر در تربیت یارانش شكست خورده است، و این بزرگترین توهین به پیامبر است، چه می گویید؟
پاسخ
هرگاه یاران پیامبر منحصر به این دو نفر و همفكران آنان بودند، سؤال شما می توانست مطرح شود، ولی پیامبر اكرم قریب یكصد هزار صحابی داشت كه پانزده هزار از آنها با نام و نشان در كتابها ثبت شده اند، و در گذشته گفتیم یاران پیامبر از نظر عقیده و رفتار یكدست نبودند و آن چنان نبود كه همگان محكوم این اقلیتی باشند كه نظر شما را به خود جلب كرده است. این اقلیت خلافت را قبضه كردند، و برخی هم از آنان پیروی كردند ولی برخی دیگر مخالفت كردند، و اكثریتی نیز خاموش ماندند، و اظهار نظر را به مصلحت ندانستند.
اصولاً تكیه بر خلفا، و نادیده گرفتن دیگر یاران پیامبر نوعی اهانت به دیگران است. حال فرض كنید چند نفر انگشت شمار از یاران پیامبر نمرۀ خوبی نگرفته باشند؛ این دلیل بر دیگران نیست. از این گذشته خواص یاران پیامبر منحصر به خلفا نبود، چرا شما از ابوایوب انصاری فاتح روم، عمار یاسر، ابوذر غفاری، ابن تیهان، و سلمان، و عبدالله بن مسعود و عثمان بن مظعون و دهها انسان وارستۀ دیگری كه در غزوات بدر و احد و خندق و خیب و حنین جان باختند، و با خون خود درخت اسلام را سیراب كردند، یاد نمی كنید؟!
پیامبر گرامی انقلاب عظیمی در جهان به وجود آورد، و مسیر تاریخ را دگرگون ساخت، و عظمت انقلاب او در گرو نیك و بد بودن چند فرد معدود نیست كه اگر تاریخ دربارۀ آنان قضاوت كند، اهانت به پیامبر باشد.
فرض كنید معلمی در كلاسی زحمت بكشد، ولی در میان شاگردان، چند نفر معدود موفق به كسب امتیاز نشوند، آیا این اهانت به آن معلم بزرگوار است؟
آیا اگر بد بودن برخی از یاران نشانۀ عدم موفقیت پیامبر است، پس مسألۀ جنگ با مرتدان عرب را چگونه توجیه می كنید. بالأخره همۀ آنها مسلمان بودند ولی بعداً به عقیدۀ شما از اسلام برگشتند. پس پیامبر به عقدیدۀ شما در تربیت خود موفق نبوده است؟!

سؤال167: اگر امامت واجب است تاشریعت اسلامی را حفاظت نماید ، از امامان دوازده گانه كسی به ریاست نرسید تا این کار را انجام دهد؟!
شیعیان می گویند امامت واجب است چون امام، شریعت اسلامی را حفاظت می نماید و مسلمانان را به راه راست سوق می دهد و احكام را از كم و زیاد شدن پاسداری می كند. به آنها گفته می شود: از امامان دوازده گانه شما كسی به ریاست نرسید تا چنین كاری را انجام دهد.
پاسخ
گردآورندۀ پرسشها تصور كرده است كه امامان شیعه در طول 250سال دست روی دست گذارده و هیچ كاری را صورت نداده اند و اگر در رأس قدرت نبودند، هیچ نوعی تأثیری در هدایت جامعه و بازداری ظالمان از ظلم نداشته اند، در حالی كه ائمه اهل بیت از طرق مختلف توانستند در هدایت جامعه اثر گذار باشند.
1. دانشگاه اسلامی كه در مدینه با كف با كفایت امام باقر و امام صادق پی ریزی شد و متجاوز از 4000 محدث و فقیه تربیت كرد و تحویل جهان اسلام داد و خود این تأثر عظیمی در رهبری امّت داشته است.
حسن بن علی الوشا می گوید: من در مسجد كوفه نهصد استاد حدیث دیدم كه همگان می گفتند: ‌حدثنی جعفر بن محمد.(1)
و همچنین دیگر امامان شیعه در عین آنكه بر مسند قدرت نبودند از نظر آموزش و تعلیم دین و بازداری جامعه از انحراف اثر بارزی داشتند.
2. از نظر مبارزه با ظلم و ستم، هر چند كمتر تظاهر می كردند، امّا به طور معقول، مسلمانان را به بی لیاقتی حكام اموی و عباسی توجه می دادند و از همین طریق خوفی در دل حكام انداخته و توانستند از خودكامگی آنان تا حدی بكاهند و اگر امامان شیعه دست روی دست می گذاشتند و با ظالمان هم پیمان و هم سو بودند، به شمشیر و زهر جفا كشته نمی شدند.
3. از این گذشته اگر ما دربارۀ خدمات امامان شیعه لب فرو بندم ولی یادآور می شویم امامت از جانب خدا لطفی است بر جامعه، و می تواند در هر درجه اثر گذار باشد. حال اگر بر اثر مساعد نبودن شرایط حاكمیت سیاسی را به دست نگرفتند، این تقصیر مردم است، نه گناه قانون و یا امام، عین همین مطلب دربارۀ پیامبران الهی جاری است. بنی اسرائیل پیامبران را از دم تیغ می گذاراندند چنان كه قرآن می فرماید: «‌و قتلهم الأنبیاء بغیر حق»(2) و با این حال خدا فیض نبوت را قطع نكرد و پیاپی پیامبران خود را برای آنها فرستاد. و پیامبر و امام حتی با نداشتن حاكمیت سیاسی می توانند احكام را بیان كنند و حجّت را بر مردم اقامه نمایند و از تحریف جلوگیری كنند.
پی نوشت ها:
1. رجال نجاشی، ترجمه حسن بن علی الوشاء، شماره 79.
2. نساء/155.

سؤال168: در نهج البلاغه آمده كه علی مناجات می كرد و می گفت:‌«اللّهم اغفر لی ما أنت أعلم به منی»اگر مصمم بود، چگونه استغفار است؟
در كتاب نهج البلاغه آمده است كه علی با پروردگارش مناجات می كرد و این دعا را می گفت:‌«اللّهم اغفر لی ما أنت أعلم به منی» اگر مصمم بود، چگونه استغفار است؟
پاسخ
پیامبر اسلام، به اتفاق مسلمانان معصوم از گناه بود خصوصاً پس از بعثت كسی در عصمت او خدشه نكرده است ولی با این حال روزی هفتاد بار استغفار می كرد و فرمود: «و إنّه لیغان علی قلبی و إنّی أستغفر الله كلّ یوم سبعین مرّه»، «من دلم زنگار می گیرد و روزی هفتاد بار استغفار می كنم».
خدا به پیامبر در قرآن دستور استغفار می دهد(1) آیا معنی آن این است كه پیامبر معصوم نیست؟ بزرگان تفسیر و عقاید در مورد این نوع استغفارها بحث های جالب و شیرینی دارند، خصوصاً در مورد كلمات امام در دعایی كه به كمیل بن زیاد آموخت، از همه این ها بگذریم، سخن امام جنبه آموزشی دارد.
پی نوشت ها:
1. غافر/55و محمد/19.

سؤال169: پیامبران به توحید و اخلاص دعوت می كردند نه به ولایت علی، و اگر چنین ولایتی هست چرا تنها شیعیان آن را نقل كرده اند؟
شیعیان می گویند كه هیچ پیامبری نبوده مگر آن كه به ولایت دعوت كرده است، به شیعه گفته می شود كه پیامبران به توحید و اخلاص دعوت می كردند نه به ولایت علی، و اگر چنین ولایتی هست چرا تنها شیعیان آن را نقل كرده اند؟
پاسخ
از قدیم الایام گفته اند: ‌اثبات چیزی، چیزی دیگر را نفی نمی كند، صحیح است كه پیامبران به توحید و یكتا پرستی دعوت می كردند، ولی دعوت آنها منحصر به این نبود، آنها به دهها چیز دعوت می كردند، و یكی از آنها توحید بوده نه اینكه تنها به توحید دعوت می نمودند، به گواه اینكه حضرت مسیح در عین دعوت به توحید، به نبوت پیامبر اسلام نیز بشارت داد و دعوت كرد.
و امّا اینكه چرا فقط شیعه آن را نقل كرده است، این را باید از خود شما پرسید كه چرا با وجود اسامی ائمه اهل بیت در كتب پیشینیان، تنها شیعه آن را نقل می كند، و شما نقل نمی كنید. شما هرگاه به فضایل اهل بیت می رسید، دست و دلتان می لرزد و می كوشید آنها را تضعیف كنید یا معارضی برای آنها بسازید.
از این گذشته، مقصود دعوت به ولایت آنها نیست، مقصود بشارت از ولایت آنهاست و این مسأله دربارۀ پیامبر كاملاً صادق است. و خداوند به پیامبران پیشین دستور داده كه از نبوت پیامبر خاتم گزارش دهند. در این مورد به سورۀ احزاب آیه 7 مراجعه شود.

سؤال170: آیا ائمه ازدواج موقت كرده اند یا نه؟
پاسخ
در مشروعیت ازدواج موقت كافی است كه قرآن آن را در سوره مباركه نساء، آیۀ 24 آورده است و فرموده است: «فما استمتعتم به منهنّ فآتوهنّ أجورهنّ فریضه» و نیز كافی است بدانیم كه تا زمان عمر بن خطاب صحابه عدول از آن بهره می گرفتند و اگر امری نامشروع بود صحابه پیامبر گرد حرام نمی گشتند تا این كه عمر از آن نهی كرد. حالا خواه ائمه شیعه انجام داده باشند یا نه این كار تأثیری در حكم خدا ندارد. با وجود تصریح قرآنی و روایات متواتر در مشروعیت ازدواج موقت در زمان پیامبر نیازی به مسأله دیگر نیست.

سؤال171: علی بن ابی طالب دروازۀ علم است، پس چگونه حكم مذی را نمیداند ؟
امام علی بن ابی طالب دروازۀ علم است، پس چگونه حكم مذی را نمی داند و كسی را نزد پیامبر می¬فرستد تا احكام متعلق به مذی را به او بیاموزد؟
پاسخ
حدیث «أنا مدینة‌ العلم و علیّ بابها» را متجاوز از صد و چهل و سه محدث سنی در كتابهای خود نقل كرده-اند و ذكر نام و شماره صفحه كتابها به درازا می انجامد. در این مورد به كتاب الغدیر(1) مراجعه كنید تا از صحت خبر مطلع شود. اگر اعتراضی دارید بر گفتار پیامبر متوجه است نه علی. از این گذشته علی از روز نخست عالم و آگاه آفریده نشده، و از روز نخست حضور در محضر پیامبر به تدریج چیزهایی از او آموخته تا اینكه به مقام محدّثی رسیده است. و اعزام فردی به نزد رسول خدا برای سؤال این مسأله می تواند توجیه-های گوناگونی داشته باشد. و شاید یكی از وجوه این باشد كه به مردم بفهماند: آنچه می گوید، در سنت و اسلام از شخص پیامبر است.
پی نوشت ها:
1. الغدیر: ج6، ص86-111.

سؤال172: خلافی كه اصحاب پیامبر مرتكب شده اند این است كه از ولایت علی منحرف شده اند،چرا شیعه از فرقه های دیگر روایت نقل میکند؟
خلافی كه اصحاب پیامبر مرتكب شده اند این است كه از ولایت علی منحرف شده اند، پس چرا شیعیان در مورد فرقه های دیگر مانند فطحیه و واقفیه كه امامت بعضی را قبول نمی كنند، روایت نقل كرده اند؟
پاسخ
این سؤال تكراری است و در سؤال صد و پنجاهم به پاسخ آن پرداختیم و نیز یادآور می شویم انحراف از حق، از سوی هر كس كه باشد مذموم و نكوهیده است، ولی بین دو انحراف فرق است. برخی از اصحاب (نه همه) چون ولایت علی را نپذیرفته اند، و طبعاً بقیه را نیز نمی پذیرند، در حالی كه آن دو گروه تا نیمه راه آمده اند و ولایت ائمه را تا امام هفتم پذیرفته اند، قیاس این دو قیاس مع الفارق و نادرست است. افزون بر آن احراز صدق در گفتار برای نقل روایت كفایت می كند.
ضمناً یادآور می شویم انحراف همۀ اصحاب از علی تهمتی است كه او به شیعه می زند، در حالی كه صحابۀ پیامبر به گروههای مختلفی تقسیم می شدند.

سؤال173: منابع شیعه می گویند: ائمه تقیه می كنند، پس معصوم نبودند.
منابع شیعه می گویند: ائمه تقیه می كنند، پس معصوم نبودند.
پاسخ
این سؤال تكراری است و كراراً گفته ایم كه ائمه در مسائل محدودی از روی اضطرار و ناچاری در مجالس عمومی با حاكمان وقت همسویی نشان می دادند و اضطرار مجوز این همسویی بود و اگر اعتراضی در این زمینه هست، باید به قرآن متوجه شود كه تقیه را تجویز كرده است زیرا وقتی این آیه «إلّا من أكره و قلبه مطمئن بالإیمان»(1) درمورد تقیه عمار نازل گردید پیامبر به عمار فرمود: «إن عادوا لك بمثل ذلك فعد لهم».(2)
قرآن صریحاً به مسلمانان دستور می دهد كه در مواردی از در تقیه وارد شوند چنان كه می فرماید: «إلّا أن تتقوا منهم تقاة».(3)
امام شافعی می گوید: هرگاه حاكم جائر مسلمان از نظر شرایط با حاكم كافر یكسان شد، تقیه لازم است، بنابراین تقیه در این صورت، یك امر حیاتی است كه خلاف آن مایۀ قتل و نابودی جمعیت مؤمنین است.(4)
احمد بن حنبل پیشوای سلفی ها در مسأله خلق قرآن و همچنین یاران او تقیه كردند هر چند تقیه احمد با آنان به نوعی فرق داشت. این تنها امامان شیعه نیستند كه تقیه كرده اند، بلكه حضرت ابراهیم قهرمان توحید – در نظر مفسران تقیه كرد، آنگاه كه به مشركان عصر خود توحید- در نظر مفسران تقیه كرد، آنگاه كه به مشركان عصر خود می گوید: «فقال انّی سقیم»، «من بیمارم»(صافات/89)، حضرت در این جا تقیه كرده است تا آنان حضرت را وادار به بیرون رفتن از شهر نكنند و ایشان پس از آن كه آنان شهر را ترك كردند به سراغ بت ها رود و آنها را درهم شكند. هر چند متأسفانه صحیح بخاری ابراهیم را در این جا دروغگو معرفی می كند.(5)

پی نوشت ها:
1. نحل/106.
2. به تفاسیر فریقین مراجعه شود.
3. آل عمران/28.
4. مفاتیح الغیب: 8/13.
5. صحیح بخاری: 4/112، كتاب بدءالخلق.

سؤال174: كلینی نقل می كند كه از امام علی خواستند كه بدعتهای خلفای سه گانه را اصلاح كند امّا علی نپذیرفت.
كلینی نقل می كند كه از امام علی خواستند كه بدعتهای خلفای سه گانه را اصلاح كند امّا علی نپذیرفت و گفت: این مایه تفرقه است، و بدعتهای خلفا از نظر شیعه مخالف با قرآن و سنت بود، چرا علی انكار نكرد؟
پاسخ
امر به معروف و نهی از منكر شرایطی دارد كه فقها در كتابهای فقهی آن را بیان كرده اند و یكی از شرایط این است كه دفع «فساد» به «افسد» نشود. در چنین شرایطی مطرح كرن این مسائل نه تنها تأثیری نداشت، بلكه اثر سوء می گذاشت، لذا در اثنای جنگ صفین مردی از بنی اسد از اصحاب علی از آن حضرت پرسید: چطور شد كه قوم شما، شما را از خلافت بازداشتند و حال آن كه شما شایسته تر بودید؟
او این سؤال را در وقت غیر مناسب مطرح كرد، یعنی موقعی مطرح كرد كه علی با معاویه درگیر بوده است.
امام به صورت ملامت گونه ای قبل از جواب به او گفت: كه آخر هر پرسشی جایی دارد، حالا وقت این گفتگوها نیست مسأله روز ما، مسأله معاویه است «هلم الخطب فی ابن ابی سفیان».(1)
امام علی خواست با یكی از «بدعتها» به نام صلاه تراویح مبارزه كند، صدای گروهی بلند شد و گفتند: واعمراه، با این شرایط چگونه می توانست با بدعتها مبارزه كند.
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، خطبه160. لطفاً برای توضیح بیشتر به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مراجعه فرمایید.

سؤال175: عمر علی را در شورای شش نفره قرار داد، چرا علی با وجود نص بر خلافت خود، حاضر شد در این شورا عضو شود؟
عمر علی را در شورای شش نفره قرار داد، چرا علی با وجود نص بر خلافت خود، حاضر شد در این شورا عضو شود؟ و چرا نگفت كه دربارۀ‌ او نصّی وارد شده است؟
پاسخ
این سؤال تكراری است و درگذشته از آن پاسخ گفتیم. اگر كسی شرح حال شورای شش نفره را بخواند می-فهمد كه مشاركت آن حضرت از روی اكراه بود، و عمویش عباس از آن حضرت پرسید: چرا شركت كردی؟ فرمود: می خواهم از اختلاف پرهیز كنم.
این گزینش با ارعاب و تهدید انجام گرفت، خلیفه پس از انتخاب شش نفر، به محمد بن مسلمه دستور داد: ‌اگر اقلیت با اكثریت توافق كردند، فوراً اعدام شوند.
اگر جناح مساوی شورا با جناحی كه عبدالرحمان در آن قرار دارد، موافقت نكردند فوراً كشته شوند.
اگر كاندیدها در ظرف سه روز در تعیین جانشین به توافق نرسیدند همگی از دم تیغ بگذرند و ... .
در چنین محیط ارعاب و تهدید نمی توان موافقت امام را یك موافقت اختیاری اندیشید.
گذشته از این اگر شورای شش نفره امام را انتخاب می كرد، امام می پذیرفت به همان دلیلی كه پس از قتل عثمان پذیرفت. و این به معنی نادیده گرفتن نص بر خلافت نیست، كه اكثریت آن را پذیرفته باشند.

سؤال176: شیعه روایاتی را جعل كرده اند كه متضمن اسامی ائمه دوازده گانه است
شیعه روایاتی را جعل كرده اند كه متضمن اسامی ائمه دوازده گانه است، ولی یكی از علمای آنها گفته: ذكر سلسله وار این دوازده تن در آن روایات موجود نیست.
پاسخ
این چه اشكال و سؤالی است كه مطرح می كند؟! این عالم دربارۀ ترتیب اسامی امامان می گوید اسامی امامان در آن روایات ذكر شده امّا ترتیب ولایت آنها در آن احادیث نیامده است. این چه ربطی به جعل روایت و دروغگویی پرسش گر دارد.

سؤال177: چرا می گویید علی از ترس مرتد شدن با صحابه به وجود نص احتجاج نكرد و با آنها نجنگید؟
شیعه ادعا می كند كه اكثر صحابه بعد از وفات پیامبر مرتد شدند (یعنی امامت علی را نپذیرفتند) پس چرا می-گویید علی از ترس مرتد شدن با آنها به وجود نص احتجاج نكرد و با آنها نجنگید؟
پاسخ

این سؤال تكراری است و ما نیز كراراً از آن جواب گفته ایم نیازی به تكرار نمی بینیم.

سؤال178: شیعه گمان می كند نصی دربارۀ امامانشان وجود دارد ولی استاد فیصل نور در كتاب «الإمامه والنص» این روایات را نقد كرده است.
پاسخ
در اینجا چون كفگیرك به ته دیگ خورده، پناه به كتاب دیگری می برد و بدون این كه مطالب او را نقل كند مدعی می شود كه این سؤالها باعث هدایت گروهی از جوانان شده است.
به هر حال نصوصی كه دربارۀ امامان یكی پس از دیگری وارده شده، در كتابهای فراوانی از محدثان تنظیم شده كه برخی از آنها را نام می بریم:
1. كلینی در كافی در كتاب الحجه.
2. شیخ حر عاملی در كتاب اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت