چرا بعضي مردم دين مسيحيت را قبول دارند ودين اسلام را نه؟

 سوال:
 چرا بعضي مردم دين مسيحيت را قبول دارند ودين اسلام را نه؟

پاسخ:

سلام
ظاهرا باید مقصود شما از مردم ، افراد جامعه ما و برخی از جوانان باشند .
این مسئله دلایل بسیار می تواند داشته باشد که اغلب آنها از نوع دلایل عقلانی و منطقی نیست .
یعنی چنین افرادی مقایسه منطقی و فکری بین عقاید دین اسلام و مسیحیت نکردند تا به این نتیجه برسند ، بلکه دلایل و انگیزه های دیگری آنان را به این قضاوت نادرست کشانده است که برخی از آنها را ذکر می کنیم:

1- تبلیغ دین مسیحیت به عنوان دین مهربانی و عطوفت و محبت و تبلیغ دین اسلام به عنوان دین خشونت و ترور و....
این مسئله در تبلیغات مسیحیان امروزه بسیار شده و باعث شده که برخی از جوانان تحت تأثیر این تبلیغات ظاهر فریب قرار گیرند ، بی آنکه از حقیایق تاریخی و متون دین مسیحیت و اسلام آگاهی داشته باشند.
از نظر تاریخی اوج تقابل اسلام و مسیحیت در جنگ های صلیبی به وقوع پیوست . جنایاتی که صلیبی ها (مسیحیان ) با انگیزه های دینی  در جنگ انجام داده اند ، به گونه ای بوده است که حتی امروز نیز اندیشمندان مسیحی از آن به عنوان لکه ننگ یاد می کنند . بنا به نقل مورخان غربی هنگاهی که صلیبی ها شهر فلسطین را تصرف کردند ، 60000 هزار نفر از زنان ، مردان و کودکان را قتل عام کردند ، به گونه ای که در جوی ها خون انسان های بی گناه روان بود ، اما بعد از فتح بیت المقدس به دست صلاح الدین ایوبی ، نه تنها هیچ کشتاری انجام نشد ، بلکه یهودیان و مسیحیان در آزادی کامل ، آداب دینی خود را انجام می دانند. این وضعین به گونه ای بود که حتی یهودیان نیز از مسلمانان حمایت می کردند .
شبیه این داستان را در کشور بوسنی و... مشاهده کرده و می کنیم.
از نظر اعتقادی نیز در متون دینی مسیحیت از جنگ و کشتار سخن به میان آمده ، اما مبلغان مسیحی هیچ گاه آنها را بیان نمی کنند.
2- ساده گرفتن احکام در دین مسیحیت و سخت جلوه دادن احکام در دین اسلام.
این مسئله نیز ازجمله چیز هایی است که موجب فریب عده بسیاری می شود.
در حالی که احکام دین اسلام ، بسیار سهل تر و آسان تر از احکام دین یهودی و مسیحی است ، به گونه ای که اگر بخواهد احکام دین مسیحی امروز انجام پذیرد ، افراد چندانی در آن دین باقی نمی مانند ، چون اصولا آن احکام با شرایط امروز جامعه مدرن تطبیق ندارد.
به همین خاطر می بینیم که دانشمندان مسیحی برای حفظ دین و پیروان خود در طول تاریخ تصمیم می گیرند که بسیاری ازاحکام و دستورات را از دین بر دارند و ما امروز شاهدیم که احکام چندانی در دین مسیحیت باقی نمانده و آن چیز هایی که هم وجود دارد ، هیچ پایبندی و انگیزه ای در مسیحیان برای اجرای آنها وجود ندارد.
امروز می گویند که اگر ایمان داشته باشی ، به تنهایی کفایت می کند و عمل به شریعت و احام ضرورتی ندارد.
این مسئله ظاهری بسیار فریبنده دارد ، به خصوص برای کسانی که می خواهند سعی نابرده به گنج سعادت و رستگاری و نجات در عالم آخرت نائل شوند ، در حالی هم از نظر عقل و هم از نظر دین اسلام  این تفکر کاملا نادرست است.
خداوند می فرماید: و ان لیس للانسان الا ما سعی و ان سعیه سوف یری. و برای انسان جز آنچه تلاش کرده نیست و به زودی نتیجه سعی و تلاش خود را خواهد دید.
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر  
 کای نور چشم من به جز از کشته ندروی
و نیز خداوند می فرماید: آیا کسانی که اعمال زشت انجام می دهند ، آنها را مانند کسانی قرار می دهیم که اعمال نیک و شایسته انجام می دهند؟ چه قضاوتی بدی دارید!
امروز تنها می توانید عده انگشت شماری از راهبان مسیحی را پیدا کنید که به احکام دینی مسیحیت عمل می کنند و بقیه به وعده فادی شدن مسیح برای کفاره گناهان ، به بوالهوسی وانجام هر کاری و نداشتن هیچ مسئولیتی ... مشغول هستند و دین مسیحیت به همه آنها وعده بهشت داده است.
پس بدون تلاش و کوشش ، گنج به دست آوردن ، چه ظاهر فریبنده و جذابیتی دارد !
3- امروز تبلیغات بر علیه اسلامک بسیار انجام می شود و عمل برخی از بهخ ظاهر مسلمان نیز به تبلیغات دامن می زند . افراط و تفریط هایی که در دین صورت می گیرد . تفسیر های غلطی که از آموزه ها و عقاید دینی بیان می شود و.... می تواند انگیزه ای برای برخی افراد باشد تا آن قضاوت را در مورد اسلام داشته باشند.
در پایان جهت آگاهی بیشتر شما خواهر گرامی در مورد برتری اسلام برادیان دیگرمطالبی را در ذیل آردید تا اطلاع و آگاهی تان در این زمینه بیشتر شده و در برخورد با کسانی که در سوال اشاره نمودید ، آمادگی بیان حقایق داشته باشید و چنانچه در این باره سوالاتی داشتید ، مجددا با ما در میان بگذراید.
  برای فهم برتری دین اسلام بر ادیان دیگر، آن  را مى توان از دو زاويه تبيين نمود: يكى از منظر درون دينى و با نگاه به معارف اسلامي،‌ ديگرى از منظر برون ديني و بدون نگاه به معارف اسلامي.
  منظر درون ديني:
    يك مسلمان با توجه به آموزه هاى ديني، حكم مى كند اسلام بر ديگر اديان برترى دارد، با اين توضيح که ايمان به تمامى پيامبران الهى پيشین جزء ضرورى دين است. « آمن الرسول والمؤمنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله... ».[1] ليكن شريعت يا دين برتر،‌ اسلام است. در اين خصوص قرآن مى گويد: «و من يبتغ غير الاءسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين؛ هر كه دينى جز اسلام اختيار كند،‌ از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود».[2]
    از منظر درون ديني، اسلام، دين تكامل يافتة آدم، نوح، ابراهيم،‌ موسى و عيسي(ع) است، كه با تكميل رهنمودهاى وحياني، اين دين مورد رضاى خداوندى است.
    ديني كه خداوند آن را دين كامل و مورد رضاى خداوندى معرفى كرده است. (اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً).1[3] نيز فرمود: «و تمّت كلمة ربك صدقاً و عدلاً؛ پيام راستين خدا كامل گشت. [4]
    به همين جهت پيام آور اين شريعت را خاتم انبيا معرفى كرده است.[5] خاتم ماية زينت و گُل سرسبد پيامبران است. آيات بر شمرده، برترى پيامبر اسلام و شريعتش را بر پيامبران پيشين و شرايعشان دلالت دارد.
    در منظر درون ديني، پيامبران جملگى در يك مسير در حركتند و آخرين آنان،‌ بهترين و پيامش بهترين پيام ها است،‌ كه از آن به دين حق، در برابر اديان باطل،‌ يا دين برتر در برابر شرايع پيشين آسماني،‌ ياد مى شود.
    اديان الهى هر كدام براى تكامل بشر آمده اند، بنابراين اديان بعدى بايد كامل تر از اديان قبلى باشند. چون دين حق در هر زماني،‌ يكى بيش نيست، در اين زمان،‌ دين اسلام كه آخرين و كامل ترين دين است، بايد پيروى شود.
    استاد شهيد مرتضى مطهرى با استناد به آية «و من يبتغ غيرالاسلام ديناً فلن يقبل منه» مى فرمايد كه: دين تسليم است،‌ ولى حقيقت تسليم در هر زمان،‌ شكلى دارد و در اين زمان، شكل آن،‌ دين گران مايه اى است كه به دست حضرت خاتم الانبيا ظهور يافته است. لازمه‌ تسليم خدا بودن، پذيرفتن دستورهاى او است.
     روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور همان است كه آخرين رسول آورده است.[6]
  منظر برون ديني:
    در اين منظر نمى توان براى برترى دين اسلام به آيات قرآنى و روايات اسلامى تمسك نمود، چون كه غير مسلمان اين ها را قبول ندارد، بلكه بايد نخست حقانيت اسلام را ثابت نمود.
     در قدم بعدى نوبت به اين مى رسد كه دين بر حق تنها يك دين است، نه بيشتر. نمى شود پذيرفت هم اسلام بر حق است و هم اديان ديگر. پلوراليسم دينى و تكثر گرايي (برابري و تساوي تمام اديان در حقانيت) قابل پذيرش نيست.
    اگر در پى اثبات حقانيت دين اسلام بر آييم، بحث به درازا مى كشد كه در اين فرصت اندك نمى توان به طور مبسوط و كافى آن را بيان نمود از اين رو به صورت مختصر به آن پرداخته مي‌شود.
    براي پى بردن به حقانيت اسلام و برترى آن بر ساير اديان، راه هايى وجود دارد كه يكى از آن ها بررسى ويژگى هاى اسلام در بُعد شناخت شناسي،‌ جهان بيني،‌ انسان شناسي، عقيده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معيار عقل و خِرَد است . اگر در اين زمينه خواهان بررسى گسترده هستيد، توجه شما را به كتاب هاى شهيد مطهرى و كتاب هاى شهيد محمد باقر صدر (به ويژه كتاب فلسفتنا كه در فارسى به نام هاى «فلسفة ما»،‌ جهان بينى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب مي‌كنيم. به عنوان نمونه شهيد مطهرى دربارة‌ ويژگى هاى اسلام مى نويسد: ديدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنين است:
    1ـ بشر مي‌تواند جهان و حقايق آن را بشناسد و خود مشوق آن است... .
    2ـ شناخت حقايق جهان از اين راه ها ممكن است: طبيعت يا آيات آفاقي،‌ انسان يا آيات انفسي، تاريخ يا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل... .
    3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفكر و استدلال، تزكيه و تصفية نفس و مطالعه ‌آثار علمى ديگران.
    4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبيعت، انسان با جامعه و زمان.
    از نظر جهان بينى و انسان شناسى عبارت است از:
    1ـ جهان واقعيتش از خدا است. يعنى تمام واقعيتش انتساب به حق است.
    2ـ واقعيتش و نسبتش به حق يكى است.
    3ـ اين واقعيت متغير و متحرك است.
    4ـ واقعيت هاى اين جهان درجة تنزل يافته و مرتبة نازلة واقعيات جهانى ديگر است كه جهان غيب ناميده مي‌شود.
    ـ اين جهان ماهيت «به سوى اويي» دارد؛ يعنى همان طور كه از اوست به سوى او هم هست... .
    6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فيض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسير علل و اسباب خاص خود او جريان مى يابد... .
    7ـ جهان يك واقعيت هدايت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه اى كه هستند از نور هدايت برخوردارند.
    8ـ بعد از اين جهان جهانى ديگر است... .
    9ـ روح انسان حقيقتى جاودانه است.
    10ـ انسان ها به حسب خلقت مساوى آفريده شده اند، تنها ملاك فضيلت، علم، جهاد و تقوا است.
    11ـ انسان ها به حسب اصل خلقت از يك سلسله استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دينى و اخلاقي برخوردارند.
    12ـ به حكم اين كه هر فردى بالفطره انسان متولد مي‌شود. در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذيرى هست... .
    13ـ انسان ها همواره در عمق جانشان يك تضاد درونى (تضاد بين عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، لذا مسئوليت دارند.
    14ـ جهان زير چتر اراده خداوند واحد است... .
  از نظر ايدئولوژي:
  ايدئولوژي اسلام همه جانبه،‌جامع و فراگير است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگى گرا است(نه زندگى گريز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عين اجتماعى بودن،‌ حقوق و آزادى فردى را محترم مى شمارد... .[7]
  با نگاه به اين خصائصى كه از اسلام بيان شد. مى گوييم: اين معارف را مى توان با معارف ديگر مكاتب و مذاهب مقايسه كرد. زيرا مقايسه يكى از مهمترين معيارهاى ارزيابى است. مى توان در وهلة نخست مكاتب را بر دو قسم تقسيم نمود، مادى و الهى با بطلان مكاتب عادي، اعم از مكتب مادى ميكانيك و ديالك تيك،[8] بحث در مكاتب الهى متمركز مي‌شود.
   مكاتب الهى هم بر دو قسم است: توحيدى و غير توحيدى (شرك)، عقل سليم توحيد را مى پذيرد، بنابراين بحث در اديان توحيدى متمركز مي‌شود. در بين اديان و مكاتب الهى و توحيدى سه دين مطرح است، اسلام،‌ مسيحيت و يهود. تبلور اسلام در قرآن، مسيحيت در انجيل و يهود در تورات است. با تأمّل در اين سه كتاب به راحتى حقانيت و برترى قرآن بر دو گتاب ديگر را مى توان دريافت نمود.[9]
    كوتاه سخن اين كه: با نگاه مقايسه اى بين اسلام و ساير اديان و مكاتب مى گوييم: دين اسلام برترى دارد،‌
    اوّل: دين هاى امروز، توحيدشان و تصويرى كه از خدا ارائه مى كنند،‌ قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
    دوم: حقوق فردى انسان ها در دين هاى ديگر به صورتى كه در اسلام شموليت دارد، لحاظ نشده و گاه ناديده گرفته شده است.
    سوم: در ديگر اديان تعادل ميان زندگى دنيوى و اخروى رعايت نشده است، بر خلاف اسلام.
    چهارم: رهنمود هاى دين هاى ديگر به جهاتى ايدئاليستى اند،‌ مثلاً عدم خشونت بودايى ها و مسيحيان، در حالى كه دنيا پر است از خير و شر و نيك و بد. از اين رو جا به جا بايد خشن يا نرم بود. اين دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ يعنى رهنمودش با واقعيت ها همخوان است.
    پنجم: اكثر دين ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان ها نيستند،‌ يا اگر هستند، تعادلى در آن ها ديده نمى شود و قوانين اجتماعى آنان سبب پايمال شدن حقوق انسان‌ها مى شود. اين وضع در اسلام بهتر است.
    ششم: اكثر مذاهب با پيروان ديگر اديان با خشونت برخورد مى كنند، در اسلام اين امر تعديل شده است. تاريخ هم نشان داد. كه در همزيستى مسالمت آميز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده اند ، مانند جنگ های صلیبی  
    هفتم: تحريف در اديان آسمانى تعاليم آنان را دچار خدشه كرده است، ولى در اسلام)(قرآن) تحريفى وجود ندارد.

پی‌نوشت‌ها:
   1. بقره (2) آية‌ 285.
   2. آل عمران (3) آية‌ 85.
    3.مائده (5) آية 3.
   4. آل عمران (3) آية‌67.
   5. احزاب (33) آيه 40.
    6. ر.ك: مرتضى مطهري، عدل الهي، ص 329 تا334.
    7. مرتضى مطهري، مجموعة‌ آثار، ج 2، ص 229 تا250.
   8. حال چگونه دو مكتب مادى ميكانيك و ديناميك باطل است، رجوع شود: محمد تقى مصباح يزدي، پاسدارى از سنگرهاى ايدئولوژىتطبيقي.
   9. رجوع شود به: دكتر بوكاي، مقايسه اى ميان تورات،‌ انجيل، قرآن و علم، ذبيح الله دبير.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت